تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: به نظر شما داستان تا اینجاش خوب بود ؟

راي دهنده
12. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • بله

    11 91.67%
  • خیر

    1 8.33%
صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 29

نام تاپيک: بررسی و نظر در مورد ادامه این داستان ( نوشته خودم )

  1. #11
    حـــــرفـه ای Mohammad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    پست ها
    9,311

    پيش فرض

    سلام ...

    خب ، همین که دست به قلم شدی و می نویسی خودش خیلی خوبه ... اگه تجربه اول جای امیدواری هست ...

    زمانی که شروع به نوشتن می کنی اون چیزی که به ذهنت میاد رو بنویس ولی بعدا باید یه باره دیگه متنت رو بخونی از نظر زمان ، جمله بندی ، اصطلاحات و حتی فضا سازی اصلاحش کنی . درسته که داستان تخیلی هست اما این تخیل کمی هم باید به منطق نزدیک باشه ... داستان تخیلی باید فضا سازی بسیار خوبی داشته باشه ...

    موفق باشی.

  2. 3 کاربر از Mohammad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    پروفشنال Iman_m123's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    شیــــــــراز
    پست ها
    980

    پيش فرض

    ممنون همشهری گل

    تجربه اول که هست( البته قبلا 1-2 تا داستان کوتاه نوشته بودم )


    زمانی که شروع به نوشتن می کنی اون چیزی که به ذهنت میاد رو بنویس ولی بعدا باید یه باره دیگه متنت رو بخونی از نظر زمان ، جمله بندی ، اصطلاحات و حتی فضا سازی اصلاحش کنی
    یعنی یه بار اصلاحاتشو انجان بدم که دیگه بعدا نیازی به ویراستاری نداشته باشه ؟

    اما این تخیل کمی هم باید به منطق نزدیک باشه ... داستان تخیلی باید فضا سازی بسیار خوبی داشته باشه ...
    باید به منطق نزدیک باشه ولی خب نمیشه که اونقدر به منطق نزدیک باشه که دیگه خیلی تخیلی بودن داستان احساس نشه


    قسمت پر رنگ یکمی واضح تر بیان میکنی ؟

    ممنون که نظر دادی .

  4. این کاربر از Iman_m123 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #13
    داره خودمونی میشه Silver WereWOlf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    ارومیه
    پست ها
    119

    پيش فرض

    دوسته عزيز منم خواستم نظرمو بگم اميدوارم مفيد باشم
    موضوع داستان خيلي قشنگه ولي تيكه هاي طنز اصلا بهش نمياد جدي بنويسي خيلي بهتره
    در ضمن محيط اطراف رو هم بيشتر توضيح بدي بهتر ميشه
    اول داستان هم همه چيزو واضح توضيح نده بزار خواننده يه كم تو كف بمونه كه چي ميخواد بشه آخراي فصل رو هم تو جاي هيجان انگيز قطع كن كه بيشتر تو كف بمونن
    اينم يه توصيه كه بهتر بود اسم ها رو ايراني انتخواب ميكردي كه تو ذهن خواننده بمونه گفتگو ها رو هم زير هم بنويس
    در كل تا اينجا عالي بوده بيصبرانه منتظر بقيشم
    مختصر نوشتم وقت نگيرم

  6. این کاربر از Silver WereWOlf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #14
    حـــــرفـه ای Mohammad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    پست ها
    9,311

    پيش فرض

    یعنی یه بار اصلاحاتشو انجان بدم که دیگه بعدا نیازی به ویراستاری نداشته باشه ؟
    برای اینکه متنت به بهترین حالت برسه باید چندین و چند بار بخونیش ... هر بار که بخونیش اگه جایی مشکلی داشته باشه از هر لحاظ خیلی قشنگ متوجه میشی و می تونی اصلاحش کنی ....

    داستان تخیلی باید فضا سازی بسیار خوبی داشته باشه ...
    حرف از تخیله ... چیزی که شاید یک نفر تا حالا اصلا ندیده باشه و شاید تویه عمرش هیچوقت هم نبینه ! بنابراین اگه صحنه ای رو خلق می کنید باید به نوعی باشه که خواننده به خوبی باهاش ارتباط برقرار کنه ... امیدوارم متوجه منظورم شده باشید ...

  8. این کاربر از Mohammad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #15
    حـــــرفـه ای MrGee's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    کرج
    پست ها
    3,693

    پيش فرض

    یعنی یه بار اصلاحاتشو انجان بدم که دیگه بعدا نیازی به ویراستاری نداشته باشه ؟
    نه یه بار اصلاحات رو برای بخشی که داری می نویسی می کنی و یه بار هم دفعه آخر برای کل داستان
    یعنی دفعه اول بخش رو نسبت به خودش ویرایش می کنی و دفعه دوم نسبت که سایر بخشها

  10. این کاربر از MrGee بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #16
    پروفشنال Iman_m123's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    شیــــــــراز
    پست ها
    980

    پيش فرض

    آها الآن دیگه فهمیدم

    از همه دوستان واقعا تشکر میکنم واسه اینکه نظرشونو گفتن

    بخش سوم رو بزودی قرار میدم ...

    ممنون silver werewolf که نظرت رو گفتی

    اول داستان هم همه چيزو واضح توضيح نده بزار خواننده يه كم تو كف بمونه كه چي ميخواد بشه آخراي فصل رو هم تو جاي هيجان انگيز قطع كن كه بيشتر تو كف بمونن
    میخوام اینکارو بکنم ولی میترسم یه جاهایی از داستان گنگ و نامفهوم بمونه برای خواننده !

    اينم يه توصيه كه بهتر بود اسم ها رو ايراني انتخواب ميكردي كه تو ذهن خواننده بمونه گفتگو ها رو هم زير هم بنويس
    فکر میکنم اسم های خارجی بیشتر به داستان تخیلی بیاد
    مثلا : من و کامبیز و غضنفر داشتیم به دهکده باز میگشتیم
    البته این اسما فقط برای شوخی و خنده بودا : دی

    من همه نوشته هارو زیر هم مینویسم ولی چون اینجا دیگه فقط از توی ورد کپی میکنه اینجوری میشه
    تا اونجایی که تونستم توی اینجا تغییر دادم ولی خب یه سری جاهاشم از زیر دستم در رفت

  12. این کاربر از Iman_m123 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #17
    داره خودمونی میشه Silver WereWOlf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    ارومیه
    پست ها
    119

    پيش فرض

    فکر میکنم اسم های خارجی بیشتر به داستان تخیلی بیاد
    مثلا : من و کامبیز و غضنفر داشتیم به دهکده باز میگشتیم
    نه حد اقل نام دهكده يا جنگل رو فارسي ميزاشتي
    اسم ايراني هم كه بد نيستن رضا پدرام و ... تو داستان تاپيك خودمون هم اسم فارسي هست هم خارجي ارتور جيكوب سارا نيلوفر ارژنگ همه جور كه دلت بخواد

  14. #18
    پروفشنال Iman_m123's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    شیــــــــراز
    پست ها
    980

    پيش فرض

    تو داستان تاپيك خودمون هم اسم فارسي هست هم خارجي ارتور جيكوب سارا نيلوفر ارژنگ همه جور كه دلت بخواد
    خب ببخشیدا ولی خب یه سری اسم فارسی باشه یه سری خارجی اصلا قشنگ نیست .

    چشم. اسم جاهای دیگه رو سعی میکنم به فارسی هم ترجمش کنم مثلا : وست ادمونت میشه ادمونت غربی ؟ اینجوری خوبه ؟
    Last edited by Iman_m123; 28-08-2010 at 18:03.

  15. این کاربر از Iman_m123 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #19
    داره خودمونی میشه tanha2354's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    شهر تنها
    پست ها
    51

    پيش فرض

    خیلی عالی بود

  17. این کاربر از tanha2354 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #20
    پروفشنال Iman_m123's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    شیــــــــراز
    پست ها
    980

    پيش فرض

    سلام بر دوستانی که میان به تاپیک سر میزنن

    چند وقت نتونستم بنویسم درگیر بودم خلاصه تا اینجا نوشتم بزودی بقیشو قرار میدم

    آغاز بخش 3

    فقط فحش بود که به ما میدادند. نمیدونستم واسه چی اینکارو میکنند. مردم عقیده داشتند که وقتی وارد دوره ی جوانی شدی باید اسب داشته باشی. خب ما هم داشتیم وارد دوره ی جوانی میشدیم ولی خب اونها اینو قبول نداشتند. تقریبا همه مردم دهکده از خونه هاشون بیرون اومده بودند و داشتند با هم پچ پچ میکردند. من و جک هم با اسب هایمان به طرف اتاقکی میرفتیم که رییس قبیله اونجا بود. بالای سکویی که برای سخنرانی آماده کرده بودند رفتم و با اشاره به مردم اونها رو واسه سخنرانی و جواب دادن به سوالاتشون ساکت کردم. همه ساکت شدند.
    با صدای بلند گفتم :« مردم ! دوستان و اهالی دهکده وست ادمونت. من میخواهم برای این کاری که با جک انجام دادیم برای شما دلایلی بیاورم. اول از همه اینکه ما دوره ی نوجوانی را رد کرده ایم و الان یک جوان به حساب میاییم . تنها کار اشتباه ما این بود که همراه جوانان دیگر به این مراسم قدیمی نرفتیم. مراسمی که جوانان خودشان باید اسبشان را پیدا کنند و آنرا رام کنند. چه اشکالی دارد ؟ ما خودمان این کار را انجام دادیم و فقط با افراد دیگر به جنگل نرفته ایم که از نظر من هیچ مشکلی ندارد. »
    چند نفر از میان جمعیت گفتند :« خیلی اشکال دارد ! شما قوانین چند ساله و قدیمی را زیر پا گذاشتید. از شما که قرار است رییس و رهبر آینده ی این مردم باشید بعید است»
    « اگر من رییس آینده ی این مردم هستم پس باید با بقیه فرق داشته باشم. من باید زودتر از بقیه جوانان چیزهایی را که میخواهم بدست بیاورم تا بتوانم آنها را در مرحله ای زودتر تجربه کنم تا شاید رهبری قدرتمند شوم.»
    همهمه و هیاهویی میان مردم می افتد و همه با هم حرف میزنند.
    به اهالی دهکده اشاره میکنم تا یکی یکی حرفشان را بزنند و بعد فردی از میان جمعیت داد میزنند :« ما قبول داریم که شما اسب داشته باشید و با این موضوع مشکلی نداریم ولی آن پسر چه ؟ او که قرار نیست رهبر آینده شود. پس او چه ؟ ما میخواهیم او برای زیر پا گذاشتن این قانون از مجازات شود.»
    من که عصبانی شده ام میگویم : « به خاطر این موضوع کوچک میخواهید فردی مجازات شود ؟ برای شما متاسفم .»
    در همین حین آنتوان وایت از اتاقک بیرون می آید و از من میپرسد چه اتفاقی افتاده که مردم میگوند:« ما میخواهیم این فرد مجازات شود. »
    آنتوان مرا به داخل اتاقک میبرد و تمام ماجرا را برای او تعریف میکنم.
    او میگوید : « شما نباید این کار را میکردید. این باعث میشود که بسیاری از مردم از این دهکده مهاجرت کنند و یا با شما مخالف شوند. پس برای آرام کردنشان باید جک را مجازات کنیم.»
    داد میزنم : « چی ؟ مجازات ؟»
    و آنتوان حرفی نمیزند تا به بیرون از اتاقک برود و موافقت خود با مجازات جک و نوع مجازات او را به مردم بگوید...

    توجه
    در ضمن شاید یه سری تغییر توی بخش ها بدم مثلا همینی که الآن گذاشتمو بزارم ادامه بخش 2 . اینجوری بهتر نیست ؟ آخرشم با هیجان تر تموم میشه .

    ممنون میشم نظر بدید

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •