سلام
من هم نظر می دم.
به نظر من داستان خوب داستانیه که جذاب باشه بازیکن از همون ابتدا درگیر داستان بشه . یا اصلا نه . چون که نظر خودمون رو باید بگیم من اینجوری می گم . از چیزی که خوشم میاد اینه که داستان همیشه گنگ شروع بشه .مثل ابتدا بازی بازیکن هزار جور فکر و خیال به ذهنش برسه که این کیه من کجام چرا این اتفاق افتاد و غیره و غیره .. مثل بازی medal of honor یا black ops نگاه کنید . درسته توی مدال یکم سطحی و به سرعت ازش گذشتن ولی بازم جالب بود. اگه یادتون باشه و بازی کرده باشین اول اون بازی با یه دمو از یه سقوط شروع میشه یا بلک اپس اول بازی با شکنجه شروع می شه توی این موقع فکر بازیکن به این سمت میره که این بابا کیه دارن شکنجش می کنن یا اون هواپیما داخل مدال چرا سقوط کرد . این می تونه یه شروع عالی برای بازی ها باشه . یا مثلا بازی
MetalGearSolid رو مثال میزنم که واقعا داستان عالی داشت و به نظر من به جای بازی یه فیلم سینمایی بود .مثلا توی نسخه سومش نمی دونم بازی کردین یا نه ابتدای مرحله با فرود یه سرباز شروع میشه اینجا هم کلی سوال ریز و درشت توی کله آدم سبز میشه که این سرباز کیه؟ البته کسایی که قبلا این بازی رو بازی کرده باشن می فهمن. از نکته های دیگه برای داستان میشه به روایت داستان اشاره کرد به پیشروی در داستان و اینکه چه جوری بازیکن مرحله رو جلو ببره . یادمه بازی هایی وجود داشت که مراحلش با انجام ماموریت های جدا پیش می رفت . مثل IGI خب مثلا که چی ؟ کل هدف اون بازی مبارزه با یه تروریسم خیالی بود یا مثلا نسخه دو اون بازی اخرین مرحلش .نه اخه من می خوام بدونم کل این بازی چه ربطی داشت به موشک فضایی کره . این از نمونه های داستان پردازی ضعیفه .
داشتم می گفتم روند پیش روی داستان باید خوب باشه که بازیکن توی مرحله قرار گرفت دیگه نتونه ازش جدا بشه و همش توی این فکر باشه که الان چی میشه .سر اون یارو چه بلایی می اد غیره .. .
نکته بعدی شخصیت پردازیه : اولا شخصیت ها باید توی بازی های رایانه ای خوب باشن به طوری که بازیکن بطونه با اون شخصیت تعامل برقرار کنه . اصولا بازی مثل یه فیلم سینماییه اگه توی فیلم سینمایی شخصیت ها خوب بازی نکنن فیلم خراب می شه .
مثال می زنم . مثل بازی مدال . اون یا رو ریش بلنده رو می گم.به نظر من کارکتر و کلا قیافه اون یا رو خیلی جالب بود . حتی توی پیش نمایش بازی وقتی اون رو نشون می داد من یکی پیش خودم فکر می کردم که بازی با وجود این یارو چی می خواد بشه . اما توی بازی گند زدن به کل این شخصیت . فکر کنم فقط یه مرحله از اون استفاده کردن. اون کارکتر به جز یه صدای کلفت و یه چهره گردن کلف چیز دیگه ای نداشت در صورتی که سازندگان می تونستن نهایت استفاده رو از اون بکنن.چون شخصیت فرعی رو اول گفتم با فرعی هم ادامه می دم و بعدش می رم سراغ اصلی. مثلا توی بازی black ops . یه یارو بود woods اون رو یکمی یادمه درسته که یه شخصیت اصلی نبود ولی ان چنان خوب شخصیت پردازیش عالی بود که بازیکن (حتی خود من ) همیشه توی همه جای بازی منتظر اومدن اون بودم .درسته که توی جای جای بازی عالی بود ولی در کل هم واسه اون شخصیت کم گذاشتن و فقط اون رو به عنوان یه دوست و هم رزم توی بازی اوردن. و در مورد شخصیت های اصلی میشه همین بازی رو مثال زد و شخصیت اول بازی فکر کنم اسمش mason یا همین چیزا بود . یک سرباز تما عیار که توی بازی به شکل یه ادم توهمی نشونش می دن . اینکه توی بازی این شخصیت فکر می کنه که rznov نمرده کاملا به بازیکن منتقل میشه . خودمن تا وقتی که به اخرای مرحله نرسیده بودم فکر می کردم که اون شخصیت هنوز زندس این واقعا یه حس همزاد پنداری با شخصیت بازی بود .یا مثلا شخصیت Reznov توی همون بازی که برای نجات همین mason جون خودش رو از دست میده . از این جور مثال ها زیاده . نکته اخری که می تونم بگم اینه که پایان یه بازی هم باید عالی باشه نه مثل این فیلم های ایرانی که معلوم نیست چی میشه ( این رو همتون هم می دونید) پایان یه بازی باید طوری باشه که که بازیکن با دیدن پایان اون بازی از بازی کردن پشیمون نشه و حتی دلش بخواد چند بار به خاطر دیدن پایان بازی اون بازی رو بازی کنه . پایان توی بازی های مختلف فرق می کنه . مثلا توی بازی های دنباله دار باید طوری باشه که بازیکن رو توی شوک ببره . بهترین پایانی که من واسه یه بازی دنباله دار دیدم مال هالف لایف بود البته نسخه اخرش .
اون جایی رو می گم که شخصیت اصلی رو دستگیر و اون دختره و دستگیر می کنند. من خودم اصلا فکر نمی کردم این اتفاق بیفته یک دفعه توی یه جای ارومی داری حرف می زنی و همه چیز به خوبی و خوشی توم شده یک دفعه یه لوله از توی گردن پدر اون دختره رد میشه .
واقعا اینجور صحنه ها ادم رو توی شک می بره . به نظر من بازی های دنباله دار باید با داستان بازی قبل ادامه پیدا کنند نه اینکه یه داستان جدا رو پیش بگیرنند.مثلا بازی The last remnant مال شرکت اسکواران ایکس سازنده سری بازی های فینال فانتزی که توی داستان پردازی توی بازی هاش شهرت داره.
ا
خر بازی توی اونجا با کردن شخصیت اول بازی پایان پیدا کرد یه خودش رو به خاطر نجات دیگران فدا کرد. یا توی بازی مدال اف هونور اخر بازیش رو اگه یادتون باشه با تلاش سرباز های دیگه برای زنده نگه داشتن شخصیت شما و بعد مردن شما توم شد. و اخرش هم با دو جمله از دوتا افقانی که میشه گفت یه ته مونده ای برای شروع یه بازی دیگس تموم شد.
به نظر من باید پایان بازی ها طوری باشه که بازیکن رو تا ساعت ها به فکر فرو ببره که بازیکن صحنه صحنه بازی رو برای رسیدن به اونجا توی ذهنش مرور کنه .
یه نکته مهم رو هم که یادم رفت اسم بازیه . اسم بازی و بازیکن ها توی سناریو ها مهمه . توی بازی ها باید هم اسم بازی و هم اسم شخصیت ها طوری باشه که بازیکن بدش نیاد از صدا زدن اون شخصیت . از اسم های بازی باحالی که میشه نام برد یکی the last remnant به معنای اخرین سلحشور . یا مثلا اگر توی بازی مراحل مختف وجود داره نام مراحل هم باید زیبا باشه . مثلا توی یه بازی دیده بودم که نام یه مرحله بود تغییر پادشاه یا توی یه بازی دیگه اسم یه مرحله بود اخرین مقاومت این ها جنبه های مهم یه سناریو بازیه .
کلا این نظر من بود.