به وقت بهشت
نويسنده: نرگس جورابچیان
«به وقت بهشت» حکایت تردید ها، اضطراب ها، دلدادگی ها و کشمکش های درونی دختری به نام ترلان است که در چهار فصل تابستان، پاییز،زمستان و بهار روایت می شود، ترلان آن قدر در خاطرات تو در توی دوران کودکی و حضور پسر عمه ای به نام شهاب غرق است که در آغاز زندگی زناشویی با تمام عشق و علاقه ای که بین و او و باران وجود دارد باز هم سایه شهاب، حرف هایش، گم و پیدا شدن های ناگهانی و همیشگی اش در پس خاطرات دور روزهای کودکی دست از سرش بر نمی دارد. تا جایی که از کسی مثل رضا برای خودش یک شهاب دست یافتنی می سازد.
به وقت بهشت روایت ساده ای ازروابط اجتماعی و عاطفی حاکم بر آدم های معمولی است. اما این روابط به ظاهرساده منجر به آغاز دوستی ترلان با رضا (همشاگردی کلاس های داستان نویسی اش )می شود و از همان جا احساس گناه دایمی و در نهایت اعتراف به گناه برای رهایی از این حس، سراغ ترلان می آید، این اعتراف، باران را آن قدرسردرگم می کند که بی هیچ حرف و گله ای تنها به نوشتن یک جمله روی آیینه اکتفا می کند( من رفتم)....موفق باشید!کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید