به عنوان یک نقش منفی وارد داستان شد ولی به تدریج دیدیم که با وجود همه پلیدی ها و رفتاراش یک انسان زجر کشیده بوده که در کودکیش مادرش در هنگام تولد گارا فوت میکنه.پسر کاگه(یه چیزی مثل رئیس)دهکدشون هست.یک خواهر و یک برادر داره که اصلا با هم رابطه خوبی ندارند و برادر و خواهرش با وجود بزرگتر بودنشون از گارا میترسن.دلیل تولد گارا قرار دادن یک هیولا درون اون بوده تا بتونه به یک سلاح برای دهکده تبدیل بشه.همه ازش فرار میکردن و اون رو هیولا صدا میکردن.هیولایی که به خاطرش گارا نمیتونسته بخوابه چرا که خوابیدنش موجب آزاد شدن هیولا میشده.در کودکیش با داییش خیلی دوست میشه ولی یک روز میبینه که داییش به دستور پدرش اقدام به قتلش میکنه اما موفق نمیشه و گارا زنده میمونه و فقط در آخرین لحظات زندگیش به گارا میگه من و مادرت ازت متنفر بودیم.
گارا تبدیل به یک هیولای واقعی میشه و دست به کشتار میزنه,هر کسی که باهاش مخالفت کنه رو میکشه چرا که فکر میکنه دلیل زندگیش کشتنه.تا این که با ناروتو آشنا میشه و با وجود دشمن هم بودن کم کم ناروتو باهاش دوست میشه و گارا 180 درجه عوض میشه.تبدیل میشه به کاگه دهکدشون به طوری که وقتی یک نفر به قصد قتلش وارد دهکده میشه,گارا تا سر حد جنگ باهاش میجنگه و در نهایت هم برای زنده موندن مردمش خودش رو فدا میکنه و بسیار زخمی میشه,هیولای بدنش رو در میارن و در نهایت میمیره.اما ناروتو و دوستانش دنبالش میگردن و در نهایت همون کسی که عامل بدبختیای گارا بوده,یعنی کسی که هیولا رو به دستور پدر گارا داخل بدنش میذاره,آینده رو به دست گارا و ناروتو میسپره و با دادن جون خودش گارا رو زنده میکنه و اونجاست که گارا تازه معنای دوستیو درک میکنه.
مهم ترین چیز زندگیش دوستانشه و همون طور که به عنوان رهبر نینجاهای جهان اعلام میکنه,حاضر از همه چیزش بگذره تا از ناروتو,بهترین دوستش مراقبت کنه.