تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 16 1234511 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 154

نام تاپيک: معرفی مشاهیر و اسطوره های ایرانی

  1. #1
    اگه نباشه جاش خالی می مونه korosh bozorg's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    207

    11 معرفی مشاهیر و اسطوره های ایرانی

    با درود
    دوستان در اين جُستار(تايپيك) به معرفي بزرگان اسطوره هاي و نام آوران تاريخ اين مرز و بوم خواهيم پرداخت.
    و در پايان يك نظر سنجي از دوستان كه كداميك بيشترين خدمت را به ايران كرده اند.

  2. #2
    اگه نباشه جاش خالی می مونه korosh bozorg's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    207

    پيش فرض

    نخست از برزگترين و پُرآوازه ترين و جهاني ترين مرد بزرگ ايراني آغاز ميكنيم.

    برگرفته شده از تانگار تاريخ، جشنها و زبان پارسي

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    ****

    كورش بزرگ


    كورش بزرگ فرزند كمبوجيه و ماندانا اولين كسي بود كه فلات ايران را براي نخستين بار در تاريخ زير يك پرچم در آورد و پادشاهي ايران را تشكيل داد.

    در سال 546 قبل از ميلاد , كراسوس شاه ليديا با انديشه پيروزي بر سرزمين پارسيان يورشبر ايران زمين را آغاز كرد. وي پيش از يورش, از كاهن معبد دلفي در يونان در زمينه يورش به پارسيان نگر(نظر)خواهي كرد و كاهن به او وعده داد كه اگر حمله كند, امپراطوري بزرگي را نابود خواهد كرد.جنگ با ايران براي ليديا يك فاجعه تاريخي بود. كروسوس بسختي شكست خورد. كورش خاك ليديا را در هم نورديد. كروسوس به اسارت ايرانيان در آمد و خاك ليديا(تركيه فعلي) ضميمه شاهنشاهي كورش قرار گرفت و مرزهاي شرقي ايران به درياي اژه رسيد. كورش كراسوس را بخشيد و از او يك فرمانده با وفا ساخت و بعدها همين كراسوس و ارتش ليديا براي پيشبرد هدفهاي امنيت گسترانه كورش نبردها كردند.

    كورش كه شخصيتي آزاد انديش و عاري از پي دورزي(تعصب) بود , خدايان و اديان ملل شكست خورده را به رسميت شناخت , همگان را در اجراي مراسم دينيشان آزاد گذاشت, معابدشان را در زير پوشش كمكهاي دولتي قرار داد و بدينسان دل هاي همه ي ملت هاي مغلوب را بسوي خويش جلب كرد. چشم تاريخ تا آن هنگام چنان فاتح پر مهر و شفقتي را به خود نديده بود و ملت هاي مغلوب در برابر اين همه مهر و بزرگواري چاره اي جز محبت او را نداشتند و دوستي او در دل همه اقوام تحت قرمانروائي ايران ريشه دواند.

    پس از اينكه مرزهاي شرقي ايران در جوار بابل قرار گرفت, آوازه انساندوستي و بزرگمنشي كورش به ميانرودان رسيد و بابليان را كه از جور ستمگري به نام نبونهيد به تنگ آمده بودند بر آن داشت كه دست استمداد بسوي كورش دراز كنند. فتح امپراطوري بابل براي كورش با همكاري مردم بابل و هماهنگي روحانيون مردوخ انجام شد.

    كورش بزرگ با ايماني كه به اهورا مزدا داشت, جهان گشائي را به هدف برقرار كردن آشتي و آسايش و برابري و از ميان بردن ستم و ناراستي انجام ميداد. هر كشوري را كه گشود, فرمانروائيش را دوباره به همان حكومتگران پيشين واگذاشته بود تا از سوي او سرزمين خودشان را با دادگري اداره كنند. در هيچ جا به معابد و متوليان امور ديني ملل مغلوب آسيب وارد نكرد

    كورش پس از تسخير بابل اعلام بخشش همگاني كرد, اديان بومي را آزاد اعلام كرد, هيچ انساني را به بردگي نگرفت و سپاهيانش را از تجاوز به جان و مال رعايا باز داشت و دستور داد خرابيهاي جنگ را بازسازي كنند و در اين راه خود پيش قدم شد و شروع به بازسازي ديوار شهر كرد. در ميانرودان چهل هزار يهودي توسط شاهان آشور و بابل براي بردگي به اين منطقه آورده شده بودند. كورش دستور آزادي آنها را صادر كرد و به آنها وعده داد موجبات برگشتشان را به سرزمينشان فراهم كند.بعد از فتح ميانرودان, شام(سوريه) . فينيقيه و فلسطين نيز ضميمه خاك ايران شدند

    در استوانه معروف به اعلاميه حقوق بشر اين پادشاه انساندوست چنين نوشته است:

    منم كورش شاه جهان, شاه بزرگ, شاه شكوهمند, شاه بابل, شاه سومر و اكاد, شاه چهار اقليم بزرگ جهان, پور كمبوجيه شاه بزرگ شاه انشان, نوه كورش شاه بزرگ شاه انشان, از دودمان شاهان روزگاران دور.... هنگامي كه دوستانه قدم درون بابل نهادم و در ميان هلهله هاي شادي مردم كاخ شاهان و تختگاه آنها را به تصرف در آوردم سلطان بزرگ مردوخ دلهاي نيك مردان بابل را با من همراه ساخت زيرا من همواره بر آن بودم كه او را بزرگ بدارم و بستايم. سپاه بزرگ من در آرامش و نظم وارد بابل شدند من به هيچكس اجازه ندادم كه در سومر و اكاد دست به تجاوز و تعدي بزند.من در بابل و ديگر شهر هاي مقدس نظم و امنيت برقرار كردم.از آن پس مردم بابل به آزادي رسيدند و يوغ بردگي از دوششان برداشته شد... مردم اين سرزمينها را به سرزمينهايشان برگرداندم و املاكشان را به آنان باز دادم.



    رفتار انساندوستانه كورش با اقوام معلوب از او يك شخصيت مقدس و مافوق بشري ساخت. روحانيون بابل او را پيامبر مردوخ , و انبياي اسرائيل او را شبان يهوه و مسيح موعود و تجسم عيني خداي دادگستر خواندهاند.برخي مسلمانان او را ذوالقرنين ميدانند.

    مرزهاي كشور كورش در شرق از حدود رود سند و رود سيحون آغاز مي شد و در غرب به درياي مديترانه و درياي اژه مي رسيد.نقش كورش در سازندگي تاريخ اهميت ويژه اي دارد. در اين زمينه گزينوفون دوست و همكار افلاطون و شاگرد سقراط مي گويد: "كشور كورش بزرگترين و شكوهمندترين بود و اين سرزمين پهناور را كورش به نيروي تدبيرش يك تنه اداره مي كرد. كورش چنان به ملتهائي كه در اين سرزمينها مي زيستند دلبستگي داشتو از آنها مواظبت مي نمود كه گوئي همه آنها فرزند اويند.مردم اين سرزمينها نيز به بوبه خود ويرا پدر و سرپرست غمخوار خودشان مي دانستند. كارگزاران دولت در عهد كورش به تمامي عهد و پيمانها و سوگندهايشان وفاداري نشان ميدادند و از او فرمان مي بردند."

    كورش پس از حدودا 2۳ سال فرمانروائي درگذشت و پيكرش در پاسارگاد به خاك سپرده شد.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  3. #3
    حـــــرفـه ای Mehdi_Best's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    6,105

    پيش فرض

    من اگه بخوام مردان بزرگ و تاثير گذار در تاريخ ايران رو نام ببرم بايد از اين اشخاص نام ببرم:

    امام خميني (ره) كه دنيا تحت تاثير نام و حركت بزرگ ايشون قرار گرفت

    كورش و داريوش

    نادر شاه

    شاه عباس صفوي (به خاطر خيلي از كارهايي كه كرد)

    رضا شاه كه 2 زار ازش خوشم نمي آد اما يه كارهاي بزرگي كرد كه هنوز باقي است. هر چند خيانت هم خيلي كرد به اين مملكت.

    2 نفر هم هستند كه خيلي كارشون درسته و واقعا اگه در حد بزرگان تاريخ ايران اسمشون بياد حقشونه

    حافظ و فردوسي (هر چند شعراي بزرگ ديگري هم داشته ايم مثل سعدي و مولوي و ...)

    در بعد علمي هم يكي مثل ابوعلي سينا و ابوريحان بيروني و ....

  4. #4
    اگه نباشه جاش خالی می مونه korosh bozorg's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    207

    پيش فرض

    بر گرفته شده از تارنگار تاريخ، جشنها و زبان پارسي [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    داريوش بزرگ

    ×××

    داريوش در سال 521 پيش از ميلاد پس از مرگ كمبوجيه Cambyses و فرونشاندن شورش بردياي دروغي Gaumata از سوي بزرگان ايران به پادشاهي برگزيده شد. داريوش هنگامي به پادشاهي رسيد كه به سبب غيبت زياد كمبوجيه از ايران و رويداد گئوماتا، تمام استانهاي كشور در شورش بسر ميبرد. داريوش براي بازگردانيدن آرامش و برقراري يكپارچگي كشور 70 سال جنگيد و در نزديك به 20 جنگ شركت كرد و سرانجام شاهنشاهي ايران را كه رو به نيستي ميرفت دوباره زنده كرد و دوران پادشاهي شاهنشاهان هخامنشي را به اوج خود رساند. در دوران او ايران از 30 استان (ساتراپ ) تشكيل شد و مصر ششمين استان ايران بود.

    داريوش در سال 517 پيش از ميلاد به مصر رفت و آئين مصريان را گرامي شمرد و پرستشگاهي در آمون Ammon براي آنان ساخت و بدينگونه بار ديگر آزادي اديان در شاهنشاهي ايران را كه كوروش بزرگ بنيانگزار آن بود به جهانيان يادآور گرديد.

    براي ياري به تجارت خارجي مصر داريوش كانال سوئز را ميان درياي مديترانه و درياي سرخ گشود. شاهراه ميان ممفيس پايتخت مصرو شهر كوروش (دركنار رود سيحون در شمال شرقي ايران) و شاهراه بين سارد و شوش به درازاي 2400 كيلومتر، از جمله راههايي است كه داريوش در سراسر كشور پهناور شاهنشاهي ايران ساخت و با برقراري سيستم چاپار Post ميان اين استانها پيوند و پيوستگي بوجود آورد. داريوش براي دريافت ماليات روشي دادگسترانه پديد آورد و همواره ماموران دولت خود را زير نظر داشت و آنان را از ستم و جور به مردم پرهيز ميداشت. در زمان او براي نخستين بار در ايران سكه طلا زده شد كه "داريك" نام داشت.

    او افزون بر ارتشي نيرومند، سپاه جاويدان را بنياد نهاد كه 10 هزار تن بودند و هيچگاه از شمار آنان كم نميشد و هميشه آماده جانبازي در راه انجام فرمان پادشاه بودند. جنگ مشهور ماراتن Marathon از جمله جنگهاي ميان ايران و يونان بود كه در دوران داريوش روي داد. تاريخ دانان به داريوش لقب بزرگ داده اند و پس از او بسياري از نام آوران تاريخ از جمله اسكندر، پادشاهان سلوكي، پادشاهان ساساني و خلفاي بني اميه و بني عباس هريك به گونه اي از روش كشورداري داريوش بزرگ تقليد كرده اند. داريوش در سال 386 پيش از ميلاد در گذشت.



    بر گرفته شده از تارنگار تاريخ، جشنها و زبان پارسي [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  5. #5
    اگه نباشه جاش خالی می مونه korosh bozorg's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    207

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Oreat White Shark
    از كوروش هم بزرگتر هم هست مثل نادر جون
    ---------------------------------------------------
    البته نظر من بود ها
    --------------------------------------------------
    دوست گرامي.
    هر كس ديدگاه خود را دارد اما زماني از يك شخصيت جهاني استقبال ميشود كه رفتار و كردار بزرگمنشانه اي نيز داشته باشد. كورش را جهان قبول دارد و او را بزرگترين شخصيت جهاني ميدانند. او با كشورهاي و مردم بازنده رفتار بسيار خوبي داشت و بزرگترين و نخستين فرمانروايي ايراني را پديد آورد. او نخستين فرمان حقوق بشر را در جهان نوشت و...
    نادر شاه نيز يكي از بزرگترين كشورگشاهاي جهان است. اما با مردم بازنده و زير دست رفتار كورش گونه اي نداشت. همان طور اسكندر، او هم بخاطر آتش زدن بزرگترين مهد فرهنگ در زمان خود و جايگاه دانش و كتابهاي درون آن نميتواند بزرگترين مرد تاريخ نام بگيرد.

  6. #6
    اگه نباشه جاش خالی می مونه korosh bozorg's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    207

    پيش فرض

    حكيم ابوالقاسم فردوسي
    ***

    برگرفته شده از تارنگار: تاريخ، جشنها و زبان پارسي

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    فردوسي استاد بي همتاي شعر پارسي و بزرگترين حماسه سراي ايران است. اهميت فردوسي در آن است چه با آفريدن اثر هميشه جاويد خود، نه تنها زبان ، بلكه كل فرهنگ و تاريخ و در يك سخن ، همه اسناد اصالت اقوام ايراني را جاودانگي بخشيد و خود نيز برآنچه كه ميكرد و برعظمت آن ، آگاه بود و مي دانست كه با زنده نگه داشتن زبان ويژه يك ملت ، در واقع آن ملت را زندگي و جاودانگي بخشيده است .

    بسي رنج بردم در اين سال سي
    عجم زنده كـردم بديــن پــــارسي


    فردوسي در سال 329 هجري برابر با 940 ميلادي در روستاي باژ از توابع طوس در خانواده اي از طبقه دهقانان ديده به جهان گشود و در جواني شروع به نظم برخي از داستانهاي قهرماني كرد. در سال 370 هجري برابر با 980 ميلادي زير ديد تيز و مستقيم جاسوس هاي بغداد و غزنين ، تنظيم شاهنامه را آغاز مي كند و به تجزيه و تحليل نيروهاي سياسي بغداد و عناصر ترك داخلي آنها مي پردازد. فردوسي ضمن بيان مفاسد آنها، نه تنها با بغداد و غزنين ، بلكه با عناصر داخلي آنها نيز مي ستيزد و در واقع ، طرح تئوري نظام جانشين عرب و ترك را مي ريزد حداقل آرزوي او اين بود كه تركيبي از اقتدار ساسانيان و ويژگيهاي مثبت سامانيان را در ايران ببيند. چهار عنصر اساسي براي فردوسي ارزشهاي بنيادي و اصلي به شمار مي آيد و او شاهنامه خود را در مربعي قرار داده كه هر ضلع آن بيانگر يكي از اين چهار عنصر است آن عناصر عبارتند از: مليت ايراني ، خردمندي ، عدالت و دين ورزي او هر موضوع و هر حكايتي را برپايه اين چهار عنصر تقسيم مي كند. علاوه بر اين ، شاهنامه ، شناسنامه فرهنگي ما ايرانيان است كه مي كوشد تا به تاخت و تاز ترك هاي متجاوز و امويان و عباسيان ستمگر پاسخ دهد او ايراني را معادل آزاده مي داند و از ايرانيان با تعبير آزادگان ياد مي كند؛ بدان سبب كه پاسخي به ستمهاي امويان و عباسيان نيز داده باشد؛ چرا كه مدت زمان درازي ، ايرانيان ، موالي خوانده مي شدند و با آنان همانند انسان هاي درجه دوم رفتار مي شد بنابراين شاهنامه از اين منظر، بيش از آن كه بيان انديشه ها و نيات يك فرد باشد، ارتقاي نگرشي ملي و انساني و يا تعالي بخشيدن نوعي جهانبيني است.

    سي سال بعد يعني در سال 400 هجري برابر با 1010 ميلادي پس از پايان خلق شاهنامه اين اثر گرانبها به سلطان محمود غزنوي نشان داده مي شود. به علت هاي گوناگون كه مهمترينشان اختلاف نژاد و مذهب بود اختلاف دستگاه حكومتي با فردوسي باعث برگشتن فردوسي به طوس و تبرستان شد. استاد بزرگ شعر فارسي در سال 411 هجري برابر با 1020 ميلادي در زادگاه خود بدرود حيات گفت ولي ياد و خاطره اش براي همه دوران در قلب ايرانيان جاودان مانده است.

    زبان ، شرح حال انسان هاست اگر زبان را برداريم ، تقريبا چيزي از شخصيت ، عقايد، خاطرات و افكار نظام يافته ما باقي نخواهد ماند بدون زبان ، موجوديت انسان هم به پايان مي رسد زبان ، ذخيره نمادين انديشه ها، عواطف ، بحران ها، مخالفت ها، نفرت ها، توافق ها، وفاداري ها، افكار قالبي و انگيزه هايي است كه در سوق دادن و تجلي هويت فرهنگي انسانها نقش اساسي دارد.همگان بر اين باورند كه واژه ها در كارگاه انديشه و جهان بيني انديشمندان و روشنفكران هر دوره در هم مي آميزند تا زايش مفاهيم عميق انساني تا ابد تداوم يابد. با وجود اين ، در يك داوري دقيق ، تمايزات غيرقابل كتمان و قوت كلام سخنسراي نام آور ايراني حكيم ابوالقاسم فردوسي با همتايان همعصر خود آشكارا به چشم مي خورد زبان و كلمات برآمده از ذهن فرانگر و تيزبين او، در محدوديت قالبهاي شعري ، تن به اسارت نمي سپارد و ناگزير به گونه شگفت آوري زنده ، ملموس و دورپرواز است فردوسي به علت ضرورت زماني و جو اختناق حاكم در زمان خود، بالاجبار براي بيان مسائل روز: زباني كنايه و اسطوره اي انتخاب كرده است ؛ در حالي كه محتواي مورد بحث او مسائل جاري زمان است بدين اعتبار، فردوسي از معدود افرادي است كه توان به تصوير كشيدن جنايات قدرت سياسي زمان خويش را داشته است پايان سخن آن كه انگيزه فردوسي از آفريدن شاهنامه مبارزه با استعمار و استثمار سياسي ، اقتصادي و فرهنگي خلفاي عباسي و سلطه اميران ترك بود .

    آنچه كورش كرد و دارا وانچه زرتشت مهين
    زنده گشت از همت فردوسي سحـر آفرين
    نام ايــــران رفته بــود از يـاد تا تـازي و تـرك
    تركــتــازي را بــرون راندند لاشـــه از كـمين
    اي مبـــارك اوستـــاد‚ اي شاعـــر والا نژاد
    اي سخنهايت بســوي راستي حبلي متين
    با تـــو بد كـــردند و قــدر خدمتت نشناختند
    آزمـــنـــدان بــخيـــل و تاجـــداران ضـنــيــن


    [/url]

  7. #7
    اگه نباشه جاش خالی می مونه korosh bozorg's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    207

    پيش فرض

    دوستان بهتره كه فعلا به معرفي اين بزرگان بپردازيم. پس از آن يك نظر سنجي كنيم.
    نام هر كس را مي آوريد اگر ميتوانيد همانند من شرحي از كارهاي او بياوريد تا ديگران نيز بهره ببريند.

    اما اين را نيز در نظر بگيريد كه براي سادگي گزينش و انتخاب ميتوانيد اينگونه بيانديشيد كه براي نمونه اگر آن فرد نميبود چه روي ميداد؟
    اين از ارزش هر بزرگي نخواهد كاست اما هر كس در اين ميان جايگاه خود را دارد.
    براي نمونه كورش بزرگ نمونه مي آوريم، اگر كورش نبود هيچ شايد هيچ گاه همه ي تيره هاي آريايي(ماد و پاربس و ...) گرد هم نمي آمدند و ايراني بوجود نمي آمد. هيچ گاه بزرگترين فرمانرويي جان بوجود نمي امد. هيچ گاه منشور حقوق بشر در 3000 سال پيش نگاشته نميشد و ....
    يا براي نمونه اگر فردوسي بزرگ نميبود ديگر فرهنگ ما نيز همچون مصري ها از بين ميرفت و از زبانمان هيچ نمي ماند. يا حس ميهن پرستي ايرانيان از بين ميرفت و....

  8. #8
    اگه نباشه جاش خالی می مونه korosh bozorg's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    207

    پيش فرض

    برگرفته شده از تارنگار: تاريخ، جشنها و زبان پارسي

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    آريا برزن
    ***

    آريا برزن يكي از سرداران بزرگ تاريخ ايران است كه در برابر تازش(جمله)اسكندر مقدوني به ايران زمين، دليرانه از سرزمين خود پاسداری كرد و در اين راه جان باخت و حماسه (دربند پارس) را از خود در تاريخ به يادگار گذاشت. (رواياتي وجود دارد كه آريا برزن از اجداد لُرها و يا كُردهاي امروي بوده).

    «اسكندر مقدوني» در سال 331 پيش از ميلاد پس از پيروزي در سومين جنگ خود با ايرانيان ( جنگ آربل Arbel يا گوگامل Gaugamele ) و شكست پايانی ايران، بر بابل و شوش و استخر چيرگي يافت و براي دست يافتن به پارسه(تخت جمشيد)، پايتخت ايران روانه اين شهر گرديد. اسكندر براي پيروزي بر پارسه سپاهيان خود را به دو پاره بخش كرد: بخشي به فرماندهي (پارمن ين) از راه جلگه (رامهرمز و بهبهان كنوني) به سوي پارسه روان شد و خود اسكندر با سپاهيان سبك جنگ افزار(اسلحه) راه كوهستان (كوه كهكيلويه كنوني) را در پيش گرفت و در تنگه‌هاي دربند پارس (تنگ تك آب كنوني) با ايستادگي ايرانيان روبرو گرديد.
    در جنگ دربندپارس، آخرين پاسداران ايران، با شماري اندك، به فرماندهي آريابرزن، در برابر سپاهيان پرشمار اسكندر دلاورانه پدافند(دفاع) كردند و سپاهيان مقدوني را ناچار به پس نشيني نمودند. با وجود آريابرزن و پاسداران تنگه‌هاي پارس، گذشتن سپاهيان اسكندر از اين تنگه‌هاي كوهستاني امكان‌پذير نبود. از اين رو «اسكندر» به نقشه ي جنگي ايرانيان در جنگ ترموپيل Thermopyle متوسل شد و از بيراهه و گذر از راههاي سخت كوهستاني خود را به پشت نگهبانان ايراني رساند و آنان را درمحاصره گرفت.
    آريابرزن با 40 سوار و 5 هزار پياده و وارد كردن تلفات سنگين به دشمن، خط محاصره را شكست و براي ياري به پايتخت به سوي پارسه شتافت ولي سپاهياني كه به دستور«اسكندر» از راه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پيش از رسيدن او به پايتخت، به پارسه دست يافته بودند. آريابرزن با وجود سرنگوني پايتخت و درحالي كه سخت در پيگرد(تعقيب) سپاهيان دشمن بود، به وارانه(برعکس) منطق جنگ، حاضر به تسليم نشد و آنقدر در پيكار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او، همه يارانش از پاي درافتادند و جنگ هنگامي به پايان رسيد كه آخرين سرباز پارسي زير فرمان آريوبرزن به خاك افتاده بود.

    جنگ دربند پارس در ايران و جنگ ترموپيل در يونان شباهت‌هاي زيادي با يكديگر دارند. نقشه‌اي كه «خشايارشا» بدان دست زد، همان نقشه‌اي بود كه «اسكندر» نيز بدان متوسل شد و رشادتي هم كه «لئونيداس»اسپارتي در ترموپيل بروز داد، مشابه رشادتي است كه «آريوبرزن» در تنگه دروازه پارس نشان داد.

    درود بر آريا برزن و يارانش. و درود بر كساني كه در جنگ با تازيان عراقي تا قطره ي پاياني خون خود ايستادند تنها و تنها براي ايران.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  9. #9
    اگه نباشه جاش خالی می مونه korosh bozorg's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    207

    پيش فرض

    پاپك(بابك) خرمدين يك ايراني و نه يك تُرك

    ****

    برگرفته شده از تارنگار: تارخ جشنها و زبان پارسي
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    تاريـــخ كـــــه بر بـاد رود رنـج و سرورش
    نازد به ســاوار به گــــــــردان غـيـــورش
    هــرگـرد كه در مـعـبـد تاريخ فنــا گـشت
    همپايه همي دان به هزار و به كرورش


    پدر بابك روغن فروشي از مردم مداين بود و چون به آيين مزدكي گراييده بود، از بيم جان به آذرآبادگان گريخت . در آنجا ، در روستاي " بلال آباد " همسر حامله اش، فرزندي بدنيا آورد كه " پاپك" نام گرفت. تازيان او را " بابك" گفتندي چنانكه " شاپور " را " شابور".

    او بــاره ئ هــمـــت ز ســر ابــر جــهانيد
    دشمن بوحل مانده همه بار و ستورش
    او راه فنا رفت به چـــشـــمان گشــــاده
    زد خنده به خصم وطــن و باطــن كورش
    لرزيـد دل خـــصم چو در مســـلخ تــازي
    بشنـــيد غريــو سخن پر شر و شورش


    چون خليفه اندر آمد، همگان خم شدند و كرنش كردند جز بابك، كه بسان كوهي استوار ايستاده بود. پس از چند گاه خاموشي هراس انگيز، سرانجام خليفه نشست و به پرخاش گفت:" اي سگ، چرا در جهان فتنه انگيختي؟"بابك خاموش و استوار ايستاده بود و هيچ واكنشي از خود نشان نداد!
    معتصم بار ديگر گفت: " اي سگ، با توام !" بابك همچنان استوار و خاموش بود...
    در اي همگام " افشين" سر نزديك گوش بابك كرده و گفت:" واي بر تو ، خليفه ايرالمؤمنين از تو پرسد و تو خاموشي ؟"
    بابك گفت: " منم بابك" ( نام من بابك است )
    خليفه در حاليكه از خشم سرخ شده بود گفت: " اي بابك، تو كاري كردی كه هيچكس نكرده بود ، پس ينك تحمل مجازاتي را بكن كه هيچكس تا كنونم تحمل نكرده است"
    بابك گفت: " پس بزودي تاب مرا خواهي ديد" دژخيم وارد شد و سفره ئ خود گسترد ، تن بابك را برهنه كردند و خليفه دستور داد كه دست راستش را از مچ ببرند.
    هيچ اثري از درد در سيماي اين قهرمان ديده نشد و او گفت : " زهي آساني "!
    همه ئ تاريخ نويسان نوشته اند كه چون دست بابك از پيكرش جدا شد، وي مچ خون آلود خود را به چهره اش ماليد و با دست چپ، همه ئ چهره اش را بخون شست.
    معتصم گفت: " بپرسيد كه از چه رو چنين كرد ؟"
    از او پرسيدند و گفت:" چون چهره ام از رفتن خون زرد شود، مبادا كه پندارند كه از ترس بوده است !"

    آنروز عرب پيكر او خست به شمشير
    امروز جهان گل بنهد بر سر گورش


    بابك خرمدين به بازگويی برخی از منابع در بيست سال شورش ۲۵۵۵۰۰ تن از تازيان را كشت و بسياري از سركرده هاي معتصم و مامون را از پاي درآورد. در سال ۲۲۰ ه.ق. حيدر بن كاووس و پشت سر وي سردار ترك ديگري بنام بغاي و بعد جعفر خياط و سپس ايتاخ را(با سي ميليون درهم مخارج قشون) روانه كرد و در نهايت افشين پس از ۲ سال كارزار و خدعه و نيرنگ بر بابك دست يافت. اين مرد چنان وحشتي در امپراطوري عرب پديد آورد كه خواب و خور را از خلفاي ايشان ربوده بود.

    پاپك و پان تركها

    همان گونه كه ميدانيم، پان تركها بارها بی پايه بودن سخنها و نظرياتشان را به اثبات رسانيده اند. از ترك خواندن نظامی گنجوی و مادها گرفته تا ترك خواندن رستم!!!

    همان ياوه گويی ها نيز، درباره ی پاپك خرمدين نيز شده. و اين نيز از همان گزينه هايی است كه ميتواند تنها باعث به ريشخند گرفته شدن آنها شود.

    نخست اينكه بابك نه بزبان تركی سخن ميراند و نه اينكه از نژاد آغوز و ترك بود. در آن زمان در آذرآبادگان، زبان پهلوی آذری رواج داشت. (بر پايه ی پژوهشهايی كه تا كنون انجام شده هيچ نشانی از زبان تركی در آذربايجان پيدا نشده، از پيش از ۳۰۰ سال پيش)

    دو اينكه نام پاپك يك نام اصيل ايرانيست. اين نام بارها در شاهنامه آمده، اين در حاليست كه هيچ گاه در منابع تركی از آن نام برده نشده.


    سه اينكه به نامهای ياران او(آذين، رستم) و همچنين آيين او (پيرو مزدك و جاويدان پور شهرك و خرمديني) و زادگاه پدرش(مدائن پايتخت ساسانيان) كه نگاه بيندازيم، به آسانی در ميابيم كه بابك يك ايرانی و بود و نه ترك و آغوز.

    و...

    زادروز " پاپك خرّمدين " پسر " مرداس" ، اين ابـَر كـَهرمان تاريخ و اين استوار مرد چون سبلان را به همه ئ آزادگان، از ايران و انيران، شادباش و فرخنده باد ميگويم. يادش جاويد و راهش پر رهرو باد.

    در شهر دليران بود او " پاپك" جاويد
    تابنده به هرجـاي وطن پـرتو نـورش




    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  10. #10
    اگه نباشه جاش خالی می مونه mahdi_pc's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2005
    محل سكونت
    سراي موقت
    پست ها
    272

    پيش فرض

    نمونه ای از فعلیتهای پروفسور حسابی

    حدود هفتاد سال خدمت علمي ايشان در گسترش علوم روز و واژه گزيني علمي در برابر هجوم لغات خارجي و نيز پايه گذاري مراكز آموزشي, پژوهشي, تخصصي, علمي و ..., از جمله اقدامات ارزشمند استاد به شمار مي رود كه براي نمونه به مواردي اشاره مي كنيم:

    _ اولين نقشه برداري فني و تخصصي كشور (راه بندرلنگه به بوشهر)
    _ اولين راهسازي مدرن و علمي ايران (راه تهران به شمشك)
    _ پايه گذاري اولين مدارس عشايري كشور
    _ پايه گذاري دارالمعلمين عالي
    _ پايه گذاري دانشسراي عالي
    _ ساخت اولين راديو در كشور
    _ راه اندازي اولين آنتن فرستنده در كشور
    _ راه اندازي اولين مركز زلزله شناسي كشور
    _ راه اندازي اولين رآكتور اتمي سازمان انرژي اتمي كشور
    _ راه اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران
    _ تعيين ساعت ايران
    _ پايه گذاري اولين بيمارستان خصوصي در ايران, به نام بيمارستان "گوهرشاد"
    _ شركت در پايه گذاري فرهنگستان ايران و ايجاد انجمن زبان فارسي
    _تدوين اساسنامه طرح تاسيس دانشگاه تهران
    _ پايه گذاري دانشكده فني دانشگاه تهران
    _ پايه گذاري دانشكده علوم دانشگاه تهران
    _ پايه گذاري شوراي عالي معارف
    _ پايه گذاري مركز عدسي سازي اپتيك كاربردي در دانشكده علوم دانشگاه تهران
    _ پايه گذاري بخش آكوستيك در دانشگاه و اندازه گيري فواصل گام هاي موسيقي ايراني به روش علمي
    _ پايه گذاري و برنامه ريزي آموزش نوين ابتدايي و دبيرستاني
    _ پايه گذاري موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران
    _ پايه گذاري مركز تحقيقات اتمي دانشگاه تهران
    _ پايه گذاري اولين رصدخانه نوين در ايران
    _ پايه گذاري مركز مدرن تعقيب ماهواره ها در شيراز
    _ پايه گذاري مركز مخابرات اسدآباد همدان
    _ پايه گذاري انجمن موسيقي ايران و مركز پژوهش هاي موسيقي
    _ پايه گذاري كميته پژوهشي فضاي ايران
    _ ايجاد اولين ايستگاه هواشناسي كشور (در ساختمان دانشسراي عالي در نگارستان دانشگاه تهران)
    _ تدوين اساسنامه و تاسيس موسسه ملي ستاندارد
    _ تدوين آيين نامه كارخانجات نساجي كشور و رساله چگونگي حمايت دولت در رشد اين صنعت
    _ پايه گذاري واحد تحقيقاتي صنعتي سغدايي (پژوهش و صنعت در الكترونيك, فيزيك, فيزيك اپتيك, هوش مصنوعي)
    _ راه اندازي اولين آسياب آبي توليد برق (ژنراتور) در كشور
    _ ايجاد اولين كارگاه هاي تجربي در علوم كاربردي در ايران
    _ ايجاد اولين آزمايشگاه علوم پايه در كشور
    منبع [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


صفحه 1 از 16 1234511 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •