تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 18

نام تاپيک: »» سوال ها و پدیده های بی پاسخ علوم {ناشناخته های علمی }

  1. #1
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض »» سوال ها و پدیده های بی پاسخ علوم {ناشناخته های علمی }

    هشت پدیده ای که بشر از توضیح آنها ناتوان است



    برخی از پدیده ها در جهان وجود دارند که انسان تاکنون موفق به ارائه توضیحات مناسبی در خصوص آنها نشده است. در گزارشی به معرفی هشت پدیده ای می پردازیم که بشر از توضیح آنها ناتوان است.
    با وجود پیشرفتهای بشر در توسعه علم و فناوری به ویژه در نخستین سالهای هزاره سوم هنوز بسیاری از پدیده ها باقی مانده اند که هیچ توضیحی برای آنها وجود ندارد. مجله Scientific American در وب سایت خود به معرفی برخی از این پدیده ها پرداخته است.
    ▪ فصلی بودن آنفلوآنزا
    هرچند ویروسهای آنفلوآنزا در تمام فصول سال وجود دارند اما دانشمندان هنوز موفق نشده اند توضیح دهند که چرا آنفلوآنزا تنها در مناطق معتدل و تنها در فصول زمستانی و سرد ظهور پیدا می کند.
    ▪ تولد زبان
    از لحظه ای که انسان خلق شد شروع به سخن گفتن کرد. اما از آنجا که در فسیلهای باقی مانده از این جاندار بقایایی از اندامهای مرتبط با زبان مثل تارهای صوتی، نای و زبان باقی نمانده است بنابراین دانشمندان نمی دانند که انسان نخستین به چه روشی این توانایی را توسعه داده است. همچنین روشی که به کمک آن کودکان صحبت کردن را می آموزند هنوز ناشناخته باقی مانده است.
    ▪ توسعه دو جنس
    جانداران اولیه زمین به روش تک جنسی تولید مثل می کردند اما در حدود یک میلیارد سال قبل دو جنس نر و ماده ظاهر شدند. پرسش بسیاری از دانشمندان این است: چرا جنس نر وجود دارد در حالی که جنس ماده برای تولید مثل کافی است؟ در حقیقت به نظر می رسد که حضور دو جنس نر و ماده نوعی رفتار سازگار با تکامل باشد.
    ▪ ابر رساناهای دمای بال
    در حالی که پیش از این تصور می شد هدایت الکتریکی می تواند تنها در دمای بسیار پایین نزدیک به ۲۷۳- سانتیگراد رخ دهد، در حدود دهه ۸۰ کشف شد که برخی آلیاژهای محتوی مس می توانند در دمای بالاتر در حدود ۱۹۶- درجه سانتیگراد نیز هادی جریان الکتریسته باشند. به هر حال هنوز تئوری که بتواند در خصوص این رفتار فیزیکی پاسخ دهد ارائه نشده است.
    ▪ مواد و ضد مواد
    بیگ بنگ انفجاری که در پی آن جهان متولد شد از مقدار برابری ماده و ضد ماده ساخته شده است. به این ترتیب در کنار ستارگان، سیارات و کهکشان هایی که با کمک تلسکوپ های پر قدرت قابل رصد هستند، ضد ستارگان، ضد سیارات و ضد کهکشان هایی هم وجود دارند که ممکن است در بخش هایی از جهان پنهان شده باشند. به اعتقاد محققان، ضد ماده وجود دارد اما هنوز ماهیت آن به صورت یک راز باقی مانده است.
    ▪ پرتوهای کیهانی با انرژی بالا
    به اعتقاد دانشمندان پرتوهای کیهانی با انرژی بالا به شدت به زمین آسیب می رسانند و اعتقاد بر این است که از سیاه چاله ها و یا از ابرنواختران کهکشانهای نزدیک ساطع شده اند اما هنوز جزئیات این پرتوها ناشناخته مانده است.
    ▪ خصلت کایرالی مولکولها
    در طبیعت، اغلب مولکولهای آلی دو شکل آینه ای دارند اما این دو شکل همانند دستهای انسان روی هم منطبق نمی شوند. تنها یکی از این دو شکل فعال بوده و در طبیعت رایج است. اینکه چرا تنها یک شکل از مولکول در توسعه حیات اهمیت دارد هنوز یک راز است.
    ▪ چرخش پروتونها
    توانایی پروتونها چرخیدن است که با اصطلاح “چرخش”( spin) شناخته می شود. این چرخش، فعل و انفعالات مغناطیسی میان ذراتی که اساس رزونانس مغناطیسی تصاویر را می سازند کنترل می کند. تاکنون آزمایشاتی برای محاسبه چیزی که منجر به خاصیت چرخشی پروتونها می شود انجام شده و نشان داده است که این چرخش کاملا به کوارکها وابسته است. کوارکها ذرات سازنده پروتونها هستند. به همین دلیل دانشمندان در تلاش برای کشف فاکتورهای دیگری هستند که منجر به بروز اثر چرخش پروتونها می شود.

    oteb.blogfa.com

  2. 13 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    ده راز ناشناخته



    ده راز ناشناخته علمي
    10 پديده برتر علمي که باعث شگفتي دانشمندان دنيا شده است، معرفي شدند.
    نخستين بار اولين فليسوفان يونان باستان به منظور توضيح درباره ناشناخته هاي دنيا، متدهاي علمي را ارائه کردند.
    اين درحالي است که با وجود گذشت بيش از دوهزار سال از آغاز روشهاي علمي مدرن براي توضيح فرايندهاي ناشناخته دنيا، هنوزدانشمندان در توضيح بسياري از پديده ها ناتوان عمل مي کنند.
    به تازگي مجله علمي “لايو ساينس” فهرستي را منتشر کرده و 10 پديده علمي را که تاکنون از سوي انسان معاصر توضيحي در خصوص آنها ارائه نشده معرفي کرده است.
    1* نخستين پديده شگفت انگيز، اتصال ذهن و بدن است و اينکه ذهن چگونه از بدن تاثير مي پذيرد و برعکس. هرچند علوم اعصاب در 20 سال اخير پيشرفت هاي زيادي حاصل کرده است، باوجود اين تا کنون علم نتوانسته براي اين پرسش ها پاسخ قانع کننده اي ارائه کند.
    2* ادراک فراحسي، دومين پديده ناشناخته اي است که علم در پاسخگويي به آن ناتوان است. بسياري از آزمايشات و تلاش هايي که براي توانايي هاي فراحسي انجام شده ، نتايج منفي داشته است. باوجوداين، دانشمندان اميدوارند علم آينده بتواند پاسخ مناسبي براي توانايي هاي جادويي قدرت هاي روحي ارائه دهد.
    3* سومين پديده شگفت انگيز “مرگ تقريبي” است. شواهد متعددي از کساني بدست آمده است که براي چند دقيقه تاچند قدمي مرگ رفته اند و حتي علائم حياتي را بطور کامل از دست داده و با تلاش پزشکان احيا شده اند. تمام اين افراد از تونلي تاريک ياد کرده اند که پس از مرگ وارد آن شده و بطرف نقطه اي نوراني حرکت کرده اند و سپس بدن خود را درحالي که بالاي آن در فضا معلق بوده اند، ديده اند. علم در اين مورد نيز توضيحي ندارد.
    4* پديده چهارم شگفت انگيز، “يوفو” يا “بشقاب پرنده” است. يوفوها، اجسام پرنده ناشناخته اي هستند که دانشمندان علوم فضايي تا به امروز درتوضيح آنها ناتوان عمل کرده اند.
    5* “دجا-وو”، پنجمين شگفتي دنياي علم است. اين پديده درحقيقت نوعي ذهنيت مغز است که باعث مي شود، فرد احساس کند وقايع و رويدادهايي را که اکنون و در اين لحظه تجربه مي کند، در گذشته نيز با آنها مواجه شده است. اگرچه تحقيقات اخير علمي توضيحاتي در اين خصوص ارائه کرده است، باوجوداين، هنوز بسياري از دانشمندان نسبت به اين توضيحات به ديده شک مي نگرند.
    6* روح ششمين پديده اي است که بارها سوپرستاره داستان هاي ادبي و فيلم هاي سينمايي شده است. اگرچه دانشمندان تابه امروز نتوانسته اند براي اين مسئله توضيحي ارائه کنند، باوجوداين معتقدند که در دنياي ما ارواحي هستند که به دليل کارهاي ناتمامي که داشته اند، موفق نشده اند از اين دنيا خارج شوند.
    7* ناپديد شدن هاي اسرارآميز، هفتيم پديده علمي ناشناخته است. درحقيقت پليس در تمام دنيا روزانه گزارشاتي دال براينکه افرادي به طرزي مشکوک ناپديد شده و هرگز پيدا نمي شوند، منتشر مي کند. به اعتقاد دانشمندان اين موارد هم مي تواند از شگفتي هاي علمي باشد که تاکنون پاسخي براي آنها پيدا نشده است.
    8* اشراق نيز از جمله ناشناخته هاي علمي است. اين پديده شامل حس ششم و ادراکات غيرمنطقي است که با تئوري هاي رياضي قابل توضيح نيست. به اعتقاد افلاطون حافظه دنيايي شگفت انگيز است که مي تواند فراتر از جسم لحظه اي دراينجا و لحظه اي ديگر در جاي ديگر باشد.
    9* “پا گنده” نيز يکي ديگر از اسرار علم است. اين موجود عجيب که حيواني بسيار بزرگ و شبيه به انسان است، از ديرباز در داستان هاي آمريکايي مورد بررسي قرار گرفته است. در اين داستان ها در شب هاي برفي ردپاي انساني که بنظر مي رسد پاهاي بزرگي داشته باشد، در کوههاي تبت به جا مي ماند. به اعتقاد دانشمندان اين موجود عجيب مي تواند واقعا وجود داشته باشد.
    10* آخرين پديده علمي ناشناخته “وزوز تائوس” است. تائوس شهري در نيومکزيکوي آمريکا است. درحدود 2درصد از شهروندان اين شهر سالها است که صدايي شبيه به وزوز مگس را در بسامد پايين مي شنوند که از بيابان هاي اطراف مي آيد. باوجود اين، هنوز منبع اين صدا شناسايي نشده است.

  4. 5 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض برترین سئوالهای بی پاسخ علمی در جهان!

    شر با وجود سالهای طولانی که صرف دانش آموختن کرده است در برابر بسیاری از سئوالات موجود در جهان همچنان ناتوان است، سئوالاتی که توانایی های علمی انسان را در زمینه های فیزیک، ریاضی، شناختی، و نجوم زیر سئوال می برد.



    به گزارش مهر، پروژه کشف برترین رازهای علم در حدود دو سال پیش توسط نشریه لایو ساینس آغاز شد و طی آن از چندین دانشمند در زمینه های مختلف در این باره سئوالهایی پرسیده شد. در نهایت از میان 14 پدیده مطرح شده 10 پدیده به عنوان برترین سئوالهای بی جوابی که انسان همچنان در جستجوی آن به سر می برد توسط این نشریه ارائه شده است.
    عامل تکامل چیست: بارها تکرار شده است که عامل شکل گیری تکامل انتخاب طبیعی است. این دلیل به عنوان موتور اصلی که تولید ارگانیسمها و موجودات پیچیده را به عهده دارد و همچنین به عنوان یکی از برترین تئوری های علمی شناخته می شود. اما آیا تکامل بر اساس انتخاب طبیعی تنها توضیح برای شکل گیری ارگانیسمهای پیچیده است؟ به گفته ماسیمو پیگلیوجی از بخش اکولوژی و تکامل دانشگاه استونی بروک در نیویورک، این سئوال یکی از برترین رازهای کنونی علم به شمار می رود. آیا تکامل تنها تحت تاثیر انتخاب طبیعی قرار دارد یا خصوصیات دیگری نیز در شکل گیری آن دخیل هستند؟

    در درون یک زلزله چه رخ می دهد: قرارگیری چنین سئوالی در لیست رازهای علمی جهان کمی دور از ذهن به نظر می آید. اما واقعیت این است که انسان تا کنون اطلاعات دقیقی از آنچه در اعماق سیاره زادگاهش در حال وقوع است، ندارد. متخصصان می توانند با دقتی بالا مکان آغاز و نوع گسلی که در آغاز زلزله شرکت داشته است را تعیین کنند. حتی امکان پیش بینی مدت پس لرزه ها نیز وجود دارد. اما تا کنون به صورت قطعی آنچه در هنگام زلزله در حال وقوع است مشخص نشده است. طبیعت و نیروهای طبیعی که گسلها را حفظ کرده و سپس آنها را رها می کنند، همچنان ناشناخته باقی مانده اند.
    تام هیتون زمین شناس دانشگاه کلتک معتقد است مشکل لغزش اصطکاکی در زلزله ها یکی از اصلی ترین مشکلات موجود در علوم زمینی است و اکنون به یکی از بزرگترینها رازها در اصول فیزیکی زلزله تبدیل شده است.

    من کیستم
    : طبیعت خودآگاهی از گذشته های دور روانشناسان و دانشمندان شناختی را پریشان و سردرگم کرده بود. جوزف دیلاکس عصب شناس دانشگاه نیویورک معتقد است در حالیکه انسان بر این باور است که عاملی مستقل به حساب می آید، اینگونه نیست. تمامی اعمال انسان تحت تاثیر فرایندی ناخودآگاه و محیطی قرار دارد. درک چگونگی تصمیم گیری هشیارانه، داشتن ذهنی مستقل و شخصی، روح و ... از عواملی هستند که پاسخ آنها بیش از چندین دهه از انسان فاصله دارند. اینگونه به نظر می رسد که بشر زمان زیادی را برای پاسخ دادن به حیاتی ترین سئوال زندگی خود نیاز خواهد داشت.

    زندگی چگونه بر روی زمین شکل گرفته است:
    شواهد اولیه نشان می دهد حیات اولیه میکروبها در زمین به بیش از سه بیلیون سال پیش باز می گردد و هیچکس از چگونگی آغاز آن آگاه نیست. ایده های مختلفی مانند واکنشهای شیمیایی زنجیره ای در بستر دریاها وجود دارند. دیانا نورتآپ از بیولوژیستهای دانشگاه نیومکزیکو معتقد است تئوری های زیادی درباره منشا حیات ارائه شده است که اثبات و یا رد آنها بسیار سخت و پیچیده خواهد بود.

    مغز انسان چگونه عمل می کند: برخی بر این باورند که تسلط کاملی بر پاسخ علمی این سئوال ایجاد شده است. در واقع نمی توان انکار کرد که نسبت به دهه های گذشته اطلاعات بسیار بیشتری از عملکرد مغز در اختیار انسان قرار گرفته است اما با وجود بیلیونها نرون عصبی که هریک از هزاران اتصال برخوردارند نمی توان گفت که انسان درباره عملکرد مغز به قطعیت رسیده است.
    به گزارش مهر، اسکات هیوتل از مرکز علوم عصب شناختی در دانشگاه داک در باره این موضوع می گوید: انسان بر این باور است که مغز را به طور کامل درک کرده است یا حداقل هر فرد با توجه به تجربیاتی که داشته مغز خود را درک کرده است. اما تجربیات شخصی هر انسان، راهنمای بسیار ضعیفی برای کشف عملکرد کامل مغز به شمار می رود. سئوالات زیادی از جمله چگونگی مطالعه، چگونگی تشکیل شبکه های نرونی، چگونگی یادگیری، به خاطر سپردن، عشق ورزیدن، شنیدن، حرکت کردن و یا هر عمل دیگری درباره مغز انسان بی پاسخ باقی مانده است. درصورتی که بتوان مغز را درک کرد، انسان خواهد توانست تمامی ظرفیتها و محدودیتهای فکری، احساسی، استدلالی، عشق و تمامی جنبه های حیات را درک کند.

    بقیه جهان کجاست: دانشمندان پاسخ این سئوال را با توجه به پدیده های مرموز ماده و انرژی تاریک، بخش تاریک جهان می نامند. در واقع تنها تمامی گونه های ماده و انرژی که تا کنون در جهان یافته شده اند، تنها چهار درصد از کل ماده و انرژی واقعی و موجود جهان را تشکیل می دهند. میزانی که با هیچ برابری می کند. 96 درصد باقی مانده همچنان ناشناخته اند و دانشمندان برای یافتن آن به دورترین نقاط فضا و عمیق ترین نقاط زمین روی آورده اند.

    عامل گرانش چیست: شاید گمان برود که جاذبه زمین کاملا درک شده و هیچ نکته مرموزی ندارد زیرا نیوتون آن را در زمانهای بسیار گذشته کشف کرده است. نیروی گرانش یکی از ضعیفترین نیروهایی است که تا کنون در جهان شناسایی شده و در حالت استاندارد فیزیکی هیچ توضیحی برای چگونگی عملکرد آن وجود ندارد. نظریه پردازان معتقدند شاید این نیرو در اثر ذرات بی حجم و کوچکی به نام گراویتونها که در میدانهای گرانشی جریان دارند، شکل گرفته است.
    مارک جکسون، یکی از نظریه پردازان فیزیک در لابراتوار فرمی درایلینویز معتقد است گرانش از آنچه در حالت استاندارد فیزیک توضیح داده می شود، کاملا متفاوت است. زمانی که درباره تعاملات کوچک گرانشی محاسباتی انجام می گیرد جوابهای غیر عقلانی به دست می آید و می توان گفت علم ریاضی در توضیح این مسائل کاملا ناتوان است.

    آیا نظریه ای برای توضیح همه چیز وجود دارد: فیزیکدانان از مدلهای استاندارد خوبی برخوردارند که می توانند جهان هستی را به صورت ذراتی ترسیم کند تا به این وسیله بتوان کوچکترین جرم و ماده موجود در جهان را از مغناطیس گرفته تا اتم توضیح داد. مدلهای استاندارد فیزیکی ذرات را نقاطی بسیار خرد می پندارند که اکثر آنها حامل نیروهای بنیانی هستند. دو مشکل بزرگی که این مدلها در پی دارند عدم توانایی توضیح گرانش و نامفهوم شدن در توضیح نیروهای بزرگ است. درصورتی که نظریه ای با توانایی توضیح انرژی های خارق العاده جهان اولیه به وجود آید که بسیاری ارائه چنین نظریه ای را غیر ممکن می دانند می توان گفت تئوری جهانی فیزیک به واقعیت پیوسته است.

    آیا حیات بیگانگان واقعیت دارد: حیات همه جا، حداقل در سیاره زمین حضور دارد. در این صورت بسط دادن آن در تمامی جهان امری منطقی به نظر می رسد. با این حال نمونه ها و مطالعات انجام گرفته تنها در محدوده زمینی بوده است و به همین دلیل بسیار کوچک به شمار می روند. انسان اکنون آگاه است که عناصر حیات به صورت وسیعی پراکنده شده است و منظومه خورشیدی مشابه منظومه خورشیدی زمین وجود دارد.
    به گزارش مهر، جیل تارتر مدیر مرکز تحقیقات SETI در کالیفرنیا معتقد است انسان از تخیلات مملو و ساخته شده است، پس حداقل می توان تصور کرد که حیات دیگری نیز دور از چشمان انسان وجود دارد. به گفته فرانک ویلژک، برنده جایزه نوبل موسسه ام آی تی، نوع بشر از میان 4.5 بیلیون سال تاریخ شکل گیری زمین تنها طی 200 سال گذشته به تمدن علمی تکنولوژیکی دست یافته است. بر این اساس می توان انتظار داشت تمدنهای علمی و تکنولوژیکی زیادی وجود داشته باشند که به میلیونها و شاید بیلیونها سال زمان برای توسعه یافتن نیاز خواهند داشت.

    جهان چگونه آغاز شد: مهمترین، اصلی ترین، مرموزترین و قدیمی ترین سئوال بی پاسخ در میان انسانها است که تمامی اسرار دیگر جهان را تحت الشعاع خود قرار داده است. برخی نظریه ها اعلام کرده اند که جهان در حدود 13.7 بیلیون سال پیش و پس از پدیده ای به نام انفجار بزرگ آغاز شده است. پس از این انفجار همه چیز در مدت کوتاهی شکل گرفت و در کمتر از یک چشم به هم زدن تحت تاثیر پدیده ای به نام تورم کیهانی، ابعاد کیهانی به خود گرفت. تئوری تورم کیهانی از ایده های بسیار قدرتمندی است که تا کنون امکان اثبات و بررسی شکل گیری آن به وجود نیامده است. تا زمان بی جواب باقی ماندن چنین سئوالی در علم محدود بشر، هیچ یک از دیگر سئوالها نیز مجالی برای یافته شدن و کشف شدن پیدا نخواهند کرد.



    سایت تفریحی میعادگاه

  6. 4 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض عنوان : پدیده های ناشناخته در علم

    پدیده های ناشناخته در علم
    پیام هایی از موجودات فضایی، آب شفابخش و انرژی لایتناهی. چنین پدیده هایی اگرچه زمانی افسانه ای و غیرقابل باور به نظر می رسیدند، اما اینك همگی به واقعیت های علمی بدل شده اند، پدیده هایی كه تبیین هریك چالشی اساسی برای علم مدرن امروز محسوب می شود. وجود چنین چالش هایی گواه آن است كه در آغاز قرن بیست و یكم، جهانی كه انسان با آن روبه رو است، هنوز همچنان در پرده ای از اسرار و ناشناختگی پوشیده است. آری، آخرین پیشرفت های علمی حاكی از آن است كه جهان بسیار ناشناخته تر و اسرارآمیزتر از آن است كه تاكنون می پنداشتیم. شاید پندارها و تصورهای ما از جهان فاصله بسیاری با حقیقت جهان داشته باشد و شاید این فاصله هیچ گاه پر نشود.

    ● ماده تاریك
    اگر كامل ترین شناختی را كه اكنون نسبت به نیروی گرانش داریم، برای تبیین چگونگی چرخش كهكشان ها به كار بگیریم با مسئله عجیبی مواجه خواهیم شد: كهكشان ها با چنان سرعتی در حال چرخشند كه باید تاكنون مضمحل می شدند. به عبارت دیگر، در كهكشان ها آنقدر جرم وجود ندارد كه آنها را با سرعتی كه اكنون مشاهده می كنیم به چرخش درآورد. «ورا روبین» (Vera Rubin) اخترشناس موسسه كارنگی واشینگتن، اولین كسی بود كه در دهه ۱۹۷۰ به این مسئله عجیب و ناشناخته پی برد. بهترین عكس العمل فیزیكدان ها برای حل این مسئله آن بود كه فرض كنند ماده بیشتری در فضای درون كهكشان ها وجود دارد؛ ماده ای كه برای ما غیر قابل مشاهده است. اما مشكل اساسی در اینجا است كه تاكنون هیچ كس نتوانسته در مورد چیستی این «ماده تاریك» توضیح قابل قبولی ارائه دهد. در واقع باید گفت كه مسئله «ماده تاریك» شكافی اساسی را در دانش امروز بشر ایجاد كرده است. مشاهدات اخترشناسی حاكی از آن است كه ماده تاریك باید حدود ۹۰ درصد كل جرم جهان را تشكیل دهد و این مسئله وحشتناكی است كه ما از ماهیت این ۹۰ درصد جرم جهان هیچ چیز ندانیم.

    • نتایج آزمایشات هومیوپاتی
    «مادلین انیس» (Madeleine Ennis)، دانشمند داروشناس دانشگاه كوئینز ایرلند از مخالفان سرسخت هومیوپاتی (Homeopathy) بود. در هومیوپاتی گفته می شود كه اگر یك ماده دارویی را در آب حل كرده و فرآیند انحلال را آن قدر ادامه دهیم كه به لحاظ آماری حتی یك مولكول از ماده مزبور نیز در حجم مورد نظر باقی نماند، اثر دارویی این آب (كه از نظر علم شیمی عملاً با آب خالص تفاوتی ندارد) همچنان حفظ می شود. اما مخالفت «انیس» با هومیوپاتی همچنان ادامه داشت تا زمانی كه تصمیم گرفت عملاً دست به كار شده و با انجام آزمایشی علمی، یك بار برای همیشه پوچ بودن هومیوپاتی را نشان دهد. او در مقاله ای كه اخیراً منتشر كرده آزمایش های گروه خود را در مورد تاثیر های محلول فوق خالص هیستامین روی گلبول های سفید خون كه در بروز التهاب مؤثر بودند توضیح می دهد. آزمایش «انیس» در چهار آزمایشگاه علمی دیگر نیز عیناً تكرار شده و با كمال شگفتی مشخص شده است محلول های - هومیوپاتیك هیستامین - آنقدر رقیق شده اند كه احتمال وجود حتی یك مولكول هیستامین نیز در حجم معینی از آنها وجود ندارد، دقیقاً همانند هیستامین عمل می كنند (Inflammation Research, vol.۵۳,p.۱۸۱). «انیس» در انتهای مقاله خود چنین می نویسد: «از آنجایی كه ما از توضیح این پدیده عجیب و غریب عاجز بودیم، نتیجه آزمایش های خود را منتشر كردیم تا بدین وسیله دیگران نیز به تحقیق بیشتر در مورد این مسئله تشویق شوند.» و ادامه می دهد: «اگر آنچه اتفاق افتاده واقعیت داشته باشد، تاثیرات ژرفی بر علم خواهد گذاشت و در آن صورت ناگزیر خواهیم بود در بنیادهای تمامی فیزیك و شیمی تجدید نظر كنیم.»

    ● سیگنال فضایی ناشناخته

    «جری امان» (Jerry Ehman) از دانشگاه ایالتی اوهایو در ۱۵ آگوست ۱۹۷۷ این سیگنال اسرارآمیز را با استفاده از رادیوتلسكوپ بیگ ایر (Big Ear به معنای گوش بزرگ) ثبت كرد. طول زمانی این سیگنال ۳۷ ثانیه بود.
    امروزه پس از گذشت ۲۸ سال هنوز هیچ كس منبع آن سیگنال ناشناخته را كه از اعماق فضا منتشر می شد نمی داند. «امان» می گوید: «هنوز هم در پی توضیح قابل قبولی در مورد منبع آن سیگنال عجیب هستم.»
    این سیگنال كه از سوی منبعی در صورت فلكی قوس منتشر می شد، محدوده فركانسی باریكی حول و حوش ۱۴۲۰ مگاهرتز داشت. این فركانس در محدوده ای از فركانس ها واقع است كه براساس توافق های بین المللی برای استفاده های مخابراتی ممنوع بوده و از آن استفاده نمی شود و همین امر، احتمال اینكه سیگنال ثبت شده، حاصل از تداخل امواج مخابراتی زمینی باشد را عملاً منتفی می كند، اما منابع نجومی دیگری نیز كه به طور طبیعی تابش می كنند، عموماً گستره فركانسی بسیار بالاتری دارند. پس منشاء این سیگنال فضایی اسرارآمیز چه بوده است؟ آیا ممكن است این سیگنال، توسط یك تمدن فرازمینی بسیار پیشرفته و از طریق یك آنتن فرستنده فوق العاده بزرگ و قدرتمند ارسال شده باشد؟

    • انرژی تاریك
    این مسئله یكی از مشهورترین و چالش برانگیزترین مسائل در حوزه فیزیك است. تا سال ۱۹۹۸ تمامی دانشمندان بر این باور بودند كه سرعت انبساط جهان در حال كاهش است اما در آن سال اخترشناسان با كمال شگفتی كشف كردند كه برعكس، انبساط جهان در حال شتاب گرفتن است. «كاترین فریز» (Katherine Freese)، كیهان شناس دانشگاه میشیگان در این باره می گوید: «نظریه پردازان كه هنوز از این اكتشاف شگفت انگیز بهت زده هستند، از آن زمان تاكنون برای ارائه توضیحی قابل قبول برای تبیین این پدیده اسرارآمیز دست و پا می زنند. ما امیدواریم كه مشاهده های آینده در مورد ابر نواخترها، خوشه های كهكشانی و غیره سرنخ های جدیدی را به ما ارائه دهند.»
    یك احتمال آن است كه ویژگی خاصی از خلأ كه اختر فیزیكدان ها آن را «انرژی تاریك» نامیده اند، عامل شتاب گرفتن انبساط جهان باشد. احتمال دیگر آن است كه لازم باشد نظریه نسبیت عام اینشتین را در مقیاس های كیهان شناختی اصلاح كنیم. به هر حال این مسئله یكی از بزرگ ترین پرسش های بی پاسخ برای بشر امروز است.

    ● اثر پلاسبو
    برای نشان دادن این اثر به یك نفر داوطلب نیاز است. آزمایش به این ترتیب انجام می شود كه به مدت چندین روز و در هر روز چندین مرتبه توسط عاملی، دردی در بدن شخص داوطلب ایجاد می شود. در هر بار، درد با استفاده از مرفین از بین می رود. آزمایش به همین ترتیب تا روز آخر ادامه می یابد. در روز آخر، بدون اطلاع شخص داوطلب به جای مرفین از محلول آب نمك (سالین) استفاده می شود. حدس بزنید چه اتفاقی می افتد؟ در كمال شگفتی، سالین درد را از بین می برد. این اثر شگفت انگیز، اثر پلاسبو (Placebo Effect) نام گرفته است.
    «فابریتزیو بنوتی» (Fabrizio Benedetti) از دانشگاه تورین ایتالیا، آخرین مرحله از آزمایش پلاسبو را تغییر داد. او در آخرین مرحله آزمایش (كه از آب نمك به جای مرفین استفاده می شود) بدون اطلاع شخص داوطلب، ماده ای به نام نالاكزون (Naloxone) را نیز به محلول سالین اضافه نمود (نالاكزون دارویی است كه تاثیرات مرفین را خنثی می كند). آزمایش نتیجه ای كاملاً غیر قابل انتظار داشت. در این حالت، سالین دیگر درد را از بین نمی برد. اما چگونه می توان پدیده عجیب پلاسبو را توضیح داد؟ اكنون چندین دهه است كه پزشكان این اثر را كه حاكی از تاثیر ذهن انسان بر روی جسم او است، می شناسند. نتایج جدید حاصل از افزودن نالاكزون به آزمایش پلاسبو نیز به خوبی نشان می دهد كه ذهن می تواند اثری معادل فرآیندهای بیوشیمیایی در بدن داشته باشد.
    بنوتی در آزمایش دیگری نشان داد كه طی آزمایش پلاسبو حتی می توان رعشه عضلانی را در بیماران مبتلا به پاركینسون كاهش داد (و به یاد داشته باشید كه این كار، تنها با استفاده از محلول آب نمك انجام می شود!) (Nature Neuroscience, vol.۷,p.۵۸۷). او در مورد نتایج این آزمایشات می گوید: «یك چیز مسلم است و آن این است كه ذهن بر روی سیستم بیوشیمیایی بدن تاثیر می گذارد.» اما مسئله اساسی آن است كه اكنون هیچ توضیح علمی برای تبیین چگونگی تاثیر متقابل ذهن- جسم وجود ندارد.
    ● مسیر عجیب و غریب كاوشگر پایونیر
    این داستان واقعی مربوط به دو سفینه فضایی است. كاوشگر اول یعنی پایونیر ۱۰ در ۱۹۷۲ و دیگری یعنی پایونیر ۱۱ یك سال بعد از آن به فضا پرتاب شد. هر دوی این كاوشگرها طی این مدت (بیش از ۳۰ سال) در حال دور شدن از سیاره ما و عبور از نواحی كاوش نشده منظومه شمسی بودند. اما مسئله عجیب در مورد آنها مسیری است كه تاكنون در اعماق فضا پیموده اند.
    اندازه گیری ها نشان می دهد كه نیرویی ناشناخته در اعماق فضا سبب شتاب گرفتن و افزایش سرعت این كاوشگرها شده است. هرچند میزان این شتاب اندك است (حدود یك نانومتر بر مجذور ثانیه یا معادل یك ده میلیاردیم شتاب گرانش زمین) اما همین شتاب اندك تاكنون موجب تغییر مسیر پایونیر ۱۰ به اندازه ۴۰۰ هزار كیلومتر نسبت به مسیر پیش بینی شده گردیده است. در مورد پایونیر ۱۱ هرچند كه ارتباط مركز كنترل ناسا با این كاوشگر در سال ۱۹۹۵ قطع شد اما تا آن زمان، میزان تغییر مسیر آن از مسیر پیش بینی شده دقیقاً مشابه پایونیر ۱۰ بوده است. اما چه اتفاقی برای این دو سفینه در اعماق فضا افتاده است؟
    هیچ كس پاسخ این پرسش را نمی داند. تاكنون چندین فرضیه نظیر وجود خطای نرم افزاری، تاثیر باد خورشیدی و همچنین وجود نشتی در منبع سوخت این كاوشگرها مطرح شده اند، اما بررسی های بیشتر تمامی این فرضیه ها را رد كرده است. بنابراین ممكن است عامل این نیرو، نوعی تاثیر گرانشی باشد كه برای بشر كاملاً ناشناخته است. در واقع برخی از فیزیكدان ها كه از توضیح این پدیده اسرارآمیز درمانده شده اند، آن را با برخی پدیده های غیرقابل توضیح دیگر (نظیر انرژی تاریك و یا متغیر بودن ثابت های بنیادین فیزیك) مرتبط می دانند.به هر حال دانشمندان برای بررسی دقیق تر این مسئله نیازمند ارسال كاوشگر جدیدی به مرزهای منظومه شمسی هستند تا به طور ویژه به بررسی تاثیرهای ناشناخته و غیرعادی گرانش در آن منطقه بپردازند. بنابر نظر برخی فیزیكدان ها، چنین بررسی هایی ممكن است به نگرشی كاملاً جدید در فیزیك منجر شود.

    ● همجوشی هسته ای سرد
    به نظر می رسد پس از گذشت ۱۶ سال از مطرح شدن این پدیده، موج همجوشی سرد (Cold Fusion) دوباره به آزمایشگاه های تحقیقاتی جهان بازگشته است. در واقع مسئله همجوشی سرد، هیچ گاه از آزمایشگاه ها كاملاً بیرون نرفت. به عنوان مثال، تنها در آزمایشگاه های نیروی دریایی آمریكا در فاصله زمانی ۱۹۸۹ تا ،۱۹۹۹ بیش از ۲۰۰ آزمایش بر روی همجوشی سرد انجام شد تا مشخص شود آیا امكان وقوع واكنش های هسته ای انرژی زا در دمای اتاق وجود دارد یا خیر و اكنون بسیاری از محققان بر این باورند كه وقوع چنین پدیده شگفت انگیزی ممكن است (واكنشی كه تا پیش از آن تصور می شد تنها در دمای چندین میلیون درجه ای قلب ستاره ها ممكن است).
    اگر همجوشی سرد قابل كنترل شود، بسیاری از مسائل انرژی جهان حل خواهد شد و بنابراین جای تعجب نیست كه وزارت انرژی آمریكا به نتیجه تحقیقات همجوشی سرد، علاقه مند باشد. وزارت انرژی آمریكا در دسامبر ۲۰۰۴ طی یك بررسی مشروح بر روی مجموعه آزمایش های انجام شده در ارتباط با همجوشی سرد این مسئله را یك مسئله باز اعلام كرد و از تامین منابع مالی برای انجام آزمایش های بیشتر در مورد این پدیده ناشناخته خبر داد.
    این حركت وزارت انرژی آمریكا، چرخشی ۱۸۰ درجه ای در باورهای قبلی محسوب می شود. اولین گزارش رسمی این وزارتخانه در مورد مسئله همجوشی سرد به ۱۵ سال پیش بازمی گردد. در آن گزارش آمده بود كه آزمایش های «مارتین فلشمن» (Martin Fleischmann) و «استنلی پونز» (Stanley Pons) از دانشگاه یوتا كه برای اولین بار در جهان، امكان وقوع همجوشی سرد را در ۱۹۸۹ مطرح كرده بودند، غیر قابل تكرار و احتمالاً نادرست است. این دو فیزیكدان طی آزمایشی به این نتیجه رسیده بودند كه با فروبردن الكترودهایی از جنس پالادیم در آب سنگین می توان مقدار فراوانی انرژی آزاد كرد. آنها معتقد بودند كه اِعمال ولتاژی بر روی الكترودهای مزبور، منجر به نفوذ و حركت هسته های دوتریم در شبكه مولكولی پالادیم شده و با غلبه بر نیروی دافعه الكترواستاتیك، این هسته ها به همدیگر جوش خورده و انرژی آزاد می كنند. اما مسئله اصلی در مورد پدیده همجوشی سرد آن است كه براساس تمامی نظریه های پذیرفته شده علمی، وقوع همجوشی هسته ای در دمای اتاق، پدیده ای غیرممكن است. «دیوید ناگل» (David Nagel) از دانشگاه جورج واشینگتن در این باره معتقد است همان گونه كه ۴۰ سال طول كشید تا پدیده ابررسانایی توسط علم تبیین شد، نمی توان امكان وقوع همجوشی سرد را (حتی اگر علم فعلی بشر آن را غیرممكن بداند) نادیده گرفت.

    ● مسئله افق كیهانی
    جهان ما در مقیاس كیهانی به طرز شگفت انگیزی یكنواخت به نظر می رسد. اگر از یك سوی جهان قابل مشاهده تا سوی دیگر آن نظر افكنیم، خواهیم دید كه تابش ریزموج پس زمینه كیهانی (Cosmic Microwave Background Radiation) كه تمامی كیهان را پر كرده است، در سرتاسر جهان دمایی یكسان دارد. ممكن است این مسئله در نگاه اول، چندان عجیب و غریب به نظر نرسد اما به یاد داشته باشیم كه دو سوی كیهان قابل مشاهده، ۲۸ میلیارد سال نوری با همدیگر فاصله دارند و این در حالی است كه از عمر جهان ما تنها ۱۴ میلیارد سال می گذرد.
    از آنجایی كه هیچ چیز نمی تواند سریع تر از نور حركت كند پس برای تابش گرمایی هیچ راهی وجود نداشته كه در این مدت كوتاه، از یك افق كیهانی به افق دیگر رسیده و نقاط گرم تر و سردتر را متعادل كرده و تعادل گرمایی موجود در كیهان را كه امروزه مشاهده می شود ایجاد نماید.
    این «مسئله افق كیهانی» دردسر بزرگی برای كیهان شناسان محسوب می شود، آنچنان دردسری كه در بعضی موارد برای رهایی از آن، دست به دامان راه حل های نه چندان معقولی نظیر مدل «تورم كیهانی» ((Inflationary Model شده اند (و اصطلاحاً خود را از چاله به چاه انداخته اند). در مدل تورمی چنین فرض می شود كه كل جهان در اولین لحظات پس از پیدایش خود دچار یك انبساط ناگهانی فوق العاده عظیم شده است، به طوری كه تنها ظرف ۳۳-۱۰ ثانیه، ۱۰۵۰ برابر شده است! هرچند با چنین فرضی می توان مسئله افق كیهانی را حل شده پنداشت، اما همان طور كه «مارتین ریس» (Martin Rees)، اخترفیزیكدان مشهور دانشگاه كمبریج می گوید: «مشكل اصلی اینجاست كه هیچ كس نمی داند چه عاملی می توانسته این انبساط ناگهانی (تورمی) را ایجاد كرده باشد.»
    بنابراین در عمل، نظریه تورمی یكی از مسائل جهان را حل می كند اما مسئله دیگری به جای آن ایجاد می كند. فرض دیگری كه می تواند مسئله افق كیهانی را حل كند، فرض متغیر بودن سرعت نور است، اما باز هم چرایی این تغییر، بی پاسخ می ماند. خلاصه اینكه باید گفت یكنواختی تابش ریز موج پس زمینه كیهانی، علتی ناشناخته دارد.

    ● پرتوهای كیهانی با انرژی فوق العاده زیاد
    بیش از یك دهه است كه فیزیكدان ها پرتوهای كیهانی ای را مشاهده كرده اند كه براساس نظریه های موجود نباید وجود داشته باشند! پرتوهای كیهانی ذراتی زیر اتمی هستند كه با سرعتی نزدیك به سرعت نور در گستره كیهان در حركتند. این ذرات عموماً پروتون هستند، هرچند كه هسته های اتمی سنگین نیز در میان آنها به چشم می خورد. دانشمندان بر این باورند كه منبع برخی از این پرتوها احتمالاً انفجار های عظیم ابر نواختری است، اما چگونگی ایجاد پرانرژی ترین این پرتوها - كه پرانرژی ترین ذراتی هستند كه در جهان مشاهده شده اند - هنوز برای بشر ناشناخته است. براساس نظریه های پذیرفته شده در فیزیك، این پرتوهای كیهانی تنها می توانند از منبعی در درون كهكشان ما ایجاد شده باشند و نه خارج از آن. اما اخترشناسان هیچ منبعی را در درون كهكشان پیدا نكرده اند كه بتواند چنین ذرات پرانرژی ای ایجاد كند. پس این ذرات پرانرژی از كجا آمده اند؟

    ● ثابت های متغیر فیزیك
    در سال ،۱۹۹۷ اخترشناسی به نام «جان وب»
    (John Webb) با همكاری گروهش از دانشگاه نیوساوث ولز استرالیا، نوری را كه از اختروش های دوردست به زمین می رسد، تجزیه و تحلیل كرد. نور این اختروش ها طی سفر ۱۲ میلیارد سال نوری تا زمین از میان ابرهای میان ستاره ای حاوی عنصر های فلزی نظیر آهن، نیكل و كرم عبور می كنند. وِب دریافت كه انرژی فوتون های جذب شده از نور اختروش ها توسط اتم های فلزی مزبور با آنچه مورد انتظار است، تفاوت دارد.
    اگر چنانچه مشاهد ه های انجام شده صحت داشته باشد، تنها توضیح قابل قبول برای این پدیده عجیب آن است كه باید ثابت آلفا (كه یكی از ثابت های بنیادین فیزیك محسوب می شود) در زمانی كه نور اختروش در حال عبور از میان ابرهای میان ستاره ای بوده، مقداری متفاوت از مقدار فعلی داشته باشد. اما این امر خود، تحولی اساسی در علم فیزیك محسوب می شود، چرا كه آلفا ضریب ثابت فوق العاده مهمی است كه چگونگی برهم كنش نور با ماده را تعیین می كند. علاوه بر آن، این كمیت براساس نظریه های فعلی باید مقداری ثابت داشته باشد، چراكه خود به ثابت های بنیادین دیگری نظیر بار الكترون، سرعت نور و ثابت پلانك وابسته است (مگر آنكه برخی از این ثابت های بنیادین نیز متغیر بوده و با گذشت زمان تغییر كنند).
    در ابتدا هیچ فیزیكدانی نمی خواست صحت اندازه گیری های انجام شده توسط وِب را بپذیرد. حتی خود «وب» و تیمش نیز سال ها در تلاش بوده اند تا بلكه خطایی در اندازه گیری های خود بیابند، اما تمامی این تلاش ها تاكنون بی نتیجه بوده است.

    New Scientist,Mar.۱۹.۲۰۰۵ مایل بروكس ترجمه: شهاب شعری مقدم

  8. 4 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض هفت شگفتی در دنیای فیزیک

    ما به جايي رسيده‌ايم كه كه بدون حل كردن برخي از مشكلات و مسايل فيزيك، نمي‌توانيم در مورد حقايق و پديده‌هاي جالب و شگفت‌انگيز ديگر فيزيكي، اطلاعات بيشتري كسب كنيم. براي درك مفاهيمي مثل خاستگاه و بنياد جهان هستي، سرنوشت نهايي سياهچاله‌هاي فضايي يا امكان سفر در زمان، نياز داريم كه بدانيم جهان هستي چگونه ادامه‌ي حيات مي‌دهد.



    ۱) جهان هستي چگونه برپاست؟

    هم‌اكنون يك ايده‌ي خوب در ذهن ما هست كه مي‌تواند منتج به كشف حقيقت و بنياد هستي شود. علم فيزيك در قرن بيستم بر پايه‌ي انقلابهاي دوگانه‌ي مكانيك كوانتومي (تئوري ماهيت جسم) و نظريه‌ي معروف اينشتين در مورد فضا، زمان و جاذبه معروف به نسبيت، بنا شده است. اما وقتي شما به دو تعريف نهايي از واقعيت دست پيدا مي‌كنيد زماني كه تنها يك واقعيت را موجود مي‌بينيد، اين راضي‌كننده نيست.
    تلاش براي يگانه‌سازي اين دو تئوري، موانع تكنيكي فني و مفهومي وحشتناكي را بر سر راه بهترين نظريه‌پردازان فيزيك در طول دهه‌هاي گذشته قرار داده و آنان را به چالش كشيده است. براي مثال از آنجايي كه جاذبه، خودش را به عنوان يك عامل ايجاد انحراف در فضاي چهاربعدي زمان-مكان معرفي مي‌كند، پذيرش نظريه‌ي كوانتومي در مورد جاذبه ايجاد مشكل مي‌كند. از يك جهت، اين به معناي پذيرش شك و ترديد هايزن‌برگ در مورد فرضيات موجود راجع به زمان – مكان به شكل في‌نفسه است كه قطعاً مشكل‌ساز خواهد بود.
    اما ممكن است اين ترديدها، يك معناي ديگر هم داشته باشند و آن به معناي وجود يك مشكل در رابطه با گرايش و رويكرد ما نسبت به قضيه است. شايد ما نبايد مفهوم جاذبه را به تنهايي بررسي كنيم. اكثر تلاشهايي كه براي يكسان‌سازي نظريات موجود در مورد جاذبه انجام شدند، خود منجر به اين گشتند كه تعريف كيفيت و كميت جاذبه، وارد يك بحث و ميدان جديد شود كه به ناچار همه‌ي نيروهاي طبيعت مانند همه‌ي اجزاي زيراتمي را به يك چارچوب تئوريك محدود مي‌كند. اين ايده‌يي است كه برخي از فيزيك‌دانها آن را “تئوري همه‌چيز” مي‌خوانند.
    نظريه‌ي جديدي كه در حال حاضر مطرح مي‌شود، نظريه‌ي “فرا-رشته‌اي” است كه به وجود حلقه‌هاي كوچك و ريز رشته‌يي اتمي به عنوان سازنده‌ي همه‌ي مواد حكم مي‌دهد. فرضيه‌ي ديگري كه وجود دارد و به تئوري ام مشهور است هنوز كمي پيچيده و مبهم به نظر مي‌رسد و مي‌تواند به عنوان لايه‌يي كه در ابعاد وسيعتر فضايي حركت دارد، تصوير شد. اما مرحله و روند پيشرفت در اين نظريه‌ها در بهترين حالت، اينگونه جمع‌بندي مي‌شود كه هيچ كس دقيقاً به ياد نمي‌آورد وجود حرف “M” در نظريه‌ي ام، دقيقاً به چه دليلي است و چه واژه‌يي را تداعي مي‌كند. راه درازي در پيش است…




    ۲) آيا “ضدجاذبه‌”ي اينشتين واقعاً يك اشتباه بود؟

    اينشتين، ضدجاذبه را بزرگترين اشتباه خود مي‌شمارد. اما به نظر مي‌رسد كه او با اضافه كردن يك نظريه‌ي ضدجاذبه به فرضيه‌ي نسبيت خود كه آن را شرط فلسفه‌ي انتظام گيتي مي‌خوانند، كار درستي انجام داده است.
    اين شرط اضافه در فرضيه‌ي نسبيت، به فضا يك خاصيت تدافعي نسبت مي‌دهد به اين معنا كه فضا خودش را دفع مي‌كند، گسترده‌تر مي‌شود و هرچه سريعتر اين روند افزايش گستردگي ادامه مي‌يابد. اينشتين اين عامل به ظاهر بي‌ارزش را اضافه كرد چرا كه تصور مي‌شد جهان هستي ثابت است و بي‌حركت. در نتيجه نياز بود تا نيرويي وجود داشته باشد و قدرت كشش جاذبه‌اي زمين را بالانس و دچار تعادل كند كه مواد موجود بر روي زمين، كوچك و كوچكتر نشوند.
    اما در دهه‌ي ۱۹۲۰، ادوين هابل كشف كرد كه جهان هستي خود به خود در حال گسترش و افزايش است. در نتيجه اينشتين نيز نظريه‌ي “تعادل انتظامي گيتي” را به دليل ترس، پس گرفت!
    اما به نظر مي‌رسد اين ايده نبايد محو شود. نظريه‌ي كوانتومي ميدانها، ثابت مي‌كند كه حتي فضاهاي خالي نيز با انرژي زياد در حال طغيان و جنب و جوش هستند. در واقع همان تاثير جاذبه‌اي g=۱۰ كه نظريه‌ي ضدجاذبه‌ي اينشتين را توصيف مي‌كند. اين نظريه در مورد قدرت دافعه‌ (كه در مقابل جاذبه مطرح مي‌شود) مقداري گنگ و مبهم است اما به آن يك ارزش تخميني مي‌دهد.
    تقريباً 10 سال پيش، فضانوردان متوجه شدند كه سرعت گسترش ابعاد جهان هستي در حال افزايش است و در نتيجه نظريات آزمايش خود در مورد نيروي ضدجاذبه را مطرح كردند. در عين ناباوري و سرگرداني فيزيكدانها هم اين فضانوردان، قدرت ضدجاذبه را شامل ۱۲۰ نيرو دانستند كه ۱۰ بار از مقدار پيش‌بيني‌شده‌ي قبلي كوچكتر است.
    اين نتيجه، بسيار گمراه‌كننده و عجيب است. اگر تعادل برقرار شده ميان جاذبه و دافعه، مقداري برابر با صفر بود، در نتيجه يكي از قوانين عميق و مهم طبيعي در موردش صدق مي‌كرد اما يك عدد غيرصفر كه تازه با تئوري ابتدايي نيز غيرقابل مقايسه شناخته شده را نمي‌شود تعبير كرد.
    براي وخيم‌تر كردن شرايط، كيهان‌شناسان به ايده‌يي علاقه‌مند شدند كه نيروي دافعه‌ي بسيار قوي و بزرگي در اولين مرحله‌ي تفكيك پس از انفجار بزرگ يا Big Bang را مطرح مي‌كند چرا كه اين نظريه، سناريوي جذاب و محبوب مربوط به زمين غيرمسطح و در حال افزايش حجم را تاييد مي‌كند. با توجه به اين تئوري، جهان هستي پس از تولد و شكل‌گيري، با سرعتي غيرقابل باور توسط يك عامل قدرتمند و عظيم، تغيير حجم داد و اين نيرو را قدرت ضدجاذبه يا دافعه ايجاد نمود.
    در نتيجه اگر بخواهيم دليل و برهاني بر اين افزايش حجم سريع و روزافزون بيابيم، به نظريه‌يي نياز داريم كه توضيح دهد چرا ضدجاذبه در ابتدا بسيار قوي و شديد بود، سپس با شتاب و سرعت كاهش مقدار پيدا كرد و سپس به مقداري در حوالي صفر رسيد. به عبارت ديگر، ما مي‌خواهيم بدانيم كه چرا نيروي ضدجاذبه، تقريباً در اولين فازهاي شكل‌گيري جهان هستي حذف و محو شد اما به طور كلي از بين نرفت؟
    يك احتمال اين است كه نيرو بر اثر گذشت زمان، محو مي‌شود. احتمال ديگر مي‌تواند اين باشد كه نيرو در فضا تغيير مي‌كند و در نتيجه ممكن است از وراي دوربين تلسكوپهاي ما، همه چيز بسيار بزرگتر از آنچه هستند نشان داده شوند. اگر اينگونه است، در نتيجه هر جسمي در آن منطقه، با سرعت در كهكشانها و ستاره‌هاي ديگر پخش و متلاشي مي‌شد و در نتيجه اصلاً هيچ ناظري نمي‌توانست حضور داشته باشد تا نيرو را اندازه بگيرد.
    آنچه كه ما نياز داريم، يك تئوري است كه قدرت نيروي دافعه يا ضدجاذبه را به اندازه‌ي بخشي از قدرت همه‌ي نيروهاي موجود در طبيعت براي ما تعريف كند. متاسفانه به نظر نمي‌رسد كه تئوريهاي موجود مثل تئوري فرارشته‌يي يا تئوري “ام”، اين ميزان خاص را مشخص كنند و مقدار كمي كه باقي مي‌ماند هم همچنان ناشناخته و اسرارآميز خواهد بود. در نتيجه بايد دوباره به سوال يك رجوع كنيم!




    ۳) چرا ما در سه بعد زندگي مي‌كنيم؟

    آيا اينكه زمين ما سه بعد دارد، اتفاقي است يا بايد برايش دنبال يك تعبير عميقتر گشت؟ بعضي از تئوريسين‌ها معتقدند كه فضاي به وجودآمده بر اثر انفجار بزرگ، تنها به صورت اتفاقي از سه بعد تشكيل گشت و ممكن است قسمتهاي ديگري از جهان هستي وجود داشته باشند كه ابعادشان متفاوت باشد.
    مثلاً هيچ دليل منطقي نمي‌توان يافت براي پاسخ به اين سوال كه چرا مثلاً جهان هستي فقط دو بعد ندارد. چندصد سال پيش، ادوين آبوت اثري به نام “زمين مسطح” نوشت كه در آن جهاني دوبعدي را تصوير كرد. جهاني كه در آن اجسام و موجودات حيات خود را تنها بر روي “سطح” ادامه مي‌دادند. اما فيزيك جهان دوبعدي با فيزيك جهان ما بسيار متفاوت خواهد بود. براي مثال در فضاي دو بعدي، امواج به شفافيت انتشار در فضاي سه بعدي، پخش نمي‌شوند و باعث ايجاد انواع مشكلات در سيگنال‌رساني و انتقال اطلاعات مي‌گردند. و نيز از آنجايي كه زندگي آگاهانه، به فرآيند انتقال درست و صحيح اطلاعات بستگي دارد، در نتيجه اين تفاوتها كافي خواهند بود براي اينكه مشاهدات ما را تنها در حد مناطقي ناشناخته محدود نگاه دارند.
    تصور كردن فراتر از سه بعد نيز مشكلات مختلفي به همراه خواهد داشت. در چنين حالتي، سيستمهاي نجومي و سياره‌يي غيرممكن مي‌شوند چرا كه عكس قانون جاذبه يعني قانون قدرتهاي افزايشي به وجود خواهد آمد. در نتيجه به نظر مي‌رسد كه جهان سه بعدي تنها جهاني است كه وجود دارد و فيزيكدانها مي‌توانند درباره‌اش بنويسند. اما نكات ريزي وجود دارد كه باعث مي‌شود اين فرضيه با شك و ترديد همراه باشد.
    شايد فضا سه بعدي نيست و تنها اينگونه براي ما نشان داده مي‌شود. شايد فضا ۹ يا ۱۰ بعد دارد و حتي ابعاد بيشتر! برخي از تئوريهايي كه قصد يكپارچه‌سازي نيروهاي طبيعت را دارند مانند فرضيه‌ي فرا-رشته‌يي، امكان وجود تعداد ابعاد بيشتري نسبت به آنچه كه ما مي‌بينيم را رد نمي‌كنند.
    دليلشان نيز اين است كه بسياري از معادلاتي كه براي توصيف وضعيت موجود به كار مي‌روند، با در نظر گرفتن تعداد بيشتر ابعاد، نتايج بهتري مي‌دهند! در نتيجه نمي‌توان آن را كاملاً بي‌معني دانست. ابعاد اضافي فضا، سابقه‌ي حل بسياري از مشكلات و مسايل حل‌ناشدني فيزيك را دارند. براي مثال اينشتين براي توصيف كردن جاذبه، به يك بعد اضافي نياز داشت و آن، زمان بود. و تئودور كالوتزا نيز يك بعد به سه بعد اثبات شده اضافه كرد چرا كه مي‌خواست نظريات جاذبه را با فرضيات ماكس‌ول در مورد الكترومغناطيس، همگون سازد.
    مطمئناً ما نمي‌توانيم بعد چهارم را ببينيم اما اين هم احتمالاً يك دليل دارد. اين بعدهاي اضافه، مي‌توانند بسيار كوچك و فشرده شوند. يك لوله‌ي پليمري آب را از دور در نظر بگيريد. مانند يك خط دراز و معوج به نظر مي‌رسد. از يك بعد نزديكتر آن را نگاه كنيد. به شكل تيوب يا لوله ديده مي‌شود. اما آنچه كه در حقيقت اين لوله را مي‌سازد، يك سطح دايره‌يي شكل كوچك است كه دور محيط لوله چرخيده است. به طور مشابه، بعد چهارم نيز مي‌تواند چنين لوله‌يي باشد كه دور فضاي سه‌بعدي مي‌چرخد اما آنقدر كوچك است كه ديده نمي‌شود.
    در نتيجه تصور كردن ابعاد بسيار زيادتري كه اينگونه در فضا پنهان‌ شده‌اند، به راحتي ممكن است. اما متاسفانه نظريه‌ي فرا-رشته‌يي هنوز دقيقاً سه بعد گشوده‌شده را تاييد نمي‌كند در نتيجه براي تصور ما نسبت به جهان هستي هم تعريف درستي نمي‌توان ارايه داد.
    اما براي تصور كردن يك بعد جديد، راههاي ديگري هم هست. فرض كنيد نيروهاي فيزيكي بتوانند نور و جسم را به يك صفحه‌ي سه‌بعدي مسطح يا ورقي‌شكل تقليل دهند و محدود كنند در حالي كه به برخي پديده‌هاي ديگر فيزيكي اجازه مي‌دهند تا وارد بعد چهارم شوند. ساكن شدن سطوح دو بعدي به جاي اجسام سه‌بعدي در فضاهاي مشخص باعث مي‌شود تا هر جسم و پديده‌يي به شكل طرح و نقشه‌اش نشان داده شود. مثلاً ما يك توپ كره‌يي شكل را به صورت دايره ببينيم! به طريق مشابه، ممكن است ادعا شود كه ما در حال حاضر تنها تصويري سه بعدي از اجسام و مفاهيمي را مي‌بينيم كه در واقع چهاربعدي هستند.
    اما فضاي “سه لايه‌اي” ما مي‌تواند تنها در چهار بعد نيز محدود نشود. لايه‌هاي قابل كشف ديگري نيز مي‌توانند وجود داشته باشند كه در فضاي چهاربعدي حضور دارند. اثبات اين فرضيه، انجام آزمايشهايي تازه را مي‌طلبد كه وجود بعد چهارم را نيز به ما نشان دهد. اما اين نظريه وجود دارد كه برخورد لايه‌هاي چندبعدي در مقياسهاي اين‌چنيني مي‌تواند به تكرار شدن “انفجار بزرگ” منجر گردد در نتيجه حضور ما بر روي كره‌ي زمين شايد اصلاً مويد همين مطلب باشد كه فضا واقعاً سه‌بعدي نيست!



    ۴) آيا سفر در زمان امكانپذير است؟
    شايد سوال يك نيز بازگويي همين سوال باشد. ماهيت جسم و جاذبه‌ي كوانتومي را فراموش كنيد. شايد اين سوال را هر كسي دوست دارد كه پاسخ دهد. سفر در زمان به يك موضوع علمي – تخيلي مورد علاقه و جذاب براي مردم تبديل شد پس از اينكه اچ.جي. ولز، رمان نوگرايانه و جالب خود با نام “ماشين زمان” را نوشت. اما هرآنچه كه اينجا مطرح شده، لزوماً علمي – تخيلي نيست. براي مثال سفر در زمان به سوي آينده، يك واقعيت علمي پذيرفته شده است. تئوري نسبيت اينشتين تاييد مي‌كند كه يك جسم ناظر و مشاهده‌گر در برابر زمين، مي‌تواند به سمت آينده‌ي زمين جهش كند. اين تاثير را ساعتهاي اتمي ثابت كرده‌اند.
    اما اينگونه درگير شدن با تار و پودهاي زمان، به سرعتي مشابه سرعت نور نياز دارد كه شايد در تئوري قابل اثبات و ممكن باشد اما به يك شاهكار بزرگ مهندسي نياز دارد، حتي اگر به بودجه و هزينه‌هايش فكر نكنيم. اما سفر در زمان به سمت عقب، مشكلات بزرگتري خواهد داشت. نسبيت، اين فرضيه را تاييد نمي‌كند كه يك جسم ناظر بتواند در دو بعد زمان-مكان سفر كند و به عقب هم برگردد. اما در همه‌ي داستانها و سناريوها، چنين شرايط خارق‌العاده‌يي نيز در نظر گرفته شده است.
    يكي از راههاي سفر به عقب در زمان، استفاده از يك “كرمچاله” فضايي خواهد بود. تئوريسين‌ها معتقدند چنين تونل يا دروازه‌ي ستاره‌يي كه دو نقطه را در ابعاد زمان – مكان به يكديگر متصل كند، وجود دارد. اگر يكي‌شان را پيدا كنيد و داخلش بپريد، چند لحظه‌ي بعد از نقطه‌اي ديگر در جهان هستي سردر خواهيد آورد. آنها معتقدند اگر چنين چاله‌يي وجود داشته باشد، مي‌توان آن را با ماشين زمان نيز مطابق و هماهنگ كرد. مي‌توانيد از طريق آن سفر كنيد و نه تنها از يك مكان ديگر سر دربياوريد، كه وارد يك زمان ديگر نيز بشويد. اين “زمان” مي‌تواند در گذشته يا آينده باشد.
    اگر امكان سفر به گذشته وجود داشته باشد، انواع پارادوكس‌ها و تضادها نيز اتفاق خواهند افتاد. مانند معماي يك مسافر زمان كه به سالهاي گذشته مي‌رود و مادرش را وقتي يك كودك است، به قتل مي‌رساند. از اين تضادها مي‌توان گريخت اگر اصرار بورزيم و بدانيم كه هيچ چيز نمي‌تواند قانون علت و معلول و كنش و واكنش را از بين ببرد. اما سفري دوطرفه در مسير زمان، هنوز پيچيده و غيرقابل هضم است.
    براي بسياري از فيزيكدانها، اين مساله بسيار غيرعقلاني است. استفان هاوكينگز نظريه‌ي “تخمين محافظت از تسلسل وقايع” را مطرح مي‌كند و معتقد است كه يك نيرو يا عامل خاص باعث مي‌شود تا اجسام فيزيكي يا نيروها نتوانند به گذشته برگردند. اين مساله شايد به دليل موانع و سدهاي فيزيكي اساسي بر سر راه ساخت ماشين زمان اتفاق مي‌افتد. براي مثال انرژي خلاء كوانتومي در صورتي كه هيچ محدوديتي براي ورود به حفره‌هاي ماري فضا نداشته باشد، طغيان خواهند كرد و دفع خواهند شد.
    اين مساله همچنان لاينحل باقي مانده اما موضوعي است كه بسياري از مردم، وقت و تلاش خود را صرف آن مي‌كنند. همانطور كه هاوكينگز اشاره كرده، صرف هزينه براي تحقيق در مورد سفر به زمان بسيار سخت است. در نتيجه به نظر مي‌رسد برهان يا تكذيبيه‌يي براي حل اين مساله، خود به مشكلات عمومي ديگر منجر شود. مانند طرح يك نظريه‌ي رام‌شدني و قابل دسترسي در مورد جاذبه‌ي كوانتومي.




    ۵) آيا ما در يك صافي كهكشاني زندگي مي‌كنيم؟

    سياهچاله‌هاي آشناي كهكشاني همچنان مي‌توانند باعث ايجاد بهت و حيرت براي فيزيكدانهاي تئوريست شوند. يك سياهچاله‌ي فضايي مي‌تواند زماني كه يك ستاره‌ي بزرگ آتش مي‌گيرد و محو مي‌شود، تشكيل گردد. هسته‌ي آن بر اثر جاذبه‌ي دروني فراوان، به دو نيم تقسيم مي‌شود. اگر جسم به لحاظ شكلي، كروي باشد، آنگاه همه‌ي مواد تجزيه‌شده از ريشه با نسبتهاي مساوي به سمت مركز هندسي هسته، ريزش مي‌كنند در نتيجه مقدار ميدان چگالنده و ميدان جاذبه به بي‌نهايت ميل خواهد كرد. تا زماني كه جاذبه، خود را به عنوان تاروپودي از هندسه‌ي مكان – زمان معرفي مي‌كند، ميزان خميدگي و پيچش اين دو بعد يعني زمان و مكان، به بي‌نهايت ميل خواهد كرد و براي زمان – مكان يا هر دوي آنها، يك خط مرز و محدوده خواهد ساخت. رياضيدانها، اين پديده را تكين يا فرديت مي‌نامند.
    هيچ كس نمي‌داند كه از اين فرديت‌ها، چه چيزي حاصل مي‌شود. آيا فضا-زمان، همانجا به پايان خواهد رسيد يا اين فرديتها به از كارافتادگي نظريات ما منجر مي‌شوند؟ اگر زمان – مكان مرز و حدودي داشته باشد، آنگاه پيش‌بيني كردن حاصل آن نيز غيرممكن خواهد بود. از آنجايي كه پيش بيني و فلسفه‌ي جبر و تقدير، پايه‌ي همه‌ي تصاوير علمي و منطقي از جهان حاضر را تشكيل مي‌دهد، فرديتها مي‌توانند پا را از مرزهايي فراتر بگذارند كه علم نمي‌تواند.
    وقتي يك سياهچاله‌ي فضايي، حاصل يك تفرد را در بربگيرد، آن ديگر پوشيده و مستور مي‌شود و ديگر تهديدآميز نيست. در ۱۹۶۷، راجر پنروز، فرضيه‌ي “سانسور فضايي” را مطرح كرد. در اين فرضيه، اعتقاد بر اين بود كه همه‌ي تفردهاي ايجادشده بر اساس كاهش جاذبه، قاعدتاً توسط سياهچاله‌هاي فضايي پوشيده مي‌شوند و در نتيجه براي ما غيرقابل مشاهده هستند. راه چاره نيز غيرقابل دسترسي بود يعني وجود تفردهاي ناپوشيده كه مي‌توانند باعث اتفاقاتي بدون توجيه و دليل منطقي و عقلاني شوند.
    سپس چند سال بعد، استفان هاوكينگز، يك پيچيدگي ديگر در مورد اين مساله را نيز مطرح كرد. او متوجه شد كه سياهچاله‌ها، امواج گرمايي از خود منتشر مي‌كنند و به آرامي تجزيه مي‌شوند. تئوريسين‌هاي فيزيكي، آنچه كه ممكن بود در پايان اتفاق بيفتد را اينگونه تصور كردند: آيا اين تبخير و تبديل در نهايت، تفردهاي موجود در دل سياهچاله‌ها را نمايان و بي‌پرده خواهد كرد؟
    اين مساله در مباحث مربوط به تئوري اطلاعات نيز به شكلي ديگر مطرح شد. وقتي ستاره‌يي از يك سياهچاله برمي‌خيزد، محتواي اطلاعات جزيي ستاره (مانند تعداد اجزا و ذره‌هايي كه از آن تشكيل شده است و از هر نوع ذره و قسمت، چند تكه عضو در ستاره به كار رفته) براي يك ناظر بيروني، غيرقابل مشاهده خواهد بود.
    در نتيجه زماني كه يك سياهچاله‌ي فضايي از بين مي‌رود، آيا اطلاعات بر اثر نوعي از تابش كه هاوكينگز مطرح كرد، دوباره برمي‌گردند؟ اين سياهچاله‌ها به نظر مي‌رسد به وضوح در همه‌جاي جهان هستي وجود دارند و حاضر هستند. اگر پيچ‌ و تابهاي موجود در كرمچاله ها (حفره‌هاي تكيني) باعث آشكار شدن يك چاله‌ي جديد در بعد فضا – زمان مي‌شوند، پس مي‌توان نتيجه گرفت كه جهان هستي مثل يك كف‌گير يا صافي فضايي در حال نشست كردن است؟ اگر اينگونه است، پس محتوياتش به كجا مي‌روند؟




    ۶) جهان هستي از چه چيز ساخته شده است؟

    دريغ و افسوس كه اين سردرگمي همچنان ادامه دارد. فيزيكدانها دقيقاً نمي‌دانند و مطمئن نيستند كه آنجا چه چيزهايي هست. در نجوم اينگونه مطرح مي‌شود كه آنچه شما مي‌بينيد، دقيقاً آنچه نيست كه وجود دارد. ستاره‌ها، سياره‌ها و توده‌هاي غبار موجود در فضا از اتم‌هاي معمولي تشكيل شده‌اند. اما براي هر گرم از اجرام معمولي در جهان هستي، چندين گرم اجرام ناديده و ناشناخته وجود دارد.
    ما اين را از نوع حركت ستاره‌ها مي‌دانيم. كهكشان راه شيري بيش از حد تند مي‌چرخد و اين براي نيروي جاذبه ايجاد مشكل مي‌كند كه همه‌ي اجسام و اجرام قابل مشاهده‌ي بر روي آن را نگاه دارد. ستاره‌هاي اطراف نيز اگر مقدار زيادي از اجرام و اجسام فضايي در اطرافشان در حال كشيده شدن نبودند، حتماً سقوط مي‌كردند. كهكشانهاي ديگر نيز همين‌گونه اند. حجم زيادي از مواد و اجرام ناديده و ناشناس در بين كهكشانها وجود دارند كه آنها را به دسته‌هاي در حال جنب و جوش و آسياب كردن تبديل مي‌كنند.
    اگر جهان هستي را يك كل در نظر بگيريم، آنگونه كه گسترش پيدا مي‌كند و پس‌زمينه‌ي كهكشاني در حال ساطع كردن امواج گرمازا (پس‌فروزشهاي در حال محو شدن پس از انفجار بزرگ) يعني همه‌ي اجزاي ظاهري و قابل رويت جهان هستي، به وجود يك اصل فراگير و نافذ اشاره مي‌كنند، يعني جهان پنهان هستي.
    تئوريهاي اين‌چنيني در مورد ماهيت ماده يا “جرم تاريك” باز هم وجود دارند. از دسته‌هاي بزرگ سياهچاله‌هاي فضايي گرفته تا ذرات ريز تجزيه شده‌ بر اثر انفجار بزرگ. اساساً در اين مورد، سه ايده‌ي اصلي وجود دارد. نخستين ايده، نظريه‌ي “انرژي تاريك” است كه مانند اجرام محو و پنهان درون فضا به شكل يكسان و يكنواخت پراكنده شده‌اند، رفتار مي‌كند. مشاهدات به ما نشان مي‌دهد كه اين اجرام مي‌توانند بيش از دو سوم كل مواد جهان هستي را تشكيل دهند. نظريه‌ي دوم، نظريه‌ي “اشياي نوراني فشرده و حجيم” معروف به MACHO است. اشيايي مانند كوتوله‌هاي قهوه‌اي فضايي! فضانوردان، برخي از آنها را كشف كرده‌اند اما براي تشكيل دادن باقي‌مانده‌ي جهان هستي، اين اشيا بسيار ناچيز هستند.
    در نهايت، اجزا و ذرات ريز زيراتمي مانند نوترونها را داريم. اين اجرام روان و سيال به سختي با ديگر اجرام و مواد تعامل مي‌كنند و بسيار گنگ و نامعلوم به نظر مي‌رسد كه آيا آنها به كره‌ي زمين هم وارد مي‌شوند يا نه. تعداد بسيار زيادي از آنها وجود دارند كه شايد هر گروه يك ميليارد نوتروني از آنها، فقط به اندازه‌ي يك نوترون در برابر تمام مقادير موجود در گيتي به حساب بيايد اما احتمالاً اين ذرات جرم بسيار كمي دارند و بخش كوچك و ناچيزي از مواد و اجرام موجود در جهان را تشكيل مي‌دهند.
    تئوريسين‌ها معتقد به وجود نوع ديگري از ماده‌هاي پرنفوذ هستند كه جرم قابل توجه و فراواني دارند و به عنوان WIMP يا “ذرات حجيم كم‌تعامل” شناخته مي‌شوند و آزمايشها براي به دست آوردن و جمع‌آوري آنها در حال انجام است.
    ايده‌هاي عجيب و هيجان‌انگيز ديگري مانند مواد و اجرام پنهان شده در بعد چهارم يا وجود يك جهان ديگر در سايه‌ي كهكشهانهاي شناخته شده نيز مطرح شده‌اند. شايد ماهيت جهان تاريك، مركبي از بسياري چيزها باشد كه بسياري از آنها هنوز هم ناشناخته‌اند. آنچه كه واضح و مبرهن است اينكه به نظر مي‌رسد اتمهاي معمولي و رايجي كه ما و كره‌ي زمين از آنها ساخته شده‌ايم، تنها بخش كوچكي از كل جرم و ماده‌ي موجود در جهان هستي را شامل مي‌شود كه بخش عمده‌ي آن را ناشناخته‌ها تشكيل مي‌دهند.




    ۷) اين سوالهاي من از كجا مي‌آيند؟

    هوشمندي و آگاهي انسانها از كجا مي‌آيد؟ چرا برخي الگوها و صفحات سلولي الكتريكي مانند صفحات سلولي در مغز، داراي احساس و انديشه هستند در حالي كه برخي ديگر از اين صفحات مانند سلولهاي سراسري در دستگاه گوارش يا دستگاه تنفسي احتمالاً چنين احساساتي را ندارند؟ يا از سوي ديگر، چگونه مي‌شود كه مفاهيم انتزاعي و غيرجسماني مانند تفكرات يا آرزوها مي‌توانند الكترونها و يون‌ها را به سمت مغز حركت دهند و دستگاه حركت فيزيكي بدن را تحريك نمايند؟
    يا آيا اين سوالات فقط مغلطه‌ي بي‌معنا و بي‌مورد مفاهيم هستند؟ آيا فيزيكدانها اين سوالات را به راحتي پاسخ مي‌دهند؟ عده‌اي فكر مي‌كنند كه اين سوالها براي فيزيكدانها، به آساني پاسخ داده مي‌شوند. ارتباط دادن جهان مادي و جهان معنوي، چيزي است كه اكثر فيزيكدانها از آن اجتناب و دوري مي‌كنند. اما اگر فيزيك مدعي باشد كه يك علم جهان‌شمول و عمومي است، مي‌توان نتيجه‌گيري كرد كه آگاهي و معرفت علمي، تعريفي عام و تلفيقي از هر دوي اين مفاهيم است.
    مكانيك كوانتومي به عنوان يك كليد در اين زمينه شناخته شده است. بيشتر به اين دليل كه ناظر بيروني، نقشي اساسي در تعريف و تعبير سيستمهاي كوانتومي بازي مي‌كند. اما هنوز راه زيادي مانده تا اين موضوع روشن شود كه تاثيرات كوانتومي مي‌تواند به كل دستگاه و مجموعه‌ي نورونها و سلولهاي عصبي برسد يا نه.
    شايد كليد رسيدن به پاسخ، رجوع كردن به تعريف زندگي است. هيچ كس نمي‌داند كه دقيقاً چگونه، كجا و چه زماني، حيات شروع شد. شايد تلفيقي از مواد شيميايي بي‌جان، در ابتدا منجر به تشكيل شدن بدن يك موجود زنده شد. به نظر نمي‌رسد كه اين اتفاق به شكل آني و لحظه‌يي و در يك مرحله افتاده باشد و بي‌هيچ گفت‌وگويي، مي‌توان ادعا كرد كه يك فرآيند فيزيكي پيچيده و طولاني طي شده اما هنوز مشخص نيست كه اين سير تكامل حيات، از مشكلات و مسايلي است كه بايد در حوزه‌ي فيزيك بررسي شود يا نه.
    گاهي اوقات ادعا مي‌شود كه زندگي بر پايه‌ي قانونهاي فيزيكي نوشته شده است. البته اين مساله درست است كه اگر اين قوانين اندكي متفاوت بودند، زندگي به طور كلي دگرگون مي‌شد اما هيچ چيزي در اين قانونهاي شناخته شده وجود ندارد كه جسم يا مفهومي را به ساماندهي در زندگي مجبور كند. اگر قانون حيات نيز در طبيعت وجود داشته باشد، نمي‌توان در لابه‌لاي قانونهاي فيزيكي آن را يافت كه خاستگاهش، نظرياتي چون تئوري اطلاعات و… است. علاوه بر اينها، يك سلول زنده، نوعي از ماده‌ي ناشناخته و جادويي نيست كه يك سيستم و نظام بسيار پيچيده‌ي پردازش و تكرار اطلاعات است.
    قوانين حاكم بر تئوري اطلاعات يا تئوري پيچيدگي، همچنان مورد استفاده هستند. در سطح مشابه و از سوي ديگر، همانطور كه اروين شرودينگر در دهه‌ي ۱۹۲۰ ادعا كرده بود، مكانيك كوانتومي نيز نقش مهمي در تاريخچه‌ي حيات بازي مي‌كند.
    هرچند كه قوانين مربوط به پردازش كوانتومي اطلاعات، به شكل قابل ملاحظه‌يي با سيستمهاي كلاسيك بيولوژيك تفاوت دارند اما مي‌توانند كليدي براي حل اين مشكلات و پاسخ به اين سوالها باشند.


    منبع زبان اصلي: NewScientist
    نقل از سي پي اچ تئوري و گروه نابغه ها
    برگردان: سيد ايمان ضيابري

  10. 3 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2011
    محل سكونت
    خونمون
    پست ها
    233

    پيش فرض

    نم دونم چه اصراری دارید بگید اینا رو علم نمی تونه توضیح بده؟
    اگه علم اینارو گفته نظرات منو جلشو نگیرید
    من از لحاظ علمی به برسی می پردازم شما هم با علم پاسخ بدید تا ببینیم کی اشتباه می کنه
    این کارایی که میکنید شایسته یه فروم در سطح ایجا نیست
    جز بی اعتبار کردن اینجا ثمری نداره

  12. این کاربر از dashhosein38 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #7
    حـــــرفـه ای Mohammad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    پست ها
    9,311

    پيش فرض

    نم دونم چه اصراری دارید بگید اینا رو علم نمی تونه توضیح بده؟
    اگه علم اینارو گفته نظرات منو جلشو نگیرید
    من از لحاظ علمی به برسی می پردازم شما هم با علم پاسخ بدید تا ببینیم کی اشتباه می کنه
    این کارایی که میکنید شایسته یه فروم در سطح ایجا نیست
    جز بی اعتبار کردن اینجا ثمری نداره
    کسی اصراری به چیزی نداره
    صرف گفتن یه جمله :

    علم برا خیلی از این مسایل توضیح داره
    نمی تونه یه پست مفید برای انجمن باشه ! پستی که فاقد بار علمی اسپم محسوب میشه . دلیل پاک شدن پست شما این مورد بوده نه چیز دیگه .

  14. این کاربر از Mohammad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #8
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2011
    محل سكونت
    خونمون
    پست ها
    233

    پيش فرض


    ادراک فراحسي، دومين پديده ناشناخته اي است که علم در پاسخگويي به آن ناتوان است. بسياري از آزمايشات و تلاش هايي که براي توانايي هاي فراحسي انجام شده ، نتايج منفي داشته است. باوجوداين، دانشمندان اميدوارند علم آينده بتواند پاسخ مناسبي براي توانايي هاي جادويي قدرت هاي روحي ارائه دهد.
    3
    تو علم چیزی به نام ادراک فرا حسی وجود نداره مورد تایید نیست که تعریفی براش بده این یه مسئله شبه علمی
    یه سری موسسات هستن که کارشون اینه ادعا های فرا حسی رو مورد برسی قرار می دهند

    1یه موسسه ایتالیایی به نامCICAP

    یه گروه از دانشمندان هستند نوبل هم گرفتند هدف این موسسه ترویج تجزیه تحلیل علمی ادعا های شبه علمی رو نقد میکنن


    2یه سازمان غیر انتفاعی دیگه هم هست تو فلوریدای امریکا که در سال 1996 تاسیس شد این موضوع رو برسی کرده و صحتش رو رد کرده
    این موسسه کارش اینه تو شرایط ازمایشگاهی علمی کنترل شده این نوع ادعا هارو برسی میکنه موسسش هم جیمز رندی شعبده باز معروف هر کس موفق از این ازمایشات بیرون بیاد 1 میلیون دلار هم بش جایزه میدن تا حا لا حال خیلی ها از ادعا کنندگان داشتن نیروی فرا حسی رو گرفته بعضی هاشونم به جرم شیادی تعقیب قضایی کرده

    3بورس استرالیا از طریق روش علمی این مسایل رو برسی میکنه
    فیلیپ آدامز حوزه عملیاتی
    Simon Brown ، نویسنده سانفرانسیسکو
    جیمز Gerrand (بنیانگذار)
    پروفسور colin groves
    dr.Laycock
    dick smith
    john Stear
    davidvernon

  16. 2 کاربر از dashhosein38 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2011
    محل سكونت
    خونمون
    پست ها
    233

    پيش فرض


    عامل تکامل چیست: بارها تکرار شده است که عامل شکل گیری تکامل انتخاب طبیعی است. این دلیل به عنوان موتور اصلی که تولید ارگانیسمها و موجودات پیچیده را به عهده دارد و همچنین به عنوان یکی از برترین تئوری های علمی شناخته می شود. اما آیا تکامل بر اساس انتخاب طبیعی تنها توضیح برای شکل گیری ارگانیسمهای پیچیده است؟ به گفته ماسیمو پیگلیوجی از بخش اکولوژی و تکامل دانشگاه استونی بروک در نیویورک، این سئوال یکی از برترین رازهای کنونی علم به شمار می رود. آیا تکامل تنها تحت تاثیر انتخاب طبیعی قرار دارد یا خصوصیات دیگری نیز در شکل گیری آن دخیل هستند؟

    سایت تفریحی میعادگاه
    انتخاب طبیعی اسمی است که ما بر این قانون طبیعت گذاشتیم :
    "در فرایند تنازع بقا موجودی موفقتر می باشد که بیشتر با محیط سازگار باشد و امکاناتش برای زنده ماندن بیشتر باشد".
    یه عامل مهم تو تکامل جهش ها ی زنتیک می باشد دلیل اینکه جهش صورت می گیره هم این مسایل

    جهش ها بر اثر اشتباه کپی شدن بخشی از DNA در هنگام تکثیر و تناسل ، صورت می گیرند شرایط محیطی مانند تابش اشعه ماوراء بنفش و ... و غیره نیز باعث این امر میشه

  18. 2 کاربر از dashhosein38 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2011
    محل سكونت
    خونمون
    پست ها
    233

    پيش فرض

    6* روح ششمين پديده اي است که بارها سوپرستاره داستان هاي ادبي و فيلم هاي سينمايي شده است. اگرچه دانشمندان تابه امروز نتوانسته اند براي اين مسئله توضيحي ارائه کنند، باوجوداين معتقدند که در دنياي ما ارواحي هستند که به دليل کارهاي ناتمامي که داشته اند، موفق نشده اند از اين دنيا خارج شوند..
    روح یه باور یه مسئله مورد تایید علم نیست که دلایلش رو بگه
    از نظر علمی همون کارایی که ما به روح نسبت می دیم مغز انجام میده
    علم کی گفته یه سری ارواح هستن کار نا تمام داشتن نتونستن از دنیا خارج بشن؟

  20. 2 کاربر از dashhosein38 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •