تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: کدامیک از دلایل زیر را عامل اصلی کاهش ازدواج میدانید ؟

راي دهنده
725. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • مسائل مالی و آینده ی مبهم

    578 79.72%
  • مهریه

    112 15.45%
  • عدم اعتماد به جنس مخالف

    195 26.90%
  • از بین رفتن اعتقادات

    86 11.86%
  • سایر دلایل

    151 20.83%
Multiple Choice Poll.
صفحه 316 از 328 اولاول ... 216266306312313314315316317318319320326 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,151 به 3,160 از 3272

نام تاپيک: چرا ازدواج میکنم / نمیکنم ؟

  1. #3151
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض



    خب در این سه مورد انفعال مرد بچشم و فارغ از دلایل دیگر که کمرنگ ترن دو دلیل اساسی و مهم مطرحه، اولین دلیل استقلال کامل مالی زن و دومین دلیل مهریه سنگین

    اصولا انفعال در یک رابطه عاطفی یا یک تعهد قانونی مثل ازدواج چه از طرف مرد چه از طرف زن باعث مسموم شدن رابطه و نهایتا ایجاد مشکل بین دو طرف میشه. مراکز مشاوره، دادگاهها و .. پر از خانواده ها و زوج هاییه که همسرشون به تعهد به اشتراک گذاشته شده پایبند نیست و متاسفانه در بیشتر موارد این انفعال خانم ها و انتظار آقایون از انفعال داشتن خانوم ها (همینطور پایین تر بودن در مسائل حقوقی، مالی،فرهنگی ، اجتماعی و ..) باعث اختلافات اساسی شده.

    زندگی مشترک از اسمش مشخصه یعنی احساسات و عواطف، مسائل مالی و غیرمالی و حقوق ووظایف به صورت مشترک و با تعامل دو طرف وجود داره به نحوی که هردو ازین اشتراک رضایت دارند و حق انسانی دیگری نادیه گرفته نشه. اینکه هر کدوم از طرفین چه خانوم چه آقا انتظار داشته باشد طرف مقابل منفعل ترباشه یا از هر نظر نیازمند تر از دیگری باشد! تا در زندگی مشترک بتواند آنطور که خودش مایل هست زندگی را اداره کند این ارتباط دوطرفه ی سالمی نیست چون منفعت طرفین در ارتباط مشترک در نظر گرفته نشده و صرفا ارتباط دوطرف یا ازدواج برای رضایت یکی از طرفین انجام شده.

  2. #3152
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Feb 2019
    پست ها
    9

    پيش فرض

    . اینکه هر کدوم از طرفین چه خانوم چه آقا انتظار داشته باشد طرف مقابل منفعل ترباشه یا از هر نظر نیازمند تر از دیگری باشد! تا در زندگی مشترک بتواند آنطور که خودش مایل هست زندگی را اداره کند این ارتباط دوطرفه ی سالمی نیست چون منفعت طرفین در ارتباط مشترک در نظر گرفته نشده و صرفا ارتباط دوطرف یا ازدواج برای رضایت یکی از طرفین انجام شده.
    خب اینجاست که برداشت اشتباه انجام میگیره!

    آیا اساسا اگر مرد در زندگی بلحاظ مالی وضعیت بهتری نسبت به زن داشته باشد یعنی انفعال زن در برابر مرد؟

    قطعا نه !
    زنان در زندگی بعلاوه اشتغال وظایف مهم دیگیری هم دارند که باید به اونها توجه کنن و جمع شدن تمامی این وظایف در کنار هم منجر به خستگی و رها کردن برخی وظایف میشه که این به نوبه ی خودش در زندگی مسئله ساز هست.زن در خانه و خانواده نقش پر رنگی دارهو وقتی در جایگاه رقابت اقتصادی قرار میگیره این نقش کمرنگ شده و ایجاد اختلاف میکنه.
    بعلاوه قسمت های دیگر مثل فرزند آوری، تربیت و پرورش فرزند، ارتباطات خانوادگی، مسائل کوچکتر مثل نظافت و رسیدگی به امور منزل، امور شخصی در اولویت های چندم قرار میگیره.


    وقتی مردی بیرون از منزل کار میکنه کمترین توقعش این هست ظهر یا شب غذای گرم و چراغ روشنی در خانه برقرار باشه. یا زمانی که سرکار هست ساعت رو چک کنه و برای آمدن به خانه اشتیاق داشته باشه.
    نه اینکه بعضی خانم ها با مرد خونه و حتی دیر تر از شوهر از سر کار بر میگردن و غذای سرد، خانه ی بی روح ، خستگی تنها دستاورد اونهاست. حداقلش این هست در خانه یکنفر خسته باشه و نه همه سیر یا گرسنه به رختخواب برن و حتی توانایی و انرژی برای چند دقیقه گپ زدن، عشق بازی و رابطه ی جنسی نداشته باشن.

    مرد و فرزند این حق رو دارن که همسر و مادر در خانه محیط دلپذیری رقم بزنه تا زندگی جریان داشته باشه و خستگی ها در بشه. وقتی مرد انرژی بگیره میتونه همون روز با وجود خستگی خانوادش رو برای تفریح بیرون ببره، رستوران و ... برن و لذت ببرن.
    اینجا بحث از انفعال زن نیست و بر عکس زن نقش کلیدی در آرامش داره. اما زمانی که در دور رقابت و جمع کردن سرمایه بیافته از نقش همسری و مادری خارج میشه و در نهایت زندگی به بنبست میرسه.

    عوض شدن جایگاهها و وظایف زن و مرد در زندگی یکی از عوامل پر رنگ طلاق هست.

    ....
    Last edited by moon60; 19-02-2019 at 18:05.

  3. #3153
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    خب اینجاست که برداشت اشتباه انجام میگیره!

    آیا اساسا اگر مرد در زندگی بلحاظ مالی وضعیت بهتری نسبت به زن داشته باشد یعنی انفعال زن در برابر مرد؟

    قطعا نه !
    زنان در زندگی بعلاوه اشتغال وظایف مهم دیگیری هم دارند که باید به اونها توجه کنن و جمع شدن تمامی این وظایف در کنار هم منجر به خستگی و رها کردن برخی وظایف میشه که این به نوبه ی خودش در زندگی مسئله ساز هست.زن در خانه و خانواده نقش پر رنگی دارهو وقتی در جایگاه رقابت اقتصادی قرار میگیره این نقش کمرنگ شده و ایجاد اختلاف میکنه.
    بعلاوه قسمت های دیگر مثل فرزند آوری، تربیت و پرورش فرزند، ارتباطات خانوادگی، مسائل کوچکتر مثل نظافت و رسیدگی به امور منزل، امور شخصی در اولویت های چندم قرار میگیره.


    وقتی مردی بیرون از منزل کار میکنه کمترین توقعش این هست ظهر یا شب غذای گرم و چراغ روشنی در خانه برقرار باشه. یا زمانی که سرکار هست ساعت رو چک کنه و برای آمدن به خانه اشتیاق داشته باشه.
    نه اینکه بعضی خانم ها با مرد خونه و حتی دیر تر از شوهر از سر کار بر میگردن و غذای سرد، خانه ی بی روح ، خستگی تنها دستاورد اونهاست. حداقلش این هست در خانه یکنفر خسته باشه و نه همه سیر یا گرسنه به رختخواب برن و حتی توانایی و انرژی برای چند دقیقه گپ زدن، عشق بازی و رابطه ی جنسی نداشته باشن.

    مرد و فرزند این حق رو دارن که همسر و مادر در خانه محیط دلپذیری رقم بزنه تا زندگی جریان داشته باشه و خستگی ها در بشه. وقتی مرد انرژی بگیره میتونه همون روز با وجود خستگی خانوادش رو برای تفریح بیرون ببره، رستوران و ... برن و لذت ببرن.
    اینجا بحث از انفعال زن نیست و بر عکس زن نقش کلیدی در آرامش داره. اما زمانی که در دور رقابت و جمع کردن سرمایه بیافته از نقش همسری و مادری خارج میشه و در نهایت زندگی به بنبست میرسه.

    عوض شدن جایگاهها و وظایف زن و مرد در زندگی یکی از عوامل پر رنگ طلاق هست.

    ....

    بله متوجه منظور شما هستم.. همیشه یکی از طرفین ممکنه از نظر مالی فرهنگی اجتماعی و ... از دیگری بالاتر باشه این طبیعیه ولی یک الزام برای یکی از طرفین نیست..

    من بر عکس شما فکر میکنم نه زن و نه مرد بلکه تعامل و درک متقابل زن و مرد از همدیگه نقش کلیدی در موفقیت یک زندگی داره.

    تمیز کردن ، رفت و روب ، نظافت، آشپزی و نگهداری فرزندان جزو وظایف مشترک زن و شوهر است چرا فکر میکنید برای زن یا مرد وظایفی جداو خاص تعریف شده ؟ این تقسیم بندی وظیفه (کارهای بیرون برای مرد کارهای داخل خانه برای زن) صرفا یک قرارداد نانوشته است برای خانمی که انتخابش شاغل نبودن است و صرفا یک انتخاب است نه وظیفه. انجام کارهای منزل ، پروش و نگهداری و تربیت فرزند همه جزو همان وظایف مشترک زن و مرد میشه زندگی مشترک یعنی اشتراک در هر چیزی که یک زندگی رو اداره میکنه.

    اختلاف بین دو طرف رابطه دقیقا از زمانی آغاز میشود که یکی از طرفین فردیت و شخصیت مستقل دیگری رو نادیده بگیره و تصور کنه وظایفی که باید به صورت مشترک در زندگی انجام شود اختصاصا برای یک نفر هست (مثل :مدیریت مالی، نگهداری و تربیت فرزند و رسیدگی به امور خانه و ..)

    چه مشکلی پیش میاد اگر زن و مرد هردو به صورت مشترک کارها و امور مربوط به خانه و پرورش فرزند و مدیریت مالی زندگی رو انجام بدن ؟ این چیزی غیر از زندگی مشترک است ؟

    فقط کافیه یه خانم یا یه آقا درک کنه که طرف مقابلش هم یه انسانه با خواسته ها و اهداف خودش تو زندگی و ازدواج فقط این اهداف رو کلی تر و بهم نزدیک تر میکنه ازدواج یک مسیر مشترک برای رسیدن به آرزوها و خواسته های افراده.. ولی باعث از بین رفتن خواسته و آرزوهای فردی طرفین نمیشه..

    هیچ کدوم از طرفین موظف نیست زندگی اجتماعی و اهداف و آرزوهاش رو نادیده بگیره و تماما برای رسیدن به آرزو ها و اهداف طرف مقابل زندگی کنه ازدواج و زندگی مشترک به معنی فراموش کردن فردیت یک نفر یا نادیده گرفته شدن خواسته ها و اهداف دیگری یا خداحافظی با زندگی اجتماعی یکی از طرفین نیست.

    واقعا اشتراک داشتن و تعامل کردن تو این امور نه اقتدار مردی رو از بین میبره نه زنانگی زنی رو تهدید میکنه یه خانم و یک آقا هم میتونن مستقل باشن و فردیت خودشون رو به عنوان یک انسان اجتماعی حفظ کنن وهم اینکه وظیفه خودشون رو در قبال طرف مقابل و تعهدی که به طرف مقابل و زندگی مشترک دارن رو انجام بدن . وقتی طرفین نمیخوان بپذیرن دیگری هم به اندازه من حق دارد خب مسلما این ارتباط به شکست و طلاف می رسه.

  4. #3154
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Feb 2019
    پست ها
    9

    پيش فرض


    تمیز کردن ، رفت و روب ، نظافت، آشپزی و نگهداری فرزندان جزو وظایف مشترک زن و شوهر است چرا فکر میکنید برای زن یا مرد وظایفی جداو خاص تعریف شده ؟
    واقعا اشتراک داشتن و تعامل کردن تو این امور نه اقتدار مردی رو از بین میبره نه زنانگی زنی رو تهدید میکنه .
    ابتدا خدمتتون عرض کنم که امور زندگی چیزی نیست که فقط خانمها انجامش بدن و مرد حتما باید همسرش رو کمک کنه اما نه جایی که افراط بشه و از کنترل خارج شه. ( ما از افراط میگیم )

    ببینین بیایم به شکل یک کار مهم بهش توجه کنیم . اون رفتار و وظایفی که مادر و همسر از پسش بر میاد یه مرد نمیتونه به نحو احسن انجامش بده ما اینجا درباره دو جنس متفاوت بحث میکنیم زن و مرد.
    هیچوقت این دو نمیتونن دقیقا شبیه هم باشن و تفاوت های اساسی دارن.

    یک زن اطلاعات، عواطف و درک متفاوتی نسبت به دنیای پیرامون داره.

    زنانگی زن در اثر ارتباط با دنیای سخت و خشن و وظایف سنگین کاری از بین میبره و اون رو به موجودی پرخاشگر ، کم طاقت و خسته تبدیل میکنه. این زن دیگه نمیتونه اون عواطف و احساسات رو بنحو احسن انتقال بده و به امور زندکی مسلط باشه.. اینجاست که زندگی میلنگه. زنانگی زن در صورتی حفظ میشه که درگیر ده ها وظیفه در بیرون و داخل خانه نباشه تا بتونه محیط خوبی برای خودش و خانواده ایجاد کنه.
    این بمعنی نشستن و حبس و افسردگی نیست بلکه میتونه ورزش کنه، کلاس های هنری شرکت کنه، کسب علم کنه و ...

    هدف انسان از زندگی لذت بردن هست و آدمهای درگیر نمیتونن این لذت رو ایجاد کنن .


    ..

  5. #3155
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    ابتدا خدمتتون عرض کنم که امور زندگی چیزی نیست که فقط خانمها انجامش بدن و مرد حتما باید همسرش رو کمک کنه اما نه جایی که افراط بشه و از کنترل خارج شه. ( ما از افراط میگیم )

    ببینین بیایم به شکل یک کار مهم بهش توجه کنیم . اون رفتار و وظایفی که مادر و همسر از پسش بر میاد یه مرد نمیتونه به نحو احسن انجامش بده ما اینجا درباره دو جنس متفاوت بحث میکنیم زن و مرد.
    هیچوقت این دو نمیتونن دقیقا شبیه هم باشن و تفاوت های اساسی دارن.

    یک زن اطلاعات، عواطف و درک متفاوتی نسبت به دنیای پیرامون داره.

    زنانگی زن در اثر ارتباط با دنیای سخت و خشن و وظایف سنگین کاری از بین میبره و اون رو به موجودی پرخاشگر ، کم طاقت و خسته تبدیل میکنه. این زن دیگه نمیتونه اون عواطف و احساسات رو بنحو احسن انتقال بده و به امور زندکی مسلط باشه.. اینجاست که زندگی میلنگه. زنانگی زن در صورتی حفظ میشه که درگیر ده ها وظیفه در بیرون و داخل خانه نباشه تا بتونه محیط خوبی برای خودش و خانواده ایجاد کنه.
    این بمعنی نشستن و حبس و افسردگی نیست بلکه میتونه ورزش کنه، کلاس های هنری شرکت کنه، کسب علم کنه و ...

    هدف انسان از زندگی لذت بردن هست و آدمهای درگیر نمیتونن این لذت رو ایجاد کنن .


    ..

    نظر شما محترم است ولی موافقش نیستم : )

    مسلما احساسات مادری رو یک پدر نمی تونه داشته باشه و همینطور احساسات یک پدر رو یک مادر نمیتونه درک کنه هردو در جایگاه خودشون برای فرزند لازمه و تفاوت های احساسی و فیزیولوژیکی بین زن و مرد به منزله حذف نقش یکی یا پررنگ تر شدن نقش دیگری در پرورش و نگهداری فرزند نیست همینطور باعث نمیشه پدر یا مادر نقش اصلی تربیت فرزند بشن .

    محوریت توضیحات من دادن حق انتخاب به یک زن / مرد برای زندگی کردن است و زندگی مشترک این حق انتخاب رو نباید بگیره. ما نمی توانیم به کسی که دارای عقل و شعور هست بگیم این انتخاب برای تو بهتر است چون ما فکر میکنیم ممکن است زنانگی یا مردانگی تو تهدید شود!
    زنانگی زن در اثر ارتباط با دنیای سخت و خشن و وظایف سنگین کاری از بین میبره و اون رو به موجودی پرخاشگر ، کم طاقت و خسته تبدیل میکنه.
    اینکه ممکن است یه خانم یا یه آقا از نظر روانی یا توانایی جسمانی آمادگی حضور در اجتماع رو نداشته باشه این یه بحث دیگه است که اگر نداره میتونه انتخاب کنه وارد اجتماع نشه یا سعی کنه روی توانایی هاش کار کنه چه از نظر روانی چه جسمانی بعد وارد اجتماع بشه. خیلی از آقایون هستن که در اثر ارتباط با دنیای سخت و خشن به موجودی پرخاشگر و کم طاقت و خسته تبدیل شدن و هیچ چیزی غیر از تامین هزینه مالی برای خانوادشون ندارند دیگه مشکلات اخلاقی و رفتاری خشونت و ... بماند ولی آیا این این آقایون باید بشینن تو خونه کارهای خونه رو انجام بدن که از حالت موجود پرخاشگر فاصله بگیرن ؟!

    اینکه ما یه پیش فرض ذهنی داشته باشیم که زن نمیتواند یا نباید بتواند! این یعنی گرفتن حق انتخاب، نادیده گرفتن فردیت ،گرفتن اهداف و آرزو های شخصی (القای انفعال به زن) و نهایتا همین عامل اختلاف و شکست زندگی مشترک میشه . به نظر من به جای اینکه روی کلیشه ها و دیفالت های ذهنی تمرکز کنیم بهتره افراد تلاش کنند مهارت در تعامل و درک متقابل از طرف مقابل رو بالا ببرند ..

    تعامل و درک متقابل زن و مرد یعنی همین . یعنی بدون توجه به کلیشه های جنسیتی و پیش فرض های ذهنی اجازه بدهیم دیگری در زندگی مشترک حق انتخاب داشته باشد نه اینکه ما تشخیص دهیم چه چیزی برای تو بهتر است..
    Last edited by V E S T A; 19-02-2019 at 19:44.

  6. #3156
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Feb 2019
    پست ها
    9

    پيش فرض

    نظر شما محترم است ولی موافقش نیستم : )

    مسلما احساسات مادری رو یک پدر نمی تونه داشته باشه و همینطور احساسات یک پدر رو یک مادر نمیتونه درک کنه

    محوریت توضیحات من دادن حق انتخاب به یک زن / مرد برای زندگی کردن است
    مشکلی نیست میتونین بپذیرین یا نپذیرین ما تبادل نظر میکنیم . :-)

    مشکل این هست که فکر میکنید با سطح مالی پایین یا عدم رقابت تنگاتنگ اقتصادی با شریک زندگی حق انتخاب از شما گرفته میشه. این امر بیشتر ریشه روانی داره تا احساس توانایی و علاقه مندی!

    حق انتخاب درباره ی تمامی مسائل صدق میکنه نه فقط یک مقوله . پس این یک تفاهم برای رسیدن به ثبات و آرامش هست.
    حق انتخاب فقط شغل نیست...
    ( نوع لباس پوشیدن، آرایش، ارتباطات با خانواده و دوستان، نوع علاقه مندی و پیگیری استعدادها و ... ) که کم و بیش بین زوج ها در جریان هست اگر دست روی هر کدوم از این موارد گذاشته بشه یعنی حق انتخاب رو از ما گرفتن و در اینصورت حق با شماست.

    دوباره عرض میکنم خدمتتون ما در باره دو نوع جنس متفاوت «زن و مرد» صحبت میکنیم. شما روحیه و توان یک مرد رو در برابر رویارویی با کارهای سخت و مشکلات خارج از خانه با زن مقایسه نکنین.

    من میگم زنانگی، ظرافت و وظایف یک زن در رقابت های اقتصادی با همسر بشدت تحت تأثیر قرار میگیره اما اگر مرد هم ظرافت ، عواطف و وظایف زنانه داره مشمول این جمله ی شما میشه ↓
    خیلی از آقایون هستن که در اثر ارتباط با دنیای سخت و خشن به موجودی پرخاشگر و کم طاقت و خسته تبدیل شدن و هیچ چیزی غیر از تامین هزینه مالی برای خانوادشون ندارند دیگه مشکلات اخلاقی و رفتاری خشونت و ... بماند ولی آیا این این آقایون باید بشینن تو خونه کارهای خونه رو انجام بدن که از حالت موجود پرخاشگر فاصله بگیرن ؟!

  7. #3157
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض


    مشکل این هست که فکر میکنید با سطح مالی پایین یا عدم رقابت تنگاتنگ اقتصادی با شریک زندگی حق انتخاب از شما گرفته میشه. این امر بیشتر ریشه روانی داره تا احساس توانایی و علاقه مندی!
    چرا فکر می کنید من چنین تصوری دارم یا خانمی که کار میکند چنین فکری دارد ؟ : ) یا اگر در یه زندگی یک خانم چنین فکری دارد یعنی تمام خانم ها دلیل حضور در اجتماع براشون رقابت تنگاتنگ اقتصادی است ؟
    افراد به دلایل مختلف مالی و غیر مالی انتخاب میکنند در اجتماع حضور داشته باشند خیلی از افراد در دوران مجردی شاغل بودند خیلی از افراد بعد از متاهل شدن به بلوغ فکری رسیدن که دوست دارن تو حرفه و زمینه ای که درس خوندن پیشرفت کنن و به علایقشون برسن اینکه یه خانم دوست داره شاغل باشه ممکنه صرفا بعد مالی اشتغال براش مهم نباشه و به عنوان یک انسان اجتماعی تمایل حضور و ایفای نقش داشته باشه نه اینکه صرفا مصرف کننده باشه.

    تمایل به حضور در اجتماع در زن ها هم مثل هر انسان دیگه ای وجود داره اینکه یه نفر برای جامعه اش مفید باشه یا حتی از کسب درامد خودش احساس خوب داشته باشه اینا همش تمایل و خواسته های فردی افراده نه اینکه هدفش رقابت با همسرش باشه.


    حق انتخاب درباره ی تمامی مسائل صدق میکنه نه فقط یک مقوله . پس این یک تفاهم برای رسیدن به ثبات و آرامش هست.
    حق انتخاب فقط شغل نیست...
    ( نوع لباس پوشیدن، آرایش، ارتباطات با خانواده و دوستان، نوع علاقه مندی و پیگیری استعدادها و ... ) که کم و بیش بین زوج ها در جریان هست اگر دست روی هر کدوم از این موارد گذاشته بشه یعنی حق انتخاب رو از ما گرفتن و در اینصورت حق با شماست.
    بله تفاهم و تعامل درباره مسائلی که مربوط به زندگی مشترک هست نه فردیت افراد.. ما نمیتونیم فردیت افراد رو به واسطه ازدواج ازشون بگیریم یه نفر یا انتخاب ما نیست یا اگر انتخاب ما می شود اون رو با تمام ویژگی های فردیش پذیرفتیم و نمی تونیم مسائلی شخصیت اصلیش که از بدو تولدش تا زمان ازدواج شکل گرفته رو حذف کنه.فرضا اگر تلاش هم کنیم بعد از ازدواج محدودیت ایجاد کنیم یه جایی انقدر فشار گرفتن هویت و زندگی فردی افراد بهشون زیاد میشه که بالاخره اون رو به اشکال مختلف نشون میده ..


    دوباره عرض میکنم خدمتتون ما در باره دو نوع جنس متفاوت «زن و مرد» صحبت میکنیم. شما روحیه و توان یک مرد رو در برابر رویارویی با کارهای سخت و مشکلات خارج از خانه با زن مقایسه نکنین.

    من میگم زنانگی، ظرافت و وظایف یک زن در رقابت های اقتصادی با همسر بشدت تحت تأثیر قرار میگیره اما اگر مرد هم ظرافت ، عواطف و وظایف زنانه داره مشمول این جمله ی شما میشه ↓
    این نتیجه گیری بر چه اساسی است ؟ مثلا شما ممکنه یه نفر رو بشناسین که به دلیل حجم بالای کاری اعصاب و روانش به هم ریخته یا 10 نفر رو یا 100 نفر رو و به این نتیجه برسین زنان به دلیل کار کردن اعصاب و روانشان آسیب میبیند و ظرافت و عواطف و وظایف زنانه شان تحت تاثیر قرار میگیرد؟

    کلی سوال دیگه پیش میاد : گر مردی به دلیل کار بیرون از منزل اعصاب و روان بهم ریخته داشته باشد این جزو طبیعت خشن اش است ؟آیا کار کردن زن باعث خشونت زن می شود؟ به چه صورت ؟ ایا در منزل بودن یا کار نکردن زن باعث عطوفت ، ظرافت و زنانگی بیشتر است؟ چه تعریف از ظرافت و زنانگی مد نظر است ؟ آیا خشونت مرد اون رو از وظایف و عواطف مردانه جدا نمی کنه ؟ آیا عاطفه و ابراز احساسات طرفین به هم دیگه ربطی به کار و وظایف داخل و خارج منزل دارد ؟ چه تعریفی از خشونت مد نظر است ؟ آیا کار کردن صرفا روی خلق و خوی زنان تاثیر گذار است ؟ و کلی مجهولات دیگه ..


    و سوال دیگه اینکه چه طور چنین کلیشه ای به سایر زنان شاغل خوش برخورد، موفق و خوش اخلاق میشه نسبت داد ؟ و این تعداد زیاد از زنان متاهل شاغل و موفق که هم خودشون و هم همسرشون از زندگی شون رضایت دارند و به فردیت همدیگه هم احترام میذارن تو کدوم قسمت این جمله قرار میگیرن ؟ افرادی که تلاششون درک متقابل بوده و در کنار حفظ فردیت شون متعهد هستن به زندگی مشترک در کجای این نتیجه گیری هستن ؟

  8. #3158
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Feb 2019
    پست ها
    9

    پيش فرض

    یا اگر در یه زندگی یک خانم چنین فکری دارد یعنی تمام خانم ها دلیل حضور در اجتماع براشون رقابت تنگاتنگ اقتصادی است ؟

    یه خانم دوست داره شاغل باشه ممکنه صرفا بعد مالی اشتغال براش مهم نباشه و به عنوان یک انسان اجتماعی تمایل حضور و ایفای نقش داشته باشه نه اینکه صرفا مصرف کننده باشه.
    سؤالتون رو با سؤال جواب میدم. آیا حضور در اجتماع برای یک زن تنها بواسطه داشتن شغل و رقابت اقتصادی میسر است؟!

    زنان خانه دار مصرف کننده و بیگانه با تعاملات اجتماعی نیستن. منم منظورم موندن تمام و کمال در خانه نیست اما بدونین که خانه داری خودش یک شغل هست.

    مورد خوبی اشاره کردین چرا زن مصرف کننده باشه...؟ این مصرف کنندگی برچسبی هست که خود زنان روی خودشون زدن. چرا تا دیروز مادر ارزش و اعتبار یک خانه بود حتی در زمان مرد سالاری و امروز به بهانه ی اجتماعی شدن، حق انتخاب و ... باید حتما در یک رقابت اقتصادی قرار بگیره تا استقلال کامل پیدا کنه و مصرف کننده نباشه!
    یعنی به بیان ساده اگر زنی توانایی و مهارت لازم در شاغل بودن رو نداشته باشه یک موجود مصرف کننده و مصرف شونده هست!!!

    کلی سوال دیگه پیش میاد : گر مردی به دلیل کار بیرون از منزل اعصاب و روان بهم ریخته داشته باشد این جزو طبیعت خشن اش است ؟آیا کار کردن زن باعث خشونت زن می شود؟ به چه صورت ؟ ایا در منزل بودن یا کار نکردن زن باعث عطوفت ، ظرافت و زنانگی بیشتر است؟ چه تعریف از ظرافت و زنانگی مد نظر است ؟ آیا خشونت مرد اون رو از وظایف و عواطف مردانه جدا نمی کنه ؟ آیا عاطفه و ابراز احساسات طرفین به هم دیگه ربطی به کار و وظایف داخل و خارج منزل دارد ؟ چه تعریفی از خشونت مد نظر است ؟ آیا کار کردن صرفا روی خلق و خوی زنان تاثیر گذار است ؟ و کلی مجهولات دیگه ..
    پاسخ سؤالتتون در خود سؤال به روشنی قرار داره. من میخواستم توضیحی برای تک تک سؤالات بنویسم که از حوصله خارج بود وپاسخش رو قبلا دادم پس به این جملات بسنده میکنم که؛
    انسانها تکمیل کننده یکدیگر هستند و مرد و زن شبیه به دو قطعه اند و زمانی که درست و در جایگاه اصلی قرار بگیرند قادر به کارایی هستند.
    نه پیچ به تنهایی کاربرد داره و نه مهره. این دو با هم و مکمل همند . هر کدام در جای خودشون کارایی دارن و جایگاهها عوض نمیشن.

    آنچه که زن و مرد رو از هم متمایز میکنه وظایف و ویژگی های اونهاست. قاعدتا انجام یکسری فعالیت های خارج از وظایف اصلی میتونه باعث اخلال در زندگی بشه.

    زنان متاهل شاغل و موفق که هم خودشون و هم همسرشون از زندگی شون رضایت دارند و به فردیت همدیگه هم احترام میذارن تو کدوم قسمت این جمله قرار میگیرن ؟ افرادی که تلاششون درک متقابل بوده و در کنار حفظ فردیت شون متعهد هستن به زندگی مشترک در کجای این نتیجه گیری هستن ؟
    ما زنان شاغل موفقی داریم اما نمیتونیم بگیم طبق استاندارد های یک زندگی نرمال حتما مادران و همسران موفقی هستند.
    همسرشون از چه نظر اونها رو موفق میدونه؟
    موفقیت در زندگی مشترک با حفظ کدام استاندارد ها، ارزش ها و اصول ها؟

    هویت، فردیت، حق انتخاب، تعامل با دنیا ....... و سرانجام من نه ما.


    ... بدرود :-)

  9. #3159
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض


    1. پس از دو نقطه متفاوت حرف می زنیم چون نگرش شما مادیات است اما دغدغه ی این روزهای من و دلیل ورودم به بحث "فضیلت" است و مهم ترین نکته را در اخرین خط از پاراگراف اخر نوشتم
    من از یک سقوط اخلاقی حرف می زنم که به خود زنی و تخریب می انجامد ، همانی که کشورهایی با رفاه و ثروت بالا به ان دچارند که صد البته عاقبت باقی کشورهای "عقب مانده" ،"خاورمیانه ای" و "جهان سومی" نیز خواهد بود
    همین مسائلی که به صورت سرسری و سطحی از انها عبور می کنید یا که حتی وجوشان را انکار می کنید محور بحث من هستند ( شاید تعریف فضیلت در غالب "سنت" و "حقیقت الهی" هنوز برای این بحث زود بود )
    برا همین از شما پرسیدم این "بنای بی نظیر" مدرن و پر از "رفاه و اسایش" که ایجاد شده و می شود برای کیست و چیست؟!
    وقتی از همان ابتدا رابطه زن و مرد، خانواده و تولیدمثل به مشکل برخورده کدام بچه قرار است به دنیا بیاید؟اگر هست چگونه تربیت می شود؟ اصلا مهم تر از هر بحثی هویت،جهت و معنی زندگی او چیست؟
    به 50 سال اخیر، me too ،قدرت زنان و مسائل مردان اشاره می کنم چراکه می خواهم نگاهتان به اخرین ایستگاه ترقی و عواقب ان معطوف شود چراکه به ما نیز سوار قطارتان شده ایم حال به هر شکل و دلیلی،رویکرد و منش فکری شما هم نشان داده قابل توقف نیست ولی می توانیم سوال یا که درخواستی برای کند شدن و اگاهی از موقعیت مان داشته باشیم
    نه اینکه برچسب hate speech بخوریم
    سانسور شویم ( در انواع رسانه ها،سیاستگذاری ها و سیستم های اموزشی دائما رخ می دهد )
    همانطور که قبلا چندبار اشاره کرده ام این روزها برچسب سک^سیست و زن ستیزخوردن هزینه اش اخراج از کار و طرد از اجتماع است
    لینک و کتاب ها را معرفی می کنم چون بحث از منظر اینطرف ماجرا هم خود به شدت گسترده و پیچیده است
    نگرش فکری جدیدی که سر براورده و دغددغه مندی اش از جنس سوالات من است را باید مطالعه کنید که سوال پشت سوال ردیف نشود
    ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) و ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) و ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) می توانند شروع خوبی باشند البته مسئله نژادی اش را فعلا کنار بگذارید
    برای ما زندگی مادی از فضیلت جدا نیست و جایی هم برای فضیلت بجز همین دنیای به قول شما مادی نباید گشت.
    اما خط آخر از پاراگراف آخر احتمالا منظورتان این است:
    پس وقتی می گویید "مردم تن به این اخلاقیات نمی دهند" خب خودشان ضرر می کنند و البته تاوانش را همه می دهند (فرد،گروه،جامعه،تمدن)چون این نوع از زندگی پر از فساد،اختلال و مشکلات اجتماعی است
    جوابتان این است که آنچه که شما به عنوان تاوان ازش یاد می‌کنید در واقع تبعات نظم موجود هست که اتفاقا برعکس تصور شما زیان به حساب نمی‌آید. تمام تلاش من این بوده که شما را متوجه کنم معیار و محک شما برای بد و خوب، زیان و سود، معیار اشتباهی است. فساد و اختلال و مشکلات اجتماعی بطور کلی در این عصر کمتر از گذشته است مگر اینکه عصر حاضر زمینه‌ی خاصی برای فساد بوجود آورده باشد که در گذشته این زمینه معنی نداشت. بعنوان مثال فساد مالی و بانکی که در یک نظام مالی وسیع معنی دارد نه در اقتصادی بدوی، هرچند در بسیاری از این موارد میتوان بدیل را شناسایی کرد.
    یکی از مهمترین مسائلی که به آن توجه نمی‌کنید این است که در گذشته بسیاری از این بی اخلاقی‌ها، عدم فضیلت‌ها [با همین معیار خودتان]، بصورت نهادینه و ضمنی در اجتماع وجود داشته. یکیش خشونت نهادینه علیه زن طی تمام این قرن هاست که شما به سادگی به خیال خود با توضیح فرگشتی از آن عبور می‌کنید و نادیده می‌گیرد در حالی که فریادتان از قانون مساوی برای طلاق به آسمان رفته که ای وای خشونت علیه مردان!!!!

    تناقض شما اینجاست که می‌گوئید کشورهای با رفاه بالا به این دردها و فسادها دچار شده‌اند! از چه معیاری استفاده می‌کنید که رفاه بالا را همراه با مشکلات اجتماعی می توانید کنار هم قرار دهید؟ سنجش‌های زیادی از شادی، رضایت از زندگی و امثالهم از رفاه انجام شده و همگی تقریبا منطبق بر سنجش‌هایی بودند که رفاه درآمدی را معیار قرار داده‌اند. رفاه از نظر شما تولید مثل است؟ بچه های آلفا و مادوناست؟؟!! بالاخره چیست؟
    حاصل تمدن مدرن امروز آسایش بشری است. همین تمدن که خشونت سیستماتیک علیه زنان را بر می‌چیند نیمی از بشریت را از رنج مطلق نجات داده و همچنان برای رهایی کامل راه درازی دارد. و شما اگر به هر دری بزنید نتنها نمی‌توانید از پذیرش آسایش بعنوان هدف و حق هر انسان از زندگی فرار کنید بلکه معیارهای مربوط به آن هم امروزه انتزاعی نبوده و مشخص اند.
    خواه ناخواه نظم موجود در مقابل نظم سنتی که آن را قبلا حذف کرده و نظم آلترناتیو که در سدد جایگزین شدن برای نظم موجود هست مقاومت می‌کند. این مقاومت گاهی ضمنی است و نه آشکار. مثلا هیچ روزنامه ای تفکرات شما را چاپ نکند. هرچند همین لینک ها و کتاب هایی که معرفی می‌کنید نشان می‌دهد که آزادی عصر حاضر آنقدر بالا هست که این بهانه ها مورد قبول نیست اما من بعنوان فردی که تفکر آلترناتیو دارد حرف شما را می‌فهمم اما با شما همدردی نمی‌کنم به این خاطر که شما نماینده تفکری هستید که قبلا سلطه داشته و کارنامه اش کاملا عیان است. بنابراین ریشه هیت اسپیچ دانسته شدن، ریشه این برچسب هایی که می‌خورید را دریابید وگرنه تفکر شما خود قبلا به بهانه های مشابه خیلی ها را به کام مرگ فرستاده.

    2.مبنا زن است یعنی اینکه حرف نهایی در اغاز یک رابطه جنسی را زن می زند و این است که انتخاب او و تعریف تجاوز مهم است؛پس او می محور و مبنا می شود و به همین شکل تصمیم و منش او و مشکل هم دقیقا از همینجا اغاز می شود
    چون همانطور که از ابتدا گفته شد جنس او اثبات کرده تصمیم گیر و مسئولیت پذیر خوبی نیست چون همین 60 سال انقلاب جنسی،فمینیسم و.... به اندازه کافی نشان داد که ابعاد و عواقب منفی اعمال و رفتار زنان بزرگ و بزرگتر می شود تاسرحد تهدید موجودیت تمدن
    چراکه به تولیدمثل بی علاقه است،سقط جنین می کند،کار و لذت گرایی اولویت زندگی اوست ،بیشترین درخواست طلاق را دارد و...
    برادر عزیز، اشتباه می کنید. این اشتباه کاملا فاحش و واضح است. چه کسی گفته حرف نهایی را زن می‌زند!! چنین چیزی نه جنبه بیولوژیک دارد نه حتی اجتماعی! یک توهم است که ناشی از قرن‌ها سیطره این تفکر است که مرد درخواست میدهد زن قبول می‌کند!
    شما بی هیچ معیار دقیقی و با کلی گویی ابراز می کنید که زن تصمیم‌گیر خوبی نیست در حالی که کشورهایی که در لایه های مدیریتی‌شان زن‌ها سهم بالایی بدست اورده اند جزو قدرتمندترین کشورها هستند.
    چه کسی گفته تولید مثل وظیفه هر زنی است که حال شما امتناع برخی زنان از پذیرش این نقش را بی مسئولیتی می‌دانید؟!!!! دنیای تفکر شما بیش از آنچه فکر می کردم تخیلی است!
    متاسفانه چون معیارهاتان را روشن بیان نمی‌کنید و حرف های کلی می‌زنید گفتگو بیش از این اصطحکاکی است و بی فایده...

  10. #3160
    داره خودمونی میشه barton fink's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2016
    پست ها
    72

    پيش فرض

    برای ما زندگی مادی از فضیلت جدا نیست و جایی هم برای فضیلت بجز همین دنیای به قول شما مادی نباید گشت.
    اما خط آخر از پاراگراف آخر احتمالا منظورتان این است:

    جوابتان این است که آنچه که شما به عنوان تاوان ازش یاد می‌کنید در واقع تبعات نظم موجود هست که اتفاقا برعکس تصور شما زیان به حساب نمی‌آید. تمام تلاش من این بوده که شما را متوجه کنم معیار و محک شما برای بد و خوب، زیان و سود، معیار اشتباهی است. فساد و اختلال و مشکلات اجتماعی بطور کلی در این عصر کمتر از گذشته است مگر اینکه عصر حاضر زمینه‌ی خاصی برای فساد بوجود آورده باشد که در گذشته این زمینه معنی نداشت. بعنوان مثال فساد مالی و بانکی که در یک نظام مالی وسیع معنی دارد نه در اقتصادی بدوی، هرچند در بسیاری از این موارد میتوان بدیل را شناسایی کرد.
    یکی از مهمترین مسائلی که به آن توجه نمی‌کنید این است که در گذشته بسیاری از این بی اخلاقی‌ها، عدم فضیلت‌ها [با همین معیار خودتان]، بصورت نهادینه و ضمنی در اجتماع وجود داشته. یکیش خشونت نهادینه علیه زن طی تمام این قرن هاست که شما به سادگی به خیال خود با توضیح فرگشتی از آن عبور می‌کنید و نادیده می‌گیرد در حالی که فریادتان از قانون مساوی برای طلاق به آسمان رفته که ای وای خشونت علیه مردان!!!!

    تناقض شما اینجاست که می‌گوئید کشورهای با رفاه بالا به این دردها و فسادها دچار شده‌اند! از چه معیاری استفاده می‌کنید که رفاه بالا را همراه با مشکلات اجتماعی می توانید کنار هم قرار دهید؟ سنجش‌های زیادی از شادی، رضایت از زندگی و امثالهم از رفاه انجام شده و همگی تقریبا منطبق بر سنجش‌هایی بودند که رفاه درآمدی را معیار قرار داده‌اند. رفاه از نظر شما تولید مثل است؟ بچه های آلفا و مادوناست؟؟!! بالاخره چیست؟
    حاصل تمدن مدرن امروز آسایش بشری است. همین تمدن که خشونت سیستماتیک علیه زنان را بر می‌چیند نیمی از بشریت را از رنج مطلق نجات داده و همچنان برای رهایی کامل راه درازی دارد. و شما اگر به هر دری بزنید نتنها نمی‌توانید از پذیرش آسایش بعنوان هدف و حق هر انسان از زندگی فرار کنید بلکه معیارهای مربوط به آن هم امروزه انتزاعی نبوده و مشخص اند.
    خواه ناخواه نظم موجود در مقابل نظم سنتی که آن را قبلا حذف کرده و نظم آلترناتیو که در سدد جایگزین شدن برای نظم موجود هست مقاومت می‌کند. این مقاومت گاهی ضمنی است و نه آشکار. مثلا هیچ روزنامه ای تفکرات شما را چاپ نکند. هرچند همین لینک ها و کتاب هایی که معرفی می‌کنید نشان می‌دهد که آزادی عصر حاضر آنقدر بالا هست که این بهانه ها مورد قبول نیست اما من بعنوان فردی که تفکر آلترناتیو دارد حرف شما را می‌فهمم اما با شما همدردی نمی‌کنم به این خاطر که شما نماینده تفکری هستید که قبلا سلطه داشته و کارنامه اش کاملا عیان است. بنابراین ریشه هیت اسپیچ دانسته شدن، ریشه این برچسب هایی که می‌خورید را دریابید وگرنه تفکر شما خود قبلا به بهانه های مشابه خیلی ها را به کام مرگ فرستاده.


    برادر عزیز، اشتباه می کنید. این اشتباه کاملا فاحش و واضح است. چه کسی گفته حرف نهایی را زن می‌زند!! چنین چیزی نه جنبه بیولوژیک دارد نه حتی اجتماعی! یک توهم است که ناشی از قرن‌ها سیطره این تفکر است که مرد درخواست میدهد زن قبول می‌کند!
    شما بی هیچ معیار دقیقی و با کلی گویی ابراز می کنید که زن تصمیم‌گیر خوبی نیست در حالی که کشورهایی که در لایه های مدیریتی‌شان زن‌ها سهم بالایی بدست اورده اند جزو قدرتمندترین کشورها هستند.
    چه کسی گفته تولید مثل وظیفه هر زنی است که حال شما امتناع برخی زنان از پذیرش این نقش را بی مسئولیتی می‌دانید؟!!!! دنیای تفکر شما بیش از آنچه فکر می کردم تخیلی است!
    متاسفانه چون معیارهاتان را روشن بیان نمی‌کنید و حرف های کلی می‌زنید گفتگو بیش از این اصطحکاکی است و بی فایده...
    1.جنس فضیلت ها و اینکه کدام یک به کدام جواب می رسد خود خیلی مهم است چراکه جریان مترقی علاقه بسیار زیادی به مصادره فضیلت های سنتی به نام خودش دارد هیچ به بی معناسازی سیستماتیک و از درون تهی کردن انها نیز دریغ نمیکند
    اتفاقا من اصلا طرفدار حقوق برابر نیستم (یعنی فکر نکنید من می گویم چرا مرد امروزی به اندازه زن مدرن حقوق ندارد!) چون همانطور که از ابتدا اعلام شد من وجود سلسله مراتب را صحیح،لازم و عینی می دانم؛برابری طلبی ابدا هدف و منظور من نیست.
    امار طلاق و سقط جنین در کشورهای پیشرفته کاملا بالا و امار تولیدمثل و ازدواج کاملا پایین است برای همین فله ای از بیرون مهاجر وارد می کنند و این یعنی فردیت زن ، علاقه ،تصمیم و منیت او به جمع ،هویت و موضوعیت ان ارجح است که می شود واویلا!
    زن رحم و واژن دارد "قرارداد اجتماعی" نیست یعنی مسوولیت تولید نسل برعهده اوست و باقی اش حرافی است در حد استدلال های "مطالعات زنان"!
    کل ماجرا در این جمله خلاصه می شود :زن ازادی می خواهد اما مسوولیت پذیری نه! ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )

    2.چقدر بد مسئله را فهمیده اید!برای بار هزارم، زن بله می گوید یعنی وقتی مرد سک^س منتهی به لذت یا بچه می خواهد ابتدا زن باید بپذیرد بعد باقی ماجرا! حالا چه کسی در تخیلات سیر می کند؟!

    3.از این واضح تر هم مگر می شود؟! شما کلا از در انکار وارد شده و دائما ادعا می کنید : "نیست،وجود ندارد،گذشته است و..."
    که این را هم بگذاریم به پای اصول و اکسیوم های کاملا متفاوت نگرش فکری ( در بهترین حالات!)
    لینک و کتاب ها می توانند در حالتی حداقلی کلمات کلیدی به دست بدهند که اگر علاقه مندید لازم است با ذهنی کاملا باز مطالعه و پیگیری کنید
    گفتگوی فعلی هم بیش از این ملال اور است چون حقیقتا کوچکترین مفهموم مشترکی در میان نیست و بیش از این از حوصله بحث و من هم خارج است

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •