تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 45

نام تاپيک: Mass Effect Universe ، همه چيز در مورد مس افكت 1 و 2

  1. #21
    حـــــرفـه ای hosseincode2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    اردبیل
    پست ها
    1,867

    پيش فرض

    لطفا نسخه بدون ترجمه رو نشونم مي دين ؟
    هر چهار شماره رو دانلود كنيد و ببينيد:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    در ضمن نياز نيست هم اونجا و هم اينجا پست بدين! يكي رو هم ميبينم

  2. 6 کاربر از hosseincode2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #22
    آخر فروم باز anti-military's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    1,415

    پيش فرض

    مشخصه مثل من عاشق سری مس افکتی
    شنیدم مس افکت 3 آخرین نسخه ای هستش که شپرد توش حضور داره, واقعا چرااااااااااااا ؟ من خیلی با شخصیت شپرد ارتباط برقرار کرده بودم
    دوست داشتم تو مس افکت 10 هم باشه. واقعا چه نیازی هست که هچین شخصیت بی نظیری رو تو مس افکت 3 تموم کنن ؟
    کلا مس افکت بدون شپرد اون اوبهت خودش رو از دست میده

  4. 3 کاربر از anti-military بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #23
    آخر فروم باز virus2009's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    NormandySR2       نام.گوشی : Samsung Galaxy Note3
    پست ها
    2,552

    پيش فرض

    مشخصه مثل من عاشق سری مس افکتی
    شنیدم مس افکت 3 آخرین نسخه ای هستش که شپرد توش حضور داره, واقعا چرااااااااااااا ؟ من خیلی با شخصیت شپرد ارتباط برقرار کرده بودم
    دوست داشتم تو مس افکت 10 هم باشه. واقعا چه نیازی هست که هچین شخصیت بی نظیری رو تو مس افکت 3 تموم کنن ؟
    کلا مس افکت بدون شپرد اون اوبهت خودش رو از دست میده
    تجربه نشون داده که اگه یک داستان رو خیلی کشش بدن دیگه اون محبوبیت اول رو نداره
    به نظر من خیلی کار خوبی کردن که سرنوشت شپرد رو تو شماره 3 تموم کردن
    اینجوری شپرد در اوج خواهد مرد و همیشه یادش باقی خواهد ماند
    بعد از شپرد هم با سری جدید MASS EFFECT آشنا میشیم
    و دوباره .............


    ( اوپس چه جو گرفتمان )

  6. 3 کاربر از virus2009 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #24
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2011
    پست ها
    77

    پيش فرض

    منم شنیدم که داستان های دیگه ایی بعد از شپرد تو همون دنیای مس افکت ساخته میشه
    Last edited by blackbird25; 26-10-2011 at 23:44.

  8. #25
    آخر فروم باز anti-military's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    1,415

    پيش فرض

    تجربه نشون داده که اگه یک داستان رو خیلی کشش بدن دیگه اون محبوبیت اول رو نداره
    به نظر من خیلی کار خوبی کردن که سرنوشت شپرد رو تو شماره 3 تموم کردن
    اینجوری شپرد در اوج خواهد مرد و همیشه یادش باقی خواهد ماند
    بعد از شپرد هم با سری جدید MASS EFFECT آشنا میشیم
    و دوباره .............


    ( اوپس چه جو گرفتمان )
    ولی به نظر من خیلی زود بود که شپرد از داستان بره کنار . بابا تازه 3 تا نسخه منتشر شده و من به شپرد عادت کردم و تا 10 تا نسخه دیگه هم ازش خسته نمیشم

    شپرد شخصیت جالبی داره و داستان مس افکت هم میتونه حتی تا 10 تا نسخه بدون اینکه بهش آسیب برسه ادامه داشته باشه. اصلا مس افکت بدون شپرد واسه من یه بازی دیگه میشه
    واقعا حیف بود . گروه شپرد تازه داشت صمیمی میشد و یه جو خیلی جالبی داشت میگرفت اگه تو نسخه سوم شپرد بمیره گروه بهم میریزه و دیگه بقیه شخصیت ها هم جذابیتشون رو از دست میدن

  9. این کاربر از anti-military بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #26
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2011
    پست ها
    77

    پيش فرض

    تجربه نشون داده که اگه یک داستان رو خیلی کشش بدن دیگه اون محبوبیت اول رو نداره
    به نظر من خیلی کار خوبی کردن که سرنوشت شپرد رو تو شماره 3 تموم کردن
    اینجوری شپرد در اوج خواهد مرد و همیشه یادش باقی خواهد ماند
    بعد از شپرد هم با سری جدید MASS EFFECT آشنا میشیم
    و دوباره .............


    ( اوپس چه جو گرفتمان )
    درسته تو نسخه سه داستان شپرد تموم میشه، اما یکی از پایان ها مرگ شپرده و به این که 100% میمیره اشاره نشده ( اتفاقا یکی از نکات جالب بازی اینه که با تصمیمات خودمون، این که شپرد میمیره یا نه رو تعیین میکنیم)
    اما فکر کنم یکی از پایان هایی که خیلی روش کار شده مرگ شپرده (وقتی دمویه مرگ شپرد تو داستان دو رو دیدم خیلی ناراحت شدم، دیگه تو سه چه مرگی واسش میزارن )

  11. 2 کاربر از blackbird25 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #27
    حـــــرفـه ای hosseincode2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    اردبیل
    پست ها
    1,867

    پيش فرض

    پست 6 مربوط به داستان ME2 آپديت شد.

  13. 12 کاربر از hosseincode2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #28
    حـــــرفـه ای hosseincode2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    اردبیل
    پست ها
    1,867

    پيش فرض

    داستان بعد از مس افكت 2 و كتاب Ascension اتفاق ميوفته.

    خلاصه داستان Mass Effect: Retribution



    آدم ربايي

    داستان از آنجايي شروع ميشود كه Illusive Man (ايلوسيو من) در پايگاه فضايي مخفي خود كه به دور ستاره اي در حال مرگ ميگردد پيغامي از Kai Leng (كاي لنگ)، مامور درجه عالي Cerberus (سربروس) براي قتل و ترور، دريافت ميكند. در اين پيغام كاي لنگ ميگويد كه اطلاعاتي از Paul Grayson (پل گريسون)، مامور سابق سربروس كه سه سال پيش و در جريان كتاب Mass Effect: Ascension به آنها خيانت كرد، به دست آورده است كه نشان ميدهد او در Omega (امگا)، پايگاه فضايي بي قانوني در Terminus Systems، است. ايلوسيو من با اين خبر بسيار خوش حال ميشود و دستور ميدهد كه لنگ گريسون را زنده دستگير كند زيرا سربروس براي تحقيق روي تكنولوژي هاي Reaper (ريپر) ها كه از Collector Base (پايگاه كلكتورها) به دست آمده بود، به نمونه هاي انساني نياز دارد.

    گريسون در امگا براي Aria (آريا)، شاهزاده ي مشهور آنجا، كار ميكند. او در كنار همكار Batarian خود Sanak (سنك)، و يك Asari به نام Liselle (ليزل) (دختر آريا)، در انبارخانه مشغول انجام ماموريتي هستند كه آريا به انها محول كرده است. آنها به سرعت هدف Turian خود را كه عضو باند خرابكاران Talon است، از پاي در مي اورند زيرا او مدتي بود كه سهم آريا را از معاملات مواد مخدري كه انجام ميداد پرداخت نميكرد. آنها محموله بزرگ Red Sand (مواد مخدري نيرومند) اين باند را ميدزدند و برميگردند. از آنجايي كه آنها نميخواهند اين محموله را وارد Afterlife Club (كلوپ آفترلايف) كنند، آن را در آپارتمان گريسون انبار ميكنند. سنك و ليزل از آپارتمان گريسون خارج ميشوند و گريسون ميگويد بعد از اينكه سر و گوشي به آب داد به انها ملحق ميشود. در اين مدت گريسون به سرعت با Kahlee Sanders (كالي سندرز)، كه در حال حاظر در Jon Grissom Academy و مشغول پروژه Ascension است تماس ويديويي برقرار ميكند و از او احوال دخترش Gillian (گيلين) را ميپرسد، كاري كه او هر ماه يك بار ميكند. كالي از اين تماس خوشحال است اما وقتي گريسون را مضطرب ميبيند و ظاهر او را كه نسبت به تماس قبلي آنها تفاوت زيادي كرده است او نيز مضطرب ميشود و سعي ميكند با كمك ورقه هاي اطرافش هواس خود را پرت كند. بعد از به اتمام رسيدن اين تماس، گريسون تحريك ميشود كه از Red Sand استفاده كند ولي وقتي به يادش مي آيد كه به خاطر دخترش همه ي اين سالها را سالم بوده با تكرار كردن اين كلمات زير لبش به اين تحريك غلبه ميكند. او از آپارتمان بيرون مي آيد و به سمت كلوپ آفترلايف ميرود. وقتي به آنجا ميرسد آريا را ميبيند كه مشغول بحث با Talon هاست كه چرا سهم آريا را پرداخت نكرده اند و اينكه نابود كردن انبار Talonها فقط تلافي بوده و او قصد دارد سهمش را براي دفعات بعدي افزايش دهد. Talon ها به ناچار حرف او را قبول ميكنند و از آفترلايف بيرون ميروند.

    تنها مشكل گريسون در امگا Talon ها نيستند، زيرا كاي لنگ نيز چند روزيست او را زير نظر دارد و قصد دارد طبق خواسته ايلوسيو من او را زنده دستگير كند. با خارج شدن گريسون از آفترلايف، كاي لنگ فرصت را مناسب ميبيند و به همراه پنج مامور ديگر سربروس حمله را شروع ميكنند. آنها با اين كلك كه مهمان جشن تولد پل گريسون هستند وارد آپارتمان او ميشوند و حتي با خود كادو هم اورده اند؛ هر كدام از آنها داخل اين كادوها يك اسلحه بيهوش كننده آورده بودند تا به وسيله آن گريسون را بيهوش كنند زيرا گريسون نبايد كشته بشود. اما در آنطرف قضيه گريسون هم چون احساس تحريك از طرف Red Sand ميكرد از ليزل كه معشوقه او است خواسته بود امشب را پيش او بيايد تا او بتواند اعتياد به چيز ديگري را جايگزين اعتياد به Red Sand كند! آنها چند شبي ميشد كه شب ها با هم ميخوابيدند. با كس و قوس هاي صورت گرفته يكي از ماموران سربروس كشته ميشود و هر دوي ليزل و گريسون هم به وسيله دارت هاي بيهوش كننده از هوش ميروند. اما كاي لنگ با بريدن گلوي ليزل او را به قتل ميرساند و با كشتن محافظ هاي آپارتمان گريسون او را از امگا خارج و به سمت مقر ايلوسيو من حركت ميكند.


    آزمايش

    بعد از اين ماجرا كالي سندرز دوباره پيغامي از گريسون دريافت ميكند كه درواقع يك پيغام از پيش ضبط شده است و در ان گريسون ميگويد كه اگر كالي اين پيغام را دريافت كرده، حتما سربروس او را پيدا كرده و دزديده است. گريسون در كنار فرستادن اين پيغام به كالي، اطلاعات كامپيوتر خود را نيز ثانيه هايي قبل از اينكه سربروس او را دستگير كند، به كلي از بين برده است. همچنين اين پيغام ضميمه اي نيز به همراه دارد كه در ان گريسون تمام اطلاعاتي كه در مورد سربروس داشته ذخيره كرده است. كالي كه گيج شده و نميداند كه به كي اعتماد كند و با ترس از اينكه ممكن است سربروس زندگي او را نيز تهديد كند، بالاخره تصميم ميگيرد اين اطلاعات را به David Anderson (ديويد اندرسون) تحويل دهد و از او كمك بخواهد. به همين منظور اين دو قرار ملاقاتي در Citadel (سيتادل) ميگذارند و هردو با هوشياري و بدون اينكه كسي آنها را تعقيب كند سر قرار مي آيند. آنها تصميم ميگيرند به خاطر جاسوس هايي كه سربروس در بين Alliance دارد از اين سازمان درخواست كمك نكنند. تنها انتخابي كه براي آنها باقي مانده اين است كه از Turian ها كمك بخواهند، زيرا اندرسون به خاطر مذاكرات سياسي كه اخيرا با Ambassador Orinia (اورينيا) داشته با آنها آشنايي پيدا كرده است.

    در آنطرف داستان وقتي گريسون به هوش مي آيد، نااميدانه ميبيند به صندلي بسته شده و حتي دهانش هم بسته است تا نتواند حرف بزند. در كنار او ايلوسيو من ايستاده است، و توضيح دهد كه قرار است گريسون چه آزمايشاتي را تحمل كند. تكنولوژي هايي كه از پايگاه كلكتورها به دست آمده نشان ميدهد كه ريپرها با استفاده از تكنولوژي ذره هاي محصور شده (Entangled Particles) و نانوتكنولوژي خود همتاسازي (Self-replicating nanotechnology) علي رغم اينكه خود در Dark Space به سر ميبرند اما توانسته اند بدنهاي ارگانيك ميزبانهاي مورد استفاده در آزمايشات خود را آلوده كنند، آنها را تغيير دهند، و بر آنها تسلط يابند. اين نانوتكنولوژي به سرعت به سيستم هاي عصبي ميزبان نفوذ ميكند و در كمترين زمان بدن او را تحت كنترل در مي آورد. ايلوسيو من اشاره ميكند اين تكنولوژي را روي گريسون انجام دهند. محققان سربروس به وسيله ي مجراهايي اين نانوتكنولوژي را مستقيما وارد جمجمه گريسون ميكنند و ايلوسيو من نيز به گريسون ميگويد ديگر خودت را يك انسان به حساب نياور. بعد از مدتي گريسون در يكي از زندان هاي سربروس بيدار ميشود و به شدت احساس گرسنگي و تشنگي ميكند زيرا براي چند روز مرتب خوابيده بود. او وحشيانه آب و غذاهايي كه سربروس آماده كرده بود را ميخورد و كم كم اولين اثرات Indoctrination (كنترل ذهني موجودات ارگانيك توسط ريپرها) در او پديدار ميشود. او مرتبا زمزمه هايي ميكند كه خودش معني آنها را نميداند. ايلوسيو من از اتاقي كه در بالاي محل نگه داري گريسون بود او را از طريق شيشه هاي يك طرفه زير نظر داشت. او به دانشمندان خود ميگويد احتمالا گريسون سعي ميكند در مقابل Indoctrination مقاوت كند و آنها بايد روحيه او را ضعيف كنند. كاي لنگ ميگويد كه او مقداري Red Sand از آپارتمان گريسون با خود اورده است و اگر از آن به گريسون بدهند ريپرها راحت تر خواهند توانست او را كنترل كنند. ايلوسيو من پيشنهاد او را ميپذيرد و كاي لنگ Red Sand مايع كه نسبت به حال پودري آن دز بالاتري دارد به گريسون تزريق ميكند. آنها همچنين دستگاهي در بدن گريسون كار ميگذارند تا به وسيله آن بتوانند ميزان Red Sand را در بدن او تنظيم كنند و در صورت پايان يافتن اثرات آن دوباره به او تزريق كنند. وقتي گريسون به هوش مي آيد، ديگر اين ريپرها هستند كه بدن او را كنترل ميكنند و گريسون با اراده خود حتي نميتواند پاهاي خود را حركت دهد. ايلوسيومن كه شاهد ماجراست به كاركنان خود دستور ميدهد او را براي سه روز بيهوش كنند زيرا ممكن است كه او بيش از اندازه خطرناك شود.

    بعد از زماني نه چندان زياد، چند تيم متشكل از Turianهايي كه اندرسون و كالي آنها را متقاعد كرده بودند در پيدا كردن سربروس به آنها كمك كنند بعد از گشتن تمام پايگاه هاي احتمالي كه گريسون در پيغام آخر خود به كالي داده بود، پايگاه مخفي ايلوسيو را پيدا و وارد آن ميشوند اما بدون خود كالي و اندرسون (زيرا Turian ها قبول نميكنند چون فكر ميكنند آنها باعث كند شدنشان ميشوند). ايلوسيو من با شنيدن صداي زنگ اخطار لباس نظامي خود را كه سي سال بود به تن نكرده بود ميپوشد و به همراه دو محافظ خود سعي ميكنند گريسون را بكشند اما در راه با شش Turian مواجه ميشوند. محافظان ايلوسيو من ميتوانند يكي از تورين ها را نابود كنند ولي نارنجكي كه به طرف آنها امد باعث شد آنها كشته شوند و ايلوسيو من تنها بماند. ايلوسيو من كه نگران است به جلو ميرود ولي 5 Turain باقي مانده را مرده پيدا ميكند و معلوم ميشود كه كاي لنگ آنها را از پشت زده است. اين دو پايگاه را ترك ميكنند ولي ايلوسيو من نگران گريسوني است كه حال توسط ريپرها كنترل خواهد شد.

    بلافاصله بعد از اينكه Turian ها پايگاه را به تصرف خود در آورند طبق درخواست كالي شروع به گشتن زنداني ها كردند و بالاخره تنها زنداني پايگاه را پيدا كردند. ريپرها كه از گريسون به عنوان اسباب بازي استفاده ميكنند به تورين ها ميگويند كه سربروس در حين آزمايشات به او Red Sand تزريق كرده اند و آنها بايد به او كمك كنند. Turian هاي از همه جا بي خبر نيز قبول ميكنند و او را به شاتل خود ميبرند. در شاتل ريپرها كه بدن گريسون را تجهيز كرده و بهبود داده بودند تمام Turian ها را از بين ميبرند. گريسون كه هنوز هم از حملاتي كه به او ميشود ميتواند درد را احساس كند، خود را يك زنداني در ذهن خود مي يابد كه مجبور است همه كارهايي كه ريپرها با استفاده از بدن او ميكنند تماشا كند. ريپرها مقصد شاتل را تغيير دادند و گريسون را به خواب بردند تا بتوانند آسيب هايي كه به او وارد شده بود ترميم كنند.


    شكار

    اندرسون و كالي ساندرز كم كم نه فقط به خاطر امنيت خودشان بلكه براي گريسون شروع به نگران شدن ميكنند. شاتل تورين ها به اندرسون و كالي خبر داده بودند كه يك زنداني را آزاده كرده اند و مشخصات آن زنداني را براي آنها فرستاده بودند كه تاييد ميكرد اين زنداني گريسون است. اما ديگر خبري از شاتل نشد و به همين دليل اوريانا گريسون را به چشم يك خائن ديده و از كالي ميخواهد توضيح بدهد. كالي او را متقاعد مي كند كه اجازه دهد آنها به پايگاه بروند و بفهمند قضيه از چه قرار است. اين دو به همراه محافظان تورين، به پايگاه سربروس ميروند و چندين فايل كدگذاري شده در مورد تحقيقات سربروس روي تكنولوژي هاي ريپرها و نيز آزمايشات آنها روي گريسون پيدا ميكنند. اما ايلوسيو من به اين راحتي ها تسليم نميشود. او توانسته است آريا را متقاعد كند تا گريسون را از بين ببرد، زيرا آريا هم فكر ميكند گريسون دخترش ليزل را كشته و از امگا فرار كرده است. آريا سريعا نيروهاي خود را به پايگاه سربروس ميفرستد و آنها هرگونه مقاوت از طرف تورين ها را ميشكنند و كالي و اندرسون را زنده دستگير ميكنند و به امگا مي آورند. نقشه آنها بسيار ساده بود؛ استفاده از كالي به عنوان طعمه براي پيدا كردن گريسون. نيروهاي آريا با فرستادن يك پيغام خطر اشتباه از طرف كالي، در امگا كمين كردند تا گريسون در تله شان گرفتار شود. ريپرها نيز بيشتر براي اينكه گريسون را بترسانند از آنجايي كه او نميخواهد كالي آسيب ببيند، ريسك كردند و گريسون را به امگا فرستادند. با رسيدن به امگا و پيدا كردن كالي، ريپرها به سرعت فهميدند در تله گرفتار شده اند اما به لطف گريسون جهش يافته توانستند نيروهاي سربروس را نابود كنند. ريپر ها با پيدا كردن اسم كالي در ذهن گريسون متوجه پروژه Ascension و دانش اموزان زيادي كه نيروهاي بايوتيك داشتند، شدند و نظرشان به آنجا جلب شد و گريسون را راهي انجا كردند.

    كاي لنگ كه ميدانست براي از پا در آوردن گريسون نياز به كمك مخصوصا به كالي دارد به او و اندرسون كه از مهلكه جان سالم به در برده بودند پيشنهاد كمك ميدهد و ميگويد كه ميتواند انها را از امگا خارج كند. در ابتدا اندرسون و كالي گفتند كه حاظر نيستند براي سربروس كار كنند ولي وقتي ديدند برتري در دستان لنگ است قبول كردند كه با شاتل او فرار كنند. اما اندرسون كه محافظان تورين را در ورودي شاتل لنگ ديد بلافاصله از فرصت استفاده كرد و با هل دادن كالي به طرف يكي از آنها اسلحه بيهوش كننده او را دزديد و لنگ را بيهوش كرد و خودش هم تسليم تورين ها شد. اندرسون تورين ها را متقاعد كرد كه اجازه دهند لنگ را با خود ببرد زيرا او مامور سربروس است و بايد از او بازجويي شود. اندرسون و كالي با بدن بيهوش لنگ سوار شاتل او شدند و بعد از بستن لنگ به يك ميز راهي سيتادل شدند. در راه اندرسون متوجه ميشود كه لنگ به هوش امده و بعد از بحث با او متوجه ميشود كه گريسون به Jon Grissom Academy جايي كه پروژه Ascension در انجاست رفته است. آنها به سرعت مسير خود را تغيير داده و به مستقيما به انجا ميروند.


    پايان تعقيب و گريز

    گريسون به Grissom Academy ميرسد و به ماموران آنجا ميگويد كه كالي او را دعوت كرده است. و چون بدنش توسط ريپرها تغيير كرده خودش را با پتو ميپوشاند تا بتواند بي دردسر وارد آكادمي شود. بعد از وارد شدن او بلافاصله محافظ ها را ميكشد و به سمت آزمايشگاه ميرود و با هك كردن ترمينال تمام اطلاعات مربوط به اين آكادمي را به ريپرها ارسال ميكند.

    در همين حين اندرسون و كالي نيز وارد آكادمي شدند اما كاي لنگ را در شاتل و بسته به صندلي نگه داشتند. اندرسون و كالي از هم جدا شدند و كالي رفت تا محافظ ها را پيدا كرده و تمام دانش اموزانش را از خطر دور كند و اندرسون نيز مستقيما به آزمايشگاه رفت. اما كاي لنگ ميتواند خود را از بند رها كرده و به دنبال آنها وارد اكادمي شود. در داخل او يكي از دانش اموزان كالي با نام Nick Donahue (نيك داناهيو) را پيدا ميكند كه آشنايي چنداني با شرايط موجود ندارد. لنگ با كمي چرب زباني او را فريب ميدهد و به نيك ميگويد كه ميخواهد با كمك او آنهايي كه به آكادمي حمله كرده اند را از بين ببرد.

    لنگ و نيك، اندرسون و كالي، و ريپر گريسون كه هر سه گروه دشمن يكديگر هستند در راهروهاي آكادمي مشغول گشت و گذار هستند كه ناگهان لنگ و نيك از دور اندرسون را ميبينند كه به آنها ميگويد پنهان شوند. اما لنگ ميخواهد با نيروهاي بايوتيك نيك، ريپر گريسون را از بين ببرد اما موفق نميشود و بار ديگر نيز كه ميخواهد اسلحه ي ريپر گريسون را بگيرد شكست ميخورد و كم مانده بود كشته شود كه آندرسون طي كش و قوسي با كمك بقيه او را با شات گان از پا در مياورد و گريسون ميميرد.

    اندرسون نميخواهد به سادگي كاي لنگ را آزاد كند و او را از دست بدهد. اما از انجايي كه نيك به شدت آسيب ديده، لنگ ميگويد كه اندرسون بايد بين زنده ماندن نيك و دستگير كردن او يكي را انتخاب كند. اما اندرسون از آنجايي كه هميشه سرباز بوده گزينه سوم را انتخاب ميكند و درحالي كه به سمت نيك ميرود تا او را نجات دهد به سرعت به هر دو پاي لنگ از پشت شليك ميكند تا سرعت او براي فرار كمتر شود. اما او به هر حال ميتواند خود را به شاتل برساند و ايلوسيو من را از ماجرا با خبر سازد اما جنازه گريسون را نتوانست با خود بياورد. اندرسون اعلام ميكند كه ميخواهد تحقيقاتش روي باقيمانده ريپر گريسون را شروع كند و از كالي ساندرز نيز ميخواهد در اين تحقيق به او بپيوندد. سرانجام آنها همديگر را بوس ميكنند!

    اما ايلوسيو من زياد از اين تحقيقات اندرسون نگران نيست زيرا او اندرسون را به عنوان يك مامور حرفه اي ميشناسد كه او هم در تلاش است خود را براي حمله ريپرها آماده سازد. همچنين ايلوسيو من قبول ميكند تا براي جلوگيري از شروع جنگي ناخواسته با آريا (زيرا ايلوسيو من از شك او به گريسون، سوء استفاده كرده و نيروهاي آريا را در راستاي اهداف خودش به كار برده بود) قبول ميكند كه مقدار زيادي از بانك اطلاعاتي كه از پايگاه به دست آورده بود به آريا بدهد.

    ايلوسيو من ميدانست كه ريپرها دارند مي آيند، هرچقدر گروه هاي بيشتري روي انها تحقيق كنند، به همان اندازه به نفع همه خواهد بود...



    +
    صفحه اول با اضافه شدن بخش كميك ها و كتابها و همه خلاصه داستان هاي كتابها آپديت شد!

  15. 17 کاربر از hosseincode2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #29
    داره خودمونی میشه alirezajah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    142

    پيش فرض

    خیلی جالب بود. واقعاً لذت بردم
    مخصوصاً از کمیک بوکی که ترجمه شده بود. خیلی خیلی خوب بود. با وجود اینکه کوتاه هست اما باعث شد که چند تا قضیه مهم رو بفهمم .
    به نظر من هم اینکه داستان شپرد در قسمت سه تمام میشه زوده. اما امیدوارم ادامه بازی رو هم خوب بسازن.

  17. #30
    حـــــرفـه ای hosseincode2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    اردبیل
    پست ها
    1,867

    پيش فرض

    اينم خلاصه داستان Arrival براي كساني كه اين DLC مهم رو بازي نكردن و ميخواي ME3 رو شروع كنن:

    خلاصه داستان Mass Effect 2 - Arrival DLC

    مساعدت
    درياسالار هكت (Admiral Hackett) با فرمانده شپرد (Commander Shepard) تماس ميگيرد تا از او براي نجات دادن دكتر آماندا كنسن (Dr. Amanda Kenson) كمك بخواهد كه مامور مخفي الاينس (Alliance) در فضاي باتارين هاست (Batarian) و مدركي به دست آورده كه نشان ميدهد حمله ريپرها (Reaper) در شرف وقوع است. هكت به شپرد ميگويد كه اخيرا باتارين ها كنسن را به جرم تروريسم دستگير كرده اند. هكت از شپرد ميخواهد تا به تنهايي به خاطر كمك به الاينس به آنجا رفته و كنسن را نجات دهد. شپرد قبول ميكند و با راهنمايي هكت مكان زندان باتارين ها را كه در سياره اريتات (Aratoht) است پيدا كرده و به انجا ميرود.
    شپرد در جايي دورتر از زندان فرود مي آيد و مخفيانه از چندين گشت امنيتي و محافظ‌ها عبور ميكند و خانم كنسن را در اتاق بازجويي پيدا كرده و نجاتش ميدهد. آنها از پس چندين باتارين محافظ بر مي آيند و با استفاده از شاتل خود آنها موفق به فرار ميشوند. در راه رفتن به پايگاه تيم كنسن، او به شپرد ميگويد كه دليل آمدن او و تيمش به فضاي باتارين ها تحقيق روي شايعات وجود تكنولوژي ريپرها در حاشيه هاي منظومه بهك (Bahak) است. تيم كنسن دستگاهي با نام «ابجكت رو» (Object Rho) پيدا كرده اند كه در شهاب سنگ‌هاي نزديك مس ريلي (Mass Relay) اين منظومه پنهان شده بود؛ و با مطالعه آن فهميده اند كه ريپرها با سرعت در حال نزديك شدن هستند. ريپرها ميتوانند از اين مس ريلي كه با نام آلفا ريلي (Alpha Relay) مشخص ميشود به هرجاي كهكشان كه ميخواهند حمله كنند. كنسن و تيمش به همين دليل ماموريتشان را كه اسمش را «پروژه» (The Project) گذاشته بودند،‌ شروع كردند تا شايد بتوانند مانع اين فاجعه شوند. پروژه از اين قرار است كه يك شهاب سنگ بسيار بزرگ را به سمت آلفا ريلي هدايت كرده و آن را نابود خواهند كرد. اگر اين كار صورت بگيرد انفجار حاصل از اين مس ريلي باعث نابود شدن كل منظومه بهك ميشود و 300,000 باتارين ساكن سياره اريتات كشته ميشوند. از انجايي كه تلفات احتمالي بسيار زياد است شپرد از كنسن ميخواهد اول مدرك حرفايش را ببيند. كنسن قبول ميكند و به تيمش پيغام ميدهد كه او و شپرد در حال آمدن به پايگاه اين «پروژه» هستند.

    ابجكت رو
    وقتي به پايگاه ميرسند شپرد متوجه يك شمارش معكوس بزرگ در بالاي دروازه ورودي ميشود كه كنسن ميگويد درواقع اين شمارش معكوس حمله ريپرهاست. شمارش معكوس دو روز ديگر تمام ميشود و ريپرها به آلفا ريلي خواهند رسيد. اين شمارش معكوس بر اساس امواجي كه ابجكت رو به طرف ريپرها ارسال ميكند و بازتاب آن كار ميكند و هرچه آنها نزديك تر ميشود شمارنده هم كمتر ميشود. در بين راه كنسن به شپرد ميگويد كه «پروژه» كاملا آماده است و مسئله اين نيست كه كار خواهد كرد يا نه در عوض اينكه استفاده از آن درست است يا نه. زيرا ريپرها در هر صورت خواهند امد و در صورتي كه راه ميان بر آنها از آلفا ريلي نابود شود چند ماه ديگر يا حتي چند سال ديگر از يك مس ريلي ديگر استفاده خواهند كرد.
    وقتي به آزمايشگاه ميرسند كسنن ابجكت رو را به شپرد نشان ميدهد. شپرد با ديدن اينكه اين تكنولوژي ريپرها در فضاي باز نگه داري ميشود مشكوك و آماده باش ميشود. كنسن ميگويد تا چند لحظه ديگر ابجكت رو يك رويا (Vision) به شپرد نشان خواهد داد كه حمله ريپرها را نشان ميدهد. شپرد اين رويا را ميبيند كه نشان ميدهد هزاران ريپر به سرعت در حال نزديك شدن به يك مس ريلي هستند. ناگهان كنسن به سمت شپرد اسلحه ميكشد و ميگويد كه نميتواند به شپرد اجازه دهد جلوي امدن ريپرها را بگيرند. با اين اتفاق معلوم ميشود كه كنسن و تيمش توسط ابجكت رو كنترل ميشوند (عمل Indoctrination يا تلقين فكري كه هر ريپر يا تكنولوژي مربوط به انها دارد و باعث كنترل ذهني افراد ميشود). شپرد موفق به خلع سلاح كردن كنسن ميشود اما او ميتواند فرار كند و با قفل كردن درها شپرد را با چندين محافظ تنها ميگذارد. شپرد تا جايي كه ميتواند با آنها ميجنگد اما سرانجام ناتوان مي‌ماند و بيهوش ميشود.

    شمارش معكوس
    شپرد دو روز بعد در كمال تعجب پزشك مراقبش، در آزمايشگاهي در همان پايگاه به هوش مي‌آيد و حتي ميتواند دو محافظ را نيز از پاي در آورد اما دوباره توسط پزشك در اتاق مبحوس ميشود. اين‌بار شپرد با هـك كردن ترمينال موجود در اتاق كنترل روبات هاي لوكي (LOKI) بيرون اتاق را برعهده ميگيرد و به ان وسيله پزشك را كشته و قفل در را نيز آزاد ميكند. شپرد وسايلش را دوباره پيدا ميكند و سعي دارد با عملي كرده «پروژه» آلفا ريلي را نابود كرده و مانع آمدن ريپرهايي شود كه حال فقط دو ساعت تا رسيدنشان به ريلي باقي‌مانده است.
    شپرد به مركز كنترل ميرسد و آماده ميشود موتورهاي پايگاه را روشن كند و «پروژه» را راه بيندازد. هوش مصنوعي پايگاه به شپرد هشدار ميدهد كه فعال كرده «پروژه» باعث كشته شدن تمام 304,942 باتارين موجود در منظومه بهك خواهد شد. شپرد كه از اين مسئله آگاهي داشت «پروژه» را فعال ميكند و شهاب سنگ به سمت آلفا ريلي پرتاب ميشود. كنسن مانع دسترسي شپرد به وسايل ارتباطي ميشود و ششپرد را تهديد ميكند كه با اورلود (Overload ) كردن هسته پايگاه مانع عملي شدن «پروژه» خواهد شد. (البته اينجا يك انتخاب به بازيكن متحول ميشود كه تاثيري در داستان ندارد، شپرد ميتواند مستقيما «پروژه» را فعال كند، يا سعي كند به باتارين ها خبر بدهد كه اگر خبر كردن انتخاب شود بازهم همين اتفاقات ميوفتند و كنسن مانع از اين كار ميشود و «پروژه» هم فعال ميشود و شهاب سنگ به سمت آلفا ريلي پرتاب ميشود) شپرد مجبور ميشود خودش دست به كار شود و به صورت دستي با خنك كردن هسته نقشه ديوانه وار كنسن را خنثي كند. كنسن كه در هسته پايگاه است به شپرد ميگويد از اينكه ديگر صداي ريپرها را نميشوند و نميتواند شاهد آمدن آنها باشد به شدت متاسف است. وقتي كنسن ميخواهد در انجا بمب كاربگذارد شپرد ميخواهد با حرف زدن او را متقاعد كند و مانع اين كار او شود اما موفق نميشود و كنسن به طرز فجيعي كشته ميشود.
    حال شهاب سنگ فقط چند دقيقه با برخورد شديد با آلفا ريلي فاصله دارد. شپرد به سرعت به سمت شاتل ميدود تا شايد بتواند به وسيله آنها فرار كند، اما ديگر دير شده است؛ پرسونل پايگاه همه شاتل ها را برداشته و فرار كرده اند و بعضي ديگر از انها هم نميتوانند فرار كنند. شپرد آنها را نابود ميكند و سعي ميكند با نرماندي (Normandy) تماس برقرار كند. در اين حين تصوير هاربينگر (Harbinger) از پروژكتور پيدا ميشودكه به شپرد ميگويد سقوط تمدن‌هاي كهكشان اجتناب ناپذير است. او ادامه ميدهد: «خودت رو براي ورود [ما] آماده كن» (Prepare yourself for the Arrival) و سپس تصويرش ناپديد ميشود. نرماندي فرا ميرسد و شپرد را بر ميدارد و چندين ثانيه قبل از برخورد شهاب سنگ با آلفا ريلي ميتوانند فرار كنند. و همانطوري كه پيشبيني ميشد اين انفجار عظيم كل منظومه را نابود ميكند.

    پيامدها
    مدتي بعد، هكت شخصا وارد نرماندي ميشود تا شپرد ماموريتش را به او گزارش دهد. هكت از شپرد توضيح ميخواهد كه چرا يك ماموريت نجات ساده باعث شده يك منظومه به كلي نابود شود. شپرد تاييد ميكند كه مدرك دكتر كنسن مبني بر حمله ريپرها واقعي بوده و فقط چند روز فاصله تا حمله ريپرها باقي مانده بود. او ميگويد كه ديگر حق انتخابي براي او باقي مانده نبود و مجبور بود برخلاف تلفات بسياري كه اين تصميم داشت آلفا ريلي را نابود كند. هكت حق را به شپرد ميدهد و به او ميگويد كه دوست دارد به خاطر اين ماموريت به شپرد يك مدال افتخار بدهد اما تنش‌ها بين الاينس و دولت باتارين ها به شدت بالا رفته و امكان دارد آنها به خاطر اين تصميم شپرد حتي جنگ به راه بيندازند. هكت قبل از رفتن به شپرد ميگويد كه احتمال دارد شپرد به خاطر اين قضيه در زمين تاوان پس بدهد.


    اگه چيزي در مورد اين DLC بايد اشاره ميشد كه نشده اعلام كنيد اضافه بشه...
    +
    به پست اول اضافه شد.

  18. 16 کاربر از hosseincode2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •