از شما دوستان ممنونم . خوب این قسمتی از اون شعر که وقتی برای اولین بار اونو شنیدم بغضم گرفت ...
خرسند شدیم ازینکه امروز رنگی دگر است نه رنگ دیروز
تا شب نشده رنگ دگر شد گفتند ازین نکته هزار نکته آموز
فریاد زدیم که چرخ گردون لیلات و نداده ای به مجنون؟
فریاد بر امد آن که خاموش کم داد اگر نگیرد افزون
خاموش شدیم و در خموشی رفتیم سراغ می فروشی
فریاد زدیم دوای ما کو؟
گویند دواست باد نوش هشیار نشد مگر مدهوش این بار گران بگیریم از دوش
آرام کنار گوش ما گفت: بار گران تو مفت مفروش
از خود به کجا شوی تو پنهان از خود به کجا شوی گریزان
بیداری دل چنین مخوابان سخت آمده است مبخش اسان
هشیار شدیم ازینکه هستیم رفتیم در میکده بستیم
با خود به سخن چنین نشستیم
ما باده نخورده ایم و مستیم
مسجد سر راه از ان گذشتیم روی درش چنین نوشتیم
در میکده هم خدای بینی با مرد خدا اگر بنشینی
تا بعد....