چه حرفا!!!نوشته شده توسط j0l6 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موضوع اون کارتون ها نیستن موضوع اینه که دیگه بچه نیستیم
دلم می خواست دوباره همه چیز مثل بچگی هام شگفت انگیز و جادویی بودن
اون روزها به جادوی پری مهربون توی پینوکیو یا زنده بودن اسباب بازی ها صد در صد اعتقاد داشتیم
من یادمه خوابهای طلایی سیمون رو نگاه می کردم و واقعا باور می کردم که می شه یه خواب دید و بعد توی بیداری دنبال همچین جایی گشت و کیف کرد!
سندباد رو نگاه می کردم و از توی انباری خونمون دنبال چراغ نفتی قدیمی می گشتم!
سفید برفی رو می دیدم و دلم می خواست با پرنده ها دوست بشم که روی دستام بشینن!!!
کاملا مطمئن بودم لوبیای سحر آمیز وجود داره و یه قصر گنده وسط ابرهاست!
حالا کی این کارها رو می کنه؟ دیگه می دونیم همش الکیه ولی بچه ها این رو نمی فهمن برای همین انقدر خوشبختن!!!
اون روزهایی که تو می گی روزهایی بودن که ما یه نفهم واقعی بودیم ولی این نفهم بودن خیلی لذت بخش بود خیلی!!!
کاش دوباره نفهم می شدیم!!!!!!!