رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد
بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد
رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد
بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد ، که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد
Last edited by knight 07; 27-08-2010 at 20:10.
مردی ز کنندهی در خیبر پرس ، اسرار کرم ز خواجهی قنبر پرس
گر طالب فیض حق به صدقی حافظ ، سر چشمهی آن ز ساقی کوثر پرس
سایه تا باز گرفتی ز چمن مرغ صحر
آشیان درشکن طره شمشاد نکرد
در باغ چو شد باد صبا دایهی گل ، بربست مشاطهوار پیرایهی گل
از سایه به خورشید اگرت هست امان ، خورشید رخی طلب کن و سایهی گل
در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت ، گرد خط او چشمهی کوثر بگرفت
دلها همه در چاه زنخدان انداخت ، وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه ی دلبران دهنت باج
جز نقش تو در نظر نیامد ما را ، جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت ، حقا که به چشم در نیامد ما را
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)