2. دقیقا در همین 50،60 سال اخیر و به طور مشخص از 1960 که تفکر مترقی دیگر "قید و بند های دست و پا گیر" را نداشت انگار واقعا مردمان عقلشان را از دست داده اند
اخیرا از همفکران خودتان در "جریان پیشرو "نوستالژی 1960 و 50 پیدا کرده اند و خود status quo خواه و "محافظه کار" شده اند
می خواهند همگی از پست مدرنیسم به مدرنیسم باز گردند
از سرکوب و سانسور به ازادی بیان
از identity politics به فردگرایی
و در یک کلام بازگشت به "ارزش های روشنگری "و محافظت و مقاومت در برابر جریان های "چپ" و "راست" !!
اصلا مهم نیست یک "ژن خودخواهی" هم پشت این هوشیاری و اگاهی هست که الزامات و دستورات اش مقدم بر علایق و خواسته های "منطقی" ماست
انتظارات ،اولویت ها و ترجیحات اجتماعی از طرف دیگری ممنوع
ضابطه و تقدم داشتن ممنوع
موعظه و یاداوری ممنوع
حتی جدیدا و اخیرا قانون ( "خبرکش" و "ادم فروش" خوانده می شوید)
این جهنم تفکر شماست
برای مثال کودک کشی میکنید به نام حق انتخاب زن برای سقط جنین و جدا تبلیغ و تشویق می شوند اما صدای اعتراض و نقد از احدی حق ندارد بلند شود
اگر هم بگویید این کارها درست نیست بازهم هیچ معیار و مقابله ای در عمل ندارید چون فرزند فکری خودتان اند
در و مرض بیداد می کند اما چون می توانیم به هزار و یک شکل خود را فریب دهیم و مشغولیات بیهوده فراوان است صدایی از کسی در نمی اید که اتفاقی نیفتاده ولی خوب می دانید که افتاده
مهم نیست مردمان قبول کنند یا نه
مهم نیست چقدر با کمک ego توجیه و بهانه جور شود
مهم نیست فناوری چقدر ستون و لاپوش این تخریب و تهی شدن از درون شود
چراکه یکسری از بی اخلاقی ها کار دست بشر می دهد
هرچقدر هم که کند و تند شود در اصل ماجرا تغییر رخ نمی دهد چون جهت حرکت فقط و فقط چپگرایی بیشتر است و اگر می توانید راه حل پیشنهادی ارائه دهید هم فقط و فقط در همین راستاست
خایه دار می خواهد که منتقد و خواهان اشاره به فیل داخل اتاق شوید که باید با از همان ابتدا با زندگی کاری و اجتماعی تان خداحافظی کنید
و حالا می رسیم به جایی که گفتم هزینه سک^سیت،نژادپرست،زنوفوب،هو^ موفوب و ... خوانده شدن انقدر بالا و بالا می رود که شلاق hate speech می خورید و ادم لامصب یاد شوروی سابق می افتد...
فکر کنم بهترین توصیف از تفکر شما این است که نه تنها از خداوند تهی است بلکه از انسان نیز یعنی ان "بنای بی نظیری" را که برپا می کند برای چیست و کیست دقیقا معلوم نیست!
چون اندیشه شما در بهترین حالات یک چیزی در حد "حس خوب" و "جلوه خوب بیرونی" است اما نابود گر ومخرب از در درون
کلا هر کسی دارد ،می تواند،باهوش است،زیباست و... باید از داشتن "مزایا" خجالت کشیده و به "اقلیت" ها کمک کند!
زیر و رو کردن همه چیز و از در انکار زیر را به زبر اوردن
تفکرتتان ضعف را جشن می گیرد، تشویق می کند که همه نقش قربانی بگیرند
هرچه فلک زده تر و بی عرضه و بی دست و پا تر باشید بیشتر به نفع تان است و بیشتر محق می شوید
چون پیروز بیرون امدن در یک رقابت به استعداد و توانایی و هیچگونه معیار و محوری نیست بلکه به احساسات کسی برنخورد کافی است!