تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 47 از 47 اولاول ... 374344454647
نمايش نتايج 461 به 468 از 468

نام تاپيک: اشعار شاعران معاصر ایران

  1. #461
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jan 2019
    پست ها
    15

    پيش فرض

    زمستان هر سال ، سال به سال سالگرد ارتحال خورشیدی که پشت ابرها پنهان می شد را می گرفتم
    می گرفتم ماه را در دستم و با دست دیگرم از او عکس می گرفتم
    خیالی بیش نبود ،
    نه ماه و نه خورشید خیال برگشتن نداشتند
    رفته بودند برای همیشه
    برای همیشه وقتی برف ها مثل دشنه در دیدگانم می باریدند
    می باریدند دانه های برف
    و آدم برفی دوباره جشن گرفته بود
    جشن دلدادگی
    دل داده بود به دست های آدم ها
    آدم ها به او شال و کلاه می دادند...
    خخخ ، دخترک می گفت،آدم برفی سرما می خورد
    وقتی دخترک عکس هایش را با آدم برفی گرفت
    به او نگاهی انداخت و از کنارش رد شد
    بعد از رفتن دخترک...
    آدم برفی لحظه به لحظه
    تاب دوری نداشت
    هی آب می شد
    او عاشق شده بود...
    .
    .
    صادق الهیاری


  2. این کاربر از fama9717 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #462
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Oct 2011
    پست ها
    5

    پيش فرض

    و عمر شیشه عطر است، پس نمی ماند
    پرنده تا به ابد در قفس نمی ماند
    مگو که خاطرت از حرف من مکدر شد
    که روی آینه جای نفس نمی ماند
    طلای اصل و بدل آنچنان یکی شده اند
    که عشق جز به هوای هوس نمی ماند
    مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان
    که این طبیب به فریاد رس نمی ماند
    من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم
    قطار منتظر هیچ کس نمی ماند

    فاضل نظری

  4. #463
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Oct 2011
    پست ها
    5

    پيش فرض

    ای پاسخ بی چون و چرای همه ی ما
    اکنون تویی و مساله های همه ی ما
    کو آن که، در این خاک سفر کرده ندارد
    سخت است فراق تو برای همه ی ما


    ای گریه ی شب های مناجات من از تو
    لبخند تو آیین دعای همه ی ما


    تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم
    پیچیده در این کوه صدای همه ی ما


    ای ابر اگر از خانه ی آن یار گذشتی
    با گریه بزن بوسه به جای همه ی ما


    ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
    اما تو بکش خط به خطای همه ی ما


    گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است
    جرمی که نوشتند به پای همه ی ما


    در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
    سوزانده شدن باد سزای همه ی ما


    فاضل_نظری

  5. #464
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Oct 2011
    پست ها
    5

    پيش فرض

    نیست رنگی که بگوید با من
    اندکی صبر، سحر نزدیک است
    هر دم این بانگ برآرم از دل:
    وای، این شب چقدر تاریک است!
    خنده‌ ای کو که به دل انگیزم؟
    قطره‌ ای کو که به دریا ریزم؟
    صخره‌ ای کو که بدان آویزم؟
    مثل این است که شب نمناک است
    دیگران را هم غم هست به دل،
    غم من، لیک، غمی غمناک است

    سهراب سپهری

    - - - Updated - - -



    خانه دوست کجاست؟
    در فلق بود که پرسید سوار
    آسمان مکثی کرد
    رهگذر شاخه نوری که به لب داشت
    به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت
    نشان داد سپیداری و گفت
    نرسیده به درخت
    کوچه باغی است که از خواب خدا
    سبز تر است
    و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
    میروی تا ته آن کوچه
    که از پشت بلوغ سر به در می آرد
    پس به سمت گل تنهایی می پیچی
    دو قدم مانده به گل
    پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
    و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
    در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی:
    کودکی می بینی
    رفته از کاج بلندی بالا
    جوجه بردارد از لانه نور
    و از او می پرسی
    خانه دوست کجاست؟

    سهراب سپهری

  6. #465
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Oct 2011
    پست ها
    5

    پيش فرض

    زیباترین حرفت را بگو
    شکنجه ی پنهان سکوت ات را آشکاره کن
    و هراس مدار از آنکه بگویند
    ترانه یی بیهوده می خوانید
    چرا که ترانه ی ما
    ترانه ی بیهوده گی نیست
    چرا که عشق
    حرفی بیهوده نیست
    حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید
    به خاطر فردای ما اگر
    بر ماش منتی ست
    چرا که عشق
    خود فرداست
    خود همیشه است

    احمد شاملو

  7. #466
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Oct 2011
    پست ها
    5

    پيش فرض

    ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما


    ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما


    ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما


    جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما


    ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما


    آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما


    ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما


    پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما


    در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل


    وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

    مولانا

  8. #467
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Jun 2020
    محل سكونت
    نوار غزه
    پست ها
    831

    پيش فرض

    پینگ عالی
    جیب خالی


    شاعر خودم

  9. #468
    آخر فروم باز pashangparsi6's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    پست ها
    1,521

    پيش فرض

    روی ما گرد سیه افشانده است /*/ آن تبَه‌جادوگر تاریک و پست

    سرد و خاموش است اکنون این جهان /*/ کوششی کن هم‌رهم تنها نمان

    گرچه آن دیوِ پلید افکنده بند /*/ در امیدِ فتح و آزادی بخند

    تن ز هر آلودگی پالوده کن /*/ بَر کَن این زنجیر را از بیخ و بُن

    چرخ‌گردون را به‌دست خود بگیر /*/ ورنه در بندش بمانی ناگزیر

    چون که خورشیدِ زمان زندانی است /*/ یا که هر گوشه پر از ویرانی است

    روشنی شو، شید شو، خورشید شو /*/ جشن یلدا شو، به دل امید شو

    پس کجا خواهی که بستن را میان؟ /*/ باز برپاخیز ای شیر ژیان

    باز روشن کن همه خامُش‌کده /*/ هر خرابات خراب و غم‌کده

    دست تقدیر است این یا سرنوشت /*/ راه را باید دگرگونه نوشت
    —–
    از کتاب مجموعه اشعار محمد رضا محسنی ۱۳۹۲: مجموعه غزل، قصیده و..،، دفتر یکم_ویرایش یکم، ص ۷۳
    Last edited by pashangparsi6; 22-11-2022 at 11:02.

  10. این کاربر از pashangparsi6 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •