نه اتفاقا همیشه همین طوری بود! استثنا هم وجود داشت ولی 90 % بازی های این جوری بود. جولیو سزار و کوروش وچنگیز خان همیشه آخرا بودن. خب این که دیگه شانسی نیست. اخه یکی دوبار نبود ، 20 ، 30 بار این طوری شد.
نه اتفاقا همیشه همین طوری بود! استثنا هم وجود داشت ولی 90 % بازی های این جوری بود. جولیو سزار و کوروش وچنگیز خان همیشه آخرا بودن. خب این که دیگه شانسی نیست. اخه یکی دوبار نبود ، 20 ، 30 بار این طوری شد.
سلام
من هیچ وقت همچین سبکی بازی نکردم
حتی یه بازی استراتژی هم نداشتم
ولی دوست دارم این بازی رو انجام بدم
می تونم ؟؟؟
الان نمی تونی تا بخواد کرک شه و به ایران برسه ، 40 ، 45 روز دیگه میاد.
ولی بازی خیلی خوبیه واسه شروع ، چون احتمالا مثل قسمت های قبلیش عالی روی قسمت تمرین کار شده. قسمت تمرینیش اینقدر قشنگ و تمیز هست که همه راحت یاد می گیرن بازیو. البته باید انگلیسیشونو قوی باشه.
Last edited by MobinS; 22-08-2010 at 12:10.
من با این بازی بزرگ شدم!
مخصوصا Civilization III
از نظر من بازی فوق العاده ای هست
تریلری از این نسخه نیومده؟
Last edited by Dark Shine; 22-08-2010 at 12:43.
دموش یکی دو هفته دیگه میاد ، تاریخ دقیق ندادن جایی.نوشته شده توسط gta6767 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هنوز بازیش ریلیز نشده ، ترینر نداره.نوشته شده توسط Boromir [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولی هرگز با ترینر بازی نکن! اصلا بازی خیلی مسخره میشه ، دو سه روز بازی می کنی بازیو ول می کنی!
شرمنده پستمو ویرایش کردم منظورم تریلر بودهنوز بازیش ریلیز نشده ، ترینر نداره.
ولی هرگز با ترینر بازی نکن! اصلا بازی خیلی مسخره میشه ، دو سه روز بازی می کنی بازیو ول می کنی!
تو پست اول نوشتم :نوشته شده توسط Boromir [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
http://www.eurogamer.net/videos/first-civilization-5-trailer
http://www.ausgamers.com/news/read/2916825
اي كاش به جاي داريوش كورش را ميزاشتن!
=========================
ميدونم ربطي نداره ولي خيلي دلم ميخواست بزارم!
خدایی خدا…داستانی از کوروش کبیر
روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت: خدایا به عنوان کسی که عمری پربار داشته
وجز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم. آیا میتوانم آن را مطرح کنم؟خدا
گفت: البته!
- از تو میخواهم یک روز، فقط یک روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز رابررسی
کنم.سوگند میخورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم. …
.
.
- چرا چنین چیزی را میخواهی؟ به جز این هرچه بخواهی برآورده میکنم، اما این را
نخواه.
- خواهش میکنم. آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه ی سالها نیکی
و عدالت گستری لذت ببرم. اگر چنین کنی بسیار سپاسگذار خواهم بود واگر نه، باز
هم تو را سپاس فراوان می گویم.
خداوند یکی از ملائک خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با
کالبدی، از پاسارگاد بیرون کشید. فرشته در کنار کوروش قرار گرفت.کوروش گفت:
«عجب!اینجا چقدر مرطوب است!» و فرشته تاسف خورد.
- میتوانی مرا بین مردم ببری؟ میخواهم بدانم نوادگان عزیزم چقدر به یاد من هستند.
و فرشته چنین کرد. کوروش برای اینکار ذوق و شوق بسیاری داشت اما به زودی
ناامیدی جای این شوق را گرفت. به جز عده ی اندکی، کسی به یاد او نبود.کوروش
بسیار غمگین شد اما گفت: اشکالی ندارد. خوب آنها سرگرم کارهای روزمره ی
خودشان هستند. فرشته تاسف خورد.
در راه میشنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا میزنند: عبدالله! قاسم! …
- هرگز پیش از این چنین نام هایی نشنیده بودم!
فرشته گفت: این اسامی عربی هستند و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.
- اعراب؟!
- بله. تو آنها را نمیشناسی. آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناورایران حکومت
میکردی و حتی چندین قرن پس از آن، آنها از اقوام کاملا وحشی بودند.
کوروش برافروخت: یعنی میگویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف
کردند؟!پس پادشاهان چه میکردند؟!
فرشته بسیار تاسف خورد.
سکوت مرگباری بین آنها حاکم شده بود. بعد از مدتی کوروش گفت: تو می دانیکه من
جز ایزد یکتا را نمی پرستیدم. مردم من اکنون پیرو آیینی الهی هستند؟
- در ظاهر بله!
کوروش خوشحال شد: خدای را سپاس! چه آیینی؟
- اسلام
- چگونه آیینی است؟
- نیک است
و کوروش بسیار شاد شد. اما بعد از چندین ساعت معنی در ظاهر بله را فهمید …
- نقشه فتوحات ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر وسیع
شده.
وفرشته چنین کرد.
- همین؟!
کوروش باورش نمی شد. با نا باوری به نقشه می نگریست.
- پس بقیه اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب کوچک
شده است؟!
و فرشته بسیار زیاد تاسف خورد.
- خیلی دلم گرفت ، هرگز انتظار چنین وضعی را نداشتم. میخواهم سفر کوتاهی به
آنسوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده شاید این سفر دردم راتسکین دهد.
فرشته چنین کرد، تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم کلام شدند. پس ازچند
دقیقه مرد از کوروش پرسید: راستی شما از کجا می آیید؟ کوروش با لبخندی
مغرورانه سرش را بالا گرفت و با افتخار گفت:
ایران!
لبخند مرد ناگهان محو شد و گفت : اوه خدای من، او یک تروریست متحجّر است!
عکس العمل آن مرد ابدا آن چیزی نبود که کوروش انتظار داشت. قلب کوروش
شکست…
- مرا به آرامگاهم باز گردان.
فرشته بغض کرده بود: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام، وضعیت اقتصادی،
فساد، پایمال کردن …
کوروش رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته ام
پافشاری کردم، کاش همچنان در خواب و بی خبری به سر می بردم.
کوروش تو نخواب که ملتت در خواب است
آرامـــگـهـت غـــرقــه بـه زیـــر آب اسـت
ایـنبار نـه بیــگانه که دشـمن ز خـود است
صد ننـگ به ما کـه روح تو بی تاب است
بچه ها تو این بازی چه کار ها میکنند؟
چرا مبارزه اش اونطوری بود؟ دو نفری مبارزه میکنند؟ من فکر کردم که ارتش ها با هم مبارزه میکنند؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)