دست نوشته های ilta

[ilta]

برای اون پرنده ای که پر پروازشو بریدن ، باز و بسته بودن در قفس فرقی نمیکنه ...
دل هیچ آدمی رو تابحال با غل وزنجیر اسیر نکردن که بعد بخوان باباز کردنش آزاد کنن !
اسیری یه دل تو وابستگیه و رهایی اون تو بی تعلقی ...

حالا تو هی بگو همه حرفات دروغ بوده که ازت متنفرشم ...؟!
که فراموشت کنم...؟!

عزیزکم وابستگی فراموشی ناپذیره ...
عزیزکم باور دروغی که هزار بار ازت شنیدم راحتتر از این حرف راستیه که الان میگی...

...

پر پروازمو بریدی و بعد بهم میگی آزادی ...؟!
دیگه دیره واسه پریدنِ من...!
شدم ققنوس در باران شاملو ... میسوزم اما خاکستر نمیشم...

توهم سکوت کن ... سکوت کن تا ابد...
چون سکوت تنها سرزمینیه که هیچ فریادی توش شنیده نمیشه...
سکوت کن ..................

[ilta]

گاهی دلت میخواد خودتو گول بزنی و لذت ببری بیخودی ...
گاهی دلت میخواد امیدوار باشی به یه نشونه واهی ...
گاهی دلت میخواد گوشات فقط و فقط حرفی رو بشنون که دوست داری بشنوی...
گاهی دلت میخواد همه طعنه ها و ملامتا رو بذاری به حساب حسادت...
...

گاهی دلت میخواد یکی بزنه به شونه هاتو بگه پاشو صبح شده...
گاهی دلت میخواد پناه ببری به فراموشی ...
گاهی دلت میخواد غرق شی تو اقیانوس توهم...
گاهی دلت میخوادحیرون ودرمونده دلتو خوش کنی به گذشته و خاطراتت ...

اره همه این گاهی ها ؛ گاهی برا ی آدم پیش مییاد ...

همه این گاهی ها یه گریزگاهه برای اینکه ،فقط و فقط از لحظه فرار کنی ...

لحظه ای که باورکردنش برات محاله ...





.

[ilta]

تمام حوصله ام را جمع میکنم
برای یافتن ِ واژ ه ا ی که
مترادف دلتنگی ام باشد
نمی یابمش ...
هردم به امید یافتنت
در پی سایه ای میدوم
سایه محو می شود در تاریکی ناامیدی ام ،
نمی یابمت ...

هوای سرد وتاریکی ست
امید کورسوئی میزند ،
سایه ای می آید ...
شاید تو باشی!

[ilta]

تظاهر میکتم به پرواز دراوج رهایی!

میپرم فراتر از حریم پرواز

میروم همانجا که پرواز ممنوع بود...

چه پرواز بی لذتی

***

تظاهر میکنم نبودنت کاستی نیست

تظاهر میکنم به زنده بودن ِ بی تو

تظاهر میکنم به شادی که مثلا" غمی نیست..

تظاهر میکنم دلتنگ نیستم

تظاهر میکنم خاطراتت بیرنگ است

چه تظاهر ِ تلخی ...

***

روی تمام قوانینت خط قرمز میکشم

خودم را محکوم میکنم به فراموشت کردنت

قاب عکست را می شکنم ...

چه شکستن ِ سختی

***

آری پرواز میکنم؛
تظاهر میکنم؛ محکوم میکنم ؛ میشکنم ...
تا بفریبم دلم را که

ملالی نیست
نه کسی آمد ونه کسی رفت
بی او میشود

اما ...

افسوس که

دلم

دیگر فریب نمی خورد!

[ilta]

نبودنت, نداشتنت , ندیدنت
این روزها برایم دلپذیزاست ...
دلپذیر است
چون برایم انتظار می آفریند
وانتظار برایم امید
وامید برایم تحمل
وتحمل برایم انگیزه
انگیزه ای برای بودن ...
پس
تو ای
تنها
بهانه ی
زنده بودنم
هرگز نیا ...

[ilta]

آمده ام که بروم
نه اینکه ماندنم جایز نیست ، نه عزیزکم!
می روم تا بودنم موجب آزارتان نشود ...
آمده بودم تا جواب سوال ِ در هوا مانده ام را بگیرم که گرفتم
پرسیدم صادقانه دوستت دارد؟
سکوت کردی ...
خواستم تنها برایت ثابت شود تنها دلیل ِ پی تو آمدن ِِاو آزار من است و بس ...
وچه خیال بیهوده ای!!!
او نمی داند من تنها غرامت این جنگ بی فاتح را مدتهاست به یغما برده ام ... دوست داشتن !
اونمی داند تنها آرزوی من خوش بودن توست با هرکه، که هستی
او نمی داند تنها دلخوشی من آسوده بون ِ توست در هر کجا که هستی
او نمی داند تنها غم من مبادا بازیچه شدن توست
او نمی داند که تنهاهراس من این است که مبادا اوبا تو همان کاری را کند که روزی تو بامن کردی...
اونمی داند شنیدن ِ سخن عشق از زبان تو حتی اگر مخاطبش من نباشم چه دنیایی دارد
او نمی داند ... اوهنوز نمی داند وهرگز نخواهد دانست ...
دوست داشتن برتر ازعاشق شدن است...
فقط خوش انصاف برای عشق تازه ات ، حرفی تازه بزن ...
گاهی شنیدن حرف عاشقانه ای که روزی تنهامخاطبش من بودم چنان غرقم میکند در اقیانوس توهم وخلسه خاطره که فراموش میکنم تمام جفایی را که با من کرده ای و تمام زخمهایی که من خورده ام
ودوباره بیهوده دلتنگت می شوم
چنان دلتنگ که جا کم می آورم برای هورت دمم ...
دلتنگی ام که ازارت نمی دهد؟
باید فراموش کنم
نامت را
تمام خاطراتت را
صدای خنده هایت را
غذای مورد علاقه ات را
روز میلادت را
حرفهای شیرینت را
مثلا" " تا ابد پروانه ات میمانم را"
و چقدر آن ابد زود رسید !!!
باید فراموش کنم
شاملو؛ ققنوس؛ ماه؛پنجره؛ برف
پارک، آبی، قرمز؛ سیب ، قناری؛چمن
عید ؛ ترانه ؛ قفس،عطر، جاده ؛ بهار؛ پرنده وگره گرم چشمانت را...
باید فراموش کنم ؟!
گفتی صبورباش وبرو
من صبورم
می روم
فقط با یادت چه کنم...؟