تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 37 از 47 اولاول ... 27333435363738394041 ... آخرآخر
نمايش نتايج 361 به 370 از 468

نام تاپيک: اشعار شاعران معاصر ایران

  1. #361
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2013
    محل سكونت
    ;)
    پست ها
    1,193

    پيش فرض

    .


    به
    شادی،
    تو را دارم؛

    به
    اندوه،
    جهان را ..

    سیروس نوذری



    .





    .

  2. #362
    داره خودمونی میشه b@ran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    129

    پيش فرض

    سپید پیراهن؛
    قرار بود قونیه به شکل تو باشد،
    که این انارِ ناگهان، بر سینه ات روئید!
    هبوطِ کدام ستاره؛
    کوچاند هزار سارِ مدام را،
    بر آسمان چشمان تو!
    کی، کجای شب بی آواز مانده بود
    که درخت حیاط ما
    رقصید با ردای بلند آتش!
    قرار بود قونیه به فکر تو باشد،
    که این گربه عثمانی
    بر آشفت سماعِ کبوتران را
    بر بام خانه ما!

    در تمام شب!
    کسی نمی داند
    گوشه اتاقم ساحل دریاست،
    دریایی که سیر می نوشد
    از شورِ سرانگشتان تو.
    قرار بود قونیه به ذکر تو باشد،
    تا بگذرم از گلهای دروغ روسری ات،
    و جادو شوم در جنگلی تاریک!

    گویی؛
    این تلفنِ مواج
    در شرفِ شمس است
    که قرار ملاقات مرا
    با چشمان اندوهگین تو تنظیم می کند.

    راد قنبری

  3. #363
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    سید مهدی موسوی
    غزل پست مدرن





    به خواب رفتمت از بسته های خالی قرص


    به دوست داشتنم بین ِ دوستش داری!


    به خواب رفتمت از گریـــــه های تکراری


    تماس های کسی ناشناس از خطّ ِ ...


    بــــه استخوان ِ سرم زیر حرکت ِ مته


    که می شود به رگ و پوست، از تو تیغ کشید


    که می شود بـــه تو چسبید و بعد جیغ کشید


    که می شود وسط ِ وان، دچار فلسفه شد


    که زیر آب فرو رفت... واقـــعا خفـــــــه شد!


    که مثل من، ته ِ آهنگ ِ «راک» گریه کنی!


    جلوی پاش بیفتی به خاک... گریه کنــی


    که می شود چمدانت شد و مسافر شد


    میان دست تو سیگار بـــود و شاعر شد


    که می شود وسط سینه ات مواد کشید


    کــــه بعد، زیر پتو رفت و بعد داد کشید...


    به چشم های من ِ بی قرار تکیه زد و


    به این توهّــــم دیوانـــــه وار تکیه زد و


    که دیر باشم و از چشم هات زود شود


    که مته بر وسط ِ مغز من، عمود شود!


    که هی کشیده شوم، در کشاکشت بکشم


    کــــــه هرچه بود و نخواهد نبود، دود شود...


    قرار بود همین شب قرارمان باشد


    که روز خوب تو در انتظارمان باشد


    قرار شد که از این مستطیل در بروی


    قرار شد بــــــه سفرهای دورتر بروی


    قرار شد دل من، مُهر ِ روی نامه شود


    که در توهّــــــم این دودها ادامه شود


    که نیست باشم و از آرزوت هست شوم


    عرق بریزم و از تــــو نخورده مست شوم


    که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ


    که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ


    که به سلامتی جام بعدی و گیجی


    که به سلامتی مرگ های تدریجی


    که به سلامتی خواب های نیمه تمام


    که بـه سلامتی من... که واقعا تنهام!


    که به سلامتی سال هـــــای دربدری


    که به سلامتی تو که راهی ِ سفری...


    صدای گریه ی من پشت سال ها غم بود


    صدای مته می آمد کـــــه تـوی مغــزم بود


    صدای عطر تو که توی خانه ات هستی


    صدای گریـــــه ی من در میان بدمستی


    صدای گریـــه ی من توی خنده ی سلاخ!


    صدای پرت شدن از سه شنبه ی سوراخ


    صدای جر خوردن روی خاطراتی که...


    ادامه دادن ِ قلبـم بـه ارتباطـــی که...


    به ارتباط تو با یک خدای تک نفره


    بــــه دستگیری تو با مواد منفجره


    به ارتباط تو با سوسک های در تختم


    که حس کنی چقدَر مثل قبل بدبختم


    کــــه ترس دارم از ایـــن جنّ داخل کمـدم


    جنون گرفته ام و مشت می زنم به خودم


    دلم گرفته و می خواهمت چه کار کنم؟!


    که از خودم که تویی تا کجا فرار کنـــم؟!


    غریبگـــــــــی ِ تنـــــــم در اتاق خوابـــــــی کــــــه...


    به نیمه شب، «اس ام اس»های بی جوابی که...


    به عشق توی توهّم... به دود و شک که تویی


    به یک ترانـــــه ی غمگین ِ مشترک کـــه تویی


    به حسّ تیره ی پشتت به لغزش ِ ناخن


    به فال هــای بد و خوب پشت یک تلفن


    فرار می کنم از تـو بـه تــو به درد شدن


    به گریه های نکرده، به حسّ مرد شدن


    فرار می کنم از این سه شنبه ی مسموم


    فــــــرار می کنـــم از یک جواب نامعـلـــــوم


    سوال کردن ِ من از دلیل هایـــی که...


    فرار می کنم از مستطیل هایی که...


    فرار کردن ِ از این چـهـــاردیــــــــــواری


    به یک جهان غم انگیزتر، به بیداری...





    دو چشم باز به یک سقف ِ خالی از همه چیز


    فقط نگاه کن و هیــــچ چــــــــی نپرس عزیـــز!


    به خواب رفتنم از حسرت ِ هماغوشی ست


    کـــه بهترین هدیه، واقعا فراموشـــــی ست..


  4. 3 کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #364
    داره خودمونی میشه b@ran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    129

    پيش فرض

    میم

    اين دست‌های توست
    که در شرايط مساوی سه چيز است
    اول پرنده‌ای که نمی‌خواند
    دوم پرنده‌ای که نمی‌خواند
    فکرکنم اسم کوچکی را
    از پرده‌های گيج نمی‌فهمم.
    اما اين تويی ميم!
    که دست های موريانه را
    به آغوش کشيده ای
    و کوچکی آنقدر که شلوارهای مخدر
    نجاتت نمی‌دهند.
    راه رفتن تو تا مقام ابرها
    به انضمامِ
    شمردن پله‌های تا ملکوت
    چطور بگويم نظم اين شريطه را
    به هم ريخته!
    حالا که مجاب شدی
    دنبال سطرهای درخشان نباش
    فقط سر به هوا
    به دست‌هايت نگاه کن
    قول می‌دهم روزی شش بار
    از تکليف تو روشن باشم
    که اين روزها شديدا
    "به نام گذاری بادها مشغولم"
    و اين پرنده عجيب
    حواسم را پرت می کند
    که اولا!


    محسن بوالحسنی


  6. #365
    داره خودمونی میشه b@ran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    129

    پيش فرض

    یکی چسب آکواریوم بریزد بین پلکهام

    اینجور که

    قطره

    قطره

    ماهی مشکی می میرد


    یکی پتروس را خبر کند

    انگشت کند توی چشمم

    نبینم جه می کنی با خاطره ها

    رویاها.


    مجید کوهکن

  7. #366
    داره خودمونی میشه sasha3sh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2014
    محل سكونت
    شهر بی ستاره
    پست ها
    101

    پيش فرض

    روزی تو پیدا میشوی،وقتی که شاعر میشوم...
    من درخیابانهای گیج،روزی مسافر میشوم...

    حس میکنم درچشم تو هرشب دلم گم میشود...
    امادوباره عاشقی را بنده منکر میشوم...!

    در کوچه های چشم تو من عشق را گم میکنم...
    دنبال عشقم میروم،مرغ مهاجر میشوم...

    حوای مصرع های من دارد هوای آدمت...
    با گندم موهای تو،من باز کافر میشوم...!

    در طرح لبهای تو من،یک شعر خاموشم ولی..
    من عاشق چشمان تو در بیت آخر میشوم...

    این خط و این هم یک نشان،وقتی تو پیدامیشوی...
    من بهترین گوینده ی شعر معاصر میشوم...!

    فائزه محمودی

  8. این کاربر از sasha3sh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #367
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض





    چــہ خــوش اســت حــالِ مرغــی که قفــس ندیــده باشــد

    چــہ نکوتــر آنکـــہ مرغــی ز قفــس پریـده باشـد

    پـــر و بـــال ما بریــدنـد و درِ قفـــس گشــودنـد

    چــہ رهــا چــہ بستـــہ مرغــی کــه پَــرش بریــده باشــد

    مــטּ از آن یکـی گـزیــدم که بجُـــز یکـی ندیــدم
    کــہ میــاטּ جمــلـہ خوبــاטּ بــہ صفــت گزیــده باشــد

    عجــب از حبیـــبم آیــد که ملــول مـی نمایــد
    نکنــد کـــہ از رقیبــاטּ سـخنــی شـنیــده باشــد

    اگر از کســی رسیــده اسـت بـــہ مــا بــدی بمـانــد

    بـــہ کســی مبـاد از مــا کـــہ بــدی رسـیــده باشــد

    "



    .

    صادق سرمد

  10. 8 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #368
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض

    شکوه آرزو را
    بازگو کن
    ندار از هیچ کس باکی ،هراسی
    به هر چیزی نمیخواهی
    بگو نه
    اگر راه رهایی زیر سنگ است
    تمام کوه ها را زیرو رو کن
    وگر بشکست جام آرزویت
    تلاطمهای دریا را
    سبو کن

    ژاله اصفهانی


    با تشکر مهران...

  12. 2 کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #369
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض

    عشق شیری است قوی پنجه و می گوید فاش
    هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ی ما...


    همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ی ما
    کوه ما سینه ی ما ، ناخن ما تیشه ی ما

    شور شیرین ز بس آراست ره جلوه گری
    همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما

    بهر یک جرعه ی می منّت ساقی نکشیم
    اشک ما باده ی ما ، دیده ی ما شیشه ی ما

    عشق شیری است قوی پنجه و می گوید فاش
    هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ی ما...

    ادیب نیشابوری



    با تشکر مهران...

  14. 5 کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #370
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    نوشتم که از بغض خالی بشم
    که خون دلم٬ توی خودکار بود
    درو باز کردم به تنهاییام
    که پشتِ درِ خونه دیوار بود!



    سید مهدی موسوی

  16. 4 کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •