تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 15 از 47 اولاول ... 511121314151617181925 ... آخرآخر
نمايش نتايج 141 به 150 از 468

نام تاپيک: اشعار شاعران معاصر ایران

  1. #141
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    ایکاش

    زنی بخندد
    و هوا پر شود از طعم احساس ...

    ایلیا . م

  2. 3 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #142
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    هیس!
    میشنوی؟!
    من،تو را
    در بالاترین نقطه ی سکوتم جای داده ام!
    در پر مخاطره ترین سکوی حساس احساسم
    آه...
    هنوز هم وقتی که نیستی
    خاطرات آهنگ هایمان را لب میزنم
    و پا می گذارم بر تمامی جای پاهایت!
    تو را نمیدانم،اما اینجا
    همه چیز خراب است!
    حتی نوار قلبم،
    جای خالیت را میخورد!!!
    هیس!
    صدای آهنگ های خاطره انگیزت
    را کم کن!
    کمی سکوت را به تو نه،
    به خودم قول داده ام.

    شایا ادریسی

  4. 4 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #143
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض





    مرا کلاسیک دوست داشته باش
    تکرار کن،
    دوستت دارم های رنگ پریده ات را
    حتی اگر بوی کهنگی بدهند

    مرا کلاسیک دوست داشته باش
    که من هر زمان ،
    برای شنیدن،
    حرف های غبار گرفته ات ،
    حاضرم

    مرا کلاسیک دوست داشته باش،
    ببخشید ،ولی ،
    از مدرن شدن، احساست بیزارم!

    مرا کلاسیک نگاه کن
    که از آسمان مدرن ِ نگاهت
    غریبه ای سقوط می کند
    میان سفره ی دلم

    الهام لاسمی



  6. 4 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #144
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض



    لحظه ها مرطوب است
    بوی باران جاریست
    و نبودن های ات، مثل سمباده سختی که پر از زبری دنیاست
    روح من را، قلب من را، بی امان می ساید

    نه امیدم پینه بسته
    و نه احساس ام از این فاصله ها زنگ زده
    گویی انگار که در قاب دلم جا ماندی
    و صدا می زنی آلوده به عشق ام، هنوز اینجایم
    می دانی
    قلب من زبری تقدیر به تن می خرد و
    بی حس از این همه تاوان
    نگاهش، هر روز
    به لولای در بین من و تو هنوز چشم به راه است
    شاید این بار بچرخد به همان پاشنه ای که؛
    خواب شب های من است



    آرش قمیشی

  8. 4 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #145
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    درگوشه ای از
    دلبستگی های سپید تو
    آرام
    کمرنگ و دور
    ساکت
    می ایستم
    تا برایت
    سوسویی بزنم
    بگذار
    بمانم!

     زهرا محمدی ( سها )

  10. 3 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #146
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    از خانه اگر آمدی

    یک
    پاکت سیگار

    گزینه شعر
    فروغ

    و
    تحملی طولانی بیاور

    احتمال گریستنمان امشب بسیار است



    بهروز مهدی زاده

  12. 3 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #147
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم

    ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم



    تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی

    نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی


    ترانه سرا : پاکسیما زکی پور
    Last edited by Ahmad; 08-10-2012 at 14:25. دليل: نوشتن نام شاعر

  14. 4 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #148

    پيش فرض

    .





    یكی زیر ..

    یكی رو ..

    دستـــ هایـمـان

    زیباتریـن بافتـنـی
    دنیـــــاست !



    ســارا شــاهدی

  16. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #149
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    شير مادر، بوي ادكلن مي‌داد
    دست پدر، بوي عرق
    (گفتم بچه‌ام نمي‌فهمم)

    نان، بوي نفت مي‌داد

    زندگي، بوي گند
    (گفتم جوانم نمي‌فهمم)


    حالا كه بازنشسته‌ شده‌ام
    هر چيز، بوي هر چيز مي‌دهد، بدهد
    فقط پارك، بوي گورستان
    و شانه تخم مرغ، بوي كتاب ندهد!


    اکبر اکسیر

  18. 4 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #150
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    تو از
    زوزه شغالها
    گفتی
    و رنگ صداشان
    که هنوز همانست
    و رویای همیشه مرا
    در آغوش شب و مه تجربه کردی
    و من در خیالم آفریدم آن را !
    من در سرزمینی زندگی میکنم
    که برای رویاهایم مجازات می شوم

    و اگر عاشق آنها شوم تقاص میدهم !
    از این مردمان
    از این رسمها
    از این حبس بی گناه بیزارم !
    چرا مدفون باشم در گور این افکار
    چه می شود اگر درهای دلم را بگشایم
    سنگ می بارد بر من
    یا تبعید می شود دوباره به دنیایم
    و راستش من از
    این عاقل نماهای تهی مغز
    بیزارم ...





    لیلا هژیر

  20. 2 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •