تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 31

نام تاپيک: نظامی گنجوی

  1. #1

    پيش فرض




    بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :

    1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
    2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
    3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید





    »
    خسرو وشیرین :

    » لیلی و مجنون :

    » هفت پیکر :

    » شرف نامه :

    » خردنامه :



    »
    مخزن الاسرار :

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    Last edited by F l o w e r; 19-02-2012 at 13:13.

  2. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    بهشهر>مازندران
    پست ها
    102

    پيش فرض نظامی گنجوی

    الیاس بن یوسف نظامی گنجه‌ای (حدود ۵۳۷ تا ۶۰۸ ه‍.ق) شاعر داستان‌سرا و رمزگوی سده ششم ایران، بزرگترین داستان سرای منظومه های حماسی عاشقانه به زبان پارسی است که سبک داستان محاوره ای را وارد ادبیات داستانی منظوم پارسی کرد

    کودکی
    نام پدرش يوسف نام جدش " ذکي " و نام جد اعلايش " مويد " بوده و سه همسر و يک فرزند به نام محمد داشته است. زادبوم نظامي شهر گنجه (واقع در جمهوری آذربایجان کنونی) می باشد. نام مادرش رئیسه بود. وی در سنین کم یتیم شد و دایی اش خواجه عمر بزرگش نمود.


    ازدواج
    نظامی سه بار ازدواج کرد. همسر نخستش آفاق، کنیزکی بود که فخرالدین بهرامشاه حاکم دربند به عنوان هدیه ای برایش فرستاده بود. آفاق اولین و محبوبترین زنان نظامی بود. تنها پسر نظامی، محمد از آفاق بود. وقتی نظامی سرودن خسرو و شیرین را به پایان رساند آفاق از دنیا رفت. در ان زمان محمد هفت سال بیشتر نداشت.

    عجیب است که دو همسر دیگر نظامی نیز در سنین جوانی فوت کردند و مرگ هر کدام پس از اتمام یکی از آثار او اتفاق می افتاد. تولد 28 سالگی وی را در حالی ثبت کردند که فروش شرکت به زیر -950000 تومان رسیده بود


    تحصیلات
    نظامي مانند اغلب اساتيد باستان از تمام علوم عقلي و نقلي بهره مند و در علوم ادبي و عربي کامل عيار و در وادي عرفان و سير و سلوک راهنماي بزرگ و در عقايد و اخلاق ستوده پايبند و استوار و سرمشق فرزندان بشر بوده و در فنون حکمت از طبيعي و الهي و رياضي دست داشته asfsdfvdcxbgxbg جمع کن سایت رو !!


    اخلاق
    در پاکی اخلاق و تقوی، نظیر حکیم نظامی را در میان تمام شعرای عالم نمی‌توان پیدا کرد. در تمام دیوان وی یک لفظ رکیک و یک سخن زشت پیدا نمی‌شود و یک بیت هجو از اول تا آخر زندگی بر زبانش جاری نشده‌است. از استاد بزرگ گنجه شش گنجینه در پنج بحر مثنوی جهان را یادگار است که مورد تقلید شاعران زیادی قرار گرفته‌است، ولی هیچکدام از آنان نتوانسته‌اند آنطور که باید و شاید از عهده تقلید برآیند. این شش دفتر عبارتند از:

    مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر، شرفنامه و اقبالنامه که همگی نشان دهنده هنر سخنوری و بلاغت گوینده توانا آن منظومه هاست. . . .


    درگذشت
    همه عمر را به جز سفر کوتاهی که به دعوت قزل ارسلان (۵۸۱-۵۸۷) به یکی از نواحی نزدیک گنجه کرد، در وطن خود باقی ماند تا در سال ۶۰۲ در همین شهر در سن شصت و سه سالگی درگذشت و به خاک سپرده شد. بعضی درگذشت او را بين سالهاي ۵۹۹ تا ۶۰۲ و عمرش را شصت و سه سال و شش ماه نوشته اند.


    بر مکش آوازه ی نظم بلند
    تا چو نظامی نشوی شهربند
    این شعر از الیاس بن یوسف پسر زکی ملقب به حکیم نظامی گنجه ای است که با پنج مثنوی یا منظومه یا خمسه ی خود نظر همگان را به خود جلب کرده است.
    او در باره ی آثار خود چنین گفته است:
    سوی مخزن آوردم اول بسچ
    که سستی نکردم درین کار هیچ

    وزو چرب و شیرینی انگیختم
    به شیرین و خسرو درامیختم


    وزانجا سراپرده بیرون زدم
    در عشق لیلی و مجنون زدم


    وزین قصه چون باز پرداختم
    سوی هفت پیکر فرس تاختم

    کنون بر بساط سخن پروری
    زنم کوس اقبال اسکندری

  4. #3
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض سبک نظامی

    نظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد. اگر چه داستانسرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانسته است شعر تمثیلی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است.

    وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو و دلپسند و تصویر جزئیات بانیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است.

    با وجود آنکه آثار نظامی از نظر اطناب در سخن و بازی با لفاظ و آوردن اصطلاحات علمی و فلسفی و ترکیبات عربی فراوان و پیچیدگی معانی بعضی از ابیات ،قابل خرده گیری است، ولی «محاسن کلام او به قدری است که باید او را یکی از بزرگترین شعرای ایران نامید و مخصوصاً در فن خود بی همتا و بی نظیر معرفی کرد.

    نظامی در بزم سرایی، بزرگترین شاعر ادبیات پارسی است.

    به جرأت می توان گفت که او در سرایش لحظه های شادکامی بی همتاست، زبانش شیرین است و واژگانش نرم و لطیف، و گفتارش دلنشین. آن گونه که در بازگویی لحظه های رزم، نتوانسته از فشار بزم رهایی یابد به اشعار رزم نیز ناخودآگاه رنگ غنایی داده است.


    برجستگیها و ویژگیهای شعر نظامی
    ۱- تشبیهات و توضیحات او، زیبا و هنرمندانه و بسیار خیال انگیزند.

    ۲- در تصویر جزئیات طبیعت و حالات، بسیار تواناست.

    ۳- انتخاب الفاظ و کلمات مناسب که نتیجه آشکار آن، موسیقی شعر اوست.

    ۴- ایجاد ترکیبات خاص و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند.

    ۵-تازگی معانی و ابداع ترکیبات تازه که در شعر نظامی به وفور یافت می شود، کلام وی را گاهی دچار ابهام می کند، علاوه بر اینها کثرت «لغات عربی» و «اصطلاحات علوم» و «اصول و مبانی فلسفه و معارف اسلامی» سخن این شاعر را دشوار و پیچیده کرده است.

  5. #4
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض ادعای تفرشی بودن نظامی

    بعضا ادعاهائی بر تفرشی بودن این شاعر بزرگ موجود است. این ادعا عمدتاً توسط اهالی تفرش مطرح می‌گردد و طبق این ادعا روستای «تا» که از توابع تفرش است به عنوان زادگاه اصلی نظامی عنوان می‌گردد. منشا این ادعاها می‌تواند اشعار ذیل از اقبالنامه می‌تواند باشد.

    به تفرش دهی هست «تا» نامِ او نـــظامــی از آنـــجا شــده نامجو


    البته صحت و سقم اینکه این اشعار در اقبالنامه اصلی بوده و یا بعدا در آن وارد شده مورد بحث است.

    دلایل زیادی در رد این ادعا ارائه شده‌است از جمله دلیل نبود منطقه یا روستائی بنام «تا» توسط استاد نفیسی. اما دلیل استاد نفیسی از آنجائیکه روستائی بدین نام موجود است قاطع نیست.

    قاطع‌ترین دلیل برای رد این ادعا این است که تفرش را تا پیش از قرن هشتم «طبرس» مینامیدند و این را می‌توان در نام «شیخ طبرسی» – عالم و مفسّر قرن پنجم- دید.

  6. #5
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض آثار

    خمسه یا پنج گنج نظامی شامل:

    لیلی و مجنون
    هفت پیکر
    خسرو و شیرین
    مخزن‌الاسرار
    اسکندرنامه مشتمل بر اقبالنامه و شرفنامه

    ( سعی می کنیم به ترتیب اشعار این کتابها را هم همین جا معرفی کنیم )

  7. #6
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض بررسی

    سیمای دو زن؛ «شیرین» برتر است یا «لیلی»؟

    داستان "خسرو و شیرین" را نظامی در 576 سروده است و منظومه‌ی "لیلی و مجنون" را هشت سال بعد. اگر سال تولد او در حوالی 530 باشد هر دو منظومه محصول دوران پختگی طبع وی است. نظامی بعد از سرودن "مخزن الاسرار" كه مجموعه‌ای حكمی و عرفانی است به نظم داستان عاشقانه -و به تعبیر خودش هوسنامه‌ی- "خسرو و شیرین" پرداخته است و توجیهش برای این تغییر ذائقه این كه در جهان امروز و میان ابنای بشر كسی نیست كه او را هوس مطالعه‌ی هوسنامه‌ها نباشد و انگیزه‌اش در نظم داستان ظاهراً تدارك هدیه‌ای است بمناسبت جلوس طغرل‌بن ارسلان سلجوقی بر تخت شاهی و واقعاً یادی از معشوق در جوانی از كف رفته‌اش آفاق. این منظومه موفق‌ترین اثر نظامی است زیرا علاوه بر یاد آفاق، زمینه‌ی داستان باب طبع شاعر است.
    اما در سرودن منظومه‌ی لیلی و مجنون، بیش از میل دل شاعر، اطاعت فرمان شاهانه منظور است كه شروان شاه "اخستان بن منوچهر" قاصدی نزدش فرستاده است با این فرمان كه: در پی داستان خسرو و شیرین، اكنون «لیلی مجنون ببایدت گفت». شاعر با اكراه تن بدین كار می‌دهد اما به بركت طبع توانا موفق می‌شود داستانی ملال انگیز را بر صدر غمنامه‌های ادب فارسی بنشاند.

    هر دو داستان شرح دلدادگی است و جفای فلكی كه با دلدادگان دایم به كین است اما تفاوت‌های این دو داستان یكی و دو تا نیست و مهمترین آنها سرزمینی است كه این دو داستان در آن اتفاق می‌افتد. "لیلی و مجنون" متعلق به جامعه‌ی سنتی عربستان و فرهنگ منحط آن هستند حال آنكه "شیرین" قرار است به زودی پادشاه ارمنستان شود و زمام امور مردم كشورش را در دست گیرد و خسرو، كوتاه‌زمانی با تكیه زدن بر تخت پادشاهی ایران فاصله دارد.

    عشق لیلی و مجنون از علاقه‌ی معصومانه‌ی دو كودك مكتبی سرچشمه می‌گیرد، تعلق خاطری دور از تمنّیات جنسی كه هر دو در یك مكتبخانه‌اند و ظاهراً در مراحل خردسالی. اما كار همدرسی به همدلی می‌كشد و نخستین لبخند محبت لیلی و مجنونِ اندك‌سال در فضای محدود مكتبخانه، نه از چشم تیزبین ملای تركه به دست پوشیده می‌ماند و نه از نظر كنجكاو بچه‌های همدرس و هم‌مكتبی.
    وضع آشنایی خسرو و شیرین بخلاف این است. خسرو جوان بالغ مغروری است در آستانه‌ی تصدی مقام پرمشغله‌ی سلطنت و شیرین دختر تربیت شده‌ی طنازی است آشنا به رموز دلبری و باخبر از موقعیت اجتماعی و شرایط سنی خویش. دختر جوان اهل شكار و ورزش و گردش است نه زندانی حرمسرا و در یكی از همین گردش‌ها چشمش به تصویر دلربای پرویز می‌افتد. تصویری كه محصول انگشتان قلمزن و استعداد بی‌نظیر شاپور صورتگر است. جاذبه‌ی تمثال او را به توقف و تأمل می‌كشاند و سرانجام با شنیدن توصیف پرویز از زبان چرب و نرم درباری كاركُشته‌ای چون شاپور ، میل خاطرش به دیدن صاحب تصویر می‌كشد.

    لیلی پرورده‌ی جامعه‌ای است كه دلبستگی و تعلق خاطر را مقدمه‌ی انحراف می‌پندارد كه نتیجه‌‌اش سقوطی حتمی است در دركات وحشت‌انگیز فحشا؛ و به دلالت همین اعتقاد همه قدرت قبیله مصروف این است كه آتش و پنبه را از یكدیگر جدا نگه دارند تا با تمهید مقدمات گناه، آدمیزاده در خسران ابدی نیفتند. اما در دیار شیرین منعی بر مصاحبت و معاشرت مرد و زن نیست. پسران و دختران با هم می‌نشینند و با هم به گردش می‌روند و با هم در جشن‌ها و مهمانی‌ها شركت می‌كنند و عجبا كه در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران پاسدار عفاف ایشان است كه بجای ترس از پدر و بیم بدگویان محتسبی در درون خود دارند و حرمتی برای خویشتن قائلند.

    قیم و سرپرست شیرین زنی است از جنس خودش، آشنا با عوالم دلدادگی و حالات عاطفی دختران جوان، و به حكم همین آشنایی است كه با شنیدن خبر فرار شیرین برای دیدار یار نادیده متأثر می‌شود اما لشكریان به فرمان ایستاده را از هر تعقیبی باز می‌دارد؛ و روزی كه دختر فراری به دیار خود باز می‌گردد، انبان شماتت نمی‌گشاید و انبوه ملامت بر فرقش نمی‌بارد. با گذشت بزرگوارانه‌ی آدمیزاده‌ای كه از عواطف تند جوانی باخبر است به استقبالش می‌رود، بی‌هیچ خطاب و عتابی كه می‌داند دخترك دلباخته است و حركت نامعقولش كار دل است. اما وضع لیلی چنین نیست كه محكوم محیط حرمسرائی تازیان است و جرایمش بسیار: یكی اینكه زن به دنیا آمده و چون زن است از هر اختیار و انتخابی محروم است. گناه دیگرش زیبائی است و زندگی در محیطی كه بجای تربیت مردان به محكومیت زنان متوسل می‌شوند. در نظام استبدادی قبیله، مرگ و زندگی او در قبضه‌ی استبداد مردی است به نام پدر؛ پدر لیلی نه از عوالم دلدادگی باخبر است و نه به خواسته‌ی دختر وقعی می‌نهد. مرد مقتدری است كه چون از تعلق خاطر قیس (مجنون آینده) و دخترش باخبر می‌شود دخترك بی‌گناه را از مكتب بازمی‌گیرد و در حصار خانه زندانی می‌كند و زندانبانش زن فلك‌زده‌ی چشم بر حكم و گوش بر فرمانی است كه او را زاییده است.

    در دیار لیلی حكومت مطلق با خشونت است و مردانگی به قبضه‌ی شمشیر بسته است. حتی به مراسم لطیفی چون خواستگاری هم با طبل جنگ و تیر خدنگ می‌روند. اغلب سوگلی‌های حرمسرای امیران و شاهان، دختران پدركشته‌ی به اسارت رفته‌اند كه بحكم سنتی مقبول همگان، حریفی كه در جنگ كشته شود همه‌ی مایملكش از آن قاتل است، از اسب و گاو و كاخ و سرای گرفته تا غلام و كنیز و زن و دخترش كه همه مملوكنند و در مقوله‌ی ارزش‌ها یكسان. اما در فضای داستان خسرو و شیرین ارزش‌ها بكلی متفاوت است. مردان این دیار برای رسیدن به زن دلبندشان هرگز به زور شمشیر و انبوه لشكر متوسل نمی‌شوند، چه یقین دارند این حربه بی اثر است.

    عشق هر دو زن در زندگی مردان‌شان تحول می‌آفریند. لیلی بی‌تجربه‌ی اندك‌سال را چون از مكتب بازمی‌گیرند، قیس از دیدار یار بازمانده، سر به شوریدگی می‌نهد و كار بی‌قراریش به جنون می‌كشد و مجنون می‌شود. اما عشق شیرین مایه‌بخش ترقیات آینده‌ی خسرو است كه دختر خویشتندار مآل‌اندیش، با ملایمت این واقعیت را به جوان محبوب خود در میان می‌نهد كه: رعایت تعادل شرط عقل است و آدمیزاده را منحصراً برای عیاشی نساخته‌اند و جهان نیمی از بهر شادكامی است و دیگر نیمه‌اش باید صرف كار و نام گردد و با چنین نصیحتی چنان تكانی به شهزاده‌ی تاج و تخت از كف داده می‌دهد كه از مجلس بزم پا در ركاب اسب آورد و به نیت بازپس گرفتن مُلكت موروثی راهی دیار روم شود.

    لیلی بی‌هیچ تلاشی جنون مجنون و زندگی تلخ خویش را (كه به اجبار پدر همسر مردی به نام ابن‌سلام شده و از وصال مجنون بازمانده) سرنوشت قطعی می‌داند و چاره‌ی كار را منحصر به مخفیانه نالیدن و راز دل در پستوی خانه با دیوار روبرو گفتن. در مقابل او شیرین دخترك مغرور لجبازی است كه جسورانه پنجه در پنجه‌ی سرنوشت می‌اندازد و در نبرد با شاهنشاه قدرتمند بلهوسی چون پرویز همه استعدادها و امكانات خود را بكار می‌گیرد و رقیبان سرسخت را از صحنه می‌راند و از موجود هوسبازی چون خسرو -با دل هر جائی و هرزه‌گردش- انسان وفادار والائی می‌سازد كه همه‌ی وجودش وقف آسایش همسر شده است.

    در دیار لیلی اثری از مدارا و مردمی نیست، همه خشونت است و عقده‌گشایی و حقارت‌پیشگی و تسلیم تقدیر شدن. اما فضای داستان خسرو و شیرین لبریز از اتكای به نفس است و غروری برخاسته از خودشناسی‌ها و این خصوصیت در رفتار یكایك قهرمانان داستان جلوه‌ها دارد.


    *****

    آنچه گفته آمد هنرنمایی قلم نویسنده‌ی در خاك خفته‌ای است كه گناه عقوبتی كه بر سرش آمد روشن‌اندیشی بود و فاش‌گویی. سعیدی سیرجانی در كتاب «سیمای دو زن» به مقایسه دو داستان "خسرو و شیرین" و "لیلی و مجنون" می‌پردازد و یك به یك ویژگی‌های قهرمانان و بازیگران و محیط بالندگی این دو را در برابر هم قرار می‌دهد و این تنها مقدمه كتاب اوست. پس از آن به سراغ گزیده‌های ابیات هر دو داستان می‌رود و بی‌آنكه لطف و ظرافت شعر را با تشریح و معنی‌های طولانی زائل كند با اشاره به نكاتی ذهن خواننده را در فهم منظور شاعر یاری می‌دهد.

  8. #7
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض حماسه عاشقانه خسرو و شیرین

    عاشق شدن فرهاد بر شیرین
    زندگی عاشقانه خسرو و شیرین بر اساس زندگی پر فراز و نشیب شاهنشاه ساسانی و شیرین شاهزاده ارمنی رقم خورده است. خسروپرویز در سال 590 میلادی تاجگذاری نمود و رسما شاهنشاه ایران شد. اتفاقات بسیاری در طول حکومت وی رخ داد که در این مکان نمی گنجد ولی زندگی زناشویی این پادشاه حماسه ای را در کشور ما رقم زد که امروزه نیز جای خود را در تاریخ ما به شکل زیبایی حفظ کرده است. بسیاری از بزرگان شعر و ادب و تاریخ ایران پیرامون این حماسه سروده هایی را از خود به جای گذاشتند تا نسلهای آینده از آن بهره ببرند همچون فردوسی بزرگ، نظامی گنجوی، وحشی بافقی و چند تن دیگر از بزرگان

    نکته جالب این ماجرا در این است که مادر شیرین که شهبانوی ارمنستان بوده به دختر خویش در این مورد هشدار می دهد که از جریان ویس و رامین عبرت بگیرد و آن را تکرار نکند. ماجرا در بسیاری وقایع همچون ویس و رامین در صدها سال قبل از خسرو و شیرین است.

    فردوسی بزرگ می فرماید: خسرو فرزند هرمزد چهارم از دوره کودکی از خصایص برجسته ای برخوردار بود وی پیکری ورزیده و قامتی بلند داشت. از دیدگاه دانش و خرد و تیر اندازی وی بر همگان برتری داشت.

    به گفته تاریخ نگاران او می توانست شیری را با تیر به زمین بزند و ستونی را با شمشیر فرو بریزد. در سن چهارده سالگی به فرمان پدرش وی به فیلسوف بزرگ ایرانی بزرگمهر سپرده شد. خسرو شبی در خواب پدر بزرگ اندیشمند و فریهخته خود انوشیروان دادگر را به خواب دید که به او از دیدار با عشق زندگی اش خبر می داد و اینکه به زودی اسب جدیدی به نام شبدیز را خواهد یافت که او از طوفان نیز تندرو تر است. سپس او را از نوازنده جدیدش به نام باربد که میتواند زهر را گوارا سازد آگاهی داد و اینکه به زودی تاج شاهنشاهی را بر سر خواهد گذاشت.

    فردوسی بزرگ می فرماید :

    ز پرویز چون داستانی شگفت ............... ز من بشنوی یاد باید گرفت

    که چونان سزاواری و دستگاه ................ بزرگی و اورنگ و فر و سپاه

    کز آن بیشتر نشنوی در جهان ................... اگر چند پرسی ز دانا مهان

    ز توران و از چین و از هند و روم ................ ز هر کشوری که آن بد آباد بوم

    همی باژ بردند نزدیک شاه .................... برخشنده روز و شبان سیاه

  9. 2 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #8
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    روزی خسرو از دوست خویش شاهپور که هنرمندی شایسته بود درباره زنی به نام مهین بانو در قلمرو حکومتی ارمنستان که جزوی از خاک ایران بوده است سخنهایی می شنود. از دختر زیبایش شیرین می شنود که شاهزاده ای برجسته و با کمالات است. شاهپور وی را به خسرو پیشنهاد میکند و خسرو که از تمجید های وی شگفت زده شده بود پیشنهاد وی را می پذیرد . روزی شاپور تصور نقاشی خسرو را به ارمنستان می برد و در حکم دوست نقش واسطه را برای خسرو ایفا میکند . شیرین نیز با نگاهی به فرتور با ابهت خسرو عاشق و دلباخته وی می شود . شاپور حلقه ای را با خود برده بود تا در صورت پاسخ مثبت از شاهزاده آن را به وی تقدیم کند و چنین نیز کرد و شیرین را به تیسپون مدائن در بغداد امروزی که پایتخت ساسانی بود دعوت نمود . شیرین روزی به بهانه شکار از مادر درخواست اجازه نمود و با اسبی تندرو به نام شبدیز همراه با یارانش راهی تیسفون می گردد . در میان راه به دریاچه ای کوچک ( به نام سرچشمه زندگانی ) برخورد میکند و از فرط خستگی همانجا توقف میکند . شیرین برای خنک کردن خویش لباسهایش را از تن بدر میکند و برای شنا راهی آب میگردد . به گفته مورخین چهره شیرین و اندام وی چنان زیبا و محسور کننده بوده که چشمان آسمان پر از اشک می شده است . شیرین در روزگار خویش در زیبای چهره و اندام سرآمد روزگار خود بود و نمونه بارزی از یک زن ایرانی از نسل آریا.

    در این میان خسرو که در تیسفون درگیری شخصی به نام بهرام چوبین بود ( بهرام از سرداران بنام ایران بود که برای گرفتن تاج و مقام بر ضد شاه شورش کرده بود و سکه هایی به نام خود ( بهرام ششم ) ضرب کرده بود . ) به اندرز بزرگ امید یا بزرگمهر پایتخت را برای مدتی ترک میکند. به همین به یارانش در تیسپون می سپارد که اگر شیرین شاهزاده ارمنستان به دیدار وی آمد از او به مهربانی پذیرایی کنند . خسرو پس از این وقایع سوار بر اسب خویش تیسفون را به همراه سپاهی بزرگی با درفش کاویانی به دست ترک میکند و از قضای روزگار خسرو به همان منطقه ای می رسد که از نظر سبزی و زیبایی بر دیگر مناطق برتری داشته است و شیرین نیز همانجا با بدن عریان مشغول آب تنی بوده است . شیرین با خود اندیشه میکند که این شخص چه کسی می تواند باشد که چنین احساساتی را در وی بوجود آورده است بیگمان تنها خسرو است که مرا گرفتار خویش کرده است . ولی از طرفی خسرو شاه شاهان - شاه ممالک بزرگ ایران چگونه ممکن است با چنین لباس و ظاهری عادی در دشت ها و مزارع حاضر شود . پس لباس خویش را بر تن میکند و بر سوار بر اسپ خویش میگردد و دور می شود . خسرو نیز که تصویر وی را توسط شاپور دیده بود او را شناخت و دقایقی که مهو زیبایی شیرین شده بود او را از دست داد و هنگامی که در پی او جستجو کرد وی را نیافت . خسرو اشکی از دیدگانش فرو می ریزد و خود را سرزنش میکند و به راه خود ادامه می دهد

    فردوسی بزرگ می فرماید :

    چنان شد که یکروز پرویز شاه ................ همی آرزوی کرد نخچیرگاه

    بیاراست برسان شاهنشهان ................ که بودند ازو پیشتر در جهان

    چو بالای سیصد ب زرین ستام ................. ببردند با خسرو نیکنام

    همه جامه ها زرد و سرخ و بنفش ................. شاهنشاه با کاویانی درفش

    چو بشنید شیرین که آمد سپاه .................. بپیش سپاه آن جهاندار شاه

    یکی زرد پیراهن مشکبوی ................. بپوشید و گلنارگون کرد روی

  11. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #9
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    شیرین نیز به پایتخت ایران رسید و خود را به دربار معرفی نمود. زنان دربار که از زیبایی او شگفت زده شده بودند وی را احترام گذاشتند و او را راهنمایی کردند. شیرین پس از ساعتی متوجه آشوبهای پایخت می شود و از اطرافیان می شنود که خسرو به همین منظور دربار را ترک کرده است. در این لحظه متوجه می شود که شخصی که در میان راه در حال آبتنی مشاهده کرده بود کسی نبوده جز خسروپرویز معشوقه خود. در همین حال خسرو به ارمنستان رسید. ( ارمنستان یکی از شهرهای ایران بود که خودش شاهی داشت و شاه آنجا زیر نظر شاه شاهان ایران بود ) و به دیدار مهین بانو شهبانوی ارمنستان رفت و در کنار وی شرابی نوشید و از فقدان شیرین ابراز ناراحتی نمود . خسرو پس از چند روز اقامت در ارمنستان پیکی از تیسپون دریافت میکند که بزرگان ایران برای وی نوشته بودند . متن نامه حکایت از آن داشت که پدر خسرو ( هرمزد ) درگذشته است و حال تاج و تخت کشور در انتظار اوست . خسرو راهی تیسپون می شود و پس از رسیدن به آنجا مشاهده میکند که شیرین تیسفون را ترک کرده است . شیرین نیز پس از مدتی به ارمنستان باز میگردد تا با خسرو دیدار کند ولی هر دو در یک روز ترک مکان کرده بودند و موفق به دیدار یکدگیر نشدند.

    در این میان بهرام چوبین از وقایع عاشق شدن خسرو بر شیرین آگاه می شود و در ایران شایع می کند که شاهنشاه از عشق وی دیوانه شده است و توانایی اداره کشور را ندارد . پس از چنین شایعاتی شورشهایی بر ضد شاه صورت میگیرد و بر اثر همین شایعات خسرو با مشورت بزرگان ایران پایتخت را دگر بار ترک میکند و راهی آذربایجان و سپس ارمنستان میگردد و در همانجا با معشوقه خود دیدار میکند . وقایع این دو دلداده باعث میگردد که مادر شیرین ( مهین بانو ) به دخترش تذکر بدهد که یا بایستی به همسری وی دربیایی یا وی را ترک کنی . مادر بار دگر شیرین را از راهی که ویس رفت بر حذر می دارد و به عواقب غیر اخلاق آن هشدار میدهد ولی او نمی دانست که دست روگاز دقیقا همان ماجرا را باردیگر رقم می زند و او نمی تواند مانع از وقوع آن شود . خسرو نیز از سخنان آنان آگاهی یافت و این امر مایه کدورت هایی بین آنان شد که در نهایت با سخنانی تند خسرو آنان را ترک میکند و راهی قسطنطنیه ( در استانبول ترکیه کنونی ) شد . خسرو آنجا از ارتش بیزانس درخواست یاری کرد تا شورش غاصب تاج و تخت بهرام چوبینه را خاموش کند . برای این امر مجبور به گزیدن مریم - دختر امپراتور روم به همسری شد تا پیمان خانوادگی خود را با امپراتور مستحکم کند و از او درخواست ارتش کند . پس از درگیری میان بهرام چوبین و خسرو بهرام شکست میخورد و به چین می گریزد

  13. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #10
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,695

    پيش فرض

    پس از آرام شدن پایتخت و تاجگذاری پادشاه - خسرو باردگیر به اندیشه معشوقه خود می افتاد و برای همین امر به نوازندگان مشهور خود نکسیا و باربد فرمان میدهد سرودها و موسیقی هایی را در ستایش این عشق جاودانه بنوازند . در این میان مادر شیرین میهن بانو که شاه ارمنستان بود با زندگی بدرود حیات میکند و تاج شاهی به شیرین دختر وی می رسد . ولی در این برهه از زمان شخصی به نام فرهاد که به فرهاد سنگ تراش مشهور بود وارد جریان می شود . روزی که شیرین در شکار بود با فرهاد رودر روی می شود و فرهاد ناخواسته عاشق و دلباخته شیرین می شود و از زیبایی او حیران می گردد . فرهاد برای رسیدن به شاهزاده ارمنی دست به هر کاری می زد و این تلاشهای در نهایت به خسرو گزارش شد . خسرو در مرحله نخست با او سخن گفت و کوشش کرد که وی را از ادامه این راه منصرف نماید . ولی فرهاد نپذیرفت . خسرو کیسه های طلا و جواهراتی را به او هدیه داد تا اندیشه شیرین را از یاد ببرد . ولی فرهاد هیج یک از این پاداشها را نمی پذیرد . در نهایت خسرو مجبور به دادن فرمانی می شود که شاید فرهاد را منصرف کند . خسرو به فرهاد می گوید که اگر میخواهی به شیرین برسی بایستی شکافی بزرگ در کوه بیستون در کرمانشاهان ایجاد کنی تا کاروانها بتوانند از آن عبور کنند . فرهاد این کار غیر ممکن را به شرطی می پذیرد که خسرو دست از شیرین بردارد . فرهاد شروع به کندن بیستون میکند . شیرین روزی برای فرهاد شیر تازه می آورد تا خستگی را از تن بدر کند . ولی در هنگام بازگشت اسبش از پای می افتد و هلاک می شود . فرهاد از این امر آگاهی می یابد و شیرین را بر دوش می گیرد و شاهانه به قصرش می رساند و خبر این ماجرا به خسرو می رسد . خسرو که استقامت فرهاد را در ربودن شیرین می بیند و به این اندیشه می افتاد که شاید وی روزی بتواند بیستون را شکاف دهد پس اخبارهای جعلی در شهر پراکنده می کند و قاصدی نزد فرهاد می فرستد که شیرین فوت شده است . فرهاد که در بالای کوه مشغول کندن بیستون بود با شنیدن خبر درگذشت شیرین دیگر ادامه راه برایش غیر ممکن بود و هیچ تمایلی به زندگی نداشت پس خود را از بالای کوه به پایین پرت میکند و جان می سپارد . امروزه نام قصر شیرین در کرمانشاه به همین روی بر این شهر گذاشته شده است زیرا شیرین بناهایی را برای خویش در آنجا ساخته بود

    مریم همسر خسرو پس از مدتی فوت یا مسموم می شود. خسرو راهی اصفهان میگردد . آنجا دختری به نام شکر که در زیبایی و معصومیت در شهر خود مشهور است را به همسری برمیگزیند . ولی پس از مدتی دوباره به اندیشه شیرین می افتد . پس دست به نوشتن نامه هایی برای شیرین می زند . شیرین پس از مدتی به دعوت خسرو راهی تیسپون می شود و به سرودهای مشهور باربد و نکیسا که در ستایش این دو عاشق قدیمی سروده بودند گوش فرا می دهد . همین امر باعث میگردد تا آنها کدورتهای گذشته را کنار بگذارند و با اجرای مراسمی با شکوه و سلطنتی به عنوان ملکه ایران برگزیده می شود و همسری خسرو را با جان و دل بپذیرد . روزگار این دو عاشق قدیمی پس از بدنیا آمدن چند فرزند به نقطه های پایانی رسید و شیرویه پسر خسرو ( از مریم ) برای کسب تاج و تخت پدر شبی به کنار وی رفت و پدر را برای رسیدن به مقام پادشاهی با ضرب چاقویی می کشد . این اتفاق در سال 628 میلادی رخ داد

  15. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •