واي الهي قربونش برم نل (اخر اينم نفهميدم چي شدشما ميدونيد؟ در ضمن مامانم يه جعبه ي کوچولوي قديمي داشت هميشه اون پيشم بود باهاش بازي ميکردم وقتي بازش ميکردم حس ميکردم مثه جعبه ي نل ازش اهنگ پخش ميشه اخييييييييييي )
بي خانمان (پرين با اون بابابزرگ مغرورش ايشششششششششش)
پسر مبتکر (خدايشش اينو هيشکي يادش نبود من وقتي فکر ميکردو خيلي دوست دارم)
پسر شچاع
و پلنگ صورتي خودم(الان که بزرگ شدم هنوز عروسکشو دارم)