سرسري زندگي كن!
دقــتــ
دق ات ميدهد!
سرسري زندگي كن!
دقــتــ
دق ات ميدهد!
خیلی وقته خیلی چیزا یادم میره !
گاهی وقتا یادت میره که لیوان چاییت رو به روت داره یخ میزنه !
یادت میره که بین اشک ریختنات پلک بزنی !
یادت میره که شبا برای خوابیدن باید چشماتو ببندی !
یادت میره ...
یادت میره که مُردی ...
عــشــق مــن ! بیا !
قـــول می دهم که : قایقت شوم ؛
تـــو فقط بادبانم باش ! …
بـــگذار هر چه حرف پشت سرمانم می زنند ،
باد هوا شود ؛ و دورمان کند از این آدم ها … !
مـــــــــــــی توانم بــــــــپرسم چــــــــه عطری می زنــــــــــــی؟
بـــــــــوی خوشــــــبختی می دهـــــــــی انگار …
هیس !!
حواس تنهایی ام را با خاطرات
با تو بودن
پرت کرده ام…
بگو کسی حرفی نزند ..
بگذار
لحظه ای آرام بگیرم …
امشب برای گریه ام یک شانه میخواهم که نیست
در این خرابات جهان یک خانه میخواهم که نیست
در غربت چشمان تو تنهایی ام آواره شد
در وصف این نامردمان یک شانه میخواهم که نیست...
به زخم هایم می نگری؟
درد ندارد دیگر
روزی که رفتی مرگ تمام دردهایم را با خودش برد
مُــــــــرده ها درد نمی کشند...!
از تو خواهشی دارم
برنگرد دیگر
زنده ام نکن...!
دلـــت کـه گـرفــت، دیگر مـنـتِ
زمیـــن را نــکـش!
راهِ آسمـان بـاز است...
پر
بکش!
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند...
شیــــرین بهانه بود !
فرهـــاد تیشه میزد تا نشنود
صدای مردمانی که در گوشش میخواندند
دوستـــــت ندارد....
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)