اتاق خاکستری ( تراوشات دل بیمارم )

[vahidhgh]

بین ساعتهای اضطرابم دست و پا میزدم
استخاره کردم که با من
خواهی ماند یا عابر گذرایی
جواب آمد می مانی تا آخرش
تسبیح از دستم افتاد و پاره شد
دانه هایش رو شمردم
یکی کم شده بود
اینجا هم نیرنگ......

[vahidhgh]

از وقتی که عمل کرده ای بینی ات را
فقط به نوک آن است نگاهت
آنقدر که حتی دیگر
مرا که هستم در کنارت
هم نمیبینی

[vahidhgh]

امروز سر قرارم که دیدمش
موهایش را رنگ روشن زده بود
عصبانی شدم و فریاد زدم
رنگ پر کلاغی بزن
شاید یک رنگ بشوی !....

[poonel]

آقا این شعرها رو خودت گفتی یا عاریتی است؟

شعر یک رنگ خیلی قشنگ است.

[vahidhgh]

آقا این شعرها رو خودت گفتی یا عاریتی است؟

شعر یک رنگ خیلی قشنگ است.

دوست من
همه نوشته ها کاره خودمه ، ممنون از حسن توجهت

[vahidhgh]

چله تابستون بود و هوا بسیار گرم
به دیدارش رفتم با هزار شوق و شور
به کنارش رفتم و دستش را گرفتم
سر تا پا علامت سوال شدم
مثل یک تیکه سنگ ، سرد شده بود
فقط میشد با وی در آن گرما
هوا رو عوض کرد و بس .....
رابطه سرد

[vahidhgh]

تمام نجواهای عاشقانه ام را
زمزمه کردم در گوشش
و وی تمام آنها را
هوس پنداشت
اگر بار اول بود که آنها را می شنید
فرق هوس و عشق را نمی دانست !....
تکرار

[vahidhgh]

همیشه و همیشه بهم گوشزد میکرد
از خط خوردگی نامه متنفرم
هیچ وقت نوشته ای
خط خورده برایم نفرست
دفتر خاطراتش را پیشم جا گذاشت
نگاه کردم و خشکم زد
تمام قسمتهای مربوط به من
خط خورده و سیاه بود.......

[vahidhgh]

اگر خواستی خنجر رفتنت را بزنی
در جلوی بدنم فرو کن
پشت من جای
زخم دیگری ندارد

[vahidhgh]

حلقه درون دستانم را چرخی دادم
روز اول را یادم آمد که می گفتی
ما یک روحیم در دو بدن
این قلب من برای تو تا ابد
من عاشقم و دوستت دارم
زندگی برایم هیچ است بی تو
پوسخندی زدم و حلقه را در آوردم
روی میز کنار حلقه خاک خورده ات گذاشتم
کاش حرفهای عاشقانه
قولی برای ماندن بود .........