تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 7 از 7

نام تاپيک: زبان انگلیسی برای دانشجویان روان شناسی بالینی English for Clinical Psychology Students

  1. #1
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    پست ها
    6

    1 زبان انگلیسی برای دانشجویان روان شناسی بالینی English for Clinical Psychology Students

    I want to provide some materials for clinical psychology students to improve their english.
    در این قسمت می خواهم موادی را برای بهبود زبان انگلیسی برای دانشجویان روان شناسی بالینی قرار دهم.

  2. 2 کاربر از ehsabd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    پست ها
    6

    پيش فرض

    بعد از یک سال از تحصیل در مقطع ارشد روان شناسی بالینی متوجه شدم که اکثر بچه ها در زبان مشکل دارن. این مساله وقتی مهم تر می شه که در حال حاضر رشته ی روان شناسی بالینی یک رشته ی پویا با سرعت تحول بسیار بالا است و به روز بودن در این رشته فقط ارزش نظری نداره بلکه ارزش کاربردی داره. درمان ها روز به روز تحول پیدا می کنند و عقب ماندن از این روند جهانی (به طور خاص در امریکای شمالی) منجر به درمان های غیر موثر و هدر دادن وقت و هزینه ی درمان جویان میشه. من معتقدم به زودی باید بساط ترجمه از این رشته برچیده بشه و حتی درس ها در زبان انگلیسی ارایه بشه. من همیشه در فکر این بودم که برای بهبود زبان دانشجویان چه باید کرد؟ حتی بعضی از دوستان از من پرسیدن که برای بهبود زبان مثلا چه کتابی رو بخونن. خدا رو شکر من این فروم رو پیدا کردم که انصافا برای بهبود زبان محل خوبیه و به تمام دوستان پیشنهاد می کنم که همزمان با در نظر داشتن این تاپیک از تاپیک های دیگر این فروم هم بهره ببرند. اما من در این تاپیک سعی می کنم نکات Grammar و Vocabulary را در بافت و قالب (Context) متون روان شناسی بیان کنم. تا هم دوستان رو با بعضی متون به روز روان شناسی بالینی آشنا کنم و هم آموزش زبان رو برای اون ها لذت بخش تر کنم. گرچه در دیدگاه من اهمیت زبان انگلیسی برای آینده ی یک روان شناس بالینی به مراتب بیش تر از تاثیر آن در کنکور ارشد یا دکتری است اما امیدوارم استفاده از این تاپیک برای کنکوری ها هم مفید باشه!

  4. این کاربر از ehsabd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #3
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    پست ها
    6

    10 HIDDEN COSTS OF REWARD

    خوب این هم اولین متن. در این پست فقط به تیتر و ۳ خط اول می پردازم. سطح این متن Upper-intermediate هست البته بازهم می گم که این سطح بندی ها فقط بر اساس ذهنیت tentative منه و هیچ مبنای استانداردی نداره!
    HIDDEN COSTS OF REWARD

    The research on the distinction between intrinsic and extrinsic motivation began with this question: "If a person is involved in an intrinsically interesting activity and begins to receive an extrinsic reward for doing it, what happens to his or her intrinsic motivation for that activity?". For example, what happens to the motivation of the student who reads for the fun of it after she begins to receive money from her parents for reading? One might suppose that rewarding reading behavior with a monetary prize would add to her motivation. Common sense argues that if a person enjoys reading and is also financially rewarded for it, then the intrinsic (enjoyment) and extrinsic (money) motivations should sum to produce some sort of super-motivation. And if you ask people to make predictions about what happens to a person's motivation under these conditions, increased motivation is what most people will predict. Increased motivation, however, generally does not occur. Rather, the imposition of an extrinsic reward to engage in an intrinsically interesting activity typically undermines (has a negative effect on) future intrinsic motivation.

    خوب اینجا این مطلب رو از کتاب انگیزش و هیجان جان مارشال ریو انتخاب کردم. انگیزش که می دونین چیه Motivation من متن ها رو ترجمه نمی کنم و فقط تعدادی نکات در مورد Vocab و Grammar ارایه می دم و کمی هم درک مطلب.
    خوب ابتدا به تیتر نگاهی بیندازیم. واژه ی کلیدی COST هست. من برای هر کلمه معنی اون رو توضیح می دم نه اینکه یک کلمه برای اون بگم. Cost یعنی چیزی که باید از دست بدی تا چیزی رو به دست بیاری مثلا باید پول بدی تا لباس بخری. اگر می گفتم معنیش هزینه است اونوقت به سختی می شد اینجا معنی کرد. یکی از تکنیک های ابتدایی شناخت درمانی تکنیک Cost & Benefit هست. که وقتی به کار می ره که ضرر و فایده ی یک نوع خاص فکر کردن یا رفتار کردن رو بررسی می کنیم و مقایسه می کنیم تا برای درمانجو انگیزه تغییرشون ایجاد بشه.حتما فهمیدید که Benefit تقریبا مفهوم مخالف Cost هست. خوب اما HIDDEN یعنی پنهان بعدا اگر وقت شد در موردش بیش تر توضیح می دم. REWARD یعنی چیز خوبی که به کسی می دید یا رفتار مثبتی که در مقابل کسی انجام می دهید به خاطر کاری که انجام داده. همون جایزه. خوب تیترچی می خواد بگه می خواد بگه که اگر یک تحلیل Cost & Benefit از رفتار پاداش دادن بخوایم بکنیم پاداش دادن هم هزینه هایی داره. یعنی وقتی به کسی پاداش می دهید باید یک چیزی را هم از دست بدهید و Hidden به ما میگه که اون پنهانه!خوب تمام چیزی که توی این متن می خواد بگه در این تیتر هست و این یکی از تکنیک های درک مطلبه. به تیتر بسیار توجه کنید.
    خوب بریم سراغ متن. فرض کنیم معنی کلمه distinction رو نمی دونید خوب اشکالی نداره. تحقیقات بر روی یک چیزی بین انگیزش درونی و بیرونی میگه... خوب فهمیدید که intrinsic یعنی درونی و extrinsic یعنی... به ریشه شون هم توجه کنید intr معمولا در کلمه ها به معنی به سمت درون و extr به سمت بیرون معنی می ده مثل افراد درون گرا و برون گرا extorverts & intoverts.خوب مهم نیست معنی distinction چیه. تحقیقات یک تفاوتی بین انگیزش درونی و بیرونی رو می خواد بگه.
    خوب حالا به یک ساختار رسیدیم.
    If … what happens ?
    or
    What happens if … ?
    or
    If … what happens to … ?
    or
    What happens to … if … ?
    خوب پس چهار حالت میشه این ساختار رو به کار برد. این ساختار می خواد بگه که اگر فلان کار را بکنیم یا فلان اتفاق بیفته یا هر چی بعدش چی میشه یا چه اتفاقی میفته یا چه اتفاقی برای کس یا چیز خاصی میفته برای مورد آخر از to استفاده می کنیم و بعدش اون کسی یا چیزی رو که اتفاق در موردش افتاده رو می گیم. وقتی یک ساختار رو مطرح می کنم اون رو به خاطر بسپارید تا بعدا ازش استفاده کنید. همه چیز در یادگیری زبان تکراره! اما نه تکرار و حفظ کردن کلمه ها یا نکات گرامریبلکه تکرار به کاربردن آن ها در متون مختلف در Context.
    خوب جمله می خواد بگه اگر یک شخصی در یک فعالیت که به دلیل انگیزش درونی براش جالبه درگیر باشه و بعد یک پاداش بیرونی دریافت کنه برای انگیزش درونیش برای اون فعالیت چه اتفاقی میفته؟
    *** خوب برای این پست کافیه ***

  6. این کاربر از ehsabd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #4
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    پست ها
    6

    1 HIDDEN COSTS OF REWARD (Cont.)2

    ادامه ی متن.

    به عنوان مثال برای انگیزش یک Student که به خاطر تفریح (fun) کتاب مطالعه می کنه چه اتفاقی می افته بعد از اینکه از پدر و مادرش به خاطر کتاب خوندن پول دریافت کنه. اینجا ساختار بالا یک کم تغییر کرده و به جای if ، after اومده . میشه when هم آورد پس:
    What happens to … if … ?1
    What happens to … after … ?2
    What happens to … when … ?3
    خوب، یک ساختار دیگه ، این چه متن جالبیه! خیلی وقت ها وقتی می خوایم یک موضوعی رو بیان کنیم و از یک عقیده ی کلی صحبت کنیم از این ساختار استفاده می کنیم:
    One might suppose that …1
    One might (think/note/claim) that …2
    One (would/could/might) conclude that …3
    همه ی این جملات مفهوم مشابهی می دهند و معنیش این است که یک وضعیت کلی وجود داره یعنی:

    «می توان فرض کرد» «می توان این گونه فکر کرد» «می توان نتیجه گرفت»
    اگرچه اگر بخواهیم خیلی تحت اللفظی و مسخره ترجمه کینم میشه:
    «یک نفر ممکنه بگه» «احتمال داره یک نفر فکر کنه»
    در مورد استفاده از one بعدا توضیح می دم. این یکی از چیزاییه که خیلی بچه ها رو گیج می کنه بعضی وقتا!

    خوب معنی جمله : ممکن است این عقیده وجود داشته باشد که پاداش دادن به مطالعه با یک جایزه (توجه کنید که معنی کلمه ی monetary رو نمی دونیم ولی مهم نیست) ممکن است باعث افزایش انگیزه ی شخص شود.
    من نمی دونم چه ترجمه ای برای Common sense بدم اما مفهومش مهمه Common sense یعنی اون قوه ی ذهنی که شما برای نتیجه گیری های زندگی ازش استفاده می کنین و معمولا بی دقت و غیر علمیه همین که می گیم : «احساس می کنم» «حسم بهم میگه» یا «این طور به نظر می رسه». خوب این Common sense همون چیزیه که عمه تراپی بر اساسش انجام میشه برای همین هم هست که اینجا هم درست در نمی یاد!

    خوب معنی : حس انسان این طور ادعا می کنه (argue=claim وقتی از مساوی استفاده می کنم منظور مترادفه وگرنه هیچ دو کلمه ای مساوی نیستند!) که وقتی که کسی از مطالعه لذت می بره و به علاوه به اون جایزه ی مالی (financial) هم داده میشه پس باید انگیزش درونی (لذت) و انگیزش بیرونی (پول) با هم جمع بشن (sum to) و یک نوع انگیزش خیلی خیلی زیاد ایجاد بکنه. و اگر شما از مردم بپرسید که در مورد این پیش بینی کنند (make prediction) که در چنین شرایطی (under these conditions) چه اتفاقی برای انگیزش شخص میفته، افزایش انگیزش چیزیه که اکثر (most) مردم پیش بینی خواهند کرد.

    *** خوب اما علم چیز دیگری رو پیش بینی می کنه....***

  8. 3 کاربر از ehsabd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    پست ها
    6

    1 HIDDEN COSTS OF REWARD (Cont.)3



    ادامه ی ترجمه : اما با این حال، به طور کلی، انگیزش افزایش پیدا نمی کنه. در مورد این جمله می خوام یک کم توضیح بدم با اینکه در قسمت قبلی سریع ازش رد شدم. در واقع ترجمه ی این جمله اصلا تحت اللفظی نیست. ساختار جمله به این صورته :

    Increased motivation [فاعلsubject]

    [قید generally [adverb

    does not occur [ فعل present simple verb].
    Increased صفتیه که از فعل increase اومده این ساختاریه که همه می دونین. شکل سوم فعل یا Past Participle (که در افعال با قاعده با اضافه کردن ed به فعل ساخته میشه) معنی مفعولی اون فعل رو می ده و شکل ing معنی فاعلی اون فعل:

    Increased ((افزایش یافته,decreased (کاهش یافته), Motivated (دارای انگیزه، کسی که با انگیزه شده), rewarded (کسی که به او جایزه داده شده)
    پس معنی جمله این میشه که انگیزش افزایش یافته اتفاق نمی افتد(does not occur). و وقتی که متن رو هم می خونیم باید همین در ذهنمون بیاد. واقعیت اینه که نوع فهمیدن زبان انگلیسی با فارسی تفاوت می کنه و بعدها که حرفه ای تر بشین خیلی جملات یا کلمات رو کاملا به زبان انگلیسی می فهمین اما نمی تونین معنیش رو به سادگی به زبان فارسی بیان کنین!
    خوب اما بذارید یک نکته ی دیگری رو هم بگم اگر بخوایم این جمله رو به شکل دیگری بیان کنیم:
    Increased motivation hardly occurs.
    Increased motivation barely occurs.

    کلمات hardly و barely تقریبا مترادف و به معنی به ندرت یا تقریبا هیچ وقت (almost never) هستند. توجه کنید که با اضافه کردن این قیدها به طور اتوماتیک معنی جمله منفی می شود و دیگر نیازی به does not نیست. این چیزیه که در خیلی از متون باید به اون توجه کرد، یک قید منفی میتونه معنی جمله رو کاملا برعکس کنه بنابراین به چنین قیدهایی باید توجه داشت. در موقعش در مورد لیستی از این قیدها یا کلمات ربطی صحبت می کنم.
    خوب ادامه ی متن : بلکه (Rather) تحمیل کردن(impose, imposition) یک پاداش بیرونی برای انجام یک فعالیت جالب به صورت درونی (Intrinsically interesting activity) به طور کلی تاثیر منفی بر انگیزش درونی آینده دارد.
    نکات واژگان:
    اگر معنی Rather, typically , engage in را ندانید بازهم می توانید بفهمید معنی این جمله چیست!
    واژه ی جالب imposition به معنی تحمیل و مثال جالبی که (البته در مورد والدین غیر ایرانی) وجود دارد:
    I don’t want to impose my beliefs on my children.
    من نمی خواهم عقایدم را به فرزندانم تحمیل کنم.
    و اما واژه ی جالب دیگر که نویسنده زحمت کشیدند و معنی اش را در متن قرار دادند. Undermine اگر بخوام یک معادل جالب براش بگم میشه زیر پای کسی یا چیزی رو خالی کردن. Mine به معنای تونل ونقب زدن است undermine به معنای نقب زدن زیر زمین البته این واژه الآن بیش تر در معنای کنایی به کار میره یعنی به طور تقریبا پنهان چیزی را از بین بردن یا ضعیف کردن مثال خیلی جالبش از CBT نظریه بک است که می گوید:
    Negative Automatic Thoughts undermine your happiness and confidence.
    افکار اتوماتیک منفی شادی یا اعتماد به نفس شما را از بین می برند (و این عمدتا پنهانی است).
    خوب این متن هم تمام شد. امیدوارم یه چیزایی یاد گرفته باشید.
    Last edited by ehsabd; 04-08-2012 at 01:16.

  10. این کاربر از ehsabd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #6
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2011
    پست ها
    6

    1 GREENSPOON EFFECT

    سطح متن : intermediate

    The American psychologist Joel Greenspoon (1921- ) conducted studies that indicate that verbal awareness of the learning situation or of the new responses is not a necessity for behavior to be altered. In the experimental condition showing the Greenspoon effect, participants were asked to say all the words they could think of in 50 minutes. The experimenter sat behind the individuals and uttered "mmm-hmm" (an assenting murmur) every time a plural noun was spoken. With other participants, the experimenter murmured "huh-uh" (dissenting) when plural nouns were spoken. Most of the individuals were unable to see any connection between the behavior of the experimenter and the words they were saying. Nevertheless, "mmm-hmm" increased the number of plural nouns that were said, and "huh-uh" decreased the number of plural nouns.
    این یک پدیده ی جالب و متن نسبتا ساده ای است که برای خودم خیلی جذاب بود. اثر گرین اسپون می دونیم که در روان شناسی خیلی از پدیده ها به نام افراد ثبت شده اند.
    روان شناس آمریکایی جوئل گرین اسپون تحقیقاتی انجام داد که مشخص می کنند که آگاهی کلامی از موقعیت یادگیری(learning situation) یا پاسخ های جدید(new responses) برای تغییر رفتار یک الزام نیست.
    اینجا study به معنی تحقیق است. در خیلی از مقالات مشاهده می کنید که گفته می شود In this study یعنی در این تحقیق یا In this paper یعنی در این مقاله. فعلی که برای انجام دادن یک تحقیق استفاده می شود و معمولا این تحقیق از نوع آزمایشی (experimental) است، conduct یا carry out است.
    Indicate به معنی مشخص کردن، نشان دادن، به جای آن می توان از show یا demonstrate هم استفاده کرد.
    Verbal awareness آگاهی کلامی، یعنی نوعی از آگاهی که به زبان آورده شود یا شنیده شود. با خواندن بقیه متن منظورش را می فهمید.
    Is not a necessity به معنی این است که یک الزام نیست شکل روان تر این جمله است که:
    Is not necessarily necessary یعنی لزوما لازم نیست!
    خوب اینجا دوباره یک ساختار داریم:
    It is not a necessity for ... (to/to be )....1

    It is not necessary for … (to/to be) ….1
    برای فلان چیز لازم نیست که فلان کار اتفاق بیفتد. در جای خالی اول معمولا یک اسم می آید و در جای خالی دوم شکل ساده برای معلوم و be به همراه شکل سوم فعل یا همان past participle برای مجهول.
    Is it necessary for all of us to be present at the meeting this afternoon? 1
    آیا لازمه که همه ی ما در جلسه ی امروز عصر حضور داشته باشیم ؟
    This is also necessary for children to truly learn about and understand things. 2
    این برای کودکان لازم است که واقعا در مورد چیزهای مختلف یاد بگیرند و آن ها را بفهمند.
    Spence believed in “latent learning,” that reinforcement was not necessary for learning to occur.
    اسپنس به یادگیری نهان اعتقاد داشت، این که برای اینکه یادگیری اتفاق بیفتد، تقویت لزومی ندارد.

    و بالاخره جمله ی خودمان برای اینکه رفتار تغییر کند لازم نیست ... alter به معنی تغییر یا change است البته وقتی این تغییر ملایم تر باشد.

    خوب ادامه ی ترجمه: در شرایط آزمایشی که اثر گرین اسپون را نشان می دهد. این جا هم یک ساختار است که بسیار زیاد در متون استفاده می شود. وقتی بخواهیم دو جمله که به وسیله that به هم ربط داده شده اند، خلاصه کنیم به این صورت عمل می کنیم:
    In the experimental condition that shows the Greenspoon effect.
    In the experimental condition showing the Greenspoon effect.
    اگر فعل بعد از that معلوم بود، that را حذف می کنیم و شکل ing را می آوریم. توجه کنید این دو حالت دقیقا مثل هم هستند بنابراین وقتی در متن حالت خلاصه شده را می بینید، برای فهمیدن معنی آن باید در ذهن عمل معکوس را انجام دهیم، بعد از مدتی این هم اتوماتیک می شود.

    اگر فعل بعد از that مجهول بود، that را حذف می کنیم و به جای فعل شکل سوم فعل را می آوریم.به عنوان مثال
    The test is usually given in two sessions, with 10 pictures that are shown in each one.
    The test is usually given in two sessions, with 10 pictures shown in each one.
    آزمون معمولا در دو جلسه ارائه می شود که در هر جلسه 10 تصویر نمایش داده می شود.

    این ساختار از این جهت مهم است که تقریبا همیشه از شکل خلاصه در کتاب ها و مقالات استفاده می شود.

    از شرکت کنندگان (participants) خواسته شد که تمام کلماتی که به ذهنشنان می رسد در 50 دقیقه بگویند.
    Were asked فعل مجهول است، ترجمه ی تحت اللفظی اش می شود شرکت کنندگان مورد خواستن، یا مورد سوال قرار گرفتند.
    All the words they could think of
    تنها نکته ی این جمله این است که ضمیر them که به words بر می گردد به قرینه حذف شده. یعنی think of them و این اتفاقی است که باز هم به دلیل خلاصه شدن بسیار زیاد در متون اتفاق می افتد، یک وقت فکر نکنید جمله ناقصه!
    یا چرا این جمله آخرش درست تموم نشده! اما معنی think of یعنی فکر کردن به چیزی البته در معنای ابراز محبت هم به کار می ره:
    I’m thinking of you من به فکرت هستم


    آزمون گر پشت افراد نشست وهر بار که یک اسم جمع(plural noun) گفته می شد یک صدای تایید کننده(assenting murmur) (هیم اهوم) از خودش در می آورد.
    Utter به معنی گفتن یک چیز است اما از گفتن عام تر است و برای اصوات بی معنی مانند اینجا نیز به کار می رود پس بعد از utter می توان یک جمله آورد یا یک سری اصوات. این کلمه در شکل utterly در متون بسیار زیاد به کار می رود که معنی آن کاملا متفاوت است و به معنی کاملا است (utterly=completely).
    با یک سری از شرکت کننده های دیگر، آزمون گر صدای رد کننده (اوه اوه) هنگام گفتن کلمات جمع از خودش در می آورد.
    اکثر افراد (most of the individuals) قادر نبودند که میان رفتار آزمون گر و کلماتی که می گفتند ارتباطی (connection) ببینند.
    تنها کلمه ی مهم این جمله were unable به معنی اینکه قادر نبودند اگر بود were able به معنی این بود که قادر بودند. Ability, disability, enable, disable همه از همین ریشه اند که به ترتیب به معنی توانایی، معلولیت (ناتوانی)، قادر ساختن(فعال کردن)، ناتوان ساختن(غیرفعال کردن) هستند.
    در هر صورت (nevertheless) صدای اهوم تعداد اسم های جمعی که گفته شد را افزایش داد و صدای اوه اوه تعداد آن ها را کاهش داد.
    اما کلمه ی nevertheless که من این کلمه را خیلی دوست دارم، معنی اش این است که صرف نظر از آن چه قبلا گفته شد. وقتی به کار می رود که شما می خواهید از یک موضوع صحبت کنید که صرف نظر از آن چه قبلا گفتید باز هم صحیح است. اینجا با اینکه شرکت کنندگان متوجه رابطه ی بین صدای ادا شده و جمع بودن کلمه ها نشدند، بازهم این صدا ها تاثیر داشت. یک مثال دیگر:
    I knew a lot about the subject already, but her talk was interesting nevertheless
    من قبلا در مورد این موضوع زیاد اطلاعات داشتم، اما با این حال صحبت این خانم جذاب بود. توجه دارید که اینجا حرف ربطی به آخر جمله منتقل شده است. امان از دست این انگلیسی زبان ها!
    خوب حالا به نظرتون جالب بود یا نه، بدون اینکه ما بفهمیم به خیلی سمت ها گرایش پیدا می کنیم، مثلا در یک گروه درمانی در نظر بگیرید گاهی نوع خاصی که اعضای گروه رفتار می کنند یا دخالت های لیدر باعث می شه که رفتار کلی گروه شکل بگیره.

  12. این کاربر از ehsabd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #7
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    پست ها
    2

    پيش فرض

    سلام، بسیار سپاسگذارم.
    خواهش میکنم ادامه بدهید.
    بازم ممنونم،
    امین بلندی دانشجوی کارشناسی ارشد رشته روانشناسی بالینی کودکان و نوجوانان

  14. این کاربر از امین بلندی بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •