تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 16 اولاول 12345612 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 154

نام تاپيک: معماري

  1. #11
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    10

    مختصري در مورد معماري ايران

    هنر معماری در كشورهايی كه صاحب تاريخ و فرهنگ باستانی هستند، از مهم‌ترين پايه‌های تمدن ديرينه‌ی آن ها است و سرزمين ايران نيز با پيشينه‌ی مدنيت چندين هزار ساله‌ی خود، دارای شاهكارهای معماری کم نظیری است. شايد اين علاقه و توجه، سبب تداوم هميشگی اين هنر شده است: از تالارها، ايوان‌های ستون‌دار تخت جمشيد تا قصرهای صفوی در اصفهان تا خانه‌های روستايی، گنبدهايی كه بر چهار قوس بنا شده، صحن چهار ايوانی، حياط داخلی و حوض آن، همه‌ی اين‌ها از ويژگی‌های معماری اصيل ايرانی است كه در طول تاريخ معماری ايران پيوسته تداوم خود را حفظ كرده است.
    يكی از كهن‌ترين نمونه‌ها از ميان بناهای شناخته شده‌ی باستانی ايران، معبد يا زيگورات چغارنبيل در 30 كيلومتری جنوب خاوری شهر باستانی شوش است. قدمت اين اثر تاريخی به سال 1250 پيش از ميلاد باز می‌گردد. به طور كلی معماری اين پرستش‌گاه عظيم جهان، بهترين نمونه‌ی هنر معماری بر بنياد طاق قوسی را در دنيای باستان نشان می‌دهد. هم‌چنين طرز ساخت اين معبد با ديگر معابد بين‌النهرين تفاوت كلی دارد، و آن ساخت طبقات اين زيگورات است كه هر كدام به طور مستقل و از زمين تا بالا ساخته شده‌اند، يعنی مانند زيگورات‌های بين‌النهرين، هر طبقه بر روی طبقه‌ی ديگر ساخته نشده، بلكه مستقل برپا شده است.
    برخی از باستان‌شناسان به استناد پايه‌های چندی كه در تپه‌ی موسيان، در حدود 150 كيلومتری شمال باختر شوش پيدا شد، عقيده دارند كه «ستون» از شش هزار سال پيش در معماری ايران شناخته بوده است، ولی مهم‌ترين بنايی كه تاكنون در ايران شناخته شده و تالارهای بزرگ آن ستون‌دار بوده، دژ حسنلو واقع در جنوب درياچه اروميه در نزديک شهر نقده است. هم‌ چنان كه معبد ايلامی در هزاره‌ی دوم پيش از ميلاد، نموداری از چگونگی يک بنای مهم است. دژ حسنلو هم بنای استواری بوده است از تالارها و اتاق‌ها و دهليزها و حياط و ستون و جزرها، منطبق بر اصول معماری با سنگ، گچ و آجر و خشت كه در سده‌ی نهم پيش از ميلاد بنياد شده و در شمار پيشرفته‌ترين معماري‌های آن روزگار محسوب ميشود.
    پس از دژ حسنلو، برای بررسی ساختمان‌های ستون‌دار در ايران بايد به سراغ دخمه‌های حفر شده در دل كوه رفت كه تعدادی از آنها متعلق به دوره‌ی مادهاست. مادها (حكومت: اواخر قرن هشتم پيش از ميلاد) با شيوه‌ی ساختمان سازي‌های عظيم آشنا بودند، و در اين روزگار، استفاده از ستون در معماری معمول شد. يكی از ويژگي‌های دخمه‌های سنگي، ايوان طاق‌دار و ستون‌هايی است كه در دهانه‌ی دخمه‌ها ديده مي‌شود. با آن كه اين دخمه‌ها در سنگ كوه تراشيده شده است، اما بارزترين مدرك برای شناخت معماری چوبی در ايران محسوب مي‌شود. بيش‌تراين دخمه‌ها علاوه بر حجاری همه‌ی دخمه‌ها در سينه‌ی كوه، نقش برجستگي‌هايی هم از صحنه‌های نيايش ديده مي‌شود. بيش‌تر اين دخمه‌ها علاوه بر حجاری همه‌ی دخمه‌ها در سينه‌ی كوه، نقش برجستگي‌هايی هم از صحنه‌های نيايش ديده مي‌شود. مهم‌ترين اين آثار عبارتند از: دخمه‌ی دآو دختر در ممسنی فارس، دخمه‌ی فقرگاه يا فخرگاه در نزديكی مهاباد، دخمه‌ی فرهاد و شيرين در صحنه‌ی كرمانشاه و دخمه‌های اسحاق‌وند و سكاوند در نزديكی هرسين در كرمانشاه و ...
    ××××××××××××××××××××××××× ××
    معماری ايران در دوران هخامنشيان: عالی ترين نمونه‌ی هنر هخامنشيان در تاريخ هنر اين سرزمين، همانا معماری شگفت‌آور اين دوره است. هنرمندان بزرگ دوره‌ی هخامنشی در مراكز حكومت و پايتخت‌ها مانند پاسارگاد، شوش، همدان و تخت‌جمشيد كاخ‌های بزرگ و زيبايی بنا كرده‌اند كه پس از گذشت 25 قرن هنوز بقايای آن ها محكم و استوار بر جای مانده است. ستون‌ها و سرستون‌های باقی مانده از دوره‌ی هخامنشی نمونه‌ی آشكاری از هنر معماری و حجاری در اين دوره است. سرستون‌ها به شكل مجسمه‌ی شير، اسب، گاو و عقاب و جانوران تركيبی مانند سرانسان، تن گاو و بال عقاب و گوش گاو است. شيارهای ستون‌ها، بلندی و زيبايی چشمگيری به آن‌ها مي‌بخشند. مهم‌ترين آثار ساختمانی اين دوران، شامل كاخ‌ها، آرامگاه‌ها و آتشگاه‌هاست.
    پس از پاسارگاد، زيباترين آثار حجاری هخامنشيان را در بيستون كرمانشاه مي‌توان ديد. در زمانی كه پاسارگاد نخستين پايتخت هخامنشيان هم‌چنان آباد بود، داريوش هخامنشی تصميم گرفت شوش را پايتخت خود قرار دهد و در آن‌ جا دست به كار ساخت كاخ شاهی شد. با توجه به اقليم اين منطقه، بيش‌تر مصالح ساختمانی آن از خشت و آجر تهيه شده است. بنابر لوحه‌ای كه از گفته‌های خود داريوش در شوش كشف شده، در بنای قصر او هنرمندان بابلي، مادي، ليدی و مصری خدمت مي‌كرده‌اند و مصالح ساختمان از فواصل دور دست به شوش آورده مي‌شده است. در عمليات حفاري، تعداد زيادی آجرهای لعاب دار كشف شده كه بيش‌تر به كاخ آپادانای شوش مربوط است. تخت جمشيد يا به گفته‌ی يونانيان «پرسپوليس» يكی از بزرگ‌ترين و وسيع‌ترين بناهايی است كه در سراسر معماری آن، نوآوری و «ابداع» ديده می شود. در تكميل اين بنای عظيم بيش‌تر شاهان هخامنشی پس از داريوش به گونه‌ای دخالت داشته‌اند.
    ×××××××××××××××××××××××
    معماری ايران در دوره اشكانيان و ساسانيان: اشكانيان، يا پارتيان، در حدود 250 پيش از ميلاد، پس از سلوكيان در ايران به قدرت رسيدند. آن‌ها در اوايل از شيوه‌های هنر يونانی پيروی مي‌كردند، اما پس از مدتی به هنر معماری، به ويژه به معماری سنتی و ملی ايران تمايل نشان دادند. در دوره‌ی اشكانيان، معماری مبنای اصلی خود را از آداب و اصول قبايل چادرنشين پارتی در برپايی اردوگاه‌ها گرفت. حياط‌ های چهارگوش مركزی با ايوان‌های چهارسوی آن، به عنوان مظهری از معماری پارتيان به بين‌النهرين برده شد. تطور و دگرگونی اين نوع معماری را در معماری اسلامی به ويژه در دوران سلجوقيان به خوبی مي‌توان ديد.
    در معماری پارتی، پس از شكوفايی دولت اشكانی، به نمای ساختمان توجه بسياری شد و می‌كوشيدند آثار هنری را بر ديوارها، در معرض ديد متمركز كنند. نقاشی ديواری توسعه يافته و تزيينات آميخته‌ای بود از نقاشی و گچ‌بري، كه نمونه بسيار زيبای آن در معبد كوه خواجه در وسط درياچه‌ی هامون در سيستان به دست آمده است. اشكانيان در معماری خود از طاق گهواره‌اي، قوس، برجسته‌كاری تزيينی و گاهی ستون توكار استفاده مي‌كردند. از ويژگي‌های معماری و هنر اين دوره انتقال برخی از عناصر معماری و هنر است كه به دوره‌ی بيزانس و ساسانی منتقل شده است. شايد تاريخ معماری «طاق‌دار» كه در ايران بسيار معروف است، از دوره‌ی اشكانيان آغاز شده و در دوره‌ی ساسانيان تكامل يافته باشد.
    بنای معبد آناهيتا در كنگاور كه بر سر جاده‌ی همدان و كرمانشاه واقع شده و منسوب به دوره‌ی اشكانيان است از جمله شاهكارهای هنر معماری پارتيان به شمار مي‌رود. ميان شيوه‌ی معماری پارتی و ساسانی در بنياد ساختمان‌ها چنان همبستگی و نزديكی وجود دارد كه هنوز گروهی از صاحب‌نظران، در انتساب كاخ مداين در تيسفون به يكی از اين دو دوره، هنوز اظهارنظر قطعی نشده است. صرف نظر از جهات تاريخی در معماری ساسانی، چنان عوامل معماری اشكانی بی‌كم و كاست پيموده شده كه گويی با تغيير شاهان «هيچ دگرگونی در طريقه‌ی ساختن بناها پيش نيامده است».
    ساسانيان از ايالت پارس برخاستند و برای تشكيل يک سلسله‌ی ملی، خود را وارث دودمان هخامنشی خواندند. ساسانيان، مذهب زرتشت را رسميت بخشيدند و هنری پديد آوردند كه از حيث عظمت با هنر روم و بيزانس برابری می‌كرد و گاه بر آن برتری داشت. حتی پس از فتوحات اعراب، آن چه به عنوان هنر اسلامی از آن ياد می‌شود، تحت هنر ساسانی متاثر بود.
    شيوه‌ی طاق زدن بر بناهای مربع شكل، در معماری ايرانی و حتی معماری غربي، از آن ساسانيان است. معماران آن دوره در پوشاندن فواصل وسيع با مواد؛ بسيارموفق بوده اند. بعضی از اصول معماری ساسانی بود كه راه را برای ترقی معماری گوتيك در اروپا باز كرد. در مجموعه‌ی هنر معماری اين دوره، يگانگی و پيوند خاصی ديده مي‌شود. اساس معماری گنبد است و ايوان، طاق‌نماها، اتاق‌ها و طاق‌های گهواره‌ای كه اغلب در اطراف يك يا چند حياط قرار گرفته‌اند.
    هنرهای گچ‌بری، موزاييک‌كاری و نقاشی ديواری، تزيينات بناهای ساسانی را شامل می‌شوند. در تنوع آثار ساسانی تاثير همسايه گان به خوبی آشكار است؛ از جمله تصاوير موزاييكی كه از كاخ فيروزآباد (كاخ بيشابور) به دست آمده، به روش روميان موزاييک شده است.
    به طور كلی، معماری عهد ساسانی براساس معماری سنتی و برای نواحی خشک مركزی و خاوری ايران پديد آمده بود. به اين معنی كه در ابنيه‌ی ساسانی اعم از كاخ‌ها و آتشكده‌ها، پوشش‌های گنبدی و ساختن ايوان‌های دارای طاق ضربی و چهار طاق‌های مخصوص آتشكده متداول و اساس معماری اين زمان بوده است. تعدادی از بناهای ساسانيان كه بقايای آن‌ها بر جای مانده است، مانند كاخ‌های فيروزآباد، كاخ سروستان در فارس و ايوان مداين در تيسفون، ايوان كرخه در خوزستان هم چنين آتشكده‌هايی با نام‌های تپه ميل ميان تهران – ورامين، آتشكده‌ی نياسر در كاشان، آتشكده‌ی آذر گشنسب در تخت سليمان و چهارقاپی در قصر شيرين و غيره تا حد بسياری وضع معماری را در دوره‌ی ساسانيان آشكار می‌كنند.

    (برگزیده از کتاب سیمای فرهنگی ایران؛ به قلم نویسندگان)
    ادامه دارد...

  2. #12
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628
    Last edited by vahide; 10-07-2006 at 13:36.

  3. #13
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    1 ادامه ي مطالب قبلي

    خواهش ميشه
    ×××××××××××××××××××××××××
    ادامه ي مطالب قبلي

    معماری ايران در دوران پس از اسلام:
    با ورود تدريجی اسلام به كشورها، نژادهای گوناگون، از اسپانيا تا هند در ساختن تمدن تازه كه «تمدن اسلامی» نام دارد، شريک شدند. پيداست كه در اين ميان سهم همه‌ی ملت‌ها يكسان نيست و آن‌هايی كه با ميراث‌های غنی پيش می‌آمدند، در ساختن بنای فرهنگی تازه اثربخش‌تر بودند. از جمله كشورهايی كه در اين تمدن سهم عمده دارد، ايران است. پس از جنگ، ايران دين اسلام را پذيرفت و ايرانيان هيچ مانعی نمي‌ديدند كه آتشكده‌های دوره ساسانی را به مسجد تبديل كردند. مسجد يزدخواست (بين اصفهان و شيراز) يكی از اين مساجد است. با انتشار بيش‌تر اسلام در اين سرزمين، در هر گوشه‌ای ساخت مساجد آغاز شد.
    مساجد اوليه طرح و نقشه بسيار ساده‌ای داشتند. گو اين كه از معماری اوليه‌ی اين دوره، نشانه‌های اندكی به دست آمده، اما با توجه به همين نمونه‌ها مي‌توان گفت كه طرح و نقشه‌ی اين مساجد شامل يك صحن يا حياط مستطيلی در وسط سلسله طاق‌هايی در اطراف و در سمت جنوب، يعنی قبله، شبستانی است كه به كمك ستون‌هايي، سقف بر آن سايه گسترده است. در اين قرون، معماران ايرانی چندان به دنبال ابداع نبودند، بلكه تنها مي‌كوشيدند آن چه را موجود بود، كامل‌تر كنند. گنبدهای سنگين ساسانی در اين زمان بر فراز پايه‌ی هشت ضلعی منظمی قرار گرفت و مساجد به تقليد طرح‌های محلي، به صورت بناهايی شبيه به چهار طاقی ساسانی – البته به صورت كامل‌تر – بنا شد.
    كيفيت بنای پايه‌ها و ستون ها و احداث ايوان بلند و طويل و به كار بردن مصالح ساختمانی و تزيينات آجری و گچ‌بری در مساجد اين دوره، عناصر ساختمانی ساسانيان را در معماری مسجدسازی نشان مي‌دهد و نفوذ معماری ساسانی در بناهای مذهبی به درجه‌ای مي‌رسد كه به تدريج اصول معماری اسلامی بر شالوده‌ی معماری ساسانيان پايه‌گذاری می‌شود.
    از معماری اوليه‌ی دوره‌ی اسلامی در ايران نمونه‌های اندكی بر جای مانده است. بناهايی مانند تاريخانه‌ی دامغان، مسجد جامع نايين، مسجد جامع شوشتر و چند بنای ديگر، نمونه‌های اندكی است از آن زمان كه بعضی از آن‌ها از ميان رفته يا تغيير شكل يافته‌اند. كهن‌ترين مسجدی كه از اين دوره به خوبی مانده، مسجد تاريخانه‌ی دامغان است. از سبك معماری بنا مي‌توان آنرا متعلق به اواسط قرن دوم قمری دانست. مناره‌ی مسجد متعلق به دوره‌ی سلجوقيان است ولی اهميت اين مسجد نه تنها به خاطر سبک اوليه‌ی آن بلكه از اين روست كه بسياری از اسلوب ساختمان دوره‌ی ساسانی را داراست. مسجد جامع نايين يكی ديگر از معروف‌ترين بناهای اين دوره است كه در زمان آل‌بويه (اواخر قرن سوم يا آغاز قرن چهارم قمري) ساخته شده است.
    هنر معماری اوليه‌ی اسلام در ايران را به ساخت بنای مسجد نمي‌توان محدود كرد. در اين دوره ساختن مقبره هم مرسوم بود و از سده‌ی چهارم قمری به بعد برپايی مقبره و برج‌های مقبره‌ای رواج داشت و آرامگاه‌هايی از آن زمان به جای مانده است. از جمله مي‌توان به مقبره‌ی اسماعيل سامانی در بخارا و برج قابوس در شهر كنونی گنبد قابوس اشاره كرد. درباره‌ی موارد استفاده از اين مقبره‌ها و برج‌های مقبره‌ای گفته‌اند كه اين برج‌ها، راهنمای مسافران و كاروانيان در بيابان‌ها بوده است يا اگر كسی از كاروانيان فوت مي‌كرد، در اين آرامگاه‌ها يا برج‌ها، كه به طور يقين بانی آن ها هم در آن جا دفن بود، به خاك سپرده مي‌شد. نمونه‌های بسياری از اين گونه مقابر در دوره‌های بعدی در گوشه و كنار سرزمين ايران بنا شده است، چون برج رسكت در قائم‌شهر، برج لاجيم در سوادكوه مازندران، برج رادكان در كردكوی گلستان و برج مقبره‌ای پير علم دار در دامغان. اين برج‌ها به طور معمول در جاهای بلند و به شكل مدور با كلاهكی مخروطی و نيم‌كره ساخته شده‌اند.
    معماری ايرانيان در دوره سلجوقيان:
    سلجوقيان طايفه‌ای از تركان غُز بودند كه در دشت‌های نزديك درياچه آرال و سواحل خاوری دريای مازندران و در دره‌های سيحون و جيجون سكونت داشتند. در دوره‌ی سلجوقيان، هنر ايرانی گامی بزرگ برداشت و تاريخ هنر ايران، يكی از درخشان‌ترين دوره‌های خود را در اين روزگار سپری كرد. در اين زمان، شهرهای اصفهان، مرو، نيشابور، هرات و ری مركز و مجمع صاحبان هنر و پيشه بوده است و اكنون بسياری از آثار اين هنرمندان، در موزه‌های داخلی و خارجی ديده مي‌شود. شاهكارهای هنری اين هنرمندان شامل معماري، سفال‌سازي، فلزكاري، كتاب‌سازي، خطاطي، تذهيب، نگارگری و بافندگی است. به همين سبب دوره‌ی سلجوقی از لحاظ شيوه‌ی كار هنری در تاريخ ايران مشهور است.
    هنر معماری در اين دوره‌ی درخشان و شكوفا به درجه‌ی كمال رسيد و هنرمندان و معماران چيره‌دست آثار فراوانی پديد آوردند. سلجوقيان در معماری به عوامل و عناصری دست يافتند كه با آن‌ها بتوان مسجدی بزرگ با حياط مركزی و چهار ايوانی و تالار مربع گنبددار، بناهای بزرگ به وجود آورد. اين شيوه‌ی ساختمان، اساس معماری مذهبی و كاروان‌سرا و مدرسه‌سازی ايران است. در اين زمان مسجد در شكل تكامل يافته‌ی ايرانی خود دارای اين ويژگي‌ها شد.
    اين طرح‌ها را مي‌توان در مساجد جامع اصفهان، مسجد جامع زواره نزديك اردستان، مسجد جامع اردستان، مسجد قزوين و مسجد جامع گلپايگان، ديد. اما كامل‌ترين نمونه‌ی چهار ايوانی مسجد جامع اصفهان است كه مجموعه‌ی كاملی از تزيينات دوره‌ی اسلامی ايران را در بردارد. دو گنبد خواجه نظام‌الملك در قسمت جنوبی و گنبد تاج‌الملك در قسمت شمالی مسجد، از نظر تكنيك و زيبايی اثر بسيار چشم‌گيری از دوره‌ی سلجوقی است. در اين مسجد زيبا و كامل به جز سبك‌های مختلف معماري، انواع خطوط كوفي، ثلث و نستعليق به كار رفته است. علاوه بر مسجد بايد از مدرسه‌ها و كاروان‌سراها و مقبره‌های اين دوره هم نام برد. طبق مدارك تاريخي، تعداد بسياری مدارس در شهرهايی مانند: بغداد، نيشابور، توس، اصفهان، هرات، بلخ و ری بنا شده بود. بخش اعظم بناهای غيرمذهبی در اين دوره، شامل كاروان‌سراهاست. اگر چه شبكه‌ی راه و ايجاد جاده‌های خوب، شاهرگ حياتی تجارت يك كشور محسوب مي‌شود، اما در گذشته‌های دور، بدون وجود كاروان‌سراها، مسافرخانه‌ها و ايستگاه‌های ميانراه،استفاده‌ی مطلوب از جاده امكان نداشت. يكی از كامل‌ترين كاروان‌سراهای اين دوره «رباط شرف» در 70 كيلومتری جنوب سرخس در راه قديمی نيشابور – مرو است. با وجود خرابي‌های ناشی از مرور زمان، هنوز بسيار زيبا و كامل است. اين كاروان‌سرا دو حياط در شمال و جنوب دارد و در هر يك از اين حياط‌ها چهار ايوان ساخته شده است. در اطراف حياط ها، اتاق‌های متعددی وجود دارد كه جای اقامت و استراحت‌گاه كاروانيان بوده است.
    مقبره‌های دوره‌ی سلجوقی به دو گونه‌ی مختلف به شكل برج و به شكل گنبد؛ ساخته شده‌اند. با طرح‌های چهار ضلعي، چند ضلعي، دايره يا ترك‌دار بيش‌تر مقبره‌های اين دوره دو طبقه‌اند. طبقه‌ی بالا مسجد و طبقه‌ی زير يا دخمه‌ جای دفن اجساد، مقبره‌ی سلطان سنجر در مرو و گنبد سرخ در مراغه، كه هر دو از آجر و كاشی و با طرح چهارضلعی ساخته شده‌، از نمونه‌های آن‌ها هستند. برج مدور در مراغه و سه گنبد در اروميه با طرح دايره‌وار و برج مهمان‌دوست دامغان و برج طغرل در شهر ری با طرح ترك‌دار. برج‌های خرقان و برج دماوند و گنبد علی در ابركوه و گنبد كبود در مراغه (هشت و ده ضلعی هستند).
    ظروف سفالينی سلجوقيان هم به زيبايی كاشي‌های آن دوره ساخته مي‌شد. ظروف باقی مانده از اين دوره از نظر تزيين و رنگ‌آميزی شامل ظروف مينايي، طلايي، فيروزه‌ای و ظروف سفيد هستند كه اغلب بدنه‌ی اين ظروف با مجالس بزم، رزم يا شكار مزين شده‌اند؛ به گونه‌ای كه می‌توان بهترين مينياتور زمان سلجوقيان را در روی ظروف سفالی آن مطالعه كرد. شيشه‌های دوره‌ی اسلامی كه آغاز آن (قرن هفتم و هشتم ميلادی) قرن اول قمری است، از آميختگی ميان تمدن‌های امپراتوری روم خاوری (بيزانس) و پارت و ساسانی، در ايران حاصل شده است.
    در اين زمان همراه با پيشرفت كلی و كيفی هنر سفال‌سازی و شيشه، صنعت فلزكاری نيز مانند ديگر هنرها راه كمال می‌پيمود. برخی از اين ظروف را به طور مشبک ساخته و برخی ديگر را با نقوش كنده‌كاری زينت داده‌اند. در اين صنعت، ترصيع‌‌كاری به ويژه نقره‌كوبی در تصاوير و كتيبه‌ها بسيار ديده مي‌شود. در اين زمان «خراسان» در امر توليد آثار فلزی دارای موقعيت ممتازی بوده است. ادامه‌ی اين هنر را مي‌توان در اين زمان در بين‌النهرين و در موصل پی گرفت. علاوه بر ظروف مفرغی و برنجي، آثار طلايی و نقره‌ای فراوانی از دوره‌ی سلجوقيان در دست است كه ثابت می‌كند جواهرسازی هم در اين زمان رونق داشته است.
    بافندگی از صنايعی است كه هميشه در ايران مقامی والا داشته و تكه پارچه‌ای كه از اين دوره به دست آمده است، حاكی از وجود صنعت پارچه‌های ابريشمی در دوره‌ی سلجوقيان است. اين پارچه‌ها چندان ظريف و زيبا هستندكه با تغيير نور تغيير رنگ می‌دادند. بر اين پارچه‌های سبک و نازک، طرح جانوران و خطوط كوفی ديده می‌شود. صنعت نساجی اين زمان از نظر بافندگی، ابتكار انواع طرح‌ها و زيبايی و تنوع رنگ‌ها به درجه‌ای عالی رسيده است و شهرهای ری، كاشان و يزد مراكز بزرگ و مهم بافندگی اين عصر بوده‌اند. صنعت قالی‌بافی هم در دوره‌ی سلجوقيان رواج داشته است. شكی نيست كه ايران در قالی‌بافی بزرگ‌ترين مركز خاور بوده و ديگر مراكز در اين فن از او تقليد و اقتباس كرده‌اند. كهن‌ترين قالی‌های معروف ايران مربوط به قرن ششم قمری در دوره‌ی سلجوقيان است. اما فراموش نبايد كرد كه فرش پازيريک در دوره‌ی هخامنشيان و هم‌چنين قالی چهار فصل يا بهارستان دوره‌ی ساسانيان از شاخص‌ترين نمونه‌های قالی هنری در ايران به شمار مي‌روند.
    معماری ايران در دوره ايلخانيان و تيموريان:
    مغولان هم چون سلجوقيان با خود متاع فرهنگی و فكری ناچيزی به ايران آوردند. اما در مواردی از صنعت و هنر به پايه‌ی بلندی رسيدند، از جمله مينياتورسازی و نقاشی و تذهيب كتاب از اين عصر آغاز شد. مغولان به تدريج در برابر هنرهای ايران تحت تاثير فرهنگ ايران و فرهنگ اسلامی قرار گرفتند و با پذيرفتن دين اسلام حامی علم و ادب و هنرهای اسلامی شدند، به طوری كه دربار آنان در بغداد، تبريز و سلطانيه مركز اهل علم و رجال ادب و هنر شد. شهرهای مراغه، تبريز و سلطانيه از مراكز مهم قدرت سياسی در اين عهد بودند. رصدخانه‌ی معروف مراغه و تاسيس شهر سلطانيه مربوط به اين زمان است. در اين دوره بناها، به ويژه ساخت مقبره‌ها و آرامگاه‌های برج مانند به همان شيوه‌ی دوره‌ی سلجوقيان ادامه يافت. هم‌چنين نقشه‌ی چهار ايوانی كه از پيش متداول بود، در دوره‌ی ايلخانيان نيز برای بناهای مذهبی مانند مسجد و بناهای غيرمذهبی مانند كاروان‌سرا به كار مي‌رفت.
    معماری دوره‌ی مغول، مانند دوره‌ی سلجوقيان هم جنبه‌ی عمومی داشت و هم جنبه‌ی محلی و همان طور كه بنای مسجد جامع اصفهان دوره‌ی سلجوقی برای معماران ديگر مساجد سرمشق بود، معماران دوره‌ی مغول روش‌های مراكز بزرگ مثل سلطانيه را اقتباس مي‌كردند و در كنار سنت‌های محلی به كار مي‌بردند. هم‌چنين در دوره‌ی مغول به تزيينات بناها بسيار توجه مي‌شد. اين امتيازات از مشاهده‌ی مسجد جامع ورامين، مسجد گوهرشاد مشهد و مسجد كبود تبريز به خوبی ثابت مي‌شود.
    سر درب مسجد ورامين با كاشي‌ها و آجرهای قهوه‌ای رنگ تزيين يافته است. اين مسجد نه تنها از لحاظ ساختمان عظيم و گنبد آجری آن اهميت دارد، بلكه به خاطر تزيينات كاشي‌كاری معرق و گچ بری و كتيبه‌های تاريخی آن جزو آثار مهم هنری ايران به شمار مي‌رود.
    مسجد گوهرشاد اگر چه سر درب و مدخل مستقلی ندارد و يكی از مجموعه بناهای آستانه‌ی امام رضا(ع) است، اما طاق عظيم ورودی آن مملو از كاشي‌كاری و كتيبه‌های مفصلی است. بنای مسجد گوهرشاد از هر جهت زيبا و كامل و يكی از شاهكارهای معماری دنياست. مسجد كبود تبريز از بهترين بناهای قرن نهم قمری است كه در زمان جهانشاه قراقويونلو به دستور دخترش بنا شده است. نقشه‌ی اين مسجد شباهت چشم‌گيری به نقشه‌ی مساجد عثماني‌ها دارد. اين مسجد اگر چه فاقد صحن و حياط مركزی است، اما صحن مركزی كه با گنبد پوشيده شده، به صورت چهار ايوانی ساخته شده است. ورودی مسجد با تزيينات كاشي‌كاری در كمال زيبايی و ظرافت زينت شده است. در اين كاشي‌ها رنگ‌های آبی روشن، آبی پررنگ، خاكستری و سبز چمنی و پررنگ به كار رفته و در برخی موارد گل و بوته و شاخه‌هايی با طلاكاری در آن ديده مي‌شود. كاشي‌كاری و رنگ‌آميزي‌ها در اين مسجد همان گونه استكه هنرمندان در تزيين و تذهيب صفحات كتاب‌ها به كار مي‌بردند.
    علاوه بر معماری مساجد اين دوران، بايد به مقبره‌ها يا آرامگاه‌های اين زمان هم اشاره كرد. مانند گنبد سلطانيه كه يكی از زيباترين بناهای اسلامی و شاهكاری از معماری دوره‌ی ايلخانی است. بنای عظيم گنبد سلطانيه يا مقبره‌ی سلطان محمد اولجايتو (خدابنده) در اوايل قرن هشتم قمری در نزديكی زنجان ساخته شده است. طرح بنای اين گنبد كه از بناهايی مانند مقبره‌ی اسماعيل سامانی و مقبره‌ی سلطان سنجر در مرو الهام گرفته، به عنوان سرمشق و مدل در بناهای ديگري، در ايران يا خارج ايران مورد استفاده قرار گرفته است. مانند مقبره‌ی امير تيمور و تاج محل در هند، گنبد غفاريه در مراغه، مقبره‌ی علاالدين در ورامين، مقبره‌ی تيمور در سمرقند هر كدام زيبايی خاص خود را به نمايش گذارده‌اند. تزيينات آجركاری و كاشي‌كاری رنگی گنبد غفاريه كه با طرح هندسی و گل بوته آرايش شده يا خطوط هندسی زيبای مقبره‌ی علاالدين توام با مقرنس‌های زير كلاهك مخروطی آن يا گنبد كاشي‌كاری فيروزه‌ای رنگ با طرح ترك‌دار در مقبره‌ی تيمور، از زيباترين و چشم‌گيرترين بناهای اين دوران هستند. جلوه‌های اين زيبايي‌ها را مي‌توان در ديگر بناهای اين دوره مثل كاروان‌سراها و مدرسه هم ديد. ايلخانيان برای توسعه و پيشرفت اقتصاد در نقاط كشور؛ به ويژه در ناحيه‌ی شمالی و آذربايجان تعداد بسياری راه‌های ارتباطی ساختند و برای آسايش كاروانيان در مسير اين راه‌ها و جاده‌ها كاروان‌سراهای بزرگ و زيبايی با توجه به اقليم احداث كردند. چون كاروان‌سراهای سرچم در بين راه زنجان و ميانه، يا رباط سپنج در 50 كيلومتری شمال شاهرود.
    دوره‌ی مغول از لحاظ هنري، مانند زمان سلجوقيان عصر ابتكار و ابداع نبود، با اين همه در پاره‌ای بخش‌های هنري، پيشرفت‌های عمده‌ای حاصل شد. در معماری به آرايش و تزيين بيش‌تر از طرح‌های جديد توجه مي‌شد. مينياتورسازی ايران و نقاشی كتاب از اين دوره آغاز شده و در آسمان هنر ايران درخشيد. فن كتابت و استنساخ كتاب در دوره‌ی تيموريان به اوج عظمت و كمال خود رسيده است.
    هم‌چنين بايد افزود كه بر قطعات باقی مانده‌ی ظروف سفالی لعاب دار اين دوران تاثير صنايع چينی كاملا مشهود است و مي‌توان چنين حدس زد كه از جمله كالاهای وارداتی در اين دوره ظروف چينی بوده است و سفال‌سازان ايرانی نيز به تقليد از اين ظروف پرداخته‌اند. اما در امر كاشي‌كاری بايد گفت كه در اين راه تكامل و پيشرفت بسياری صورت گرفت. در ميانه‌ی اين كاشي‌ها به طور معمول شكل انسان يا جانور به صورت لعاب داده و براق نقش شده است و نوشته‌ی دور آن به رنگ سفيد بر زمينه‌ی سورمه‌ای است. نيز در اين دوره، محراب‌هايی با كاشی ساخته شده كه در نوع خود بي‌نظيرند. به طور كلی مي‌توان گفت كه صنعت كاشي‌سازی با بهترين رنگ‌ها و لعاب‌ها و بريدن كاشی به قسمت‌های ريز برای تشكيل قطعات بزرگ موزاييك يا معرق در زمان مغول و به ويژه در عصر تيموريان تكامل يافت و به كمال درجه ترقی رسيد.
    Last edited by vahide; 11-07-2006 at 13:29.

  4. #14
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    درباره معماری استادیوم المپیك برلین
    استادیوم المپیك برلین در حدود ۷۰ سال قبل نیز در دوران رایش سوم به عنوان ورزشگاه اصلی یازدهمین دوره بازی های المپیك مورد توجه قرارگرفته بود. پس از گذشت سال های بسیار و بازسازی ها و تغییرات متعدد، این ورزشگاه به ورزشگاهی بسیار مجهز و نوین تبدیل شده است كه تنها بازی های فوتبال در آن برگزار می شود. اصلی ترین تغییر این استادیوم ساخت سقف جدید آن است. این سقف نه تنها فضای استادیوم را تغییر داده بلكه به صورت كلی مجموعه را متحول ساخته است.
    در سال ۱۹۱۲ بودجه ای به میزان ۲۵/۲ میلیون مارك برای احداث این استادیوم اختصاص داده شد. بزرگ ترین استادیوم آن روز دنیا در روز هشتم ماه ژوئن سال ۱۹۱۳ افتتاح شد و طبق برنامه ریزی های انجام شده، قرار شد تا میزبان بازی های المپیك ۱۹۱۶ باشد. ظرفیت این استادیوم ۳۰ هزار تماشاگر و مشابه آمفی تئاترهای رومی طراحی شده بود. این استادیوم دارای پلانی به شكل بیضی بود كه در ضلع شمالی با استخر شنای مجموعه در ارتباط بود.
    به دلیل آغاز جنگ جهانی اول، مسابقات المپیك در سال ۱۹۱۶ برگزار نشد. در سال های جنگ، این استادیوم به عنوان بیمارستان پشتیبانی ارتش آلمان مورد استفاده قرار گرفت. در سال ۱۹۳۰ كنگره كمیته بین المللی المپیك در شهر برلین برگزار شد و یك سال بعد تصمیم بر آن گرفته شد تا بازی های المپیك در سال ۱۹۳۶ در این شهر انجام شود. به همین منظور مارچ ورنر مامور شد تا این استادیوم را بر طبق استانداردهای لازم برای برگزاری مسابقات المپیك بازسازی كند. اما با توجه به اعتباری كه برگزاری این مسابقات برای كشور آلمان داشت، هیتلر تصمیم گرفت استادیومی جدید با تمام امكانات مورد نیاز برای مسابقات المپیك طراحی و احداث كند. از هیچ هزینه ای برای ساخت بهتر صورت این ورزشگاه دریغ نمی شد. در واقع تصمیم بر آن بود كه این استادیوم توجه جهانیان را به خود جلب كند.
    در سال ۱۹۴۹ اولین قدم ها برای بازسازی آن برداشته شد. برای رساندن استانداردهای موجود در استادیوم به استانداردهای جهانی برای برگزاری مسابقات جام جهانی ۱۹۴۷ راه حل های متفاوتی پیشنهاد شد كه مهم ترین آنها سقف استادیوم بود. در سال های اخیر نیز تغییراتی اساسی انجام گرفت تا این استادیوم كماكان قابل بهره برداری باشد.
    تغییرات ایجاد شده در استادیوم برلین پاكسازی نماهای قدیمی، بازسازی و تنظیم طبقه دوم جایگاه تماشاچیان، بهسازی و مرمت سازه نگه دارنده طبقه اول جایگاه، پایین بردن سطح زمین استادیوم، طراحی و نصب سقفی جدید بالای سر سكوی تماشاگران با جدیدترین سیستم های روشنایی و آكوستیك، به روز كردن و تعویض تمام تجهیزات فنی و ورزشی موجود، ساخت اتاق های ویژه برای شخصیت ها، ایجاد مسیرهای دسترسی زیرزمینی، احداث پاركینگ زیرزمینی به ظرفیت ۶۳۰ خودرو و فضای آماده سازی بازیكنان شامل پیست دو و میدانی اهداف كاملاً متفاوتی داشت. حفاظت یك بنای تاریخی كه برای نیازهای جدید مدرن شده است و تبدیل آن به یك زمین كه منحصراً برای بازی فوتبال آماده شده ولی مجموعه ای از فعالیت های متفاوت را در خود جای داده است از جمله این اهداف است.
    سازه طبقه دوم جایگاه تماشاچیان قابل حفظ و بازسازی بود اما بخش هایی از طبقه اول جایگاه تعویض شد. سطح زمین چمن استادیوم نیز ۵/۲ متر پایین رفت. در همین زمان دو ردیف صندلی به صندلی های جایگاه اضافه شد. به این ترتیب فاصله زیادی كه میان جایگاه تماشاگران و زمین بازی وجود داشت كمتر شد. برای نزدیك كردن تماشاگران به محل جدید زمین ده ردیف صندلی به ظرفیت ۱۵ هزار نفر به صندلی های استادیوم اضافه شد. در حال حاضر استادیوم برلین گنجایش ۷۵ هزار تماشاگر را داراست. محل ورود پیست ماراتن به درون استادیوم در بازسازی باز نگه داشته شده است و كماكان محور اصلی سایت كه استادیوم را به برج ناقوس متصل كرده، حفظ شده است. برای باز نگه داشتن ورودی پیست مارتن و با توجه به شرایط خاص عملیات ساختمانی كه می بایست در حین انجام بازی ها در ورزشگاه انجام می گرفت برای ساخت سقف سازه ای كنسولی و متشكل از اعضای خرپایی فولادی سبك انتخاب گردید. برای اجرای این نوع سازه نیاز بود تا بیست ستون برای تحمل بار ناشی از وزن سقف كنسول شده در طبقه دوم جایگاه تماشاچیان بر پا شود. برای اینكه این ستون ها كمترین اخلال را در دید تماشاگران طبقه دوم ایجاد كند تا حد امكان تلاش شد تا مقطع ستون ها به شكل كاملاً منحنی طراحی شود به همین دلیل ستون ها به شكل استوانه توپر ساخته شد.

    حمید یزدانی، حمید حسینمردی

  5. #15
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    آرمان‌گرایی در معماری تزیینی ایران
    فرهنگ و هنر معماری سنتی در ایران صورتی شفاهی داشته و از راه تعلیم حضوری و تقلید انتقال می‌یافته است. حافظان و ناقلان فرهنگ و هنر معماری گروهی هنرمند برخاسته از میان توده مردم كم‌سواد یا بی‌سواد بودند كه بیرون از عرصه آموزش‌های مدرسی و با بهره‌گیری از تجربیات و استعداد و ذوق هنری شخصی و ایمان و اعتقاد دینی استوار خود، مجموعه آثاری درخشان و پایدار در تاریخ فرهنگ معماری ایران اسلامی پدید‌ آوردند.
    در معماری تزئینی، هر نقش ورای ارزش صوری خود، دارای ارزشی برگرفته از فرهنگ و بیانگر عقیده و آرمان تداوم یافته مردم جامعه در نسل‌ها بود. آرایه‌های معماری از سویی ذهن بیننده را به زیبایی صوری و ظاهری نقش‌ها و نوع كاربری فضاهای بنایی كه نقش و نگارها بر دیوارهای آن نشسته، فرا می‌خواندند و از سوی دیگر دیدگاه بیننده را به قلمرو و راز و رمزهای فرهنگی و دینی پوشیده در مفاهیم نقش‌ها می‌گشودند.
    فرهنگ و هنر معماری سنتی در ایران صورتی شفاهی داشته و از راه تعلیم حضوری و تقلید انتقال می‌یافته است. حافظان و ناقلان فرهنگ و هنر معماری گروهی هنرمند برخاسته از میان توده مردم كم‌سواد یا بی‌سواد بودند كه بیرون از عرصه آموزش‌های مدرسی و با بهره‌گیری از تجربیات و استعداد و ذوق هنری شخصی و ایمان و اعتقاد دینی استوار خود، مجموعه آثاری درخشان و پایدار در تاریخ فرهنگ معماری ایران اسلامی پدید‌ آوردند.
    این گروه معماران هنرمند در نقش‌پردازی و آذین‌بندی بناها، هم در جنبه زیباشناختی نقش‌ها و هم به جنبه فرهنگی آنها نظر داشتند و در كار هنری خود سلیقه شخصی و الهاماتی را كه مخالف با روند عمومی باورهای فرهنگی مردم بود، دخالت نمی‌دادند و به پاس و حرمت پیشگامان معماری و سنت‌های فرهنگی، كارهای پیشینیان را تقلید می‌كردند و حتی المقدور از حوزه كار و اندیشه آنان پا فراتر نمی‌گذاشتند. «این شكیبایی و انكار نقش در همكاری با نسل‌های پیش، همواره یكی از منابع نیرو و اصالت هنر ایران در بهتری ادوار بوده است.» (پوپ، ۱۳۵۵: ۲۹).
    در معماری تزئینی، هر نقش ورای ارزش صوری خود، دارای ارزشی برگرفته از فرهنگ و بیانگر عقیده و آرمان تداوم یافته مردم جامعه در نسل‌ها بود. آرایه‌های معماری از سویی ذهن بیننده را به زیبایی صوری و ظاهری نقش‌ها و نوع كاربری فضاهای بنایی كه نقش و نگارها بر دیوارهای آن نشسته، فرا می‌خواندند و از سوی دیگر دیدگاه بیننده را به قلمرو و راز و رمزهای فرهنگی و دینی پوشیده در مفاهیم نقش‌ها می‌گشودند.
    به گفته یكی از مردم‌شناسان، این آرایه‌ها یك نظام نمادی «باز» آشكار را در برابر یك نظام نمادی «پوشیده» و پنهان قرار می‌دادند (برومبرژه، ۱۳۷۰: ۱۲۸). با دریافت مفاهیم نمادی نقش و نگارها در معماری تزئینی و ریشه‌یابی آنها می‌توان به شناخت ذهن و اندیشه معماران و در نتیجه به فرهنگ مردم و جهان‌بینی و آرمان‌های آنان دست یافت.
    ● منبع الهام معماران
    معماران سنتی ایران در خلق آثار هنری و ساخت و پرداخت نقش‌های آذینی، به طور كلی از دو منبع بزرگ و فیاض طبیعت و فرهنگ الهام می‌گرفتند. با آن كه طبیعت نقش و پایگاه برجسته‌ای در الهام‌بخشی و صورت‌بندی شكل‌ها در ذهن معماران داشت، اما نقطه نظر معماران در استفاده از پدیده‌های طبیعت، نمایش مطلق نمودهای طبیعی نبود، بلكه در بیشتر موارد، شكل‌های طبیعی زیست‌بومی وسیله و زبان هنرمند در القای مفاهیم و اندیشه‌های فرهنگی _‌ دینی و آرمان‌های جمعی مردم بود.
    در تاریخ معماری ایران، به عقیده آرتور پوپ، سه عامل در خلق آثار هنری بسیار مهم و موثر بوده‌اند:‌ نخست، فرهنگ و فرهنگ‌هایی كه ایران در دوره حیات تاریخی با آنها تماس داشته؛ دوم، دین و مذهب و طریقت‌های عرفانی؛ و سوم سنت‌ها كه با گذر زمان برهم انباشته و متراكم شده و هر نسل تجربه‌ها و سلیقه‌های نسل‌های پیشین را از راه تقلید حفظ كرده و در ایجاد هنر به كار برده است. (نك؛پوپ، ۲۵ _‌۲۷)
    در واقع، انگیزه اصلی معماران سنتی ایران در نقش‌پردازی و تزیین بناها، به خصوص بناهای مذهبی، بیان مفاهیم فرهنگی و باورهای دینی مردم جامعه همراه با برداشت‌های هنرمندانه خود بود. از این رو، این گروه هنرمند از نقش‌ها و شكل‌ها همچون نمادهای تصویری استفاده می‌كردند و با آنها آرمان‌های جمعی و جهان‌بینی دینی مردم را تخلید و تبلیغ می‌كردند. رسالت آنان در این كوشش، از سویی تقرب به درگاه الهی و به دست آوردن رضای خاطر خدا، از سوی دیگر حفظ و انتقال مظاهر علوی و عناصر معنوی _‌ قدسی فرهنگ از طریق ارایه این شكل‌ها به نسل‌های آینده بود.
    ● شیوه كاربرد الهامات
    معمران در به كارگیری الهامات خود و تجسم آنها به شكل‌های نمادین، از دو شیوه واقع‌گرایانه و آرمان‌گرایانه در معماری بناها استفاده می‌كردند.
    در شیوه واقع‌گرایانه، نگاه معمار مطلقا به ظرایف و زیبایی‌های طبیعی شكل‌ها و حجم‌ها در طبیعت زیست _ بومی بود و معمار از این شكل‌ها و حجم‌ها عینا در ساخت و ایجاد نقش‌ها تقلید می‌كرد. نقش‌ها را به دو صورت، یكی به صورت واقعی آنها در طبیعت و یكی دیگر به صورت انتزاعی، استلیزه به كار می‌گرفت. در ارایه صورت های انتزاعی، معمار خود را از بند تقید طبیعت آزاد و رها می‌كرد و با درهم ریختن شكل‌های واقعی و استحاله آنها، نقش‌هایی خاص پدید می‌آورد. نقش‌های اسلیمی گیاهی و نقش‌هایی مانند «پابزی» و «دم‌كلاغی»، از نمونه‌های نقش‌های انتزاعی هستند.
    در شیوه آرمان‌گرایانه، در حالی كه معمار از شكل‌ها و حجم‌های واقعی در طبیعت، در نقش‌پردازی استفاده می‌كرد، لیكن نگاهش به معانی و مفاهیم شكل‌های طبیعی در فرهنگ و راز و رمز‌های پوشیده و پنهان آنها در ذهن جامعه بود. در این شیوه آذین‌بندی، معمار می‌كوشید تا با حفظ جنبه‌های زیباشناختی پدیده‌های طبیعی، ارزش و نقش نمادین و آرمانی آنها را در جامعه ملحوظ بدارد.
    ● آذین‌بندی گیاهی
    تزئین معماری بناها با نقش درخت و گل و بوته به یك عقیده بسیار كهن درباره قداست رستنی‌ها و گیاهان در زندگی انسان ارتباط دارد. درخت در پنداشت مردم جامعه‌های قدیم مظهر حیات، باروری و قدرت بوده و برخی از آنها نقش مهم و برجسته‌ای در آئین‌ها و مناسك مذهبی مردم داشته است. الیاده معتقد است كه درخت «همواره به خاطر آن چه به وساطت آن مكشوف می‌شده و برای معنایی كه درخت متضمن آن بوده و بر آن دلالت می‌كرده، مسجود و معبود بوده است.» (الیاده، ۱۳۷۳: ۲۶۱).
    بسیاری از بناهای مقدس اسلامی با نقش درخت و گیاه و گل و بوته تزئین شده‌اند. درخت تاك یك نمونه از آرایه‌بندی بناهای مقدس با نقش گیاهی است. تاك در مشرق زمین «گیاه زندگی»، تصور می‌شده و نماد «كیهان» بوده است. نقش اسلیمی درخت تاك با شاخه و برگ و خوشه‌های انگور در درون طاق بزرگ محراب مسجد جامع نائین (سجادی، ۱۳۷۵: ۸۴)، و نقش درخت تاك بر فرورفتگی دیوار محراب مسجد جامع قیروان در تونس كه آن را با زر بر زمینه‌ای سیاه پرداخته‌اند، نمونه‌هایی از آذین‌بندی گیاهی به شمار می‌روند. بوركهارت (۱۳۶۵: ۱۳۳) نقش تاك در محراب قیروان را «مظهر خرد»، و «درخت دنیا»‌ دانسته است.
    نمونه‌ای دیگر از آذین بندی گیاهی با هدف آرمان‌گرایانه، بهره‌گیری از گیاه پیچك و انداختن نقش آن معمولا بر سردر فضاهای ورودی خانه‌هاست. معماران در انداختن نقش پیچك بر سردر ورودی، جدا از جنبه زیباشناختی این گیاه، به نیروی جاودانه و جنبه قدسیانه آن در فرهنگ عامه نیز نظر داشته‌اند. گیاه پیچك در فرهنگ مردم همچون حرز و تعویذی برای دور كردن ارواح خبیث و شریر به كار می‌رفت. نقش تزئینی پیچك بر سردر خانه‌ها، ساكنان را از چشم بد و آفت و بلا محفوظ می‌داشت (بلوكباشی، ۱۳۷۷: ۱۸۰ _ ۱۸۱)
    ● كتیبه‌بندی آذینی
    آذین‌بندی سردر فضاهای ورودی، دیوارها، درها، گنبدها و محراب‌ها در مساجد، زیارتگاه‌ها، آرامگاه‌ها، آب‌انبارها، سقاخانه‌ها، كاروانسراها و... با كتیبه و به قصد تبرك و تیمن و تقدس؛ از زمان‌های قدیم مرسوم بوده است. برای تزئین كتابه‌ها از آیات قرآنی، احادیث نبوی، ادعیه و اشعار غالبا مذهبی استفاده می‌كردند. كتابه‌ها را معمولا با خط تزئینی ثلث كه دور و تموج و زیبایی ویژه تزئینی دارد، می‌نوشتند و با نقش و نگارهایی بر زمینه گچ، چوب، كاشی و سنگ می‌انداختند.
    كتیبه نمای بناهای سقاخانه و آب انبار را با جملات دعایی و اشعاری در رثای شهید تشنه لب كربلا امام حسین (ع) و سقای كربلا حضرت ابوالفضل، و لعهن و نفرین قاتلان شهیدان دین تزئین می‌كردند.
    ● شمایل‌پردازی
    یكی دیگر از شیوه‌های نقش‌پردازی آرمان‌گرایانه در معماری سنتی ایران، شمایل‌نگاری روی دیوارهای برخی از بناها بوده است. هنر شمایل‌نگاری روی دیوار از زمان‌های بسیار كهن در میان معماران تزئینی این سرزمین رواج داشته است. در دوره پیش از اسلام به خصوص دوره ساسانی، هنرمندان بسیاری بودند كه دیوار ایوان‌ها و تالارها و تنه ستون‌ها را با چهره‌هایی از قهرمانان اسطوره‌ای و حماسی و صحنه‌هایی از داستان‌ها و افسانه‌ها نقش و نگارین می‌كرده‌اند.
    در دوره اسلامی نیز نقشینه كردن دیوار بناها با شمایل و با مضامین حماسی _ ملی و حماسی _ مذهبی رواج داشته است.
    منبع الهام نقاشان تزئینی بناها در شمایل پردازی‌های حماسی _ ملی، شاهنامه و چهره و پیكره قهرمانان و واقعه‌های حماسی‌ آن، مانند جنگ رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، رستم و اشكبوس و رستم و دیو سپید بود. این هنرمندان معمولا سردر ورودی و دیوارهای سربینه حمام‌ها، سردر كاروانسراها، دروازه‌ها، سراها، قیصریه‌ها، ورودی بازارچه‌ها، سردر زورخانه‌ها، دیوارهای درون قهوه‌خانه‌ها و ایوان‌ها و سقف‌های خانه‌های اعیان را متناسب با كاربری‌های اجتماعی _ فرهنگی هر یك از فضاهای این بناها، با صورت‌ها و پیكره‌های پهلوانان و صحنه‌های رزمی و بزمی نقاشی می‌كردند و می‌آراستند (بلوكباشی، ۱۳۷۵ : ۹۷ _‌۹۸).
    معماری بناهای شمایل نشان، انگاره‌هایی از واقعیت‌های تاریخی _ دینی و داستان‌های اسطوره‌ای _‌حماسی فرهنگ ایران‌زمین را در پیشگاه و نظر بینندگان نسل‌ها در توالی زمان مجسم می‌سازد. بنا بر نظر كیپنبرگ (۱۳۷۳: ۱۴۶) شمایل‌نگاری توصیفی از چگونگی قرائت تصاویر موجود در فرهنگ‌ها به كمك خود تصاویر است. شمایل نگاری ما را قادر می‌سازد كه بر این اساس، وجوه كشف ناشده روح ملی و جهان‌بینی را بازسازی كنیم.
    به جز آذین‌های گیاهی و كتابه‌ای و شمایلی، آذین‌های دیگری نیز در معماری سنتی ایران به كار رفته‌اند، كه نشان‌گر آرمان‌های فرهنگی _‌دینی مردم جامعه مسلمان ایران هستند. برای مثال معماران تزئینی برای جلوه‌گر ساختن هستی خداوند و نشان دادن مظهری از او در بناهای مقدس، از شیوه‌های گوناگون نقش‌پردازی در هنر معماری تزئینی بهره می‌جستند.
    همچنین در فرهنگ اسلامی، گنبد را مظهر آسمان و پایه‌های گنبد را مظهر زمین می‌پندارند. بوركهارت از گنبد و پایه چهارگوش نگهدارنده آن و مقرنس‌های میان گنبد و پایه‌ها، توجیهی بدیع و زیبا دارد. می‌گوید:‌«آسمان با حركت‌های مدور بی‌شمار و زمین با جهات چهارگانه همانند است. بنابراین، مقرنس‌ها با شكل كندو وارشان گنبد را كه نمادی است از آسمان، به پایه‌ها كه نمادی است از زمین، می‌‌پیوندد و حركت آسمانی را در نظام خاكی منعكس می‌كند. همو ثبات و بی‌تحركی كعب گنبد را در معماری جایگاه‌های مقدس، مظهر و نماد كمال و یا حالت ثبات و بی‌زمانی جهان معنا می‌كند. (بوركهارت، ۱۳۶۵: ۸۵).
    معماران سنتی در گزینش شكل‌های طبیعی برای نقشینه كردن بناها رسالت مهم و بزرگی در برابر فرهنگ و دین از سویی و مردم جامعه از سوی دیگر احساس می‌كردند. هدف و آرمان این هنرمندان دیندار و معتقد این بود كه با نقش و نگارهایی كه بر در و دیوار بناها می‌نشانند، پیوندی میان جهان ناسوتی یا خاكی و جهان لاهوتی یا معنوی برقرار كنند و از این راه رابطه‌ای میان مردم جامعه و نیروهای مقدس مینوی و ربانی و مقربان بارگاه الهی پدید آورند. از این رو، شكل‌ها و نقش‌های گیاهان، جانوران، جامدات و اجرام سماوی را غالبا بر اساس مفاهیم نمادی ویژه آنها در فرهنگ و جامعه برمی‌گزیدند و در معماری به كار می‌بردند. درك زبان رمزی این نقش‌ها و دریافت معانی و مفاهیم آنها بسیار دشوار و فقط برای شماری از فرهنگواران و دینداران جامعه‌ای كه این نقش‌ها در فرهنگ آن جامعه معنا گرفته، ممكن و میسور بود.

    كتاب‌نامه
    الیاده، میرچا، ۱۳۷۲. رساله در تاریخ ادیان. ترجمه جلال ستاری. تهران: سروش
    برومبوژه، كریستیان، ۱۳۷۰. مسكن و معماری در جامعه روستایی گیلان. ترجمه علاءالدین گوشه‌گیر. تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی وزارت فرهنگ و آموزش عالی.
    بلوكباشی، علی، ۱۳۷۵. قهوه‌خانه‌های ایران. تهران: ‌دفتر پژوهش‌های فرهنگی.
    بلوكباشی، علی، ۱۳۷۷. نقد و نظر: معرفی و نقد آثاری در ادبیات مردم‌شناسی. تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی
    بوركهارت، تیتوس، ۱۳۶۵. هنر اسلامی و زبان بیان. ترجمه مسعود رجب‌نیا. تهران:‌ سروش.
    پوپ، آرتور، ۱۳۵۵. هنر ایران در گذشته و آینده. ترجمه عیسی صدیق، تهران: مدرسه عالی خدمات جهانگردی و اطلاعات.
    خلج، منصور، ۱۳۶۴. «تكیه معاون الملك»، در تاریخچه نمایش در باختران تهران.
    ستوده، منوچهر، ۱۳۵۱. «سقاخانه آقاسید حسین»، در از آستارا تا استارباد. تهران: انجمن آثار ملی. (نیز نك: تصاویر شماره‌های ۱۶۷، ۱۶۹ و ۱۷۰ در همین كتاب).
    سجادی، علی، ۱۳۷۵. سیر تحول محراب تهران: سازمان میراث فرهنگی
    كیپنبرگ، اچ. جی، ۱۳۷۳. «شمایل نگاری و دین». ترجمه مجید محمدی. نامه فرهنگ. س۴، ش ۴.
    گدار، یدا، ۶۶ _ ۱۳۶۵. «امامزاده زید اصفهان»، در آثار ایران. نوشته آندره گدار و دیگران. ترجمه ابوالحسن سرومقدم.
    مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.
    همایونی، صادق، ۱۳۵۵. حسینیه مشیر. تهران: انتشارات سازمان جشن و هنر.
    علی بلوكباشی
    عضو شورای عالی علمی دائرهٔالمعارف بزرگ اسلامی

  6. #16
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    10

    سلام
    اين سايت راجع به آثار باستاني و معماري شهرهاي ايرانه البته به زبان انگليسي
    گالري عكس هم داره
    در كل سايت خوبيه

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ×××××××××××××××××××

    نميدونم چرا هيچكي اينجا نمياد!!!!!!!!!!!!!!!

  7. #17
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض گنبد در معماری ایران

    پوشش گنبد در ایران پییشنه ای دیرینه دارد . کمبود چوبهای استوار و کشیده که در حقیقت عنصر اصـلی پوشش تخت است ، سبب شده است که پوشش سغ sagh و گنبد روایی پیدا کند و بخصوص در دهانه های وسیع ترجای پوشش تحت را بگیرد . قدیمیترین شکل های منحنی در پوشش زیرین چغازنبیل متعلق به هزاره دوم دیده شده است .
    پوشش گنبد در ایران پییشنه ای دیرینه دارد . کمبود چوبهای استوار و کشیده که در حقیقت عنصر اصـلی پوشش تخت است ، سبب شده است که پوشش سغ sagh و گنبد روایی پیدا کند و بخصوص در دهانه های وسیع ترجای پوشش تحت را بگیرد . قدیمیترین شکل های منحنی در پوشش زیرین چغازنبیل متعلق به هزاره دوم دیده شده است .
    با وقفه طولانی در دوران هخامنشی معماری درخشانی با پوشش مرتفع و مسطح در اوج قدرت و کارائی جلوه دارد ولی چه قبل و چه بعد از آن بعلت فراهم نبودن شرایط خاص اقتصادی در این دوران آوردن چوب سدر از جبل عامل و ساج از گنداره همیشه میسر نبوده و در جنگل ها و جلگه های این سرزمین هم چوب مناسب پوشش پرورش نمی یافته است لذا طاقهای منحنی و گنبد جای اصلی خود را به عنوان یک پدیده ساختاری و اقلیمی در معماری ایران به آسانی پیدا می کنند .
    در متون موجود ، دیرینه ترین گنبدی که به آن اشاره می شود مربوط به دوران اشکانی و اوایل ساسانی است . این گنبد در شهر فیروز آباد و به قطر ۱۰/۱۶ متر بنا شده است . چنانچه ابن البلخی در توصیف شهر فیروز آباد و گنبدی که در میانه شهر برپا شده می گوید : اردشیر شهر فیروزآباد ، که اکنون هست بنا کرد و شکل آن مدور است چنانک دایره پرگار باشد . در میان شهر آنجا که مثلاً نقطه پرگار باشد دکهٔ انباشته برآورده است و نام آن ایوان کرده و عرب آنرا طربال گویند و بر سر آن دکه سایها ساخته و در میان گاه آن گنبدی عظیم برآورده و آنرا گنبد کیرمان گویند و طول چهار دیوار این گنبد تا زیر قبه آن هفتاد و پنج گز است و این دیوارها از سنگ خارا برآورده است و پس قبه عظیم از آجر بر سر آن نهاده و آب از یک فرسنگ از سر کوه رانده و به فواره بر این سر بالا آورده و دو غدیر است که یکی بوم پیر گویند و دیگر بوم جوان و بر هر غدیری آتشگاهی کرده است .
    در دوران ساسانی گنبدسازی آنچنان رواج می گیرد و تکامل می یابد که از آن پس تا امروز پوشش گنبدی از نظر ساخت و افزیر بصورت الگو و دستور العمل کلی مورد بهره برداری قرار می گیرد .
    روش گنبدسازی چه در دوران ساسانی چه در دورهٔ اسلامی آنچنان با استفاده از نظم دقیق ریاضی در شکل بندی و ساختمان و با کاربست شیوه های صحیح صورت می گیرد که در همه انواع ، گنبدها بدون احتیاج به گاه بست و کالبد و قالب در برابر همه نیروهای فشاری و رانشی به خوبی مقاومت می کنند ، گرچه در گوشه سازیها از اوایل دوران اسلامی تاکنون تحولاتی چند صورت گرفته است اما روش گنبدسازی در ایران همواره ویژگی اجرائی و فرهنگی خاص خود را دنبال کرده است . آنچه قابل ذکر است آنکه این ویژگی چه در شکل چه در اجرا ( نداشتن قالب ) آنرا با گنبدهای مشرق زمین همواره متفاوف می کند .
    ● تعریف هندسی گنبد
    در تعریف هندسی ، گنبد مکان هندسی نقاطی است که از دوران چِفدی مشخص حول یک محور قائم به وجود می آید . اما در زبان معماری : گنبد پوششی است که بر روی زمینه ای گرد برپا شود .
    گنبد از سه قسمت تشکیل شده است :
    ۱ـ گنبد خانه یعنی زمینه گنبد
    ۲ـ بَشن = هیکل یعنی قسمتی که روی زمینه ته رنگ به صورت مکعب بالا می آید و یک یا دو طرف آن باز است ( در گنبدهای قبل از اسلام هر چهار طرف به دهانه های باز منتهی می شد . )
    ۳ـ چپیره = جمع شده
    از آنجائیکه در معماری ایرانی به ندرت به ته رنگ گرد بر می خوریم و معمولاً قسمت انتهائی بشن به شکل ، مربع و گاهی مستطیل است با چپیره کردن آنرا تبدیل به دایره می کنند بعد گنبد روی آن سوار می شود . به همین دلیل مرحله چپیره شدن در گنبدسازی شایان توجه است زیرا امکان داشتن زمینه گرد است که اجرای نهایی پوشش گنبد را میسر می سازد .
    معمولاً در نقشه هائی که پوشش به صورت گنبد طراحی می شود زمینه را به شکل مربع در نظر می گیرند تا به سادگی بتوان آنرا تبدیل به ۸ و ۱۶ و ۳۲ و بالاخره دایره کرد .
    گنبد سازی در ایران به ندرت روی زمینه مستطیل نزدیک به مربع هم اجرا شده است در این صورت مستطیل تبدیل به ۶ و ۱۲ و سپس بیضی نزدیک به دایره می شود و گنبد روی بیضی قرار می گیرد . به این نوع گنبد که مقطع افقی آن به جای دایره بیضی است کمبیزه گفته اند . از نمونه های این نوع گنبد با ته رنگ بیضی مسجد حاج رجبعلی تهران و امامزاده زید بن علی در ورامین قابل ذکرند .
    ● چپیره
    ▪ چپیره سازی در گنبد به دو بخش عمده تقسیم می شود :
    ▪ گوشه سازی = گوشه بندی
    ▪ شکنج = چین و چروک
    ▪ گوشه سازی یا گوشه بندی یعنی ساختن و تبدیل کردن شکل چهار گوشه بشن به هشت گوشه و به ترتیب ۱۶ و ۳۲ و ۶۴ گوشه و بالاخره دایره و با تبدیل کردن شکل مستطیل نزدیک به مربع به ۶ و ۱۲ گوشه و بالاخره بیضی است . در حالت اخیر مستطیل بشن باید نسبت اندازه های اضلاعش طوری باشد که به راحتی قابل تبدیل به شش گوشه شود مثلاً نسبت ۴ و ۴/۳ قابل تقسیم است . البته با استفاده از کاربندی انواع زمینه های مرسوم در معماری ایرانی را می توان به نحو مطلوب تبدیل به دایره کرد که در مباحث آینده جداگانه بررسی خواهد شد .
    ● گوشه سازی خود شامل دو بخش است :
    ۱- اسکنج یا سِکُنج
    ۲- ترمبه یعنی جمع شده
    اولین گوشه سازیها توسط چوب انجام شده و حتی خود گنبد هم با چوب اجرا گشته است . بهترین موارد مثال را در ابیانه می توان دید .
    دراراک هم در کاروانسرای حاج علیقلی نمونه دیگریست . کاروانسرای کاشانی هم ( در اراک ) به هـمین طـریقه سـاخته شده است . طـرز اجـرا چنین بوده که چـوبها را در گوشـه های بـشن سوار می کردند و هـمین طور روی هم می چیدند تا مثل سبد جمع می شد و به صورت گنبد چوبی در می آمد .
    در معماری ارمنی از این نوع گنبد زیاد به چشم می خورد . فضای زیر این گنبدها را معمولاً بزرگترین اطاق تشکیل می دهد . در خانه های روستائی نیز پوشش بزرگترین اطاق که معمولاً تنور هم در آن قرار دارد به صورت گنبد چوبی است .
    چوبهای موجود در ایران از استحکام کافی برخوردار نیست و معمولاً برای پوشش دهانه های ۵/۲ تا ۳ متر به کار می رود به همین دلیل در معماری پیشین ایران در زمان هخامنشیان برای پوشش تخت جمشید از جبل عامل لبنان درختهای کنار بسیار قطور و مرتفع را آوردند . چون این حمل و نقل چوبها مستلزم هزینه ای سنگین بود در دوران اشکانی این کار متروک شد و به جای پوشش تخت از پوشش سغ استفاده کردند .
    متاسفانه از معماری دوران اشکانی که در واقع پوشش سغ آغاز می شود در داخل ایران نمونه ای بجای نمانده است . در خارج از محدوده ایران کنونی به یکی دو نمونه از پوشش سغ بر می خوریم که یکی hattra یا الحضر است و دیگری کاخ آشور و ایندو نیز چهره روشنی از چگونگی پوشش به دست نمی دهند .
    در بازه هور خراسان بین خواف و نیشابور گنبدی دیده می شود که گوشه سازیهای آن با چوب ساخته شده و خود گنبد با سنگ لاشه . بنا متعلق به اواخر دوران اشکانی یا اوایل ساسانی است و در مجموع ناچیزتر از آنست که ما را به قضاوتی کلی در این باب رهنمون شود . لذا از گنبدهائی که همه مصالح آن از چوب بوده فقط خاطره هائی باقیست . شاید ابیانه بهترین تجلی گاه آن باشد .
    گوشه سازی با چوب نیز به تدریج در بسیاری از نقاط ایران متروک شد و علت عمده و اصلی آن موریانه خیز بودن زمین های ایران داخلی ( ایرانشهر ) بوده و هست .
    قدیمیترین نمونه بجای مانده از گوشه سازی با چوب در بازه هور است که قبلاً اشاره شد .
    در فهرج یزد هم با اینکه منطقه به شدت موریانه خیز است ( احتمالاً به علت رواج چوب در منطقه شهدای فهرج ) زیارتگاهی به چشم می خورد که گوشه سازی پوشش آن ، از چوب بوده است . چوب گوشه ها توسط موریانه به کلی از بین رفته ولی خشت های پشت آن به نحو معجزه آسایی باقی مانده است و از خود گنبد نشانی دیده نمی شود .
    در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم در منطقه خراسان حدود مشهد و طوس و اطراف آن و در مناطق کوهستانی کرمان که موریانه کمتر است استفاده از پوشش چوبی رواج می یابد .
    نمونه این گوشه سازی با چوب بقعه شاه نعمت الله ولی در کرمان است و در این بنا برای گوشه سازی با یک تخته ، شانزده ضلعی را به ۳۲ ضلعی تبدیل کرده اند . در گنبد هارونیه طوس نیز همین عمل تکرار شده است . در مسجد جامع قزوین از تخته استفاده کرده اند ( گنبد قدیمی مسجد ) .
    با اینحال نمونه های فوق انگشت شمارند و باید گفت که به علت اشکالات گوناگون استفاده از چوب منسوخ می شود .
    بطوریکه گفته شد نوع اول گوشه سازی اسکنج است . اسکنج متشکل از دو طاق اریب است که همدیگر را در یک نقطه قطع کرده باشند . شیوه زدن طاق ممکن است بصور مختلف رومی ، ضربی ، چپیله ( لاپوش و تیغه ای ) باشد در هر حال تقاطع دو طاق این نوع گوشه سازی را به وجود می آورد . ذکر این نکته ضروری است که بارهای وارد بر گنبد به این گوشه ها منتقل نمی شود . به همین دلیل هم ، نوع اجرای گوشه سازی تأثیری در چگونگی افزیر گنبد ندارد .
    ● ترمبه = سرمبه = سلمبه
    نوع دوم گوشه سازی به صورت ترمبه است در هیچ یک از لغت نامه های ایرانی به کلمه ترمبه بر نمی خوریم . لغتی به صورت ترکیب طاق و طرمب آمده است که معنای آنرا پشت هم اندازی و طاق روی طاق سوار کردن نوشته اند حال آنکه خود لغت ترمبه به معنی ، یک چیز جمع شده ، عمده ، پیش آمده ، تریده ( به طرف جلو سریده شده ) است . در واقع ترمبه همان معنی اسکنج را دارد که کنج پیش آمده باشد .
    ترمبه بر عکس سکنج به چهار طریقه پوشش می شود : ۱ـ گوشه سازی با چوب به شکل جلو آمده که حالت خاص و استثنائی ترمبه تلقی می شود . و سه طریق دیگر به شکل سغ یعنی پوشش منحنی شکل است که شامل فرمهای زیر می شود :
    ۱ـ فیلپوش
    ۲ـ ترمبه پتگین = پتکین patkin
    ۳ـ ترمبه پتگونه یا پتکانه ( پتکانه صحیح تر است )
    ● فیلپوش
    برای اجرای فیلپوش مثل صدف حلزون از گوشه ( نقطه صفر ) شروع می کنند و لایه های طاقی را روی همدیگر می پوشانند و سوار می کنند تا به حد مطلوب برسد ( یعنی منتهی به جائی شود که مربع را تبدیل به هشت ضلعی می کند ) .
    در واقع فیلپوش به پوشش گوشهٔ دیوار که از کنج شروع می شود و بین دو دیوار متقاطع قرار می گیرد اطلاق می شود . در قلعه دختر فارس ترمبه گنبد را به شکل فیلپوش زده اند ، نمونه خوب دیگر که هم اکنون نیز قابل مشاهده است ، گنبد کوچک بی بی شهربانو نزدیک ری است ، بنا تعلق به دوران آل بویه دارد . زیر گنبد کوچک را با لایه های آجری مثل چپیره روی هم چیده اند تا به نقطه مورد نظر برسند .
    در بناهای قرون پنجم و ششم این نوع گوشه سازی معمول بوده است . در مسجد جامع شیراز متعلق به دوران صفاری انواع ترمبه ها اجرا شده بود ولی متأسفانه تمام بنا نوسازی شده و اثری از معماری قدیمی دوران اصلی برجای نمانده است . تنها ماخذ ، عکس های قبل از خراب کردن مسجد است که در کتاب پوپ آورده شده است .
    نمونه دیگر به صورت چهار تا چفته در قسمت روبروئی شبستان مسجد جامع فهرج متعلق به نیمه اول قرن اول هجری است . گوشه سازی ترمبه است و اجرای روشنی است بر اینکه چگونه خشت ها را رویهم چیده اند تا شکل فیلپوش بدست آید .
    پیش از اسلام ترمبه ها و سکنج ها را به صورت (( نماندن )) اجرا می کردند به این ترتیب که گوشه ها را می نماندند تا به حد دایره قاعده گنبد مورد نظر برسد . در این صورت ارتفاع خیلی زیاد می شد ولی از آنجائیکه در آن دوران معماران ابائی نداشتند که بلندای گنبد از حد مقیاس دید انسانی بیشترباشد مشکلی پیش نمی آمد . ولی بعد از اسلام که سعی در کوتاه کردن پوشش می شد ، گوشه سازی به گونه ای اجرا شد که بتوان شکل چهار گوش بشن را به هشت گوش تبدیل کرد بدون آنکه ارتفاع پوشش از حد مطلوب بالاتر رود . از نمونه بناهای پیش از اسلام که مربع بشن را به هشت ضلعی تبدیل کرده اند تنها کاخ بیشابور برجای مانده است که از چگونگی پوشش گنبد این تنها نمونه هم ، نشانی در دست نیست .
    در قلعه دختر و آتشکده فیروزآباد هیچ یک از بشن های مربع تبدیل به هشت گوش نشده است . در آتشکده فیروزآباد گنبدهای طرفین بنا کومبیزه است ولی بجای تبدیل شش ضلعی به دوازده ، تنها گوشـه ها را نـمانده اند تا به دایره رسـیده اند و در این تـبدیل با بالا رفتن ارتفاع فضا باشکوه تر جلوه گر شده است .
    گاهی در بناهای قبل از اسلام شکل بشن را هشت و نیم هشت می کردند و بعد آنرا می نماندند تا به دایره تبدیل شود . ولی در بنای بیشابور شکل دقیق هشت ضلعی را می بینیم . در تالار تشریفات بنا برای بدست آوردن هشت کامل دوتا مربع را در هم تقاطع داده اند بدین ترتیب که از ادامه اقطار مربع اول مربع دوم را ساخته اند این تداخل شکل دقیق هشت گوش را به وجود آورده است ( این شکل امروزه بنام ستاره محمدی مشهور است ) . چون در محاسبات ریاضی رادیکال ۲ عدد دقیقی نیست تنها به صورت ترسیم هندسی امکان دست یابی به هشت ضلعی دقیق میسر است لذا معماران نیز از طریقه ترسیم استفاده کردند .
    ● ترمبه پتگین = پتکین patkin
    پتکین نوعی گوشه سازی است که فرانسویها به آن Encorbellement گویند . به معنی پیش آوردن تدریجی دیوار .
    در خوزستان به خصوص دزفول برای این نوع گوشه سازی لغت زیبای ( تونگان ) یا ( تونجه ) را به کار می برند این کلمه معمولاً بجای بالکن می آید اما برای گوشه های دیوار که شکلی پیش آمده دارند نیز مصطلح است .
    در خوزستان گوشه های دیوار را اول پخ می کنند ( برای ایجاد سایه بیشتر این گوشه ها معمولاً تنگ هم است ) تا رفت و آمد در کنار آنها بخصوص در کوچه ها آسانتر باشد بعد از بالا آمدن دیوار از ارتفاع معینی که موجب اختلال در رفت و آمد نشود دوباره آجرها را پیش می کنند تا به صورت مکعبی که در نقشه اصلی لازم آمده در آید . به این پیش آمدگی تونگان ( تونگون ) می گویند .
    در مناطق دیگر ایران به نعلبکی زیر گلدسته مناره ها هم تونگان می گویند ( جائیکه قطر مناره زیاد می شود و گلدسته را روی آن سوار می کنند ) در اینجا تونگون یا تونگه به معنی طبق است . اصطلاح دیگر این شکل به طور عام پتکین است به معنی پیش نشاندن .
    بهترین نمونه های گوشه سازی پتگین را در ناحیه کُمش ، سمنان ، دامغان ، بسطام و قسمتهائی از غرب خراسان می توان دید .
    مثال روشن امامزاده جعفر دامغان است ( در نزدیکی بنای چهل دختران دامغان ) . این زیارتگاه را به اشتباه متعلق به قرن ششم یا هفتم هجری دانسته اند در صورتی که قدمت بنا خیلی بیشتر است و باید آنرا همزمان با بنای اولیه آستانه حضرت رضا ( ع ) دانست . گنبد امامزاده و پتکانه اش هر دو از خشت ساخته شده اند .
    گنبدهای زنگوله درکُمش دامغان هم با خشت درست شده و ترمبه پتگین دارد . یکی دیگر از پتکانه های زیبا و نمایان که هنوز شکل خود را حفظ کرده است در گوشه سازی گنبد خانقاه شیخ علاء الدوله بیابانکی واقع در صوفی آباد سمنان به چشم می خورد . گنبد بنا فرو ریخته و یکی از پتکانه ها محفوظ مانده است . ترمبه فیلپوش را در همه جای ایران می توان دید ولی فراوانی این نوع پتگین در ناحیه کمش است . در خنج و لارستان فارس هم نمونه هائی موجود است .
    ● ترمبه پتگونه یا پتکانه ( پتکانه صحیح تر است )
    شکل پتکانه به چند ردیف طاقچه می گویند که روی هم سوار شده و جلو آمده باشند تا ترکیب گوشه بندی را کامل کنند . مثلاً در صفه صاحب مسجد جامع اصفهان چند ردیف طاقچه روی هم سوار شده اند که شبیه به مقرنس شده اند ولی در واقع مقرنس نیستند .
    اغلب ترمبه ها را تا قرن چهارم هجری پتکانه می کردند . پتکانه معنی کانه یا طاقچه روی طاقچه را می دهد . ( که به آن طاقچه بندی هم می گویند )
    سر در گنبد قابوس را قدیمیترین مقرنس نامیده اند ولی بجای مقرنس پتکانه است .
    برای سـاختن پتکانه در محل مورد نظر ابتدا یک تویزه می سازند به این تویزه کوزه بند یا دوره بند ( دوره = کوزه ) و هم وزن با آن گویند که در لبه کار گذاشته می شود بعد در داخل ، طاقها را روی هم سوار می کنند .
    از دوره تیموری به بعد بسیاری از پتکانه ها را با روسازی کاشی و غیره ساختند ولی نوع زیبای آن بافت پتکانه با خود آجر است .
    در نظر اول پتکانه بسیار شبیه مقرنس است و با آن اشتباه می شود تفاوت عمده این دو در نوع آجر است . مقرنس از سقف آویخته می شود به همین مناسب به آن چفت آویز هم می گویند ولی پتکانه روی پای خـودش می ایستد و آویخته نمی شود برای ساختن آن اول طاقچه های پائینی را درست می کنند و طـاقچه های بالائی روی سری پائینی می نشیند ولی مقرنس از سقف شروع به تدریج پائین می آید . از قرن چهارم تا اوایل قرن پنجم هجری پتکانه ها شکلهای بسیار متنوعی پیدا کردند .
    یکی از قدیمیترین ترمبه های پتکانه در بناهای دوازده امام یزد دیده می شود که توسط سرهنگان ابوجعفر کاکویه که شیعی مذهب بود ساخته شد کتیبه بنا ، نقاشی آنجا را پانزدهم رمضان ۴۲۹ هجری معرفی می کند . لذا ساخت بنا قطعاً تاریخی متأخرتر دارد . در گنبد تاج الملک یا گنبد خاکی مسجد جامع اصفهان نیز ترمبه ها پتکانه هستند . ضمناً در اجرای پتگانه بدون اجرای دوره بند ابتدا طاقها را روی هم سوار کرده اند و در پایان کار یک طاق روی همه زده اند که گنبد نهائی روی آن آمده است .
    ● شکنج = چین و چروک
    ▪ بگونه ای که ذکر آن گذشت چپیره شامل دو قسمت است :
    ۱ـ گوشه سازی که شرح آن آمد ۲ـ شکنج که به چین و چروکهائی که در گوشه گنبد ایجاد می کنند اطلاق می شود این چین ها جهت تبدیل زمینه مربع ، به دایره یا زمینه مربع نزدیک به مستطیل ، به بیضی است .
    شکنج به دو گونه اجرا می شود :
    ۱ـ طاق بست یا طاق بندی ۲ـ کاربست یا کاربندی
    طاق بندی و کاربندی از لحاظ قدمت تاریخی مثل سکنج و ترمبه مشابه همدیگرند و هر دو در یک دوره و در کنار هم معمول شده اند .
    قبل از اسلام چون در بناها محدودیت ارتفاع مطرح نبود شکنج تنها به این صورت اجرا می شد که در گوشه های مربع بشن ، دیوار را پیش می نشستند تا تدریجاً قاعده گنبد به دایره یا بیضی نزدیک به دایره تبدیل شود پس از آن خطی کمربندی مثل گریوار روی آن قرار می دادند این گریوار معمولاً با آجر دندانه موشی اجرا می شد سپس گنبد روی آن قرار می گرفت ولی پس از اسلام به منظور دست یابی به ارتفاع کوتاهتر و کاربرد مصالح کمتر ، چپیره گنبد را با استفاده از طاق بندی یا کاربندی به دایره تبدیل کردند .
    ● طاق بندی یا طاق بست
    طاق بندی به ساختن طاقچه روی طاقچه اطلاق می شود و طرز اجرا به این ترتیب است که از بشن گنبد به بعد گوشه ها را به تدریج یک کلوک پیش می کنند به این ترتیب دهانه از هر چهار طرف جلو می آید و نتیجتاً محدودتر و تنگ تر می شود بعد با اجرای هشت طاق ( چهار طاق در گوشه ها و چهار طاق در چهار طرف وسط دهانه مربع ) زمینه را به هشت ضلعی تبدیل می کنند .
    برای تبدیل هشت ضلعی به ۱۶ روی هم طاق یک (( بَرنخَش )) درست می کنند . برنخش طاقی است شبیه به کلیل که به دیواره های طرفین اتصال دارد ( چون طاقی آمودی و غیر باربر است . ) در ایجاد برنخش یک کلوک جلو می نشینند تا دهانه را تنگ تر کنند . روی برنخش را پیکانه یا پیکانی می سازند که در واقع مکمل برنخش است .
    حد فاصل بین پیکانی ها را با سنبوسه پر می کنند سنبوسه ها مثلث های منحنی الاضلاعی هستند که شکـل نهائـی را تقریبـاً به دایـره نزدیـک می کننـد پـس از اجرای سنبوسه دوباره یک کلوک پیـش می نشینند و گریوار را می سازند . از گریوار به بعد آهینانهٔ گنبد شروع می شود .
    معمولاً کتیبه های زیر گنبد روی گریوار ساخته می شود . لازم به یادآوریست که با ایجاد سنبوسه شکل بشن از ۱۶ ضلعی به ۳۲ ضلعی تبدیل می شود .
    ● كاربندی یا كاربست
    نوع دیگر شکنج کاربندی است که از لحاظ اصول اجرا شباهت تام با طاق بندی دارد و بدون اینکه ارتفاع گنبد زیاد شود تبدیل چهارگوش بشن به دایره میسر می گردد . به نظر می رسد اجرای کاربندی زیر گنبد از نواحی یزد و اطراف آن به سایر نقاط برده شده باشد و اطلاق کاربندی یزدی به این نوع اجرا احتمالاً به همین دلیل است .
    طرز کار کاربندی مثل طاق بندی است به این ترتیب که با اجرای هشت طاق در گوشه ها و وسط دهانه زمینه مربع را به هشت گوش تبدیل می کنند از این مرحله به بعد با اجرای یک کاربندی روی این طاقها هشت ضلعی یکباره به ۳۲ ضلعی تبدیل می شود و برای زدن گنبد کافیست که روی تیزه های کاربندی گریوار بگذارند تا گنبد روی آن سوار شود .
    گاهی با استفاده از کاربندی حتی نیاز به اجرای هشت طاق اولیه برای تبدیل زمینه به هشت ضلعی نیست به این ترتیب از ابتدای کار روی بشن چهارگوش ، یک کاربندی اجرا می کنند . نمونه مورد فوق در گنبد خانقاه بندرآباد یزد دیده می شود . در گنبد شیخ جنید در توران پشت یزد همین اجرا به صورت ساده تر دیده می شود .
    کاربندی خود به تنهایی نیاز به بحثی ویژه و مفصل دارد که ذکر آن در این مبحث ضروری نمی نماید . ولی از لحاظ شناخت کاربندی یزدی که همان کاربندی زیر گنبد است لازمست ولو بطور مختصر به آن اشاره گردد
    بطوریکه در شکل دیده می شود یک کاربندی معمولی متشکل از بخشهای زیر است :
    ۱ـ یک سری سنبوسه ( مثلث های منحنی الاضلاعی که قبلاً به آن اشاره شد ) که بالاترین قسمت کاربندی را تشکیل می دهند .
    ۲ـ یک یا چند ردیف شاپرک ( چهارضلعی های منحنی الاضلاعی ) که قسمت های میانی را درست می کنند .
    ۳ـ یک سری پا باریک ( چهارضلعی های انتهایی که منتهی به پا طاق می شود ) .
    در کاربندی یزدی فرم کاربندی هر چه ممکن است ساده می شود و از تعداد شاپرکیها کم می شود به حدی که گاهی به کلی شاپرکیها حذف شده و روی پا باریک ها سنبوسه سوار می کنند که نمونه آن در مسجد شاه ولی تفت دیده می شود . در این وضعیت پا باریک ها از وسط نصف شده و دو نیمه با یکدیگر فصل مشترک خطی پیدا می کنند . به هر یک از این نیمه های پا باریک سوسنی گویند .
    از مدارک موجود بر می آید که این شکل از یزد توسط معمارانی که برای جهانشاه قراقویونلو کار می کردند به کاشان می آید و رایج می گردد . دالان و سردر کاروانسرائی جنب مسجد میرعماد کاشان که از تناسباتی بسی زیبا برخوردار است نمونه کاربندی یزدی در کاشان است . و مسجد کبود تبریز را باید نمایانگر رواج و کمال این شکل در تبریز دانست . و نیز نمونه خوب آن در مسجد شیخ لطف الله نـمایان است . بتـدریج استفاده از کاربندی یزدی چنان فراوان شد که هر زمان و هر جا گنبدی می ساختند اکثراً شکنج آنرا به همین گونه اجرا می کردند .
    طاق بندی و کاربندی زیر گنبد گرچه در یک دوره پدید می آیند و با هم ادامه پیدا می کنند ولی در قرن هشتم هجری رواج طاق بندی بیشتر می شود بطوریکه اکثراً گنبدهای این دوره روی طاق بندی سوارند . از نمونه های موجود باید گنبد سیدرکن الدین یزد ، چهار گنبد خشتی یزد ، گنبد تاج الملک یا گنبد خاکی مسجد جامع اصفهان را نام برد .
    با پایان بحث گوشه سازی ساختن کاسه گنبد را مطرح می کنیم .
    گنبدهای ایران از دو پوسته ساخته شده است ۱ـ پوسته درونی ۲ـ پوسته بیرونی
    پوشـش درونی گنـبد روی به سـمت فـضای داخلی دارد و سـطح خارجـیش مـعمولاً مضرس است و ( بطوریکه در صفحات بعد خواهد آمد بدلایل مسائل ساخت و افزیر سازه ) به صورت پله پله ساخته می شود . به پوشش درونی (( آهیانه )) یا کُدُمبه گویند و پوشش بیرونی را (( خود )) می نامند .
    ▪ بدیهی است که خود بر هم بر سه گونه است :
    ـ صورتی از اجزا که دو پوسته کاملاً به هم پیوسته اند . یعنی خود بلافاصله روی آهیانه قرار می گیرد و فقط نوک گنبد در خود تیزه پیدا می کند تا شیب گاهی برای راندن برف و باران و غیره داشته باشد .
    بهترین نمونه در اوج کمال و زیبائی برای چنین گنبدهائی ، گنبد شیخ لطف اله اصفهان است این گنبد از لحاظ اجرا نوعی ویژگی دارد و آن اینست که بر خلاف سایر گنبدها آهیانه روی اَربانه سوار است . در گرداگرد اَربانه پنجره های مشبکی دیده می شود که کار نور رسانی را انجام می دهد . به دلیل وسعت دهانه چفد خود و آهیانه چمانه است .
    ● گنبدهای دوپوسته میان تهی
    در این وضعیت آهیانه و خود تا ناحیه شکرگاه یعنی زاویه ۵/۲۲ درجه نسبت به سطح افقی کاملاً به هم پیوسته اند و از این قسمت به بعد دوپوسته تدریجاً از هم فاصله می گیرند و جدا از هم کار می کنند . گنبد مسجد جامع اردستان ( ۵۵۵ هجری ) یکی از قدیمیترین گنبدهای دوپوسته پیوسته میان تهی است . بسیاری از گنبدهای قرن هشتم هجری را نیز به این صورت ساخته اند . یک نمونه خوب ، گنبد سیدرکن الدین یزد است که در ساخت آن از ناحیه شکرگاه تا تیزه گنبد هیچ گونه پیوندی بین دوپوسته دیده نمی شود . اما در کرمان اکثراً بین دوپوسته صندوقه شده است .
    برای صندوقه کردن چهار تا آجر را به صورت عمودی کنار هم می گذارند و روی آنها با آجر دیگری می پوشانند این صندوقه ها را در چند جا بین خود و آهیانه ایجاد می کنند . در این حالت گنبد از لحاظ افزیر مثل گنبد دوپوسته پیوسته است فقط سبک تر اجرا شده است . در واقع فضاهای خالی بین صندوقه ها از بار اضافه گنبد می کاهد .
    در گنبد مسجد جامع یزد از شکرگاه تا تیزه دیوارکهائی به صورت چند دایره متحدالمرکز روی آهیانه سوار کرده و خود را روی آن تکیه داده اند . اصطلاحا ً به این نوع ساخت کنوبندی گویند ( این دیوارکها حدود یک تا ۵/۱ آجر است . )
    در گنبد سلطانیه بر خلاف مسجد جامع یزد که پس از ساختن آهیانه دیوارک ها را ساختند همزمان با سـاختن آهیانه دنـده هائی در قـسمت های مـختلف آن ایـجاد کرده سپس خود را روی آن بنا داشته اند .
    در گنبدهای پیوسته میان تهی اکر بین خود و آهیانه از ناحیه شکرگاه به بعد هیچ اتصالی نباشد چفد گنبد داخلی معمولاً خاگی و چفد گنبد بیرونی شبدری خواهد بود .
    ● گنبدهای دوپوسته كاملا از هم گسسته یا گسیخت
    در چنین ترکیبی خود و آهیانه کاملاً از هم جدا هستند . از نمونه های اجرای خوب ، گنبد حضرت رضا ( ع ) و گنبد مسجد امام اصفهان است . در هر یک از این بناها خود و آهیانه فاصله نسبتاً زیادی از همدیگر دارند در این گنبدها برای نگه داشتن خود روی آن سوار شود این دیوارکها به نام خشخاشی معروف است . در اصفهان اصطلاح پرده را به کار می برند . هر دو پره مقابل را به هم وصل کرده و در آخر کار همه را در مرکز مهر می کنند . تا از نظر تقسیم بارها و نیروهای وارد بر گنبد دوپوسته با هم کار کنند و در مجموع گنبد یک پارچه شود .
    اگر یک پَره در جائی قرار گیرد که مانعی برای ایجاد روزن در همان نقطه باشد به جای یک پره دو پره کوچکتر در دو طرف روزن قرار می گیرد . تعداد خشخاشی ها معمولاً ۸ تا است . در حد فاصل بین خـود و آهـیانه یک گردن قـرار می گـیرد که در صـورت فـاصله زیاد این گردن گریو نامیده می شود . گریو مخروطی ناقص نزدیک به استوانه است . در حالتی که دو پوشش به هم نزدیک باشند این گردن به صورت یک دیسک درمی آید که به آن اربانه گویند . اربانه یک گریو کوتاه است . خود به دو طریق روی گریو قرار می گیرد : ۱ـ صورتی از اجرا که پاکار قوس مستقیماً به صورت خط قائم کمی پائین کشیده می شود و بعد سوار گریو می گردد که به آن (( شلال )) گویند . مثل گنبد حضرت رضا ( ع ) ۲ـ صورتی دیگر که دنباله خود از پاکار به طرف داخل متمایل و بعد سوار گریو می شود که آن را آوگون نامند به این شکل خود نیز آوگون نامند به این شکل خود نیز آوگونه گویند . مثل مسجد امام اصفهان با مدرسه چهارباغ اصفهان که آوگون روی گریو است . از نمونه های گنبد آوگون دار روی اربانه ، گنبد سلطان بخت آغا در اصفهان است .
    گریو یا اربانه بطوریکه قبلاً گفته شد مخروط ناقص نزدیک به استوانه است بطوریکه اگر شاقول را روی بزرگترین قطر گنبد بگیرند پائین شاقول مماس با پائین ترین نقطه در پای گریو خواهد بود . به این ترتیب تا حدود زیادی جلوی رانش و لگدزدن طاق گرفته می شود .
    ● آهیانه
    آهیانه در لغت به معنی جمجمه است و در معماری به پوسته داخلی گنبد اطلاق می شود . چفدهائی که برای این پوسته در نظر گرفته می شود معمولاً بیضی هستند . در اصطلاحی عامیانه تر می گویند که آهیانه نباید از نصف تخم مرغ کوتاهتر باشد معهذا گاهی پوشش زیرین گنبد را با چفدی بسیار کم خیز مشاهده می کنیم به این چفدها تشتک یا تاوه گویند و از دوران هر یک حول محور قائمی که از رأس آن می گذرد پوشش مطلوب به دست می آید . اما این پوسته ها را دیگر نباید آهیانه نامید چه معمولاً نهنبن یا عرقچین کاربندی هستند . مثل ورودی مدرسه چهارباغ اصفهان ، گنبد ابونصر پارسا در بلخ ، گنبد عشرت خانه سمرقند متعلق به عهد تیمور و آرامگاه شاه ملک ( مسجد شاه ملک ) که در گنبدخانه به جای آهیانه کاربندی دیده می شود .
    گاهی نیز از داخل پوشش زیرین گنبد را بسیار کم خیز می بینیم ولی این پوشش به جای آنکه آهیانه باشد پوسته سومی است که در زیر آهیانه اجرا کرده اند و کمرپوش گفته می شود . کمرپوش ها را به دلایل گوناگون از جمله کوتاه کردن ارتفاع در فضای زیرین گنبد بنا کرده اند در بعضی از بناها زمان اجرای کمرپوش با ساخت اولیه گنبد دوپوش چند قرن فاصله دارد . مثلاً درچینی خانه اردبیل که گنبدی دوپوش متعلق به قرن هشتم هجری دارد ، در زمان صفویه یک کمرپوش با چفدآویز و آهوپا ( مقرنس ) اجرا کرده اند . در مقطع عمودی بنا هر سه پوسته قابل رؤیت است . گنبد دیگری که کمرپوشی بسیار کم خیز دارد گنبد مقبره قطب الدین حیدر در تربت حیدریه است . از نمونه های دیگر ، کمرپوش های مسجد جامع نائین است . در مسجد جامع نائین و مسجد خسرو اردستان کمرپوش را به این علت زده اند که قسمت بالای فضای مسجد را زنانه کنند . اکثراً پوشش کمرپوش ها تاوه است ( یعنی از دوران یک پانیذ یا یک کلیل حول محور قائمش پوشش را ایجاد کرده اند . ) در زیر زمین گنبدهای مدرسه دودر مشهد نیز پوشش دوتا از گنبدها تاوه است .
    پوششهای با خیز کم در جاهائی قابلیت اجرا دارد که اولاً فشار زیادی روی پایه ها باشد تا اصطلاحاً پایه ها در نروند ثانیاً شانه های بنا گرفته شده باشد واین در صورتی میسر است که ارتفاع ساختمان بالاتر از سطح طراز پوشش تاوه باشد مثلاً اجرای تاوه در طبقه زیرین انجام گیرد و روی آن طبقه دیگری بنا گردد و دیگر آنکه پایه ها نیز از ضخامت کافی برخوردار باشند تا مانع رانش نیروها به خارج گردند .
    به طوریکه گفته شد چفدهائی که برای آهیانه در نظر می گیرند اکثراً بیضی شکل هستند . چه این نوع پوسته در مقایسه با نیم گرد یا نیم دایره از قدرت فوق العاده خوب در مقابل تحمل بارهای وارد بر آن برخوردار است .
    در گذشته حتی تنبوشه های داخل قناتهای آب را نیز به شکل بیضی می ساختند . در شمال ایران پلهای طاقی را مرغانه پورت گویند یعنی پل طاقی یا پل تخم مرغی . چون تخم مرغ بطور معمول از دوتا نیم بیضی تشکیل شده است بسیاری از پوشش های سغ و گنبدی از کلمه خاگ یعنی تخم مرغ گرفته شده است . معمولاً در معماری ایرانی به پوشش هائی خاگی گویند که قوس یا چفد آن شباهت با قسمت پائینی و پهن تر تخم مرغ دارد .
    گاهی محققین خارجی در شناخت گنبدهای بیضی ایرانی دچار اشتباه شده و آنرا نیم گرد یا نیم دایره پنداشته اند آنچه مبنای این گمان شده آنست که خارجیان از وجود پاراسته یا پاراستی به عنوان یک اصل در گنبدهای ایرانی غافل بوده اند .
    در ایران چفد یا طاق یا گنبد را از شروع منحنی ( پا کارقوس ) روی پایه قرار نمی دادند بلکه تا حد معقولی که نوع و اندازه دهانه آنرا تعیین می کرد لبه منحنی را بطور قائم پائین می آوردند بعد روی پایه قرار می دادند این کمکی بود که نیروی رانش طاق بهتر در مرکز ثقل پایه قرار گیرد . این فاصله عمودی از پائین ترین نقطه منحنی تا پایه را پاراستی یا پاراسته گفته اند . پاراستی در اجرای چفد پاشنه نامیده می شود و در اجرای طاق آنرا دامن می گویند . در گنبد اسامی گوناگون آوگون ، شلال یا بشل به خود می گیرد ( بشل = پشل = آویخته = دامن )
    معماران ایرانی پوشش نیم گرد را مناسب نمی دانستند و در اصطلاح بنائی می گفتند چون دایره به یک مرکز منتهی می شود یک پا در هواست ولی بیضی دوپایه دارد و روی دوپا ایستاده است . قبل از آنکه به طریقه ترسیم پوششهای خاگی بپردازیم باید به اصطلاحات مربوط به قوس بیضی اشاره کنیم . به دو کانون بیضی پایه گویند . دو خطی را که یک سر هر کدام به یک کانون بیضی متصل است و سر دیگر بیضی را رسم می کند دوبند نامند . محیط بیضی یا نصف محیط بیضی کمند خوانده می شود . خطی که از وسط دو کانون بیضی عمود شود و تا افراز منحنی ادامه یابد دیرک است . وقتی دوتا بند با هم زاویه قائمه تشکیل دهند هج نام دارند . هج در لغت فارسی معنی عمود را می دهد مثلاً اگر دیواری را کج بنا کنند می گویند اول هجش کن یعنی راست یا عمودش کن . ضمناً به فاصله ای که هرگونه چفد یا طاق یا گنبد بر آن قرار می گیرد دهانه گویند .
    قـبل از آنکـه به بررسی انـواع چـفدها که از دَوَران آنها حول محور قائمشان پوشش گنبد به وجود می آیـد بپردازیم لازمـست گفـته شود که هـمه چـفدها ، طاقها و گنبدها بر دو دسته (( مازه دار )) و (( تیزه دار )) تقسیم می شوند . در انواع فرمهای مازه دار قله قوس منحنی است ولی در اشکال تیزه دار قله به صورت جناغی و تیزه است .
    برای ساختن آهیانه معمولاً از شکلهای مازه دار استفاده می شده است و فقط در دهانه های بزرگ به منظور تحمل بار بیشتر گاه چفدهای تیزه دار به کار می برده اند . اما در پوشش رویی گنبد ( خود ) همیشه چفد ، تیزه دار است .
    ● انواع پوسته های آهیانه
    ۱ـ پوسته خاگی
    پوسته خاگی از دوران چفد هلوچین کند حول محور قائمی که از راس آن می گذرد بدست می آید . چفد هلوچین کند بیضی ای است که فاصله کانونی آن مساوی نصف دهانه است FF= ab/۲ این بیضی خیزی نزدیک به دایره دارد لذا در دهانه های کمتر از ۱۶ گز از آن استفاده می شود . پوسته خاگی قبل از اسلام بسیار رایج بود بعد از اسلام نیز کمابیش در بناهای گوناگون به کار گرفته شد . بهترین نمونه آن گنبد تاج الملک در مسجد جامع اصفهان است .
    ۲ ـ پوشش چیله ـ چیلو ـ سیلو
    این پوسته از دوران چفد بیز یا هلوچین تند حول محور قائمی که از رأس آن می گذرد بدست می آید . و بعلت داشتن خیز کافی قابلیت تحمل بار بیشتری نسبت به پوشش خاگی دارد بنابراین در دهانه های بالاتر از ۱۶ گز هم کاربرد دارد . این پوشش از قبل از اسلام تاکنون در ایران رایج بوده است .
    در یزد و کرمان و جنوب خراسان و سایر نواحی کویری بعلت دارا بودن مصالح سست و ناگزیری استفاده از خشت خام پوست درونی گنبد معمولاً‌ چیله است .
    نمونه های این پوشش را در سیدرکن الدین و مدرسه ضیائیه یزد می توان دید .
    ۳ ـ پوشش بَستو ( بَستو ـ کوزه )
    این پوشش از دوران چفد بستو حول محور قائمی که از رأس آن می گذرد بدست می آید . این پوشش از سایر پوشش های بیضی که در معماری ایران بکار رفته است خیز بیشتری دارد و معمولاً‌ در آهیانه گنبدهائی دیده می شود که پوشش خارجی ( خود ) آن رُک باشد .
    پوشش یخچالها در اکثر نقاط ایران بستو است . پوشش بستو بعلت داشتن قابلیت تحمل بسیار در مقابل بارهای وارد بر آن در وسیع ترین دهانه های معمول در معماری ایران بکار می رود .
    از نمونه های موجود این نوع آهیانه مدرسه ملاعبدالله نائین و گنبد قابوس را باید نام برد .
    پوشش بیرونی گنبد قابوس ( خود ) ، رُک است و بعلت داشتن خیز مرتفع نیروهای رانشی بسیار زیاد است و در اصطلاح بنایان (( بیشتر لگد می زند )) . لذا مناسبترین شکلی که برای آهیانه این برج در نظر گرفته شده همان پوشش بستو است .
    ۴ ـ پوشش سَبوئی
    این پوشش از دوران چفد چَمانه حول محور قائمی که از راس آن می گذرد بدست می آید . چفد چمانه از تقاطع دو بیضی بدست می آید . به این چفد (( سه و چهار )) و (( بَیان )) هم می گویند .
    این چفد که از ترکیب دو بیضی بدست می آید قابلیت باربری فوق العاده دارد . در ایوان پیشان بسیاری از مساجد جامع از این چفد استفاده شده است که نمونه قابل ذکر آن پیشان مسجد جامع یزد است . آهیانه گنبدهائی که از دوران این چفد بدست می آید برخلاف آهیانه ، اکثراً گنبدها تیزه دار است . بهترین مثال را باید آهیانه گنبد سلطانیه دانست .
    ● طرز چیدن مصالح گنبد
    گنبدها معمولاً‌ آجری یا خشتی هستند و به سه ترتیب چیده می شوند :
    ۱ ـ گِرد چین chin ـ Gerd
    در این طریقه رگهای آجر متمایل به مرکز گنبد است و بصورت شعاعی چیده می شوند .
    ۲ ـ رَگچین chin ـ Rag
    در این طریقه رگهای آجر یا خشت موازی خط افق چیده می شود . گنبدهای رک را نمی توان گردچین کرد بنابراین همه آنها بصورت رگچین ساخته می شوند .
    ۳ ـ تَرکین Tarkin
    در این نوع چیدن ، گنبد را بصورت ترک ترک اکثراً با قالب گچی می سازند و بعد فاصله میان ترکها را با آجر یا خشت پر می کنند .
    در اجرا تویزه های گچ ونی را ( نی در داخل گچ حالت آرماتور در بتن دارد ) روی زمین مطابق قوس مطلوب ( قوس گنبد ) می سازند و پس از تکمیل ، همه تویزه ها را در فضای موردنظر توسط (( وادارهائی )) سرپا نگه می دارند بعد بین تویزه ها را با آجر یا خشت پر می کنند . در این طریقه اجرا برخلاف انواع دیگر گنبد از شاهنگ و هنجار استفاده نمی شود .
    طاقها و گنبدهای ایرانی هیچ کدام قالب ندارند حال آنکه اکثراً گنبدها در غرب توسط قالب زده میشوند .
    گنبدهای رومی را بیشتر روی سانتر ( Centre ) ( نوعی قالب ) می ساختند این قالب چوب بستی بشکل گنبد بود که روی آن سنگ ها را بطریق استروتومی ( سنگ تراشی با مهارت و دقت زیاد که درزها کاملاً‌ چفت هم گردد ) کار می گذاشتند .
    چفد معروف مصری نیز با استفاده از قالب ساخته می شد . مرحوم گدار این چفد را با چفد بیز ایرانی اشتباه کرد چرا که بیز تند از لحاظ تشابه ظاهری بسیار نزدیک به چفد مصری است اما در اساس چه از نظر ترسیم چه از نظر حیث اجرا بکلی با هم متفاوتند .
    چفد بیز تند یک بیضی است که فاصله کانونی اش مساوی طول دهانه است و بدون احتیاج به قالب ساخته می شود ولی چفد مصری متشکل از دو دایره است و چنانچه بدون قالب ساخته شود طاق خراب میشود .
    ● طرز ساختن گنبد
    طرز ساختن رایج گنبد مثل ساختن تاپو است همانگونه که تاپوساز دور تا دور تاپو می گردد و آنرا می سازد گنبد را هم رج به رج از پشت می سازند و بالا می روند چه گنبدهای ایرانی را بعلت نداشتن قالب نمی توان از داخل شروع به ساختن کرد .
    در شروع کار از دستگاهی بنام شاهَنگ و هَنجار استفاده می کنند . شاهنگ میله ایست که بطور عمودی کار می گذارند . این میله معمولاً‌ چوبی است و در مرکز گنبدخانه علم می کنند مانند گنبد مسجد رحیم خان اصفهان شاهنگ را از اطراف محکم می بندند تا تکان نخورد . در اصطلاح بنائی به علم کردن چوب (( هَج کردن )) می گویند . برای محکم بستن شاهنگ به دو دیوار گنبد از هشت الی ده چوب استفاده می کنند تا به اعتقاد بنایان چوب (( لًنبَر )) نخورد سپس در دو نقطه ای که باید دو کانون بیضی باشد روی شاهنگ دو تا گل میخ می زنند و به آن دو زنجیری بسیار ظریف وصل میکنند که با آن بتوان بیضی دلخواه را رسم نمود . این زنجیر همان هنجار است و ظرافت آن مثل زنجیرهای اردکانی است .
    سازنده گنبد از پشت کار مشغول چیدن می شد و منحنی گنبد را که از داخل می بایست صاف و دقیق می بود با این زنجیر کنترل می کرد برای عملکرد بهتر در محل قرارگیری گل میخ ها ( دو کانون بیضی ) دو تا شیار ایجاد می کردند و در هر کدام یک حلقه قرار می دادند تا هنجار براحتی دور شاهنگ بگردد و دور آن پیچیده نشود .
    ● طرز ساختن گنبدهای تركین
    گنبدهای ترکین را بدون استفاده از شاهنگ و هنجار ساخته اند زیرا گاهی این گنبدها خیزشان به ۱۶ الی ۱۸ متر می رسد و امکان ساختن تویزه های با گچ و نی با این ارتفاع نیست .
    در گنبدهای مرتفع ترکین ترکها را تکه تکه ساخته و رویهم و کنار هم می چیدند به این ترتیب که تا ارتفاع معینی از گنبد یک سری ترک مشابه کنار هم قرار می گرفت و دور تا دور گنبد را می پوشانید بعد سری دیگری از ترکها که ارتفاع بعدی گنبد را شامل می شد روی ردیف زیرین قرار می گرفت و بهمین ترتیب چیدن ادامه پیدا می کرد تا ارتفاع گنبد کامل شود . برای اینکه نظم بهم نخورد همه تویوزه های تَرکی را روی زمین می ساختند سپس آنرا تکه تکه در مراحل مختلف بالا آمدن گنبد کار می گذاشتند .
    امروزه بجای استفاده از شاهنگ چوبی از شاهنگ آهنی استفاده می کنند که کار را خیلی آسان میکند ولی ظرافت و کارآیی چوب را ندارد .
    مهم آنکه در گذشته بدون داشتن آهن و سپری و غیره با ساده ترین وسایل گنبدها را در کمال استادی بنا می کردند .
    ضخامت چفد و طاق و گنبد را ( تَبَره ) گویند در طاق و بخصوص گنبد ضخامت تبره در سطوح مختلف متفاوت است .
    در گنبدها تبره ای ( ضخامتی ) که برای آهیانه گنبد در پاکار در نظر می گیرند ۱۶/۱ دهانه است مثلاً اگر دهانه آهیانه ۱۶ گز باشد ضخامت تبره در پای کار یک گز خواهد بود . نمونه قابل ذکر گنبد سلطانیه با دهانه بیش از ۲۴ گز است که تبره را کمی بیش از ۴۰/۱ گز گرفته اند یعنی دقیقاً‌۱۶/۱ دهانه . البته در پاکار بعداً‌ ضخامت (( خود )) نیز به آن اضافه خواهد شد .
    زاویه ۵/۲۲ درجه روی پوسته گنبد را نسبت به مرکز دهانه (( شِکَرگاه )) گویند . فاصله از پاکار تا نقطه شکرگاه نیز بالِنج نامیده می شود . معمولاً فاصله پاکار تا شکرگاه را که همان بالنج باشد با همان ضخامت ۱۶/۱ دهانه می چینند .
    از شکرگاه تا زاویه ۵/۶۷ درجه نسبت به مرکز دهانه ( ایوارگاه ) ، شانه طاق یا گنبد گفته می شود . در چیدن گنبد از شکرگاه تا زاویه ۴۵ درجه ( میان شانه ) ضخامت را یک خشت کم می کنند از زاویه ۴۵ درجه تا ایوارگاه مجدداً از ضخامت تبره یک خشت می کاهند . از ایوارگاه تا نزدیکیهای تیزه نیز خشت دیگری از کلفتی طاق کم می کنند . این بخش معمولاً‌ نازکترین ضخامتی است که می توان با آن طاق یا گنبد را اجرا کرد .
    چون در نزدیکیهای تیزه دیگر امکان اجرای گنبد بصورت بقیه قسمتهای آن میسر نمی گردد لذا در نزدیکیهای تیزه سوراخی باقی می ماند که اجرای پوشش آن باید مثل دهانه چاه بصورت طوقه چینی باشد به این سوراخ (( هورنو )) گویند . گاهی این سوراخ را پر نمی کنند تا در بالای طاق یا گنبد کار نوررسانی را انجام دهد . مثلاً‌ در پوشش بازارها اکثراً سوراخ هورنو باز است تا عمل تهویه و تنظیم روشنائی صورت پذیرد .
    در گنبد سلطانیه سوراخ هورنو قطری حدود ۸۰/۱ سانتی متر دارد . زیرا از این حد به بعد معمار سازنده نمی توانست مرتباً آجر را کوچک کند و رگها را ریز کند تا به تیره برساند . برای پر کردن هورنو امکانی بجز طوقه چینی باقی نمی ماند به این نوع اجرای پوشش (( پرگر )) گویند در پرگر یا پرگره چینی از اطراف حلقه آجرها رگه به رگه پیش می نشینند تا پوشش کامل شود . در میان هورنو یک میله آهنی کار گذاشته می شود و طوقه میله آهنی را در بر می گیرد .
    پس از اجرا چه بعلت وجود میله آهنی چه بعلت نوع پر شدن سوراخ ( طوقه چینی ) تیزه گنبد شکل نوک تیز پیدا می کند . و بخصوص در آهیانه های مازه دار تیزه گنبد فرم چفد یا طاقی را پیدا میکند که سَربَر کرده باشد . این سربرکردگی ضعف و نقصان به حساب نمی آید تقریباً‌ چاره ناپذیر است . مثلاً در گنبد خاکی مسجد جامع اصفهان با وجود شکل کامل بیضی در بالای تیزه نوعی تورفتگی دیده می شود .
    میله آهنی مذکور را در پائین گنبد معمولاً‌ به یک قلاب ختم می کنند تا برای آویختن قندیلها و چراغها مورد استفاده قرار گیرد . برای گیردار شدن میله آهنی در درون گنبد پایه آنرا به شکل شش یا هشت پر می سازند . در مجموع به ستونی که حد فاصل بین پوسته زیرین و رویی گنبد است و میله آهنی را دربر می گیرد (( شَنگَرگ )) گفته می شود .
    در بالای میله آهنی از حد خود گنبد به بالا توغ قرار می گیرد . توغ متشکل از سه تکه گوی فلزی و چند تکه لوله نسبتاً‌ قطور است که رویهم قرار می گیرند به این ترتیب که روی میله آهنی اول یک لوله سوار می شود بعد یک گوی فلزی که از دو طرف سوراخ دارد تا بتواند هم روی لوله زیرین جایگزین بشود و هم لوله بالائی روی سوراخ فوقانی آن جایگزین شود ، قرار می گیرد و بهمین طریق توغ ساخته می شود گوی انتهائی دیگر در بالا سوراخ ندارد . گاهی اوقات بجای گوی انتهائی (( خوج )) می گذارند .

  8. #18
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    زیگورات
    زیگورات معماری مذهبی ویژه شهرهای عمده بین النهرین(عراق كنونی) و ایران بوده است كه بصورت برج مطبق هرمی شكل بنا میشد. ساخت زیگوراتها از ۴۲۰۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش متداول بوده است.
    ● زیگورات چیست؟
    خیلی وقت بود كه میخواستم راجع به زیگوراتها بدانم تا اینكه اوائل سال ۱۳۸۳ سفری به شهر باستانی كاشان داشتم (قدیمی ترین شهر جهان) بین راه كاشان و باغ فین تپه سیلك قرار دارد. بغیر از آثار و ظروف بسیار زیبا و قدیمی بدست آمده تعدادی اسكلت انسان مشاهده كردیم كه بصورت موزه كوچكی در محوطه سیلك بنمایش گذاشته بودند. در اینجا از آقای صادق ملك شهمیرزادی سرپرست طرح بازنگری سیلك و همكاران محترمشان تشكر میكنم كه این اطلاعات مفید را در اختیار بنده گذاشتند. همچنین میراث فرهنگی شهرستان كاشان و فرمانداری و ستاد توسعه گردشگری كاشان. از تپه سیلك و زیگورات بجا مانده تصاویری تهیه نموده و بهمراه چند زیگورات دیگر تقدیم شما میشود.
    زیگورات معماری مذهبی ویژه شهرهای عمده بین النهرین(عراق كنونی) و ایران بوده است كه بصورت برج مطبق هرمی شكل بنا میشد. ساخت زیگوراتها از ۴۲۰۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش متداول بوده است.
    زیگورات بنای خشتی تو پر فاقد فضاهای داخلی است كه سطح خارجی آن دارای پوششی از آجر است. ابعاد قاعده زیگوراتهامربع و یا مستطیل و اندازه آنها بین ۵۰ در۵۰ یا ۴۰ در ۵۰ متر متغیر است. از نظر موقعیت جغرافیایی تا قبل از كشف زیگورات سیلك بین سومر بابل آشور و جنوب غربی ایران توزیع شده اند.برای نخستین بار در فلات مركزی ایران نیز از بقایای زیگوراتی در سیلك كاشان خاك برداری شده است. تاكنون هیچ یك از زیگوراتهای شناسایی شده بطور سالم و كامل باقی نمانده است و لذا ارتفاع اصلی آنها مشخص نشده است. دست رسی به فوقانی ترین طبقه زیگورات بوسیله پله كان و یا راه شیب دار صورت می گرفت. فضاهای اطراف زیگورات ها را با درختكاری و یا مرغ فضاسازی میكردند.
    ● كهن ترین زیگورات بین النهرین
    كهن ترین زیگوراتی كه ناكنون در بین النهرین (عراق كنونی) توسط باستان شناسان خاكبرداری و شناسایی شده است زیگوراتیست كه اورنمو موسس سلسله سوم اور در سال ۲۱۰۰ قبل از میلاد یعنی ۴۱۰۰ سال پیش در شهر باستانی اور محل تولد حضرت ابراهیم نبی بنا كرده بود او این زیگورات را در كنار معبدی كه برای نیایش خدایان ساخته بود بر پا داشته است. این زیگورات در اصل دارای سه طبقه بوده است كه در حال حاضر تنها طبقه اول آن باقی مانده است. راه دست رسی به بالاترین طبقه بوسیله سه رشته پلكان رشته پلكان میانی و دو رشته پلكان جانبی صورت میگرفت. زیگورات با خشت بنا شده بود و پوسته خارجی آن را از آجر ساخته بودند.
    ● زیگورات چغازنبیل
    این زیگورات در جنوب غرب ایران و در استان خوزستان نزدیك شوش واقع شده است. سالم ترین زیگورات باقی مانده از جهان باستان است. هم از نظر معماری و هم از نظر راه دست رسی به بالاترین طبقه متفاوت از سایر زیگوراتهاست. با خشت ساخته شده كه سطوح خارجی آن با پوششی از آجر پوشانده شده است. این زیگورات توسط اونتش گل پادشاه دوره ایلام میانی و در حدود ۳۲۵۰ سال پیش ساخته شده است.
    ● زیگورات دور شاروكین
    زیگوراتی كه در پایتخت آشور و در دورشاروكین بنا شده بود اولین زیگوراتی بود كه توسط باستان شناسان شناسایی گردید. سارگون دوم پادشاه آشور میانی در حدود ۲۷۰۰ سال پیش این زیگورات را بنا كرد. بنظر میرسد راه دست رسی به بالاترین طبقه بوسیله شیب مارپیچ صورت میگرفت. سه طبقه اول این زیگورات باقی مانده است كه بترتیب از پایین به بالا به رنگهای سفید سیاه و قرمز رنگ آمیزی شده بودند.هر چند بقایای طبقات بالاتر مشخص نشده است ولی با توجه به نظم رنگها رنگ طبقات بالاتر باید به ترتیب آبی نارنجی نقره ای و طلایی بوده باشد.
    از ۳۲ زیگوراتی كه تاكنون در ایران و عراق بر اساس متون تاریخی (۱۱) و بر اساس كشفیات باستان شناسی (۲۱) شناسایی شده اند ۵ زیگورات در ایران و ۲۷ زیگورات در عراق قرار دارند كه زیگورات سیلك كهن ترین آنهاست.
    ● زیگورات سیلك كاشان؛ كهن ترین زیگورات جهان
    سازنده این زیگورات مشخص نشده است ولی در فاصله بین سالهای ۴۷۰۰ تا ۴۵۰۰ سال پیش ساخته شده است یعنی در زمانی كه ابتدای استفاده از خط برای نگارش بوده است. برای ساخت این زیگورات كه از سه سكو یكی بر بالای دیگری تشكیل شده است از بیش از ۱۲۵۰۰۰۰ خشت به ابعاد ۳۵در۳۵در۱۵ سانتی متر استفاده شده است. ارتفاع واقعی این زیگورات مشخص نیست ولی آنچه كه از آن باقی مانده است امروزه سطح بالاترین سكوی آن ۱۴ متر از سطح زمینهای اطراف ارتفاع دارد. راه دست رسی به بالاترین طبقه بوسیله شیبی ملایم صورت میگرفته است.

    افشین معماریان

  9. #19
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    11

    معماری ايران در دوره صفويه:
    يكی از درخشان‌ترين دوره‌های هنری ايران پس از اسلام دوره‌ی صفويه است. در سال 907 قمری (1502 م) شاه اسماعيل، سلسله صفوی را تاسيس كرد. در اين دوره مراكز و كانون‌های صنعتی و هنری در ايران افزايش يافت، درابتدای تاسيس اين سلسله، تبريز پايتخت بود و به همين سبب اين شهر مركزی شد برای فعاليت‌های هنرمندانی مانند خطاطان، تذهيب‌كاران، نقاشان و صحافان و هم‌چنين هنرمندانی كه در ديگر فنون و صنايع كار مي‌كردند و هنرمندانی كه در معرق‌كاری و رنگ‌آميزی كاشي‌ها و در بناها و كتيبه‌ها نقش داشتند يا هنرمندانی كه در صنايع منسوجات و بافت پارچه به كار مي‌پرداختند.
    در اواخر قرن دهم قمري، در زمان شاه عباس پايتخت از قزوين به اصفهان انتقال يافت. با انتخاب پايتخت جديد، اين شهر به عنوان يكی از درخشان‌ترين شهرهای خاور گسترش پيدا كرد. بازارها، كاخ‌ها، مساجد، باغ‌ها، پل‌ها در نقشه‌ی شهر گنجانيده شده بود. در اين زمان همه‌ی بناهای مذهبی با تزيينات كاشي‌كاری آرايش شدند. بناهای مسجد شيخ‌ لطف الله سر درب قيصريه و مسجد امام (شاه) در ميدان نقش جهان با كاشي‌های معرق مزين شدند. آجرهای مربع كاشی منقوش، معروف به آجرهای «هفت رنگ» در بناها به مقياس گسترده مورد استفاده قرار گرفت. نقش و نگار كاشي‌ها و رنگ‌های آن‌ها زينت خاصی به بناهای اين دوره بخشيده است. نه تنها ديوارها، بلكه گنبدها، ايوان، طاق‌نماها سر درب ورودي‌ها و مناره با كاشی و موزاييك آراسته شد. ساخت سر درب‌های بزرگ با كاشي‌های شفاف و گچ‌بری مقرنس‌كاری در عصر صفويه پيشرفت بسيار داشت. تركيب سر درب بزرگ و مناره‌های طرفين آن با صحن چهار ايوانی و ساختمان‌های اطراف آن و قرار دادن گنبد به گونه‌ای كه با همه‌ی ساختمان متناسب باشد، در معماری زمان صفوی به درجه‌ی كمال رسيد. با توجه به امنيت ايران در اين دوره بناهايی بزرگ و عالی مانند كاخ‌های عالی قاپو، چهل ستون، هشت بهشت و تالار اشرف در اصفهان و بقعه شاهزاده حسين، سر درب عالی قاپو و چهل‌ ستون در قزوين ساخته شدند. ديوارهای اين كاخ‌ها از كاشي‌های خوش آب و رنگ پوشيده شده و ميان مجموع آن ها با نقوش نقاشان معروف آن دوره پيوند است. سقف‌ها و ديوارها نيز غالبا با منبت‌كاری تزيين می‌شدند.
    تزيينات چوبی در بناهای غيرمذهبی دارای نقش اصلی بود و در آن‌ها ميزان بيش‌تری از تذهيب‌كاری و نقاشي‌های لاكی استفاده مي‌شد. طرح‌های آن‌ها با هنر مينياتور دارای رابطه‌ی نزديكی بود. كنده‌كاری و خراطی به ويژه در درب‌ها و سقف‌ها خود هنر خاصی در اين دوره بوده است. نقاشي‌های ديواری (فرسك) در كاخ عالی قاپو، قصر روی ايوان عباسی و ايوان جنوبی قرار دارند. طلاكاری ايوان صحن كهنه به فرمان نادر شاه افشار انجام شده و از اين رواست كه به «ايوان نادري» معروف است. به طور كلی برخی از بهترين تزيينات و آيينه‌كاری و نمونه‌ی كاشی‌كاری سه دوره‌ی تاريخی متوالی را در آن مكان مقدس مي‌توان ديد. زيرا مسجد گوهرشاد در زمان تيموريان، صحن قديمی در زمان صفويه و صحن نو در دوره‌ی قاجاريه ساخته شده است.
    با نگرشی كلی به هنرهای اين دوره، بايد پذيرفت كه در دوره‌ی صفوي، بار ديگر عصر نوين و درخشانی در هنر ايران طلوع كرد. در هر دوره، هنری كه در نوع خود زيبا و كامل بوده پديدار شده است. در قرن دهم قمری هنرمندان ايران به مزايا و نتايج تازه‌ای دست يافتند. در آن دوره قالي‌هايی بافته شده كه تا آن تاريخ نظير نداشته است. در فلزكاری عصر صفوی، بر پايه‌ی سنت‌های قديم و مهارت فلزكاران اين دوره، هنرمندان چيره‌دستی مجال ظهور يافتند. مصنوعات طلاكاری، نقره‌كاری و برنج‌سازی رونق بسيار داشت و آهن و فولاد نيز گاه طلا و نقره‌كوب مي‌شد. طراحان و نقاشان، اين زمان با ابداع شيوه‌های جديد، موازين تازه‌ای در سبك‌های خود ايجاد كردند. در نقره‌كوبی و حكاكی ظروف، پايه‌های شمعدان يا بخوردان‌ها، نوشتار اشعار فارسی به خطوط خوش نستعليق جايگزين كتيبه‌های عربی شد.
    معماری ايران در دوره افشاريه و زنديه: ظهور نادرشاه افشار به سلطنت صفويه خاتمه داد. با آن كه در عالم سياست به او اهميت بسيار داده شده است. اما در اين دوره در عالم هنر پيشرفت چشم‌گيری ديده نمی‌شود؛ تنها زرگری و طلا و نيز ميناكاری ترقی داشته است. هم‌چنين بعضی از قرآن‌های نفيس مذهب در دست است كه به زمان نادر نسبت داده مي‌شود، كاخ خورشيد و برج‌های ديده‌بانی شهر كلات از هنر معماری اين دوره است. اندكی پس از مرگ نادر، كريم‌خان زند در شيراز مستقر شد و در آن شهر عمارات بزرگی بنا نمود كه به نام او مشهور است. از جمله‌ی آن‌ها، ارگ كريم‌خان، مسجد، حمام و يک بازار است. از ويژگی های كاشی‌كاری اين دوره، استفاده از نوعی رنگ گل سرخ است كه در زمان قبل ديده نمی‌شود. تزيينات كاشی‌كاری در بدنه‌ی بناها از آجرهای كاشی و زمينه‌ی سفيد بود. صورت شخصيت‌های رسمی، صحنه‌های هنرنمايی رستم پهلوان ملي، شكار و دورنماها در كاشی‌كاری‌ها ديده می‌شوند.

    معماری ايران در دوره قاجاريه و معاصر:
    در دوره‌ی قاجاريه شيوه‌ی جديدی در معماری ايجاد شد و معماران اين زمان نيز دنباله‌‌رو معماران صفويه بوده‌اند، هنر معماری اين زمان با مقايسه با دوره‌ی صفويه بسيار ضعيف شمرده مي‌شود. تنها در زمان حكومت طولانی ناصرالدين شاه قاجار به دليل نفوذ هنر باختري، هنر معماری هم‌چنين صنايع ظريف مانند گچ‌بري، آيينه‌كاری و كاشی‌كاری رونق يافت و تا اندازه‌ای معماران ما در اين زمان از هنر اروپايی تقليد مي‌كردند. ارتباط بيش‌تر ايران با غرب، معماران ايرانی را بر آن داشت تا عوامل مشخص معماری ايران را با روش‌بينی و توجه خاصی با عوامل معماری خاور درآميزند و آثاری به وجود آورند كه از نظر هنری دل پسند باشد.
    سر سرای ورودی با پلكان‌هايی كه از وسط اين سرسرا آغاز مي‌شود، و از پاگرد به دو شاخه در جهت مقابل يك ديگر به بالا ادامه مي‌يابد، تاثير معماری كشور روسيه است و از اواسط سلطنت ناصرالدين شاه به بعد رواج يافت. معماری خارجی با طرح های تزيينی ايرانی از قبيل كاشی كاري، آيينه‌كاري، گچ‌بری و ازاره‌بندی از كاشي، توام شد و گوشه‌ای از معماری عصر قاجاريه را نشان مي‌دهد. ايجاد زيرزمين‌ها با طرح‌های زيبا و پوشش‌های ضربی آجري، تعبيه حوض‌خانه‌ها، رواج بادگير برای خنك كردن فضاها واحداث تالارهای بزرگ با شاه‌نشين‌ها و غرفه‌ها و گوشواره‌ها همه و همه به صورت دل پسندتری درآمد. ساختن بادگيرها در ابتدا ساده و فقط شامل يك دهانه‌ی هواكش مزين به كاشي‌كاري‌های زيبا بود. سپس به تدريج مراحل كمال را پيمود. چنان كه صورت تكامل يافته‌ی آن‌ها، دو طبقه و از چهار جهت دارای هشت دهانه‌ی هواكش است و جريان باد و هوا را از اين دهانه‌ها به داخل ساختمان هدايت مي‌كند.
    در معماری كاخ‌سازي، ساختن بادگيرهای مزين به كاشي‌كاری و قبه‌ی طلا در عمارت، ركنی از معماری اصيل ايرانی بوده است. بناهای مسكونی دوره‌ی قاجار (به جز كاخ‌های سلطنتي) با طرحی شامل اتاق مركزی، ايوان (با دو ستون در برابر آن) و اتاق‌های كوچك‌تر واقع در اطراف اتاق مركزی به صورت‌های ساده يا مفصل، همه به شيوه‌ی معماری اصيل ايران در ادوار قديم بوده كه در اين دوره با ابتكارات جديدتر به صورتی دل چسب و نيكو تكميل شده‌اند. كاشي‌های منقوش دوره‌ی قاجاريه، اغلب ناچيز و از نظر هنری فقيرند و تنها تقليدی ناقص‌اند از كارهای قرن گذشته. با آن كه ناصرالدين شاه عده‌ای از نقاشان را برای تحصيل مطالعه به موزه‌های رُم و پاريس فرستاد، و كسانی از اين نقاشان در هنر خود پيشرفتی كردند، اما كارگران ساده‌ی كاشي‌ساز نمي‌توانستند به خوبی از آثار آن‌ها استفاده كنند، با اين وجود به قول ناصرالدين شاه هنر كاشي‌سازی «متجدد» شد.
    در تهران و اطراف آن، چند نمونه مهم از معماری قاجاريه ديده مي‌شود. يكی مقبره‌ی حضرت عبدالعظيم در شهر ری است كه بنای مقبره و گنبد طلای آن قابل توجه است. مجموعه‌ی اين مكان مقدس دارای سر درب و ايوان آيينه‌كاری رفيع و چندين صحن و گنبد طلايی و دو مناره‌ی كاشي‌كاری و رواق و ضريح و مسجد است. بناهای ديگر قابل توجه «عصر قاجاريه»، مسجد امام (شاه يا سلطاني) و مسجد سپهسالار (مطهري) تهران است. ساختمان مسجد سپهسالار شامل جلوخان وسيع، سر درب و مناره‌های كاشي‌كاري، هشتي، صحن، حجرات دو طبقه با ستون‌های سنگی زيبا و شبستان است. با اين كه اغلب كاشي‌كاري‌های اين مسجد، از كاشی هفت رنگ است، ولی بعضی نمونه‌های كاشي‌كاری معرق هم ديده مي‌شود. رنگ كاشي‌ها بيش‌تر قرمز و صورتی و سفيد است. در حالی كه در آفتاب درخشان ايران، رنگ‌های قديم مانند فيروزه‌ای و سورمه‌ای مطلوب‌تر است.
    علاوه بر معماری مذهبی كه از صفويه پيروی شده است و معماری كاخ‌سازی و ساختمان‌های مسكونی كه آميزش عوامل معمار ايرانی و اروپايی را به حالتی بسيار دل نشين نشان مي‌دهد، مانند عمارت كلاه فرنگي، كاخ سرخه حصار، كاخ شمس العماره، كاخ گلستان، تيمچه‌های وسيع و زيبای اين دوره خود نشان‌دهنده‌ی شاهكارهای ماهرانه‌ای از استادان هنر معماری قرن سيزدهم است.
    از دوره‌ی قاجار، تيمچه و بازارهای وسيع با پوشش‌های خوبی در تهران و شهرستان‌های بزرگ موجود است. كه از نظر هنر آجركاری و كاشي‌كاری و چه از نظر وسعت دهانه‌ی طاق‌ها قابل تحسين و ستايش‌اند.
    معماری در دوره‌ی پهلوی تنوع چشمگيری نداشته است. با ورود مصالح جديد ساختمانی مانند آهن، بتون و غيره و نيز آمدن مهندسان خارجی به ايران – مهندسانی كه به پيشينه‌ی پرافتخار معماری كشور ما آشنايی نداشتند و بازگشت ايرانيانی كه در خارج از وطن تحصيل هنر معماری كرده و نخست تحت تاثير معماری خاور بودند، دگرگونی شگرفی در هنر معماری ايران پديد آورد. با همه‌ی زيبايی كه اين نوع معماري‌ها به قيافه‌ی شهرهای ايران بخشيد، متاسفانه غالبا جنبه‌ی تقليد از شيوه‌های معماری خاور بر تبعيت از هنر اصيل ايرانی يا ابداع شيوه‌ی جديدی در معماری ايران، ترجيح داده شد. با اين وجود، در بعضی از موارد، ناچار از تمايل به تزييناتی به سبك ايرانی شده‌اند. بناهايی چون كاخ‌های سعدآباد، كاخ مرمر در تهران و ساختمان مجلل باشگاه افسران (سابق) عمارت شهرباني، دبيرستان البرز، كاخ وزارت امور خارجه و سر درب باغ ملی و عمارت پست، گواه اين مدعاست. اين طريق معماری بدون توجه به عوامل اقليمی و پيشينه‌ی معماری ايران هنوز ادامه دارد.
    به طور كلی ايرانيان در طول تاريخ پرفراز و نشيب فرهنگ خود، پيوسته به آفرينش‌های ديگر اقوام و ملل توجه هوشمندانه داشته‌اند و كوشيده‌اند از تجربه‌های آنان بهره ببرند و فرهنگ خود را به خوبی منتقل كنند. اين انديشه و ظهور آفرينش‌های خيره‌كننده هنرمندان و پيشه‌وران اين سرزمين در بناهای شگفت‌انگيز و به ويژه دست ساخته‌های بسيار زيبا، خاورشناسان و باستان‌شناسان نامی را، سال‌هاست كه راهی اين ديار كرده است. در نتيجه‌ی همين پژوهش‌های ارزشمند، فرهنگ و هنر ايران به دنيا معرفی شد - كه البته اين معرفی گاه خالی از شائبه‌هايی - نبوده است.
    می‌توان گفت كه بخش عمده‌ای از پديده‌های موجود در عالم معماری با توجه به مدارک و اسناد موجود، در فلات ايران خلق شده‌اند. می‌دانيم كه مغرب زمين همواره به معماری گوتيك فخر كرده است و به اعتباری مهم‌ترين شاهكارهای هنری معماری مغرب زمين به اين سبك تعلق دارد. جالب است كه معماری گوتيك را ملهم از معماری ايران مي‌دانند. درباره‌ی پديده‌های معماری كه در ايران پيش از اسلام آفريده شده و طی قرن‌ها تحول و تكامل يافته و به ديگر سرزمين‌ها انتقال يافته، مي‌توان نمونه‌هايی ياد كرد؛ مانند كاربرد انواع قوس‌ها و از آن جمله طاق ضربی از هزاره‌ی دوم پيش از ميلاد در امر پوشش فضاهای معماری – پديده‌ی ارزنده‌ای – است كه در اين سرزمين بنياد گرفته است. خلق گنبد بر روی پايه‌ی چهارگوش از ابتكارهای استثنايی استكه در اين سرزمين به وجود آمده و منشا دگرگونی اساسی دركار معماری جهان شده است. ايوان نيز كه يكی از پديده‌های شگرف دوره‌ی اشكانی است، در پی كاربرد وسيع و موفق آن در معماری ساساني، در دوره‌ی اسلامی هم‌چنان مورد توجه قرار گرفت و برای هر چه بيش‌تر شكوهمندی شبستان گنبددار، به اعتباری ديگر به مقابل شبستان‌های گنبددار افزوده مي‌شود. بايد نخستين و مهم‌ترين عامل در پيشرفت هنر ايران را فرهنگی و تمدن‌های گوناگون و گاه متضادی دانست كه پيوسته مردم ايران با آنها در تمامس بوده‌اند. ديگری مربوط است به حس زيبايی و جمال در ايران و عامل ديگر، وجود سنت‌های متراكم كه هر نسلی تجربه‌ها و سليقه‌های نسل پيشين را حفظ كرده و خود به كار برده است. آخرين عامل واقعی، حمايت بي‌دريغ و شورانگيز حاميان هنر بوده است، يعنی صاحبان مال و هنردوستان كه به هنرمندان فرصت هنرنمايی دادند.

    (برگزیده از کتاب سیمای فرهنگی ایران؛ به قلم نویسندگان)

  10. #20
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    جستاری بر نقش رنگ در معماری
    رنگها روح دارند و زنده اند,رنگها کلمه اند و همچنین کلمات سخن میگویند:از نهان سبز جنگل ها,از راز آبی آسمان و دریاها,از شفافیت و زلالی قطرات باران و از پاکی سفید برف;بلی رنگها از روح آدمی و دنیای پر رمز و راز انسان سخن میگویند و رنگهایی که انسانها بدان می پوشند و می نگارند و نقش میزنند نیز حکایت از گوشه ای دیگر از درون ایشان دارد.
    غایت و هدف همه مجاهدت های هنری بیرون کشیدن و استخلاص ماهیت و سرشت معنوی فرم و رنگ و آزادی آنها از زندان دنیای مادی است.از چنین آرزو و سودایی است که هنر غیر مادی نشات میگیرد.دنیائی که امروز در آن زندگی میکنیم , به دنیای انسان در سالهای گذشته , شباهتی ندارد.دنیای ما با ابداع و خلاقیت شکل گرفته است.ما بناهائی میسازیم که محتوای آنها در عملکرد آنها نهفته است;در عین حال بناها سمبول افکار و عقاید نیستند ; بلکه تجسم افکاری هدف دار هستند.
    رنگها روح دارند و زنده اند,رنگها کلمه اند و همچنین کلمات سخن میگویند:از نهان سبز جنگل ها,از راز آبی آسمان و دریاها,از شفافیت و زلالی قطرات باران و از پاکی سفید برف;بلی رنگها از روح آدمی و دنیای پر رمز و راز انسان سخن میگویند و رنگهایی که انسانها بدان می پوشند و می نگارند و نقش میزنند نیز حکایت از گوشه ای دیگر از درون ایشان دارد.
    با گذشت زمان فکر انسان به اسرار پدیده های طبیعت چون رنگین کمان , رعد و برق , جاذبه و امثال آن پی برده است , با وجود این , پدیده ها هنوز هم در اسرار باقی مانده اند; رعد و برق ما می ترساند.ولی رنگهای رنگین کمان و نور ستاره شمالی روح را تعالی می بخشد و آن را تهذیب می کند.رنگین کمان سمبل صلح است.فقط کسانی که عاشق رنگ هستند می توانند زیبائی و کیفیت ذاتی آن را درک کنند.رنگ مواهب خود را به همه تقدیم می کند , ولی رموز و اسرار پنهان خود را فقط برای علاقه مندان واقعی آشکار می سازد.رنگ زندگی است زیرا جهان بدون رنگ برایمان مرده جلوه می کند , رنگ ها ایده آغازین و ثمره نور اصلی بدون رنگ هستند و مقابل آنها تاریکی بدون رنگ است.
    نور اولین پدیده در جهان است از طریق رنگ ها روح و طبیعت زنده جهان را برایمان آشکار می سازد.رنگها چنان افکار و احساسات عمیقی را القاء می کنند که حتی با چشم هم دیده نمی شوند.بلکه فقط با چشم دل احساس می شوند.لیکن قدم نهادن به این وادی نیز بدون عبادت خالق , نور آسمانها و زمین و اساسآ بدون انسان شدن میسر نیست.
    کلمه و آوای آن,شکل و رنگ اش,رگه های اصلی از ذات فوق طبیعی است که ما تصویری اندک از آن داریم.همانطور که صدا,رنگ جلا به لفظ می بخشد,همینطور هم رنگ بطور طبیعی به فرم شکل خاصی میدهد.ماهیت اصلی رنگ طنینی از تصورات خیالی است و در این حالت رنگ موسیقی است.زمانی که اندیشه مفهوم, قاعده مندی,لمس رنگ و طلسم آن,شکسته است آنگاه در دستان خود جز جسم بی روح چیز دیگری نداریم.
    گوته در " فاربن لهر " در مورد هماهنگی و کلیت رنگ می نویسد: وقتی چشم رنگی را می بیند , بلافاصله فعالیتش را شروع می کندو عملکردش چنان است که به شکلی نا خود آگاه و اجتناب ناپذیر , رنگ دیگری ایجاد می کند که با پیوستن به حلقه رنگها , ترتیب حلقه رنگ را کامل میکند و این تاثیر متقابل , احساسی از غنای رنگ به انسان می بخشد.مقصود از هماهنگی رنگ , هنر وسعت دادن به درون مایه ها و مضامینی از تناسبات اصولی رنگ است که می تواند بعنوان پایه ای برای کمپوزیسیون ( یا آفرینش هنری )به خدمت گرفته شود.
    رنگها نیروها و انرژی های درخشنده ای هستند که چه آگاه و چه ناخود آگاه روی ما اثر مثبت و منفی خواهند داشت.هنرمندانی که شیشه های رنگین خلق می کنند از رنگ برای خلق چنان محیطی معنوی و اسرار امیز استفاده میکردند که اندیشه های پرستش کنندگان را بر دوش شاهین معنویت به پرواز درمی اورند.اثرات رنگ نه تنها از لحاظ بصری بلکه از جنبه های روان شناسی و روان شناختی نیز باید بررسی شوند.
    یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد ، بررسی تأثیر متقابل رنگ ها است . جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر می کند هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را می نمایاند . معکوس کردن این ترتیب طبیعی ، ناسازگاری رنگی به بار می آورد.
    ● هر رنگ دارای سه صفت یا سه بُعد دیداری مستقلا ً تغییر پذیر است : فام ، درخشندگی و پرمایگی
    فام ، صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در سلسله ی رنگی ( از قرمز تا بنفش) – معادل با نور طول موج های مختلف در طیف مرئی – مشخص می کند قرمز ، زرد و آبی را فام های اولیه می نامند و چون مبنای سایر فام ها هستند ، رنگ های اصلی نیز نام گرفته اند . فام های ثانویه عبارتند از : نارنجی ، سبز و بنفش که که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام اولیه حاصل می شوند . فام های ثالثه از اختلاط فام های اولیه و ثانویه به دست می آیند : زرد- نارنجی( پرتقالی) ، نارنجی- قرمز ، قرمز- بنفش ( ارغوانی) ، بنفش- آبی ( لاجوردی) ، آبی- سبز (فیروزه ای) ، سبز- زرد (مغز پسته ای) . دوازده فام نامبرده را با ترتیبی معین در چرخه ی رنگ ، نشان می دهند . در چرخه ی رنگ ، فام های ثانویه و ثالثه ای که بین یک زوج فام اولیه جای گرفته اند ، دارای روابط خویشاوندی هستند و در کنارهم ساده ترین هماهنگی رنگی را پدید می آورند .مادامیکه این رنگها با رنگهای خالص سفید و سیاه ترکیب شوندایجاد بیشماری از رنگها و سایه های مختلف مینمایند.
    رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرارگیرند از نظر بصری تاثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم میکند و در نتیجه یک مفهوم و یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.پدیده های بصری , معنوی و روانی در حیطه رنگ و هنرهای رنگ روابط مشترک زیادی دارند.وقتی که موضوعی در نظر مشترک گرفته شد , طرح باید از این موضوع اولیه و حاکم بر کار , پیروی نماید.اگر رنگ مهمترین وسیله بیان حالت و مفهوم باشد , ترکیب رنگ باید از سطوح رنگ شوع شود و این سطوح , خطوط را مشخص خواهند کرد.کسی که اول خطوط را رسم می کند و بعد رنگ را بدان می افزاید , هرگز نخواهد توانست یک اثر رنگی خوب و واضح به تصویر بکشد.رنگها , ابعاد و جهات مخصوص به خود را دارند و سطوح را به شیوه خود , ترسیم می کنند.
    شاید به نظر عجیب برسد که در حوزه حس بصری رنگ حرارت را می توان تشخیص داد.به هر حال تجربه نشان داده است که بین دو آتلیه که یکی با رنگ سبز-آبی و دیگری با قرمز-نارنجی رنگ شده باشد , ۵ تا ۷ درجه اختلاف حرارت یا بودت از طریق ذهنی احساس می شود.به عبارت دیگر , کسانی که در آتلیه سبز هستند , در ۱۵ درجه سانتیگراد احساس سرما می کردند , اما در اتاقی که با رنگ قرمز نارنجی رنگ شده بود تا ۱۳-۱۱ درجه سانتی گراد نیز احساس سرما نمی کردند.حقیقت این است که رنگ آبی-سبز جریان خون را کند و رنگ قرمز نارنجی همانند داروی محرکی است که باعث حالت هیجانی و تسریع جریان خون در بدن می گردد.
    این تاثیرات مختلف قدرت وسیع مفهومی و بیان حالت کنتراست سرد و گرم را نشان می دهد و از آن می توان برای ایجاد اثرات تصویری فوق الهاده زیبا استفاده کرد.مناظری که فاصله اشیاء در آن زیاد است , همیشه از لحاظ رنگ سرد تر بنظر می رسند , زیرا که در عمق هوا قرار دارند.پس کنتراست سرد و گرم وسیله مهمی است که اثرات پرسپکتیو و حجمی را نشان می دهد.
    شکل ها نیز دارای خصوصیت گویا ومعنی دار نظام زیباشناختی خود هستند.در طراحی,این کیفیت های معنی دار شکل و رنگ می بایست با یکدیگر مطابقت داده شوند,یعنی شکل و رنگ در معنی دار بودن و مفهوم خود یکدیگر را تایید و اثبات نمایند.سه شکل اصلی مربع,مثلث و دایره نیز مانند سه رنگ اصلی قرمز,زرد و آبی دارای خصوصیات مفهومی و بیانی مشخص هستند.مربع,نمایانگر ماده,وزن و حدود مشخص است وحسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء میکند.مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.مثلث با زوایای حاد و تند,تاثیر ستیزه جویی,پرخاش و تهاجم را ایجاد میکند.مثلث سمبل تفکر است و حالت وخصوصیت بی وزن آن با زرد روشن هماهنگی دارد.دایره بر عکس مربع,احساسات را ملایم و معتدل میکند و حس آرامش و حرکت آرام و آهسته را القاء مینماید.دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.
    تطابق و تناسب هر رنگ با شکل مربوط به خود مستلزم همانندی و توازن است.اگر رنگها و شکل ها در بیان مفاهیم و حالات توافق داشته باشند,تاثیرات آن دو چندان خواهد بود. مطالعه پیرامون احساس رنگ دقیقآ با اثرات رنگ در طبیعت آغاز می شود بدین معنی که تاثیر حسی حاصله از اشیاء رنگین روی حس بینائی خود را بررسی می کنیم.امروزه پیشرفت در صنعت شیمی رنگ , سبک و عکاسی رنگی , میزان علاقه عمومی به رنگ را افزایش داده است.ولی این علاقه موقتی به رنگ تقریبآ سراپا بصری و دارای ویژگی های مادی است و با دید معنوی و احساس بررسی نمی شود.این نوعی به بازی گرفتن سطحی و صوری نیروهای ماوراء طبیعت است و همچنین فقدان جهت گیری و برنامه ریزی در مورد لزوم آشنائی با اتود های طبیعت نقصی است که در مدارس هنر قابل بررسی است.اتودهای طبیعت در هنر نمی بایست کاری تقلیدی برگرفته از تاثیرات تصادفی باشد.بلکه باید تحلیلی و تحقیقی بوده و فرم ها و رنگ ها را که مختصات راستین هستند , ابداع نمایند.چنین اتود هائی تقلیدی نیستند بلکه تفسیرگرند.اگر بخواهیم این تفسیر بجا و شایسته باشد , باید پیش از آن , مشاهده دقیق و تفکر صحیح انجام شود.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •