تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 19

نام تاپيک: Mary and Max / مری و مکس

  1. #1
    حـــــرفـه ای piremard's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    6,618

    12 Mary and Max / مری و مکس

    مری و مکس 2009



    شاهکار زیبای از آدام الیوت که سالها در یآدما خواهد ماند همچو مرثیه ی درگذشت مردمان نیک . داستان فیلم بر مبنای یک ماجرای حقیقی نوشته شده . عمده ی رویدادها همانند کتاب خواب کودکان ، توسط یک نریتور بازگو می شه .
    قصه ی دو شهر ، یکی خیال تک رنگ یک دختر 8 ساله و دیگری شهر سیاه و شلوغ مردی 44 ساله . مری بهمراه مادرش در خانه ای در استرالیا زندگی می کنه . مادر دائم الخمر و شهوت ران و دزد ... او روزی فهرست اسامی ساکنان نیویورک رو می بینه و در یک ماجراجویی نامه ای به مس می نویسه و از او می پرسه که "آیا نوزادهای نیویورکی از داخل بطری های کولا بیرون می آند" ؟

    مکس مردی پا بسن گذاشته است که در یک آپارتمان کثیف در برانکس زندگی می کنه . او عاشق شکلاته و به سندروم انزوای و انفعال از اجتماع دچاره . او که رشد تجربی یک انسان بالغ رو نداره بسادگی با کودک ارتباط همسان برقرار می کنه . او از کلاس و جلسات لاغری و ماهی خانگیش گرفته ، تا از اختراع چاکلت-هات داگ و همسایه ی نابیناش می گه ... مری و مکس با هم بزرگ می شند و دنیاشون رو با هم تقیم می کنند . بیشتر اونچه که نمی تونند یا نمی خواند که با دیگران در میون بذارند برای هم نقل می کنند .
    روزگار می گذره و آرزوهای اونها و توقعاتشون و دوستانشون تغییر می کنند ... لیکن همچنان دوست همدیگه می مونند .

    یادداشت :
    مری مکس رو رندوم انتخاب می کنه ولی انتخاب می شه . اونها برخلاف عامه ی مردم زندگی عادی ندارند ولی مکس می پرسه براستی چرا ما غیر طبیعی هستیم وقتی که به مردم عجیب دور و برم نگاه می کنم که چطور خودشون رو طبیعی می دونند ؟!
    مکس نمی دونه چرا مردم قاونینی رو وضع می کنند که اجرا نمی کنند ، چرا او برای مرگ هنری گریه نمی کنه ، نمی دونه چرا دکتر به او می گه که دوست اختراعیه او بدردش نمی خوره . مکس لبخند زدن رو بلد نیست و احساسات دیگران رو از چهره درک نمی کنه . اما قلب او کلمات و احساستش رو بروی کاغذ منتقل می کنند . مکس که دستخط زیبایی نداره ، با اتکا به ماشین تحریر کهنه ای برای مری از هر اتفاق بی اهمیت زندگیش می نویسه :
    P.S
    P.P.S
    P.P.P.S
    فیلم بقدری از زاویه روایت داستان قویست که دنیای شما رو برای ساعتی تغییر می ده و ما رو بکنه شخصیت های اثر می بره . ما رو مجبور می کنه تا به خود یا اطرافیانی که می شناسیم بازگرد داشته باشیم و هر چه بیشتر با شخصیتهای فیلم همزاد پنداری کنیم . همه چیز حسابشدست . از سگ های مرد تنها در خانه گرفته تا گدای خیابانی ، ماهی ، تستر ، مگسهای ماحم ، انعکاس معکوس برجهای شهر نیویورک در تنگ ماهی ، ... هر عنصر منفردی که در فیلم دیده می شه . تک تک اجزا با ظرافت فوقالعاده ای در کنار هم تشکیل انیمیشن رو دادند . مثل نمایش حلزونها داخل صندوق پست ، پاکت چیپس دور گردن مری ، آرزوهای افراد خانواده همچو پیرزن و پدر مری و روایت پوچ انگاره ی زندگیه آنها و ثروت گربه و ...
    با صدای آرام نریتور و حرکات بسیار نرم و زیبای دوربین به داخل ماجراهای اسرار آمیز فیلم می ریم . حرکات دوربینی بسیار هوشمندانه و حرفه ای . همچو سکانسهایی که مکس مقابل پنجره در حال تایپ کردن نامه برای مریست و دوربین به نرمی از صورت او فاصله می گیره و بدون احساس مخاطب ، به بیرون از قاب پنجره می رسیم که انعکاس شهر در شیشه پیداست و کبوتری روی پنجره فضله می کنه .
    اجزای شهر با دقت و وسواس زیاد طراحی شدند . همانند آجرها و تمامیه پستی و بلندیها و زبریه نماهای خارجی . نور در خدمت مفاهیم هست . در نیویورک مکس ، چیزهایی چون گوله پشمی کلاه مکس ، چراغ خطر پلیس و عکسها و نامه های رسیده از مری ، شالگردن مرد پانتومیم باز خیابانی ، لبهای ماتیک زده ی زن چاق و .... تنها رنگهای زندگیه او هستند
    تک تک سووالات بظاهر ابلهانه و دیالوگ های شفاهی نامه های رد و بدل شده بین مری و مکس جدا از تکیه ی باری کامیک اثر ، از زیرکانه ترین سووالات هستی شناسی هستند . جایی مکس بطرزی کاملا منفعلانه در مورد اعتقادش بخداوند می گه و اینکه یک یهودیه و کتابهای مختلفی هم در "انکار خداوند" مطالعه کرده و در جایی از همین اعتقاد منفعلانه اش در توجیه اینکه آبله ی مری بخاطر ریاست او بر شکلاتهای بهشت هست حرف می زنه ! و اظهار می کنه ه خودش دوست داشته چنین منصبی داشته باشه ، ولی او چون یک کافره نمی تونه !
    نقد اجتماع مترقی و بخصوص افراطیه ما بین دهه 70 تا نزدیک قرن بیست و یک از زبان مکس و تحلیل و راه حل های روانشناسانه ی مری 8 ساله دنیا رو بسخره گرفته . " آدام الیوت " تمام مفاهیم و ادراکات و مرزها و اعتقادات انسانی ، بشر عصر مدرن رو با یک کارتون بظاهر مضحک و جک ، به باد استهزا گرفته و البته با عروسک گردانیه دو کرکتر ناموزون محصول از داخل "لیوان آبجو" و "بطری کولا" (!) حضور خودش رو در این نمایش کمرنگ کرده تا از پیغام مستقیم پرهیز کنه .
    موسیقی بسیار حساب شده همانند سکانسی که مادر مری کیسه زباله حاویه نامه مکس رو به بیرون می بره یا سکانسهای پرشتاب هیجانزده ی مکس و ... حرکات دوبین سیال و تاکید دوربنی بر نمایش زوایای بسیاری همچو خط کمر مکس روی صندلی و زاویه های تند مختلف د حین تایپ سریع مکس و... از دیگر برجستگیهای تکنیکی این اثر زیبا بشمار می روند .

  2. 22 کاربر از piremard بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    اگه نباشه جاش خالی می مونه senjin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    یه جایی رو زمین خدا
    پست ها
    371

    پيش فرض

    من این انیمیشن رو دیدم . فقط میتونم بگم واقعا قشنگ بود. اول که شروع کردم به دیدنش فکر کردم یه چیزه بیخوده . کسی هم تعریف نکرده بود ازش ولی وقتی راوی داستان با هیجان داستانو تعریف میکرد منو میخ کوب کرد. من تا حالا با همچین نوع نمایشی که اکثر دیالوگ ها رو راوی بگه زیاد برخورد نکرده بودم. بازم میگم واقعا قشنگ بود به همه هم پیشنهاد میکنم ببینن .( با زیر نویس انگلیسی خیلی بهتر اگه انگلیسیتون خوب نیست چون 50% فیلم به دیالوگ هاشه).

  4. 2 کاربر از senjin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    در اينكه اين انيميشن حرفاي زيادي براي گفتن داره شكي نيست اما من اصلا از ديدنش لذت نبردم.
    سنگين بود و سياه و تلخ!

    The future's not ours to see
    What will be,will be

  6. 3 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    اگه نباشه جاش خالی می مونه CAnZO's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض

    اون هات داگ شکلاتی اختراع مکس خیلی قابل لمس و غریزیست. یاد نون و شکلات صبحانه خودمون افتادم.

    و البته با عروسک گردانیه دو کرکتر ناموزون محصول از داخل "لیوان آبجو" و "بطری کولا" (!) حضور خودش رو در این نمایش کمرنگ کرده تا از پیغام مستقیم پرهیز کنه .
    سلام.
    ببخشید .من کلا معنی این جمله رو متوجه نشدم. منظور شما اینه که داستان بچه هایی که از آبجو بیرون میان با کارگردان رابطه داره؟! و منظور از « خط کمر مکس روی صندلی» چیه؟
    موسیقی بسیار حساب شده همانند سکانسی که مادر مری کیسه زباله حاویه نامه مکس رو به بیرون می بره
    بله اون کار بطور کلی قطعه زیبایی هم است از اپرای رومئو ژولیت اثر سرگئی پروکفیف بنام رقص شوالیه ها.

  8. 2 کاربر از CAnZO بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    حـــــرفـه ای piremard's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    6,618

    پيش فرض

    اون هات داگ شکلاتی اختراع مکس خیلی قابل لمس و غریزیست. یاد نون و شکلات صبحانه خودمون افتادم.

    سلام.
    ببخشید .من کلا معنی این جمله رو متوجه نشدم. منظور شما اینه که داستان بچه هایی که از آبجو بیرون میان با کارگردان رابطه داره؟! و منظور از « خط کمر مکس روی صندلی» چیه؟

    بله اون کار بطور کلی قطعه زیبایی هم است از اپرای رومئو ژولیت اثر سرگئی پروکفیف بنام رقص شوالیه ها.
    منظور از اون جمله + ابتدا و انتهاش بر می گرده به بحث "پیام فیلم" که من با دو عبارت بچه ایکه از آبجو یا کولا بیرون آمده خواستم تضاد شخصیتی بین دو کرکتر رو نشون بدم .
    منظور از "خط کمر" ؟ خب من چجوری اینو توضیح بدم شما یه جین تنگ بپوشید و روی نیمکت چوبی بنشینید و از پشتتون عکس بگیرید
    هدف من از ایجاد یک تاپیک مجزا برای این انیمیشن ؛ این بود که هر دام از دوستان و علاقمندان این انیمیشن در صورت تمایل نقدهاشون رو در این تاپیک به اشتراک بگذارند و یا با هم به بحث بنشینند .
    دیگه عصر داستانهای اساطیری دوران کهن به انتها رسیده . زمانی بود که ما بر پرده ی انیمیشنهای متحرک بدنبال تماشای اسطوره های دوران ودکی همچو افسانه های مختلف از دیو و جادوگرهای پیر و شاهزاده ها و اژدها بودیم . وقتیکه داستانهایمان به انتها رسید ، به شرق دور رفتیم ، جاییکه هر ناموجود خیالی به کاراکتر های تصویری افزوده می شدند . انواع رباتها و جانواران عجیبی چون پوکومون گرفته تا هیولاهای پیچ در پیچ ! شخصیتهای شرقی بدون اینکه برای تماشاگر مفهوم پذیر باشند ، بسبب بهره گیری از شمایل اونچه ه ما از یک کرکتر کارتونی انتظار داریم بسیار فریبنده هستند . اما در ورطه ی تکرار دیگه خلاقیت شرقی هم کاربر نیست . امروز کرکترهای ما نه شاهزاده های واقعیند و نه جادوگر و اژدها ... انیماتورها بسمت شخصیتهای عامه و ساده پیش رفتند و با اینکار مخاطب رو بیشتر با کارتون درگیر ردند . احساس همزاد پنداری با شخصیتها در این عصر بسیار زیادتر از دورانهای گذشته است . در عصر مدرن فعلی ، کارتونهای ما رو مردم محجور و غالبا تنها و مشابه عموم ملت تشکیل می دن . مثل یک پسر بچه ای که بعد از فوت مادرش احساس تنهایی می نه ؛ پیرمردی که همسرش رو از دست داده و آرزوی دیرینه ای در سر داره ؛ زندگیه یک توله سگ معمولی .... اما در این بین مری و مکس پا رو فراتر گذاشتند و نمادهایی از تفاله های اجتماع امروزند . اونها رو هر جایی پیدا نمی کنید . همونطوریکه داستان بیان می کنه ؛ شاید در آنسوی دنیا باشند . بظاهر غیر طبیعی ، مجنون ، روانی ، منزوی ... هستند و مسوولیت این رفتارشون به خودشان بر می گرده ، ولی نته اینجاست ه تعریفی از جنون و پریشانی وجود نداره ! از دیگر سوی این کرکترها بیشتر محصول اطراف و زندگیه جمعی هستند . مری و مکس ، اسطورههای آینده ی انیمیشن سازی می توانند باشند . نه صرفا بدین دلیل که متفاوتند ! بلکه پیشتر بخاطر اینکه تعریف این شخصیتها به دنیای آینده کمک خواهد کرد .
    "مری و مکس" یک کارتون با مخاطب مشخص نیست . جدا از اینکه این کارتون برای کم سالان مناسب نیست ؛ لیکن مخاطب عمومی دارد . جادوی نمایش زندگی دو کرکتر برخلاف تصور سیاه و سفید بسیار دلنشین است . صدای نرم و لمس داستان تاچی اون ما رو به دنیای خودمون نزدیک می کنه . تماشای مری و مکس نیاز به پیش زمینه دارد . پیش زمینه هایی چون نگاه به تمام دنیایی که زندگی می کنیم . نیاز به دستهایی دارد که گاهی دیر بدیر شسته می شند ، نیاز به تحمل غم و درد دارد . باید بدنبال دنیای غیر پرفکت گشت و در محصولات بدقواره ی اون زیست و دنیای اینچنینی رو تجربه کرد و از بوی کثیف اتومبیلها اشباع شد .
    من انیمیشن مری و مکس رو بعنوان برترین انیمیشن بلندی که تابحال تماشا ردم انتخاب کردم و تراست می ! من خیلی خیلی انیمیشن بلند تماشا کردم ولی مری و مکس اسطوره ی من شدند .... روزهایتان قهوه ای. این نوشتار ادامه دارد

  10. 3 کاربر از piremard بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    اگه نباشه جاش خالی می مونه CAnZO's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض

    سلامی دوباره
    خب البته این اولین باری نیست که شخصیت های کج و کوله روانی اجتماعی وارد صحنه کارتونها میشن با اینکه حرفه ای نیستم ولی مثلا همین سیمپسونها با خوندن دیالوگهاشون همچین تیپ هایی بنظر میان.

    من میخواستم نظرم رو در مورد شکل کلی فیلم بگم که حالتی روایی داره یعنی بیشتر متکی به گفتار هست و آنهم از نوع تک گویی.( بیشتر فیلم از تک گویی مکس و مری با نامه هایشان یا کلام قصه گو تشکیل شده) در غیاب گفتگوی مستقیم بین شخصیت ها آدم به این نتیجه میرسه: که عنصر مهم شکل دهنده درام و اکشن بواقع گفتگو است.

    در اینجا صحنه ها اکثرا بعد از شرح وقایع و در کمک به اونها هستن.( مثلا مکس اتفاقی را در بچگی شرح میده که همزمان در صحنه ای بنمایش درمیاد) با این روش نوعی توازی و کنش بین کلام راوی و نمایش ایجاد میشه که امکانات وسیعی برای تاثیر گذاری ایجاد میکنه. فرضا نمایش میتونه دیتیلهای بیشتری ارائه بده یا حتی ایجاد تضاد غافلگیر کننده ای بکنه.
    مسلما کسی که تحصیلات نمایشی داشته باشه باید در این مورد مطالب جالبی بگه!

    این صحنه فیلم منو خوب خندوند : این بابا تو آسانسور یه عمل ناخواسته ازش سرمیزنه و بعد:



    ps
    در نیویورک مکس ، چیزهایی چون گوله پشمی کلاه مکس ، چراغ خطر پلیس و عکسها و نامه های رسیده از مری ، شالگردن مرد پانتومیم باز خیابانی ، لبهای ماتیک زده ی زن چاق و .... تنها رنگهای زندگیه او هستند
    بسیار اشاره زیبایی است.
    Last edited by CAnZO; 23-11-2009 at 11:34.

  12. 4 کاربر از CAnZO بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    اگه نباشه جاش خالی می مونه CAnZO's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض

    بعد از دیدن فیلم چیزی که به نظرم این فیلم رو از عالی بودن دور میکنه اینست:
    بزنگاههای ساختگی ، یعنی اتفاقاتی که صرفا جهت پیشبرد داستان ابداع شده است: غلبه همسایه مری بر ترس 40 ساله از محیط خارجی در لحظه ای که مورد نیاز داستان است. یا همزمانی ورود مری با مرگ مکس وسیله ای است برای خلق یک لحظه ملودراماتیک که این لحن ملودراماتیک با بقیه اثر که بدبینانه وطنزآمیز هست همخوانی نداره.

  14. #8
    حـــــرفـه ای piremard's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    6,618

    پيش فرض

    این اولین باری نیست که شخصیت های کج و کوله روانی اجتماعی وارد صحنه کارتونها میشن با اینکه حرفه ای نیستم ولی مثلا همین سیمپسونها با خوندن دیالوگهاشون همچین تیپ هایی بنظر میان.
    اون تیپ کرکترها انتزاعی هستند و حتی خالقان این شخصیتها تعمدا اونها رو بشکلهای "غیرقابل دستیافتن" طراحی می کنند . اما مری و مکس یک روایت کاریکاتوری از زندگی حقیقی با نشانه های حقیقی هستند .
    بعد از دیدن فیلم چیزی که به نظرم این فیلم رو از عالی بودن دور میکنه اینست:
    بزنگاههای ساختگی ، یعنی اتفاقاتی که صرفا جهت پیشبرد داستان ابداع شده است: غلبه همسایه مری بر ترس 40 ساله از محیط خارجی در لحظه ای که مورد نیاز داستان است. یا همزمانی ورود مری با مرگ مکس وسیله ای است برای خلق یک لحظه ملودراماتیک که این لحن ملودراماتیک با بقیه اثر که بدبینانه وطنزآمیز هست همخوانی نداره.
    این فیلم بازخوانی یک ماجرای حقیقیست . از سوی دیگه فضای فیلم کمدی و کارتونیست . اگر قرار باشه تمام شخصیتها مشابه فضای سینما عمل کنند و هیچ نکته ی کمدی در اون نداشته باشیم که نهایتا ما یک اقتباس صرف و یک بایوگرافی از داستان ساختیم !
    خود فیلمساز در تعمد بکار بردن عناصر فیلم تاکید می کنه و این در این قالب روایی بهیچ وجه ضعف نیست . کل مجموعه پازلی هستند از یک مفاهیم سابژکتیو که باید به نقد فلسفی اجتماع بیرون زندگیه مری و مکس منجر بشند

  15. این کاربر از piremard بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #9
    اگه نباشه جاش خالی می مونه CAnZO's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض

    امیدوارم درست متوجه شده باشم:
    این فیلم بازخوانی یک ماجرای حقیقیست
    یعنی: طرز نجات مری در واقعیت به همان صورت است.
    اگر قرار باشه تمام شخصیتها مشابه فضای سینما عمل کنند و هیچ نکته ی کمدی در اون نداشته باشیم که نهایتا ما یک اقتباس صرف و یک بایوگرافی از داستان ساختیم
    یعنی: اگر هم ساختگی باشه در دنیای داستانی مجاز است.

    درسته ولی ایرادم به واقعی نبودن این نجات نیست. این اتفاق فقط خیلی قهرمان پردازانه و از نوع happy end به نظرم میاد در فیلمی که سطحی نیست(جمله: Len had saved the day ) .این نجات میتونست شاید خیلی خنثثی تر اتفاق بیافته مثلا درحالی که چشمهای مری بسته میشه در آخرین لحظه در خونه باز بشه و کسی وارد بشه و صحنه فید بشه.
    Last edited by CAnZO; 26-11-2009 at 13:18.

  17. #10
    آخر فروم باز Gregar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    The North
    پست ها
    5,193

    پيش فرض

    من دوتا سوال دارم :

    این که چرا کاراکتر مکس کافر انتخاب شده بود ؟
    و حالا که به خدا اعتقاد نداشت چرا به بهشت اعتقاد داشت ( بهشت شکلاتی ) ؟ یعنی این حرف رو برای دلخوشی مری نوشته بود ؟

  18. این کاربر از Gregar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •