تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: به نظر شما کدام پزشکی کامل ترو بهتر است؟

راي دهنده
14. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • هومیوپاتی

    10 71.43%
  • رایج

    3 21.43%
  • گیاهی/سنتی

    3 21.43%
Multiple Choice Poll.
صفحه 4 از 7 اولاول 1234567 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 65

نام تاپيک: هوميوپاتي

  1. #31
    پروفشنال h2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    tabriz
    پست ها
    602

    12 داروهای هومیوپاتی!

    چه چیزهائی برنتیجه درمان داروهای هومیوپاتی اثر میگذارند؟ و چگونه عوامل محیطی تاثیر داروهای هومیوپاتی را تغییر داده یا کم می کنند؟

    اغلب داروهای شیمیائی مثل ضد دردها, ارامبخشها, انتی بیوتیکها و..... اثر داروهای هومیوپاتی را کاهش میدهند. همچنین برخی عناصر و موادخوراکی مثل پیاز، سیر، فلفل، نعناع، کافور، قهوه و برخی از انواع چای های ارامبخش یا محرک یا هر ماده ای که خاصیت داروئی دارد یا بعنوان دارو مصرف می شود میتواند اثر دارو های هومیوپاتی را خنثی کند. پس لازم است طی درمان هومیوپاتی مصرف نگردند. همچنین هر چیز دیگری که بر روح و روان انسان اثر کند می تواند بر سیر درمان هومیوپاتی تاثیر بگذارد مثل دیدن فیلمهای هیجان انگیز یا استرس زا، دیدن صحنه های ترسناک یا ناخوش آیند، قرار گرفتن در موقعیتهای استرس زا و پر فشار و ...... چگونه عوامل محیطی تاثیر داروهای هومیوپاتی را تغییر داده یا کم می کنند؟ بطور کلی هر عامل یا استرسی که بر موجود زنده وارد میشود واکنشی را در موجود زنده بر می انگیزد و هر چه این واکنش شدیدتر و طولانی اثرتر باشد تعادل موجود زنده را بیشتر بهم ریخته درمان را مختل میکند مثلا یک فنجان قهوه در یک فرد حساس می تواند تا چندین روز اثر تحریکی بر جسم و روان فرد بجا گذارد یا یک استرس قوی یا ترسیدن می تواند سالها روح و جسم فرد را تحت تاثیر قرار داده و سلامت او را تا اخر عمر مختل کند.
    داروهای هومیوپاتی چگونه اثر می کنند؟

    اگر از توضیحات تخصصی صرفنظر کنیم باید بگوئیم اساس مکانیسم اثر داروهای هومیوپاتی تحریک مکانیسمهای فیزیولوژیک بدن در جهت رفع بیماری است ( یعنی خود بدن با تنظیم مکانیسمهای فیزیولوژیک خود مشکلات و بیماری های خود را برطرف می کند). هومیوپاتی یعنی درمان بیماری با مشابه خودش بامثالی بیشتر توضیح می دهیم: بطور مثال بیماری را در نظر بگیرید که تب کرده است. از خود می پرسیم چرا بیمار تب کرده؟ چون عامل بیماری زا وارد بدن شده و باعث تولید برخی فاکتورهای تب زا در بدن گردیده. پاسخ فیزیولوژیک به تب چیست؟ برطرف کردن عامل بیماری زا و عوامل تب زا در بدن. چرا که تب در بدن اختلال فیزیولوژیک میدهد و فیزیولوژی بدن همیشه برعکس اختلال ایجاد شده واکنش میدهد. داروی هومیوپاتی چگونه اثر میکند؟ داروی هومیوپاتی علائمی مشابه با بیماری را بطور قوی تر به فیزیولوژی بدن القا میکند. در نتیجه فیزیولوژی بدن قوی تر و شدید تر از حد معمول پاسخ میدهد و علائم بیماری و عوامل ایجاد کننده انرا سریعتر از بین میبرد. پس بیماری و علائم ان توسط مکانیسمهای طبیعی بدن زودتر و بهتر درمان میشوند. حال اگر درمان طب رایج صورت گیرد و به بیمار داروی ضد تب داده شود چه اتفاقی می افتد؟ جواب: تب بیمار بطور موقت تا زمانی که اثر دارو در بدن وجود دارد کم میشود ولی چون عامل بیماری در بدن وجود دارد تب بیمار با کاهش اثر داروی تب بر بر می گردد. و چون داروی تب بر پاسخ فیزیولوژیک بدن را با کاهش کاذب تب کمتر میکند فیزیولوزی بدن ضعیفتر پاسخ میدهد و بیماری دیرتر بهبود می یابد. البته باید توجه کرد که هومیوپاتی یک روش درمانی است و نباید برای درمان تمام بیماریها توقع بیش از حد از این روش درمانی داشته باشیم و چون در این روش از توانائی های درونی بدن برای بهبود بیماری ها استفاده میشود داشتن فیزیولوژی کارامد یکی از شروط اولیه و یکی از عوامل محدود کننده تاثیر خوب این روش درمانی سالم و بی ضرر است. داروهای هومیوپاتی چگونه به فیزیولوزی بدن اثر می کنند؟ بدن تمام موجودات زنده دارای نیروی حیاتی ویزه و منحصر به فردی هستند که خداوند عنایت فرموده. این نیروی حیات با قدرت و نفوذ خود تمام جنبه های زندگی و حیات ارگانیسمها را هوشمندانه کنترل کرده و نظم می بخشد و اگر این نیروی حیات را از موجود زنده بگیریم تبدیل به جسم غیر جاندار می شود. اثرات متقابلی بین جسم و حیات وجود دارد. هر گونه تغییر نامطلوب جسمی و روحی اثراتی در نیروی حیات میگذارد و این نیروی حیات است که به کمک ابزارهای خود یعنی مکانیسمهای بیوفیزیکی و بیوشیمیائی بصورت هوشمندانه و پویا سعی در اصلاح تغییرات نامطلوب مینماید و بیماری را بهبود میدهد. گاه نیروی حیاتی ضعیف شده یا قدرت کافی در شناخت و از بین بردن مشکل ایجاد شده را از دست میدهد و بیماری ایجاد میشود داروهای هومیوپاتی با کمک و تقویت نیروی حیاتی قدرت شناخت و کنترل و بهبود بیماری را افزایش میدهد و بهبود بیماری تسریع می کنند وچون درمان بیماری با اصلاح و افزایش قابلیتها وتوانائی های درونی بدن انجام میگیرد بهبودی سریعتر و دائمی تر ایجاد میشود. قانون ارنت-شولتز را نیز در مورد مکانیسم اثر هومیوپاتی ببینید.


  2. #32
    پروفشنال h2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    tabriz
    پست ها
    602

    13 قانون شولتز و....

    قانون ارنت-شولتز

    در سال 1888 میلادی دانشمندی بنام ارنت قانون ارنت-شولتز را وضع کرد. بر اساس این قانون هر ماده ای در مقادیر زیاد کشنده و در مقادیر متوسط جلوگیری کننده و در مقادیر کوچک تحریک کننده است. از مقادیر متوسط (باز دارنده) مواد بعنوان دارو در طب رایج استفاده می گردد. در سال 1960 میلادی هورمزیس (hormesis)قانون باز بینی شده ارنت-شولتز را در سم شناسی نوین تدوین نمود. بر اساس اطلاعات بدست امده هورمزیس نشان داد که مواد دو نوع اثر متفاوت در موجودات زنده ایجاد میکنند. در دوزهای بالا سبب وقفه سوخت وساز میشوند (اثر سمی) که منجر به مرگ میگردد. و در دوزهای کم نوعی اثر تحریکی در بدن موجودات زنده ایجاد میکند این یافته حیرت اور معادل و مشابه اثر هومیوپاتی است. بعبارت بهتر هر دارو در دوزهای بالا همان ناراحتی هائی را ایجاد میکند که با دوزهای کم همان دارو میتوان درمانشان کرد.


    انتقال اثر دارو توسط مولکولهای اب

    در عصر حاضر ازمایشات انجام شده توسط برخی محققین عتم بیوفیزیک نشان داده که پس از رقیق کردن مادهای در اب و تکان دادن محلول, تغییرات ساختاری در اب پیش می اید در حالی که اگر اب بدون ماده افزودنی تکان داده شود هیچ تغییر ساختاری در ان ایجاد نمی شود. در هومیوپاتی از این تغییرات مولکولهای اب برای انتقال اطلاعات به بدن استفاده میگردد ( داروها در اب حل و رقیق میشوند).به عبارتی ساده تر در هومیوپاتی از اب بعنوان حاملی که تصویر و انرزی خواص مواد داروئی را منتقل می کند استفاده می شود. ذخیره انرژی در اب :ملکولهای اب به چهار طریق مختلف انرژی اب را ذخیره می کنند که در هومیوپاتی فقط نوع چهارم ذخیره انرژی مورد نظر است : 1 - حرکت ( ملکولها به اعتبار حرکتشان انرژی جنبشی را منتقل میکنند وسطح این انرژی بعلت برخوردهای مکرر دائما در حال تغییر است). 2- چرخش( مایعات و گازها دارای انرژی چرخشی اند). 3 - انگیزش الکترونی ( با تحریک الکترون به رفتن به مدار بالاتر (ذخیره انرزی) و بازگشت به مدار پائین تر موجب ازاد شدن انرژی می شود مثل مکانیسم دستگاهای لیزری). 4- ارتعاش: انرزی ارتعاشی حد واسط توان میکرو موجها در پختن غذا و توان تخریب لیزر است و در هر سه حالت جامد و مایع و گاز قابل باز یافت است انبساط فلزات و انتقال حرارت از طریق رسانش با انرژی ارتعاشی صورت میگیرد. می تواند تابش کند و جزئ فروسرخ طیف الکترومغناطیسی است. گرما نیز در این فرکانس قرار دارد. در جریان تکان دادن دارو از طریق ذخیره انرژی ارتعاشی در مولکولهای اب خواص داروئی در مولکولهای اب قرار می گیرد و در خلال تصادم انرژی ارتعاشی مابین دارو و اب مبادله می شود و از ان پس اب نشان انرژی ارتعاشی دارو را خواهد گرفت. تکان دادن بیشتر سبب نشان دار شدن بیشتر و عمیقتر اب میگردد. بعلاوه فقط انرزی نیست که منتقل میشود بلکه اطلاعات دیگری از خواص ذاتی دارو در مولکولهای اب نقش میبندد که می تواند تغییرات بیولوژیک را به بدن منتقل نماید. بالارفتن حرارت میتواند انرزی ارتعاشی را به سرعت نابود کند اما در دمای زیر 25 درجه سانتی گراد ذخیره انرژی به نحو مطلوبی صورت می گیرد و این ذخیره انرژی به تغییر ساختار دائمی شکل مولکولهای اب می انجامد که راهی برای نگهداری و انتقال خواص داروهای هومیوپاتی است و این تغییرات ساختاری در مولکولهای اب در محلولهای هومیوپاتی به دفعات به اثبات رسیده است. همچنین نشان داده شده که تغییرات ساختاری در مولکولهای اب در محلولهای هومیوپاتیک زمانی اتفاق می افتد که اولا: داروئی وجود داشته باشد و فقط با اب فراورده هومیوپاتی ساخته نمیشود. ثانیا: باید در هر مرحله رقیق شدن به شکل موزون تکان داده شود تا تغییرات ساختاری پدید اید ( مثل روشی که هومیو پاتها انجام میدهند).

  3. #33
    پروفشنال h2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    tabriz
    پست ها
    602

    پيش فرض قانون ریتمی سیتی(Rhythmicity): ! و ....

    قانون ریتمی سیتی(Rhythmicity):

    تحقیقات هومیوپاتی نتایجی را ارائه کرده که قوانین پایه ای هورمز و ارنت-شولتز را نشان میدهد. که البته برای توضیح نیاز به تحقیقات بیشتری دارد. بر اساس ان هنگامی که داروهای هومیوپاتی بطور پیشروندهای رقیق می شوند همانطور که منحنی های هورمز نشان میدهد واکنش بیولوژیک از تحریک به وقفه و برعکس در نوسان است این رفتار متناوب را هومیوپاتها ریتمی سیتی می گویند. البته باید توجه کرد که در شرایط عادی با رقیق کردن دارو و نزدیک کردن غلظت ان به صفر واکنش بیولوژیکی متوقف میشود مگر انکه محلول رقیق شده در طی مراحل رقیق سازی به طریقه هومیوپاتیک تکان داده شود

  4. #34
    پروفشنال h2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    tabriz
    پست ها
    602

    5 شرح حال گیری!مهم

    شرح حال گیری (case talking) اولین و مهمترین بخش درمان:

    اگر می خواهید در مراجعات بعدی بیمار حال شما را نگیرد( شما را خسته و درمانده نکند) درهمانا جلسه اول شرح حال او را خوب بگیرید. چگونه یک شرح حال خوب بگیریم؟ شما برای ویزیت بیمارتان به محیطی آرام و بدون صدا نیاز دارید. بعد از ورود بیمار او را برای نشستن روی صندلی راحتی راهنمائی کنید و خودتان نیز روی صندلی راحتی مقابل بیمارتان بنشینید بطوری که بتوانید با حوصله ارتباط چشمی و کلامی همزمان داشته باشید. در صورت نیاز خودتان وشغلتان را معرفی کنید. بعد مشخصات بیمار را پرسیده ثبت نمائید. سپس از بیمار بپرسد که مشکل اصلیش چیست؟ و در ادامه با استفاده از کلماتی مثل دیگرچه؟ مشکل بعدی شما چیست؟ و ...... اجازه دهید بیمار خودش حرف بزند و تا زمانی که در مورد بیماریش حرف میزند حرف او را قطع نکنید. از نظر دکتر هانمن فقط چیزهائی که خود بیمار میگوید ارزش دارد. گفته های بیمار را در مورد هر یک از مشکلاتش در یک سطر مجزا ثبت نمائید. در طی صحبت بیمار ارتباط چشمی داشته باشید و طوری یاداشت بردارید که ارتباط شما با بیمار قطع نشود وبیمار مطمئن باشد که حواس شما کاملا با اوست. از عبارات خود بیمار برای ثبت مشکلاتش استفاده کنید و در صورت لزوم عبارات عامیانه را اصلاح کنید. وقتی دیگر بیمار چیزی برای گفتن نداشت به یاداشتهای خود باز گردید وبه ترتیب آنها را کامل کنید. در مورد مکان دقیق،زمان شروع، زمانهای تشدید و بهبود، عوامل تشدید کننده و بهبود دهنده، نوع و کیفیت درد یا ناراحتی، علائم و ناراحتی های همراه، انتشار به محل دیگر و ..... برای هر یک ازموارد گفته شده توسط بیمار بطور مجزا سئوال نمائید. پرسیدن چرا؟ به تشخیص حاد یا مزمن بودن بیماری کمک خواهد کرد. همچنین اگر بیمار در پاسخ به سئوالات نیاز به کمک داشت غیر مستقیم کمک نمائید مثلا اگر بیمار نوع درد را نمی تواند توضیح دهد انواع دردها را به سرعت برای او بازگو کنید طوری که گفته شما چیزی به او القا نکند. (درد سوزشی، سوزنی، فشاردهنده، چکشی، له کننده، مبهم ...). در کل مصاحبه از پرسیدن سئوالاتی که پاسخ آنها بله یا خیر است بپرهیزید. فقط در مورد داشتن ترس از بیمار بطور مستقیم بپرسید که آیا از چیزی می ترسد؟ از چه چیزهائی؟ کی؟ ... . بعد یکبار دیگر بیمار را از سر تا نوک پا با نام بردن تک تک ارگانها برسی و سایر مشکلات موجود را یاداشت کنید. سپس به شرح حال نوشته شده رجوع کنید و زیر مواردی را که واقعا پاتولوژیک اند و توسط خود بیمار عنوان شده اند و جزء شکایت اصلی بیمار هستند خط بکشید ( predominant). اگر این علائم دائمی یا مداوم باشند (persistent) یک خط دیگری زیر ان علامت میکشیم. واگر در حال حاضر ان علامت وجود دارد (present) یا در صورت وجود شرایط مناسب همیشه بروز می کند مثلا وقتی هوا گرد وغبار شود (یا مثلا همیشه در فصل بهار) ابریزش بینی پیدا می کند هر چند ممکن است این علامت حالا موجود نباشد، present محسوب می شود و یک خط دیگر زیر ان علامت می کشیم. حال ما علائم خیلی مهم را با سه خط و علائم با اهمیت متوسط را با دو خط و علائم با اهمیت کم را با یک خط مشخص کرده ایم سایر علائمی که زیرشان خط نکشیدایم پاتولوژیک نبوده و فقط در پیگیری بیماری کمک کننده اند. حال علائم را به ترتیب اهمیت مرتب میکنیم اول علائم سه خطی بعد دو خطی ودر اخر یک خطی. از بین علائم سه خطی اول علائم ذهنی بعد علائم جسمی ودر اخر علائم عمومی را مرتب میکنیم.برای علائم دو خطی و سه خطی نیز همچنین. بعد باید از روی علائم موجود روبریکهای مربوطه را مشخص نمود و با استفاده از کتب رپرتوری، مناسب ترین دارو را معین کرد. چه چیزی باید درمان شود؟ حالتهای جسم و روان در طی گذر زمان ممکن است تغییرات متعددی بکنند. ثبت این تغییرات در شرح حال بیمار ممکن است به ادامه درمان بیمار کمک کند ولی انچه این لحظه مهم است و باید درمان شود فقط و فقط نشانه های فعال وغالب بیمار است که تناسب کمی و کیفی ندارد یا به عبارت دیگر نا متناسب با وضعیت موجود است و فرد خود قادر به تغییر آن نیست. -در درمان بیماری حاد اسپورادیک (پاتوژن عامل بیماری ضعیف است و شخص بعلت استعداد خاص خود مبتلا می شود) جنرال برخورد کرده و همه علائم بیمار را در انتخاب دارو در نظر می گیریم(totality of symptoms)(آفوریسم 82-83 کتاب ارگانون). -در درمان بیماری حاد اپیدمیک (پاتوژن عامل بیماری قوی است) فقط علائم مشترک بین بیماران مبتلا به این اپیدمی را در نظر می گیریم (totality of diseases) یعنی فقط علائم مربوط به بیماری نه علائم مربوط به استعدادهای شخصی در نظر گرفته می شود. راه دیگر تشخیص اسپورادیک یا اپیدمیک بودن بیماری این است که به علائم بیماری های مزمن فرد بنگریم در بیماری حاد اسپورادیک (که در واقع شعله وری وضعیت مزمن بیمار است) چون عامل بیماریزا ضعیف است تغییری در علائم مزمن بیمار ایجاد نمی شود ولی در بیماری حاد اپیدمیک عامل قوی بوده و بیماری ناهمانند قویتری ایجاد میکندوعلائم مزمن بیمار در حین بیماری جدید تخفیف می یابد. -در درمان بیماریهای میازماتیک (مزمن)، اپیدمیک برخورد کرده علائم اختصاصی ومشترک بین این بیماران (totality of diseases) را برای انتخاب داروی مناسب در نظر میگیریم (آفوریسم 102-103 کتاب ارگانون).

  5. #35
    پروفشنال h2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    tabriz
    پست ها
    602

    پيش فرض انتخاب داروي مناسب: !

    انتخاب داروي مناسب:

    براي انتخاب داروي مناسب (یعنی مشابه ترين دارو با علايم بيمار) برخي از اساتيد خيلي با تجربه وماهر كه خواص تمام داروهاي هوميوپاتي را دقيقا مي دانند بعد از ويزيت بيمار با مراجعه به معلومات ذهني خودشان داروي مناسب را تجويز مي نمايند كه البته اين اساتيد انگشت شمارند . آنچه متداول است وبراي اغلب هوميوپاتيستها ضروري بنظر مي رسد استفاده از كتب داروسازي هوميوپاتي (Materia Medica) و كتب رپرتوري(Repertory) است . كتب داروشناسي علائم اختصاصي، عمومي ومدليته هاي مربوط به هر دارو را آورده است و به كمك اين كتب مي توان خواص ذاتي داروها را شناخت. كتب رپرتوري مخزني از اطلاعات است كه به کمک آن مي توان براي هر علامت داروهاي مناسب آن علامت را پيدا كرد. با توجه به تنوع داروهاي هوميوپاتي كه نزديك به 4000 نوع دارو را شامل مي شود ونيز تعدادو تنوع علائمي كه هر دارو مي تواند بروز دهد كه گاه بيش از هزار علامت مهم را براي يك دارو شامل مي شود. انتخاب بهترين داروي مشابه با علايم بيمار، كاري بسيار دشوار است. رپرتوريزاسيون روشي است كه به يك هوميوپات اجازه مي دهد بعد از شرح حال گيري وبررسي بيمار، علائم مهم و اصلي او را انتخاب كند و با استفاده از كتب رپرتوري داروهاي مربوط به علائم بيمار را استخراج نموده واز اين ميان داروئي كه بيشترين علائم بيمار را پوشش مي دهد بعنوان بهترين داروي مشابه انتخاب نمايد. در آینده توضیحات بیشتری در مورد نکات فنی رپرتوری کردن خواهم داد.

  6. #36
    پروفشنال h2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    tabriz
    پست ها
    602

    14 طول اثر داروها ي هوميوپاتي چقدر است ؟ و انتخاب دوز و توان!

    طول اثر داروها ي هوميوپاتي چقدر است ؟

    بعنوان يك قانون ، هر چه بيماريها مزمن تر و عميق تر باشند طول دوره اثر داروي هوميوپاتي بيشتر ادامه پيدا مي كند و بلعكس داروهائي كه در اشخاص سالم يك دوره اثر طولاني را نشان مي دهند در بيماريهاي حاد فقط به مدت كوتاه و بطور سريع عمل مي كنند ودوره اثرشان به سرعت به پايان مي رسد (هر چه بيماري حادتر، دوره اثر دارو كوتاهتر). - در برخورد دارو با نيروي حياتي بدن (V.F.) دو واكنش پشت سر هم اتفاق مي افتد : 1-كنش اوليه دارو : بستگي مستقيم به نوع ماده و دوز تجويزي دارد كه در طي proving داروها ديده مي شود ( مثلا Bell اثري حدود 7-1 روز و Ars اثري حدود 90 روز دارد). 2- كنش ثانويه V.F. : در واكنش به تاثير اوليه دارو، V.F. شروع به پاسخ دهي مي نمايد كه در صورت تشابه دارو و بيماري واكنش شفابخش اتفاق مي افتد كه اين واكنش شفا بخش بستگي مستقيم به نوع بيماري تحت درمان دارد و در بيماريهاي حاد سريع و كوتاه و در بيماريهاي مزمن چند ماه است( بطور مثال اثر درماني Ars در بيماريهاي حاد چند ساعت ودر بيماريهاي مزمن چند ماه است .
    انتخاب دوز و پوتنس ( توان ) مناسب در داروهاي گروه سنتي مال :

    توان هاي بالا شامل C30 ، ‍C200 ، M و 10Mمي باشند و اغلب در موارد مزمن بخصوص زماني كه علائم ذهني-روحي بر جسته تر و بارزتراند و اثر عميق دارو ضرورت دارد مناسب ترند ودر صورت نياز بايد با فواصل طولاني تر (هر يك يا چند ماه) تكرار شوند. توانهاي پائين شامل C6،C12، C30 مي باشد و اغلب در موارد حاد يا موارد مزمني كه علائم پاتولوژيكي (جسمي)برجسته تر است استفاده مي شوند وبر حسب نياز مي توان آنها را با فواصل كوتاه (هر چند ساعت تا چند روز ) تكرار كرد. توان C30 حد واسط شرايط حاد و مزمن و نیز بعبارت ديگر حد واسط علائم جسمي و روحي است وچون اثرات خوبي در موارد حاد ومزمن بر بيماريهاي جسمي وروحي دارد پر طرف دارترين وپرمصرف تر است. بعبارت ديگر اگر نياز به تكرار سريع و زود به زود دارو وجود داشته باشد مثل بيماريهاي حاد يا بيماريهاي پاتولوژيكي جسمي (مثل سرطان، فیبرم رحمی و... ) از توان پائين تر ودر مواردي كه علائم روحي -ذهني مزمن بارزتر است ونياز به اثرات عميق تر دارو وجود دارد از توانهاي بالا استفاده كرده ودر صورت لزوم با فواصل زماني طولاني تکرار میکنیم. ودر موارد ي كه علائم جسمي و روحي همزمان بصورت بارز وجود دارند بهتر است درمان را از توان حد وسط يعني C30 شروع كنيم. اگر علت ایجاد بیماری جسمی مستقیما به عوامل روحی مربوط باشد میتوان از توان C200 درمان را شروع کرد (مثلا مرد بیماری را در نظر بگیرید که به علت عدم قدرت باروری و کاهش اسپرم مراجعه کرده (پاتولوژی جسمی) ولی این این پاتولوژی بعلت مشکلات روانی اوست). - از نظر دكترها نمن اگر داروي هوميو پاتي درست انتخاب شود در هر تواني بر بيمار اثر خواهد كرد ( البته در پوتنس مناسب اثري سريعتر وكاملتر خواهد داشت ). - دكتر هانمن در درمان بيماريهاي مزمن اغلب 3-1 گرانول را در يك كاغذ خشك له و خرد مي كرد وبعد، دارو را در چند قطره آب حل نموده سپس به مقدار نياز به آن آب اضافه مي نمود وهمه را بصورت دوز واحد يكجا به بيمار تجويز مي نمود (او معتقد بود كه بجز Sulph، Hepar-s و Sep ساير داروها ي آنتي سوريك در دوزهاي سريع تكرار شونده مفيد نيستند). بعد بيمار را هر هفته يا هر ماه بر حسب نياز بررسي مي كرد . - در درمان بيماريهاي حاد مي توان 3-1 گرانول از داروي مناسب را در چند قطره آب مقطر كه درون يك بطري تميز ريخته شده حل كرد و بعد 100 سي سي آب مقطر به آن اضافه نمود و 2-1 قاشق از دارو را هر 6-2 ساعت بر حسب نياز تا بهبود علائم بيمار ، به او تجويز نمود .



  7. #37
    پروفشنال h2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    tabriz
    پست ها
    602

    6 مطالبي در ادامه تجويز دارو : !

    مطالبي در ادامه تجويز دارو :

    در درمان بيماريهاي حاد بعد از بهبود علائم بيماري حاد دارو را قطع مي كنيم . چرا كه مصرف غير ضروري دارو مي تواند بيماري غير همانند داروئي ايجاد كند (اگر در طي درمان بيماري مزمن فرد، بيماري حاد خفيفي مثل سردرد بعلت باد كولر اتفاق بيافتد كه با مصرف چند مسكن ضعيف مثل آسپرين يا استامينوفن قابل بر طرف شدن باشد بهتر است داروي هوميو پاتي جديدي براي بيماري حاد تجويز نگردد تا روند درمان بيماري مزمن ادامه يابد). - هنگام مصرف داروي هوميوپاتيك ، اگر دارو با دوز-كم تجويز گردد فقط علائمي از دارو كه مشابه علائم بيماري طبيعي است اثر كرده وفرد را درمان (آفوريسم 155 ارگانون ). اما علائم نا همانند اثري بر بيمار نمي گذارند چون بيمار به اين علائم حساس نيست ودر دوز كم نمي تواند بيماري مصنوعي داروئي ايجاد كنند . - اما اگر دارو با دوز بالا ويا تكرار هاي نامناسب غير ضروري تجويز گردد ممكن است بيماري ناهمانند جديدي توسط دارو ايجاد گردد كه اين بيماري جديد علائم بيماري قبلي را از بين ببرد. در اين حالت بيمار فكر مي كند كه بيماريش خوب شده در حالي كه اينچنين نيست وبعد از برطرف شدن اثرات دارو، علائم بيماري اوليه دوباره عود خواهد كرد. در واقع علائم بيمارتوسط بيماري جديد ناهمانند ساپرس شده (فرو كش كرده). اين اتفاق در درمان با داروهاي شيميائي هم زياد اتفاق مي افتد كه از خطاهاي شايع درمان با دوز زياد دارو است. ودرمان واقعي به دنبال ندارد. - - اكر دوز داروي تجويزي در يك نوبت زياد باشد هنگام كنش اوليه وجاگزيني بيماري داروئي بجاي بيماري طبيعي بعلت قوي بودن كنش اوليه، علائم اوليه تشديد مي شوند ( تشديد هوميوپاتيك علائم اوليه ) كه در ادامه بهبودي بيمار را بدنبال خواهد داشت ( آفوريسم 157 ارگانول ). البته اگر بيمار ضعيف و حساس باشد احتمال تخريب V.f. بيمار وجود دارد. - اكر علائم اوليه بيمار تشديد شود نشانه درست بودن تشخيص وهوميوپاتيك بودن دارو است وفقط يك دوز براي درمان بيماري كافي است (آفوريسم 158 ارگانون ). - اگر بيمار حساس باشد تقريبا هميشه هنگام درمان با داروي مناسب ، تعدادي علائم خفيف پيدا مي كند كه در صورت كم بودن دوز دارو موقتي هستند وبا كنش ثانويه درمان بخش نيروي حياتي بر طرف مي گردد ( آفوريسم 156 ارگانون ) و فقط بايد صبر کرد. - از نظر دكتر هانمن در درمان بيماريهاي مزمن الف- اگر داروي آنتي سوريك بدرستي انتخاب شده باشد وعلائمي مثل اسهال ، گلو درد يا سردرد خفيف ظاهر شود نبايد از داروي ديگري استفاده كرد وبايد اجازه داد داروي هوميوپاتي كار خود را به پايان برساند. - ب- اگر علائمي كه در طي عملكرد دارو ظاهر مي شوند در هفته يا ماههاي قبل نيز ظاهر شده وقبلا نيز مشكل ساز بوده نشانه تحريك هوميوپاتيك ناشي از دارو مي باشد ( دارو درست انتخاب شده ) و نشان مي دهد كه در آينده موثرتر خواهد بود وبهبودي بهتري رخ خواهد داد. - ج- اما اگر علائم متفاوت باشند وقبلا هرگز وجود نداشته اند يا به اين شكل ظاهر نشده اند . علائم خاص خود دارو هستند . اگر علائم خفيف باشد نياز به مداخله ندارد ولي اگر علائم شديد وآزار دهنده باشند نشانه نامناسب بودن دارو است واثرش بايد خنثي گردد .( يا آنتي دوست شود يا داروي آنتي سوريك ديگري متناسب با علائم تجويز گردد). - د- اگر با وجود انتخاب درست علائم روز به روز شديدترشود نشانه آنست كه داروي آنتي سوريك درست انتخاب شده ولي دوز بالائي دارد ودوز بالا بيماري شبيه بيماري اوليه ايجاد كرده وساير علائم ، علائم خود دارو است . اغلب در اين دوز درمان اتفاق نمي افتد چرا كه با ايجاد علائم جديد خود دارو، تشابه كمتر شده يا از بين مي رود و بيماري غير مشابه قويتر ايجاد خواهد شد. اين علائم اغلب در روزهاي شانزدهم تا بيستم ايجاد مي شود وبايد آنتي دوست شوند. وبعد از فرو كش علائم جديد ميتوان از داروي آنتي سوريك قبلي با دوز پائين استفاده كرد.

  8. #38
    پروفشنال h2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    tabriz
    پست ها
    602

    11 سلام!

    چرا حالتهای ذهنی مهمترند؟

    علائم ذهنی و عمومی و خیلی از علائم جسمی خواستگاه مشترکی دارند که این خواستگاه نه جسمی ونه ذهنی است بلکه از هر دو عمیقتر است و ارتباط مستقیمی با نیروی حیاتی فرد دارد (در آینده در مورد ابعاد جسمی وغیر جسمی توضیح بیشتری خواهم داد). قبل از بروز هر نوع بیماری جسمی یا ذهنی ابتدا تغییراتی در این قسمت وجود فرد بروز میکند و در واقع علائم ذهنی، عمومی و جسمی حاصل این تغییرات است (البته در مورد تروماها و تصادفات مسئله فرق می کند). با توجه به اینکه در عصر حاضر استرسها و فشارهای ذهنی-روحی غالبند و این قسمت حساستر است.اغلب علائم ذهنی قبل از علائم جسمی بروز خواهد کرد. پس اهمیت دادن به علائم ذهنی و درمان سریعتر بیمار می تواند از بروز پاتولوژی جسمی بکاهد. البته گاه جسم حساستر از ذهن عمل کرده علائم جسمی بدون تغییرات بارزی در ذهن بروز میکنند. پس عاقلانه تر است که علائم ذهنی و جسمی را همزمان برسی کرد.

    هومیوپاتی درمانی واقعی یا درمانی تلقینی با پلاسبو ؟؟؟

    بی شک تلقین و اعتقاد، اثرات غیر قابل انکاری در زندگی ما دارد. اعتقاد مثبت به چیزی یا عملی اثرات مثبت و اعتقاد منفی اثرات منفی از خود به جا می گذارد. تفاوت اصلی بین دارو نما ( پلاسبو) و دارو در این است که هنگام مصرف دارو نما اعتقاد فرد به اثرات داروئی یک ماده است که اثرات داروئی یا به عبارت بهتر اثرات درمانی در فرد نشان میدهد و اگر فرد اعتقادی به اثر درمانی ان ماده نداشته باشد تاثیری مشاهده نمی شود. ولی یک داروی واقعی برای تاثیر گزاری نیازی به اعتقاد فرد به اثر آن دارو ندارد. بطور مثال اگر فردی آسپرین مصرف کند چه بخواهد چه نخواهد آسپرین بر پلاکتهای خون وی اثر خواهد کرد وانعقاد پذیری خون را کاهش خواهد داد. داروهای هومیوپاتی اثرات داروئی و درمانی واقعی دارند و تاثیر آنها ارتبات مستقیمی به عقیده فرد ندارد و اغلب افرادی که بار اول از داروهای هومیوپاتی استفاده می کنند با توجه به رقیق بودن خیلی زیاد این داروها تاثیرات درمانی ان را بعید یا حتی غیر ممکن میدانند. ولی بعد از درمان هومیوپاتی به آن اعتقاد می یابند و بقیه را به استفاده از این روش ترغیب می کنند. در برسی اثرات داروهای هومیوپاتی بطور مثال یکصد نفر داوطلب سالم را که ارتباتی با هم ندارند انتخاب میکنند و به تعدادی از انها داروی هومیوپاتی و به بعضی پلاسبو میدهند. بعد هر فرد علائمی را که بروز می کند به ترتیب بروز علائم ثبت می کند. در اخر علائمی را که در افراد مصرف کننده داروهای هومیوپاتی مشترک بوده به عنوان علائم اصلی و چهره واقعی دارو در نظر میگیرند. ( قطعا علائمی که در مصرف کنندگان پلاسبو گزارش شده است یا بطور انفرادی به علت خصوصیات خاص بدنی فرد گزارش گردیده حذف میشود تا در نهایت تنها علائم اصلی و واقعی دارو ثبت گردد). شما هم اگر شکی در تاثیر واقعی داروهای هومیوپاتی دارید حتما یکبار امتحان کنید.

  9. #39
    پروفشنال h2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    tabriz
    پست ها
    602

    6 آيا روش هوميوپاتی از اعتبار علمی و توانايی درمانی واقعی برخوردار است؟

    آيا روش هوميوپاتی از اعتبار علمی و توانايی درمانی واقعی برخوردار است؟

    نتايج يك پژوهش علمي گسترده كه در نشريه پزشكي معتير لانست به چاپ رسيده حاكي از آن است كه شيوه هوميوپاتي كه برخي افراد از آن براي درمان بيماريها استفاده مي‌كنند، صرفا داراي اثر رواني حاصل از تلقين است و هيچ نوع تاثير واقعي ببار نمي‌آورد.
    سابقه شيوه هوميوپاتي به ‪ ۲۵۰‬سال پيش و زماني باز مي‌گردد كه يك پزشك و شيمي دان آلماني به نام ساموئل هانه مان در دهه ‪ ۱۷۰۰‬مدعي شد بيمار شدن بدن ناشي از برهم خوردن تعادل و توازن بخشهاي مختلف بدن است و براي درمان آنها مي‌بايد از اصلي موسوم به "اصل مشابهت ‪ "Similia Principle‬استفاده كرد.
    بر مبنياي اين اصل براي مداواي امراض بايد از امور مشابه آنها استفاده كرد.
    مدعاي اين پزشك آلماني آن بود كه اگر از عامل موجد بيماري به مقدار اندكي (پس از حل كردن و رقيق كردن در آب) به بيمار خورانده شود، بدن به مقابله با بيماري بر مي‌خيزد و بيماري را درمان مي‌كند.
    داروهاي هوميوپاتي بر همين مبنا با توجه به نياز هر فرد بيمار و به نحو خاص براي وي تهيه مي‌شوند و همين امر جاذبه ظاهري اين روش را افزايش مي دهد.
    هوميوپات يا درمانگري كه از اين روش بهره مي‌گيرد نه تنها به علل فيزيكي بيماري توجه مي‌كند كه حالات روحي و عاطفي و جنبه‌هاي شخصيتي فرد را نيز در نظر مي‌گريد و دارو را با توجه به همين اين جنبه‌ها تيه مي‌كند.
    انتقاد پزشكان و دانشمندان از اين روش آن است كه آنچه كه در اين روش به اصطلاح دارو ناميده مي‌شود آنقدر رقيق شده و ضعيف است كه احتمال تاثير گذاري آن تقريبا به حد صفر مي‌رسد.
    در برخي از موارد داروي تجويز شده حتي فاقد يك مولكول از ماده گياهي يا معدني مورد استفاده براي درمان است و عملا چيزي جز يك ليوان آب خوردن نيست،اما هوميو پاتها مدعيند كه آب از حافظه‌اي برخوردار است كه مي‌تواند "گوهر حياتي" ماده گياهي يا دارويي شفا بخش را در خود حفظ كند.
    محققاني كه تحقيق اخير را در مورد قابليتهاي واقعي هوميوپاتي به انجام رسانده‌اند يك گروه از پژوهشگران سوئيسي از دانشگاه برن هستند.
    اين محققان به سرپرستي پژوهشگري به نام ماتياس اگر ‪ Matthias Egger‬در يك فرا- تحقيق نتايج مربوط به ‪ ۱۱۰‬پژوهش متفاوت را كه در آنها از داروهاي خاص هوميوپاتي و داروهاي متعارف براي مداواي بيماريها استفاده شده بود مورد مقايسه قرار دادند.
    اين گروه هم آزمايشهاي گسترده اي را كه با دقت بالاي علمي بر روي شمار زيادي از داوطلبان انجام شده بود بررسي كردند و هم آزمونهايي كه با كيفيت نازل از حيث دقت علمي در مقياس كوچك بر روي تعداد معدودي از افراد به انجام رسيده بود.
    اين آزمايشها در انواع بيماريها از بيماريها ريوي گرفته تا انواع عفونتها و نيز اعمال جراحي به انجام رسيده است.
    در اين فرا- تحقيق روشن شد كه تاثير مثبت روش هوميوپاتي عمدتا در آزمونهاي از نوع دوم مشهود بوده است و در اين آزمونها نيز ميزان تاثير اين روش حداكثر در حد تلقين يا استفاده از داروهاي جعلي و بي‌خاصيت در بسته بندي داروهاي واقعي بوده است.
    به گفته پروفسور اگر رئيس تيم پژوهشگران سوئيسي، هرچند اثبات اينكه روش هوميوپاتي اساسا هيچ تاثيري ندارد غير ممكن است، اما در اين فرا-تحقيق نشان داده شده كه ميزان تاثير اين روش معادل تاثيري است كه از شيوه هاي درماني "دل خوش كنك ‪ "placebo‬حاصل مي‌شود.
    در روش اخير از داروهاي بي‌خاصيت كه در بسته بندي داروهاي واقعي پيچيده شده‌اند يا از شيوه‌هايي كه ظاهر آن مشابه مداواهاي اساسي است استفاده به عمل مي‌آيد، اما عملا هيچ كار جز تلقين صورت نمي‌گيرد.
    سردبير نشريه علمي لانست در مقاله اي كه در توضيح تحقيق اخير به چاپ رسانده تاكيد كرده كه اين گزارش نشان مي‌دهد كه روش هوميوپاتي فاقد هرنوع توانايي درمانگرانه است.
    با اين حال به اعتقاد برخي از درمانگران به شيوه هوميوپاتي، اين روش اگر قدرت درمانگرانه نيز نداشته باشد، حداقل بي‌ضرر است.
    در انگليس حدود ‪ ۴۲‬درصد از پزشكان عمومي، بيماراني را كه از شيوه هاي درماني متعارف خشنود نيستند به شيوه هاي درماني بديل و مكمل از جمله هوميوپاتي ارجاع مي‌دهند.
    اما به گفته پروفسور ادزارد ارنست رئيس بخش پزشكي مكمل و بديل در دانشگاه اكسترانگلستان، اين اعتقاد كه هوميوپاتي بي‌ضرر است اعتقاد نادرستي است زيرا هوميوپاتها انتظار دارند كه روش آنان سبب بروز واكنشي در بدن بيمار شود كه در آغاز كار حتي موجب تشديد عوارض بيماري شود و آنگاه كار را به بهبود آن بكساند.
    به نظر پروفسور ارنست اين نگرش خطرناك است و آنچه كه در نظر درمانگر هوميوپات واكنش بدن بيمار به شمار آورده مي‌شود مي‌تواند واقعا جان بيمار را بخطر اندازد.
    سازمان بهداشت جهاني اخيرا در گزارشي به جنبه هاي مثبت هوميوپاتي و اشاره كرده است اما هم پروفسور ارنست و هم يكي ديگر از نويسندگان نشريه علمي لانست با انتقاد از گزارش سازمان بهداشت جهاني ياداور شده‌اند كه در اين گزارش ادعاهاي گزافي مطرح شده كه مي‌تواند كاملا گمراه‌كننده باشد.
    به عنوان مثال در اين گزارش آمده است كه تحقيقات ‪ ۴۰‬سال اخير نشان مي دهد كه روش هوميوپاتي در مداواي انسان و حيوانات به همان اندازه روشهاي پزشكي مدرن از توانايي برخوردار است.
    اما خيائوري ژانگ از اعضاي گروه تهيه‌كننده گزارش سازمان بهداشت جهاني درباره هوميوپاتي كه خود در حوزه پزشكي سنتي و مكمل تجربه اندوخته اذعان كرده است كه گزارش سازمان بهداشت جهاني درباره هوميوپاتي،گزارشي مقدماتي بوده كه صرفا به منظور تشويق افراد به انجام تحقيقات تنظيم شده و به هيچ وجه قصد توصيه و تجويز نداشته است.
    در سالهاي اخير به موازات گسترش تبليغات براي روشهاي پزشكي بديل، ميزان نگراني پزشكان و دانشمندان درباره سو استفاده از اين روشها و طرح دعاوي نادرست افزايش يافته است.
    پروفسور ارنست در تحقيقي كه اخيرا به چاپ رسانده نشان داده كه اغلب كساني كه در انگلستان به فعالييت در حوزه روشهاي درماني بديل يا مكمل يا به اصطلاح سنتي اشتغال دارند، اساسا توجهي به خطر بروز عوارض جانبي منفي ناشي از شيوه هاي درماني خود بر روي بيماران ندارند و معتقد نيستند كه اين روشها مي‌تواند عوارض منفي ببار آورد.
    در هفته گذشته وليعهد انگليس نيز كه از مدافعان روشهاي پزشكي مكمل و سنتي است وارد گود بحث‌هاي مربوط به كفايت اين روشها شد و اعلام كرد بودجه اي را براي بررسي ميزان مفيد بودن اين روشها براي خدمات درماني عمومي اختصاص داده است.
    اين اقدام با انتقاد اتحاديه پزشكان انگليس روبرو شد.
    به گفته سخنگوي اين اتحاديه، چنين اقدامي مي‌تواند تصويري نادرست از ميزان كفايت اين روشها به بيماران انتقال دهد و جان آنان را در معرض خطر قرار دهد.

  10. #40
    پروفشنال h2006's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    tabriz
    پست ها
    602

    5 سلام!

    2- لغت هومیوپاتی و نیروی حیاتی
    لغت هومیوپاتی از دو واژۀ یونانی به صورت زیر تشکیل شده است:

    Homois(like)به معنی مشابه،
    Pathos (suffering)به معنی رنج.
    از این رو "رنج مشابه یا بیماری مشابه" هم‏خوانی کاملی با مفهوم بنیادین هومیوپاتی دارد.
    هانمن لازمۀ حیات ارگانیک را، وجود یک نیروی زندگی بخش می‏دانست و آن را به نام "نیروی حیات (Vital force)" معرفی و نام‏گذاری کرد. این نیرو، کلیۀ احساس‏ها، رفتارها و کارکرد قسمت‏های بدن را در کنترل داشته و آن را مجبور به هماهنگی حیرت آوری می‏کند. بدون نیروی حیاتی، بدن مادی ناتوان از احساس، کنش و یا فعالیت است و می‏میرد.


    امواج انرژی حیاتی موزون و متعادل یک بدن در حالت سلامتی

    به اعتقاد هانمن تنها عاملی که بیماری را ایجاد می‏کند، نیروی حیاتی است که از دیدگاه بیماری شناسی، از حالت تعادل و تنظیم خارج شده‏باشد. برعکس ناپدید شدن همۀ عوارض درطول درمان، یعنی ناپدید شدن تمام انحرافات مشهود از سلامتی !

    نمونه انرژی نامتعادل و آشفته در حالت بیماری

    برای انتخاب یک درمان صحیح کلیۀ علائم و مجموع عوارض و تغییرات قابل ملاحظه در بدن، باید مورد توجه قرار بگیرند. به اعتقاد هومیوپاتی علائم بیماری عکس العمل و دفاع طبیعی بدن یا سیستم ایمنی می‏باشد و هومیوپاتی با جستجو و تحریک علائم به بهترین نحو آنها را فرونشانده و سلامتی را فراهم می‏کند. به همین دلیل تشدید علائم نشانۀ انجام کار درست درمان و این اندکی بد حال شدن در شروع درمان، بشارتی برای انتخاب صحیح دارو است.

    3 - سطوح سه گانۀ انسانی
    هومیوپاتی به عنوان یک روش درمان طبیعی و مکمل، تشخیص بالایی دارد، چون فقط به یک بیماری ساده نمی‏پردازد و با در نظر گرفتن بنیاد کلی بیمار، تمامیت وجودی یک فرد را به‏رسمیت می‏شناسد. پایۀ داروهای مرسوم، بیشتر بر اساس علائم دارویی است، در صورتی‏که هومیوپاتی با درنظر گرفتن تمامیت انسان، داروی شخصیتی تجویز می‏کند. مثلاً به دو فرد با بیماری مشابه و شخصیت متفاوت، دو داروی متفاوت داده می‏شود. بر این اساس علائم روحی، احساسی، فیزیکی، نوع زندگی، محیط و خانواده، تاریخچۀ پزشکی خانواده و حتی جنبه‏های روحی و احساسی آنان مورد بررسی پزشک هومیوپات قرار می‏گیرد.
    این پزشکی معتقد است که در ساختار انسان می‏توان یک سلسله مراتب را که در سه سطح مشخص گردیده‏اند شناسایی کرد. این سطوح عبارتند از:
    1-سطح روحی/ذهنی 2- سطح احساسی/عاطفی 3-سطح فیزیکی
    (Physical) (Emotional) (Mental)
    وضعیت نسبی سه سطح روحی، احساسی و فیزیکی

    باید در نظر داشت که این سطوح، جدا و متمایز از یکدیگر نبوده و تقریباً میان آنها تعاملی کامل بر قرار است. در تصویر نشان داده شده‏است که سطح روحی/ذهنی، مرکزی‏ترین و عالی‏ترین سطح در این سلسله مراتب است، زیرا در این سطح عمل‏کردهای فرد برای بیان فردیت او، به‏عنوان یک موجود انسانی، بسیار حیاتی است. سطح احساسی که به نسبت سطح فیزیکی، از اهمیت بیشتری برخوردار است، در ارتباط با احساسات قرار می‏گیرد. در سطح فیزیکی نیز با بیولوژی سلولی و فیزیولوژی ارگان‏های مختلف روبرو هستیم. در ادامه به توضیحاتی جداگانه، پیرامون هر یک از سطوح می‏پردازیم.

    4 - سطح روحی/ ذهنی
    عالی‏ترین و مهم‏ترین سطحی که انسان به واسطۀ آن عمل می‏کند، سطح روحی/ذهنی است. تغییرات حاصله در درک و آگاهی، اندیشیدن، نقد، مقایسه، محاسبه، خلق، ترکیب، تجسم.......در یک فرد در این سطح است. محتوای روحانی و ذهنی فرد است که جوهر حقیقی او را تشکیل می‏دهد و معنای زندگی و آگاهی متعالی‏تر را برای او قابل دسترسی می‏کند. اختلال در این سطح، نفس هستی شخص را مورد تهدید قرار می‏دهد و می‏تواند ایمان، عشق و به دنبال آن، ارادۀ زیستن را بی‏معنی کند. انسانی که سلامتی روحی دارد بطور مداوم در یک حالت آرامش درونی بسیار خوش‏آیند و زیبا به سر می‏برد و تمام زندگی‏اش صرف آفریدن لحظات‏ خوش، برای خود و دیگران می‏شود. میان عملکردهای این سطح، سلسله مراتبی وجود دارد که توسط پروفسور جورج ویتولکاس(George Vithoulkas 1932 Athen) پزشک و استاد بزرگ هومیوپاتی ارائه شده‏است. توجه به آن می‏تواند به ما نشان دهد درجه سلامتی سطح روحی چگونه‏است. در این درجه‏بندی هر چه پایین‏تر می‏رویم آشفتگی روحی و ذهنی شدیدتر می‏شود:
    - عدم حضور ذهن / حواس پرتی
    - فراموشکاری
    - عدم تمرکز ذهن
    - کند ذهنی
    - رخوت / بیحالی
    - اوهام / خیال باطل
    - بدگمانی و سوءظن ( افکار پارانوئید )
    - هذیان مخرب نسبت به خود یا دیگران
    - اغتشاش کامل ذهن ( مانند شیزوفرنی )
    سه کیفیت حیاتی و ضروری وجود دارند که می‏توانند عملکردهای مختلف ذهن را همراهی کنند و عبارتند از:
    1- روشنی یا وضوح فکر
    2- معقول بودن، انسجام و توالی منطقی
    3- خلاقیت در خدمت به خود و دیگران
    هرسه کیفیت باید حضور داشته باشند لیکن سومی‏ بیشترین اهمیت را داراست. اجازه دهید چند نمونه را در این زمینه بررسی کنیم. نخست به بررسی فردی می‏پردازیم که نمی‏تواند افکارش را به روشنی بیان کند. او جهت یافتن واژه‏های صحیح دچار مشکل است، تفکر او بسیار ضعیف شده و ما آغاز یک اختلال را مشاهده می‏کنیم که ممکن است به تدریج تبدیل به حالتی از کندذهنی و کودنی گردد. فرد دیگری ممکن است وضوح‏داشته‏باشد لیکن فاقد انسجام و پیوستگی در اندیشیدن باشد. او نمی‏تواند افکارش را به شیوه‏ای منطقی بیان کند، لذا دیگران حرفهایش را درک نمی‏کنند. او چنان به سرعت و شاید هم ماهرانه از موضوعی به موضوع دیگر می‏رود که دیگران را گیج و سر در گم رها می‏کند، چنین شخصیتی در سطح ذهنی عمیقاً دچار اختلال و آشفتگی می‏باشد.
    مشابه این حالت در مورد جانی حرفه‏ای نیز صدق می‏کند، او از هوش بالایی برخوردار بوده و برای دزدی و قتل با نهایت درجۀ روشنی و تعقل در اندیشیدن و انسجام فکری نقشه می‏کشد. بااین همه او در نواحی عمیق‏تر هستی‏اش بیمار است، چرا که به دنبال خلاقیت خود به جامعه و دیگران صدمه می‏زند. سرچشمه‏های اولیۀ رنجهای عاطفی و روحی می‏تواند از دو منبع اولیه ناشی بشود:
    جاه‏طلبی‏های نافرجام و تعلقات در هم شکسته.
    این ویژگی‏ها بیان دیگری از خودخواهی و زیاده طلبی است .
    کسی که در جاه‏طلبی‏های خودخواهانه‏اش اعتقاداتی قدرتمند دارد، خود را آماده برای انواع دردها و رنجها نموده است. فرد جاه‏طلب، رنجی را تجربه می‏کند که تقریباً متناسب با درجۀ اعتقادی است که به آن دارد. شدت رنجی که پی‏آمد از کف رفتن یک تملک است، تقریباً با شدت وابستگی به آن تملک برابر است. بطور کلی وابستگی، چه مادی و یا احساسی، یعنی اهمیت بیش‏ازحد قائل‏شدن برای چیزی یا کسی، که این به نوبه خود موجب ترس، نگرانی و اضطراب می‏گردد و به‏دنبال آن احساس عدم امنیت است. همین احساسها، وی را تشویق می‏کند بیشتر به دنبال وابستگی‏های خود (پول، شغل و مقام، بلندپروازی، وابستگی بیشتر به فرزند، همسر یا خانواده و....) در حرکت باشد. شدت ناهنجاری با میزان وابستگی فرد و شدت محرک وارده، رابطۀ کاملا مستقیم دارد.
    اگر فردی بخواهد از رنجهای احساسی و روحی/ذهنی پرهیز کند باید فارغ از منیت و وابستگی‏های شدید گشته و فروتنی و نوع‏دوستی را در خود پرورش دهد. این بدان معنا نیست که فرد باید مرتاض شده و از پاسخگویی به نیازهای ضروری فردی سر باز زند. بهترین شیوۀ متابعت از حداکثر سلامتی، "راه میانگین طلایی" است :
    نه چندان زیاد، نه بسیار قلیل، افراط و تفریط ممنوع!

    5 - سطح احساسی/عاطفی
    در میان سطوح هستی انسان، این سطح پس از سطح روحی/ذهنی قرار می‏گیرد و تغییرات روی داده در کیفیات احساسی را ثبت می‏کند. محدوده بیان احساسی می‏تواند بسیار گسترده باشد: عشق/تنفر، شادی/غم، آرامش/اضطراب، اعتماد/خشم، شجاعت/ترس........... و دیگر مواردی از این قبیل. ازاین‏رو این سطح به رشتۀ زندگی روزمره هر فردی متصل و نزدیک‏است.
    احساساتی که در مقام کیفیت است، می‏تواند مثبت یا منفی باشد. هر اندازه فرد، احساسات منفی را بیشتر تجربه کند، ناهنجاری احساسی بیشتری خواهد داشت و بر عکس افراد کاملا سالم و رشد کرده در سطح احساسی/عاطفی می‏توانند گاه بعضی از کیفیات کاملاً عمیقی را تجربه کنند که برای بشر شناخته شده است: تجربیات عرفانی، جذبه، وجد و شعف، شیفتگی مذهبی و طیف وسیعی از احساسات متعالی عشق ناب که توصیف آن مشکل است.
    کیفیات کاملاً رشدیافته در این سطح، گرایش دارند با احساس ناشی از یگانگی خود با کل هستی، با عشق و برکت و ایثار و جز آن بیامیزند. از این رو احساسات مثبت در یک فرد، همیشه گرایش به خلق احساس یگانگی با جهان خارج را دارد و برعکس احساسات منفی، گرایش به ایجاد حس انزواجویی و جدایی از جهان خارج پیدا می‏کند. هر آن کس که با احساسات آرام درونی زندگی می‏کند، با وجد و شعف همدم است و شخصی که همواره با پریشانی، اندوه و ترس زندگی می‏کند در حال تولید غذاهای مسموم برای خود و دیگران است.
    در سطح احساسی نیز سلسله مراتبی از اختلالات از طرف پرفسور جورج ویتولکاس معرفی شده‏است که هر چه پایین‏تر می‏رویم شدت ناهنجاری و وسعت عمق نفوذشان در فرد بیشتر می‏شود و به ترتیب زیر می‏باشد :

    - نارضایتی
    - تحریک پذیری
    - اضطراب / هیجان
    - ترس‏های بیمارگونه
    - عصبی / رنجش شدید
    - غم واندوه
    - بی عاطفگی / مات شدگی
    -افسردگی با حال خودکشی
    موجود انسانی هم محیط زیست را متأثر می‏سازد و هم از آن تأثیر می‏پذیرد. در سطح احساسی یکی از تأثیرات عمدۀ زیست محیطی تقریباً شکست کامل نظام‏های آموزشی در جهت ارائۀ آموزش‏های احساسی برای نسل جوان است. نتیجه این که، بخش احساسی دچار سوءتغذیه شده و بالطبع مزاجش فاسد شده و طعمۀ سهل‏الوصولی برای استقرار بیماری می‏گردد. در این دوران تکنولوژی و مادیگرایی، آموزش تقریباً منحصر شده به حرکات ورزشی و قهرمانی ( سطح فیزیکی ) و تربیت هوش (سطح ذهنی ). قهرمانان جوانان، افراد موفق در زمینۀ ذهنی یا قهرمانان بدنی هستند !؟
    کسانی که آموزش کافی احساسی/عاطفی ندیده‏اند، بدون آگاهی درگیر ازدواج می‏شوند و بدین جهت درصد طلاق روز به روز بالا می‏رود. والدین در مواجهه با مسئولیت سنگین دارا بودن فرزند، آنان را تبدیل به موضوعات و هدف‏هایی کرده‏اند که فرافکنی اهداف ناکام خودشان است. رفته رفته سرانجام، جامعۀ ما به جایی ختم می‏شود که مردمش از جنبۀ احساسی دست‏نیافتنی بوده و هر گاه از کوره در می‏روند، نمی‏توان آنها را بالغ نامید. از دیدگاه احساسی/عاطفی میتوانیم بگوییم: امروزه مردم جوامع ما در سن 25 سالگی می‏میرند هر چند که تا سن 75 سالگی زندگی می‏کنند !
    آموزش و پرورش باید نیازهای زیباشناسی را که در سنین مدرسه شکفته می‏شود تشخیص داده و بدان ها پاسخ دهد. آنگاه که عشق، دوستی ، رفاقت، احساسات نوع‏دوستانه و فداکاری متجلی و بیان می‏گردد، باید آنها را ستود و تشویق کرد و آنها را به مسیر طبیعی‏اشان هدایت نمود نه این که آنها را انکار و یا در معرض نقد و پرداخت قرارداد. گرایشات طبیعی به جانب موسیقی، هنر و شعر را باید پاداش داد و آنها را در جهت‏های دقیق و مشخص توسعه بخشید.
    تاکید آموزش بر خلاقیت باشد تا برابرسازی، اگر تعلیم و تربیت در این مسیر توسعه یابد نتیجۀ آن مردمی ‏بالغ خواهدبود که در سطح احساسی/عاطفی در تعادل قرار دارند و در نتیجه در برابر بیماری‏های این سطح کمتر آسیب پذیر می‏گردند. ازدواج و زندگی خانوادگی به جای این که تنش‏زا و بیمارگونه باشد، هماهنگ و راضی کننده خواهد بود. مکانیسم دفاعی در این سطح به‏سادگی تضعیف نشده، بلکه مانعی می‏شود در برابر بیماری‏های همه‏گیر ضعف اعصاب، عدم امنیت، خشونت، پریشانی، ترس و افسردگی !

    6 - سطح فیزیکی
    اطلاعات بسیارخوبی درمورد این‏سطح ازطریق علومی‏ مانند آناتومی‏، فیزیولوژی، بیولوژی، بیو شیمی و جنین‏شناسی، بهداشت، تغذیه و جز آن مورد بررسی و پژوهش قرارگرفته‏است. درهر حال حقیقتی وجود دارد که بدن انسان در عین پیچیدگی‏اش دارای سلسله مراتبی برحسب اهمیت اندام‏ها و نظام‏هایش است. درک کامل این دیدگاه برای پزشک هومیوپات که با تمامیت بیمار روبرو می‏شود کاملا ضروری است و اجتناب ناپذیر است.
    سیستم‏های اجزاء مختلف انسان به شکل زیر طبقه‏بندی می‏شود که اولویت یک‏سیستم از بالا به پایین افزایش می‏یابد. این طبقه‏بندی نیز توسط پروفسور جورج ویتولکاس پیشنهاد شده‏است که به صورت زیر می‏باشد:
    1- مغز 2 - قلب 3 - غده هیپوفیز 4 - کبد 5 - شش ها 6 - کلیه ها
    7 - تخمدان ها و بیضه ها 8 - ستون فقرات 9 - عضلات 10 - پوست
    برای این طبقه‏بندی دو معیار در نظر گرفته شده است:
    اول اهمیت نسبی یک سیستم در پایدار نگه‏داشتن حیات و تداوم آن، دوم میزان حساسیت یک سیستم به مقدار مشخصی از آسیب!
    چهار سیستم مهم بدن ( 1تا 4 ) هر کدام تنها یک عضو حیاتی دارند. در سه سیستم بعدی ( 5 تا 7 ) دو عضو حیاتی وجود دارد و هر چه از اولویت نسبی یک سیستم کم می‏شود، تعداد اعضای حیاتی افزایش می‏یابد و در نهایت به پوست می‏رسیم. بطور خلاصه این طبقه‏بندی بر اساس پاسخ به این سوال است که:
    " چه اندازه آسیب به یک سیستم موجب مرگ می‏شود؟ "
    در اندام‏هایی که برای ارگانیسم بسیار حیاتی هستند، کم‏ترین صدمه‏ای کافی است تا مسائلی جدی بوجود آورد. یک لکۀ زخم بر روی قلب، بیش از یک زخم مشابه بر روی کلیه یا کبد، سلامتی فرد را به‏مخاطره می‏اندازد، با این همه، خطر این زخم از مشابه آن روی مغز کم‏تر است.
    طبیعی است که جسم سالم یعنی جسمی‏که تمام سیستم‏های آن سالم هستند.
    مهمترین عواملی که سلامتی جسم را تأمین می‏کنند و یا می‏توانند آنرا به خطر اندازند عبارتند از: تغذیه، مواد شیمیایی، سوانح و حوادث.
    ارگانیسم، همواره می‏کوشد اختلال را از اندام‏های با اهمیت دور نگه دارد. اختلالی که درطول یک برنامۀ درمانی از اندام‏های کم‏اهمیت‏تر به اندام‏های مهم‏تر پیش می‏رود، اشاره‏ای است به یک تخریب کلی در سلامتی، و حرکت در جهت عکس این فرایند اشاره‏ای به پیشرفت در جهت سلامتی بیشتر است. بدین روال تعریف از سلامتی کل وجود را چنین جمع‏بندی می‏کنیم:
    "سلامتی یعنی رهایی از درد و دست‏یابی به کیفیت رفاه و خوشی در سطح فیزیکی، رهایی از شهوات ( زیاده خواهی ) و احساس‏های منفی و قرار گرفتن در کیفیت آرامش پویا (توان دریافت تمامی‏ احساسات بشری بدون وابستگی) در سطح احساسی/عاطفی، وسرانجام رهایی از خودپسندی و خودخواهی و نیل به یگانگی کامل با حقیقت هستی در سطح روحی/ذهنی ! "
    سؤالی که طبعاً در این مقطع به ذهن خطور می‏کند این است که: چگونه می‏توانیم درجۀ نسبی سلامتی فرد را در هر لحظه اندازه گیری کنیم؟
    شاخصی که قادر به ارائۀ چنین سنجشی از سلامتی است " خلاقیت " است ! منظور از خلاقیت، تمام آن اعمال و رفتاری است که درجهت ایجاد و ترفیع هدف اصلی خود و دیگران در زندگی انجام می‏شود. اگر بیمار مبتلا به روماتیسم، بدان حد گرفتار باشد که خلاقیتش نسبت به بیمار مبتلا به افسردگی بسیار کم‏تر باشد، پس او بیماریش بسیار جدی‏تر از فرد افسرده است، هر چند که مرکز ثقل بیماری او در سطح پایینی ازسلسله مراتب قرار دارد. با داشتن آگاهی خلاق در ذهن، می‏توان هر لحظه درجۀ سلامتی یا بیماری هر فرد را استنتاج و تعیین نمود.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •