هيچ كدمتون به اندازه من تو رانندگي تجربه نداريد.!!!!!
سال 82 رفتم گواهينامه بگريم بعد كلاس گواهينامه شروع كلاسهاي عملي بود ---- اونم تو ماه رمضون
يه راننده بد دهن خورد پست من و دقيقه به دقيقه به همه راننده ها فحشا بالا 30+ ميداد .و خيلي هم عصبي بود.
تو10 جلسه كه باهاش كلاس رفتم اينقدر سوتي دادم كه اوازه شهرتم تو كل اموزشگاه پيچيده بود و ديگر كسي نميخواست تو اموزشگاه بعد 10 جلسه براي ادامه دوره باهام كلاس بر داره چون همه ماشينهاشون رو دوست داشتن.
سوتي ها :
يكبار رفتيم يه جايي دور بر برج ميلاد براي تمرين ماشين هاي چند تا ديگر از اموزشگاها ميومدن اونجا تمرين هم نزديك اتوبان بود و هم خلوت بود ، محوطه جدول بندي شده بود. استاده گفت ديگه من حوصله تو رو ندارم و پياده شد گفت براي خودن چرخ بزن اينجا................ منم رفتم و رفتم تا رسيدم با جدول بلند ... اومدم ترمز بزنم اما هول شدم گازو فشار دادم بيشتر از شدت ترس يباره ترمز دستي رو كشيدم اما كار از كار گذشته بود ماشين از نصف جدول گذشته بود و زير ماشين صاف شده بود. ابا يه صداي بلند بد.مثل كشيدن ناخن روي ديوار گچي......... اين خوبش بود ديدم استاده داره از فاصله دور جاقو جيبشو در اورده وميدوده طرف من تو ماشين تا دهنمو صاف كنه . و بقيه راننده ها با شاگرداشون پياده شده بودن و دنبال استاده كه جلشو بگيرن اما نامرد يه چك خيلي بد بهم زد.
سوتي 2: جلسه بعد دوباره از ماشين پياده شده گفت برو براي خودت دور بزن!! منم براي تلافي چكش از 5 لاين خاكي كشيده شده اونجا كه شبيه هم بودن و يكشون ميرفت طرف باند اول اتوبان و كلي هم بهم تاكييد كرده بود تو اين لاين نرو چو ميره وسط اتوبان ..... اصلا اين فكر در شيطاني در كسري از ثانيه رسيد به ذهنم دروغ هم نميگم ؟؟؟؟؟؟؟؟ديدم تو دهنه خروجي لاين ماشين يليسه وايستاده براي كنترل اتوبان ، منم به عمد از لاين خارج شدم و رفتم تو لاين خروجي كه سرش پليس وايستاده بود و و باسرعت خيلي خيلي كم به علت شيب رو به پايين خروجي زدم پشت ماشين پليسه !!! سرعتم خيلي كم بود ماشين پليسه هم از بنزها بود طرف پليسه ديگه كوپ كرد ؟ كه كي زده پشت ماشينش : پياده شد از ماشين ديد ماشين اموزشگاه با تابلو و........اينه اما توش مربي نيست و من تنها پشت فرمونم. گفت اين جا چه غلطي ميكني تو بدون مربي منم با كمال خونسردي و رنگ پريدگي گفت داشتم دور دور ميزدم.
مربيم با 2-3 مربي ديگه رفته بودن بالا يه تپه مانند تو ماه رمضون صبحونه بخورن. سر اين كارم ماشين مربي مو با جرثقيل بردن تا درس ادبي بشه كه هنرجو رو تو ماشين تنها نگذارن