تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 11 12345 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 109

نام تاپيک: مرجع مقالات انجمن ادبیات

  1. #1

    پيش فرض مرجع مقالات انجمن ادبیات

    تاپیک مرجع مقالات انجمن ادبیات به صورت قفل در صفحه اصلی انجمن ادبیات وجود دارد . برای قرار دادن مطالب در این زمینه تاپیکی جدید در زیر مجموعه ادبیات ایران و جهان با ذکر منبع و نام نویسنده ایجاد کنید . تیم مدیریت پست شما را به همراه فایل پی دی اف آن در تاپیک مرجع قرار خواهد داد.



    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _______________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _______ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _______________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _______________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _______________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _________________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _______________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _____________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ______________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _______ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ____________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ________________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] _______________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] __________________________ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ___ [ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ]


  2. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض زبان ها و گویش های ایرانی

    زبان ها و گویش های ایرانی

    در اسناد تاریخی

    در آثار مورخان و جغرافیا نویسان اسلامی ، گذشته از فارسی دری که زبان رسمی و اداری کشور ایران بوده است و پهلوی جنوبی (پارسیک) که تا سه - چهار قرن بعد از اسلام زبان دینی ایرانیانی شمرده می­شد که به آئین زرتشتی (زردشتی) باقی مانده بودند ؛ از چندین گویش دیگر که در نقاط مختلف این سرزمین پهناور متداول بوده ، ذکری آمده و گاهی نمونه­های کوتاه ، یا به نسبت بلندتر، از بعضی آن­ها ثبت شده است.

    در این کتب که از اواخر قرن سوم تا قرن دهم هجری تألیف یافته به بیش از چهل گویش ایرانی اشاره شده است که فهرست آن­ها را در زیر می آوریم:

    1. ارانی : گویش ناحیه اران و بردع در قفقاز بوده است. اصطخری و مقدسی از آن یاد کرده­اند.
    مقدسی درباره آن می­نویسد: « در اران سخن می­گویند و فارسی ایشان قابل فهم است و در حروف به خراسانی نزدیک است.»

    2. مراغی : حمدالله مستوفی می­نویسد: « تومان مراغه چهار شهر است : مراغه و بسوی (؟) و خوارقان و لیلان ... مردمش سفید چهره و ترک وش می­باشند ... و زبانشان پهلوی مغیر است. »

    در نسخه دیگر « پهلوی معرب » ثبت شده و محتمل است که در این عبارت کلمه­ی معرب تصحیف مغرب باشد ، یعنی گویش پهلوی مغربی . زیرا که در غالب آثار نویسندگان بعد از اسلام همه­ی گویش­های محلی را که با زبان فارسی دری متفاوت بوده به لفظ عام پهلوی یا فهلوی می­خواندند.

    3. همدانی و زنجانی : مقدسی درباره­ی گویش این ناحیه تنها دو کلمه زیر را ثبت کرده است: « واتم » و « واتوا ».
    شمس قیس رازی یک دو بیتی را در بحث از وزن فهلویات آورده و آن را از زبان « مردم زنگان و همدان » می­شمارد.
    حمدالله مستوفی درباره مردم زنجان می­نویسد : زبانشان پهلوی راست است.

    4. کردی : یاقوت حموی قصیده­ای ملمع از یک شاعر کُرد به نام « نوشروان بغدادی » معروف به « شیطان العراق » در کتاب خود آورده است.

    5. خوزی : گویش مردم خوزستان که در روایات حمزه اصفهانی و ابن الندیم نیز از جمله زبان­های متداول در ایران ساسانی شمرده شده است. اصطخری درباره­ی گویش این ناحیه می­نویسد : « عامه­ی ایشان به فارسی و عربی سخن می­گویند ، جز آنکه زبان دیگری دارند که نه عبرانی و نه سریانی و نه فارسی است. » و ظاهرا مرادش گویش ایرانی آن سرزمین است.
    مقدسی نیز درباره­ی گویش مردم خوزستان نکاتی را ذکر می­کند که گویا مربوط به فارسی متداول در خوزستان است ، نه گویش خاص محلی.

    6. دیلمی : اصطخری درباره­ی این ناحیه می­نویسد: « زبانشان یکتاست و غیر از فارسی و عربی است »
    مقدسی نیز می­گوید : « زبان ناحیه­ی دیلم متفاوت و دشوار است.»

    7. گیلی یا گیلکی : ظاهرا گویشی جداگانه از دیلمی بوده است. اصطخری می­نویسد : « در قسمتی از گیلان (جیل) تا آنجا که من دریافته­ام طایفه­ای از ایشان هستند که زبانشان با زبان جیل و دیلم متفاوت است. »
    و مقدسی می­گوید : « گیلکان حرف خاء ( یا حاء ) به کار می­برند.»

    8. طبری یا (مازندرانی) : این گویش دارای ادبیات قابل توجهی بوده است. می­دانیم که کتاب « مرزبان نامه » به گویش طبری تألیف شده بود و از آن زبان به فارسی دری ترجمه شده است.
    ابن اسفندیار دیوان شعری را به زبان طبری با عنوان « نیکی نامه » ذکر می­کند و آن را به « اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین » مؤلف « مرزبان نامه » نسبت می­دهد. در « قابوس نامه » نیز دو بیت به گویش طبری از مؤلف ثبت است. ابن اسفندیار از بعضی شاعران این سرزمین که به گویش طبری شعر می­گفته­اند یاد کرده و نمونه­ای از اشعار ایشان را آورده است. در « تاریخ رویان » اولیاء الله آملی نیز ابیاتی از شاعران مازندرانی به گویش طبری ضبط شده است.

    اخیرا چند نسخه­ی خطی از ترجمه­ی ادبیات عرب به گویش طبری و نسخه­هایی از ترجمه و تفسیر قرآن به این گویش یافت شده که از روی آن­ها می­توان دریافت که گویش طبری در قرن­های نخستین بعد از اسلام دارای ادبیات وسیعی بوده است. مجموعه­ای از دو بیتی­های طبری که به « امیری » معروف و به شاعری موسوم به « امیر پازواری » منسوب است ، در مازندران وجود داشته که « برنهارد درن » خاور شناس روسی نسخه آن­ها را به دست آورده و زیر عنوان « کنزالاسرار » در سن پطرز بورگ (یا - سن پطرز بورغ) با ترجمه­ی فارسی چاپ کرده است.
    مقدسی می­نویسد که زبان طبرستان به زبان ولایت قومس و جرجان نزدیک است ، جز آنکه در آن شتابزدگی هست.

    9. گشتاسف : درباره­ی مردم این ناحیه (در قفقاز کنار دریای خزر میان رودهای ارس و کر) حمدالله مستوفی می­نویسد : « زبانشان پهلوی به جیلانی باز بسته است.»

    10. قومس و جرجان (گرگان) : مقدسی در ذکر زبان مردم این دو ناحیه می­نویسد : « زبانشان به هم نزدیک است. می­گویند « هاده » و « هاکن » و شیرینی­ای در آن هست.»

    11. رازی : مقدسی درباره­ی اهل اقلیم الجبال می­نویسد : زبان­های گوناگون دارند. اما در ری حرف « راء » را به کار می­برند. می­گویند: « راده »و « راکن». از زبان رازی در جاهای دیگر نیز اطلاعاتی داده­اند. شاعری به نام « بندار رازی » اشعاری به زبان مردم این شهر دارد که از آن جمله چند بیتی در « المعجم » ثبت است.

    12. رامهرمزی : درباره­ی زبان مردم این ناحیه ، مقدسی تنها اشاره می­کند که : « زبانی دارند که فهمیده نمی­شود.»

    13. فارسی : اصطخری درباره­ی یکی از سه زبان متداول در استان فارس می­نویسد : « فارسی زبانی است که به آن گفتگو می­کنند ، و همه­ی مردمان فارس به یک زبان سخن می­گویند ، که همه آن را می­فهمند ، مگر چند لفظ که متفاوت است و برای دیگران دریافتی نیست.»

    14. فهلوی یا پهلوی : بنابر نوشته اصطخری « زبان نوشتن عجم - ظاهرا یعنی ایرانیان غیر مسلمان - و وقایع و نامه نویسی زرتشتیان (زردشتیان) با یکدیگر پهلوی بوده که برای دریافتن عامه به تفسیر احتیاج داشته است.» و گمان می­رود مراد او همان زبان است که در حدود اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری چند کتاب دینی زرتشتی مانند « دینکرد » و « بندهش » را به آن تألیف کرده­اند.

    15. کرمانی : مقدسی می­نویسد که : « زبان مردم این سرزمین قابل فهم است و به خراسانی نزدیک است.»
    اصطخری آورده است که: « زبان مردم کرمان همان زبان فارسی است.»

    16. مکری : بر حسب نوشته­ی اصطخری زبان مردم مکران ، فارسی و مکری بوده است.
    مقدسی نوشته است که : « زبان مردم مکران وحشی است.»

    17. بلوچی : اصطخری نوشته است که : « بلوچان و اهل بارز جز فارسی زبان دیگری نیز دارند.»

    18. کوچی یا قفصی : طائفه قفص یا کوچ که ذکر ایشان در بیشتر موارد و منابع با بلوچان یک جا می­آید ، بر حسب نوشته­ی اصطخری بجز فارسی زبان دیگری نیز داشته­اند که « قفصی » خوانده شده است.
    مقدسی درباره طوایف « کوچ و بلوچ » می­نویسد: « زبانشان نامفهوم است و به سِندی شبیه است.»

    19. نیشابوری : بر حسب نوشته­ی مقدسی ، زبان مردم نیشابور فصیح و قابل فهم بوده است ، جز آنکه آغاز کلمات را کسره می­دادند و « یائی » بر آن می­افزودند. مانند: « بیگو » ، « بیشو » ، و « سین » ای بی­فایده (به بعضی صیغه­های فعل) علاوه می­کردند. مانند: « بخردستی » ، « بگفتستس » ، « بخفتستی » و آنچه به این می­ماند. و در آن سستی و لجاجی بوده است. و می­نویسد که: « این زبان برای خواهش مناسب است.»

    20. هروی : مسعودی می­نویسد که : « بهرام همه­ی زبان­ها را می­دانست و در خشم به عربی ، در جنگ به ترکی ، و در مجلس عام به زبان دری و با زنان به زبان هروی سخن می­گفت.
    مقدسی می­نویسد : « زبان مردم هرات وحشی است و در همه­ی اقالیم وحشی­تر از زبان هرات نیست.» و این زبان را زشت شمرده و برای طویله مناسب دانسته است.

    21. بخارایی : زبان بخارایی بنابر نوشته­ی اصطخری ، همان زبان سغدی بوده است با اندک اختلافی ، و می­نویسد که زبان « دری » نیز داشته­اند. مقدسی می­نویسد که : « در زبان ایشان تکرار فراوان است.» مثلا می­گویند « یکی مردی دیدم » یا « یکی ادرمی دادم » ؛ و در میان گفتار کلمه « دانستی » را بیهوده مکرر می­کنند.» سپس می­گوید که زبان ایشان « دری » است و هر چه از آن جنس باشد دری نامیده می­شود زیرا که آن زبانی است که بدان نامه­ی سلطنتی را می­نویسند و عریضه و شکایت به این زبان نوشته می­شود ؛ و اشتقاق این لفظ از « در » است یعنی زبانی که در « دربار » به آن گفتگو می­کنند.

    22. مروی : مقدسی می­نویسد که در زبان ایشان سنگینی و درازی و کششی در آخرهای کلمات هست و مثال می­آورد که : « مردم نیشابور می­گویند « برای این » و مرویان می­گویند « بترای این » و یک حرف می­افزایند ، و اگر دقت کنی از این­گونه بسیار می­یابی.» و جای دیگر می­نویسد : « این زبان برای وزارت مناسب است.»
    یاقوت در کلمه­ی « ماشان » که نام نهری است می­نویسد : « مردمان مرو آن را با جیم بجای شین ادا می­کنند.»

    23. خوارزمی : اصطخری می­نویسد : « زبان مردم خوارزم یکتاست و در خراسان هیچ شهری نیست که مردمانش به زبان ایشان سخن بگویند.» یاقوت در ذکر قصبه « نوزکاث » می­نویسد : « شهرکی است نزدیک جرجانیه­ی خوارزم و « نوز» به زبان خوارزمی به معنی جدید است ، و آن­جا شهری است که نامش « کاث » است ، و این را یک « کاث جدید » خوانده­اند.
    ابوعلی سینا در رساله­ی « مخارج الحروف » تلفظ حرفی را که « سین زائی » خوانده از مختصات حروف ملفوظ زبان خوارزمی ذکر می­کند.

    24. سمرقندی : مقدسی می­نویسد : « مردم سمرقند را که میان کاف و قاف است به کار می­برند و می­گویند « بکردک(ق)م » ، « بگفتک(ق)م » و مانند این ، و در زبانشان سردی­ای هست.»

    25. صُغدی (سُغدی) : مقدسی می­نویسد : « مردم ولایت صغد زبانی جداگانه دارند که با زبان­های روستاهای بخارا نزدیک است ، اما بکلی جداست ، اگر چه زبان یکدیگر را می­فهمند.»

    26. بامیانی و طخارستانی : به نوشته­ی مقدسی با زبان بلخی نزدیک بوده ، اما پیچیدگی و دشواری داشته است.

    27. بلخی : زبان مردم بلخ در نظر مقدسی زیباترین ِزبان­ها بوده اما بعضی کلمات زشت در آن وجود داشته است و می­نویسد که : « این زبان برای پیام آوری مناسب است.»

    28. جوزجانی : به نوشته­ی مقدسی زبان این ناحیه ، میانه­ی زبان مروزی و بلخی بوده است.

    29. بستی : همینقدر نوشته­اند که زبانی زیبا بوده است.

    30. طوسی و نسایی : نزدیک به زبان نیشابوری بوده است.

    31. سجستانی : مقدسی نوشته است که : « در زبان ایشان ستیزه جویی و دشمنی وجود دارد. صوت­ها را از سینه بیرون می­آورند و آواز را بلند می­کنند.» و می­گوید : « این زبان برای جنگ خوب است.»

    32. غوری : شاید زبان این ناحیه همان بوده باشد که اکنون « پشتو » خوانده می­شود. در هر حال با فارسی دری متفاوت بوده است. بیهقی می­نویسد : « امیر ... دانشمندی را به رسولی آنجا فرستاد ، با دو مرد غوری از آن بوالحسن خلف و شیروان تا ترجمانی کنند.»

    33. چاچی (شاشی) : مقدسی نوشته است که : « زبان این ناحیه زیباترین زبان هیطل است.» و از این نکته درست معلوم نیست که رابطه­ی آن با زبان­های ایرانی چه بوده است؟

    34. قزوینی : درباره­ی زبان مردم این شهر تنها این نکته را ذکر کرده­اند که قاف به کار می­برند و بیشتر ایشان برای معنی جید ( = خوب) می­گویند « بخ ».

    35. گویش­های روستائی خراسان : مقدسی می­نویسد : « کوچک­ترین شهری از خراسان نیست مگر آنکه روستاهای آن زبان دیگری داشته باشند.»

    36. شیرازی : در گلستان سعدی بیتی هست که در بعضی نسخه­ها در عنوان آن نوشته اند « ترکیه » و گاهی « شیرازیه » و در هر حال به گویش محلی شیراز است.
    در کلیات سعدی نیز یک مثنوی ملمع با عنوان « مثلثات » به عربی و فارسی و شیرازی باقی است.
    در دیوان حافظ هم غزل ملمعی متضمن بعضی مصراع­ها به گویش شیرازی ثبت است. چندی پس از زمان حافظ ، شاعری از مردم شیراز به نام « شاه داعی » منظومه­هایی به این زبان سروده است.

    37. نیریزی : در یک جنگ خطی مکتوب در قرن هشتم اشعاری با عنوان « نیریزیات » ثبت شده است و در همین جنگ فصلی دیگر با عنوان « فهلویات » آمده که شاید به گویش شیرازی باشد.

    38. اصفهانی : اوحدی اصفهانی چند غزل به گویش محلی اصفهان سروده است که در دیوانش ثبت است. عبارتی به گویش اصفهانی نیز در لطایف عبید زاکانی آمده است.

    39. آذری : یکی از گویش­های ایرانی که تا اواخر قرن دهم هجری در آذربایجان متداول بوده است. ابن حوقل زبان مردم آن سرزمین را فارسی می­خواند که مراد از آن ، یکی از گویش­های ایرانی است و به تعدد این گویش­ها نیز اشاره می­کند.
    مسعودی (قرن چهارم) پس از آنکه همه زبان­های ایرانیان را فارسی خوانده به اختلاف گویش­ها اشاره کرده و نام گویش « آذری » را در ردیف پهلوی و دری آورده است.
    یاقوت حموی نیز زبان مردم آذربایجان را یکجا « آذریه » و جای دیگر « آذربیه » نوشته است و می­گوید که جز خودشان کسی آنرا نمی­فهمد.
    همام تبریزی غزلی به گویش محلی تبریز داد که متن آن را عبید زاکانی در مثنوی « عشاقنامه »­ی خود درج کرده است.
    در دیوان شاه قاسم انوار تبریزی نیز چند غزل به این گویش وجود دارد و در رساله­ی روحی انارجانی فصل­هایی به زبان عامیانه­ی تبریز در قرن دهم ثبت است.

    40. اردبیلی : ابن بزاز در « صفوةالصفا » جمله­هایی را از زبان شیخ صفی الدین با قید زبان اردبیلی نقل کرده و سپس دو بیتی­های متعددی را از شیخ آورده که به احتمال کلی به همان گویش اردبیل است. شاید با آذری متداول در تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان تفاوتهایی جزئی داشته است.

    اما چنانکه از مطلب مذکور در فوق دریافته می­شود ، آگاهی ما از گویش­های متعددی که در قرون پیشین در سرزمین پهناور ایران رایج بوده است ، اجمالی است و غالبا تنها به نام آن­ها منحصر است. فقط گاهی جمله­های کوتاه یا مصراعی و بیتی از آن­ها قید کرده­اند و در موارد معدود نمونه گویش­های مزبور به یک تا چند صفحه می­رسد

    در زمان معاصر

    آنچه ذکر شد اشاراتی بود که در آثار مؤلفان بعد از اسلام درباره­ی نام یا بعضی خصوصیات گویش­های ایرانی آمده است.
    اما در روزگار ما گذشته از « فارسی دری » که « فارسی نو » نیز خوانده می­شود ، و زبان رسمی اداری و دولتی و فرهنگی کشور ایران از قرن چهارم هجری تا همین زمان است ؛ در این سرزمین پهناور هنوز گویش­های متعدد ایرانی رایج است که بعضی از آن­ها آثار مکتوب و ادبی نیز دارند ، و بسیاری دیگر تنها زبان محاوره اقوام بزرگ یا کوچکی است که در گوشه و کنار فلات ایران زندگی می­کنند.

    مهم­ترین زبان­ها و گویش­های ایرانی امروز از این قرار است :

    1. تاجیکی : این زبان همان فارسی دری است با اندک تفاوتی در واژگان و چگونگی ادای بعضی از واک­ها.
    تاجیکی زبان ملی جمهوری تاجیکستان است و گذشته از این در بسیاری از نواحی جمهوری ازبکستان (دره فرغانه و دره زرافشان و ناحیه­ی کشکه دریا و مناطق مسیر رودهای سرخان دریا و چرچیک و غیره) و نزد انبوهی از مردم شهرهای بزرگ بخارا و سمرقند ، و گروهی از ساکنان جمهوری­های قرقیزستان (نواحی جلال آباد و اش) و قزاقستان متداول است.
    تاجیکان اصیل ، بازمانده­ی ایرانیانی هستند که از قدیم­ترین روزگار در آن سرزمین می­زیسته­اند و به تدریج در طی قرن­های دراز ، اقوام دیگر مشرق آسیا در سرزمین ایشان نفوذ کردند و جای گرفتند و اکنون قسمت­هایی از این ناحیه به صورت جزیره­هایی باقی مانده که مردم آن ، زبان و آداب ایرانی خود را حفظ کرده­اند.
    بعضی اقلیت­ها مانند یهودیان و کولیان و عرب­های آسیای میانه نیز به تاجیکی سخن می­گویند. شماره­ی تاجیک زبانان را به دو میلیون و نیم تخمین کرده­اند.
    قطع رابطه­ی اداری و حکومتی میان کشور ایران و سرزمین­های مزبور در چند قرن اخیر ، موجب شده است که زبان ادبی تاجیکی با فارسی دری اختلافاتی پیدا کند. عمده­ی این اختلاف­ها در لغات و کلماتی است که دسته­ای از گویش جاری مردم آن نواحی در زبان ادبی تاجیکی راه یافته است. دسته­ی دیگر از زبان­های تاتاری و ازبکی در آن زبان وارد شده ، و شماره­ی بسیاری از لغات علمی و فنی هم از روسی در این زبان نفوذ کرده است.با این حال آثار گویندگان و نویسندگان فارسی زبان قرن­های پیشین (که بعضی از ایشان خود از مردم همان نواحی بوده­اند) هنوز بخوبی برای مردم تاجیکستان دریافتنی است و جزء میراث فرهنگی ایشان شمرده می­شود. بعضی خصوصیات صرف و نحوی نیز زبان تاجیکی را از فارسی دری متمایز می­کند.
    این زبان را در اوایل تشکیل جمهوری تاجیکستان به الفبای لاتینی با تغییر چند حرف نوشتند و در آموزش و کتاب و روزنامه بکار بردند. اما پس از چندی الفبای روسی را برای نوشتن آن اختیار کردند و اکنون نیز همین خط در آن سرزمین متداول است.
    از نویسندگان بزرگ تاجیکستان در دوران اخیر « صدرالدین عینی » است که پدر ادبیات جدید تاجیکستان شمرده می­شود و رمان و داستان و شعر و مقالات تحقیقی فراوان دارد.

    2. بختیاری و لری : در کوهستان بختیاری و قسمتی از مغرب استان فارس ایل­های بختیاری و ممسنی و بویراحمدی به گویش­هایی سخن می­گویند که با کردی خویشاوندی دارد ، اما با هیچ­یک از شعبه­های آن درست یکسان نیست ، و میان خود آن­ها نیز ویژگی­ها و دگرگونی­هایی وجود دارد که هنوز با دقت حدود و فواصل آن­ها مشخص نشده است. اما معمول چنین است که همه گویش­های بختیاری و لری را جزو یک گروه بشمارند.

    3. کردی : نام کردی عاده به زبان مردمی اطلاق می­شود که در سرزمین کوهستانی واقع در مغرب فلات ایران زندگی می­کنند. قسمتی از این ناحیه اکنون جزء کشور ایران است و قسمتی در کشور ترکیه و قسمتی دیگر از جمله کشور عراق شمرده می­شود. در خارج از این منطقه نیز اقلیت­های کرد وجود دارند که از آن جمله گروهی در شمال خراسان و گروه­هایی در جمهوری­های ارمنستان ، گرجستان و آذربایجان و عده­ی کمی نیز در ترکمنستان به این گویش­ها سخن می­گویند. در سوریه نیز یک اقلیت کرد زبان از چند قرن پیش به وجود آمده است.
    زبان یا گویش کردی همه­ی این نواحی یکسان نیست. حتی تردید است در این کلمه « کرد » به قوم واحدی که دارای مختصات نژادی یا ایلی با گویش معینی باشند اطلاق شده باشد. در بسیاری از منابع تاریخی که به زبان عربی در قرن­های نخستین اسلام تألیف یافته ، این کلمه را معادل کلمه « شبان » و « چوپان » بکار برده­اند.
    ابن حوقل کوچ (قفص) کرمان را « صنف من الاکراد » می­داند و حال آنکه مقدسی (احسن التقاسیم) زبان ایشان را شبیه زبان مردم سند شمرده است.
    یاقوت حموی مردمان ساسون را « الاکراد السناسنه » می­خواند (معجم البلدان).
    حمزه اصفهانی می­نویسد : « کانت الفرس تسمی الدیلم الاکراد طبرستان کما کانت تسمی العرب اکراد سورستان » (تاریخ سنی ملوک الارض)
    در کارنامه­ی اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی شبانان آمده است ، نه نام و نژاد یا قبیله. در گویش طبری امروز نیز کلمه­ی کرد به معنی چوپان و شبان است. (واژه نامه طبری، صادق کیا، ص 166).
    اما زبانی که کردی خوانده می­شود شامل گویش­های متعددی است که هنوز با همه مطالعاتی که انجام گرفته درباره­ی ساختمان و روابط آن­ها با یکدیگر تحقیق دقیق و قطعی به عمل نیامده است. بر حسب عادت این گویش­ها را به دو گروه اصلی تقسیم می­کنند : یکی کورمانجی که خود به دو شعبه تقسیم می­شود : شعبه شرقی یا مکری در سلیمانیه و سنه ؛ و شعبه غربی در دیار بکر و رضائیه و ایروان و ارزروم و شمال سوریه و شمال خراسان. گروه اصلی دیگر یا گروه جنوبی در منطقه کرمانشاه و بختیاری.
    از قرن­های پنجم و ششم هجری آثار ادبیات شفاهی و کتبی کردی در مآخذ تاریخی دیده می­شود. از آن جمله قصیده­ای ملمع از انوشیروان بغدادی معروف به شیطان العراق که در معجم البلدان آمده است.
    کردی دارای ادبیات شفاهی وسیعی است که قسمتی از آن توسط محققان اروپایی و ایرانی در زمان­های اخیر گرد آمده و ثبت شده است.
    در حال حاضر کردان عراق الفبای فارسی - عربی را با اندک تغییری در شیوه­ی خط برای نوشتن زبان خود بکار می­برند.
    کردان سوریه از الفبای لاتینی برای نوشتن گویش خود استفاده می­کنند و کردان ساکن جمهوری­های آسیای میانه الفبای روسی (سیریلیک) را بکار می­برند. شماره­ی متکلمان به گویش­های مختلف کردی را به شش تا هشت میلیون نفر تخمین کرده­اند.

    4. دری افغانستان : دری نام یکی از دو زبان رسمی کشور افغانستان است. این کشور که قسمت عمده­ی آن گهواره­ی ادبیات گران­بهای فارسی بعد از اسلام بوده است ، بی شک یکی از شریکان بزرگ و وارثان بحق این فرهنگ وسیع و عمیق است و زبانی که بطور مطلق دری خوانده می­شود در حقیقت جز ادامه­ی همان فارسی دری نیست که « رابعه بنت کعب » و « دقیقی » و « عنصری بلخی » و « سنائی » و « سید حسن غزنوی » و « عبدالحی گردیزی » و « خواجه عبدالله انصاری هروی » و « ناصرخسرو قبادیانی » و ده­ها امثال ایشان با همکاری بزرگان دیگر این سرزمین پهناور بنیاد گذاشته و به کمال رسانیده­اند.
    زبان دری افغانستان با فارسی تفاوت­هایی جزئی دارد. بعضی از خصوصیات صرف و نحوی محلی در آن وارد شده و از این جهت از فارسی ادبی متداول در ایران متمایز شده است. این تفاوت­ها اندکی مربوط به چگونگی تلفظ و ادای واک­هاست که با تلفظ نواحی شرقی و شمال شرقی ایران در اکثر موارد همانند است. تفاوت­های دیگر از نظر لغات و اصطلاحات محلی است که در زبان ادبی افغانستان وارد شده است. دیگر آنکه بعضی از کلمات و اصطلاحات علمی و فنی دنیای امروز در فارسی ایران از زبان فرانسوی اخذ و اقتباس شده ، و همان­ها را در زبان دری افغانستان به سبب ارتباطی که در طی یکی دو قرن اخیر با هندوستان داشته است ، از زبان انگلیسی گرفته­اند. به این طریق در واژگان فارسی و دری اندک اختلافی وجود دارد. این اختلاف­ها با ارتباط فرهنگی میان دو ملت دوست و برادر و همنژاد و همزبان و همدین بتدریج کمتر می­شود.
    شمار مردمی که در کشور افغانستان به زبان فارسی دری متلکم هستند به موجب آمارهای اخیر ، در حدود 5 میلیون نفر است. اما همه­ی سکنه­ی آن سرزمین این زبان را می­دانند و بکار می­برند. در سال­های اخیر در افغانستان برای اصطلاحات جدید اداری و علمی و فنی الفاظی وضع کرده­اند که غالبا ریشه و ساخت آن­ها از زبان پشتو اخذ شده است. مانند کلمات { پوهنجی ، پوهنتون ، پوهاند ، پوهنوال } در مقابل اصطلاحات ایرانی { دانشکده ، دانشگاه ، استاد ، دانشیار } و غیره.

    5. بلوچی : بلوچی از گویش­های ایرانی شمال غربی شمرده می­شود ، اما در زمان­های تاریخی نشانه­ی متکلمان به این گویش را در مشرق ایران می­بینیم. در شاهنامه ذکر مسکن این قوم در حدود شمال خراسان امروزی آمده است. در کتاب­های جغرافیائی از این قوم (همراه با طایفه­ی کوچ - یا قفص) در حدود کرمان یاد می­شود. پس از آن بر اثر عوامل تاریخی این قوم به کناره­های دریای عمان رسیده و در همانجا اقامت کردند. اکنون قسمتی از بلوچان در دورترین قسمت جنوب شرقی ایران و قسمتی دیگر در غرب کشور پاکستان امروزی جای دارند. مجموع این ناحیه بلوچستان خوانده می­شود که بر حسب مرزهای سیاسی به بلوچستان ایران ، و بلوچستان پاکستان تقسیم می­شود. گروهی از بلوچان نیز در قسمت جنوبی افغانستان و جنوب غربی پنجاب و طوایفی از آن­ها نیز در کرمان و لارستان و سیستان و خراسان سکونت دارند. بعضی مهاجران بلوچ در جستجوی کار و کسب معاش به گرگان و حتی جمهوری ترکمنستان رفته و در آن نواحی ساکن شده­اند.
    بلوچی را به دو گروه اصلی تقسیم می­توان کرد : شرقی ، یا شمال شرقی ، و غربی ، یا جنوب غربی ، مجموع مردم بلوچی زبان را به یک و نیم میلیون تا دو و نیم میلیون نفر تخمین کرده­اند. اما این رقم­ها اعتبار قطعی ندارند.

    6. تاتی : در سرزمین آذربایجان نیز یکی دیگر از زبان­ها یا گویش­های ایرانی رایج است که تاتی خوانده می­شود. متکلمان به این زبان در جمهوری آذربایجان (شمال شرقی شبه جزیره آبشوران) و بعضی از نقاط داغستان سکونت دارند. در بعضی از روستاهای آذربایجان ایران نیز زبان تاتی هنوز رایج است. روی هم رفته زبان تاتی را در حدود یکصد و ده هزار نفر در جمهوری­های شوری سابق به عنوان زبان مادری بکار می­برند.

    7. تالشی : در جلگه­ی لنکران و سرزمین آذربایجان شوروی ، یک زبان ایرانی دیگر متداول است که طالشی خوانده می­شود و در قسمت جنوب غربی دریای مازندران و در مرز ایران و شوروی نیز گروهی به این زبان تکلم می­کنند. عده­ی گویندگان این زبان را تا 150 هزار نفر تخمین کرده­اند که از آن­جمله نزدیک 100 هزار نفر در جمهوری­های شوروی به سر می­برند.
    زبان تالشی از جمله زبان­های ایرانی شمال غربی است که در زمان­های قبل (تا حدود قرن دهم هجری) در سرزمین آذربایجان رایج بوده و از آن پس جای خود را به یکی از گویش­های ترکی داده است. آثاری از این زبان بصورت دو بیتی­هایی منسوب به ناحیه­ی اردبیل و متعلق به قرن هشتم هجری در دست است.

    8. گیلکی : از گویش­های ایرانی است که در قسمت گیلان و دیلمستان متداول بوده و هنوز مردم استان گیلان آن را در گفتار به عنوان زبان مادری خود بکار می­برند. گیلکی خود به چند شعبه منقسم است که با یکدیگر اندک اختلافی دارند. شماره­ی مردم گیلکی زبان از یک میلیون نفر تجاوز می­کند ؛ اما اکثریت قاطع آن­ها زبان رسمی ایران یعنی فارسی را نیز می­دانند. از زبان گیلکی دو بیتی­هایی معروف به « شرفشاهی » در دست است که به شاعری موسوم یا ملقب به « شرفشاه » منسوب می­شود. در قرن اخیر بعضی از شاعران محلی مانند « کسمائی » به این گویش اشعار سیاسی و وطنی سروده­اند.

    9. طبری یا مازندرانی : یکی دیگر از گویش­های ایرانی کرانه­ی دریای مازندران است که در استان مازندران کنونی و طبرستان قدیم متداول است. این گویش در شهرها و نواحی کوهستانی چه در تلفظ و چه در واژگان اختلافی دارد. در قسمت شهر نشین تأثیر شدید زبان فارسی دری دیده می­شود که بتدریج جای گویش محلی را می­گیرد.
    زبان طبری در زمان­های گذشته دارای آثار ادبی قابل توجی بوده است. کتاب « مرزبان نامه » نخست به این زبان تألیف شده و سپس آن­را در قرن هفتم هجری به فارسی دری برگردانده­اند. در « قابوسنامه » و « تاریخ طبرستان » ابن اسفندیار و مآخذ دیگر نیز شعرهایی به این زبان هست. در زمان معاصر مردم مازندران شعرهایی به زبان محلی خود در یاد دارند و می­خوانند که عنوان عام « امیری » به آن­ها داده می­شود و همه را ، اگر چه از روی خصوصیات زبان شناسی به یک زمان و یک شخص نمی­توان نسبت داد ؛ به شاعری موسوم به « امیر پازواری » منسوب می­کنند.
    شماره­ی متکلمان به گویش طبری را به یقین نمی­توان تعیین کرد. اما در هر حال از یک میلیون متجاوز است. همه­ی ایشان زبان رسمی کشور ایران یعنی فارسی را نیز می­دانند و بکار می­برند.
    طبری را با گیلکی از یک گروه می­شمارند و عنوان عام « گویش­های کناره­ی کاسپین یا دریای مازندران » به آن­ها می­دهند.

    10. پشتو : زبان پشتو که افغانی هم خوانده می­شود در نواحی جنوبی و مرکزی کشور افغانستان و قسمت شمال غربی پاکستان متداول است. گروهی از پشتو زبانان در بلوچستان و معدودی در چترال و کشمیر و کناره­ی مرزهای ایران و افغانستان سکونت دارند. قدیمی­ترین آثار زبان پشتو از قرن­های نهم و دهم هجری است. در طی قرون متمادی پشتو تنها در گفتار بکار می­رفته و آثار ادبی به این زبان بسیار اندک بوده است. تنها از سی - چهل سال پیش بود که دولت افغانستان پشتو را زبان رسمی کشور قرار داد و از آن پس روزنامه ، کتاب و آثار ادبی به این زبان پدید آمد و تدریس آن در آموزشگاه­ها معمول شد.
    زبان پشتو چه از نظر واک شناسی و چه از نظر ساختمان دستوری با زبان­های دیگر ایرانی تفاوت­هایی دارد که اینجا مجال بحث درباره­ی آن نیست.
    این زبان را معمولا به دو گروه غربی (یا جنوب غربی) و شرقی (شمال شرقی) تقسیم می­کنند. گویش مهم گروه غربی ، گویش قندهاری است و در گروه شرقی گویش پیشاوری اهمیت دارد. اختلاف میان این دو گروه هم در چگونگی ادای واک­ها و هم در بعضی نکات دستوری است. از آن جمله همین نام یا عنوان زبان است که در قندهاری « پختو » و در پیشاوری « پشتو » تلفظ می­شود.
    در قانون اساسی جدید افغانستان هر دو زبان رایج آن کشور ، یعنی دری و پشتو به عنوان زبان­های رسمی ملی پذیرفته شده است.

    11. آسی : در قسمت­هایی از سرزمین قفقاز بقایای یکی از زبان­های ایرانی هنوز متداول است. این زبان « آسی » خوانده می­شود. گویندگان این زبان قسمتی در جمهوری آستی شمال و قسمتی در جمهوری گرجستان که ناحیه­ی خودمختار « آستی جنوبی» خوانده می­شود، سکونت دارند. زبان آسی به دو گویش اصلی تقسیم می­شود که یکی را « ایرونی » و آن یک را « دیگوری » می­خوانند.
    گویشی که بیشتر جنبه­ی ادبی دارد « ایرونی » است. زبان آسی را دنباله­ی زبان سکائی باستان می­شمارند ، و در هر حال یکی از شعبه­های زبان­های ایرانی است. شماره­ی متکلمان به این زبان اندکی بیش از چهل هزار نفر است.

    گویش­های مرکزی ایران

    در روستاها و شهرک­های مرکز ایران و آبادی­های پراکنده­ در حاشیه­ی کویر گویش­های متعددی هنوز باقی است که غالبا شماره­ی متکلمان آن­ها اندک است و هر یک خصوصیاتی دارند ، از آن جمله :

    12. گویش­های میان کاشان و اصفهان : در این نواحی گویش­های روستاهای وینشون ، قرود ، کشه ، زفره ، سده ، گز ، کفرون و گویش­های محلات ، خوانسار ، سو ، لیمه ، جوشقان در خور ذکر است که درباره­ی آن­ها تحقیقات و مطالعاتی کم یا بیش انجام گرفته است.

    13. گویش یزدی : که با گویش زرتشتیان یزد و کرمان یکی است با اندک اختلافاتی در تلفظ.

    14. نائینی و انارکی : میان اصفهان و یزد.

    15. نطنزی ، یارندی و فریزندی : شمال غربی نائین.

    16. خوری و مهرجانی : در قراء خور و مهرجان (در ناحیه بیابانک)

    17. گویش­های حوزه­ی شهر سمنان : شامل سمنانی ، لاسگردی ، سرخه­ای ، سنگسری و شهمیرزادی.

    18. گویش­های حوزه اراک : شامل گویش­های وفس ، آشتیان و تفرش.

    19. تاکستانی : در جنوب غربی قزوین و اشتهاردی در نزدیکی آن.

    گویش­های سرزمین فارس

    20. در بعضی از روستاهای استان فارس گویش­های خاصی هست که با وجود زبان جاری سراسر آن استان که فارسی است هنوز بر جا مانده­اند ؛ اگر چه هرگز کتابت نداشته و مقام زبان دری نیافته­اند. این­ها عبارتند از : گویش­های متداول در روستاهای شمغون ، پاپون ، ماسرم ، بورینگون و بعضی دهکده­های دیگر. این گویش­ها همه از گروه جنوب غربی شمرده می­شوند. اما بعضی دیگر مانند « سیوندی » در قریه­ی سیوند (50 کیلومتری شمال شیراز) از جمله گویش­های شمال غربی است که شاید بر اثر مهاجرت در آن ناحیه رواج یافته و باقی مانده باشد.
    در ناحیه باشکرد (واقع در جنوب شرقی خلیج فارس) نیز گویش­های باشکردی وجود دارد که خود به دو گروه جنوبی و شمالی تقسیم می­شود و دارای مختصاتی است که آن­ها را از گویش­های دیگر ایرانی مشخص و متمایز می­کند.

    زبان­های پامیری

    در دورترین نقاط شمال شرقی جغرافیائی ایران ، یعنی در ناحیه کوهستانی مجاور پامیر ، که اکنون جزء دو کشور تاجیکستان و افغانستان و قسمتی در آن سوی مرز این کشورها با چین است گویش­های متعدد ایرانی هنوز بر جا مانده است.
    از آن جمله است:

    21. شغنانی : در دو کرانه­ی رود پنج آب و بخش علیا و سفلای خوردگ.

    22. روشانی : در هر دو کرانه­ی رود پنج آب پائین تر از منطقه شغنان.

    23. برتنگی : دره­ی برتنگ.

    24. ارشری : در قسمت بالای مسیر رود برتنگ.

    25. سریکلی : در استان سین تسزیان (مغرب چین).

    26. یزغلامی : در امتداد مسیر رود یزغلام که شاخه­ی راست پنج آب است.

    27. اشکاشمی : در پیچ رود پنج آب و سرچشمه­ی رود وردوج در خاک افغانستان.

    28. وخانی : در امتداد سرچشمه­ی رود پنج آب و اندکی در چترال و جمو و کشمیر و استان سین تسزیان. اختلاف میان بعضی از این گویش­ها گاهی تا آنجاست که متکلمان به آن­ها گفتار یکدیگر را نمی­فهمند و غالبا زبان مشترک فارسی آن نواحی - یعنی تاجیکی - را برای روابط میان خود بکار می­برند.

    گویش­های دیگر ایرانی

    29. مونجانی : گویش عده­ی معدودی است که در مونجان واقع در سرچشمه رود کوکجه - شمال شرقی افغانستان - سکونت دارند.

    30. یغنابی : گویشی است متداول میان ساکنان دره­ی یغناب و چند آبادی مجاور آن واقع در جمهوری تاجیکستان - شمال شهر دوشنبه - و این گویش خود به دو شعبه­ی شرقی و غربی تقسیم می­شود.

    31. پراچی : میان نواحی فارسی زبان و پشتو زبان و هندی زبان ، در چند روستا واقع در شمال کابل ، هنوز گروه معدودی به این گویش متکلم هستند ، اما همه­ی ایشان زبان فارسی (دری - تاجیکی) را نیز می­دانند و برای ارتباط میان خود و اقوام همسایه بکار می­برند.

    32. ارموی : گویشی است متداول میان قوم کوچکی که در جنوب کابل و نقاطی از پاکستان سکونت دارند و کم کم بعضی به فارسی و بعضی به پشتو متکلم می­شوند و گویش خود را ترک و فراموش می­کنند.

    33. کومزاری : یگانه گویش ایرانی باقی مانده در جنوب خلیج فارس یعنی در شمالی­ترین قسمت شبه جزیره­ی عمان است. یک قبیله بدوی در این منطقه (کرانه جنوبی تنگه هرمز - روبروی بندرعباس) به این گویش سخن می­گویند.

    34. زازا : (در نواحی سیورک ، چبخچور ، کر) و گورانی (در کندوله ، پاوه ، اورامان ، تل هدشک) گویش­های متعددی که به هم نزدیک هستند و غالب آن­ها با گویش­های کردی آمیخته­اند.

    درباره­ی رابطه­ی گویش­های ایرانی امروز با یکدیگر و طبقه بندی آن­ها با وجود تحقیقات و مطالعاتی که انجام گرفته است هنوز نظر صریح و قطعی نمی­توان داشت. تنها شاید بتوان گفت که بعضی از گویش­هایی که جزء گروه مرکزی شمرده می­شوند دنباله­ی گروهی از گویش­های ایرانی میانه هستند که شامل گویش پهلوانیک (پهلوی) نیز بوده است ، اما هیچ یک از گویش­های جدید که تاکنون مورد مطالعه قرار گرفته دنباله­ی مستقیم پهلوانیک شمرده نمی­شود. فارسی نو یا فارسی دری ، که دنباله­ی زبان فرهنگی و اداری و بازرگانی دوره­ی ساسانیان است و خود حاصل تحول و تکامل یکی از گویش­های جنوب غربی است ؛ بر همه­ی گویش­های محلی غلبه یافته ، هر چند ، چنانکه در تکوین هر زبان ادبی و رسمی طبیعی و جاری است ، کلمات بسیاری را از گویش­های شمال غربی و شمال شرقی اخذ و اقتباس کرده است.


    برگرفته از کتاب تاریخ زبان فارسی - دکتر پرویز ناتل خانلری

    منبع: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    فايل هاي ضميمه فايل هاي ضميمه

  4. #3
    حـــــرفـه ای Dash Ashki's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    جایی که خدا نباشد !
    پست ها
    2,989

    11

    تاریخچه کتاب و کتابخانه در عهد باستان

    1-استیویچ، الکساندر، کتاب در پویه تاریخ ، ترجمه حمید رضا آژیر 2-مزینانی، علی،کتابخانه و کتابداری 3-موکهرجی،ا،ک؛ تاریخ و فلسفه کتابداری


    از خرابه های شهرهای باستانی سومریان چنین برمی آید که سومریان در حدود 2700 سال پیش از میلاد کتابخانه های شخصی ، مذهبی و دولتی بر پا کرده بودند، مشهور است که کتابخانه « تلو» مجموعه ای متجاوز از 30000 لوحه گلین داشته است ، تمدن سومریان از 3500 سال پیش از میلاد پا گرفت و در عهد طلایی « اور » شکوفا شد .

    مورخان سومری ثبت تاریخ جاری و باز سازی داستان گذشته شان را آغاز کردند . کهن ترین نظام نگارش شناخته شده « خط میخی » است و اعتبار سومری ها به سبب ابداع این خط و خدمت بزرگ آنها به بشریت است.

    برای نوشتن از قلم فلزی و تیزی ( به شکل میخ ) استفاده می کردند و بر موادی چون گل نرم، عاج یا چوب می نوشتند. برای این منظور کاتبانی تربیت شده وجود داشتند و پس از نوشتن گل نرم را می پختند تا سخت شود قطعات گل پخته به صورت لوحه ، نخستین کتابهایی است که تا کنون کشف کرده اند . چون لوحه هایی ابزار ثبت اطلاعات تجاری ، آثار مذهبی شامل دعا ها ، مناسک، علائم جادویی، افسانه های مقدس و حکایات و روایات قومی و ملی بودند.

    می بینیم که برای این لوحه ادبیات ، اندیشه های اجتماعی، سیاسی و فلسفی خود را حفظ کرده اند و در میان مواد حفاری شده از خرابه های شهرهای باستانی سومری لوحه هایی وجود دارد که قطعات ادبی هزاران سال کهنتر از ایلیاد در آنها نقش بسته است.

    سو مریان کهنترین ادبیات شناخته شده انسان را تدوین کردند( موکهر جی،1375،ص81) از تمامی متونی که بر گل یا مواد مناسب نگاشته است و تاکنون به دست آمده در میابییم که 95 در صد این متون به امر بازرگانی ، اداری و حقوقی ارتباط دارند .

    فرهنگ سومری برای مدتی بیش از 1500 سال یعنی از نیمه هزاره چهارم تا آغاز هزاره دوم پیش از میلاد بر سرزمین« رافدین» سیطره داشت. در ازای این تاریخ ، نویسندگان سومری توانستند شمار بسیاری از متون را در مو ضوعات مختلف و در نسخه های متعدد به نگارش در آورند . برخی از افسانه های رایج مانند داستان « دلاور ناکام گیلگمشن » در نسخ های فراوان و روایت های گوناگون به جا مانده است .(استیویچ1373ص26) .

    سومریان این گل نوشته ها را در معابد یا کاخهای سلطنتی یا مدارس حفظ می کردند( همان 1373ص 27) در حقیقت سومریان نخستین کسانی بودند که این دستاوردها را به این هدف روشن یعنی حفظ آن برای نسلهای آینده ثبت کردند. به عبارت دیگر سومریا ن کسانی بودند که به کتاب نقشی اختصاص دادند که تا به امروز با آن در ارتباط است . بدین معنا که دستاوردهای فرهنگی و فناوری انسان را پاس دارد و پاسخگوی اهداف قانونی و آموزشی و دیگر نیازهای روزانه او باشد. ( همان1373،ص 29).

    پس از سومریان به تمدن بابلیان می رسیم . بابلیان نوشتن خط میخی و همه دانشهای ریاضی و ستاره شناسی و غیره را از سومریان آموختند . کتابخانه هایی در معابد و قصرها وجود داشتند و یکی از مهمترین و بهترین نمونه های آنها کتابخانه « بورسیپا » بود که یکی از شاخصترین کتابخانه های عصر باستان بود. از مهمترین آثار باقیمانده از تمدن بابلیان می توان « قانون حمورابی» را نام برد.( همان1373،ص31،30) .


    کتابخانه های آ شوریان


    پادشاهی آشوریان همزمان با فرمانروایی بابلیان بود. مشهور است که کتابداری به منزله یک پیشه به آن دوران باز می گردد . آشور بانیپال که از سال 626 تا 668 پیش از میلاد می زیست ، نخستین مفسر کار کتابداری در نظر گرفته می شود وی در شهر نینوا کتابخانه ای بزرگ تأ سیس کرد و کاتبانی را به کتابخانه بورسیپا گسیل داشت تا لوحه های گلی را استنساخ و نوشته های موجود در آنجا به کتابخانه نینوا منتقل کنند.( یتز،1989ص4) .

    «آشور بانیپال » را باید به حق کتابدار پادشاه باستانی تاریخ تمدن نامید. در تاریخ کتابخانه برای نخستین بار در کتابخانه نینوا به فهرست بر می خوریم . لوحه ها با نظمی منطقی بر حسب مو ضوع یا نوع مرتب شده و هر یک نشانه شناسایی داشت و سیاهه محتوا هر اتاقک یا حجره که بر سر در آن کنده کاری شده بود در فهرست نیز مندرج بود . کتابخانه آشور بانیپال در نینوا تصویر کم و بیش کاملی از رشد و پیشرفت نگارش و شکل و شیوه نگهداری میراث انسانی در فرهنگ سومری ، بابلی و آشوری را طی ادوار آغاز تاریخ در اختیار می گذارد .

    « گیتز» در همین ارتباط اظهار می دارد که اگر سهم سومریان در تمدن بشر اختراع خط و نگارش و سهم بابلیان قانون بود ، عطیه آشوریان به آیندگان کتابخانه سازماندهی شده به شمار میرود. پس از مرگ آشور بانیپال کتابخانه به حیات خود ادامه داد تا اینکه در سال612 پیش از میلاد (میدی کیازاس) نینوا را تخریب کرد و پس از آن شهر تجدید بنا نشد . به همین دلیل باستان شناسان توانستند باقیمانده کتابخانه آشوریان را به همان شکلی که سربازان میدی ترک کرده بودند کشف کنند. ( استیویچ 1373ص 42).


    مصریان


    تمدن باستان مصریان همزمان با تمدن های سومریان و بابلی و آشوریان شکوفا شد اما کار مصریان از نظر شکل کتاب و مواد نوشتنی با آنها تفاوت بسیار داشت. ماده نوشتنی آن برگ « پاپیروس» بود . از قلم مو مانندی به منزله ابزار نگارش استفاده می شد و شکل کتاب آنها طومار پاپیروس نام داشت و نگارش آنها به خط تصویری ( هیروگلیف) انجام می گرفت ( موکهرجی 1375ص 82) .

    مصریان خود کتاب را چنان بزرگ می داشتند که گویی آن را می پرستیدند . برای مثال در یکی از متون دیدگاه ژرفی را پیرامون ارزش در سخن نگارش یافته می خوانیم :« انسان می میرد و جنازه او به خاک تبدیل می شود و همه همروزگاران او چهره در نقاب خاک می کشند و این کتاب است که یاد او را از زبانی به زبان دیگر انتقال می دهد . نگارش سودمند تر از یک خانه ساخته شده با یک صومعه در غرب یا از یک قلعه شکست ناپذیر یا یک بت در یک معبد است».(1373ص53)

    طومارهای پاپیروس معمولا در کوزه دهان گشاد ( خم) گلی یا استوانه های فلزی دارای نشانه های شناسایی نگهداری میشد. قدیمی ترین کتاب مصری و مشهور ترین کتاب عالم به نام « پاپیروس پرس» که قبل از سال 2880 پیش از میلاد به نگارش در آمد ، اکنون در کتابخانه ملی پاریس نگهداری می شود. ( موکهرجی، 1375، ص83) .

    در پرتو آب و هوای بسیار مناسب مصر ، بسیاری از طومارهای پاپیروس بویژه در گورستانها و بقایای معابد و حتی در خانه های شخصی محفوظ مانده است. کتاب نگارش یافته به ورق پاپیروس در مصر شکل طومار داشت( استویچ 1373 ص55).

    به نظر میرسد تنها نوشته هایی که به تعداد فراوان در مصر استنساخ می شد و به معرض فروش می آمد مرده نامه ها بود . مرده نامه عبارت بوده است از مجموعه هایی با متون مختلف که به سحر و جادو مربوط می شد و از آنها انتظار می رفته است که آسایش مدفون را در گور تامین نماید. (همان،ص55)

    زیباترین نمونه های این مرده نامه ها به نقاشیهای رنگارنگی زینت یافته بود که مناظری از زندگی انسان مدفون شده را در گور نشان می داد . بسیاری اوقات گفته می شود که این مرده نامه ها کهن ترین نگاشته های مصور در جهان هستند . این مرده نامه ها از سوی کاهنان نوشته می شد. آنها در نسخه هایی که برای فروش در بازار فراهم می آوردند جایی را خالی می گذاشتند تا در آن نام شخص متوفا را بنویسد. نسبت مرده نامه به کل کتابها در مصر95% بود.( همان ،ص57).


    کتابخانه اسکندریه


    شاید بتوان بزرگترین دستاورد تاریخی کتابخانه دوران باستان را تاسیس کتابخانه اسکندریه مصر دانست . میان کتابخانه ها ی نینوا و اسکندریه شباهتهای قابل ملاحضه ای وجود دارد ، هر دو نهادهایی با ویژگی جهانی بودند که شاهزادگان حاکم آنها را بنیاد نهادند هر چند اختلافات زیادی میان مواد نوشتنی و شکل کتاب آنها به چشم می خورد . در نینوا لوحه های گلی و در اسکندریه طومارهای پاپیروس وجود داشت و چهار قرن میان بر پایی آنها فاصله بود .

    سابقه تشکیل کتابخانه اسکندریه به زمانی بر می گردد که اسکندر بر مصر تسلط یافت و دستور داد تا در کنار رود نیل شهری بزرگ به نام اسکندریه ایجاد کنند ، به دلیل علاقه فراوان وی به کتاب و هنر، بسیاری از عالمان و دانشمندان در آنجا جمع شدند . پس از مرگ اسکندر بطلمیوس اول جانشین وی شد و دستور داد تا بزرگترین کتابخانه آن زمان در اسکندریه ساخته شود در آنجا دو کتابخانه به وجود آمد اولی در ناحیه ای به نام« موزه» که حدود200 هزار طومار پاپیروس داشت به عنوان بخش اساسی آکادمی دانشمندان و با حمایت بطلمیوس اول ساخته شد. مشهور است که هر کشتی ای که در بندر اسکندریه لنگر می انداخت کتابهای داخل آن را به کتابخانه برده و پس از استنساخ از روی آن به داخل گشتی بر گردانده می شد. در هنگام حمله و تسلط رومیها ، این کتابخانه حدود 700 هزار طومار پاپیروس داشت که از سراسر جهان گردآوری وبه زبانهای مصری ، لاتین و دیگر زبانها نوشته شده بودند- دومین کتابخانه در اسکندریه در ناحیه« سراپیوم » که بطلمیوس سوم آن را ایجاد کرده بود در معبد« سراپیس» قرار داشت که در حدود100 هزار طومار پاپیروس داشت.( مزینانی 1379ص98) .

    از زمان سقوط اسکندریه تا کنون از نظر اندازه چنین مجموعه ای حتی در فرهنگ غربی یا در دوره فرهنگی هم تکرار نشده است . کتابخانه های اسکندریه نظر مردان مشهور تاریخ را به خود جلب نمودند . در میان کتابداران آن می توان از« دمتریوس، زنودوتوس، اراتوستن، آپولونیوس، کالیما خوس» و بلند مرتبگان دیگر را نام برد.

    روشن است که کتابداران اسکندریه دانشوران بزرگی بودند و کتابداری کار فرعی آنها به شمار می آمد . آنها به گرد آوری کتابها و منابع اصیل می پرداختند ، آنها را فهرست نویسی می کردند و به تهیه « کتابشناسی ها» دست می زدند. همچنین ویرایش کتابها ، ترجمه آنها، نوشتن ادبیات و آثار خود و سرپرستی مرکز کتابت را نیز بر عهده داشتند . به قولی در تاریخ کتابداری زمانی بود که کتبداران از بیشترین حرمت و احترام بر خوردار بودند . افرادی بسیار مقتدر و متولیان آموزش به شمار می آمدند. برای مشاهده اوج این دوران باید به عزت اسکندریه باستان اندیشید ( موکهر جی 1375ص84) .

    کتابخانه موزه را 47 سال قبل از میلاد مسیح « ژولیوس سزار» رومی به آتش کشید. کتابخانه سراپیوم نیز تحت سلطه « تئو دوسیوس کبیر» 395 سال بعد از میلاد که بسیاری از معابد بت پرستان را ریشه کن کرد از بین رفت. به هر حال آنچه از کتابخانه های اسکندریه باقی مانده بود پس از فتح مصر به وسیله مسلمانان به طور کلی ازبین رفت.( 1379ص 99) .


    به نقل از اطلاعات علمي

  5. #4
    حـــــرفـه ای Dash Ashki's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    جایی که خدا نباشد !
    پست ها
    2,989

    11 تاريخچه اي كوتاه بر صنعت نشر در ايران

    تاريخچه اي كوتاه بر صنعت نشر در ايران

    صنعت نشر كتاب در ايران (كه با صنعت نشر روزنامه تفاوت دارد)، بدون آنكه بخواهيم وارد جزئيات امر شويم، به‌طوركلي قدمتي صد ساله دارد و مركزيت آن هم در پايتخت محسوس است.

    اين امر تقريباً در تمام كشورهاي ديگر نيز مصداق دارد و پايتخت كشورها مركز تمركز ناشران است. (تنها تفاوت در آمريكاست كه شهر نيويورك مركز كليه ناشران مهم اين كشور است).

    نسل اول ناشران ايران، گرچه به‌طور عمده در نواحي بازار و تيمچه حاجب‌الدوله و بازار بين‌الحرمين و خيابان ناصرخسرو كار خود را شروع كردند، اما به علت گسترش شهر تهران، كتابفروشي‌هاي خود را به خيابان شاه‌آباد و خيابان نادري < خیابان جمهوری اسلامی > و بعدها به مقابل دانشگاه نيز توسعه دادند.

    يكي از نام‌هاي مشهور نسل اول ناشران ايران، «علمي»‌ها هستند: ميرزا علي‌اكبرخان خوانساري، جد «علمي»‌ها، در خوانسار به پيشه كتابفروشي اشتغال داشت. او به تهران مي‌آيد و در تيمچه حاجب‌الدوله كتابفروشي داير مي‌كند. پسر او، ميرزا محمد اسماعيل، ابتدا با پدر، سپس به‌طور مستقل در خيابان ناصريه (ناصرخسرو بعدي) دكاني باز مي‌كند و به فكر چاپ و نشر مي‌افتد.

    در اين زمان به او خبر مي‌دهند كه روس‌‌ها در مشهد، قصد فروش چاپخانه‌اي را دارند. ميرزا محمد اسماعيل (كه حالا حاجي هم شده است) به مشهد مي‌رود و يك دستگاه ماشين چاپ سنگي با لوازم آن را خريداري مي‌كند و با خود به تهران مي‌آورد و شروع مي‌كند به كار چاپ كتاب.

    حاجي محمد اسماعيل پنج پسر داشته است: حاجي محمدعلي، حاج محمدحسن، محمدجعفر، عبدالرحيم و علي‌اكبر كه همگي با نام خانوادگي «علمي» شناخته مي‌شوند.

    انتشارات علمي، نام يكي از پركارترين و مشهورترين ناشران نسل اول صنعت نشر كتاب در ايران است. (چاپخانه متعلق به حاج محمدعلي در باغچه عليجان كوچه خدابنده‌لو قرار داشت كه تقريباً تمام كارهاي چاپي آنها را انجام مي‌داد).

    اينان نخست در بازار و خيابان ناصرخسرو و بعدها در خيابان شاه‌آباد و سپس مقابل دانشگاه به تأسيس كتابفروشي پرداختند و زير نام‌هاي علمي و «انتشارات جاويدان» به كار خود ادامه دادند.

    شادروان نصرالله صبوحي ـ كه من ايشان را چند بار در زمان حياتش ديدم ـ بنيانگذار «كتابفروشي مركزي» بود و انتشارات خود را زير همين نام منتشر مي‌كرد و كتابفروشي او هم در خيابان ناصرخسرو قرار داشت. (ايشان، پس از تأسيس اتحاديه ناشران و كتابفروشان تهران، يكي از رؤساي اوليه اين اتحاديه بود).

    شادروان محمد رمضاني، انتشارات كلاله خاور را داشت. (كتابفروشي «كلاله خاور» نخست در ابتداي لاله‌زار قرار داشت و بعد به خيابان شاه‌آباد نزديك كوچه سيدهشام و بعدها به خيابان اكباتان منتقل شد). او هم از پيشگامان نسل اول ناشران ايران بود.

    هم ايشان «نخستين نشريه ادواري خاص و مستقل در زمينه كتاب» را به نام فصلنامه كتاب (در 64 صفحه) در فروردين 1311 (يعني 72 سال پيش) منتشر كرد. (از اين فصلنامه فقط چهار شماره منتشر و انتشار آن متوقف شد).

    ايشان بعدها جزوه‌هاي هفتگي «افسانه» را منتشر كرد (در 8 تا 16 صفحه) كه در آنها ادبيات جهان و برخي از آثار فارسي معرفي مي‌شد. جزوه‌هاي «افسانه» بخش مهمي از فعاليت‌هاي فرهنگي ايران بين سال‌هاي 1300 تا 1310 را نشان مي‌دهد.

    شادروان ابراهيم رمضاني (انتشارات ابن‌سينا)، شادروان حسن معرفت (كانون معرفت)، شادروان عبدالغفار طهوري (كتابخانه طهوري)، زوار (كتابفروشي زوار)، عبدالرحيم جعفري (انتشارات اميركبير)، جواد اقبال (انتشارات اقبال)، محمدي (كتابفروشي محمدي)، برادران مشفق (بنگاه مطبوعاتي صفي‌عليشاه)، محمود كاشي‌چي (انتشارات گوتنبرگ)، يهودا بروخيم و اسحق بروخيم (انتشارات بروخيم) و چند نام ديگر كه اكنون در خاطر من نيست، نسل اول ناشران ايران را به وجود آوردند كه هنوز هم برخي از بنگاه‌هاي انتشاراتي آنها در صحنه‌هاي صنعت نشر كتاب ايران به فعاليت‌هاي خود ادامه مي‌دهند. (البته خواننده اين سطور توجه دارد كه من فقط به صنعت نشر كتاب در بخش خصوصي مي‌پردازم و سازمان‌هاي دولتي و نيمه دولتي از بحث من خارج است. گرچه، از نظر زماني، انتشارات دانشگاه تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب و مؤسسه انتشارات فرانكلين در دايره همين نسل اول مي‌گنجند).

    نسل اول ناشران ايران را مي‌توان نسل خانوادگي و موروثي تلقي كرد كه كار نشر كتاب به‌طور سنتي از پدر به پسر يا برادر منتقل مي‌گشته است. اين نسل از ناشران، با آنكه از عاشقان كتاب بوده‌اند و في‌الواقع به اين كار عشق مي‌ورزيده‌اند، اما صاحبان و بنيانگذاران اين نسل به گروه «فرهيختگان» تعلق نداشتند. (في‌المثل، علي‌اكبر علمي كه صاحب «بنگاه علي‌اكبر علمي» بود، خواندن و نوشتن نمي‌دانست). اينان هيچكدام با زبان‌هاي خارجي آشنايي نداشتند و آثاري را كه منتشر مي‌كردند، از طريق مترجمان دريافت مي‌كردند كه لزوماً از بهترين ترجمه‌‌ها نبود. (يكي از همين ناشران نسل اول، في‌المثل، داستاني از يك نويسنده ايراني دريافت مي‌كند، اما آن را براي چاپ مناسب تشخيص نمي‌دهد. اين ناشر به نويسنده مي‌گويد بهتر است كه او يكي از آثار اشتيفن تسوايك را كه آن روزها هواخواه بسيار داشته است، ترجمه كند. در اين صورت، او حتماً آن را چاپ خواهد كرد. نويسنده پس از چند ماه، همان داستان فارسي خود را، با تغيير نام‌هاي فارسي به آلماني، به ناشر تحويل مي‌دهد و اين نوشته به نام «عشق‌‌هاي اشتيفن تسوايك به قلم خودش» چاپ مي‌شود. به اين ترتيب، از اين نويسنده اطريشي، در ايران، يك كتاب افزون بر كتاب‌هايي كه او در سرزمين مادري خود چاپ كرده، منتشر شده است.*

    ]اين كتاب نوظهور، «عشق اشتيفن تسوايك» به قلم خودش، ترجمه حسين مسعودي خراساني است كه كانون معرفت آن را در سه مجموعه صد كتاب بزرگ از صد نويسنده بزرگ جهان منتشر كرد. اين جزئيات را مديون نادر نادرپور هستم كه حالا آن را به پانويس بالا اضافه مي‌كنم[.

    نسل اول ناشران ايران، تا پيش از 1300، تنها 10 مؤسسه انتشاراتي و در ميان سال‌هاي 1301 تا 1310، جمعاً 16 مؤسسه انتشاراتي را در ايران تأسيس كرده‌اند.

    در دهه 30 و 40 و 50، به تدريج نسل دوم ناشران ايران، پا به عرصه صنعت نشر كتاب مي‌گذارد. اين نسل، نسلي است كه صفت «فرهيختگي» در مورد اكثر آنان مصداق دارد. اينان با زبان‌هاي خارجي آشنا هستند، برخي از آنها نويسنده و مترجم و منتقد ادبي هستند و بر روي هم برآنند تا خون تازه‌اي را وارد صنعت نشر كتاب كنند.

    در نسل دوم ناشران ايران، كار نشر از پدر به پسر نمي‌رسد و رويكرد اينان به امر نشر كتاب، موروثي نيست. نام‌هايي چون انتشارات نيل، زمان، آگاه، مرواريد، خوارزمي، روزن، سپهر، توس، دنيا، بامداد، دهخدا و ديگران را كساني بنياد گذاشتند كه اين شغل به صورت موروثي در خانواده آنان رواج نداشت.

    فرهيختگي و آگاهي درباره ادبيات مدرن، انگيزه آنان در تأسيس چنين مؤسساتي بود كه برخي از آنها حتي به صورت شركت سهامي و با سهام سهامداران، پا به عرصه وجود گذاشتند. (مثل مؤسسه انتشارات خوارزمي يا شركت انتشار).

    هرچه نسل اول به ادبيات كلاسيك فارسي و متون مذهبي گرايش داشت، نسل دوم نماينده ادبيات مدرن فارسي و ادبيات مدرن جهان بود. با دو استثنا يعني بنگاه ترجمه و نشر كتاب و مؤسسه انتشارات فرانكلين ـ كه سهم عمده‌اي در نشر ادبيات مدرن جهاني در ايران داشته‌اند ـ بيشترين سهم چاپ آثار مدرن فارسي و غير فارسي مديون نسل دوم ناشران كتاب در ايران است.

    كليه آثار سارتر و كامو و به‌طوركلي قلمرو ادبيات متعهد و آثار اگزيستانسياليستي و نمايشنامه‌هاي مدرن و آثار همينگوي و فالكنر و اشتاين‌بك و موج ادبيات نو اروپا و آمريكا، توسط اين ناشران در دهه‌هاي 30 و 40 و 50 به دست خوانندگان مشتاق خود رسيده است.

    سهم اين ناشران در پيشبرد شعر نو در ميان خوانندگان فارسي زبان ـ چه در ايران و چه در كشورهاي فارسي زبان ديگرـ، اظهر من الشمس است. (در نيمه دهه پنجاه، تعداد ناشران نسل اول و نسل دوم در سال 1355 به رقم 127 ناشر در تهران و 56 ناشر در شهرستان‌‌ها مي‌رسد).

    با انقلاب 1357 نسل سوم ناشران پا به عرصه وجود مي‌گذارد. اين نسل از ناشران، جواناني هستند كه با پديده كتاب‌هاي «جلد سفيد» به بازار كتاب ملحق مي‌شوند. اينها كه اكثرشان كاركنان شاغل در كتابفروشي‌هاي نسل اول و نسل دوم بوده‌اند و در عمل از عطش جوانان به خواندن كتاب‌هاي سانسور شده و ممنوع، اطلاع دارند، با چاپ كتاب‌هاي ممنوع ـ با جلد سفيد (هم به دليل پنهان‌كاري از تعقيب حكومت و هم به دليل فرار از پرداخت حق‌التأليف به صاحبان اثر) ـ وارد عرصه نشر كتاب مي‌شوند.

    بخش عمده فعاليت‌هاي انتشاراتي در ماه‌هاي اول انقلاب،در تيول اين جوانان است. يكي از آنان، با يك حركت انقلابي، حتي يكي از كتابفروشي‌هاي اميركبير را ـ كه خود در آن فروشنده بود ـ قبضه كرد و نام آن را به نام «انتشارات خلق» تغيير داد و فروشگاه را از آن خود ساخت. (بعدها كه مؤسسه انتشارات اميركبير به دست بنياد مستضعفان مصادره مي‌شود، اين فروشگاه هم از دست اين جوان خارج مي‌گردد).

    با استعفاي دولت موقت و سخت‌گيري وزارت ارشاد ـ پديده كتاب‌هاي «جلد سفيد» فروكش مي‌كند، اما تعداد بي‌شماري از همين جوانان، همراه با جوانان ديگري كه جاذبه كار نشر، دامانشان را رها نمي‌كرده است، به صورت نسل سوم ـ و با داشتن جواز نشر از طرف وزارت ارشاد، پا به ميدان مي‌گذارند. نام‌هايي چون: انتشارات روشنگران، دماوند، فرزان، فرهنگ معاصر، رسا، هيرمند، كتاب‌سرا، نشر آزمون، نشر مركز، طلايه، پرواز، نشر گفتار، نشر خرم، نشر چشمه، نيلوفر، جامي، كاوش، صابرين، طرح نو، البرز، فكر روز، حديث، احياي كتاب و... و صدها نام ديگري كه همگي پس از انقلاب پا به عرصه وجود گذاشته‌اند. (تعداد ناشران براساس آمار رسمي هم‌اكنون از مرز 2500 گذشته كه بيشترين آنها متعلق به نسل سوم هستند).

    اگر نسل اول ـ به دليل موروثي بودن شغل ـ و نسل دوم ـ به دليل فرهيختگي ناشران آن نسل ـ از يك نوع همرنگي برخوردارند، نسل سوم اما از اين يكرنگی برخوردار نيست. گروهي صرفاً به دليل اقتصادي و گروهي به دليل آرمان‌خواهي به اين صنعت روي آورده‌اند.

    آنچه تا اينجا يادآوري كردم مربوط به ايران است.

    اما نسل سوم ناشران فارسي زبان، ادامه خود را به خارج از كشور نيز كشانده است. همان شرايط و انگيزه‌هايي كه با تغيير اوضاع و احوال اجتماعي ايران، گروهي را به صحنه نشر كتاب كشانيد، گروه ديگري را ـ با يك جابجايي جغرافيايي ـ در خارج از كشور وارد اين قلمرو كرد. ناشران ايراني خارج از كشور ادامه همان نسل سوم است. تقريباً همان عوامل و انگيزه‌هايي كه باعث پديدار شدن نسل سوم در داخل ايران شد، همان انگيزه‌‌ها در خارج از كشور نيز صنعت نشر فارسي را به وجود آورده است كه عمدتاً در دو عامل اصلي خلاصه مي‌شود: آرمان‌خواهي (به معني پيشبرد اهداف سياسي، ملي، مذهبي و فرهنگي) و عامل اقتصادي (به معني قلمرو تازه‌اي كه مي‌تواند براي يك مهاجر، ممر معاشي را فراهم آورد).

    نام‌هايي چون نشر باران، نشر آرش، شركت كتاب، نشر كتاب، كتاب‌سرا، نشر زمانه، نشر پازند، چشم‌انداز، نشر هنر، نشر افرا، كتابفروشي ايران، كتاب جهان، نشر افسانه، نشر نيما، انتشارات پارس، كلبه كتاب، مركز فرهنگي و كتاب نارنجستان، فرهنگ فردا، نشر ري‌را و ده‌‌ها نام ديگر به همان نسل سومي تعلق دارد كه ساقه اصلي آن در روزهاي بعد از انقلاب در ايران پا گرفت و شاخه‌اي از آن اكنون از هواي مهاجرت استنشاق مي‌كند.

    تعدادي از ناشران نسل اول، زندگي را وداع گفته‌اند، برخي از آنان هنوز در ميان ما هستند، برخي از ناشران نسل دوم، روي در نقاب خاك كشيده‌اند و برخي كار نشر را رها كرده‌اند ـ و از ميان نسل سوم نيز تعداد بي‌شماري صحنه را ترك كرده‌اند. اما جالب آنكه اين سه نسل، هم‌اكنون در كنار هم و به موازات هم، در صحنه صنعت نشر كتاب حضور دارند و به تلاش فرهنگي خود ادامه مي‌دهند؛ گيرم كه تعداد نسل اول كمتر، تعداد نسل دوم بيشتر و تعداد نسل سوم بيشترين اين نام‌‌ها را تشكيل مي‌دهند.

  6. #5
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تعریف افسانه
    افسانه که در کتب لغت، مترادف واژه های: قصه و اسطوره به کار رفته است از لحاظ ادبی به سرگذشت یا رویدادی خیالی از زندگی انسانها، حیوانات، پرندگان یا موجودات و همی چون دیو و پری و غول و اژدها اطلاق می شود که با رمز و رازها و گاه مقاصدی اخلاقی، آموزشی توأم است و نگارش آن بیشتر به قصد سرگرمی و تفریح خاطر خوانندگان انجام می گیرد.


    تفاوت افسانه و اسطوره
    میان افسانه با اسطوره و قصه تفاوتهایی وجود دارد، زیرا اسطوره ها ریشه در "اندیشه مذهبی، خرافات، سحر و جادوگری و افسون کاری دارند و جنبه های سمبولیک آنها باعث می شوند که در حال و هوای رویدادهایشان مافوق انسانها به وجود آیند و نیروی خدایی به آنان داده شود. بنابراین از جمله فرقهای بین افسانه و اسطوره این است که افسانه ها هیچگاه مرجع ایمان و اعتقاد ملتی نیستند و صرفاً زائید خیالند و اغلب برای مشغول کردن و مسرت خاطر خوانندن و شنونده ساخته شده اند، در حالی که اساطیر توام با معجزات، معتقدان مذهبی بوده و مضامینی را در بردارند که از اتفاقات و حوادث واقعی سرچشمه گرفته است." به تعبیری دیگر: اساطیر، شامل روایاتی از اعمال فوق العاده انسانها یا موجوداتی آرمانی است که زاده تخیل افراد یا اقوام بوده و خود از حوادث تاریخی و واقعی که در بستر زمان تغییر شکل یافته است نشأت گرفته اند.

    و فرق میان افسانه با قصه نیز در این است که افسانه قالبی است که کلیه ویژگیهای لفظی قصه را داراست با این تفاوت که عناصر خیالی و امور خارق العاده در آن زیادتر و قوی تر است.

    "افسانه های ایرانی، بخش عظیمی از فولکور غنی و بارور ما را تشکیل می دهد و قرنهاست که زندگی و آداب و رسوم جامعه ما ایرانیان با هزارن افسانه و قصه مملو و ممزوج است.

    افسانه ها- بطور کلی- در زندگی و ادبیان هر قوم و ملتی دارای اهمیت و شایان مطالعه است. جمعی از دانشمندان علم فولکور معتقدند که هند، مهد بسیاری از افسانه های است که هم اکنون در کشورهای جهان و از جمله ایران وجود دارد. پس از اسلام ترجمه های متعدد و منظمی از افسانه ها توسط ایرانیان از آثار پهلوی به زبان عربی و فارسی دری به عمل آمده و در حفظ بسیاری از این افسانه ها موثر بوده است.


    انواع افسانه های فارسی
    افسانه های موجود در زبان و ادب فارسی- همانند قصه های آن بسته به موضوع، سبک نگارش و تیپ قهرمانان شان، به انواع مختلف: عامیانه، ادبی، حماسی، عشقی، اخلاقی، مذهبی، ملی و با نامهای: کودکان، پریان، حیوانات و غیره تقسیم می شوند.


    !!افسانه تمثیلی
    اغلب قصه کوتاهی است درباره حیوانات که از آن با عنوان افسانه حیوانات نیز یاد شده است. در افسانه تمثیلی گاهی انسان و اشیاء نیز شخصیت های اصلی هستند. افسانه تمثیلی به علت خصوصیت تمثیلی آن دارای دو سطح است، سطحی حقیقی و سطحی مجازی. در سطح حقیقی قصه ای درباره موضوعی نقل می شود و در سطح مجازی دورنمایه قصه یا خصلت و سیرت شخصیت قصه اشاره به موضوع دیگری دارد. سطح حقیقی اغلب با حیوانات سروکار دارد و در آنها حیوانات چون انسان رفتار می کنند و سخن می گویند و سطح مجازی همیشه جنبه ای از رفتار و کردار انسان را نشان می دهد؛ مثلاً قهرمانان به صورت حیواناتی با خصوصیات ممتاز و پسندیده یا شخصیت های شریر با صفاتی ناپسند و نکوهیده ظاهر می شوند، دوشیزگان معصوم به هیأت کبوتر و قو و خرگوش در می آیند و آدم های بی رحم و حیله گر به شکل لاشخور و روباه و گرگ. از نمونه های ممتاز و معروف افسانه های تمثیلی کتاب "کلیله و دمنه" است.


    حکایت اخلاقی
    حکایت اخلاقی نیز مثل افسانه تمثیلی گاهی از خصوصیت های تمثیلی برخوردار است اما شخصیت های آن مردمانند. حکایت اخلاقی که برای ترویج اصول مذهبی و درس های اخلاقی نوشته شده؛ قصه ساده و کوتاهی است که حقیقت های کلی و عام را تصویر می کند و ساختار آن نه به مقتضیات عناصر درونی خود بلکه در جهت تحکیم و تأیید مقاصد اخلاقی گسترش می یابد و این قصد و غرض معمولاً صریح و آشکار است. بیشتر حکایت های "قابوس نامه" و "گلستان" سعدی و بعضی از قصه های "کلیه و دمنه" و "مرزبان نامه" و "جوامع الحکایات" از نوع حکایت های اخلاقی است.


    افسانه پریان

    قصه هایی است درباره پریان، دیوها، جن ها، غول ها، اژده ها و دیگر موجودات مافوق طبیعی و جادوگرانی که حوادثی شگفت آور و خارق العاده را می آفرینند و در زندگی افراد بشر اغلب از بدجنسی و گاه از مهربانی تغییراتی به وجود می آورند. افسانه پریان اغلب پایانی خوش دارد و بخشی از ادبیات عامیانه است و از سنت شفاهی قصه گویی ملت ها، سینه به سینه به ما رسیده است. بعضی منشاء قصه های پریان را کتاب "هزار و یک شب" دانسته اند.


    افسانه پهلوانان
    قصه هایی است که در آن ها از نبرد میان پهلوانان و قهرمانان واقعی و تاریخی و افسانه ای صحبت می شود. این نوع افسانه ها در میان جهان اسطوره و جهان علم، جهان خیال و وهم و جهان واقعی معلقند. بعضی از پهلوانان و قهرمانان این افسانه ها از نظری واقعی هستند و در حوادث واقعی تاریخی شرکت دارند اما اعمالی که از آن ها سر می زند چنان مبالغه آمیز است که گاهی پهلو به اسطوره و حماسه می زند و امروز نمی توان باور کرد که آن ها شخصیت های معمولی اند. از نمونه های افسانه پهلوانان می توان از پهلوانان قصه های بلند عامیانه مثل «سمک عیار»، «اسکندرنامه»، «ابومسلم نامه» و غیره نام برد. بعضی ها گفته اند که «شاهنامه» فردوسی به سه دوره تقسیم شده، دوره نخست به پهلوانان اسطوره ای و دوره دوم به پهلوانان افسانه ای و دوره سوم به پهلوانان تاریخی اختصاص یافته است و از این لحاظ مثلاً کیومرث پهلوانی اسطوره ای، رستم پهلوانی افسانه ای و بهرام گور، پهلوانی تاریخی است.


    اسطوره (اساطیر)

    قصه ای است درباره خدایان و موجودات فوق طبیعی که ریشه اصلی آن ها اعتقادات دینی مردم قدیم است و خاستگاه و آغاز زندگی و معتقدات مذهبی و قدرت های مافوق طبیعی و اعمال قهرمان های آرمانی را بیان می کند. اسطوره،َ» حقیقت تاریخی ندارد و پدید آورندگان اصلی آن ها ناشناخته اند. اسطوره کمتر جنبه اخلاقی دارد و از این نظر از افسانه ها و حکایت ها متفاوت است. در اسطوره اغلب به مظاهر طبیعت و رویدادها و آفت های طبیعی شخصیت انسانی داده شده و برای آن ها ماجراهایی آفریده شده است، مثلاً در اساطیر ایرانی، آناهیتا، ایزد بانوی جنگ و نگهدار آب است و ایزد تشتر نگهبان باران است.


    افسانه پريان چيست ؟

    آيا تا به حال اصطلاح «قصه هاى پريان» يا «افسانه هاى پريان» Fairy Tales را شنيده ايد؟ شايد فكر كنيد كه اين داستان ها، ماجراهايى تخيلى هستند كه براى سرگرم كردن كودكان نوشته شده اند. اما در واقع اينطور نيست. افسانه پريان، داستانى است كه به شخصيت هاى تخيلى كه از دل اعتقادات و سنت هاى مردم يك كشور يا قوم بيرون آمده اند (مثل پرى ها، شيطانك ها، جن ها، غول هاى بيابانى و غارنشين و غيره) مى پردازد. در فرهنگ هايى كه اهريمن و جادوگران به عنوان شخصيت هاى حقيقى باور مى شدند قصه هاى پريان كم كم تبديل به نوعى «روايت تاريخى افسانه اى» شد يعنى مردم عادى در طول قرن ها آنها را به عنوان بخشى از تاريخ پذيرفتند ولى برخلاف حماسه هاى ملى (مثل شاهنامه) قصه هاى پريان، كمتر به افراد و مكان ها و اتفاقات واقعى نسبت داده شده اند به اين ترتيب، نمى توان زمان و مكان خاصى را براى اين داستان هاى جذاب، درنظر گرفت. قهرمان اصلى اين داستان ها اغلب شاهزادگان و شاهزاده خانم ها هستند و در نسخه هاى جديدتر معمولاً پايانى خوش دارند.
    جالب اينجاست كه بخش مهمى از داستان هايى كه به «افسانه پريان» معروف هستند اصلاً پرى ندارند! درواقع اين اصطلاح اصلاً فرانسوى اولين بار در مجموعه داستان هاى تخيلى مادام «دالنوى» استفاده شد و بعدها معادل انگليسى آن در ادبيات، رواج پيدا كرد. خانم آنجلا كارتر از نويسندگان و كارشناسان ادبيات افسانه اى معتقد است كه حيوانات سخنگو و جادوگران، نقش بسيار مهمترى از خود پريان در افسانه هاى پريان، دارند!
    عده اى ترجيح مى دهند كه از واژه آلمانى marchon براى داستان هاى پريان استفاده كنند. اين لغت كه معنى داستان ملى Folk tale مى دهد اينگونه تعريف شده: داستانى طولانى شامل يك سرى قطعه كوتاه كه در دنيايى تخيلى و با شخصيت هاى خيالى اعجاب انگيز واقع مى شوند. در اين ناكجاآباد (Neverland) معمولاً قهرمانان، دشمنان خود را مى كشند و با شاهزاده خانم ها ازدواج مى كنند!
    در اواخر قرن ۱۹ و اوائل قرن ،۲۰ افسانه هاى پريان به ادبيات كودكان نزديكتر شد. اين افسانه ها اصلاح شدند، خشونت ها حذف شد و پيام هاى اخلاقى پررنگ تر و پايان ها خوش تر و گناهكاران در آخر داستان ها به سزاى اعمالشان رسيدند تا اين شكل ادبيات، بيشتر مناسب حال كودكان شود هرچند كه بزرگسالان هم به همان اندازه به خواندن و شنيدن اين قصه ها علاقه مند هستند.
    اين قصه ها در واقع نوعى سنت بودند چرا كه به صورت شفاهى و سينه به سينه نقل مى شدند تا اينكه نوشته شوند و نويسنده ها و گويندگان اصل قصه ها نامعلومند. براى همين از بعضى از معروف ترين قصه هاروايت هاى متعددى وجود دارد. بعدها افرادى مثل برادران گريم (ويليام وجيكوب) تعدادى از روايت هاى معروف تر را گردآورى و مكتوب كردند.
    براساس نظر خواهى كه سال ۲۰۰۴ مؤسسه USI Cinemas از ۱۲۰۰ كودك در آمريكاى شمالى انجام داده پرطرفدارترين افسانه ها به اين ترتيب شناخته شده اند:
    ۱- سيندرلا
    ۲- زيباى خفته
    ۳- هانسل و گرتل
    ۴- راپانزل
    ۵- شنل قرمزى
    ۶- نوازندگان شهر
    به علاوه ، مجموعه «هزار و يك شب» كه در غرب با نام شب هاى عربى معروف است و اين دو هفته، داستان على بابا و چهل دزد بغداد را از آن چاپ كرده ايم، به عنوان معروف ترين افسانه پريان شرقى شناخته شده است.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  7. #6
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض ادبيات جادويي

    ادبيات جادويى

    آناهيتا حسين زاده
    افسانه پريان به داستان هايى براى كودكان اطلاق مى شود كه درباره پريان جادو و حوادث غيرممكن است.
    اين اصطلاح هم اكنون به صورت گسترده اى مورد استفاده قرار مى گيرد و بسيارى از داستان هاى غيرحقيقى را شامل مى شود. اين گونه افسانه ها يا به صورت مكتوب و توسط نويسندگان خلق مى شوند يا به صورت شفاهى از فردى به فردى ديگر انتقال مى يابند. طرح اوليه افسانه هاى پريان در برگيرنده كشمكش عظيمى ميان خوبى و بدى است.
    بر اين اساس سحر و يا خوش شانسى قهرمان داستان عامل اصلى شكل گيرى پايان بندى خوش افسانه هاست.
    نكته حايز اهميت اين است كه افسانه هاى پريان و حكايات فولكلوريك در اغلب فرهنگها و مناطق خاص جغرافيايى داراى زيرساخت و اسكلت بندى مشابهى هستند. طى ساليان متمادى و بس طولانى درونمايه ها و مضامين مشترك و متشابه داستانى در اين نوع ادبى تكرار مى شوند. در تمامى افسانه هاى پريان على رغم فرهنگ متفاوت مثل احساسات و عواطف بشرى چون عشق، تنفر، شجاعت، محبت و گستاخى يكسان به تصوير درمى آيند.
    بى شك افسانه هاى پريان در سطح جهانى نقش بسيار فعالى بازى مى كنند. اين نوع از حكايت در ساير قالبهاى مختلف ادبى تاثير چشمگيرى دارد و به راحتى از يك قوم به قوم ديگرى منتقل مى شود. در حقيقت با يارى و به واسطه افسانه پريان فرهنگ ملل مختلف در هم تلفيق مى شود. از سوى ديگر عناصر و سازه هاى افسانه هاى پريان در اغلب نمايشنامه ها، فيلمها و كتابهاى گروه سنين مختلف ديده مى شود.
    دانشجويان و محققان ادبى مى بايست با افسانه هاى پريان قوم خود و ساير ملل مختلف آشنايى كامل داشته باشند تا از آن طريق به درك اصولى و تحليل منطقى آثار ادبى و هنرى جهان دست يازند. آگاهى و شناخت كافى از عناصر و مضامين افسانه هاى پريان لذت مطالعه و تماشاى فيلم را چند برابر مى كند. اين در حالى است كه داستان ها در نظر خواننده بسيار جذاب تر مى نمايند.
    و از اين روست كه خواننده پرتجربه مى بايست از ماهيت و ساختار افسانه هاى پريان اطلاعات كافى داشته باشد. او بايد به راحتى شخصيت هاى مشخص و ثابت اين گونه آثار را شناسايى كند. جداى از اين نوع طرح داستانى شخصيت ها، مكانها و پيامدهاى مشترك داستانى بايد به دقت سنجيده و ارزيابى شود. در واقع خواننده باتجربه بايد به راحتى عناصرى را كه باعث شباهت افسانه هاى پريان در جهان مى شود شناسايى و بررسى كند. بسيارى بر اين باورند كه افسانه هاى پريان قديمى ترين قالب ادبى در جهان است.
    اين گونه داستان ها در طول تاريخ از ميان نرفتند چون سينه به سينه نقل شدند. اين قبيل داستان ها با دوئيت تدوين شدند.
    ۱) سرگرمى و تفريح
    ۲)آموزش مضامين مختلف
    نكته جالب توجه اين است كه افسانه هاى پريان قدرت و نيروى فوق العاده اى دارند به گونه اى كه مى توانند تاثير بسزايى بر مخاطبان خود داشته باشند: اين قبيل آثار در رشد عواطف و احساسات انسانها سهم بسزايى دارند و به راحتى در روح و روان آدمى رسوخ مى كند. افسانه هاى پريان چونان پنجره اى هستند كه خواننده را به دنياى درونى ساير انسانها رهنمون مى دهند.
    براى برخى از صاحب نظران ادبى افسانه هاى پريان حاوى مضامين ناب سياسى، اجتماعى و فرهنگى هستند. اين دسته از افراد در حال تحقيق درباره ميزان تاثيرگذارى افسانه هاى پريان بر روى زندگى مردم هستند. همچنين درصددند تا تاثيرپذيرى فرهنگ و ملل مختلف را مورد سنجش و نقادى قرار دهند. در اين ميان برخى نيز به بررسى سير تحولات و دگرگونى هاى اين قبيل آثار در گذر زمان دل خوش كرده اند. آنان همچنين به تغييراتى كه افسانه هاى پريان در سطح فرهنگى، اجتماعى، سياسى و به وجود مى آورند توجه مى كنند. چنين به نظر مى رسد كه افسانه هاى پريان زيرساختى فرهنگى و اجتماعى دارند. اين گونه آثار قادرند تا هويت و ماهيت حقيقى تمدنها را آشكار كنند. جداى از آن باورها، اعتقادات، سنن و تجارب بشرى در طول تاريخ به راحتى از بطن افسانه ها استنتاج مى شود. از سوى ديگر با بررسى عميق افسانه هاى پريان مشخص مى شود كه در طول تاريخ مردم بيشتر به چه مضامين و رويدادهايى تاكيد داشتند و مضامين مورد توجه هر دوره چه بوده است.
    البته شكى نيست كه افسانه هاى پريان بخشى از ادبيات فولكلوريك است اما افسانه هاى فولكلوريك ضرورتا در سبد افسانه هاى پريان قرار نمى گيرد. در حال حاضر كمتر اتفاق مى افتد كه اين گونه آثار سينه به سينه نقل شوند. اين گونه داستان ها امروزه از حالت شفاهى خارج شده و تمامى به روى كاغذها منتقل شده اند و به همين دليل است كه اين گونه حكايت ها فاقد پويايى لازم هستند. يكى از ويژگى هاى افسانه هاى پريان كه سينه به سينه نقل مى شد اين بود كه راوى داستان هر بار كه مى خواست افسانه مشابهى توصيف كند ناخواسته تغييرات اندكى در طرح داستان مى داد و همين امر باعث مى شد تا افسانه هاى پريان در گذر زمان تغيير يابند و دگرگون شوند.
    به هر حال اغلب افسانه هاى پريان ابتدا به صورت شفاهى و در گذر زمان ساخته شدند و بعدها بر روى كاغذها آورده و دفن شدند. در اين ميان استثناهايى هم وجود دارد همچون افسانه ديو و دلبر كه ابتدا به صورت مكتوب خلق شد و بعد به صورت شفاهى نقل گشت.
    در اينجا يك سوال مطرح است كه چرا اين قبيل آثار را افسانه هاى پريان مى نامند. اين ماجرا مربوط مى شود به فشارهايى كه زنان نويسنده فرانسوى در برهه اى از زمان بر روى اين گونه داستان ها وارد كردند.
    آنان بر روى اصطلاح Contes de fees تاكيد بسيار كردند تا اين نام را در اذهان عمومى جاى دهند و ترجمه انگليسى اين اصطلاح Fairy tales است كه به معناى افسانه هاى پريان است.

  8. #7
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض ساختار شناسي فولكلور

    ساختار شناسي فولكلور

    در گفتگو با دكتر حميد شهانقي



    حميد سفيدگر شهانقي در سال1346 در شهرستان خوي متولد شده است . وي از سال1364 اقدام به گردآوري و تحقيق و بررسي مواد فولكلور آذربايجان نموده است. فوق ليسانس علوم كتابداري و اطلاع رساني است و دكتراي فولكلور و فرهنگ مردمي . تاكنون از ايشان مجموعه شعر » زنجيرده سئودا «(1374) و بيش از هفتاد مقاله و شعر در مطبوعات تهران و تبريز به چاپ رسيده است . شهانقي مدتي نيز با ادارة فرهنگ مردم صدا و سيما در تهران همكاري نموده كه حاصل تلاش اين مدت تهيه و تدوين بخشي از فرهنگ مردم آذربايجان به شيوة علمي بوده است . وي هم اكنون به پژوهش بر روي فولكلور آذربايجان بويژه افسانه ها مشغول بوده و مدير انتشارات زوفا در تهران است.

    با اين پژوهشگر پرتلاش گفتگويي انجام داده ايم كه آنرا مي خوانيد:



    س ـ جناب آقاي شهانقي به عنوان اولين سؤال بفرمائيد فولكلور چيست؟

    ج ـ فولكلور واژه اي تركيبي است كه از دو جزء فولك Folk به معني مردم و لورLore به مفهوم علم و فرهنگ شكل يافته است. اين واژه را اولين بار مورخ و باستان شناس انگليسي ويليام توماس W.tomas در سال1846 ميلادي طي نامة مفصلي به مجله » آنته نا اوم « پيشنهاد كرد.

    بطور كلي فولكلور شامل كليه باورها و اعتقادات ، آداب و رسوم ، ادبيات شفاهي چون افسانه ها ، چيستان ها ، لالائي ها ، ترانه هاي عاميانه، لطيفه ها و غيره است .

    فولكلور بيشتر محصول ذهن جمعي مردم است كه آمال و آرزوها ، خوشيها و ناخوشيها ، باورها واعتقادات ، دردها و ترسها و جهان بيني هاي آنها را در قالبهاي مختلف بيان كرده و طي قرنهاي متمادي از نسلي به نسل ديگر نموده است.



    س ـ لطفاً به تاريخچة اين علم هم اشاره اي بفرمائيد؟
    ج ـ تاريخ مطالعات و تحقيقات مدون فولكلور به اواخر قرن19 بر مي گردد . در اين زمان فولكلور شناسي به عنوان علمي كه ناگهان ايجاد شده و با علوم مختلف زيادي ارتباط تنگاتنگ دارد ، سبب ارائة نظريات و ديدگاههاي مختلفي در اين زمينه شد كه اين نظريه ها بعدها بصورت مكاتب علمي مشهور شدند . مهمترين اين مكاتب كه اغلب در اروپاي غربي به وجود آمدند، مكتب ميتولوژي يا اسطوره شناختي ، مكتب فنلاندي ، مكتب آنتروپلوژي ، مكتب تاريخي و جغرافيائي و غيره هستند.



    س ـ آقاي شهانقي با اين صحبتهايي كه فرموديد الان در ايران و خصوصاً در آذربايجان پژوهشگران فولكلور بيشتر بر اساس كدام مكتب فعاليت ميكنند؟

    ج ـ در ايران پژوهشگر فولكلور به آن معني كه منظور شماست نداريم . كساني هم كه از روي عشق و علاقه به گردآوري و ثبت و ضبط مواد فولكلور مي پردازند اغلب به صورت غير علمي كار ميكنند و احياناً اگر كار پژوهشي هم انجام بدهند بدون توجه به مكاتب علمي كار ميكنند كه گاه مي بينند مخلوطي از چند مكتب در كارشان ديده ميشود .



    س ـ اجازه بدهيد به فولكلور آذربايجان بپردازيم، شاخه هاي مختلف فولكلور آذربايجان را بفرمائيد و اينكه به عقيدة شما مهمترين اين شاخه ها كدام است؟

    ج ـ بله ، فولكلور آذربايجان يكي از غني ترين و پرشاخ و برگ ترين فولكلورهاي ملل جهان است . شاخه هاي مختلف اين فلكلور : افسانه ها ( ناغيل لار )، مراسم(دب لر)، لطيفه ها( گولمه جه لر)، ضرب المثلها(مثل لر)، چيستانها(تاپماجالار)، دوبيتي هاي محلي(باياتيلار)، لالائي ها(لايلالار)، نوازشهاي كودكانه(اوخشامالار)، مرثيه ها(آغي لار)، نمايشهاي مردمي(خلق درام لاري)، اساطير(ميف لر)، داستانها(عاشيق داستانلاري)،ترانه ها(ماهني لار)،سوگندها(آندلار)،فالها( فال لار)،دروغها(يالان لار)،رؤياها (دوش لر)،كابوسها(قاراباسمالار)، زمودنيها(سينامالار)، و غيره هستند . همانطور كه ملاحظه كرديد تنوع خاصي در فولكلور آذربايجان است.

    اما به نظر من ناغيل لار يا همان افسانه ها مهمترين شاخه فولكلورها هستند.



    س ـ با اين وصف اگر ممكن است مختصري در مورد افسانه توضيح دهيد و اينكه افسانه چيست و چه ويژگي هايي دارد؟

    ج ـ در تعريف افسانه نظرات و تعاريف مختلفي ابراز شده است كه اين تعاريف با اينكه وجوه اشتراك زيادي با هم دارند اما نمي توان تعريف واحدي كه جامع و مانع باشد از آن ارائه كرد . من تعريفي كه » بالزاك « از افسانه كرده را بيشتر مي پسندم . بالزاك افسانه را » تاريخ خصوصي ملت ها مي داند « .

    در مورد ويژگيهاي افسانه ها مي توان به قهرمانان آنها اشاره كرد كه حيوانات ، انسانها و الهه ها هستند . حوادث در جهان غير واقعي اتفاق مي افتند . محل وقوع ، زمان ، شخصيت هاي پديدآورنده ناشناس و غير مشخص اند، و روند حوادث هم منطقي نيست.



    س ـ افسانه ها كي و كجا بوجود آموه اند و اصولاً چرا بشر اينها را حفظ كرده و تا به امروز فراموش نكرده است؟

    ج ـ تاكنون به درستي معلوم نشده است كه افسانه ها كي و كجا و توسط چه كساني خلق شده اند . با اينكه بعضي از فولكلورشناسان منشاء اغلب افسانه ها را هندوستان ذكر كرده اند با اين همه آنها نيز احتمال خطا را در نـظريه هايشان محتمل دانسته اند . و اما اينكه بشر چرا اينها را تا به امروز حفظ كرده ، دو دليل ميتوان براي آن آورد . اول اينكه بشر تا قبل از اختراع كاغذ توسط چيني ها ، اغلب تنها راه انتقال تفكّر ، انديشه و دانش اش ، همين زبان بوده است. يعني فقط بصورت شفاهي مي توانست ارتباط برقرار نمايد . افسانه ها هم كه حاوي نكات مهمي در اخلاق ، جهان بيني و علم هستند وسيلة خوبي براي انتقال اطلاعات بوده است . دليل دوم برمي گردد به تأثيرات افسانه ها در شنونده.

    قابل ذكر است كه امروز با به ميدان آمدن راديو ، تلويزيون ، ويدئو ، ماهواره ، شبكه هاي كامپيوتري چون اينترنت و غيره افسانه ها به اشكال مختلف هنوز هم به حيات خود ادامه مي دهند . الآن مي بينيم كه كارتونهاي ساخت » والت ديسني « اغلب بر اساس افسانه هاي كودكانه مغرب زمين ساخته شده اند و شما استقبال كودكان دنيا را از اين كارتونها مي بينيد .



    س ـ تفاوت اسطوره و افسانه چيست؟
    ج ـ فرويد افسانه را به صورت ساده و كاهش يافته اساطير مي داند . اما به عقيده من اسطوره شكل و ژانر خاصي از فلكلور است و افسانه نوع ديگر و در عين حال كه شباهت هايي باهم دارند . وجوه تمايزي هم بين آنهاست كه مهمترين اين تمايزها مسأله زماني آنهاست . اسطوره ها در زمان بي زمان يعني در دوران پيش از تاريخ شكل گرفته اند ولي افسانه ها به دوران تاريخي بر مي گردند . علاوه بر مسأله زمان اسطوره ها به نوعي الهي هستند ، آنها يا خدايانند و يا افراد مقدس و كساني كه با اين نيروهاي مقدس در ارتباط هستند . در حاليكه قهرمانان افسانه ها از نوع انسان بوده و از ميان مردم برخاسته اند . براي همين هم قهرمانان اسطوره ها دور از ذهن و تا حدود زيادي غير قابل باور مي نمايند اما قهرمانان و همه شخصيت هاي افسانه ها ملموس بوده و قرابت خاصي با دنياي ما دارند .



    س ـ اولين بار چه كساني و كي به گردآوري افسانه ها پرداختند ؟

    ج ـ اولين كساني كه به گردآوري افسانه ها در جهان اهتمام ورزيدند دو برادر آلماني بنام هاي ژاكوب و ويلهم گريم بودند .اين دو برادر افسانه هايي را كه خود از زبان قصه گويان و نقالان شنيده بودند ، در دو مجله فراهم آورده و در سالهاي1814 ـ1812 منتشر كردند . بعد از چاپ كتاب برادران گريم ، علاقمندان و انديشمندان زيادي در كشورهاي مختلف شروع به گردآوري افسانه هاي كشور خود نمودند.



    س ـ در آذربايجان چطور؟ اولين گردآوري افسانه ها چگونه انجام شد و پيشگامان اين عرصه چه كساني بودند؟

    ج ـ گردآوري و چاپ و نشر افسانه ها در آذربايجان به اواسط قرن19 ميلادي بر مي گردد. اولين افسانه آذربايجاني در سال1825 انتشار يافته است.اوايل قرن بيستم مقدار زيادي از اين افسانه ها در نشريات » مكتب«، » ملانصرالدين «و » كشكول« و » دبستان « به چاپ رسيد.

    در دوران حكومت پهلوي اول و دوم به علت سياست هاي شووينسيتي اين حكومت عملاً خواندن و نوشتن و چاپ و نشر هرگونه نوشته اي به زبان تركي قدغن شده و سرپيچي كنندگان به زندان و جريمه هاي سنگيني محكوم مي شدند . اين سياست غير انساني بالطبع سبب شد كه ادبيات و فولكلور آذربايجان تا حدود زيادي به محاق فراموشي سپرده شود . با اين حال نويسندگان و روشنفكراني بودند كه به گردآوري و ثبت فلكلور آذربايجان پرداختند و به انحاء گوناگون نسبت به چاپ و نشر آنها اقدام كردند .

    علي اصغر مجتهدي ، سلام اله جاويد، محمد علي فرزانه ، صمد بهرنگي ، حسين فيض الهي وحيد (اولدوز) ، علي تبريزي ، علي ظفرخواه ، عليرضا ذيحق(ع .آغ چايلي) ، عبدالكريم منظوري ، ناصر احمدي، پرويز يكاني زارع و ديگران از جمله كساني بودند كه بدون توجه به ممنوعيت ها و محدوديت هاي فردي و اجتماعي در دورة ستمشاهي به گردآوري و بررسي فولكلور آذربايجان پرداختند.



    س ـ در رابطه با ويژگيهاي افسانه هاي آذربايجان توضيحاتي بفرمائيد؟
    ج ـ افسانه هاي آذربايجان از زيباترين ، كهن ترين ، و پر محتواترين افسانه هاي جهان محسوب مي شوند . در بررسي اين افسانه ها ما تصاوير روشني از طرز تفكّر ، آداب و رسوم ، شيوة معشيت ، جهان بيني ، ويژگيهاي ملي و آمال و آرزوهاي ملت آذربايجان را در طول تاريخ و در اعصار مختلف مي بينيم . به نظر من يكي از ويژگيهاي خاص و منحصر بفرد افسانه هاي آذربايجان جملات و عبارات آغازين و پاياني آنهاست .



    س ـ تا آنجا كه ما اطلاع داريم شما در مورد فولكلور آذربايجان تحقيقات مختلفي انجام داده ايد . اگر ممكن است در رابطه با اين تحقيقات برايمان بگوئيد؟

    ج ـ فهرست وار اشاره ميكنم:

    1ـ آذربايجان ناغيل لاري ـ خوي روايت لري ـ يوز ناغيل ، كه بزودي منتشر خواهد شد.

    2ـ آذربايجان ناغيل لاريندا باشلانيش و قورتاريش افاده لري (جملات و عبارات آغازين و پاياني افسانه ها)

    3ـ اوستاد شهريارين توركجه ديوانندا ، آذربايجان فولكلور عنصرلري

    4ـ عاشيق ادبياتيندا اسلام معارفي نين تأثيري

    5ـ آذربايجان ناغيل لاري نين عنصرلر سؤزلويو(فرهنگ عناصر افسانه هاي آذربايجان)



    س ـ آخرين سؤال اينكه به عنوان پژوهشگر فولكلور آذربايجان چه توصيه اي به جوانان علاقمند به فولكلور داريد؟

    ج ـ من از عزيزاني كه به فولكلور و گردآوري مواد آن مي پردازند ، خواهش مي كنم حتماً هر چيزي را اعم از افسانه ، باياتي ، چيستان و غيره كه مي شنوند به همان صورت و با همان لهجة روستا و شهرمورد بررسي ، ثبت و ضبط كنند . از اعمال سليقه به هر شكل و به هر دليلي بپرهيزند و در پايان نوشته نام، نام خانوادگي ، شهر ، روستا ، سن ، شغل و تحصيلات راوي و تاريخ ضبط را قيد كنند .

  9. #8
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    آئین نگارش

    زیبایى خواهى، حقیقت جویى و نوآورى، از جمله گرایش هاى فطرى آدمى است. رغبت و علاقه انسان به گفتار و نوشتار درست و شیوا نیز سرچشمه در همان میل نهفته دارد. سخن و نوشته هدفمند، شیوا، روان و رسا، تأثیرى اعجاز گونه بر جان شنونده دارد ، او را مدهوش و سرمست مى سازد و مرواریددرخشان حقیقت را بر ساحل فهم و ادراک او مى نشاند.




    ویژگى هاى نوشته خوب از نظرپیام
    رعایت درستى و شیوایى در گویش و نگارش جز از راه آشنایى با آداب و شیوه هاى صحیح نگارش امکان پذیر نخواهد شد

    1. تناسب با مقتضیات زمان

    نوشته خوب باید با نیازهاى روزگار خود همراه باشد. گذشته از اصول ثابت اعتقادى و برخى احکام عملى که در هر روزگارى پابرجا و استوارند، دیگر اصول و فروع را باید به تناسب مقتضیات زمان دریافت کند و به خواننده انتقال دهد.

    2. هماهنگى با نیاز مخاطب

    نوشته خوب پیش از شکل یابى و استوار شدن، مخاطب خود را ارزیابى مى کند. برخى از نیازهاى مخاطب فطرى اند، یعنى پاسخ گویى به آن ها تعهد است. در نوشته خوب، خواننده باید پاسخ نیازهاى فطرى خود را بیابد، خواه علمى باشد و خواه احساسى، تفریحى، و .... از این رو، پیش از دست بردن به قلم، باید بدانیم:

    ـ براى چه کسانى مى نویسیم.

    ـ آنهاچه نیازهاى فطرى ودرونی دارند.

    ـ راه پاسخگویى به آن نیازها چیست.

    ـ آن راه را چگونه با قالب و زبان گفتار خود هماهنگ کنیم.

    ویژگى هاى نوشته خوب از نظرآیین نگارش

    1. درست نویسى

    2. شیوا نویسى

    نوشته خوب باید هم بر پایه قواعد شناخته شده ادبى استوار باشد و هم زیباو شیوا جلوه کند. درستى سخن در دانش هاى دستور زبان،لغت، بافت شناسى نوشته، و ساخت شناسى آن ارزیابى مى شود. به همین جهت یک نوشته درست با معیارهاى این چهار دانش مطابقت دارد.

    براى شیوانویسى (فصیح و بلیغ نویسى) راهکارهایی وجود دارد که در دانش هاى معانى، بیان، بدیع، و سبک شناسى مورد مطالعه قرار مى گیرند. آموختن قواعد درست نویسى، براى نویسنده شدن «کافى» نیست، امّا مسلّماً «لازم» است.



    درست نویسی دستوری


    درست نویسى واژگان
    از دیگر پایه هاى درست نویسى، رعایت اصول واژه گزینى است.


    گرته بردارى
    یکى از آفات واژه گزینى در زبان امروز «گرته بردارى» است. گرته بردارى یعنى تقلید محض از یک زبان بیگانه در گزینش واژه ها; تقلیدى که با فرهنگ و فضاى زبان ما سازگارى نداشته باشد. این آفت پس از استوارى نظام مشروطه نمودار شد و آرام آرام در همه اجزاى فرهنگ و اندیشه ما رسوخ کرد. سیل ترجمه های غیر اصولی بهنشر این آفت کمک کرد و سرانجام زبانى را به نسل امروز تحویل داد که هر گوشه اش از گرته بردارى هاى نا بجا نشان دارد.

    برخى از این موارد در ساخت جملهنیز دخالت دارند و از این جهت در بخش«گرته بردارى ساختارى» جاى مى گیرند،که چند نمونه از آنهارا نیز در همین جا آورده ایم:

    دوش گرفتن a showerto take
    او مى رود که...(فعل آینده) to ... is goingHe
    کسى را فهمیدن one understandto
    وقت کمى روى درسم گذاشتم. . on my lessonI spent a little time
    یک لطفى کردن favorto do a
    گرفتنِ تا کسى a taxito catch
    کسى را روى فُرم نگه داشتن on form onetoo keep
    روى چیزى متمرکز شدن ... onto consentrate
    دیر یا زود (به معنى بالاخره) sooner or later

    اصول گزینش واژه
    هر واژه، ترجمه ی وجودى ذهنى است; و تناسب میان آن دو بر پایه رابطه هایى استوار است. امّا پس از این مرحله، یعنى برگرداندن آن وجود ذهنى به یک واژه، مرحله اى مهم تر فرا مى رسد که عبارت است از «گزینش بهترین ترجمه و درست ترین و زیباترین واژه». در این مرحله است که نویسنده خود را با چند واژه براى یک مفهوم روبه رو مى بیند، در حالى که تنها یکى از این واژه ها دقیق تر، اصیل، زیباتر، و استوارتر است. نویسنده خوب کسى است که این بهترین را بیابد.

    در گزینش بهترین واژه، رعایت این اصول ضرورت دارد:

    درستى
    معیارِ درستى، واژه نامه هاى معتبر، ذوق ادبى، و کاربردهاى بهنجار است. در این میان، گویش مردم کوچه و بازار یا فلان شاعر و نویسنده، به تنهایى هرگز اعتبار ندارد. به ویژه باید توجه کرد که اگر نویسنده یا شاعرى بزرگ واژه اى نادرست را به کار برده باشد، معیار درستىِ آن واژه نخواهد بود.


    اصالت
    کلمه باید با زبان رسمی هماهنگ و با اصول آن سازگار باشد.

    صیقل یافتگى
    واژه باید آن قدر تراشیده شود و ظریف گردد که کاملا در ظرفِ معنى جاگیرد;یعنی لفظ و معنی کاملا هماهنگی داشته باشند.

    تناسب با سبک و مخاطب
    واژه نه باید فنى و خاص باشد و نه عامیانه; مگر آن که سَبک چنین اقتضا کند. باید حدّ اعتدال رعایت شودتا مخاطب با واژه هاى نوشته به راحتى ارتباط برقرار کند. همین جا اشاره می کنیم که یکى از آفات گویندگى و نویسندگى «به کارگیرى واژه هاى خاص و اصطلاحى» است.


    خوش آهنگى
    کلمات یک متن باید به گونه اى کنار هم قرار گیرند که آهنگى نرم و لطیف در جمله جارى باشد.


    توانمندى
    در هر زبان، واژه هایى محدود وجود دارند. اما این محدودیت هرگز باعث نمى شود که نویسنده در به کارگیرى آن ها احساس محدودیت کند. هرچند واژه ها محدودند، نیروى آنها نامحدود است.
    خوب است در این جا از گفتار استادمهرداد اوستایاد کنیم:

    «بى تردید، زبان پارسى از نظر استعداد ترکیبى، یکى از مستعدترین زبان هاى عالم است. از این روى، شاید آن را بتوان به جریان زندگى در وجود یک جنگل کوهستانى تشبیه کرد که ... شاخسارهاى جوان هر درختش از هوایى پر از تَرى و سرشار از تازگى، پیوسته جوانه مى زند و ریشه اش از منابع پایان ناپذیر زمین نیرو مى گیرد; و به جاى هر درخت که فرو افتد چندین نهال سر بر مى کشد تا خود را به خورشید رساند.»


    رعایت قواعد نشانه گذاری

    نشانه هاى نگارشى

    1. نام و شکل علامت: نقطه (.)
    وظیفه : درنگ کامل
    موارد کاربرد:
    یک . در پایان جمله هاى کامل خبرى یا انشایى.
    دو . پس از پایان یافتن پی نوشت هاى ارجاعى یا تفصیلى.
    سه . پس از نشانه هاى اختصارى.مثال:دکتر.ر
    چهار . پس از شماره ردیف رقمى یا حرفى.مثال:1.
    نکته: در میان جمله هاى مرکّب، هرگز نباید نقطه را به عنوان نشانه مکث کامل قرار داد.

    2. نام و شکل علامت: بند، ویرگول، کاما (،)
    وظیفه: درنگ کوتاه
    موارد کاربرد:
    یک. میان جمله هاى پایه و پیرو.
    دو. قبل و بعد از بدل، اگر بدل در میان جمله باشد.
    سه. بین همه واحدهاى هم اِسناد:
    مثال:در همه چیز به پدرش همانند بود: سخن گفتنش، سکوتش، راه پیمودنش، ...
    چهار. براى ساده سازى فهم جمله.
    پنج. بین بخش هاى مختلفِ نشانى اشخاص و اماکن; و میان اجزاى پس از نام مأخذ در نشانى مآخذ:
    «بهاءالدّین خرّمشاهى: «حافظ نامه»، ج1، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى،1366، ص 52.»
    شش. بعد از فعل وصفى.

    3. نام و شکل علامت: نقطه بند، نقطه ویرگول، (
    وظیفه : درنگ متوسّط
    موارد کاربرد:
    یک . جدا کردن بخش هاى مستقلّ یک جمله طولانى.
    دو . پس از مناداى ادامه دار:
    مثال:«اى خدا; اى یار محرومان!»

    4. نام و شکل علامت: دو نقطه، نشان تفسیر(
    وظیفه : توضیح و تفسیر
    موارد کاربرد:
    یک . قبل از نقل قول مستقیم.
    دو. میان نام نویسنده و مأخذ در پی نوشت ارجاعى.
    سه. میان کلمه و معنى آن در پانوشت.

    5. نام و شکل علامت: نشانه پرسش، پرسش نما (؟)
    وظیفه : پرسش
    موارد کاربرد:
    یک . در پایان جمله هاى پرسشى.
    دو . براى نشان دادن تردید:
    مثال:«سیّد جمال الدّین حسینى در اسدآبادِ همدان (افغانستان؟) زاده شد.»

    6.نام و شکل علامت: نشان عاطفه، علامت خطاب، نشانه تعجّب (!)
    وظیفه : نمایاندن عاطفه
    موارد کاربرد:
    یک . در پایان جمله هاى عاطفى براى نمایاندن عواطفى مثل دعا، نفرین، آرزو، تحسین، تعجب، و تأسف.
    دو . پس از منادا، هنگامى که ندا در همان جا پایان پذیرد:
    «بنشین محمد!»

    7. نام و شکل علامت: دو کمان، پرانتز، کمانک ( )
    وظیفه : توضیح
    موارد کاربرد:
    یک . بیان سال ولادت و وفات:
    مثال: علاّمه مجلسى (1037 ـ 1111)
    دو . آوردن معادل یک کلمه یا اصطلاح در درون متن.
    سه . نشان دادن طرز تلفّظ کلمه و آوانگارى، به ویژه در کتب لغت:
    مثال: «سنا (سَ نا): روشنایى»

    8. نام و شکل علامت: قلاّب، دو قلاّب، کروشه(][)
    وظیفه : افزایش
    موارد کاربرد:
    یک . افزایش کلمه یا عبارتى به متن اصلى:
    مثال:«آیا آن کس که زشتى کردارش براى او آراسته شده و آن را زیبا مى بیند مانند مؤمن نیکوکار است؟»
    دو . ذکر دستورهاى اجرایى در فیلمنامه یا نمایشنامه:
    مثال:«على در حالى که لبخند مى زند: ...»

    9. نام و شکل علامت: خط فاصله، نیمخط، پیوست نما، تیره ( ـ )
    وظیفه : پیوند
    موارد کاربرد:
    یک . قبل و بعد از جمله معترضه.
    دو. پیش از نقل قول مستقیم در مکالمه یا داستان.
    سه. جدا کردن ارقام از یکدیگر.

    10. نام و شکل علامت: سه نقطه، نشانه تعلیق (...)
    وظیفه : تعلیق
    موارد کاربرد:
    یک . به جاى یک یا چند کلمه حذف شده.

    نکته: اگر این علامت در پایان جمله باشد، نقطه اصلى آخر جمله نباید فراموش شود.

    دو . به جاى بخش هایى از متن در خلاصه نویسى.

    سه . نشان دادن مکث در نمایشنامه، فیلنامه، و داستان.


    راهکارهاى شیوا نویسى
    روانى و زلالى

    تفکّر نوعى گفتگوى پنهانى است که به یارى کلمات در ذهن صورت مى پذیرد. از این جهت ،هر چه دامنه دانش لغات نویسنده اى گسترده تر باشد، تسلط او بر بیان افکار خویش بیشتر است. حتّى دو کلمه را نمى توان یافت که مفهومى کاملا یکسان داشته باشند. همواره اختلافى ناچیز میان دو واژه مترادف وجود دارد که در گزینش واژه مطلوب تر دخیل است. نویسنده باید در این اختلاف ها دقت کندو کلمه اى را انتخاب کند که قالبِ منظورش باشد.

    روانى و زلالى یک نوشته بستگی به نکات زیر دارد:
    1. به کار گرفتن کلمه هاى مأنوس و روان.
    2. استفاده از جمله هاى کوتاه و ساده
    3. پرهیز از پیچیدگى کلام.
    4. به کار نبردن جمله هاى معترضه جز به هنگام ضرورت.
    5. به کار نگرفتن اصطلاح ها و تعبیرهاى گنگ و ابهام آور.
    6. پرهیز از «ناهنجارى» (= ضعف تألیف).
    7. دورى از «دراز نویسى خسته کننده» (= اطناب ممل).
    8. دوری از «کوتاه نویسى آسیب زننده» (= ایجاز مخل).

    «اِطناب ممل» هنگامى پدید مى آید که نویسنده با استفاده از کلمه هاى مترادف در کنار یکدیگر و نیز آوردن توضیح هاى مکرر و زائد، خواننده را خسته کند.
    «ایجاز مخل» یعنى نویسنده براى رساندن پیام خود، آن اندازه که لازم است از کلمات استفاده نکند و خواننده را در انتظار توضیح کافى بگذارد.


    پیوند لفظ و معنى

    لفظ و معنى دو روى یک سکه اند و نمى توان آن ها را از هم جدا کرد.

    لفظ و معنى را به تیغ از یکدگر نتوان برید ***** کیست «صائب» تا کند جانان و جان از هم جدا؟

    کسى که جهان را تیره و تار مى بیند، با زبانى آن را وصف مى کند که رنگ بدبینى و غبار اندوه دارد.

    برای مثال:
    از میان همه تعابیر ممکن در بیان «باز گذاشتن در اتاق»، «صادق هدایت» این را برگزیده است: «دیدم عمویم رفته و لاى در اتاق را مثل دهن مُرده باز گذاشته بود.» این زبان بد بینانه وتاریک با موضوع کتاب «بوف کور» و نیز نگرش هدایت کاملا سازگار است.


    درست نویسى املایى

    از گرفتارى هاى رایج میان دانش آموزان تسلط نداشتن بر دانش املا است. همان قدر که «درست نویسى املایى» به یک نوشته اعتبار میدهد، «غلط نویسى املایى» نشان دهنده ی بى دقتى و سهل انگارى نویسنده است.
    در این جا نمونه ای کوتاه از املاى برخى واژه هاى مشابه را مى آوریم:

    آجل: آینده
    عاجل: شتابنده

    آمِر: امر کننده
    عامِر: آباد کننده

    اِثم: گناه
    اِسم: نام

    اَرض:زمین
    عَرض:پهنا

    اَسیر:گرفتار
    عَصیر:شیره
    اَثیر: گلوله آتش، هواو فلک
    عَسیر: دشوار

    اَلَم: درد
    عَلَم: پرچم

    اَلیم: دردناک
    عَلیم: دانا

    اَمل:آرزو
    عَمل:کار

    اِنتساب:نسبت داشتن
    اِنتصاب:گماشتن

    اِنتفاء:نابود شدن
    اِنتفاع:نفع بردن

    بِحار:دریاها
    بَهار:اولین فصل سال

    بَحر:دریا
    بَهر:حرف اضافه (براى)

    تألّم:دردناکى
    تعلّم:یاد گرفتن




    تنظیم پاراگراف

    "بند"یا پاراگراف کوچک ترین واحد ساختمان یک نوشته است. بند، تنها مجموعه اى از جمله ها نیست، بلکه در حقیقت، مجموعه اى است از افکار و مطالبى که نویسنده در ذهن دارد. بند، انشاى مختصرى است که نویسنده اندک اندک آن را گسترش مى دهد تا به صورت نوشته کلى درآید. کوتاهى یا بلندى هر بند، تابع اندیشه ها و روش نویسنده در گسترش آن هاست. معمولا هر قدر موضوع نگارش پیچیده باشد، بندها طولانى تر مى شوند.

    اصولا باید هر بند را با عبارتى آغاز کرد که به انتقال اندیشه از بند قبلى به بند بعدى کمک کند. در تنظیم بندها، دو عامل بسیار مؤثرند: یکى داشتن رعایت نظم و ترتیب در تفکّر و استدلال; و دیگرى مراعات صورت ظاهرى نوشته. هنگامى که اگرخواننده به انبوهى از جمله هاى پیاپى نگاه کندسر در گم مى شود. اما اگر همین نوشته را به بندهایى تقسیم کنیم، فهم مطلب را برایش آسان تر مى شود.

    در هر پاراگراف، عبارت ها و اندیشه هاى طرح شده در آن عبارت ها باید داراى نظم و آراستگى خاص باشند، به شکلی که از نظم آن ها بتوان به اهمیت و جایگاه هر کدام پى برد. همین نظم و آراستگى است که جذابیت مطلب را افزایش مى دهد و سبب مى شود که پیام به روشنى و آسانى در دسترس خواننده قرار گیرد.

    هر پاراگراف باید تمام و کامل باشد، یعنى اندیشه اصلى پاراگراف در آن به خوبى آورده شود. هر پاراگراف یک «هسته» دارد که با جمله اى بنیادین بیان مى شود. این «جمله بنیادین» معمولا در آغاز و گاه در میان یا پایان پاراگراف مى آید. بقیه پاراگراف، در حقیقت، گسترش و تکمیل همین «جمله بنیادین» است. بدین ترتیب، جمله هاى پاراگراف باید همگى بر محور «هسته» بچرخند .

    تعداد پاراگراف هاى یک نوشته به حجم مطالب بستگى دارد. در این پاراگراف ها تنها مواردى آورده می شوند که مضمون واحدىداشته باشند نباید . هر نکته باید در جای خود قرار گیرد تا زنجیره کلام بى نظم و گسسته جلوه نکند.

    میان پاراگراف ها نیز باید پیوستگى کامل باشد تا خواننده همگام با نویسنده پیش رود .

    معمولا در آغاز هر پاراگراف، کلمه یا عبارتى مى آید که مضمون آن را به خواننده بفهماند و او را آماده ی این انتقال کند.


    رسایى وگویایى
    رسایى وگویایى یک نوشته، هنگامى حاصل مى شود که بتوانیم معنا را خوب بپروریم. راه هاى پرورش معانى در زبان فارسى، متفاوت وگستره اند:
    توصیف
    تشبیه
    استعاره
    کنایه


    خوش آهنگی

    کلمات یک متن باید به گونه اى کنار هم قرار گیرند که صداى خواننده بى اختیار آهنگین شود . البته نوع نوشته و موضوع و سبک آن در گزینش این آهنگ بسیار نقش دارد. مثلاً براى نوشته هاى عارفانه و عاشقانه، باید آهنگى نرم و لطیف در جمله جارى باشد; و براى نوشته هاى حماسى باید از آهنگى هیجان انگیز و شور آفرین استفاده کرد.


    تنوع و رنگارنگی
    تنوع در نحوه طرح موضوع از راههای گوناگون،مثل:
    ـ آوردن مثلها و حکایت ها
    ـ استفاده از «طنز».
    ـ آمیختن خبر و انشا و طلب و استفهام.
    ـ به کار گرفتن صنایع ادبى.
    ـو ....

    دلنشینی و شیرینی

    براى ایجاد دلنشینى و شیرینى در یک اثر، نویسندگان راه های گوناگونى دارند. رایج ترین راه استفاده از فنبدیع در نوشته هاست.
    در این روش ،صنایعی به نویسنده آموخته مى شود که با آن ها مى توان کلام را آراست و دلنشین ساخت. در استفاده از این صنایع باید به 2 نکته توجه کرد:
    این که زیادتر از اندازه در اثر به کار گرفته نشوند، دیگر آن که طبیعى و هنرمندانه به کار گرفته شوند، به گونه اى که خواننده ، نوشته را تصنعى و تکلف آمیز نبیند.


    تازگى وطراوت
    نویسنده توانا همواره سعی می کند که از سبکهای امروزى، واژه هاى نو، تعبیرهاى تازه، ساختار مناسب استفاده کند.
    هنگامى که رنگ و بوى طراوت و تازگى در یک نوشته باشد،خواننده از بعضی از عیوب آن چشم پوشى مى کند.
    ََ

    سرشارى و پربارى
    نوشته خوب باید خواننده خویش را در یک جریان مستمر فرهنگى پیش برد و در این زمینه نویسنده وظیفه دارد که عناصر مختلف را به تناسب در اثر خود، استفاده کند.
    بهره گیرى از آیات وروایات
    قرآن مجید که سرچشمه هدایت ونور است، از لحاظ فصاحت الفاظ و بلاغت معانى کتابى بى مانند است.استفاده از این آیات نورانی هم به زیباسازى نوشته کمک مى کند و هم آن را پربار و سرشار از معانى بلند مى سازد.

    استفاده از آیات و روایات و دیگر شواهد براى پربار ساختن نوشته، دو گونه دارد: تلمیح و اقتباس.
    تلمیح آن است که در ضمن کلام، اشاره اى لطیف و ظریف به آن آیه یا ... شود، اما عین آن آورده نشود.

    اقتباس آن است که عین آیه یا عبارت مورد نظر یا قسمتى از آن را که از مطلب ما حکایت مى کند،بیاوریم.



    گامهاي نگارش
    بسیارى از مشتاقان نویسندگى مى پرسند: از کجا باید شروع کرد؟ آیا هر کسى مى تواند نویسنده شود؟...

    می توان گفت که براى نویسنده شدن باید هم ذوقى نهفته داشت; هم آن را کشف کرد; هم با تمرین و کوشش این ذوق را پرورش داد


    براى نگارش چه باید کرد؟


    خواندن و اندیشیدن: هر نویسنده اى باید هر روز صفحه اى به صفحات خوانده خود بیفزاید و روزهاى این رویّه را با پشتکار ادامه دهد. این که چه بخوانیم، تابع آن است که بیشتر به کدام موضوعات علاقه داریم. امّا فراموش نکنید که یک چیز براى همه نویسندگان ضرورت دارد: خواندن آثارى که شاهکارهای ادبی محسوب می شوند. در این میان، نقش «شعر نو» و دیگر آثار امروزى، در کنار آثار کهن، فراموش نشود; حتّى اگر به دلایلی در مورد پیدایش و عوارض هنر امروز، سئوالات جدّى داشته باشید.


    نوشتن و نوشتن و نوشتن: فراموش نکنید که اگر نویسنده حتّى یک روز از قلم زدن دست کشد، ذوف هنرى خود را به اندازه همان یک روز دچار افسردگى مى کند. نکته مهم این است که هرگز صرفاً منتظر سفارش کار نگارشى نباشیم. بخشى از زندگى هنرمند باید وقف گرایش هاى هنرى اش شود، حتّى اگر در لحظه، کسى مشتاق و خریدار اثرش نباشد.


    رعایت مراحل نگارش

    (1) تفکّر.

    (2) تهیّه طرح: طرح چهار چوبى است براى یک نوشته که در آن، چشم انداز آینده نویسنده روشن مى شود.

    (3) گردآورى و دسته بندى اطّلاعات.

    (4) تهیّه سیاهه آزمایشى: در سیاهه آزمایشى، مطالب به ترتیب زمان تهیّه مى شوند و به حسب دسترسى به منابع، بر کاغذ مى آیند; بى آن که درباره تقدّم و تأخّر یا کلّیّات و جزئیّات آن ها تصمیم گرفته شود.

    (5) تهیّه سیاهه نهایى: در سیاهه نهایى، پس از تأمّل و بازنگرى کافى، هم در ترتیب مطالب تجدید نظر مى شود و هم برخى از مطالب غیر لازم حذف مى گردند.

    (6) تهیّه پیش نویس: در این مرحله، سیاهه نهایى قلمى مى شود، یعنى تبدیل به یک نوشته منسجم می شودو قواعد خاصّ نگارش و ویرایش در آن، اعمال مى گردد.

    (7) نقد و نظر و بازبینى: نویسنده خوب همواره از شتاب مى پرهیزد. یکى از اصول پیشرفت در نویسندگى، همین است که نویسنده مرتّباً خود را مَحَک زند و پس از تهیّه پیش نویس، آن را به دقّت بازبینى کند و نقائص کار خود را پیدا کندو در صورت نیاز، با اهل نظر به مشورت بپردازد.

    (8) ویرایش: اگر نویسنده اى توان ویرایش دارد، مى تواند ویراستار اثر خود باشد. امّا معمولا بهتر است که حتّى نویسندگان توانا، آثار خود را به قلم ویراستار دیگرى بسپارند; ویراستارى که توانایی خود را در این زمینه به اثبات رسانده باشد.



    پرسش هاى مهم پیش از نگارش

    نویسنده باید پیش از دست به قلم بردن، به این چهار پرسش اساسى پاسخ دهد و به تناسب پاسخى که براى آن ها مى یابد، کار خود را آغاز کند:

    1. چه مى نویسیم (؟): در این مرحله باید موضوع را به خوبى بشناسیم و قلمرو آن را معلوم کنیم.
    2. چرا مى نویسیم (؟): آیا در پى اثبات مدّعایى هستیم یا وصف رویدادى یا گزارش تجربه اى؟ این، در زبان نگارش و شیوه داخل شدن به بحث و نتیجه ی آن کاملا اثر مى گذارد.
    3. براى که مى نویسیم (؟): مخاطب خود را، خواه حاضر و خواه غایب، خوب بشناسیم و مقتضیّات روحى او را بفهمیم و آن گاه دست به قلم ببریم.
    4. در چه وضعیّتى مى نویسیم (؟): وضعیّت ما و روزگار ما چه اقتضا مى کند; براى انجام کار خویش چه اندازه مهلت داریم; اثر ما در چه محیطى به دست مخاطب مى رسد؟

  10. #9
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض فولكلور يا فرهنگ مردم در گذشته دور

    نخستین بار« آمبرو از مورتن »ambroise morton در 1885 میلادی آثار باستان و ادبیات توده را folk-iore نامید یعنی دانش عوام. در آلمان و هلند و کشورهای اسکاندیناوی لغت volkskunde معادل آن را پذیرفتند ، اما در کشور های لاتینی زبان ابتدا مقاومت بیشتری نشان دادند و پس از کشمکشها و وضع لغات دیگر، بالاخره به این نتیجه رسیدند که فولكلور جامع ترین لغتی است که شامل تمام دانش عوام میشود و مشتقات این لغت را نیز وارد زبان خود کرده اند.

    بموجب تعریف سن تیو( saint yves ) فولكلور به مطالعه زندگی توده عوام در کشورهای متمدن می پردازد. زیرا در مقابل ادبیات توده ، فرهنگ رسمی و استادانه ای وجود دارد به این معنی که مواد فولكلور در نزد مللی یافت می شود که دارای دوپرورش باشند: یکی مربوط به طبقه تحصیل کرده و دیگری مربوط به طبقه عوام . مثلا در هند و چین فولكلور وجود دارد اما نزد قبایل وحشی استرالیا که نوشته وکتاب ندارند فولكلور یافت نمی شود . زیرا که همه امور زندگی این قبایل مربوط به علم نژاد شناسی است.

    نژاد شناسی نه تنها و ضع سیاسی و مذهبی و عادات و اخلاق آنها را ضبط می کند ، بلکه مثلها ، ترانه ها، قصه هاو افسانه های آنها را نیز جمع آوری می نماید. فولكلور نزد قبایل بدوی وجود ندارد چنانکه در ملتی که همه افراد آن دارای پرورش عالی معنوی بوده و از اعتقاد به اوهام و خرافات بر کنار باشند نیز یافت نخواهد شد . ولی چنین ملتی تا کنون وجود نداشته است. بطور اجمال فولكلور آشنایی به پرورش معنوی اکثریت است در مقابل پرورش مردمان تحصیل کرده در میان یک ملت متمدن .

    امروزه فولكلور توسعه شگفت آوری بثمر رسانیده، ابتدا محققین فولكلور فقط ادبیات توده مانند: قصه ها، افسانه ها، آوازها، ترانه ها، مثلها، معماها، متلکها و غیره را جستجو میکردند. کم کم تمام سنتهایی که افواها آموخته می شود و آنچه مردمان در زندگی خارج از دبستان فرا می گیرند جزو آن گردید .چندی بعد جستجو کنندگان اعتقادات و اوهام ، پیشگویی راجع به وقت نجوم ، تاریخ طبیعی، طب و آنچه دانش توده نامیده میشد مانند گاهنامه ،سنگ شناسی، گیاه شناسی، جانور شناسی و دارو هایی که عوام به کار می برند را به این علم افزودند. سپس اعتقادات و رسومی که وابسته به هر یک از مراحل گوناگون زندگی مانند :تولد، بچگی، جوانی ،زناشویی، پیری ، مراسم سوگواری، جشنهای ملی و مذهبی و عاداتی که مربوط به زندگی عمومی می شود ، از جمله تمام پیشه ها و فنون توده جزء این علم به شمار آمد ، زیرا هر پیشه ای ترانه ها و اوهام و اعتقادات مر بوط به خود را دارد مثلا فولكلور شکار یا ماهیگیری جدا ست و هر شغلی ممکن است نزد محقق این فن بایگانی علیحده داشته باشد.

    همچنین کتابهایی که از دست توده مردم بیرون آمده مانند: بهرام و گلندام، خاله سوسکه، عاق والدین و غیره باید جمع آوری و مطابق تاریخ طبقه بندی شود.

    هنر و ادبیات توده به منزله مصالح اولیه بهترین شاهکارهای بشر بشمار میاید، بخصوص ادبیات و هنرهای زیبا و فلسفه و ادیان مستقیما از این سرچشمه سیراب شده و هنوز هم می شوند. این سرچشمه افکار توده که نسلهای پیاپی همه اندیشه های گرانبها و عواطف و نتایج فکر و ذوق و آزمایش خود را در آن ریخته اند گنجینه زوال ناپذیری است که شالده آثار معنوی و کاخ باشکوه زیباییهای بشریت به شمار می آید.

    ترانه های عامیانه، آوازها و افسانه ها نماینده روح هنری ملت میباشد ، و فقط از مردمان گمنام و بیسواد به دست می آید . اینها صدای درونی هر ملتی است و در ضمن سرچشمه الهامات بشر و مادر ادبیات و هنر های زیبا محسوب می شود . به همین مناسبت امروزه در کشور های متمدن اهمیت خاصی برای فولكلور قائل می باشند.

    شاید ایرانی تحصیل کرده بزندگی اجتماعی اروپائیان بیش از وطن خود آشنا باشد، در اینحال چگونه میتواند اظهار وطن پرستی بکند؟ و حال آنکه از رموز زبان ، ترانه ها، قصه ها، اعتقادها ، اندوه و شادی و بطور خلاصه از زندگی مادی و معنوی هم میهنان خود آگاه نیست و نمی تواند با آنها همدردی داشته باشد و یا درد های آنان را چاره کند.

    کم کم در همه جا تاریخ تمدن جانشین تاریخ رسمی سیاسی و جنگی شده است و در هر دوره شمه ای از وضع علوم و هنر های زیبا و ادبیات را مینگارند. اکنون موقع آن رسیده است که تاریخ شامل عادات و رسوم زندگی توده بانضام ترا نه ها و اوهام و افسانه های هر دوره ای باشد . باید تاثر ملت را تا هر زمان تعیین کرد تا مقاومت توده در مقابل کش مکش ها و شرکت او در بهبود وضع عمومی آشکار گردد بطور خلاصه باید گروه نیاکان گمنام هر ملتی با اندوه و شادی و بد بختیها و سستیها و کوششها و فداکاری هایش جلو او مجسم بشود.

    قسمت عمده زندگی روزانه ما از عاداتی که به ارث برده ایم تشکیل یافته و سرچشمه آن ها ملی نیست بلکه بشری می باشد ، زیرا مظاهرات گوناگون زندگی توده حاکی از عمومیت و قدمت است . این عادات هر جا که بشر است خود نمایی میکند و میتوان حدس زد که تمام آنها از ابتدای بشریت آغاز میشود و یا لااقل مربوط به دوره های بسیار باستانی است . افزارهای یکسان که در مناطق گوناگون پیدا شده نه تنها دلیل ارتباط اقوام است بلکه مؤید این نظر می شود که همه آنها از افزار های ما قبل تاریخ منشعب شده است . ( همان کهن الگوهای مد نظر کارل یونگ در روانشناسی و یا بهتر بگوییم فلسفه تحلیلی اسطوره ها ).
    آداب و رسوم نیز از همین قرار است . خوشامد گفتن به کسی که عطسه میکند در همه سرزمینها و بین تمام قبائل مرسوم می باشد. آتش کردن بوسیله سایش چوب در سر تاسر زمین معمول بوده . ادبیات توده چه از حیث موضوع قصه ها و ترانه ها و چه از جنبه های دیگر عمومیت محصول زندگی توده را میرساند . اغلب در کشور های دور ازهم که بهیچ وجه وسیله ارتباط بین افراد آن وجود نداشته اشعار عامیانه ای هست که از حیث مضمون و آهنک همانند میباشد. اسنادی دردست هست که آدم عصر حجر میرقصیده ، آیا می توانیم مدعی بشویم که شبها در کنار آتش قصه نمی گفته یا آواز نمی خوانده است؟

    از مقایسه تمام قصه های ملل گوناگون که در سر تا سر زاد بوم نژاد هند و اروپایی و همچنین میان نژادهای سرخ وسیاه رواج دارد چنین بر میاید که بسیاری از آنها با جزئی تغییر در همه جا یافت می شود/ چوپان اسکاتلند ، ماهیگیر جزیره سیسیل ، دایه ایرانی ، موجیک روسی ، برزگر هندی و شتر چران بربر که همه آنها بیسواد و نادان هستند و هرگز راجع یکدیگر چیزی نشنیده اند یک وجه مشترک دارند و آن عبارت از قصه های عجیب و یا خنده آوری است که گاهی ساختمان ظاهری آنها فرق می کند ولی موضوع آنها همه جا یکی است. مثلا قصه« ماه پیشانی» ایرانی با جزئی تغییر نزد فرانسوی ها ، آلمانی ها و ایرلندی ها وجود دارد و از حیث موضوع با قصه نروژی نزدیکتر می باشد. این اختلاف کوچک در مضموم یک قصه از نواحی مختلف یک کشور جمع آوری شود نیز مشاهده می گردد . به همین مناسبت چنین تصور کرده اند که ترکیب اولیه ترا نه ها و قصه ها و اعتقادات بشر به زمانی میرسد که خانواده های گوناگون این ملل با هم میزیسته و هنوز از یکدیگر جدا نشده بوده اند.

    آنچه در باره قصه ها گفته شده در باره اعتقادات و رسوم دیگر نیز صدق میکند. شالوده مشترک مذاهب اولیه و پرسشهای توده بطور خلاصه از سه سرچشمه ناشی میشود:

    پرستش مردگان، پرستش طبیعت و موجودات آن ، رسوم و جشنهای موسمی که مربوط به پیوند بین انسان و طبیعت می شود ، رابطه میان ستارگان و فصلهایی که از تأ مل احوال ملل گوناگون در طبیعت به دست آمده است .

    از این رو عادات و آداب و اعتقادات ما نه تنها از جانب پدر و یا کسانیکه در سرزمین هم نژاد نیاکان میزیسته اند به ما رسیده بلکه از تمام نژادهای دیگر این عادات و اعتقاد ها را گرفته ایم . فولكلور دشمنی با بیگانگان را زائل می کند و همبستگی نژاد بشر را نشان می دهد از این قرار اساس زندگی توده عمومیت دارد ولی مطلب مهم دیگر اینست که این اساس مشترک به زمانهای ما قبل تاریخ میرسد.

    چنانکه ملاحضه می شود فولكلور علم نوزادی است ، ولی جمع آوری مصالح آن بسیار لغزنده و دشوار می باشد زیرا این گنجینه فقط از محفوظات اشخاص بی سواد و عامی به دست میاید و وابسته به پشتکار و همتی است که اهالی تحصیل کرده یک ملت از خود نشان بدهند . زیرا هر گاه در جمع آوری آن مسامحه و غفلت بشود بیم آن می رود که قسمت عمده فرهنگ توده ای فراموش گردد.
    این جنبش در ایران پس از چاپ کتاب« نیرنگستان» 1312 آغاز شد، و معلوم نیست به چه علت کتاب نامبرده توقیف گردید ولی زمامداران وقت متوجه شدند که از این راه می توانند وسیله نمایشی فراهم بیاورند و در همان دوران اسم بکر« مردم شناسی» اختراع شد ، موزه ای با این نام گشایش یافت که بر اشخاص بی سابقه پیدا نیست مقصود موزهETHNOGRAPHIE یاSOCIOLOGIE یاant hropologie ویا اداره جاسوسی است. متاسفانه این تقلید هم مانند همه تقلید های بی اساس که ............. انجا م گرفت به صورت کاریکاتور وازده ای از آب در آمد. یعنی مقداری البسه و اشیاء فراهم شد و بدون رعایت اصول museographi مرتب گردید . بطوریکه تماشا کننده بی آنکه رابطه این اشیاء و افزار و اشخاصیکه در زمان و مکان معینی آنرا به کار می برده اند در یابد و یا دنباله تحولات مادی و معنوی آنرا درک کند، مشتی اشیاء و افزار و جامه هایی را درهم و برهم در آنجا می بینید. از این گذشته موزه نامبرده فاقد بسیاری از آلات و افزار کار و اسباب بازی و پیرایه و طلسم و غیره می باشد که جمع آوری آنها کار بسیارآسان و با مخارج کم میسر بوده است . بر عکس به معرض نمایش گذاشتن لباس سلاطین قاجاریه و یا لباسهایی که بموجب د ستور زری آن جداگانه در ولایات خریداری و به تقلید لباس مردمان بومی دوخته شده بیشتر بدرد موزه بالماسکه میخورد.

    مقداری اسناد گرد آمده که به نظر میاید بیشتر از لحاظ رفع تکلیف جمع آوری شده باشد و کاملا فاقد ارزش علمی است .به این معنی که بخشنامه هایی به فرهنگ استانها فرستاده شد و از رؤسای فرهنگ محل هر کدام جدیت بیشتری به خرج داده اند بعنوان تکلیف در دبستانها از شاگردان تقاضای قصه وافسانه کرده اند و به این ترتیب اسناد جمع آوری شده است . ولی آنهایی که به علت سهل انگاری از این اقدام غفلت ورزیده اند حتی برای نمونه کوچکترین اثری از فولكلور ناحیه خود نفرستادند . به طوری که از بسیاری جاها و حتی از استانهای بزرگ هیچ سندی در دست نیست . گرچه این اسناد ارزش علمی ندارد یعنی اغلب بدون تاریخ است و نویسنده ویا گوینده اصلی آنها معلوم نیست و لغات محلی به طور دقیق ضبط نشده و نقص های دیگر. معهذا بعضی از آنها قابل استفاده و برای مطالعات بعدی کمک گرانبهایی بوده است . بدبختانه در موزه بسیاری از این اسناد گوناگون را که روی کاغذهای بی قواره بوده یکنفر که البته آشنایی به تمام زبانهای بومی نداشته پاکنویس کرده و اصل سند از بین رفته ، بعلاوه بسیاری از این اسناد دست اشخاص متفرقه افتاده و مفقود گردیده است.( از جمله مجموعه گرانبهایی که یکی از معلمین یزد فراهم کرده بود) آنچه از این اسناد استفاده شده بعضی دو بیتی ها و چند قصه است که به صورت ادبی در آمده و حتی در آنها دخل و تصرف شده است.

    البته ایرادهای بیشتری باین بنگاه وارد می باشد که از موضوع ما خارج است. اما مطلبی که مهم است اینکه عجالة برای جمع آوری آثار و فرهنگ توده یک مرکز وجود دارد که هرگاه اصلاحات اساسی در آن شود ممکن است بعدها صورت جدی و علمی به خود بگیرد .

    تا کنون تحقیقاتی که درباره فولكلور ایران انجام گرفته بسیار محدود و ناقص می باشد ، چون به هیچ وجه متکی به روش دقیق علمی نبوده است . فقط می توان از آن بعنوان طرح مقدماتی کار جدی و علمی استفاده کرد. در این زمینه کتابها و رساله های بیشماری که در کشور های متمدن دیگر وجود دارد راهنمایی گرانبهایی خواهد بود.

    آنچه به زبان فارسی به چاپ رسیده عبارتست از:

    ژو کورسکی، نمونه آثار ملی ایران ،پترزبورگ،1902

    ا.کریستی، مجموعه قصه های فارسی، کوبنهاون1918

    ه.ماسه قصه های فارسی، پاریس1925

    گالونو، زورخانه، لنینگراد1927

    گالونو،پیلوان کچل،لنینگراد1928

    گالونو، خیمه شب بازی، لنینگراد،1929

    ص. هدایت، اوسانه1310-نیرنگستان1312

    کوهی کرمانی ،هفتصد ترانه، چهارده افسانه1314

    مجله موسیقی سال اول 1318 شماره های 6-7-8

    اسناد چاپ نشده که در این موضوع وجود دارد عبارتست از پرونده های موزه مردم شناسی و پرونده های قصه متعلق به آقای صبحی مهتدی .

    بزبان خارجه جامعترین کتابی که تاکنون راجع به فولكلور ایران نوشته شده تألیف آقای هانری ماسه است که تقریبأ تمام نیرنگستان و اوسانه و چهارده افسانه کوهی با اسناد و شواهد دیگری که به دست آورده و یا از روی سفر نامه های اروپائیان که به ایران آمده اند یاداشت کرده در دو جلد به چاپ رسانیده است.

    خانم دونالسون در the wildrue چاپ1938 فولكلور ایران را بیشتر از لحاظ اسلامی تحت مطالعه قرار داده اند و با وجود اینکه از نیرنگستان اقتباس کرده اند گویا به عمد اسم آن را از قلم انداخته اند فقط در یکجا (173ص) این کتاب را «نارنجستان» مینامند. مطالعات دیگر راجع به فولكلور ایران از این قرار است:

    بریکتو، قصه های فارسی، لییژ 1910

    لوریمر،قصه های فارسی، لندن 1919

    راما سکوویچ ، دو بیتی های ملی فارسی ،پترو گراد،19116-29

    زاروبین، فولكلور و افسانه های بلوچ،لنینگراد،1930-32

    کریستنسن، قصه های فارسی، ینا1939



    بغیر از تحقیقات علمی که برخی از ایرانشناسان درباره بعضی اززبان های بومی ایران کرده اند مقالات دیگری درباره فولكلور ایران وجود دارد که از ذکر آنها چشم پوشیدیم. ونیر تحقیقات آقای لسکو راجع به فولكلورکردها و بلدریف در باب فولكلور تاجیک ها را می توان در ردیف فولكلور ایران بشمار آورد. پس چنانکه ملاحظه می شود نسبت به تحقیقاتی که حتی در کوچکترین نواحی بلغارستان یا قفقاز یا هندوستان در باره فولكلور انجام گرفته تحقیقات راجع به فولكلور ایران بسیار ناچیز است. مثلا در سر تا سر رومانی یک دهکده هم پیدا نمی شود که تمام ترا نه های عامیانه آنجا یاداشت نشده و آهنگ آنها را به نت موسیقی ننوشته باشد. یا در کشور ایرلند تا کنون کاغذهایی که روی آنها اینگونه آثار را جمع کرده و نوشته اند به شصت خروار رسیده است .بدیهی است که آثار فرهنگ توده ایرانی اگر جمع شود از این مقدار بیشتر خواهد بود.

    گرچه سرزمین ایران در این زمینه از خیلی جاهای دیگر بیشتر مایه دارد ولی این گنجینه هنوز دست نخورده مانده است ، و هر گاه اقدام فوری و جدی در این راه انجام نگیرد ممکن است قسمت عمده فولكلور آن از بین برود.چنانچه در اثر فقر و گرسنگی کوچ دادن و تحت قاپو کردن ایلات و سهولت وسایل حمل و نقل و تغییرات و تحولاتی که به سرعت در جامعه انجام میگیرد بسیاری از عادات و رسوم دهات و ایلات دور دست فراموش شده است و اگر امروز با تمام وسائل جمع آوری نشود دیری نمی کشد که بسیاری از این گنجینه های ملی را از دست خواهیم داد.

  11. #10
    آخر فروم باز Boye_Gan2m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Road 2 Hell
    پست ها
    1,216

    پيش فرض

    مقاله نویسی

    آشنایى با فنّ مقاله نویسى یکى از ضرورت هاى نویسندگى است. به ویژه پس از مشروطیّت، این گونه از نگارش در زبان فارسى گسترش یافت و امروز یکى از پایه هاى نوشتن به شمار مى رود. تقریباً هر نویسنده اى، گاه به سفارش و گاه بابرای خود به مقاله نویسى رو مى آورد، مخصوصاً که امروز اساس کار مطبوعات، مقاله نگارى است.


    مقاله چیست؟


    دائرة المعارف بریتانیکا نوشته است:

    «مقاله انشایى است که حجمى متوسّط دارد و در مورد موضوعى معیّن بحث مى کند. نویسنده باید حدود موضوع را رعایت کند و با رسایى و روشنى آن را توضیح دهد.»

    در بیان کوتاه، مقاله نوشته اى است که درباره موضوعى خاص با حجمى متوسّط نوشته مى شود. مقاله معمولا در روزنامه و گاهنامه، و گاه در کتاب جاى مى گیرد. به مجموعه گفتارهاى صوفیان در مجالس خود نیز مقاله مى گفته اند، همانند مقالات شمس تبریزى.
    در جهان امروز، مقاله عرصه اى گسترده دارد و موضوعات گوناگون را در بر مى گیرد.

    شرایط مقاله نویسى
    1. احاطه به موضوع مقاله.

    2. صداقت و حسن نیّت که شرط قلم زدن است.

    3. در نظر گرفتن مصلحت هاى جامعه، و نه منافع فرد یا گروه خاص.

    4. گشودن گرهى از گره هاى علمى، اجتماعى، و ... از طریق گزینش موضوعاتى که طرح آن ها در جامعه دردى را دوا مى کند.


    . مراحل نگارش مقاله

    1. یافتن موضوع: این کار، باید پس از تأمّل کافى و با اندیشه گره گشایى و خدمت صادقانه صورت پذیرد، نه به صرف تفنّن یا سفارشى را پاسخ گفتن.

    2. تفکّر درباره موضوع و تنظیم طرح: در این مرحله، باید اندیشید که چه وجوهى از موضوع را باید شکافت; از کجا باید شروع کرد و به کجا ختم نمود; چه شواهدى را باید ارائه کرد; و چه دستاوردى در نظر است.
    3. یادداشت بردارى از منابع: باید نکته هاى مهمّى را که بعداً در مقاله چیده مى شوند، از منابع گوناگون ـ و گاه از گنجینه ذهن خویش فراهم آورید.
    ثبت نشانى دقیق منابع را هرگز فراموش نسازید، زیرا نویسنده امین کسى است که نام منابع مورد استفاده را با کمال انصاف ذکر نماید.

    4. تنظیم و اصلاح یادداشت ها: در این مرحله، یادداشت هاى پراکنده کنار هم قرار مى گیرند و پیش نویس متن مقاله از چینش آن ها پدیدار مى شود. ترتیب منطقى و نظم ساختارى هرگز فراموش نشود.

    5. تهیّه متن نهایى مقاله: ویرایش و بازنگرى پیش نویس و تهیّه متن پاکنویس سبب مى شود که نویسنده اطمینان یابد کارى منطبق با میزان هاى نگارشى و ویرایشى انجام داده است .
    6. تعیین عنوان: خوب است در تعیین عنوان شتاب نکنیم و آن را به مرحله آخرواگذاریم; زیرا پس از احاطه یافتن به متن خویش، بهتر مى توانیم عنوانى گویا و درخور براى آن برگزینیم. عنوان باید آیینه مقاله، کوتاه، آهنگین و پرطنین، روان و شیوا باشد.



    حجم و گستره مقاله

    معمولا مقاله هر چه کوتاه تر ـ در عین رسایى ـ باشد، خوانندگان بیشترى را به خود جلب مى کند. با این حال، گاه موقعیت ایجاب مى کنند که مقاله حجمى زیاد بیابد. روى هم رفته، حجم یک مقاله به این عوامل بستگى دارد:

    ـ موضوع مقاله: مثلا موضوعات علمى معمولا حجمى بیشتر مى طلبند.

    ـ سطح مخاطب.

    ـ مجموعه اى که مقاله در آن چاپ مى شود.

    ـ ویژگى هاى زمانى و مکانى در تاریخ درج مقاله.

    ـ توان مقاله نویس.


    سطح نگارش مقاله

    سطح نگارش مقاله باید دقیقاً با نیاز و فهم مخاطب هماهنگ گردد. مثلا اگر مقاله اى اقتصادى براى مخاطبان عام نوشته مى شود، هرگز نباید سرشار از اصطلاحات ویژه اقتصادى باشد. حتّى اگر نویسنده ناگزیر از طرح مباحث تحقیقى و فنّى در چنین مقاله اى است، باید آن ها را خالی از هر گونه تعبیر ویژه و خاص مطرح کند و زبان ـ و نه مطالب ـ را به سطح فهم مخاطبان خویش نزول دهد.

    =====

    ويژگی‌های يک مقاله برای انتشار در نشريات علمی - پژوهشی

    1- مقدمه
    در اين نوشته به ويـژگی‌هـای کلّی يک مقاله علمی - پژوهشی برای انتشــار در نشرياتـی که مقـالات آنها مـورد داوری قرار می‌گيرند (Refereed Journals) پرداخته شده است. اين نشريات يا مجلّه‌ها پس از دريافت مقاله آن را برای داوری نزد سه يا چند نفر از داوران که به موضوع مورد بحث مقاله آشنايی دارند ارسال می‌دارند. پس از دريافت نظرات و پيشنهادات داوران، در صورتی که مقاله قابلّيت انتشار داشته باشد، نشريه مقاله مورد بحث را منتشر می‌نمايد. چارچوب‌های آورده شده در اين نوشته نيز می‌تواند برای مقاله‌های ارسالی برای همايش‌های علمی که مقالات آنها داوری می‌شوند مورد توجّه قرارگيرد.

    2- معيارهای يک مقاله علمی - پژوهشی
    توصيه جدّی می‌شود که معيارهای زير در هر مقاله علمی - پژوهشی مورد رعايت قرارگيرند. رعايت اين معيارها باعث انسجام و استحکام مقاله شده و امکان پذيرش آن را در يک مجله علمی - پژوهشی افزايش می‌دهد.الف- مرتبط بودن مطالب و کامل بودن• تمام موضوعات مطرح شده‌اند.• استدلال‌ها و بحث‌ها در کليت متن مرتبط هستند.• منابع و مراجع ادبيات تحقيق آورده شده‌اند.• منطق و پيوستگی بين استدلال‌ها رعايت شده است.
    ب- برخورداری از يک سازمان منسجم:• مقاله از يک ساختار شفاف مفهومي برخوردار است.• عنوان‌ها و زير‌عنوان‌های مناسب، صحيح و مرتبطی به کار برده شده‌اند.• نظام ارجاع دهي با ثبات و مناسب است.
    پ- برخورداری از يک محوريّت تحقيقی در کلّيت و ترکيب مقاله:• تفکر خلاق، ترکيب و استدلال ظهور و بروز دارد.• دقت فکري در باره عنوان اصلي ديده مي‌شود.• مفاهيم مرتبط به نحو مناسبي تحقيق شده‌اند.• استدلال‌ها و اثبات‌ها به وسيله مدارک و مستندات يا ارجاعات پشتيباني شده‌اند.• شواهد کافی براي فهم موضوع وجود دارد.• ادبيات تحقيق مورد نقد و تحليل قرار گرفته‌اند.• ارتباط لازم بين ادبيات تحقيق و موضوع مورد تحقيق مقاله ارائه شده است.

    3- ساختار عمومی مقاله
    يک مقاله تحقيقی به طور کلی می‌تواند در برگيرنده ساختاری مشابه ساختار زير باشد.
    1) عنوان مقاله:• پرهيز از عنوان‌های کلی و روزنامه‌ای؛• استفاده از صفت و موصوف‌های لازم برای گوياتر نمودن عنوان؛• دارا بودن جذّابيت برای جذب مخاطب؛• فشرده و مختصر و يادآوردنی؛• پرهيز از اصطلاحات نامأنوس و اختصار• توجه به اين نکته که عنوان يک برچسب است نه جمله.2) نام نويسنده/نويسندگان:• مشخص کردن نام و رابطه عضويتی نويسنده يا نويسندگان.3) چکيده:• دربرگيرنده (معرفی کلی و گويای تحقيق / بيان هدف و قلمرو تحقيق، اهميت کلّی تحقيق ، مروری فشرده بر ساختار مقاله، اشاره کلّی به نوآوری‌ها و دستاوردهای مقاله)؛• پرهيز جدی از آوردن مراجع، فرمول و علامت‌های ويژه؛• رعايت کوتاهی و فشرده بودن ( در حد يک بند و سقف 200 تا 250 کلمه)؛• توجه به اين نکته که تعداد افرادی که چکيده را می‌خوانند بسيار بيشتر از کسانی است که مقاله را می‌خوانند.4) کليد واژه‌ها:• تا سقف پنج کلمه و يا اصطلاح5) مقدمه:• تعريف مسئله و قلمرو تحقيق؛• طرح اهميت تحقيق؛• طرح سوابق تاريخی موضوع؛• طرح طبقه‌بندی‌ها و شاخه‌های مرتبط با موضوع؛• ارائه تعاريف اصطلاخات اصلی و علائم و اختصارات؛• مروری کلی بر بقيه مقاله.• اين بخش می‌تواند با بخش بعدی ترکيب شود.6) بررسی ادبيات موضوع/ سابقه تحقيق:• طرح سابقه بر اساس يک نظم زمانی/ ديدگاهی/مکتب فکری يا هر طبقه‌بندی ديگر؛• طرح ارتباط ادبيات مورد بررسی با موضوع تحقيق؛• بيان نقاط قوّت، ضعف و محدوديت‌های ادبيات موضوع؛• صرف نظر از طرح مطالب شخصی و تعصب آميز؛• طرح يافته‌های موافق و مخالف در ادبيات؛• ارائه روند و سير تحقيق و طرح جهت‌گيری آن؛• نقد و بررسی تئوری‌های طرح شده؛• مشخص کردن محدوده زمانی مورد بررسی؛• برقراری ارتباط بين ادبيات موضوع با موضوع مورد تحقيق.7) بدنه اصلی مقاله:• متشکل از يک تا چند بخش و در برگيرنده اصل تحقيق و مطالعه نظير روش و متدولوژی، فرضيات، مدل رياضی.8) نتايج ارائه خروجی‌های آزمايش‌ها، مدل‌ها يا محاسبات.9) بحث در باره نتايج:• استخراج اصول،روابط و ارائه تعميم‌های ممکن؛• ارائه تحليل مدل يا تئوری؛• ارائه ارتباط بين نتايج و تحليل‌ها.• جمع بندی و نتيجه‌گيری طرح نتايج مهم و پيامدهای آنها؛• بيان استثناء ها و محدوديت‌ها؛• طرح افق‌های تحقيقاتی برای ادامه و توسعه تحقيق.10) سپاسگزاری (در صورت نياز):• قدردانی از مؤسسات و يا اشخاصی که در به ثمر رسيدن تحقيق و يا بهتر انجام شدن فعاليت‌های مربوط به مقاله تأثيرگذار بوده‌اند.11) منابع:• ارائه فهرست مرتب شده منابع.12) پيوست‌ها (در صورت نياز):• ارائه مطالب ضروری برای فهم و پشتيبانی از مطالب اصلی مقاله.

    4- موارد ويرايشی•
    رعايت ملاحظات دستوری در جملات و سعی در نوشتن جملات کوتاه و گويا؛• شماره گذاری عنوان بخش‌ها و زيربخش‌ها؛• شماره گذاری روابط و فرمول‌ها؛• ارائه شرح مفيد و گويا در بالای جداول و پائين شکل‌ها؛• شماره گذاری جداول و شکل‌ها به طور جداگانه؛• ارجاع دهی به هر جدول و يا هر شکل در متن از طريق شماره مربوطه؛• رعايت دندانه‌گذاری مناسب به منظور تفکيک بهتر و خواناتر نمودن نوشتار؛• پرهيز از شکسته‌شدن کلمات در دو خط متوالی (نظير "می" در آخر خط و "شود" در ابتدای خط بعدی)؛• پرهيز از کپی‌کردن تصاوير ناخوانای مراجع و منابع، سعی در بازطراحی آنها با ذکر دقيق مأخذ در ذيل آنها.

    5- نکات ويژه•
    سعی جدی در ثبات رويه‌های اتخاذ شده در نوشتار مقاله (مانند اندازه حروف، ضخامت خطوط در جداول و شکل‌ها، نوع خطوط لاتين در کلمات لاتين, فاصله شماره‌ها با متن يا روابط)؛• الگوبرداری از ساختار آخرين مقالات منتشر شده در نشريه يا ژورنال هدف (نشريه‌ای که قصد داريد مقاله خودرا برای انتشار ارسال داريد)؛• ارائه مقاله کامل شده به اشخاص مطّلع و مرتبط با موضوع مقاله و دريافت نظرات آنان و انجام عمل بالعکس در مورد آنان؛• واگذاری تهيه مقالات مروری به محققان با تجربه و نويسندگانی که در زمينه مورد بررسی صاحب نظر بوده و لااقل چند مقاله در اين رابطه منتشر نموده‌اند؛• اطمينان از دسترسی به مقالات مرجع مربوط به موضوع مقاله به ويژه مقالات جديد؛• رعايت امانت، صداقت و اخلاق از اصول مهم هر فعاليت علمی و تحقيقی است. مراعات نمودن اين اصول از ضرورت بسيار بالائی برخوردار است.

    محمد مهدی سپهری



    ====


    مقاله نویسی
    حسین عماد افشار
    مقاله در لغت به معنی گفتار، مبحث، سخن، قول و فصلی از کتاب یا رساله آمده و فرهنگ معین یکی از معانی این کلمه را نوشته ای دانسته که درباره موضوعی نویسنده و در توضیح آن افزوده است: «غالباً نوشته ای که برای درج در روزنامه و مجله تهیه شود»
    مقاله نویسی به شیوه جدید و به صورتی که امروز در زبان و ادبیات فارسی معمول است. سابقه چندانی ندارد و قدمت آن در کشور ما از نیمه دوم قرن سیزدهم هجری قمری فراتر نمی رود.
    آغاز کار مقاله نویسی را باید مقارن چاپ و نشر روزنامه دانست. در واقع روزنامه و مقاله همزادانی هستند که در یک زمان به وجود آمده و در بستر روزگار پرورش یافته اند، تا جایی که با شنیدن کلمه مقاله لفظ روزنامه یا مجله به ذهن متبادر می شود. گویی این دو با هم ارتباط دایمی و ناگسستنی دارند.
    در کشورهای باختری نیز آغاز کار مقاله نویسی به سبک کنونی با اوایل قرن هفدهم میلادی ـ که نخستین نشریه های دوره ای کشورهای اروپایی انتشار یافت _ مقارن است.1 در این مرحله مقاله نویسی چندان رونقی نداشت و آنچه به رشته تحریر در می آمد، زبان تبلیغاتی حکومتهای خودکامه وقت بود، اما در مرحله دوم که عصر مطبوعات عقیدتی و سیاسی است با انقلاب انگلستان (89-1688) آغاز می شود و تا پیروزی جنگ های استقلال آمریکا و انقلاب کبیر فرانسه در اواخر قرن هجدهم ادامه می یابد، درخشان ترین دوران نگارش مقاله های تند و آتشین از طرف روزنامه نگاران به شمار می آید.در همین دوره بود که مطبوعات با بهر ه گیری از آزادی بیان، حافظ دموکراسی معرفی شدند تا جایی که «ادموند بورک» فیلسوف و سیاستمدار انگلستان روزنامه نگاران را مخاطب قرار داد و گفت:
    «آقایان شما رکن چهارم دموکراسی هستند»2
    در مرحله سوم که از دهه چهارم قرن نوزدهم آغاز می شود، ارباب مطبوعات و بویژه مقاله نویسان به کار سودمند و تا حدی موثر خویش ادامه دادند. اگر چه کارشناسان امر و اهل فن، این دوره را فاقد آوازه و اعتبار و نقش اجتماعی مرحله قبلی می دانند و معتقدند که از آن تاریخ به بعد، مطبوعات به صورت یک فعالیت تجارتی در آمده و دست روزنامه نگاران انقلابی و دارندگان عقاید خاص سیاسی از آن کوتاه شده است؛ با این وجود، هنوز تصور عمومی براین پایه استوار است که مطبوعات نقش خود را به عنوان رکن چهارم دموکراسی همچنان ایفا می کنند و می توانند در بسیاری از موارد به یاری مردم بشتابند و رسالت خود را در دفاع از حق و عدالت برعهده گیرند.
    کوشش پیگیر و مداوم نویسندگان در اوایل قرن بیستم، می تواند شاهد صادقی بر این مدعا باشد. زیرا درهمین دوره، بخصوص بعد از جنگ جهانی اول که بیم و هراس گرسنگی همه جا را فرا گرفته و ترس از بیماریهای گوناگون خواب از دیدگان مردم ربوده بود این فیلم بدستان متعهد و دلسوز و یاریگران افراد جامعه بود ند که با نگارش مقاله های تند وآتشین و انتشار کتابهای سودمند، درد های مردم را به گوش مسوولان امر می رساندند. و بار سنگین سختیها و رنجهای درماندگان و بیچارگان را بر دوش می کشیدند وبا امید دادن به دل افسرده آنان، بر زخمهایشان مرهم می نهادند و در همه اوضاع و احوال، بازگو کردن دردها و رنجهای مردم را جزء اساسی ترین وظایف نویسندگی می دانستند.
    در هرصورت چنانکه گذشت، فرهنگ معین مقاله را نوشته ای دانسته است. که برای درج روزنامه یا مجله تهیه شود. اگر چه جای درج مقاله ها اغلب روزنامه ها یا مجله ها است، اما مندرجات و مطالب روزنامه ها منحصر به مقاله نیست، بلکه نوشته های دیگر از قبیل خبر، گزارش، تفسیر، وحتی اگهی نیز برای چاپ در روزنامه ها و مجله ها تهیه می شود که نمی توان نام آنها را مقاله نهاد. معمولاً مقاله به آن گونه از نوشته ها اطلاق می شود که هدف نویسنده آن بررسی یکی از مسائل عملی، ادبی اجتماعی، اخلاقی و جز آنها باشد و بخواهد با پژوهش دقیق و دقت در جوانب امر، موضوعی را به اثبات رساند یا آن را نفی کند.
    انواع مقاله:
    اگرچه مقاله ها انواع گسترده و گوناگونی از نوشته ها را در برمی گیرند و هریک از مسایلی که انسان در زندگانی فردی و اجتماعی با آن روبروست، می تواند موضوع مقاله ها و نوشته های بیشماری باشد، اما به طور کلی می توان مقاله ها را به سه دسته نسبتاً متمایز: تحقیقی، اجتماعی و انتقادی تقسیم کرد و هر یک را جدا گانه مورد بحث قرار داد:
    1_ مقاله تحقیقی: با اینکه همه انواع مقاله ها برپایه تحقیق و بررسی استوار است، اما گونه ای از مقاله ها را تحقیقی می نامند که صرفاً پس از تحقیق و بررسی همه جانبه به شیوه ای علمی تهیه شود و درآن آخرین نتایج به دست آمده از یک پژوهش معین مورد بحث قرار گیرد. هرگاه طبیب، گیاه شناس، ادیب، مورخ، روان شناس یا هر شخص دیگری که در یکی از رشته های علوم و فنون دارای تخصص است. به موضوع جدید و کشف تازه ای بربخورد که قابل طرح در محافل علمی و ادبی و غیره باشد، دست به تحقیق می زند و نتیجه مطالعات خود را به صورت مقاله ای منتشر می کند تا مورد استفاده اهل فن قرار گیرد.
    قاعدتاً تهیه و تنظیم چنین مقاله هایی در حد کسانی است که در یکی از رشته های علوم وفنون به درجه کمال رسیده باشند. «هوراس» غزلسرای بزرگ لاتین می گوید: «نویسندگان باید موضوعهایی را برای نوشتن اختیار کنند که متناسب با اطلاعات و استعدادهای آنان است و آنگاه آنها را کاملاً مورد بررسی قرار دهند.»
    هرگاه نویسنده چنین مقاله ای اصول لازم در تحقیق را کاملاً دعایت کند وبه مسائلی از قبیل یافتن نکته یا نکته هایی بدیع در موضوع توجه داشته باشد و مطالب را به صورت استدلالی و با حجتهای منتطقی بیان نماید و از استناد به حدس و گمان اجتناب ورزد می تواند از پژوهش خود نتیجه مطلوب را بگیرد و در عین حال که به عالم علم و ادب خدمت شایسته ای می کند، از ثمره های مادی و معنوی آن نیز برخوردار شود.
    2_ مقاله اجتماعی: مقاله های اجتماعی چنانکه از نامش پیداست درباره موضوعاتی از قبیل امور تربیتی، وضع خانوادگی، مطالب اخلاقی وبه طور کلی مسائلی که به نحوی از انحا با جامعه ارتباط دارد، نگارش می یابند. چون انسان در اجتماع زندگی می کند، بناچار با بسیاری از مسائل اجتماعی در برخورد است و همین برخورد همواره اندیشه و ذهن او را به خود مشغول می دارد. از آنجایی که هر کس به مقتضای نوع تربیت، وضع خانواده، شغل، میزان معلومات و عوامل دیگر، از دیدگاه خاص خود به مسائل اجتماعی می نگرد بنابراین ممکن است، یک امر اجتماعی در نظر فردی مفید و قابل قبول باشد و در نظر شخص دیگری زیان آور و نامناسب جلوه کند. از هیمن جاست که در بسیاری از مسائل اجتماعی، برخورد آرا و عقاید پیش می آید و هر گروهی که طرفدار نظریه معینی است. کوشش می کند، نحوه تفکر وکیفیت برداشت خود را در آن مورد با اقامه دلایل و آوردن شواهد به گروه مخالف بقبولاند و نظر خود را برکرسی بنشاند.
    در این گونه از مقاله ها، وضع عموم مردم، روابط آنان با یکدیگر، مشکلات زندگی، ناهمواریهای اجتماعی، تضادها، تبعیضها، بیدادگریها و مطالبی از این قبیل، مورد بحث نویسندگان قرار می گیرد و آنان را وا می دارد که به تجزیه و تحلیل چنین مسائلی بپردازند و نظرات خود را برای افراد جامعه ابراز دارند.
    در مقاله ها ی اجتماعی, اگر مقاله مربوط به موضوعها ی علمی یا امور مربوط به جامعه باشد, از روش مشاهده و تجربه استفاده می کند و اگر با موضوعها ی ادبی و تار یخی ارتباط پ یدا کند, از مطالعه بهره می گیرند. 3
    3_ مقاله انتقادی: مقاله های اجتماعی اغلب با انتقاد ملازمه دارد، زیرا وقتی نویسنده ای از فضیلتها سخن می گوید، به ذکر مفاسد اخلاقی و رذیلتها هم می پردازد و آنگاه که برای ارشاد جامعه به راه ترقی و تکامل، از قلم خود مدد می گیرد، دردها و نقطه های ضعف را نیز نشان می دهد و زمانی که اصول و روشهای صحیح را مورد تایید قرار می دهد خواه ناخواه از شیوه های ناصواب هم سخن به میان می آورد و لاجرم در بسیاری از مسائل اخلاقی و رسوم و عادات غلط اجتماعی دست به انتقاد می زند و افراد اجتماع را از کارهای درست و نادرست آگاه می سازد و در هر حال چراغی فرا راه آنان می گذراد تا صحیح را از سقیم بازشناسد و خوب و بد را از هم تشخیص دهند و همه امور را با مقیاس و میزانی درست بسنجند.
    ویژگیهای مقاله نویسان
    پیش از آنکه درباره ویژگیهای مقاله نویسان سخنی به میان آوریم، باید به یک اصل پذیرفته شده در جوامع بشری اشاره کنیم و آن، این است که از دیرباز افراد جامعه برای نویسندگان و شاعران رسالتی قائل شده و معتقد بوده اند که همه هنرمندان به اجتماع خویش تعلق دارند و باید به حکم وظیفه و اخلاق در آثار خود، خواستها و نیازهای مردم را همچون آیینه منعکس سازند و ضمن آنکه در راه دادن آگاهیهای لازم و بیدار ساختن جامعه خویش گامهای موثر برمی دارند. مردم را در جهت تحقق امیدها و آرمانهای عمومی یاری دهند. در این میان بدون تردید روزنامه نگاران، مخصوصاً نویسندگانی که درباره مسائل مختلف علمی، ادبی، اجتماعی، اخلاقی و جز آن قلم می زنند و در طریق حفظ حقوق و آزادیهای مردم قدم برمی دارند، از مقام بالا و والایی برخوردارند. به همین دلیل نیز سطح انتظارات و توقعات جامعه از آنان بیش از دیگران است. بنابراین هر مقاله نویس باید واجد شرایط و دارنده خصوصیاتی باشد تا بتواند رسالت خود را در هدایت جامعه به نحو مطلوب انجام دهد و در کار خویش توفیق یابد.
    مقاله نویسان باید نخست، از موضوع مورد بحث، اطلاعات کافی داشته باشند و با تسلط کامل به مساله، مطلب بنویسند تا از نوشته خود نتیجه مطلوب بگیرند. طبیعی است که بدون داشتن آگاهیهای لازم دست زدن به نگارش مطلبی، جز سرافکندگی وبی اعتباری خاصی نخواهد داشت.
    دوم اینکه مقاله نویس باید احساس آزادی کند تا بتواند با اطمینان و بدون تشویش خاطر، مساله ای را مورد بحث و بررسی قرار دهد، آنگاه که نویسنده ای دست به نوشتن مقاله ای می زند چه از نظر شیوه نگارش و چه از جهت اینکه مبادا مورد تمسخر دیگران قرار گیرد یا خشم و غضب این و آن را برانگیزد، کوچکترین نگرانی پیدا کند، قادر نخواهد بود رسالت خود را بدرستی انجام دهد.
    سوم اینکه نویسنده باید به آنچه می نویسد، اعتقاد کامل داشته باشد و مطلب را با صداقت و صمیمیت مورد بحث قرار دهد تا سخن از دل برآمده او لاجرم بر دل نشیند.
    چهارم آنکه نویسنده باید در همه احوال عفت کلام را حفظ کند وپا از دایره اصول و موازین اخلاقی بیرون ننهد. از بکار بردن کلمه های رکیک و ناشایست و دور از ادب پرهیز کند. ناسزا گویی و توهین به دیگران را روا ندارد. از غرض ورزی نسبت به شخص یا گروه خاصی اجتناب ورزد و همواره انصاف و مروت را در مد نظر قرار دهد.
    تردیدی نیست که تملق و چاپلوسی و مجیز کسی یا گروهی را گفتن نیز از اعتبار و اهمیت نوشته می کاهد و آن را در نظر خوانندگان حقیر و بی مقدار جلوه می دهد.
    عناصر تشکیل دهنده مقاله: مولفان شیوه نگارش برای مقاله چهار رکن قایل شده و گفته اند هر مقاله باید از چهار عنصر موضوع، مقدمه، متن و نتیجه تشکیل شود. درباره مو ضوع همین قدر می توان گفت که عنوانهای مقاله ها ممکن است یک کلمه باشند. مانند: جنگ، صلح، امید، طوفان، فساد، امنیت، احتیاج و مانند آنها، یا از دو کلمه تشکیل شوند مثل درد کار، مرگ گرگ، پول و شیطان، راه راست، کباب غازو.. موضوع مقاله را نیز ممکن است گروهی از کلمه ها تشکیل دهند مانند: طوفان در سرزمین های مغرب، بزرگترین مرد جهان، یک شب در شانگهای، نقش سینما در جامعه و امثال آنها، همچنین امکان دارد که موضوع مقاله یک جمله خبری، پرسشی یا امری باشد، کلمه خبری مثل شبی که محمد (ص) به پیامبری رسید، خورشید همیشه زیر ابر نمی ماند، راه راست گم شدن ندارد. جمله پرسشی مثل برای رسیدن به خود کفایی چه باید کرد؟ کدام راه را انتخاب کنیم؟ به کجا می رویم؟ جمله امری مثل بخند تا دنیا بر تو بخندد. چنان رو که رهروان رفتند. دریاب ضعیفان را در وقت توانایی.
    اما درباره ضرورت عنصر دوم یعنی نگارش مقدمه در مقاله جای تردید وجود دارد. اگر چه در برخی از نوشته ها مانند گزارش فنی و اداری رسالات و تالیفات و تصنیفات، آوردن مقدمه تا حدود زیادی ضروری است، اما می توان یک مقاله نویس را ملزم ساخت که مقاله خود را حتماً با مقدمه ای آغاز کند. هر گاه مقدمه مربوط به تعریف کلمه یا کلمه هایی باشد که موضوع مقاله است، می توان برای آن محملی تراشید. اما در غیر این صورت، ضرورتی ندارد که مقاله با مقدمه ای همراه باشد. چه بسا که اجبار نویسنده به آوردن مقدمه، سبب انحراف وی از مسیر اصلی نوشته باشد وآزادی عمل در نگارش را از وی سلب کند.
    این امر را باید به ذوق وسلیقه نویسنده واگذاشت تا اگر مقتضی می داند برای مقاله خود مقدمه ای بنویسد و در غیر این صورت، بدون هیچ در آمدی وارد مطلب شود.
    در متن که اساسی ترین قسمت مقاله و در حقیقت حاوی پیام نویسنده است، باید به تجزیه و تحلیل و توجیه و تفسیر مساله پرداخت. و موضوع را با اقامه دلایل روشن قابل قبول به اثبات رسانید.
    نتیجه گیری هم در مقاله چندان مورد توجه نیست. بیشتر مواقع نویسندگان مسلط، پیام خود را در متن به نظر خوانندگان خود می رساندند و نتیجه گیری و قضاوت را به عهده خود آنان وا می گذارند. اما در این مورد هم می توان مقاله را با کلمات قصار یکی از بزرگان دین و دانش یا بیتی از شاعری معروف که موید نظر نویسنده باشد، پایان داد.
    اهل فن و متخصصان امر، برای مقاله نویسی قایل به مراحلی شده اند که در پایان مقاله آنها را باختصار می آوریم و بقیه مسائل را به ذوق سلیم و تمرین و ممارست نویسندگان این راه وامی گذاریم.مراحل مورد بحث عبارتند از:
    1. دقت نظر در موضوع و تفکر در اطراف مساله؛
    2. یادداشت رووس مطالب؛
    3. تنظیم یادداشتها؛
    4. نوشتن بندها؛
    5. اصلاح مقاله؛
    6. پاکنویس؛
    7. خواندن پاکنویس؛
    8.. ذکر منابع و ماخذ.

    حاشیه
    1. نخستین روزنامه منظم به زبان انگلیسی در اواخر سال 1620 میلادی در آمستردام منتشر شد (دائر المعارف فارسی، تالیف دکتر مصاحب و همکاران، ج 1، ص 1118).
    2. برای آگاهی بیشتر از مراحل سه گانه روزنامه نگاران درکشورهای باختری بنگرید به کتاب روزنامه نگاری، تالیف آقای دکتر کاظم متعمد نژاد، ص 458.
    3. هر پژوهشی را می توان از سه طریق دیدن، پرسیدن و خواندن انجام داد. نخستین طریق را در اصطلاح روش تحقیق «مشاهده» می نامند و آن عبارت است از به کار بردن دقیق حواس و نگریستن به دیده تامل در طبیعت برای آگاهی صحیح از عالم خارج.
    پژوهش از راه مشاهده سریعترین و مطمئن راه برای به دست آوردن اطلاعات است، چه مشاهده و تجربه اساس دانش بشر شمرده می شود و آدمی به یاری آن بسیاری از مجهولات را کشف کرده است. برای اینکه مشاهده علمی به صورت درستی انجام پذیرد باید محقق از چند وسیله مادی و معنوی سود جوید. وسایل مادی ممکن است طبیعی یا مصنوعی باشند، وسایل طبیعی عبارتند از: حواس ظاهر که الزاماً باید دقیق، سالم و ورزیده باشند، بنابراین چشم و گوش معیوب برای تحقیق از راه مشاهده مناسب نیست. وسایل مصنوعی که باید در اختیار محقق باشد سه نوع است:
    الف- آلات و ادواتی که حد و عمل حواس را گسترش می دهند و برد آنها را بیشتر می کنند. مانند: دوربین، تلفن یا میکروفون و وسایلی از این قبیل؛
    ب – ابزاری که بر دقت مشهودات حسی می افزایند مانند گرماسنج، هواسنج و برق سنج؛
    ج – ابزاری که قائم مقام محقق واقع می شوند و امور مورد مطالعه را با دقت تمام رسم می کنند، مانند نبض نگار، دم نگار و امثال آنها.
    و اما لازمه استفاده از وسایل معنوی برخورداری از وقت، صبر، استقامت، فراست، نکته سنجی و باریک بینی است. (برای آگاهی بیشتر از این مطالب و روش علوم طبیعی به کتابهای فلسفه و منطق بویژه منطق و فلسفه، تالیف دکتر علی اکبر سیاحی، که به وسیله کتابخانه ابن سینا چاپ و منتشر شده است، رجوع فرمایید.)

صفحه 1 از 11 12345 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •