تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 7 اولاول 1234567 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 61

نام تاپيک: دست نوشته های hamed29

  1. #31
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    رنجی که میبریم
    زجری که میکشیم
    با شوق ماندن است
    با عشق هم صداست

    این گونه های خیس اسناد جرم توست
    قلبم که بشکند پایان ماجراست
    آغاز رفتن است

  2. 7 کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #32
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    حقیقتی هست که شیرینی های زندگی را تلخ می کند؛

    اینکه خیرخواهان اغلب ظاهری نامطلوب دارند،
    از این رو ما ایشان را از خود می رانیم

    و بدخواهان در لباس فرشتگان ظاهر می شوند
    و ما عاشقشان می شویم!
    Last edited by hamed29; 29-04-2013 at 11:36.

  4. #33
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    بهترین حس رو زمانی داری که وقتی بغض تو گلوت گیر کرده تند تند بدوی توی اتاقت و در رو پشت سرت قفل کنی تا کسی مزاحمت نشه و صدای گریه ت رو نشنوه
    بدترین احساس رو وقتی داری که بعد از کلی گریه سبک که شدی موقع باز کردن در ببینی کلید توی قفل شکسته!
    Last edited by hamed29; 04-05-2013 at 10:59.

  5. این کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #34
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    اون روزا ما دلی داشتیم
    واسه بردن جونی داشتیم
    واسه مردن کسی بودیم
    کاری داشتیم
    پاییز و بهاری داشتیم
    تو سرا ما سری داشتیم
    حالا چی؟!

    حالا اما زندگي بازي شده
    جای شادی غصه ها جاری شده
    يه روزايي دل شکستن بدی بود...
    الانا هنر شده!


    یادتونه آدما واسه هم جون میدادن ؟
    حالا مردم یه پا عزرائیل شدن
    خودشون سر میبرن، جون میگیرن


    واسه بردن اگه انگیزه بخوای
    براتون کف میزنن،
    ولی وقتی پا میشی...
    مثل اون قطار دودی طرفت سنگ میزنن


    -------------------------------------------------------

    الانا : امروزه !‏

    شعری که نقل قول شده رو ظاهرا قمیشی خونده (اون روزها) و بقیه ش از خودمه!

  7. 3 کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #35
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    خیال کرده ای چشمانم نماز بارانت را اجابت کرده اند؟!

    نه! فقط دارم آتشی را که در دلم انداخته ای خاموش میکنم

    بغضم که بشکند، باید نماز وحشت بخوانی!
    Last edited by hamed29; 25-05-2013 at 08:26.

  9. 4 کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #36
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض





    هیچ غیرِ ممکنی وجود نداره مگه اینکه خودت بی عُرضه باشی!


    ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )


    ادامه دارد...

  11. این کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #37
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض





    هر کجای دنیا که باشی، همیشه یکی هست که بِهِت زور بگه!





      محتوای مخفی: هوشنگ ابتهاج 


    برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
    گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست

    آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
    جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

    این قافله از قافله سالار خراب است
    اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست

    تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
    دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست

    من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما
    آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست

    آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
    حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست

    امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست
    فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

    در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
    وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست


    هوشنگ ابتهاج





  13. #38
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    13 # خورشید دنیای من

    هر انسانی برای خود دنیایی دارد. دنیایی که هر صبح خورشیدی از افقش طلوع می کند، می‌تابد و ناگزیر زمانی هم غروب می‌کند.
    گاه حیوانی ناطق بی‌ملاحظه پا در دنیای ما می‌گذارد؛ همه چیز را خط‌خطی می‌کند و بعد هم لابد می‌رود سراغ دنیای نگون‌بختی دیگر.

    و این ماییم که همچون حلزونی در لاک خود مخفی می‌شویم و دنیای خود را از چشم دیگران پنهان می‌کنیم؛ گاه از روی خودخواهی، گاهی برای در امان ماندن از شرّ خودکامه‌گان و روزی هم برای نیفتادن از چشم عزیزانمان.

    ما ستارگانیم که هر یک بر مدار خود می‌چرخیم. بی هیچ فصل مشترکی
    چه بر ما گذشت که از قالیچه‌ای با تار و پودهای در هم‌تنیده به خرس‌هایی بدل شدیم که سوار بر تکه‌‌های یخ روی اقیانوس سرگردانند؟



      محتوای مخفی:  

    ای کاش تاریخُ می‌شد , برگردونم به روز یک

    که جاده‌ی آینده شو , تا منه تو ویرون کنم

    یه لحظه پیش از اولین سَلامِت از تو کم بشم

    که از تو هم ترانه‌کش جهانمو پنهون کنم


    ترانه‌هامو پس بده آینده‌ی راه تو خوش

    من گم می‌شم از تو و این جماعت ترانه‌کش
    جنتی عطایی

  14. 2 کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #39
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    13 # خورشید دنیای من

    جیم پرسید: پدربزرگ بزرگ‌ترین آرزوی تو چیست؟!

    من گفتم: وقتی هم‌سن تو بودم دلم می‌خواست فضانورد شوم. اما بعد فهمیدم لباس فضانوردها خیلی گران است و پدرم پول خریدن چنین لباسی را تقبل نخواهد کرد. مخصوصاً اگر رنگش صورتی هم باشد!!

  16. #40
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    13 # خورشید دنیای من

    خانه‌تکانی کار سختی‌ست. خُب واضح است. اما اصلِ کار جایی‌ست که باید تصمیم بگیری دقیقاً چه چیزی را می‌خواهی ایجاد کنی؟ این مشخص می‌کند که چه چیزی را باید کنار بگذاری و یا تغییر دهی.
    من تصمیم گرفته بودم که چه می‌خواهم. پس باید زباله‌هایی که دنیایم را به لجن کشیده بودند بیرون می‌ریختم. آن‌ها که آمدند و عکس قهرمانانشان را به دیوار اتاقم چسباندند و رفتند. همان‌هایی که هر چند وقت یک‌بار وقیحانه می‌پرسیدند: یادگاری‌ام را هنوز بر دیوار داری؟
    بالاخره دنیای خودم را از تمام قهرمان‌ها پاک کردم و برای این خانه‌تکانی هرگز از کسی عذرخواهی نخواهم کرد.
    این دنیای من بود و کسی حق نداشت قهرمان‌های پوشالی‌اش را به من تحمیل کند. کسی حق نداشت خورشیدم را از من بگیرد.
    آه؛ جیمِ عزیز؛ کاش می‌شد هر روز صبح دنیایت را مثل ملحفه‌ی اتاقت کنار پنجره می‌بردی و قشنگ می‌تکاندی. آنوقت مجبور نبودی محافظه‌کارانه رفتار تحقیر‌آمیز دیگران را تحمّل کنی.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •