تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 46 از 47 اولاول ... 36424344454647 آخرآخر
نمايش نتايج 451 به 460 از 468

نام تاپيک: اشعار شاعران معاصر ایران

  1. #451
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض





    .




    من هاشمم!که کارگر کارخانه ام
    با یک زن و چهار پسر، چند دخترِ...
    بی اتّفاق خاص به جز مرگ مادرم
    بی هیچ عاشقانه و بی هیچ خاطره




    در مُردگی دائمی خود شناورم
    از ذرّه های زنده ی خود کار می کشم
    تا شب، غرور له شده در کارخانه ام
    تا صبح، پشت پنجره سیگار می کشم




    من آتنام! سالِ یکِ رشته ی حقوق
    خشمِ سکوتِ جمع شده در تحصّنم
    من اعتراض نسل جوانم به هرچه هست
    از دردهای جامعه فریاد می کنم




    مشتی کتاب فلسفی ام لای جزوه ها
    بحثی سرِ چگونگی رشد اقتصاد
    هر چند سال با گریه رأی می دهم
    بی هیچ اعتماد به هرگونه اعتماد!




    من کوکبم! همیشه زن خانه داری ام!!
    که سال هاست حرف ندارد سلیقه ام
    مختص به خانواده و آقای شوهر است
    هر ماه و روز و ساعت و حتی دقیقه ام!




    یا پای ماهواره عدس پاک می کنم
    یا فکر بچّه دار شدن داخل صفم
    یا پای یک اجاق قدیمی به فکر شام
    من یک زنم که قابل هرجور مصرفم




    من صادقم! که عضو بسیج محلّه ام
    آزادیِ رسیده به میدان انقلاب!
    یک جانماز خسته که پهن است سمت نور
    پیراهنِ سفیدِ یقه بسته و گلاب




    مدّاح روزهای غریبِ محرمّم
    آواز طبل و سنج شریکند در غمم
    در هرچه هست و نیست در این شهر لعنتی
    دنبال ردّ پای بهشت و جهنمّم




    من کاوه ام! که داخل کافه تمام روز
    مشغول بحث و قهوه و سیگارم و حشیش
    کیفم همیشه پُر شده از فیلم، از کتاب
    مویی بلند دارم و یک متر و نیم ریش




    سیگار برگ می کشم از دردِ نیستی
    یادِ هزار آدمِ در بند در سرم
    در کلّ شهر توی دلم فحش می دهم!
    تا شب که می روم بغل دوست دخترم




    من اصغرم! که لات بزرگ محلّه ام
    تنها رفیق واقعی ام چند تا قمه!
    مشغول زورگیری و گاهی تجاوزم!
    بیزارم از تمامی این شهر، از همه




    هر روز چرخ با موتور و دزدیِ یواش!
    شب ها بساط بنگ و قمار و عرق خوری
    امّا میان سینه ی من قلب عاشقی ست
    دل باخته به دختر کمروی چادری...




    بحث جنازه های جوان در تمام شب
    تابوت های چیده شده توی قبرها
    مهمانیِ بُخورْ بُخورِ کرم و مورچه!!
    در پس زمینه، گریه ی یکریزِ ابرها..


    سید مهدی موسوی



    .

  2. 2 کاربر از green-mind بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #452
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض


    من را ببخش، ببخش که دیر عاشقت شدم

    با این دلِ تکیده و پیر عاشقت شدم

    از خواب خوش پریدم و دنیا سکوت کرد

    دیدم شبیه خواب اخیر ،عاشقت شدم

    #مریم_ناظمی

  4. این کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #453
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض

    جز خسوف روی ماهت اتفاقی شوم نیست
    می پرستم ماه را ، ازسجده ام معلوم نیست؟


    آنقدر باسرعت این عاشق شدن رخ داد که
    صحنه ی آهسته اش هم آنچنان مفهوم نیست


    ترکمانچایی که مـن با چشمهایت بستـه ام
    بیـن کشورهای عاشق پیشـه هم مرسوم نیست


    ایـن درشت افتادنِ چشمت درون عکس ها
    منکرش باشی ،نباشی، مطلـقاً از زوم نیست!


    لا اقـل تـا زنـده ام سیبی بـرایم قـاچ کـن!
    در جهنم سهم ِمن چیزی به جز زقّـوم نیست


    گرچه حاشا می کنـد اخمـت، ولی مانند تـو
    هیچ کس در مهـربانـی راحـت الحلقــوم نیست


    سید ایمان زعفرانچی

  6. #454
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    تو
    ماهـــی
    و من
    ماهـــیِ
    این برکــه ی کـاشی..
    انــدوه بزرگـــی ست زمانــی که نباشــی!

    آه از نفـــس پاک تو و صبــح نشابور
    از چشم تــو و حجره ی فیــروزه تراشی..

    پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
    فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!

    ای باد سبک سار! مرا بگــذر و بگـــذار!
    هشــدار! که آرامــش ما را نخـــراشی..

    هـرگز به تو دســـتم نرسد مــــاه بلنــــدم!
    انــدوه بزرگی ست چه باشی.. چه نبــاشی..



    علیرضا بدیعاز مجموعه: شجره نامه ی یک جن





  7. #455
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2017
    پست ها
    6

    12 من مجروح سال ها دوری

    صبح،موهات می زند بیرون
    که پس از گشتن تمامِ شهر
    روی یک شانه سر بلند شود
    پیش من هم بیا ولی آرام
    پیچ و خم های تند گردنه ام
    به تو شاید علاقه مند شود
    خاکریزیم و منتظر هستیم
    بتکانی لباس زبرت را
    تا بیوفتیم روی نارنجک
    منِ مجروح سالها دوری
    پشت این خاکریز و گردنه ها
    دوست دارم تو را ولی با شک
    خواب خار است توی چشمی که
    در تمامِ شب تو بیدار است
    -شبِ این شانه را معطر کن-
    زیر قولت زدی و آمده ای
    شانه ی کم تحملی دارم
    لطفا این بار روسری سر کن
    صفِ موهایِ در پیاده رو ات
    مثل سرباز های یک شطرنج
    شاه را میشود که مات کنند؟؟
    باد وقتی که می زند موهاات
    ناگزیرند در خیابان ها
    بر علیه ام تظاهرات کنند
    *
    موی تو رد پای آبی نیست
    شب زمانی که تو بخوابی نیست
    شوم و نزدیک،پر کلاغی باش
    اتفاق است شانه ی بی مو
    اتفاق است موی بی شانه
    مثل این بند، اتفاقی باش!
    شب شده گردنه پر از دزد است
    دستِ خالی م دوستت دارد
    قایمم کن میان پستووهات
    جمع کن خاطر مرا از شب
    به اتاقت برو ولی آرام
    و دوباره بخواب با موهاات

    محمدرضا شیخ حسنی

  8. #456
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2017
    پست ها
    46

    پيش فرض

    ممنون از شعرهای فوق العاده ای که اینجا قرار دادید.واقعا لذت بردم

  9. #457
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Aug 2018
    پست ها
    9

    پيش فرض فراق یار

    شاعر علی رحیمی
    شکسته شد کمرم در کویر تنهایی
    صبا شود خبری از دیار شیدایی

    زمانه دست وفا بر خراب ِ دل(۱) رد کرد
    چه گویم از دل ِ‌ خونم ز اشک پنهانی

    فراق ِ‌ یار ِصنم کُش چه کس خبر دارد
    دمی به من نظر زد به دل چه غوغایی

    دگر خمیده شدس جان ز هجر ِ بی علت
    کجا بُود ره لیلی شَوم به سودایی

    به روزگار ِ‌ جوانی عجل بزد یغما
    دعای ِ من به رهت بُد بهار و برپایی

  10. #458
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2018
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3

    پيش فرض

    فرزند قلل و کوه و کوهستانم
    مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
    شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
    در معرکه ی باد خوش و رقصانم
    دائم و مرتّباً در آمد شدنم
    چون مارکوپولو به گردش دورانم
    من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
    آرام بسوی مقصدم میرانم
    از صخره و قلّه های کوهستانی
    سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
    گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
    از دیدنِ روی ماه او خندانم
    امّا همه ی نای و نوایم تهران
    معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
    اینها که شنیده اید یک گوشه ، چرا؟
    من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم
    احمدیزدانی

  11. #459
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2018
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3

    پيش فرض

    با قایق خیال تو راهی به بندرم
    در تارو پود خاطره هایت شناورم
    میدانم عاشقان تو بیش از ستاره اند
    هستم ستاره ای که به ماهم دهم سرم
    وقتی که در هوای قفس غوطه میخورم
    رنجیده از خیال تبر با صنوبرم
    طوفان در انتظار و خطر هاست در کمین
    تو ساحلی خیالی و من مسخ باورم
    افتاده ای چو شعله بجان آتشم زدی
    من مرغ زیرکم که از آتش کشم پرم
    با من بمان که در گذر از پیچ و تاب عمر
    وقتی تو با منی غم دل را نپرورم
    دلبسته ی تورا نبُوَد عشق دیگری
    تو آخر محبّت و من با تو محشرم
    کشتی شکسته هستم و تو ناخدای من
    باشد اگر محبّت تو ، جان به در بَرَم .
    احمدیزدانی

  12. #460
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Sep 2018
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3

    پيش فرض اشعار احمد یزدانی

    مثل ابر آرام مثل خواب نرم
    از خیالِ خام خالی ، گرمِ گرم
    عقل دوراندیش و طبعم عاشق است
    بر دوراهی مانده ام حیران و پست
    یکطرف عقل است و دوراندیش هست
    دور از احساس و هر تشویش هست
    آنطرف عشق است و دنیائی خیال
    می کند با بالِ خود حل هر محال
    آن یکی بر عشق چشمش بسته هست
    کار او در روشنائی ، شسته هست
    این یکی رویا و عشق و مستی است
    گوهرجانها وَ شورِ هستی است
    داستانِ عقل و عشق و گیرودار
    بود از آغازِ خلقت برقرار
    گرچه در ظاهر سخن از عقل هست
    در پسِ پرده به عشقی اندر است
    در تمام سالها وَ لحظه ها
    عشق پیروزِ تمامِ صحنه ها
    عشق شور است و نشاطِ زندگی
    عشق هست انگیزه وَ سرزندگی
    عشق پیروزی به هر آغاز هست
    عقل سدّ راهِ این اعجاز هست
    عقل را با عشق گوئی کار نیست
    عاشقان را عقل اصل و یار نیست
    عاشقان با قلب عاشق میشوند
    از نگاهِ عشق‌ لایق میشوند
    با چراغِ مهر هرسو میروند
    قبله گاه و فوقِ منطق میشوند
    احمدیزدانی

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •