محتوای مخفی: خلاصه تر شده الان که غیردولتی حسابداری رو دارم میخونم تا یک سال دیگه تموم میشه ...
این رشته توی گیلان فوق نداره ؛ آیا ارزش شو داره ریسک کنم برم فوق که شاید کار گیر بیاد؟
یا میتونم برای فوق تغییر رشته بدم یا اصلا برم دنبال استعدادم که بفهمم چه کاری بدردم میخوره ؟
کلا اونایی که تنبل / کم رو نباشن ؛ ببین دانشگاه کار نیست روی اون دیگه سمج نمیشن دیگه میرن بازار
این پست رو ویرایش کردم دیگه نمی دونم خودم جواب داره سوالم یا نه چون اصن سوالم گیجه گویا
محتوای مخفی: خلاصه شده سلام به همه خوب بچه ها خیلی گرفتاری دارم بخاطر ترس از آینده
خوب نمیدونم بدرد چه کاری میخورم
رشته حسابداری پولی هستم ترم هفت. خب هیچی تقریبا از رشته ام نمیدونم و توانایی مالی برای یادگیری در کلاس های خصوصی ندارم و کم رو و خجالتی و زودجوش هستم که برم کار آموزی پیش یکی البته نه پارتی دارم نه زبان
نمیدونم ادامه تحصیل در این شرایط و خوندن فوق ارزش داره فوق هم باید دولتی بخونم البته هزینه کتاب ها هم زیاده برام نمیدونم چطوری بگم من این رشته شاید واسم خوب نباشه چون از خوردن حرف نا حق یا کار نا عادلانه کم صبرم
بد شانسی اینکه اگه هزینه کتاب خرید که باید دست دوم باشه ؛ استان مون دولتی نداره واسه رشته من
پس یا باید برم رشته نزدیک مثلا مدیریت که نمیدونم چطوری اصن یا رشته های غیر مرتبط که آیا بنظرتون تحصیلش شغل ایجادکنه منظورم دولتی هست چون دوست ندارم دیگه پول الکی بدم برای دانشگاهی که کار ایجاد نمیکنه
... پاسخ های دوستان ؛ در جواب به سوال قبلی بود که طولانی تر بود حالا همون سوال ها رو خلاصه و هدفمند کردم ...
محتوای مخفی: خلاصه نشده
سلام سلام سلام ،
امروز روز انتخاب واحد هم بود و از یک هفته پیش که برنامه ریزی میکردم واسه این ترم
نا امیدی عجیبی به سراغم اومد ، نا امیدی که قبلا بود یکم رفع شده بود اما
به شکل استرس و اضطراب و خواب زیاد و بهم ریختن ریتم خواب و پرخاشگری و بی قراری و ...
خودشو نشون داد ... اخه چرا بعضی هامون افسرده میشیم و برای زندگی مون نمی جنگیم ؟
لطفا کمک کنید
من 31 واحد دیگه دارم این ترم 15 واحد گرفتم و اولویت رو جوری گذاشتم روز امتحان ها خوب بیفته
تا نمره این ترم و ترم بعد هم خوب بشه ... و حداقل قبولیم صد در صد بشه
ولی یکم فکر کردم دیدم این کار بی فایدست من معدلم همون بالای هفده میمونه اگه خراب نکنم
پس زیاد فرق نمی کنه مثلا نیم نمره تفاوت در معدل ...
چه کار کنم یطوری برداشتم که به بیکار بودنم بر نخوره ترم بعد و اما اگه ترم بعد سبک بر میداشتم مثلا 13 واحد
میتونستم رو ارشد فکر کنم البته اگه از دغدغه مالی جون سالم به در میبردم و با پول قرض کتاب نو و دسته دو
برای ارشد میگرفتم ... البته فقط دولتی دیگه نمیتونم پول بدم دو دستی به دانشگاه های بی خود پولی ...
من ترم هفت هستم و احساس میکنم از رشته خودم یعنی حسابداری هیچ خاصی بلد نیستم
یعنی همون اصول ها و رو خوب یاد نگرفتم و در نهایت برای قبولی در شب های امتحان یا
تمرین های کلاسی خوندم بعضا ... من هر ترم به امید ریاضی داشتم به اون ترم امیدوار بودم
اما این ترم غمگین شدم و به طوری حس میکنم ترم های قبل هم پوچ بودن وقتی هیچی نخوندی هه
من الان یه روانی هستم که نمی تونه حرف کسی رو بخوره واسه کارمندی مثلا ...
من آدم قانون مداری هستم چه قانون ایران باشه که شاید بتونم یکم بگذرم
اما از قانون شرعی وقتی عبور میکنم عذاب وجدان میگیره منو
این یعنی اینکه از خیلی از شغل ها چه مربوط به رشته خودم که مثلا میتونه حساب سازی باشه
چه رشته های دیگه یا بازار که از حقه های بازاری که شاید مشکل نداشته باشه اما من زرنگ نیستم اصلا
یا کلاهبرداری و شیر آبکی دادن که اصلا انسانی نیست
اما میبینم چه شغل های صنعتی چه بازاری چه تو ایران چه تو خارج از یک جا محصولشون یا باید بزنن
یا با برق دزدی و فرار مالیاتی و زد و بند بتونن یا جلوی ضرر رو بگیرن و چرخه شون بچرخه یا سود بیشتر کنن
من با این چیزا نمیتونم کنار بیام بخاطر همین و این موضوع که نمیتونم با کسی بسازم یا حرف خور باشم
قبلا بهتر بودم فکر کنم اما الان بخاطر این موضوع خیلی ها از موقعیت ها رو از دست میدم و
بعضی شغل ها شاید بمونه که بتونم مستقل بشم من یه روانی ام دوست داشتم برم
تو یه جا سر سبز یا خشک دور از همه یه روستا یه کلبه دور از امواج و تشعشات و حتی بدون وای فای حالا نت هم نبود عیب نداره هر چند بدون اینترنت هم روانی میشم انگار افیون یا مواد واسم حس نباشه دیوونه ترم
برم اونجا مثلا کشاورزی برنج یا گندم یا معدن چی یا ... مثلا قدیم ها شغل سخت اما زندگی سالم و شاد
هر چند آن هم سختی خودشو داره من اینطوری بی نتیجه میشم
دوست داشتم شغل مدرن و شهری هم باشه ولی مثلا 10 روز مرخصی داشته باشم برم طبیعت گردی دسته جمعی ولی اون هم پول و سلامتی میخواد ولی من ؟ من حتی ورزش هم نمیتونم برم چون خیلی اعتماد بنفس پایین
وقتی تو تحصیل موفق نمیشی و دانشگاه دولتی نیستی حداقل انتظار اطرافیان از تو داشتن شغل هست
حتی اگه شغل بد باشه ... چیکار کنم من این قدر هیچ وقت نا امید نشده بودم و راه زندگی نمی بینم
حتی الان فقیر شدن بشرط اینکه مثلا دم خیابون وسایل بفروشم و اخلاق داشته باشم ارزو ست
و یکم مغرور میشم وقتی حالم خراب میشه و ادم خشکم از این نظر که انعطاف ندارم چه فیزکی چه روحی عقلی برای تغییر ورزش نه تحصیل خوب نه اخلاق خوب نه هی هی هی عاشق یا عابد هم نمی تونم بشم هیچی
فقط از این دنیا به دود و می دچار نشدم
چه کار کنم ترم بعد کم بگیرم ؟ پول از کجا بگیرم نمیتونم قرض بگیرم از کسی
نمیتونم مثلا مدیریت کنم به کم قانع بشم کتاب ارزون دسته دو بگیرم ولی خب باشه میگیرم
اما پول ندارم بخرم میدونم باز میفتم تو خط اینترنت و اینستا گردی و تلگرام الکی و حتی با وجود اینکه تمام دوستام رو بلاک کنم باز وب گردی الکی میکنم اگرم نت نباشه تلویزیون و ول گردی بیرون و شاید دوچرخه سواری حتی شب
یعنی هیچ روان شناس شاید بتونه کمک کنه یا مشاور تو دانشگاه ولی زن همون پولی یا روان پزشک
دیگه به اینجا رسیدم دوست داشتم برم یه زندان که خلاف کار هاش دعوا گیر نباشن همون جا یه مهارت هم یاد میگیرفتم یا زندگی از اون بهتر رو نمیتونم تصور کنم خواهشا جواب بدید سوال نکنید همین زندگی و خیلی چیز دیگه
اگه برنامه نویسی و یا کشاورزی و یا کارگری هم میتونستم که اونم شاید نتونم خوب بود
من کتاب هم بخرم برای ارشد نمی خونم که دولتی قبول بشم شاید اگه اراده کنم به خواسته خدا بشه
ولی استان گیلان رشته حسابداری دولتی نداره یا باید برم خارج استان یا باید برم مدیریت یا رشته های دیگه
واسه فوق ولی بدونید من هیچ برنامه ای ندارم واسه فوق لیسانس گرفتن مگه اینکه کارش مستقل باشه و نه استخدامی چون با این حالم یا استخدام نمیشم حتی خصوصی یا اخراج میشم بخاطر اخلاق یا استعفا میدم افسردگی یا استرس یا تنبلی و السلام
پ.ن: سربازی هم شاید بتونم بخاطر یک نوع عمل کولون بتونم معاف بگیرم اما استخدام دولتی / ارتش پر هر چند که به این اصلا امید نیست هی زندگی رو واسه بعضی ها فقط ساختن و تغییر کردن
یه پست اینستا دیده بودم گویا همین موضوع هست :
دوست های کمی هم که داشتم الان ندارمشون دیگه ...
از تغییر سبک زندگی هم شاید فقط بتونم خواب داغونم رو تغییر بدم ...
خوبه چاق نیستم . مخاطب خاص هم ندارم و بیشتر ساعت مجبور خونه باشم بازم وقت کم میارم و هدر میره بیرون وقتی میرم چون گیج میزنم و غیراجتماعی ام
اپدیت 1 : 1908
محتوای مخفی: عکس
اپدیت 2 2003 و اپدیت
فشارم زیاده البته فشار زندگی واسه همه زیاده ولی من حساس شدم
من مشکلات زیاد حتی توی خوندن - خیلی کند میخونم - و خیلی کند مینویسم خصوصا تو کلاس موقع جزوه نویسی همونجا کلافه میشم و دیگه وقت نمیشه به درس برسم حالا دیگه خیلی دیره و دنیا به ما نیومده ...
نوشته شده توسط hamid3369 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]دوست من وضعیتت خیلی خرابه گیجم کردی تو وظیفه ات رو انجام بده به این مسائل فکر نکن جانم ...با دوستان برو گردش یا تنهایی یه کم باد بخوره به کلت داغ کردی
کلا گفتم که شرایط سازش کاری و زیردست بودن ندارم.
خواستم بدونم اگه ارشد نخونم
ایا راهی میمونم احساس میکنم الکی خوندم لیسانس غیر انتفاعی حسابداری رو
کاش میشد کشاورز میشدم یا معدن چی ولی اونم خیلی سخته الان ولش
از نظر درس خوندن کلا مغزم تعطیله به جز ریاضی که درس های این فرمی
چون حفظی و درکی متنفرم درک متنم زیر خط فقر ه با توجه به دانشجو بودنم
یعنی ته خط رسیدم دوست داشتم با خودکشی از یه روشی مثلا اهدای عضو پایان می دادم ... لعنت باور به جهنم اگه نبود ... و خیلی چیز های کوچیک و مسخره که زندگی رو برات تلقین به بد بودنبیا واقعا بد میکنه حیف
کاش میشد برگشت عقب ... حداقل دانشگاه پولی نمیرفتم و این قدر بخاطر روان یا درد دندان موقع غذا خوردن عذاب نمی کشیدم. لطفا کمک کنید لطفا
به هر حال ادم های بدبخت تر از من هم هستن خدا به اونا کمک میکنه من که هیچ
* دوستان در پست 2 و 3 ؛ به سوال خلاصه نشده پاسخ دادن اگه سخته همان اولی را بخوانید .