تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 4 اولاول 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 32

نام تاپيک: خواجوی کرمانی

  1. #21

    پيش فرض


    کجا خبــر بود از حال مـــا حبیبانرا


    کــ ه از مرض نبود آگهــی طبیبانرا



    گر از بنفشــ ه و سنبل وفا طلبــ دارند


    معینستـــ کــ ه سوداستــ عندلیبانرا



    ز خوان مرحمتـــ آنها که می‌دهند نصیبـــ


    به تیغ کین ز چــ ه رانند بی نصیــبان را



    اگر ز خاکـــ محبان غبــــار برخیـــزد


    مؤآخذتـــ نکند هیچکـــس حبیبان را



    گذشتـ محمل و ما در خروش و نالــ ه ولیک


    چــ ه التفاتـــ ببانگــــ جرس نجیبان را



    گهی کــ ه عاشق و معشــوق را وصال بود


    گمــــان مبـــر کــ ه بود آگهی رقیبان را



    میان لیلی و مجنون نــ ه آن مواصلتست
    ـــ

    کـــ ه اطلاع برآن اوفتــــد لبیبـــانرا



    عجبــ نباشد اگر در ادای خطبه‌ی عشق


    مفارقتــــ کند از تن روان خطیبـــانرا



    غریبـــــ نبود اگـــر یار آشـــنا خواجـــو


    مـــراد خویش مهیا کنـــد غریبانـــرا


  2. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #22
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    ای که بر گوشه چشم زده ای خیمه ز موج

    مشو ایمن که وطن بر لب دریاست ترا

    دل دیوانه چه جاییست که باشد جایت

    بر سر و چشم اگر جای کنی جاست ترا

    جــــــان بخواه از من بیدل که روانت بدهم

    بجــــز از جان ز من آخــــــر چه تمناست ترا





  4. 2 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #23

    پيش فرض


    اگر در جلــوه میری سمنــد باد جولانــرا
    بفرما تا فرو روبم بــ ه مژگان خاکــــ میدانرا

    مکن عیب تهی دستــان کـ ه در بازار سرمستان
    گدا باشد کــ ه بفروشد بجامی ملکــــ سلطانرا

    چرا از کعبــ ه برگردم کـــ ه گر خاری بود در ره
    برآرم آه و در یکــــدم بسوزانـــم مغیلانـــرا

    اگرهمچون خضر خواهی کــ ه دایم زنده‌دل باشی
    روان در پای جانان ریـــز اگر دستتــــ دهد جانرا

    بفردوسم مکن دعوتــ کـــ ه بی آن حور مه پیکر
    کسی کــو آدمی باشد نخواهد باغ رضوانرا

    ببوی لعل میگونـــش بظلماتی در افتـــادم
    که گر میرم ز استسقــا نجویم آبـــــ حیوانرا

    چمن پیرا اگر چشمش برآنسرو دوان افتـــد
    دگر بر چشمـــ ه ننشاند ز خجلت سرو بستانرا

    مگر باد سحرگاهــی هواداری کنــــد ور نی
    نسیم یوسفــــ مصری که آرد پیر کنعانـــرا

    چو مستان حرم خواجـــو جمال کعبه یاد آرد
    ز آب چشم خون‌افشـــان کند دریا بیابانـــرا


  6. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #24
    آخر فروم باز H.Operator's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    5,526

    پيش فرض

    آنکه بر هر طرفی منتظرانند او را

    ننگرد هیچ که خلقی نگرانند او را

    سرو را بر سر سرچشمه اگر جای بود

    جای آن هست که بر چشم نشانند او را

    حیف باشد که چنان روی ببیند هرکس

    زانک کوته‌نظران قدر ندانند او را

    هست مقصود دلم زان لب شیرین شکری

    بود آیا که بمقصود رسانند او را

    راز عشاق چو از اشک نماند پنهان

    فرض عینست که از دیده برانند او را

    هر که جان در قدمش بازد و قدری داند

    اهل دل عاشق جانباز نخوانند او را

    خواجو ار تشنه بمیرد بجز از مردم چشم

    آبی این طایفه برلب نچکانند او را

  8. 2 کاربر از H.Operator بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #25

    پيش فرض

    نوبت زدند و مرغ سحر بانگ صبح گفت

    مطرب بگوی نوبت عشاق در نهفت


    دل را چو لاله از می‌گلگون شکفته دار

    اکنون که لاله پرده برافکند و گل شکفت


    خواهی که سرفراز شوی همچو زلف یار

    در پای یار سرکش خورشید چهره افت


    هر کس که دید قامت آنسرو سیمتن

    ای بس که خاک پای صنوبر بدیده رفت


    از کوی او چگونه توانم که بگذرم

    بلبل کسی نگفت که ترک چمن بگفت


    شد مدتی که دیده اختر شمار من

    یک شب ز عشق نرگس پر خواب او نخفت


    ای آنکه چشم شوخ کماندار دلکشت

    ما را به تیر غمزهٔ دل خون چکان بسفت


    شامست گیسوی تو و تا صبح بسته عقد

    طاقست ابروی تو و با ماه گشته جفت


    خواجو بزیر جامه نهان چون کند سرشک

    دریا شنیده‌ئی که بدامن توان نهفت

  10. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #26
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا
    ياد باد آنکه بروي تو نظر بود مرا
    در مه چارده تا روز نظر بود مرا
    ياد باد آنکه ز نظاره‌ي رويت همه شب
    افق ديده پر از شعله‌ي خور بود مرا
    ياد باد آنکه ز رخسار تو هر صبحدمي
    نقل مجلس همه بادام و شکر بود مرا
    ياد باد آنکه ز چشم خوش و لعل لب تو
    ديده پر شعشعه‌ي شمس و قمر بود مرا
    ياد باد آنکه ز روي تو و عکس مي ناب
    آخر از حال تو هر روز خبر بود مرا
    ياد باد آنکه گرم زهره‌ي گفتار نبود
    بر ميان دست تو هر لحظه کمر بود مرا
    ياد باد آنکه چو من عزم سفر ميکردم
    وز سر کوي تو آهنگ سفر بود مرا
    ياد باد آنکه برون آمده بودي بوداع
    در دهان شکر و در ديده گهر بود مرا

  12. این کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #27

    پيش فرض


    بحز از کمر ندیدم سر موئی از میانت

    بجز از سخن نشانی نشنیدم از دهانت


    تو چه معنی که هرگز نرسیده‌ام بکنهت

    تو چه آیتی که هرگز نشنیده‌ام بیانت


    تو کدام شاهبازی که ندانمت نشیمن

    چه کنم که مرغ فکرت نرسد بشیانت


    اگرم هزار جان هست فدای خاک پایت

    که اگر دلت نجویم ندهد دلم بجانت


    چه بود گرم بپرسش قدمی نهی ولیکن

    تو که ناتوان نبودی چه خبر ز ناتوانت


    چو کسی نمی‌تواند که ببوسد آستینت

    برویم و رخت هستی ببریم از آستانت


    چه گلی که بلبلی را نبود مجال با تو

    که دمی برآرد از دل ز نهیب باغبانت


    چه شود که بینوائی که زند دم از هوایت

    دل خسته زنده دارد بنسیم بوستانت


    بچه رو کناره گیری ز میان ما که خواجو

    چو کمر شدست راضی بکناری از میانت


  14. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #28
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    باز عزم شراب خواهم کرد
    ساز چنگ و رباب خواهم کرد

    آتش دل چو آب کارم برد

    چارهٔ کار آب خواهم کرد

    جامه در پیش پیر باده فروش

    رهن جام شراب خواهم کرد

    از برای معاشران صبوح

    دل پرخون کباب خواهم کرد

    با بتان اتصال خواهم جست

    وز خرد اجتناب خواهم کرد

    بسکه از دیده سیل خواهم راند

    خانهٔ دل خراب خواهم کرد

    تا دم صبح دوست خواهم خواند

    دعوت آفتاب خواهم کرد

    بجز از باده خوردن و خفتن

    توبه از خورد و خواب خواهم کرد

    همچو خواجو ز خاک میخانه

    آبرو اکتساب خواهم کرد

  16. #29
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    غزل

    میرود آب رخ از بادهٔ گلرنگ مرا

    میزند راه خرد زمزمهٔ چنگ مرا
    دلق از رق به می لعل گرو خواهم کرد
    که می لعل برون آورد از رنگ مرا
    من که بر سنگ زدم شیشهٔ تقوی و ورع
    محتسب بهر چه بر شیشه زند سنگ مرا
    مستم از کوی خرابات ببازار برید
    تا همه خلق ببینند بدین رنگ مرا
    نام و ننگ ار برود در طلبش باکی نیست
    من که بدنام جهانم چه غم از ننگ مرا
    ای رخت آینهٔ جان می چون زنگ بیار
    تا ز آئینهٔ خاطر ببرد زنگ مرا
    مطرب آهنگ چنین تیز چه گیری که کند
    جان شیرین بلب لعل تو آهنگ مرا
    نشد از گوش دلم زمزمهٔ نغمهٔ چنگ
    تا عنان دل شیدا بشد از چنگ مرا
    چون تو در خاطر خواجو بزدی کوس نزول
    دو جهان خیمه برون زد ز دل تنگ مرا


  17. #30
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    دزديده اگر ديده ترا ديد سزا چيست



    ای پيک صبا حال پری چهره‌ ما چيست
    وی مرغ سليمان خبر آخر ز سبا چيست

    در سلسله زلف سراسيمه ليلی
    حال دل مجنون پراکنده ما چيست

    برخاک رهش سر بنهاديم وليکن
    سلطان خبرش نيست که احوال گدا چيست

    با آنکه طبيب دل ريشست بگوئيد
    کز درد بمرديم بفرما که دوا چيست

    گر زانکه نرنجيده‌ئی از ما بخطائی
    چين در خم ابروی تو ای ترک ختا چيست

    چون دل ز پيت رفت و خطا کرد سزا يافت
    دزديده اگر ديده ترا ديد سزا چيست

    گر تيغ زنی ور بنوازی بمرادت
    داديم رضا تا پس ازين حکم قضا چيست

    دی نرگست از عربده می‌گفت که خواجو
    کام دل يکتای تو ز آن زلف دوتا چيست

    در حضرت سلطان چمن چون همه بادست
    چندين همه آمد شدن پيک صبا چيست


    تصویر از گروه >> VAHID <<

  18. 3 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •