نوشته شده توسط taraneh00کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
تصحيح شد
نوشته شده توسط taraneh00کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
تصحيح شد
ببخشيد این لينک PhotoRecoveryهستش
شرمنده من سرم شلوغ بود و اشتباهي لينك گذاشته بودم
برات فايل اپلود كردم و حجم فايل 1.25 مگابايت است و 30 دقيقه هم است
اميد وارم بتوني دانلود كني.
موفق باشي.
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
دشت هايي چه فراخ كوه هايي چه بلند
در گلستانه چه بوي علفي مي آمد؟
من دراين آبادي پي چيزي مي گشتم پي خوابي شايدپي نوري
‚ ريگي ‚ لبخندي پشت تبريزي ها غفلت پاكي بود
كه صدايم مي زد پاي ني زاري ماندم باد مي آمد
گوش دادم چه كسي با من حرف مي زد ؟ سوسماري لغزيد
راه افتادم يونجه زاري سر راه بعد جاليز خيار ‚ بوته هاي گل رنگ و فراموشي
خاك لب آبي گيوه ها را كندم و نشستم پاها در آب من چه سبزم
امروز و چه اندازه تنم هوشيار است نكند اندوهي ‚ سر رسد از پس كوه چه كسي پشت درختان است ؟
هيچ مي چرد گاوي در كرد ظهر تابستان است
سايه ها مي دانند كه چه تابستاني است
سايه هايي بي لك گوشه اي روشن
و پاك كودكان احساس! جاي بازي اينجاست
زندگي خالي نيست مهرباني هست سيب هست ايمان هست
آري تا شقايق هست زندگي بايد كرد در دل من چيزي است
مثل يك بيشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بي تابم كه دلم مي خواهد بدوم
تاته دشت بروم تا سر كوه دورها آوايي است
كه مرا مي خواند
فايل صوتي
دست همگي درد نكنه من عاشق سهربم دارم تمام لينكها را دانلود مي كنم بازم از اين مرام ها بذاريد
بچه ها خواهشا اگه بازم ازین چیزا دارین بزارین
ممنون میشم
پيغام ماهي ها
رفته بودم سر حوض تا ببينم شايد عكس تنهايي خود
را در آب آب درحوض نبود
ماهيان مي گفت
ند هيچ تقصير درختان نيست
ظهر دم كرده تابستان بود پسر روشن آب لب پاشويه نشست
و عقاب خورشيد آمد او را به هوا برد
كه برد به درك راه نبرديم به اكسيژن
آب برق از پولك ما رفت كه رفت ولي آن نور درشت عكس آن ميخك قرمز در آب كه اگ
ر
باد مي آمد دل او پشت
چين هاي تغافل مي زد چشم ما بود روزني بود
به اقرار بهشت تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي همت كنو بگو ماهي ها
حوضشان بي آب است باد مي رفت
به سر وقت چنار من به سر وقت خدا مي رفتم
از اينجا فايل صوتي را دانلود كنيد
اقا بسيار عالي هست ادامه بدين اين لينك بهترين چيز رسيدن به نگاهيست كه از حادثه عشق ترست رو بزاريد اسم شعرش رو نميدونم فكر كنم اينطوري شروع ميشد گوش كن جاده صدا ميزند از دور قدمهاي تورا چشم تو زينت تاريكي نيست و....
آسمان آبی تر
آب آبی تر
من درایوانم رعنا سر حوض
رخت می شوید رعنا
برگ ها می ریزد
مادرم صبحی می گفت : موسم دلگیری است
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست
زن همسایه در پنجره اش تور می بافد می خواند
من ودا می خوانم گاهی نیز
طرح می ریزم سنگی ‚ مرغی ‚ ابری
آفتابی یکدست
سارها آمده اند
تازه لادن ها پیدا شده اند
من اناری را می کنم دانه به دل می گویم
خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم
مادرم می خندد
رعنا هم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)