در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز
گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار
در عیش خوشآویز نه در عمر دراز
ک
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز
گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار
در عیش خوشآویز نه در عمر دراز
ک
ليك بگريزيد از سرد خزان
کان کند کاوکآرد با باغ و رزان
ژ
ژرفـای نگـاهـت، بی نیـازی از هر واژه ای برای توصـیف است
ذ
Last edited by paryajigar; 29-08-2010 at 21:52.
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج به غیر خود ،مگردان ما را
بعدی با خ
==============
پ.ن :تاپیک جالبی نیست...همون مشاعره سنتی بود دیگه...
مرا چشم انتظار مگذار
شبی دیگر بی تو اینجا باشم دیوانه خواهم شد
دیگری نیست
هیچ کس دیگری نیست
هیچ عشق دیگری نمی تواند جای تو را بگیرد
ص
صد پدر صد مادر اندر حلم ما
هر نفس زايد در افتد در فنا
ژ
خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانم
خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم
خدایا خاطرات سرکش یک عمر شیدایی
گرفته در دماغی خسته چون خوابی پریشانم
خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد
خدایا این شب آویزان چه می خواهند از جانم
همه واسه یک شعره همه با خ شروع میشه
س
Last edited by M O B I N; 30-08-2010 at 03:34.
ساعتى تاخير کرد اندر شدن
بعد از آن شد پيش شير پنجه زن
ژ
ژاله بر گل فتاده چون عرقی
که به رحسار یار من باشد
جمن نمیدونم دوستان احساس زرنگی میکنن همه ژ میزنن ؟
جانا بیار باده که ایام میرود
تلخی غم به لذت آن جام میرود
ز
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)