تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 14 اولاول 12345678 ... آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 136

نام تاپيک: معرفي و نقد کتاب های الکترونیکی این بخـش ...

  1. #31
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    جایی که قلب انجاست نوشته تهمینه کریمی
    داستان از آنجائی شروع میشه که رز سوار بر هواپیما از آمریکا به دیدار اقوام مادرش در ایران میره. رز تک فرزند یک پدر آمریکائی و یک مادر ایرانی است که هر دو دار فانی را وداع گفته‌اند. رز در ۱۲ سالگی مادر خودش را از دست داده و مادر که به دلیل ازدواج با یک مرد آمریکائی برای همیشه از طرف خانواده خودش طرد شده بوده همیشه با اشک و آه از ایران یاد میکرده و تا آخرین لحظه حیاتش هم موفق به دیدار اقوامش نمیشه. پدر هم بعد از یک بیماری قلبی و .. فوت میکنه و از رز میخواد که به ایران برگرده و سراغ خانواده مادرش بره ....

  2. 2 کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #32
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    بوسه تقدیر نوشته فریده شجاعی
    نگين نامزدي خود با شهاب رو به ازاي پولي كه پيروز مي تونه پدرش رو از ورشكستگي نجات بده به هم مي زنه ولي هر چه سعي مي كنه نمي تونه عشق شهاب رو از سر بيرون كنه،او همراه پيروز كه 17 سال از او بزرگتر بود به استكهلم ميره و بعد از چند سال زندگي خبر ازدواج شهاب با يكي از دختراي فاميل رو از خواهرش ميشنوه و دوباره ياد عشق از دست رفته اش مي افته و مسبب همه اينها رو كسي نمي دونه جز عموش....
    طي يك سفر به ايران كه براي شركت در خاكسپاري عمويش بوده،با شهاب صحبت مي كنه و هر دو عشق از دست رفته شان را به خاك مي سپارند و نگين با عشقي مضاعف به همسرش پيروز به استكهلم و نزد او باز ميگردد.....

  4. 2 کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #33
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    نام کتاب: غریبه آشنا
    نام نویسنده: منیر مهریزی مقدم




    خلاصه داستان: «غریبه آشنا» داستان دختر جوانی است به نام لیلا که در یک خانواده گرم و صمیمی و سالم در شهرستان به دنیا آمده بود و بعد از قبولی در دانشگاه تهران به تنهایی راهی تهران میشه. آنجا بعد از مجادله های فراوان به همکلاسی خودش ایلیا که پسر یکی از ثروتمندترین جواهرفروشی های تهران بوده و حسابی شیفته و عاشق لیلا شده بود دل میبنده.
    این عشق با مخالفت شدید خانواده ایلیا روبرو میشه. اما ایلیا از لیلا میخواد که خانواده را در مقابل عمل انجام شده قرار بدهند و به عقد همدیگر در بیایند. بعد از رفت و آمد های فراوانی ایلیا که جوان بسیار مقبول و آقایی بوده موافقت پدر لیلا را جلب میکنه و به عقد هم در میایند و زندگی خودشون را شروع میکنند.
    بعد از اینکه مامان ایلیا از موضوع مطلع میشه لیلا را صد میزه و ازش میخواد که از زندگی ایلیا کنار بره آنزمان لیلا از ایلیا باردار بوده و منتظر فرزندشون بودن. در آن زمان بوده که ایلیا یواش یواش از لیلا فاصله میگیره و اون را ترک میکنه و لیلا تصادف میکنه و توی تصادف گمان میکنه که فرزندش کشته شده و صورتش آسیب بسیار شدیدی میبینه. جراحی های فراوانی روی صورتش انجام میشه و یک لیلای تازه متولد میشه سرشار از نفرت از ایلیا و مادرش.
    زمان میگذره و لیلا معلم دبستان میشه و ....

  6. 2 کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #34
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    نام کتاب: ایلگار، دخترم
    نام نویسنده: فهیمه پوریا

    خلاصه داستان: داستان بسیار جذابی است در رابطه با دختری بسیار زیبا به نام مانیا. مانیا خواهر مانلی است که دو خواهر مانند دو قطب مخالف آهنربا هستند یکی با کودکی بسیار تلخ که منجر به ناهنجاریهای فراوان رفتاری در جوانی اش شده که با زیبائی خیره کننده ای که داره مردهای بسیاری را به دام خودش میکشه و بعد از ضربه های مالی و روحی بسیاری که بهشون میزده رهاشون میکرده و معتاد بوده و در آلمان زندگی میکرده. دیگری مانیا دختری بسیار مهربان، خانم، زیبا، فهمیده و .... که در تهران با مادر جوانشون زندگی میکرده.

    مانلی با فردی به نام امیررضا ارتباط پیدا میکنه که باهاش ازدواج میکنه تا بهش ضربه بزنه و بعد حامله میشه و به خواهش و التماس امیررضا بچه را نگه میداره. بعد از اینکه به امیررضا هم ایدز را منتقل میکنه رهاش میکنه و برای همیشه میره. این در حالی بوده که مانیا و مادرش برای پیدا کردن مانلی راهی آلمان شده بودند که هرگز موفق به دیدارش نمیشوند و بعد از چند هفته با جنازه مانلی که در اثر اور دوز از دنیا رفته بوده روبرو میشود. مادر جوان طاهره نمیتونه مرگ فرزند ارشدش را تحمل کنه و سکته میکنه میمیره. این دو مرگ ضربه بسیار سنگینی به مانیا وارد میکنه و تا مدتها زمین گیرش میکنه که عشق ایلگار تنها یادگار خواهرش باعث میشه که سرپا بشه و تصمیم میگیرند که به ایران برگردند. خانواده امیررضا که بسیار مومن و متعهد بودند امیررضا را به خاطر وصلت با مانلی طرد کرده بودند. مانیا خودش را جای مانلی جا میزنه و به عنوان عروس راهی خانواده امیررضا میشه. اولین دیدارش با امیرعلی برادر رشید و شوخ طبع امیررضا قلبش را تکان میده و پنهانی عاشق امیرعلی میشه. امیرعلی که فکر میکرده او مانلی است و از گذشته خیلی تاریک مانلی آگاه بوده شروع به آزار و اذیت او میکنه و سعی میکنه که دستش را رو کنه. با دوست صمیمی اش شاهین که از قربانیان مانلی بوده برنامه ریزی میکنند که به امیررضا گذشته او را نشان بدهند شاهین در اولین نگاه متوجه میشه که زن همراه امیررضا مانلی نیست بلکه مانیا است......

  8. 3 کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #35
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    قلب طلایی نوشته زهرا اسدی

    پدر آذر افسر نیروی دریایی است واز شمال به بوشهر منتقل میشود،آذر برای عیادت از مادربزرگمریضش به ابادان میرود که در هواپیما با مهرداد آشنا میشود در بیمارستان آذر دوباره مهرداد را میبیند ومتوجه میشود که خواهر او پرستار است همان شبی که قرار بود خانواده مهرداد به خانه پدربزرگ بروند جنگ آغاز میشود ومهرداد آذر و پدربزرگ ومادربزرگ را به همراه خانواده خودش به بوشهر میبرد هر بار که مهرداد تصمیم میگیرد برای خواستگاری اذر برود اتفاقی مانع میشود تا انکه او که خلبان هواپیمای جنگی است برای ماموریت میرود ومفقود الاثر میشود اذر سالها به انتظار بازگشت او میماند تا آنکه .....

  10. 2 کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #36
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    سال های بی کسی

    فروغ دختر ته تغری خانواده ای سنتی است او که بسیار شیطان و شلوغ است به اصرار خانواده مجبور می شود با یکی از پسران بازاری پولدار که تمام زندگی اش تحت سلطه مادرش بوده نامزد کند اما با مرگ یکی از بستگان نامزدش به او تهمت بد قدمی می زنند و نامزدی ان ها به هم می خورد افسردگی فروغ به علت طرد شدنش شدت می گیرد و خانواده که خود را مقصر این کار می دانند شروع به محبت بیش از حد به فروغ می کنند در این حال برخورد های فروغ برادر شوهر خواهرش به نام کیانوش که جوانی بد نام ولی بسیار ثروتمند بود باعث ایجاد علاقه ای شدید بین ان ها می شود تا این که کیانوش به خواستگاری فروغ می رود ...

  12. 2 کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #37
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    قلب سنگی | فرزانه رضایی دارستانی

    افسون 11 ساله وابستگی زیادی به خواهرش شکوفه دارد و با ازدواج او و رامین مخالف است ولی دو خانواده بر خلاف میل او، از این وصلت راضی هستند. شکوفه و رامین هم یکدیگر را دوست دارند. سرانجام این دو عقد می کنند و رامین که پسری شیرازی بوده خانواده همسرش را به شهرش دعوت می کند. به این ترتیب، افسون به همراه والدین و دو خواهر(شکوفه و رویا) و برادرش (مسعود) راهی این سفر می شود. در طی مسیر افسون به خوابی عمیق فرو می رود و وقتی چشم هایش را می گشاید دیگر پدر و خواهرانی ندارد. این حادثه در روحیه او تاثیر می گذارد و او با عقل و اندیشه کودکانه اش، رامین را مسبب این بدبختی می داند و برخلاف تلاشش برای پنهان نگه داشتن این عقیده سرانجام دوام نمی آورد و به رامین یادآور می شود که اگر او آنها را به وطنش دعوت نمی کرد، خانواده اش هنوز با سایه ی پدرش و وجود خواهرانش پابرجا بود. رامین به شدت دچار عذاب وجدان می شود، برای تغییر ذهنیت افسون، نهایت تلاش خود را به کار می گیرد ولی تمام زحماتش نافرجام می ماند و افسون بیش از پیش کینه اش را در دل می پروراند. رامین با قلبی شکسته برای ادامه تحصیل راهی خارج از کشور می شود. او در طول هفت سال تحصیلش سعی در برقراری ارتباط با افسون دارد ولی افسون با او هم کلام نمی شود، حتی نامه هایش را سر به مهر، با نهایت تنفر از بین می برد. از طرفی، از ترحم دیگران ناراحت می شد و برای جلوگیری از حس ترحم در اقوامش، روند جدیدی را در رفتار و کردارش آغاز کرد. تمام این عوامل دست به دست هم دادند تا این دختر نوجوان به قلب سنگی معروف شود. در این میان پسری به نام فرهاد قلب سنگی این دختر را به تپش می اندازد...

  14. 2 کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #38
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    حریم عشق

    نیکا به طور اتفاقی قسمت هایی از دفتر خاطرات یکی از بیماران پدر روانپزشکش را می خواند کیانوش پسر جذاب و زیبایی و بسیار ثروتمند بوده ولی از افسردگی شدیدی رنج می برد و به خواهش یکی از دوستان پدرش به باغ ان ها می اید تا به طور مداوم تحت درمان قرار بگیرد به گذشت زمان کیانوش کمی بهبود پیدا می کند و از ان خانه می رود در حالی که نا خواسته به نیکا که با پسر عمه اش نامزد بوده دل می بنده نیکا که بسیار به زندگی کیانوش علاقه مند بوده بسیار دوست داشته علت بیماری او را بداند و در همه جای زندگی کیانوش سایه نیلو فر نامزد سابق کیانوش را می دیده است تا این که اختلاف نیکا و نامزدش بالا می گیرد و نیکا در طی یک تصادف شدید به کما می رود....

  16. 2 کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #39
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    بانوی جنگل نوشته فهیمه رحیمی


    خانواده پدر هدیه که یکی از بزرگترین ثروتمندان ایران هستندکه بخاطر اختلافاتی او را طرد کرده بودند، با مرگ شوهر عمه از پدر به همراه خانواده اش برای شرکت در مراسم ختم و بازگشت دوباره به خانواده دعوت میکنند طرز زندگی بسیار اشرافی وآداب و رسوم ان ، در خانه عمه بسیار برای هدیه عجیب و جالب به نظر میرسد و از ان عجیب تر پسر بزرگ عمه یعنی فرهاد است که گویی بدون این که چیزی بگویی از انچه در سرت میگذرد یا در اطرافت اتفاق می افتد با خبر است زیرا دارای یک نیروی خاص ماوراء الطبیع ( مانیه تیزور) است با همه اینها هر دو به هم علاقه مند میشوند ولی خطراتی در کمین هدیه است ....

  18. این کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #40
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    بشنو از دل نوشته ن. نوری



    الهام پدر و مادر خود را در یک تصادف از دست میدهد و برای زندگی نزد خانواده عمو میماند عمو و خانواده اش بسیار مهربانند ولی سعید پسر بزرگ عمودائما در کارهای الهام دخالت میکند و پدرش را تشویق میکند تا برای درس خواندن الهام سختگیری کند همه اینها باعث ناراحتی وکینه در دل ماتم زده الهام میشود با خواستگاری غیر منتظره سعید ، الهام که خود را مدیون عمو میداند با این که سعید را دوست ندارد ازدواج را میپذیرد به شرطی که با هم هیچ را بطه ای نداشته باشند ......

  20. 2 کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •