یاد ایام بخیر : كارتون‌های دوران كودكی ( پروفسور بالتازار و... )

[emtn]

يه سايتي پيدا كردم ببين خيلي عكس قديمي داره يه عالمه: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بابک جان دستت درد نکنه بدجوری منو یاد گذشته ها انداختی

[piishii]

واي بخدا اون كارتونا ديگه كجاستتتتتت ؟ من هنوز كه تام و جري ميذاره ميشينم نگاه ميكنم اما هيچ كارتوني برام گوريل انگوري و مي تي كمان نميشد

با پسر شجاع هم حالي بود . شيپور چي ......

يادش بخير

[Master]

دژ فضایی یادتون هست . ریک و مکس و ... باب از شبکه ی 2 پخش میشد خیلی دوسش دارم . بابا کسی اینو نداره

[somayeh_63]

آخي چه جالب
ولي من عكساتونو نديدم
اجازه هست خودم عكس بذارم؟


رامکال










بلفي و لي لي بيت



پسر شجاع (اينقده اين شيپرچي و دوستاشو دوست داشتم از بس که خنگ بودن)



سند باد


اسم اين يکي يادم رفته چي بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟






الان که بزرگتر شدم وقتي فکر مي کنم مي بينم منم عين همين دختره بود
عصباني، پررو ، هميشه طلبکار، مغرور، حسود، بي ادب.......
ايشششششششش از خودم بدم اومد

[somayeh_63]

و حالا گوريل انگوري (اينقده دوستش داشتم، شايد به خاطر همين الان عشق ماشين شدم )




هاچ زنبور عسل که اخرش نفهميدم مامانشو پيدا کرد يا نه





اينم از پت و مت ، تنها کارتوني که وقتي مي ديدمش همه ش حرص ميخوردم




اينم جعفري با اون صداش



جنگل سبز




تنسي تاکسيدو



الفي اتيکنز




بنر




خانواده دکتر ارنست(يه تيپم هم شبيه اين دختره بود)




بارباپاپا




و در اخر بامزي کوشولوي عقش من

[Babak_King]

ممنون ريحانه جان

اسم اين يکي يادم رفته چي بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اين حنا دختري در مزرعه فك مي كنم بود

دژ فضایی یادتون هست . ریک و مکس و ... باب از شبکه ی 2 پخش میشد خیلی دوسش دارم . بابا کسی اینو نداره

دژ فضايي يادمه خيلي توپ بود
من همه عكسامو گذاشتم ديگه ندارم

فك كنين چه جوري ميشه اينارو گير آورد

[somayeh_63]

يه سري ديگه عکس دارم الان نميشه
منتظر باشيد بعدآ ميذارم

[somayeh_63]

يه سري ديگه عکس دارم الان نميشه
منتظر باشيد بعدآ ميذارم
فقط عکس عقشوايه نازم بووووووووووو رو بذارم تا بعد

[Mehdi_Best]

سلام
اسم اوني كه يادتون رفته حنا دختري در مزرعه نيست.
خودم هم اسمش رو دقيق يادم نيست. اما اسم پسره دني بود. كه افتاد تو دره و پاش شكست و خواهرش به اون پسره مي گفت كه تو پاش رو شكستي و دشمن خونيش شده بود. بعد پسره با يه پيرمرده آشنا شد كه مجسمه هاي كوچك چوبي رو به زيبايي مي ساخت و .... .
اسم يكيشون هم لوسي مي بود و فكر كنم اون يكي لوسين.

[Master]

بابا این انته . با سباستین . بچه های کوی الپ . یادتون اومد . کف کنید حا فظه رو . بابا من این دژ فضایی رو می خوام ....