با سلام
دیدم جای یه همچین تاپیکی خالیه.همه دوستان با گفتن خاطرات سخت افزاری خود دیگران رو در یادگیری و تجربه بهتر کمک کنید.در ضمن یاد کردن از گذشته و برخورد با اولین کامپیوترتون میتونه خیلی خواندی و جالب باشه!!!
با سلام
دیدم جای یه همچین تاپیکی خالیه.همه دوستان با گفتن خاطرات سخت افزاری خود دیگران رو در یادگیری و تجربه بهتر کمک کنید.در ضمن یاد کردن از گذشته و برخورد با اولین کامپیوترتون میتونه خیلی خواندی و جالب باشه!!!
گفتی اولین مواجهه با کامپیوتر یاد یه چیزی افتادم.
اولین باری که کامپیوتر خریدم اوردم تو خونه 11 یا 12 سالم بود. کامپیوترو که روشن کردم میترسیدم برم تو درایواش که نکنه یه وقت سیستم منفجر شه
اولین روزی که کامپیوتر داشتم
ینم از افتتاحیه که اولین روزی که کامپیوتر خریدم.ماجرا برمیگرده به 13سال پیش که پدرم اولی کامپیوتر رو واسم خرید.یه p4.یادش به خیر.تازه اومده بود و اون موقع نزدیک 1تومن واسه پدرم خرج برداشت.با یه ویندوز95.ای روزگار.......
تازه داشت ویندوز98 با کلی سرو صدا می اومد.منم که بچه و از همه جا بی خبر.چند روزه اول تا چند ماهی فقط کارم تکون تکون دادن موس بود.بعد از اون که تعادل لازم رو واسه تکون دادن یه موس چرخی عتیقه به دست آوردم(البته این چند روزی بیشتر طول نکشیدا!!!!)رفتم سراغ باز کردن فایل ها هر چی داخل کامپیوتر بود و باز میکردم تا ببینم داخلش چیه.خیلی جالب بود اون موقع هر فایلی رو که نمی تونسم بازش کنم و یا مطالب داخلش قابی خواندن نبود رو پاک می کردم.چند روزی این روال ادامه داشت تا اینکه یه روز صبح که اومدم کامپیوتر رو روشن کنم دیدم ویندوز بالا نمی یاد.داد بلندی کشیدم که مامان کی کامپیوتر منو خراب کرده و بعد از چند دقیقه زدم زیر گریه.بابام اومد داخل اتاقم و بعد دلداری دادنم گفت قبل از اینکه برم سر کار میدم درستش کنند و بعد از ظهر واسد می آرمش........
وای از موقع رفتن بابام تا موقعی که بیاد قرار و آرامش نداشتم.وقتی اومد سریع رفتم و کیس رو ازش گرفتم.انگار دنیارو دوباره بهم داده بودند.بابام گفت:حامد جان می تونی وصلش کنی یا نه، که صحبتش هنوز تموم نشده بود که باز صدای گریم رفت بالا و پدرم با شنیدن صدای گریه من خودش رو به من رسوند و بعد از مطلع شدن از ماجرا پشت کیس رو بررسی کرد و همون دکمه کوچیک پاور رو روشن کرد. و گفت حالا روشن میشه.بعد از اون حادثه خیال اینکه پدرم نابغه کامپیوتر در ذهنم به واقعیت تبدیل شد.
یکسالی گذشت و همه چی خوب بود تا اینکه پدرم یه روز که اومد خونه گفت اسمت رو توی یه کلاس کامپیوتر ثبت کردم و از هفته بعد روزی 2ساعت باید به کلاس کامپیوتر بری......
آقا چشمتون روز بد نبینه.چند هفته ای بود که از کلاس رفتنم میگذشت(سخت افزار)، منم مغرور به خودم اومدم قاب کیس رو باز کنم و داخلش رو یه نگاهی بندازم که مثلاآ اگر مشکل داره درستش کنم.پیچا رو باز کردم و تا اومدم در اصلی رو در بیارم دیدم پشتش چند تا برچسب گنده که اسم یه شرکتی روش بود، چسبیده.اولش چند تا بدوبرا به اون کسی که اینارو اونجا زده بود گفتم و بعدشم همه رو کندک و با آب و یه تیکه کهنه ردشم از بین بردم تا کیسم از تازگی نیفته.کامپیوتر روشن بود و داشت یه موسیقی چخش می کرد . منم مثل این مهندسا کله رو کردم داخل کیس و ..........
یه دفعه ای به ذهنم رسی که یه گرد گیری از قطعاتش بکنم و دست مبارک روی چند تا قطعه کشیدم و تا به رم رسید و دستم رفت روش، یه سوزش کوچیکی رو دستم حس کردم و بعد از چند ثانیه دود سیاهی از کیس همراه با بوی سوختگی بلند شد.
صدای موسیقی قطع شد .ولی صدای پنکه(اونموقع به فن میگفتم پنکه)هنوز می اومد.سریع کامپیوتر رو خاموش کردم و دوباره دکمه روشن رو زدم ولی خبری از عکس ویندوز95نبود.....
عرق سردی رو بدنم نشته بود که ناگهان مادرم سر صحنه جرم حاضر شد و مچم رو گرفت. با ابتکار خلاقانه من و باز کردن درب کیس قطعات کیس از گارانتی خارج شد(اونموق 2سالی گارانتی داشت) و با هزینه اضافی به تعمیر اون اقدام کردم.بله اینبار پدرم همه مسئولیت تعمیر اون رو به عهده خودم گذاشت......
Last edited by NirvanaH; 26-02-2011 at 12:20.
ظاهراً خاطره نویسی داره داره کمکم منسوخ میشه.
ای روزگار...........
اگه اشتباه نکنم سال79 بود که یه سیستم انفچاریP3 خریدیم!
اون موقع چون خواهرم دانشجوی کامپیوتر بود و منم طبق معمول خراب کار,نمی ذاشتن ازش استفاده کنم!
زیباترین کیسی که در تاریخ وجود داشت رو گرفتیم به رنگ کرم و بنفش
نخندیناون موقع خیلی شاخ بود.
با رم128یه دنیا حال میکردم!
نوشته شده توسط Hossein-GMail [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حسین جان بازم گلی به جمال شما
اولین روزی که کامپیوتر گرفتم اونقدر نشسته بودم پاش که چشام شده بود کاسه خون.هرکس که میگفت چی شده میگفتم هیچی،خاک رفته تو چشمام.
تا یک هقته شبانه روز پشت کامپیوتر بودم.
هیچ وقت یادم نمیره اول شهریور سال 77 بود بعد از کلی چک و چونه با فروشنده، 550 تومن دادیم (با 550 تومن میشد 200 300 متر زمین خرید که الان حداقل 200 300 میلیون پولشه) و پنتیوم یک 233 ، 32 مگ رم ، هارد 4 گیگ با یه مانیتور 14 اینچ که بیرون زدگی قوس شیشه اش بیشتر از قلمبه ی پشتش بود رو گرفتیم و اوردیم خونه، کیسو من برداشته بودم انگار دارم نیترو گلیسیرین میبرم، با احتیاط بردم گذاشتم رو میز ، قرار بود فروشنده فردا بیاد خونه و سیستم رو سرهم کنه (سیماشو وصل کنه ) جرات نداشتم حتی جعبه هاشو باز کنم فقط کیبوردشو باز کردم و یکی 2 ساعتی با کیبوردش ور رفتم خلاصه مگه اونشب خوابم بیاد .. بعد از کلی فحش به 71 جد فروشنده که چرا امروز نیومد نصب کنه بالاخره خوابیدیم و طرف فردا اومد سیستمو سر هم کرد و زد و روشن شد. یکی دو تا گیم زده بود و سیستم عامل هم داس 6.0. ویندوز 3.1 هم زده بود ..
کار ما شده بود DOOM بازی .. شب و روز نداشتم .. آی حال میدااااد.. تو مدرسه هم Qbasic یاد گرفتم و از اونروز بد بخت شدیم رفت پی کارش .. برنامه نویس گیم باز
هر هفته کیسو برمیداشتم و میبردم برام ویندوز میزد. وقتی برمیگشتم خونه حتی تو تاکسی هم کیسو رو صندلی نمیذاشتم، هر دست انداز 10 تا فحش آبدار نثار راننده و فک و فامیلش میکردم
الانم دارمش بعضی وقتا به یاد قدیم باهاش حال میکنم
یادش بخیر
اولین بار کامپیوتر گرفتم هیچی بلد نبودم بابام برنامه Paint رو میاورد نقاشی میکردم
سال 76-77 بود یه سیستم گرفتیم پنتیوم 200 رم 32 هارد 2گیگ گرافیک trident 9440 2mg !! وینروزش 95 بود cdrom مارک creative بود که ریموت داشت وقتی سیستمو روشن میکردی یه خانمه بهت سلام میکرد و اینا اولین بار که سخت افزاری ترکید بردیم یه جا یارو گفت توش ماکارونی پخته پیدا کرده! یادم افتاد اونی اول ازش گرفته بودم سیماشو با کش زرد رنگ بسته بود!! سیستم نازی بود با xing player فیلمو فول اسکرین میکردی اسلوموشن میشد
اولین بار که به خودم جرات دادم روش ویندوز بریزم اونجا که سریال میخواست موندم اشکم درومد اینور اونور آخرش از یکی از معلمامون پرسیدم گفت قضیه چیه
مانیتورشو هنوز دارم lg که دکمه روشن خاموشش یه مستطیل آبیه -یادش بخیر نوستالژیم زد بالا
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)