تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 2 اولاول 12
نمايش نتايج 11 به 18 از 18

نام تاپيک: ژاک پرور

  1. #11
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    اين عشق
    به اين سختى
    به اين تُردى
    به اين نازكى
    به اين نوميدى،
    اين عشق
    به زيبايى روز و
    به زشتى زمان
    وقتى كه زمانه بد است،
    اين عشق
    اين اندازه حقيقى
    اين عشق
    به اين زيبايى به اين خجسته‏‌گى به اين شادى و
    اين اندازه ريشخندآميز
    لرزان از وحشت چون كودكى در ظلمات
    و اين اندازه متكى به خود
    آرام، مثل مردى در دل شب،
    اين عشقى كه وحشت به جان ديگران مى‌‌‏اندازد
    به حرفشان مى‏‌آورد
    و رنگ از رخسارشان مى‌‏پراند،
    اين عشق ِ بُزخو شده – چرا كه ما خود در كمينشيم -
    اين عشق ِ جرگه شده زخم خورده پامال شده پايان يافته انكار شده از ياد رفته
    - چرا كه ما خود جرگه‏‌اش كرده‌‏ايم زخمش زده‏‌ايم پامالش كرده‏‌ايم تمامش كرده‏‌ايم منكرش شده‏‌‌ايم از يادش برده‏‌ايم،
    اين عشق ِ دست‏‌نخورده‌‏ى هنوز اين اندازه زنده و سراپا آفتابى
    از آن ِ تو است از آن ِ من است
    اين چيز ِ هميشه تازه كه تغييرى نكرده است،
    واقعى است مثل گياهى
    لرزان است مثل پرنده‌‏يى
    به گرمى و جان‌بخشى ِ تابستان.
    ما دو مى‌‏توانيم برويم و برگرديم
    مى‏‌توانيم از ياد ببريم و بخوابيم
    بيدار شويم و رنج بكشيم و پير بشويم
    دوباره بخوابيم و خواب ِ مرگ ببينيم
    بيدار شويم و بخوابيم و بخنديم و جوانى از سر بگيريم،
    اما عشق‌‏مان به جا مى‏‌ماند
    لجوج مثل موجود بى‌‏ادراكى
    زنده مثل هوس
    ستمگر مثل خاطره
    ابله مثل حسرت
    مهربان مثل يادبود
    به سردى ِ مرمر
    به زيبايى ِ روز
    به تُردى ِ كودك
    لبخند‌زنان نگاه‏مان مى‏‌كند و
    خاموش باما حرف مى‏‌زند
    ما لرزان به او گوش مى‌‏دهيم
    و به فرياد درمى‏‌آييم
    براى تو و
    براى خودمان،
    به خاطر تو، به خاطر من
    و به خاطر همه ديگران كه نمى‏‌شناسيم‏‌شان
    دست به دامنش مى‏‌شويم استغاثه‌‏كنان
    كه بمان
    همان جا كه هستى
    همان جا كه پيش از اين بودى.
    حركت مكن
    مرو
    بمان
    ما كه عشق آشناييم از يادت نبرده‌‏ايم
    تو هم از يادمان نبر
    جر تو در عرصه‏‌ى خاك كسى نداريم
    نگذار سرد شويم
    هر روز و از هر كجا كه شد
    از حيات نشانه‌‏يى به ما برسان
    دير ترك، از كنج ِ بيشه‏‌يى در جنگل ِ خاطره‌‏ها
    ناگهان پيدا شو
    دست به سوى ما دراز كن و
    نجات‏مان بده.

  2. #12
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    اين جا در چه كارى دخترك
    با اين گل‏هاى تازه چين؟


    اين جا در چه كارى دوشيزه
    با اين گل‏ها، گل‏هاى رو در پژمردگى؟


    اين جا در چه كارى بانوى زيبا
    با اين گل‏هاى خشكيده؟


    اين جا در چه كارى بانوى سالمند
    با اين گل‏هاى رو به مرگ؟


    چشم در راه سردار ِ فاتح‏ام.

  3. #13
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    - امروز چه روزى است؟
    - ما خود تمامى ِ روزهاييم اى دوست
    ما خود زنده‏گى‏ ايم به تمامى اى يار،

    يكديگر را دوست مى‏داريم و زنده‏گى مى‏كنيم
    زنده‏گى مى‏كنيم و يكديگر را دوست مى‏داريم و
    نه مى‏دانيم زنده‏گى چيست و
    نه مى‏دانيم روز چيست و
    نه مى‏دانيم عشق چيست.

  4. #14
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ツツツ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    Թեհրանը
    پست ها
    341

    پيش فرض

    آن پرنده که درسرم می خواند


    وپشت سرهم می گویدکه دوستم داری

    ومدام می گویدکه دوستت دارم

    من آن پرنده پرگوی دلتنگی را

    فردا صبح می کشم



  5. #15
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ツツツ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    Թեհրանը
    پست ها
    341

    پيش فرض

    مرسی که هستی

    و هستی را رنگ میآميزی

    هيچ چيز از تو نمیخواهم

    فقط باش

    فقط بخند

    فقط راه برو

    نه.

    راه نرو

    میترسم پلک بزنم

    ديگر نباشی.

  6. #16
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    تو گفتی که پرنده ها را دوست داری

    اما آن ها را داخل قفس نگه داشتی

    تو گفتی که ماهی ها را دوست داری

    اما تو آن ها را سرخ کردی

    تو گفتی که گل ها را دوست داری

    و تو آن ها را چیدی

    پس هنگامی که گفتی مرا دوست داری

    من شروع کردم به ترسیدن.







    ترجمه از : مهدی رجبی

  7. #17
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ツツツ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    Թեհրանը
    پست ها
    341

    پيش فرض

    و گفتی که پرنده ها را دوست داری
    اما آن ها را داخل قفس نگه داشتی
    تو گفتی که ماهی ها را دوست داری
    اما تو آن ها را سرخ کردی
    تو گفتی که گل ها را دوست داری
    و تو آن ها را چیدی
    پس هنگامی که گفتی مرا دوست داری
    من شروع کردم به ترسیدن...

  8. #18
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .

    یک مرد و یک زن

    که هرگز همدیگر را ندیده اند
    و بسیار دور از هم
    در شهر های مختلف زندگی می کنند

    یک روز

    همان صفحه از همان کتاب را
    هم زمان
    دقیقاً
    در دومین ثانیه ی
    اولین دقیقه ی
    آخرین ساعت خود
    می خوانند




    .

صفحه 2 از 2 اولاول 12

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •