تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 4 اولاول 1234
نمايش نتايج 31 به 36 از 36

نام تاپيک: شکرستان

  1. #31
    اگه نباشه جاش خالی می مونه landscape's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    پست ها
    396

    پيش فرض

    اصلا یکی از جذابیت های این کارتون همون آهنگسازی استاد ذوالفنون بود.

    روحشون شاد.

  2. #32
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2012
    پست ها
    1

    10

    واسه دانلود میتونید اینجا مراجعه کنید
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    کامل هر دو سری هست .
    سلام دوست من.
    لینکی که گذاشتید مورد داره!
    یه سری بزنید

  3. #33
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    قاسم‌خانی برای شکرستانی‌ها فیلمنامه می‌نویسد


    تهیه‌کننده انیمیشن "شکرستان" از تولید این مجموعه تلویزیونی برای پخش در ماه رمضان به نویسندگی محراب قاسمخانی خبر داد.

    مسعود صفوی تهیه‌کننده "شکرستان" با اعلام این خبر در خصوص کم و کیف تولید این مجموعه تلویزیونی در ایام ماه رمضان به خبرنگار مهر گفت: علاوه‌بر تولید برنامه‌های روتین، انجام پروژه‌های مناسبتی در دستور کارتیم تولید انیمیشن شکرستان قرار گرفت. از همین‌رو بنا داریم پس از ساخت و نمایش نوروزانه انیمیشن شکرستان، داستان‌هایی از ماه مضان را در این مجموعه تلویزیونی به تصویر بکشیم.

    وی در ادامه افزود: این مجموعه سی قسمت است که با آغاز ماه رمضان تا پایان آن با موضوعات مختلف مربوط به این ایام تولید شده است. در این مجموعه قرار است مباحث اخلاقی چون دورغ نگفتن، غیبت نکردن، یاری ودوستی با دیگران و... مطرح شود.

    این تهیه‌کننده در پایان افزود: تاکنون 17 قسمت از این مجموعه به نویسندگی محراب قاسمخانی و حمید برزگر نوشته شده‌است و قسمت‌های دیگر از این مجموعه به زودی نوشته می‌شود.

    واسه دانلود میتونید اینجا مراجعه کنید
    لینکی که گذاشتید مورد داره!
    فکر میکنم کلا از روی اون سایت برداشته شده
    خب تهیه کننده نسبت به عدم رعایت کپی رایت و دانلود این اثر معترض بوده و هست !

  4. 2 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #34
    ناظر انجمن دانلود و آپلود NET DOCTOR's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2011
    پست ها
    10,686

    پيش فرض

    طبق وعده ای که در صفحه قبل دادم ، قطعات برگزیده فول آلبوم زنده یاد استاد جلال ذوالفنون(آهنگساز مجموعهع شکرستان) رو به عنوان پیشکش عید برای دوستان آماده کردم

    بسیار زیباست.از دست ندید



    دانلود در [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    Last edited by NET DOCTOR; 04-04-2012 at 08:51.

  6. #35
    ناظر انجمن عکاسی و دوربین های دیجیتال و فیلم برداری و میکس و مونتاژ Переклад не's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    پست ها
    3,909

    پيش فرض

    این کارتون چطوری ساخته میشه با چه نرم افزارایی؟

  7. #36
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    یکی از نقاط قوت شکرستان دیالوگ های جالب و بامزه اونه که در عین صاف و ساده بودنش پر از نکات و ارجاعات به موضوعات مختلفه که
    حتی بدون دوبله ی عالی اون هم شنیدنی است
    دیالوگ های بخش اول داستان دو همسایه ی فقیر و پولدار نمونه خوبی از سبک دیالوگ نویسی شکرستانه که مرورش در اینجا خالی از لطف نیست :


    راوی : روزی روزگاری توی شکرستون 2 تا همسایه بودن که یکیشون خیلی فقیر بود و اون یکی خیلی ثروتمند .
    آقا فقیره میرزا رمضون خارکن بود ، اما خب اگه فکر میکنین که بی پولی موجب بدبختیه سخت در اشتباهید . این عمو رمضون خیلیم خوشبخته میگین نه! برید جلو خودتون ببینید...



    - به! سلام کدبانوی عزیزم
    +سلام همسر عزیزم خسته نباشی بیا که به موقع اومدی غذا حاضره
    - هووم به به حالا غذا چی هست همسر گلم
    + چیز قابلداری نیست نون و پیازه
    - ای بابا خانوم شمام که باز زحمت کشیدی و دو مدل غذا درست کردی ، همون نون خالیم کافی بود
    + گفتم شب عیدی سفرمون یه رنگ و لعابی داشته باشه
    - به به! خانوم ، تو نون و پیازاتم حرف نداره اینقدر توش محبته که مزه ی بوقلمون کبابی میده
    راستی خانوم ، گل پسرمون کجاست ها ؟
    + نمیدونم صبح گفت یه دقیقه میره بیرون و میاد ولی هنوز برنگشته ... ئه ئه اوناهاش انگار اومد
    بچه : سلام بابا جان سلام مامان جان
    بابا : سلام پسر جون عزیزم کجا بودی بابایی ... ئه وا لباسات چرا خیسه گلم ؟
    بچه : صبح که رفته بودم بیرون از جلوی سد رد میشدم دیدم سد سوراخ شده و از سوراخش چکه چکه آب میاد
    با خودم گفتم وااااای ممکنه طی سالیان متمادی سوراخ سد گشادتر بشه و بالاخره آب یه روز شهرو ببره
    واسه همین انگشتمو فرو کردم تو سوراخ سد و جلوی آبو گرفتم
    ننه : واای قربون تو پسر فداکارم برم
    بابا : ولی وایسا ببینم تو الان اینجا چیکار میکنی نکنه سدو ول کردی به امان خدا و اومدی ؟
    بچه : نه پدر جان من همچین آدم بی ملاحظه ای نیستم . من همیشه برای چنین مواقعی یه چوب پنبه تو جیبم نگه میدارم
    چوب پنبه رو توی سوراخ سد فرو کردمو اومدم ناهار بخورم ، بعد ناهار دوباره میرم تا انگشتمو بکنم تو سوراخ !
    بابا : آفرین پسر گلم حالا بیا ناهارتو بخور تا جون داشته باشی تا جلوی چکه های آب سد مقاومت کنی ...
    ننه : آره مادر بیا بشین بخور تا از دهن نیوفتاده !

    بچه : خیلی ممنون مامان ... بابا جان! میشه قبل از ناهار خوردن برم هدیه ی عید شما رو بیارم ، من هدیه واسه ی شما تهیه کردم
    بابا : وای پسرم تو منو شرمنده کردی حالا که اینطوره منم برم هدیه ای که واسه تو تهیه کردم بیارم
    ننه : وای که این همه محبت اشک منو درمیاره ...
    بچه : خب بابا جان چشاتونو ببندید تا من هدیتونو بدم
    بابا : نه پسرم اول شما چشاتو ببند
    ننه : اصلا هردوتون با هم چشاتونو ببندین
    بابا : هه هه آره این بامزه تره ... آقای راوی لطفا شمام چشماتونو ببندید !!
    خب یک دو سه حالا چشماتونو باز کنید بفرمایین
    بچه : وای پدر مهربانم این لباسو از کجا آوردی شما که اصلا پول برای خرید لباس نداشتی ؟
    بابا : نخریدمش پسرم لباسه خودمه دادمش به خیاط برای تو کوچیکش کرده . اما تو پول خرید این لباسو از کجا آوردی ؟
    بچه : راستش منم نخریدمش پدر جان لباسای خودمو دادم به خیاط برای شما بزرگش کرد !
    پدر : آو پسرم عیدت مبارک
    پسر : آو پدرم عید تو هم مبارک !
    ننه : وای چه صحنه ی زیبایی .
    بابا : بفرمایید خانوم دادم از دور ریز پارچه ها یه دم کنی هم برای تو درست کردن ، عیدت مبارک !
    بچه : بفرمایید مادر جان اینم از ته مونده ی نخهای خیاطی برات نخ دندون درست کردم !
    ننه : وای ممنونم این بهترین دم کنی و نخ دندونیه که تو عمرم گرفتم ! من اینارو استفاده نمیکنم همینجوری نگه میدارم !
    بچه : وای ما اگرچه فقیر هستیم ولی خیلی خوشبخت هستیم !
    بابا : آره پسرم من خودمم موندم با این همه بی پولی چجوری ما این همه احساس خوشبختی می کنیم ؟

    راوی : واااای منم که دیگه طاقت این همه محبت و فداکاری رو ندارم ! بهتره بریم سراغ اون یکی همسایه ...
    راوی : بله ، اون یکی همسایمون خواجه فرزان بود که از مال دنیا هیچی کم نداشت
    اما اگه فکر می کنید که پول و ثروت باعث خوشبختیه سخت در اشتباه هستید میگین نه بیاین بریم ببینیم ...



    منزل : وااای چقدر گرمه !
    فرزان : اِ منزل کجایی ؟ منزل ؟ مگه با تو نیستم چرا جواب نمیدی ؟
    منزل : واااا منزل چیه یه خرده کلاس داشته باش حداقل بگو هاوس (House)
    فرزان : حالا هاوس ، پنت هاوس ، هر چی بابا این ناهار چی شد ؟
    منزل : آنـی ؟! آنی!
    فرزان : اِ ! آنی دیگه کیه ؟
    منزل : آنی همون انیس ـه دیگه ! خدمتکارمون . آنی کجایی؟ با توام . ... ببینم غذا حاضره؟
    آنی : بله خانوم بفرمایید ... حاضره بفرمایید سر میز
    فرزان : ئه به به ... بازم که شیش مدل غذا بیشتر درست نکردی خانم! آخر من از سوء تغذیه می میرم !
    پسر : آخ جون غذا !
    فرزان : ببینم بچه معلوم هست تو از صبح تا حالا کجایی ؟
    پسر : رفته بودم تفریح
    فرزان : این چه تفریحی بوده که سر تا پات خیس شده ؟
    پسر : رفتم با میخ سدو سوراخ کردم! فکرشو بکن طی سالیان متمادی سد خراب میشه و واوو عجب منظره خفنی میشه !
    منزل : واا فرزان چکارش داری بچمو بذار غذاشو بخوره
    فرزان : با این بچه تحفه ات . خانم نمیدونم چرا این بوغلمونات مزه ی نون و پیاز میده
    پسر : این پیتزاهاشم مزه ی لنگ کفش میده ...

    فرزان : اصلا غذا نخواستیم بیا چون من فردا کار دارم و نیستم هدیه عیدتونو بدم کلکش کنده بشه بره دنبال کارش .
    منزل : اِ خب باشه پس مام هدیه هامونو همین الان میدیم . آنــی؟! هدیه ها رو بردار بیار ...
    منزل : خب بذار ببینم برام چی خریدی . چی؟ بیست هزار متر زمین دو بر در سیاره زهره ؟!
    پسر : چی؟! سند یه هواپیمای مسافر بری ؟
    فرزان : ها؟ یه جفت جوراب ؟!!
    منزل : این چه هدیه ایه برام خریدی ؟ همین امروز تو تلوزیون داشت میگفت زهره اشعه ی خطرناک داره ، پوستو خراب میکنه!
    پسر : منم از هواپیمای مسافر بری خوشم نمیاد ، هواپیمای جنگی میخوام که بزنم باهاش سدو خراب کنم !
    فرزان : پسرم ، هواپیمای جنگی خطرناکه . همین هواپیمای مسافربری خوبه میتونی بعدها باهاش مسافرکشی کنی و پول دربیاری.
    منزل : من که هدیه مو نمیخوام. اصلا آنی بیا مال تو .
    پسر : بیا این هواپیما هم مال تو برو باهاش به زمینات سر بزن !
    فرزان : اِ حالا که اینطوره بیاه این جورابارم بگیر بپوش که تو راه پات یخ نکنه ...
    منزل : چی؟! هدیه منو میدی به آنی ؟ بیا بگیر که اومد ... [پرواز ظروف غذا در دو سر میز]

  8. این کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


صفحه 4 از 4 اولاول 1234

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •