تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 10 از 10

نام تاپيک: مسابقه داستان مینیمالیست(موضوع این هفته: قاصدک)

  1. #1
    آخر فروم باز MobinS's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    Behind Those Empty Walls
    پست ها
    1,944

    پيش فرض مسابقه داستان مینیمالیست(موضوع این هفته: قاصدک)

    سلام خدمت دوستان ادبیات دوست انجمن
    طی تغییرات در تیم مدیریتی برای هرچه بهتر شدن سطح و تعداد کاربران انجمن ادبیات طی مدتی تصمیماتی برای زدن تاپیک های جالب تر و حرفه ای تر در سطح انجمن گرفته شد که به مرور زمان تک تک تاپیک ها زده میشه.
    یکی از این تاپیک ها تاپیک مسابقه داستان مینیمالیست می باشد.
    روند این تاپیک اینگونه هست که کاربران می تونن با قرار دادن داستان های مینیمال در رابطه با موضوع خود در مسابقه شرکت کنند. موضوع ها توسط نفر برنده انتخاب میشن. نفر برنده هم طی رای گیری ( افرادی که حق وتو دارن توی قوانین نوشته شده) انتخاب میشه.

    قوانین :

    - مهلت شرکت در مسابقه یک هفته می باشد و کاربرانی که تمایل به شرکت در مسابقه دارند می بایست طی این مدت داستان نوشته خود و یا داستانی متناسب با موضوع را در تاپیک قرار دهند . نویسنده داستان و یا منبع حتما ذکر شود .
    - فرد برنده توسط تیم داوری انتخاب می شود . این تیم متشکل از مدیر ، ناظر ، کاربران فعال انجمن ادبیات و Mobinoo عزیز می باشد .
    - حداقل تعداد داستان برای برگزاری مسابقه 3 داستان می باشد .
    - هر فرد مجاز به قرار دادن یک داستان در هر مسابقه است .
    - فرد برنده موضوع مسابقه بعدی را انتخاب خواهد کرد .
    - از ارسال پست های متفرقه در تاپیک خودداری کنید .
    - داستان می بایست مرتبط با موضوع و بدور از ادبیات نامناسب و مفاهیم سیاسی و مذهبی باشد . برای اطلاعات بیشتر پیرامون داستان مینیمال به تاپیک زیر مراجعه کنید :
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    داوران عزیز هم لطفا انتخاب هاتون از روی احساس نباشه و یکم حرفه ای تر نقد و انتخاب کنید.

    به منظور حفظ نظم تاپیک هر گونه سوال ، انتقاد و یا پیشنهاد رو از طریق پیغام خصوصی مطرح کنید .

    اولین موضوع رو خودم انتخاب می کنم :

    انگشت شصت

  2. 10 کاربر از MobinS بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    حـــــرفـه ای Mohammad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    پست ها
    9,311

    پيش فرض

    برای فهرست و موارد احتمالی دیگه ..

  4. 4 کاربر از Mohammad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    پروفشنال nil2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    PARADISE
    پست ها
    766

    3 انگشت شصت...

    خودكارشو رو پرت كرد كنار دفترش ... جاي اشكهاش روي صفحه ي آخر هنوز خيس بود ...جاي سيلي روي صورتش هم هنوز داغ ِ داغ بود ...تكيه به ديوار داد و شروع كرد به جويدن ناخن هاش ... انگار زمان متوقف شده بود ...همچنان صداي دادو بيداد از اتاق بغلي به گوشش ميرسيد...يكدفعه طعم آشناي خون رو توي دهنش مزه كرد ...نگاهي به انگشت شصت ش انداخت ...ناخنشو تا ته با دندونش كنده بود...
    Last edited by nil2008; 17-08-2011 at 10:35. دليل: مشخص كردن موضوع با رنگي ديگر...

  6. 7 کاربر از nil2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    کاربر فعال گالری عکس attractive_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    FaR & AwAy حالت:TiReD
    پست ها
    1,754

    پيش فرض

    وقتی چشماشو باز کرد تو بیمارستان بود و پدر و مادر و برادر بزرگترش بهش زل زده بودن.

    انگشت شصتش باند پیچی شده بود!

    -انگشتم چی شده ؟

    صدای گریه ی مادرش بلند شد .

    الهی بمیرم مادرجون چرا اینکارو کردی آخه؟

    - چیزی نیست مادر در عوض خدمت نامقدس سربازی رو پیچوندم !!

    و لبخندی محو بر لبان بی رنگش نشست..


    برادر بزرگتر جلوتر رفت و زیر گوشی حرفی بهش زد:

    بیچاره الکی خودتو ناقص کردی که چی بشه

    واسه معافی دو تا بند انگشت باید قطع شده باشه ولی تو فقط یه بند انگشتت رو له کردی !!


    برگرفته از یک جریان واقعی

  8. 6 کاربر از attractive_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    حـــــرفـه ای Mohammad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    پست ها
    9,311

    پيش فرض

    چون تعداد شرکت کنندگان مسابقه این هفته به حد نصاب نرسید ، موضوع جدید در عنوان تاپیک قرار داده شد .

  10. 4 کاربر از Mohammad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    پروفشنال nil2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    PARADISE
    پست ها
    766

    پيش فرض قاب عكس

    با دقت تكه هاي شيشه و خرده هاي چوب رو با دستكشي كه به دست داشت زير و رو كرد...بعد در حاليكه عينكش رو روي چشمش مي گذاشت ، روي برگه اي اينطور نوشت:
    مقتول :زن
    سن : حدودا" سي و چند ساله
    علت مرگ:خونريزي مغزي در اثر ضربه
    آلت قتاله:قاب عكس ِ عروسي خودش و همسرش(قاتل احتمالي)...
    Last edited by nil2008; 23-08-2011 at 17:35. دليل: افزودن دو كلمه كليدي

  12. 6 کاربر از nil2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    حـــــرفـه ای Mohammad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    پست ها
    9,311

    پيش فرض

    موضوع جدید به عنوان اضافه شد .

  14. این کاربر از Mohammad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #8
    پروفشنال nil2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    PARADISE
    پست ها
    766

    4 نمكدون!!!

    ميزبان گفت:مثلا" همين بچه رو ببينيد ...ما توي خونواده رسممون اينه كه از همين سن كه بچه روي پاش مي ايسته بذاريم هركاري خواست بكنه ...خانم ميزبان چند عدد بشقاب و كارد روي ميز گذاشت و ميوه تعارف كرد و سعي كرد قندون رو از زير پاي بچه بيرون بكشه كه ...صداي جيغ هاي پي در پي بچه بلند شد...اين بار ميزبان در كمال خونسردي رو به خانمش كرد و گفت : عزيزمن هركاري راهي داره تو كه قندون رو مي خواي بگيري بايد يه چيز ديگه اي بهش بدي و بعد در حالي كهنمكدون رو توي دست بچه ميذاشت رو به ميهمان كرد و گفت : اينطوري توي ذوق بچه نمي خوره .ميهمان در حالي كه چايي اش را بدون قند سر مي كشيد، به بچه نگاه كرد كه حريصانه، سر نمكدان را با آب دهانش شست و شو مي داد...

  16. 2 کاربر از nil2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    پروفشنال nil2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    PARADISE
    پست ها
    766

    9 قاصدك...

    دخترك گفت: نترس ،من مواظبتم،نمي خوام اذيتت كنم...ميدونم ، تو هم نميتوني يه جا بموني... به آرامي بوسيدش ،نفس عميقي كشيد و رهايش كرد...
    آنقدر نگاهش كرد تا چرخ زنان در آسمان گم شد.بعد در حالي كه ويلچرش را به جلو مي راند زيرلب زمزمه كرد:كاش منم يه قاصدكبودم...

  18. 2 کاربر از nil2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    کاربر فعال گالری عکس attractive_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    FaR & AwAy حالت:TiReD
    پست ها
    1,754

    پيش فرض

    هوا ابری و گرفته بود ، قاصدک پرواز میکرد و دورتر میشد ...دورتر و دورتر...حس جالبی داشت آخه اولین بار بود که پرواز میکرد

    فکرشم نمیکرد که یه روزی بتونه پرواز کنه .همه چی خوب بود که یهو باد شدیدی شروع به وزیدن کرد ، ترسید که بارون بیاد!

    چند قطره آب رو حس کرد و ناگهان بارون شدید شروع به باریدن کرد که.....

    صدایی شنید ....

    _ : قاصدکم بیدار شو از مدرسه ات دیر میشه ها!
    Last edited by attractive_girl; 10-10-2011 at 22:22.

  20. 2 کاربر از attractive_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •