پشت دندانه های تاریخ ادیانم
آب پاشیده ام و
تاریخ دندان گیر نبودن دندان هایم را
به چرتکه انداختم!
از دندان شیری تا
عاریه ای!
پشت دندانه های تاریخ ادیانم
آب پاشیده ام و
تاریخ دندان گیر نبودن دندان هایم را
به چرتکه انداختم!
از دندان شیری تا
عاریه ای!
هر بار که میخواهم به سمتت بیایم یادم می افتد "دلتنگــــی" هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست
دل را
بد نام نکنیم
آنچه بعضی ها در سینه دارند
کاروان سراست نه دل ...!
وقتـــی مــــــرا
شمــــا خطاب میکنی
یا آقا..
منــــی که تـا دیــــروز
عـــــــــــزیز دلـت بودم
درد دارد ،
درد ...
...
سنگ یادت را دوباره به دریاچه دلم انداختی
دلم لرزید
رودخانه ی گریه جاری شد
و دریاچه ی دلم دوباره پر شد
تـو تـمام مـعـنای تـعـفنی ،
که از جـسد ِ عـشق بلـنـد مـی شود ...
تـو را در - جـوب - بـایـد شـست
تـا لجـن هـا هـمه خـوشـحال شونـد
کـه ...کـثیف تـر از خـودشان هـم هـست
نمی خواهم بعد از مرگم به احترامم یك دقیقه سكوت كنی...
اكنون كه زبانت نیش دارد، دهانت را ببند!
شمــا را بـہ خـُدا و مسيـــح و محمـد
بـہ سنـگـــ و لاتـــ و مـَناتـــ
بـہ اهـــورا و آتـشـــ و زرتشتـــــ
شُمــا را بہ هــر چـِہ کہ مــے پرستيــد
دستــــ از سـر منـ و تنهايـے زبانـ بستہ امــــ برداريــد
مـے خواهمـــ دَمـے کہ نہ
مـے خواهمـــ عـُمـرے بياسايــمــ ـ ـ
آرام چشم هایت را روی هم بگذار.
من بیدار می مانم و کابوس ها را یکی یکی
از اتاقت دور خواهم کرد.
فقط سعی کن یک شب
خواب آرزوهایم را ببینی...!!
من گم شده ام،
پشت پنج سالگی ام...
آخرین بار
چشمان سیاه پرسشگری
به صورت داشتم،
و شالگردنی سپید
و بیست سال است
که چراغ به دست
کوچه به کوچه می روم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)