دست نوشته های hamed29

[hamed29]

سلام؛ خیلی سال پیش یادمه طبع شعرم بد نبود، ولی انگار چون از شعر و کتاب فاصله گرفتم به نظرم دیگه خبری از اون شور و حال نیست.
وقتی این کارگاه شعر رو دیدم گفتم شعرهای قدیمیم رو اینجا بنویسم شاید قسمت شد ،بالاخره یه جرقه ای چیزی ایجاد بشه و این طبع شعر ما گل کنه!
از شما دوستان عزیز خواهش میکنم اگه چیزی به نظرتون میاد منت بذارید و مطرح کنید


با آرزوی شادی و سلامتی برای شما عزیزان...


-----------

یه سر هم به تاپیک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بزنید ، منتظر نظرات شما هستم

[hamed29]

و اما اولیش...
امیدوارم قابل تحمل باشن

هر جا که نظر کنی گره در کار است / بنگر که ننی قــــدم چو در پا خار است

در گستره ی زمین چو واضح نگری / بهر ناکرده گنه همی سری بردار است

[hamed29]

دیدم سبـدی نهـان درو صد درهم / هر کس گفتی مرا بود سـهمی هم
بر گـرد سـبد ببین که مخلوق خدا / غافل ز حسابند و مکافات و جزا

[hamed29]

گفتـی که اجــل گفت چنیـن با من دی / در دایره ی تقــدیر حیـران شدنت تا کی

خیز ای پسرک قلم تو خود گیر بدست / زان پیش کـه بیهوده شود عمرت طـی

[hamed29]

من دوش شنیدم سخنی از استاد / فرصت گذرد از کف تو همچون باد

لیکن نرود سعی تو اندر راهـــی / کــو میکنـدت بـــــاغ دلـی را آبـــاد

[hamed29]

مـا را نه امیدسـت بدین دیــر خراب / چون جمله ی افکـار ببینیم ســراب
ترسیم که تا چشم به هم خورد رسد / آندم که همه عمر شده نقش بر آب

[hamed29]

هر چند جهان هنوزاندر کف ماست / این دیر ولی نه جای آســـایش ماست

هفتاد ودو فرقه چون نبردند سودی / آخر به که گویم که اجل در پی ماست

[hamed29]

باد آمد و سبزه را به جنبش وا داشت / وانگه خـــاری ز راه عــــابر برداشت

اکنون که شدم نافر یک لحظه سکون / طوفان به سبک مرا ز راهم برداشت

[hamed29]

باد بهاری گذرد زین همی / حرص بخشکان و بیاسا دمی
زانکه نشاید که بود آدمی / بنده ی سیم و شکم و درهمی

[hamed29]

آن قدر دیر کردی که عقربه ها هم خوابشان برد...
ببین، قلب ساعت را هم شکسته ای!