تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 15

نام تاپيک: >>تاریخ ایران پس از اسلام : دوران سلجوقیان(عصر طلایی ایران)

  1. #1
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض >>تاریخ ایران پس از اسلام : دوران سلجوقیان(عصر طلایی ایران)

    دوران سلجوقيان بدون شک تابناک‌ترين دوره تاريخي ايران است. اين عصر اوج تمدن اسلامي ايران است. اهميت آنرا مي‌توان اينگونه خلاصه کرد.

    1- بنيان‌گذاري دانشگاه: نظاميه‌هايي که شهيد خواجه نظام‌الملک پديد آورد. منشاء و سرمشق دانشگاه‌هاي امروز جهان است. دانشگاه‌هاي نظاميه، آموزشگاه‌هايي بودند، با فرصت تحصيل رايگان، راتبه‌هاي کافي براي مدرسان، کتابخانه‌هاي معتبر و رشته‌هاي تحصيلي مشخص با سازماني درست. رشته‌هاي تحصيل عبارتند بودند از: فقه – حديث – تفسير – علوم ادبي – رياضيات – نجوم – طبيعيات و حکمت.
    2- گسترش و رواج زبان ادبي فارسي و فرهنگ ايراني به طور کلي نقش بسيار برجسته‌اي ايفا کرد. سياست داخلي آنان در دست وزيران و مشاوران دانشمندي بود که براي ترقي جامعه ايراني از هيچ کوششي خودداري نمي‌کردند.
    3- دربار سلجوقي همانند دربار محمود غزنوي پر از علماء و نويسندگان بود. زبان رسمي فارسي بود و کليه مکاتبات اداري دربار با اين زبان صورت مي‌گيرد. بهمين جهت زبان فارسي از کرانه‌هاي درياي مديترانه تا اقصى نقاط هند تحت حکومت مسلمين و از کرانه‌هاي خليج‌فارس تا آن طرف سيحون و جيحون زبان غالب بود. و اگر حمله مغول نبود قطعاً امروزه زبان فارسي زبان اول جهان اسلام بود.
    4- تا آن زمان جهان هيچگاه شاهد گسترش آن اندازه مدرسه و کتابخانه و دانشگاه نبوده است. در يونان باستان با آن همه ارزش کاذبي که برايش ساخته‌اند تنها يک کالج وجود داشته است. در حالي که در کليه شهرهاي مهم امپراطوري عظيم سلجوقي حداقل يک دانشگاه نظاميه وجود داشته است، و در آن دانشگاه کتابخانه‌اي موجود. به علاوه دانشگاه‌هاي ديگري نيز توسط افرادي مانند ملک‌شاه و غيره ساخته شده بود. با توجه به اينکه اولين کتابخانه عمومي اروپا در حوالي سال 1400 ميلادي آن هم با هزار جلد کتاب احداث شده است. اهميت دوران سلجوقي با کتابخانه‌هايي با هزاران جلد کتاب براي ما مشخص مي‌شود. علاوه بر اينکه تقريباً هر مسجدي داراي کتابخانه بوده و بسياري از افراد داراي کتابخانه شخصي بوده و کتابخانه‌هاي عمومي در همه شهرها داير بوده‌اند چنان که تنها در يکي از کتابخانه‌هاي وقفي مرو بيش از دوازده هزار جلد کتاب وجود داشته است.
    5- توسعه شهرها در نتيجه توسعه فرهنگي و انتقال دستگاه اداري از دست خاندان‌هاي ديوان‌سالار قديم به خاندان‌هاي روشنفکر جديد از طبقه متوسط جامعه.
    6- رفاه اقتصادي و امنيت عمومي در مدتي بيشتر از يک قرن و نيم بخصوص در دوران آخر حکومت طغرل اول بنيان‌گذار حکومت سلجوقيان و آلب ارسلان و ملک‌شاه و سلطان برکيارق و سلطان سنجر، جاده‌ها امن بود، مردم به راحتي به سفر حج مشرف مي‌شدند. کاروانسراها و قنات‌ها و چاه‌هاي آب زيادي در سراسر ايران بخصوص در سر راه زائرين ايراني به حج ايجاد شده بود.
    7- از بين بردن حکومت‌هاي فاسد محلي مانند آل بويه عراق و فارس و ايجاد يک حکومت مقتدر در ايران که شامل مرزهاي دوران ساساني مي‌شد. سلجوقيان تنها کساني هستند که در ايران بعد از اسلام بر تمام ايران دوران ساساني به استثناي يمن ولي با وسعتي بيشتر از ايران ساساني حکومت کرده‌اند.
    8- نجات مذهب اهل سنت از خطر سقوط در اثر تسلط فاطميه و فرقه‌هاي وابسته به آن: زماني که سلجوقيان نردبان ترقي را مي‌پيمودند تنها قسمتي از ايران و اسپانياي مسلمان در دست اهل سنت بود بقيه جهان اسلام شامل آفريقا و شبه جزيره عربستان و عراق و سوريه و فلسطين و اردن و لبنان و ديگر ممالک اسلامي يا در دست فاطميان مصر بود يا در دست افراد وابسته آن حکومت اداره مي‌شد. در بعضي جاها اهل سنت را وادار کرده کرده بودند که در ايام محرم سينه‌زني کنند و حضرت معاويه و ديگر صحابه را به بدي ياد کنند.
    9- آثار علمي که در اين دوران به منصه ظهور رسيد حقيقتاً خيره‌کننده است با توجه به اينکه قسمت اعظم آثار آن دوران در نتيجه حمله مغول نابود شد، ولي باز هم آنچه که مانده است آدمي را به شگفت وامي‌دارد. رشد علمي و در نتيجه آن رشد صنعتي و تجارت و کشاورزي در آن دوران در تاريخ شناخته شده جهان بي‌نظير است. وجود هزاران دانشمند و محقق و نويسنده و شاعر و صدها دانشگاه و مدرسه و کتابخانه‌ عمومي و هزاران کتاب و... از شگفتي‌هاي آن دوران شکوهمند مي‌باشد.
    10- وجود سلاطين عادل و علم‌پرور و رعيت‌پرور يکي ديگر از مختصات عصر سلجوقي است. بعنوان نمونه به سخنان زير که از سلطان سنجر است دقت کنيد: سلطان سنجر سلجوقي: «بنياد شهرياري و اساس جهانداري بر آبادان کردن جهان استوار است. و جهان تنها به عدل و انصاف آبادان مي‌گردد. عدل و انصاف جهاندار تنها با ولايت با کفايت نيک رفتار و صاحب منصباني اعتقادات پسنديده و رسوم زندگي ستوده دارند، حاصل آيد. تنها بدين طريق است که جهانيان به سعادت نايل مي‌شوند»(1) ساير سلاطين سلجوقي هم مانند آلب ارسلان و ملک‌شاه مورد ستايش مؤرخان بزرگ قرار گرفته‌اند. تعداد زياد سلاطين مقتدر و عادل در يک سلسله از نوادر تاريخ بشري است. سلجوقيان سه شعبه بودند که در ايران و روم بقدرت رسيدند. شعبه اول سلجوقيان ايران 14 تن بوده‌اند از 429 تا 590 ه‍. ق بمدت 161 سال بر کل ايران بزرگ يا قسمت بزرگ آن حکومت کرده‌اند. شعبه دوم سلجوقيان کرمان 11 تن مدت حکومتشان 150 سال از 303 تا 533 ه‍. ق شعبه سوم سلجوقيان روم 15 تن مدت حکومتشان 220 سال از 480 تا 700 ه‍. ق.

  2. این کاربر از sasha_h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    سلجوقيان ايران 427-570 ه‍. ق

    نياي خاندان سلجوقيان شخصي است بنام سلجوق که بقول ظهيري نيشابوري در کتاب سلجوقنامه داراي چهار پسر بنام‌هاي اسرائيل و ميکائيل و موسي بيغو و يونس بود، با دارايي بسيار، به علت تنگي چراگاه در 375 ه‍. ق به ماوراء‌النهر آمدند و در نور بخارا و سفر سمرقند مقيم شدند. سلطان محمود غزنوي با ايشان راه دوستي در پيش مي‌گيرد. از ميان پسران سلجوقي ميکائيل داراي دو پسر بنام‌هاي جغربيک و طغرل‌بک بود و طغرل‌بک است که مؤسس سلسله سجلوقيان ايران مي‌باشد. سلطان محمود غزنوي عليرغم مخالفت مشاورش ارسلان جاذب که معتقد بود سلجوقيان به علت قدرتمندي نبايد از جيحون بگذرند به آنها اجازه عبور داد و آنها در فساء و ابيورد مقيم شدند. آثار دولت و سلطنت از جبين جعفري بک و طغرل نمايان بود. اهل خراسان بخاطر عدالت و انصاف آنها داوري‌هاي خود را به پيش ايشان مي‌بردند. بين آنها با سلطان مسعود غزنوي جنگ‌هاي روي داد و بالاخره در جنگ دندانقان 432 ه‍. ق غزنويان شکست خورده و به تصرفات هندي سلطان محمود غزنوي قناعت مي‌کنند.

  4. این کاربر از sasha_h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #3
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    طغرل بک 429-455 ه‍. ق

    سلطان طغرل بک در شوال 429 در نيشابور بر تخت سلطان مسعود غزنوي جلوس کرد و حکومت سلجوقيان را بينان‌گذاري نمود. بعد از آن خاندان سلجوقي اساس حکومت خود را به نحو زير پي‌ريزي کردند.
    1- از نيشابور تا ساحل جيحون و ماوراء‌النهر نصيب جغري‌بک (داوود نام اسلامي وي است) گرديد. جغري‌بک بزودي بخارا و بلخ و خوارزم را به قلمرو خود ملحق نمود.
    2- قهستان و جرجان سهم برادر مادري طغرل يعني ابراهيم ينال گرديد.
    3- هرات و پوشنگ و سيستان و بلاد غور به پسر يبغو (نام اسلامي وي موسي بود) عموي طغرل واگذار شد.
    4- رياست کل سلاجقه يعني مقام سلطنت به عهده طغرل‌بک گذاشته شد. که از طرف خليفه عباسي لقب سلطان رکن‌الدولة طغر‌ل‌بک يمين اميرالمؤمنين گرفت و حکومت سلجوقيان بدين ترتيب از طرف خلافت عباسي به رسميت شناخته شد. (سال 447 ه‍. ق) در همان سال طغرل حکومت آل بويه عراق را در نهروان منقرض ساخت. قبلاً ري و همدان و خوارزم در 434 و گرگان و طبرستان در 433 و اصفهان در 443 و کرمان و شيراز در 455 توسط سلجوقيان فتح شده بود. بدين ترتيب حکومت‌هاي محلي در ايران برچيده شد و حکومت مقتدر و متحد سلجوقيان بر تمامي ايران حاکم گرديد.

    فتنه بساسيري

    ارسلان بساسيري فرمانده سپاه ترک خليفه عباسي در سال 446 ه‍. ق از اطاعت خليفه عباسي بيرون رفته و محرمانه به مستنصر خليفه فاطمي مصر پيوسته بود. بعد از آن که بساسيري جزيره اي عمر موصل را تصرف کرد. سلطان طغرل به آن نواحي رفته و بساسيري به حدود شام مي‌گريزد. بعد از طغيان ابراهيم ينال برادر مادري طغرل، سلطان سلجوقي ناچاراً به همدان رفته و در نزديکي ري سپاهيان ابراهيم را شکست داده، وي را مي‌کشد. در جريان طغيان ابراهيم بساسيري فرصت را مناسب ديد به بغداد حمله برد در سال 450 ه‍. ق هشتم ماه ذي‌القعده بر بغداد مستولي شد و نام خليفه فاطمي مصر را در خطبه خواند و بدين ترتيب تا يک سال و چهار ماه اين وضع طول کشيد. در همين اوان بود که قسمت اعظم جهان اسلامي در دست ملحدان فاطمي قرار داشت و به جز ايران و اسپانيا و هند بقيه جهان اسلامي مطيع فاطميان بودند در سال 451 به دعوت قائم خليفه سلطان طغرل بعد از خواباندن شورش ابراهيم ينال عازم بغداد شد اما بساسيري از ترس وي گريخت و عازم کوفه شد. در نتيجه جنگ که بين طغرل و بساسيري روي داد بسياسيري کشته شد. و سرش به امر طغرل به پيش خليفه در بغداد فرستاده شد. به اين ترتيب فتنه اسماعيليه درهم کوبيده شد و جهان اسلام نفسي راحت کشيد. طغرل در سال 455 وفات کرد. وي برادزاده‌اش آلب ارسلان بن جغري‌بک را قبلاً بجايش نشانده بود.

  6. این کاربر از sasha_h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #4
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    عضدالدولة محمد آلب ارسلان بن جغري‌بک 455-465:

    سلطان آلب ارسلان دو سال و نيم حاکم خراسان بود و ده سال پادشاه ايران بود. وي ممالک خراسان – عراق عرب و عجم و خوارزم و طبرستان و کرمان و فارس و سيستان و ترکستان و آسياي صغير را تحت حاکميت خود داشت.
    وي در سال 456 بقصد جهاد عازم بلاد ارمنستان و گرجستان شد و نخجوان را مرکز اردوي خود قرار داد. او ارمنستان و قسمتي از گرجستان و آبخازيا را فتح نمود. همچنين در اين سال (456) عميدالملک کندري کشته شد. عميدالملک کندري وزير مقتدر طغرل‌بيک که خطبه را بنام سليمان پسر طغرل خوانده بود. در سال 456 در ري به حضور آلب ارسلان مي‌رود. عميدالملک که با اشاعره‌ ميانه‌اي نداشت و گويا چند تن از آنها را نيز کشته بود. بعد از رفتن از پيش سلطان اکثر سپاهيان آلب ارسلان بدو مي‌پيوندند. و آلب ارسلان دستور بازداشت عميدالملک را صادر کرد، وي در سال 456 کشته شد. بدنبال تعرض امپراطور روم به عراق و ارمنستان آلب ارسلان پانزده هزار سوار مجاهد به جنگ وي رفت او به سپاهيان امپراطور پيشنهاد صلح کرد. ولي وي ضمن رد اين پيشنهاد گفت: در شهر ري با تو صلح خواهم کرد.
    سپاهيان سلجوقي همراه سلطان خويش همچون مجاهداني که جز فتح و پيروزي و يا شهادت مقصود ديگري ندارند بنام دفاع از کيان اسلامي در نزديکي شهر ملازگرد (شهري است در حوالي درياچه وان ترکيه فعلي) بر روميان تاختند آنقدر از آنها کشتند که زمين پر از اجساد روميان شد. امپراطور اسير مي‌شود و او را پيش آلب ارسلان مي‌برند. آلب ارسلان از وي مي‌پرسد: اگر تو جاي من بودي چگونه رفتار مي‌کردي؟ رومانوس گفت: تازيانه زياد به تنت مي‌زدم ولي آلب ارسلان او را آزاد کرد . اين جنگ در 463 ه‍. ق مطابق 1071 ميلادي روي داد. از ديگر وقايع دوران حکومت آلب ارسلان بر افتادن فاطميان در شام و عربستان بود. که در سال 462 در مکه و مدينه و حلب نام خليفه فاطمي مستنصر از خطبه انداخته شد و بجاي آن اسامي خليفه عباسي و آلب ارسلان خوانده شد.
    در ابتداي سال 465 آلب ارسلان براي سرکوبي شمس‌الملک حاکم توران با دويست هزار سپاهي از جيحون گذشت. در ششم ربيع‌الاول 465 قلعه‌بان يکي از قلاع بنام يوسف خوارزمي که دچار تقصيري شده بود دست بسته پيش سلطان آورده شد چون يوسف با سلطان درشتي کرد. سلطان به نگهبانان دستور داد که او را رها کنند و سلطان سه تير به طرف وي انداخت اما هر سه تيرش خطا رفت يوسف با زدن کاردي به سلطان او را زخمي کرد و سلطان بر اثر آن زخم چهار روز بعد به شهادت رسيد. مدارا و تحمل ديگران از مشخصات اصلي حکومت آلب ارسلان بود. وي امرايش را از ميان اهل سنت و شيعيان انتخاب مي‌کرد و هيچگاه اقليت شيعه در ايران را تحت فشار نگذاشت. آلب ارسلان در بستر مرگ ملک‌شاه را به جانشيني خود تعيين کرد و سفارش نمود که خواجه نظام‌الملک را همچنان در سمت وزيري نگاه دارد.

  8. این کاربر از sasha_h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #5
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    جلال‌الدين ابوالفتح حسن ملک‌شاه (455-485 ه‍. ق)

    ملک‌شاه علاوه بر ممالک تحت حکومت سلطان آلب ارسلان شام و ديار – بکر و انطاکيه و يمن و حجاز و کاشغر را نيز به ممالک خود اضافه کرد. در زمان وي ممالک نفوذ سلجوقيان به آخرين حد توسعه خود رسيد. دوره وحدت سي ساله ممالک تحت امير سلجوقي در حقيقت توسط خواجه نظام‌الملک بوجود آمد اين دوره شامل ده سال حکومت آلب ارسلان و بيست سال حکومت ملک‌شاه بود (455-485 ه‍. ق) در اين دوره ايران از يک شکوفايي فکري و فرهنگي برخوردار بود و تجارت و کشاورزي و صنعت آن رونق فراواني يافت. هرج و مرج‌ها و بي‌نظمي‌هايي که ترکمانان علت آن بودند با سياست منحرف کردن آنها به غربي‌ترين نواحي ممکن شد. تقويم جلالي از شاهکارهاي دوران ملک‌شاه مي‌باشد. که به امر آن پادشاه اصطلاحاتي در آن بوجود آمد. اين تقويم از تقويم گريگوري که ششصد سال بعد در اروپا رايج شد مهمتر و بهتر است. در تقويم گريگوري در هر ده هزار سال سه روز خطا وجود دارد، در حالي که در تقويم جلالي اين نسبت دور روز مي‌باشد . همچنين در عصر وحدت سي ساله در تمامي رشته‌هاي ديگر علمي پيشرفت‌هاي بي‌نظيري نصيب ايرانيان شد. صدها مدرسه و دانشگاه و کتابخانه‌ عمومي ساخته شد. و هزاران نفر در آنها به فراگيري علم و مطالعات عمومي مشغول شدند.

    درباره عدالت ملک‌شاه راوندي در کتاب آل سلجوقي مي‌نويسد:

    روزي ملک‌شاه مظلومي را گريان مي‌بيند سبب را مي‌رسد وي مي‌گويد: چند خربزه‌اي را چيدم تا آنرا بفروشم و با آن خرج عيال و اصل سرمايه‌ام را بدست بياورم ترکي آنرا از من گرفت و رفت در حالي که از بدبختي من مي‌خنديد، من از ظلم او گريان بودم. در آن موقع خربزه تازه رسيده بود و هنوز چيزي از آن در شهر يافت نمي‌شد. ملک‌شاه به يکي از خواصان خود مي‌گويد، هوس خربزه دارم آن خواص بطلب خربزه برمي‌خيزد. يکي از امرا به او مي‌گويد که نزد من خربزه‌اي هست که غلامم آورده است. چون ملک‌شاه از اين امر آگاهي يافت شاکي را خوانده و مي‌گويد: دست اين امير را بگيرد او مملوک من است و من او را به تو مي‌بخشم آن امير با دادن سيصد دينار صاحب خربزه‌ها را راضي مي‌کند و خود را از دست وي رها مي‌کند. در تاريخ ايران کمبريج جلد پنجم صفحه 89 آمده است. بدستور ملک‌شاه منادياني به اطراف امپراطوري سلجوقي فرستاده شدند و در شهرها با جار زدن و با خطابه‌هاي خود به آگاهي مردم رساندند که سلطان شخصاً به مظالم مي‌نشيند و به کليه شکايات گوش فرامي‌دهد، و چنان که بر کسي ستمي رفته باشد بررسي مي‌کند. در امپراطوري سلجوقي در زمان ملک‌شاه امنيت کامل برقرار بود و مردم در رفاه اقتصادي بودند، جاده‌ها کاملاً امن بود و مردم به راحتي به سفر حج مشرف مي‌شدند. کاروانسراها و قنات‌ها و چاه‌هاي آب زيادي در سرتاسر ايران بخصوص در سر راه زائرين ايراني به حج ايجاد شده بود و خراسان مرکز نشر علم و فرهنگ بود.
    در اواخر سلطنت ملک‌شاه نفوذ باطنيه در حکومت سلجوقي بسيار زياد شده بود و اين همان چيزي است که خواجه نظام‌الملک را نگران کرده بود، خواجه معتقد بود که اسماعيلي – قرمطي – رافضي –خرم‌ديني و مزدکي در اصل همه از يک ريشه‌اند که مي‌خواهند اسلام را ريشه‌کن کنند. اول خويشتن را به راستگويي و پارسايي و محبت آل رسول فرا مي‌نمايند تا مردم را حيله کنند چون قوت گرفتند در آن مي‌کوشند که امت محمد صلى الله عليه وسلم را تباه کنند و دين او را بزيان آورند.
    نفوذي‌هاي باطنيه در دستگاه سلجوقي مقدمات نارضايتي بين ملک‌شاه و خواجه‌ نظام‌الملک را مي‌چينند. صاحب کتاب بعض فضايح الروافض مي‌گويد: روافض در ميان ترک‌ها نفوذ فراواني کسب کرده‌اند و قول خواجه را تأييد مي‌کند. بالاخره تاج‌الملک ابوالغنايم قمي با دستياري ترکان خاتون زن ملک‌شاه وي را وادار به عزل خواجه نظام‌الملک مي‌کند. و قول خواجه نظام‌الملک در اين که به ملک‌شاه گفته بود که دولت آن تاج بر اين دولت بسته است. هر گاه اين دولت برداري آن تاج بردارند به حقيقت پيوست. چرا که بدنبال آن ملحدان در 12 رمضان 485 خواجه که بعد از نماز مغرب راهي خانه‌اش بود را به شهادت رساندند و بدنبال آن 40 روز يا بقول ديگر 18 روز بعد ملک‌شاه نيز درگذشت که کمي تأمل در اين باره مي‌رساند که در حقيقت ملحدان وي را نيز شهيد کرده‌اند.

  10. این کاربر از sasha_h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #6
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    ابوالمعالي نحاس در پي عزل خواجه در حق سلطان سروده است:

    زبوعلي بدو از بورضا و از بوسعد
    شب‌ها که شير به پيش تو همچو ميش آمد
    در آن زمانه ز هرچه آمدي بخدمت تو
    مبشر ظفر و فتح‌نامه پيش آمد
    زبوالغنايم و بوالفضل و بوالمعالي باز
    زمين مملکت را نبات پيش آمد
    گر از نظام و کمال و شرف تو سير شدي
    زتاج و مسجد و سديدت نگر چه پيش آمد

    خدمات نظام‌الملک

    خواجه علاوه بر رتق و فتق امور مملکتي و حل مشکلات عديده اجتماعي و اخلاقي و ساير مسائل مملکتي دست به ايجاد مدارسي زد که در تاريخ بنام وي به مدارس نظاميه مشهور است و همان مدارسند که سرمشق دانشگاه‌ها شدند. که مهمترين آنها عبارت بودند از نظاميه‌هاي بغداد – موصل – نيشابور – بلخ – هرات – مرو – آمل – گرگان – بصره – موصل – شيراز – اصفهان.
    نهضتي که نظام‌الملک با ساختن نظاميه‌هاي متعدد بوجود آورد بزودي و با سرعتي شگفت‌آور در سراسر بلاد ايران و بسياري ديگر از بلاد کشورهاي اسلامي دنبال شد، بطوري که در قرن‌هاي پنجم و ششم هيچ شهري نبود که در آن مدارس متعددي وجود نداشت چه کوچک چه بزرگ و امرا و حاکمان نيز به پيروي از وي يا براي نشان دادن علاقه خود به علم به احداث مراکز تعليم در شهرهاي خود همت گماشتند. در اين مدارس درس‌هاي زير تدريس مي‌شد. فقه – حديث – تفسير – علوم ادبي – رياضيات– طب و حکمت همچنين کليه مدارس داراي کتابخانه‌هاي معتبر بودند. در اين مدارس هر دانشجوئي حجره‌اي خاص خود داشت و مقرري ماهيانه مي‌گرفت. خوراک و خوابگاه نيز برعهده دانشگاه بود. خواجه نظاميه نيشابور را براي امام الحرمين ابوالمعالي عبدالملک عبدالله الجويني ساخت. امام الحرمين بمدت بيست سال در اين مدرسه به تدريس اشتغال داشت و شاگرداني همچون امام محمد غزالي تربيت کرد.
    نظام‌الملک نظاميه بغداد را نيز بمدت دو سال (از ذي‌الحجه سال 457 تا ذي‌القعده سال 459) ساخت و براي آن موقوفاتي معين کرد. که نه تنها براي مزد کارکنان و استادان کافي بود بلکه مقداري از آن نيز همه ساله در راه طالبان علم صرف مي‌شد. از جمله موقوفات نظاميه بغداد عبارت بودند از گرمابه‌ها – مخزن‌ها – دکان‌ها و بازارهايي چند و شش هزار دانشجو داشت علاوه بر مدارس خواجه بيمارستاني در نيشابور و رباطي نيز در بغداد ساخت.
    خواجه بنوشته تجارب السلف در بستر مرگ از علماء و بزرگان دين مي‌خواهد که محضري در چگونگي رفتار او با بندگان خدايي بنويسند و آنرا در قبرش بگذارند. علماء به سبب نيکو اعتقادي خواجه اين محضر را نوشتند و هر کدام از بزرگان دين شهادت خود را بر آن محضر ثبت کردند. امام ابواسحق فيروزآبادي صاحب تنبيه با آنکه مدرس نظاميه بود و منظور نظر احسان و انعام خواجه بود، چون آن محضر به خدمتش بردند بر آن نوشت: حسن خيرالظلمة چون محضر پيش خواجه بردند وقتي خط ابواسحاق را ديد گريست و گفت: هيچکس از اين بزرگان اين چنين راست ننوشته است. بعد از وفات خواجه را در خواب ديدند که خواجه گفت حق تعالي بر من ببخشيد و رحمت کرد به سبب آن سخن راست که خواجه ابواسحق نوشت.
    از مدارسي که به تقليد نظاميه ساخته شدند يکي مدرسه ملک‌شاه بود که وي براي پيروان هر چهار فقه اهل سنت احداث کرد. ديگري مدرسه مستنصريه بود که آن هم داراي چهار شعبه بود و هر شعبه مخصوص يکي از مذاهب اهل سنت که در هر کدام از اين شعبه‌ها 62 تن از دانشمندان به کار تعليم شاگردان مي‌پرداختند. ابن جبير اندلسي در سفرنامه خود مي‌نويسد: در سال 580 ه‍. ق در بغداد سي مدرسه وجود داشت که مشهورترين آنها نظاميه بغداد بود.
    علاوه بر کارهاي مختلف مملکتي خواجه نظام‌الملک کتاب‌هايي نيز نوشته است که بيانگر ميزان نبوغ و استعداد خدادادي وي در اداره مملکت است. وي بينان مملکت‌داري را بر عدل و دادگستري استوار مي‌داند و اين نکته را بارها به صورت‌هاي گوناگون گوشزد مي‌کند. رضاي حق تعالي، و قوت سلطان ملک‌شاه و صلاح لشکر و رعيت را به عدل و احسان مي‌بيند و معتقد است که ملک با کفر بپايد و با ستم و ظلم نپايد.

    اميرالشعرا معزي به حق در مدح خواجه سروده است:

    تو آن خجسته وزيري که از کفايت تو
    کشيد دولت سلجوقي سر به عليين
    تو آن ستوده مشيري که در فتوح و ظفر
    شدست کلک تو با تيغ شهريار قرين

  12. این کاربر از sasha_h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #7
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    آثار نظام‌الملک عبارتند از:

    سياست‌نامه يا سيرالملوک و وصاياي نظام‌الملک يا دستور الوزارت.
    سياست‌نامه از بهترين کتاب‌هايي است که در زمينه مملکت‌داري به رشته تحرير درآمده است. همچنين اين کتاب فرق مختلف باطنيه را بخوبي شناسانده است.

    خواجه اولين کسي است که به دست ملحدان اسماعيلي بشهادت رسيده است. خواجه در بستر مرگ ابيات زير را انشاء کرد:

    سي سال با قبال تو اي شاه جوانبخت
    گردستم از چهره ايام ستردم
    چون شد ز قضا مدت عمرم نود و شش
    اندر صفر از ضربت يک تيغ بمردم
    منشور نکونامي و طغراي سعادت
    پيش ملک العرش بتوقيع تو بردم
    بگذاشتم اين خدمت ديرينه بفرزند
    او را بخدا و خداوند سپردم

    خواجه در جواب مخالفان دانشگاه‌هاي نظاميه گفت: مصلحت سلطان و احکام عدل، ما را ملزم مي‌سازد که براي مستثني کردن ديگران به هيچ مذهبي تمايل نيابيم، هدف ما تقويت مذهب سنت و مجري کردن احکام آن است، نه دامن زدن به ستيزه‌هاي فرقه‌اي، ما اين مدرسه را تنها به قصد حمايت از علما و براي نفع عامه ساخته‌ايم، نه اينکه باعث جدال و نفاق گردد.

    رکن‌الدين ابوالمظفر برکيارق (485-498)

    بعد از مرگ ملک‌شاه، ترکان خاتون و تاج‌الملک وفات سلطان را پنهان کردند و محرمانه از امراي اطراف براي محمود پسر چهار ساله ملک‌شاه عهد و پيمان سلطنت گرفتند. ولي غلامان نظاميه برکيارق پسر ارشد ملک‌شاه که بدستور ترکان خاتون زنداني شده بود، را از زندان بيرون آوردند و به سلطنت برداشتند. در جنگ کوچکي که در نزديکي بروجرد بين طرفين درگرفت برکيارق فاتح شد و بدنبال فرار ترکان خاتون به اصفهان آن شهر را محاصره مي‌کند. بدنبال نيت برکيارق براي دادن وزارت به تاج‌الملک از دشمنان خاندان نظاميه وي در 12 محرم 486 بدست هواداران خاندان نظام‌الملک پاره پاره مي‌شود. بعد از چند جنگ مختصر ديگر برکيارق با مدعيان سلطنت موفق مي‌شود، آرامش را در مملکت سلجوقي برقرار سازد. عامل عمده موفقيت‌هاي برکيارق پسر دوم خواجه نظام‌الملک يعني مؤيد‌الملک شهاب‌الدين ابوبکر عبيدالله بود. که از جمله با کفايت‌ترين پسران خواجه و از وزراي با فضل و کاردان سلجوقي است. بعد از آنکه برکيارق مؤيدالملک را از کار وزارت عزل مي‌کند و برادرش فخرالملک را که در حقيقت دست نشانده ترکان خاتون و مجدالملک قمي بود به وزارت گماشت کارهاي مملکت به سستي گراييد. سلطان سنجر که در اين موقع سمت امارت خراسان را به عهده گرفت فخرالملک را بعد از آنکه مجدالملک قمي بجاي وي منصوب شد به وزارت خود گماشت و همين فخرالملک بود که با کفايت خود ظرف ده سال يعني از سال 490 تا 500 ه‍. ق که به دست ملحدان اسماعيلي بشهادت رسيد زمينه پيشرفت کار سلطنت سلطان سنجر را مهيا ساخت. در 18 شوال 492 مجدالدولة قمي از طراحان اصلي ترور خواجه نظام‌الملک و ملک‌شاه بدست هواداران خاندان نظاميه قطعه قطعه شد. اشتباهات برکيارق در مورد خاندان نظاميه باعث در ازاي جنگ‌هاي داخلي و بويژه جنگ‌هاي پنجگانه وي با برادرش سلطان محمد شد.
    دو برادر بالاخره در سال 497 به توافق مي‌رسند که مملکت سلجوقي را بين خود تقسيم کنند، و سلطان بزرگ برکيارق مردي کريم و عاقل و صبور و بخشاينده بود. با آنکه در بيشتر طول حکومت خود با مدعيان سلطنت درگير بود ولي بالاخره بر همه آنها فايق شد. درگير و دار همين جنگ‌ها بود که صليبيان در سال 490 ه‍. ق به فلسطين حمله برده و با شهيد کردن هفتاد هزار مسلمان بر بيت‌المقدس مسلط مي‌شوند. و بدين گونه جنگ‌هاي دويست ساله اروپائيان که بنام جنگ‌هاي صليبي مشهور هست. بر ضد امت اسلامي شروع مي‌شود.

  14. این کاربر از sasha_h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #8
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    غياث‌الدين ابوشجاع محمد 498-511 ه‍. ق

    بعد از وفات سلطان برکيارق سلطان محمد که با وي صلح کرده بود از طرف خليفه عباسي با گرفتن عنوان غياث‌الدين ابوشجاع حکومت سلجوقيان را بدست گرفت. از طرف ديگر سلطان سنجر که از سال 490 حاکم خراسان و ماوراء‌النهر بود همواره جانب برادرش سلطان محمد را رعايت مي‌کرد. و هيچگاه از تحت حکم او بيرون نرفت. اين امر موجب شد که وحدت ممالک تحت امر سلجوقيان مستحکم گردد. در دوران جنگ‌هاي داخلي در زمان برکيارق باطنيان اسماعيلي از اوضاع نسبتاً مغشوش ممالک سلجوقي استفاده کردند و در نقاط مختلف مخصوصاً در قاينات و ري و ساوه و اصفهان به قتل و آزار مردم پرداختند حتي کارشان بجايي رسيد که در اصفهان مردم را محبوس يا مقتول مي‌کردند. اين حرکت آنها باعث شد که عامه اصفهان شوريدند و جمع کثيري از اسماعيليه را در آتش انداختند. بعد از آنکه ممالک سلجوقي سر و سامان يافت ابتدا سلطان برکيارق به قلع و قمع آنها همت گذاشت. سپس بعد از وي سلطان محمد با کمک وزير توانايش ضياء‌الملک احمد از پسران خواجه نظام‌الملک که به نظام‌الملک ثاني موسوم است کار را بر باطنيان اسماعيلي تنگ کرد. بسياري از بلاد آنها را فتح کرد اما بر اثر وفات سلطان ناتمام ماند. از ديگر کارهاي مهم سلطان غازي جهاد وي در هندوستان است که سلطان بتي به وزن ده هزار من را از آنجا به اصفهان آورد. همچنين سلطان محمد در سال 509 لشکري را براي بيرون کردن صليبيان به فلسطين اعزام کرد. اما به علت نفاقي که بين امراي مسلمان الجزيره و شام وجود داشت اين لشکر شکست خورد. سلطان محمد از سال 486 تا 492 به نيابت از برکيارق در گنجه و ارآن حکومت مي‌کرد، از سال 498 تا 511 سلطان کل ممالک سلجوقي بود. وي پادشاهي بود شجاع و عادل و نيکو رفتار و در تمام مدت سلطنتش حرکتي ناپسند از او سر نزد. در تقويت دين اسلامي جد مخصوصي داشت. سلطان محمد همچنين مردي فاضل شاعر و علم‌پرور بود در وقت وفات ابيات زيرا را بر زبان مي‌گردانيد:

    بزخم تيغ جهانگير و گرز قلعه‌گشاي
    جهان مسخر من شد چوتن مسخر راي
    بسي بلاد گرفتم بيک اشاره دست
    بسي قلاع گشودم، بيک فشردن پاي
    چومرگ تاختن آورد، هيچ سود نداشت
    قضا قضاي خدايست و ملک ملک خدايي

  16. #9
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    سلطان سنجر 511-552


    مدت حکمداري سنجر که قريب شصت و دو سال طول کشيد به دو دوره تقسيم مي‌شود. دوره اول از سال 490 تا 511 ه‍. ق که سنجر عنوان ملکي و از جانب برادران فقط امارت داشت و به لقب ناصرالدين ملقب بوده است. دوره دوم از سال 511 تا 552 که ايام سلطنت و رياست اوست بر کل ممالک سلجوقي با القاب معزالدين و سلطان السلاطين و قبل از اين تاريخ سنجر را ملک مشرق مي‌خواندند.
    سلطان سنجر و سلطان محمود و سلطان برکيارق و سلطان محمد هر چهار نفر پسران ملک‌شاه بودند که بهنگام وفات ملک‌شاه سلطان سنجر ده ساله بود. سلطان سنجر سلطاني عادل و ديندار بود. در عهد او کارها بر جاده سنت و سياست و نهج معدلت قرار گرفت. امور شريعت محمد -صلى الله عليه وسلم- و احکام ملت اسلام، بر طريق اوامر و نواهي الهي طراوات کل يافت و زمين خراسان و عراق و ماوراء‌النهر بغايت آبادان شد. از حدود خطاي و ختن تا اقصاي شام و از بحر خزر تا ملک يمن در حوزه تصرف او شد. مسترشد خليفه عباسي او را سلطان معزالدين سنجر برهان اميرالمؤمنين لقب داد. در ابتداي پادشاهي بهرام‌شاه غزنوي سلطان سنجر به او کمک کرد و وي را به حکومت غزنويان رسانيد. به اين ترتيب حوزه نفوذ وي حتي از پدر و پدربزرگش نيز فراتر رفت. سلطان سنجر در حقيقت تربيت يافته امام محمد غزالي است و وي کتاب نصيحة الملوک را براي او نوشت. اين سلطان بزرگ در طول 62 سال حکفرمايي خود نوزده جنگ کرد که در هفده جنگ پيروز بود. در سال 536 در قطوان سمرقند در جنگي که بين سلطان سنجر و ترکان قراختايي بت‌پرست روي داد بر اثر مخالفت لشکريان سلطان سنجر شکست در سپاهيان وي افتاد و ماوراءالنهر از دست وي خارج شد. در اين جنگ صدمات شديدي به حکومت سنجر وارد شد که قابل جبران نبود.
    در سال 548 سلطنت سنجر عليرغم اينکه قصد جنگ با ترکان غز را نداشت در اثر اصرار بعضي از فرماندهان خود مانند پرنقش با آنها جنگ کرد. چرا که غزهاي بت‌پرست از پرداختن مقرري ساليانه خودداري کرده بودند ولي بعد از آنکه سلطان با صد هزار سپاهي به سراغ آنها رفت از کرده خود پشيمان شدند و از او طلب بخشش کردند. اما سلطان بر اثر اصرار جمعي از فرماندهاش با آنها جنگ کرد. در اين جنگ نيز مانند جنگ قطوان بعضي از امرا در جنگ سستي کردند و از ميدان جنگ فرار نمودند بهمين خاطر سلطان از غزان شکست خورد و بدست آنها اسير گشت. اما غزان او را دوباره بر تخت نشاندند و مدت تقريباً چهار سال خود بنام سلطان حکومت کردند.
    آنها در اين مدت خرابي‌هاي بي‌شماري کردند بسياري از علماء و بزرگان را در زير شکنجه بشهادت رساندند. از جمله امام محمدبن يحيي که با پر کردن دهان وي از خاک او را شهيد کردند و خاقاني در حق او گفته است:

    در ملت محمد مرسل نداشت کس
    فاضل‌تر از محمد يحيي فناي خاک
    آن کرده گاه تهلکه، دندان فداي سنگ
    وين کرد، روز قتل، دهن را فداي خاک

    در سال 551 سلطان سنجر بنام رفتن به شکار خود را از دست غزان آزاد کرد و امرايش را جمع‌آوري نمود و به مرو رفت، اما چون سلطان ديگر پير شده بود و ولايات خراب گشته و وي در 26 ربيع‌الاول سال 553 ه‍. ق درگذشت. ممالک سلجوقي ديگر روي وحدت نديد.

  17. #10
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    امير معزي مي‌گويد:

    وفات شاه جهان سنجر نکوسيرت
    که بود در چمن خسروي خرامان سرو
    بروز شنبه چهار از ربيع‌الاول بود
    بسال پانصد و پنجاه و سه بخطه مرو

    سلطان هنگام مرگ هفتاد و دو سال داشت.
    دولت وسيع سلجوقيان که از بدو اسلام تا تاريخ تأسيس اين سلسله دولتي به آن عظيمت تشکيل نيافته بود در ماوراء‌النهر و توران و خراسان و عراق رويهمرفته 161 سال طول کشيد از سال 427 تا 590 با مرگ طغرل سوم.
    طغرل اول و آلب ارسلان و ملک‌شاه و برکيارق و محمد و سنجر را که در عهد ايشان جميع ممالک سلجوقي از کاشغر تا انطاکيه تحت يک امر بوده سلاجقه بزرگ و فرزندان و فرزندزادگان محمد را که در ري و همدان و کردستان سلطنت مي‌کرده‌اند. سلاجقه عراق مي‌خوانند. سلاجقه عراق تا انقراض سلاجقه بزرگ جزو آنها بودند بعد از آن مستقل عمل کردند.


    القاب و اسامي سلاطين سلجوقي
    سلاجقه بزرگ
    1- رکن‌الدين ابوطالب طغرل‌بن ميکائيل بن سلجوق 429-455 ه‍. ق
    2- عضدالدين ابوشجاع آلب ارسلان محمدبن جغري‌بک 455-465
    3- معزالدين ابوالفتح ملک‌شاه حسن‌بن آلب ارسلان 465-485
    4- رکن‌الدين ابوالمظفر برکيارق بن ملک‌شاه 485-498
    5- غياث‌الدين ابوشجاع محمدبن ملک‌شاه 498-511
    6- معزالدين ابوالحارث سنجر احمدبن ملک‌شاه 511-552
    سلاجقه عراق (تجزيه حکومت سلجوقيان به سلجوقيان کرمان و عراق)
    7- مغيث‌الدين ابوالقاسم محمودبن محمدبن ملک‌شاه 511-525
    8- غياث‌الدين داوود بن محمود 525 تا 526 (8 ماه)
    9- رکن‌الدين ابوالفتح مسعود پسر سلطان محمد 526- 529
    10- غياث‌الدين ابوالفتح مسعود پسر سلطان محمد 529-547
    11- معزالدين ابوالفتح ملک‌شاه ثاني پسر سلطان محمود 547-547
    12- غياث‌الدين ابوشجاع محمد ثاني پسر سلطان محمود 547-554
    13- غياث‌الدين ابوشجاع سليمان شاه‌بن سلطان محمد 554-556
    14- رکن‌الدين ابوالمظفر ارسلان شاه‌بن طغرل ثاني 556-571
    15- رکن‌الدين ابوطالب طغرل سوم پسر ارسلان شاه 571-590
    حکومت سلجوقيان کرمان در 580 ه‍. ق منقرض مي‌شود. ولي سلجوقيان روم تا سال 700 ه‍. ق دوام آورد.

صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •