تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 125 از 138 اولاول ... 2575115121122123124125126127128129135 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,241 به 1,250 از 1371

نام تاپيک: یاد ایام بخیر : كارتون‌های دوران كودكی ( پروفسور بالتازار و... )

  1. #1241
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    اون جایی که قیافه مجری قلابیه یهو پیر می شد !! خیلی ترسناک بود !
    آره من كلي از اين صحنه تا مدتها بعنوان صحنه اي خفن و حيرت انگيز ياد ميكردم :دي

    اون ميان برنامشو يادته؟ همون مرده ميانساله كه يه 50 سالي داشت هميشه تو خيابونا بود به دوربين كه ميرسيد ميگفتش : -مامان منو نديدين؟

  2. این کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #1242
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    May 2010
    پست ها
    11

    پيش فرض

    آره من اين آهنگه رو يادم مياد چون اون سال عيد خيلي خوش گذشت تلوزيون حسابي بچه ها رو تحويل گرفت :دي
    "تلوزيون كابلي بچه ها" نبود اسمش؟
    اوه اوه ! تلویزیون کابلی بچه ها !!

    البته درست ترش این بود : عطر و گلاب بپاشید / رو سبزه آب بپاشید ...

    این " تلویزیون کابلی بچه ها " رو اوایل دهه هفتاد حدود ساعت پنج بعد ازظهر نشون میداد
    به مناسبت دهه فجر یا همچین چیزی ؛ یادمه هفته بعدازظهری تند تند از مدرسه میومدیم
    اینو ببینیم !
    یه تلویزیون که بچه ها همه کاره اش بودن و رضا شفیعی جم نقش مجری محبوب شبکه رو داشت
    از اینکه به همه سلام می کرد باید یاد میگرفتیم .
    بعد یه گروهی بودن نمیدونم ضد انقلاب (!) اینا بودن چی بودن خلاصه خیلی بد بودن
    میومدن قیافه یکی رو مثل شفیعی جم عمل جراحی میکردن بعد که دزدیدنش جاشونو عوض میکردن
    از اینکه دیگه به کسی سلام نمی کرد قلابی بونش تابلو بود و البته اون پایانش ...
    اون جایی که قیافه مجری قلابیه یهو پیر می شد !! خیلی ترسناک بود !
    آخرم که بچه ها انقلاب می کردن و بپا می خواستند و همانا مجری محبوبشون رو از بند آزاد می کردند .
    اون موقع شاید برای ما ربطش به دهه فجر تابلو نبود و فقط دنبالش می کردیم ولی الان بهتر می فهمیم .

    این شعر "عطر و گلاب بپاشید..." رو هم از اون موقع پخش کردن و عید هم پخش می کردنش ...
    یادش بخیر !

    احسنت و صد افرین بابا شما چه خوب یادتونه یه صحنه هم داشت برای اینکه قیافه طرف را تغییر بدن باید گوشش را می بریدند من هم از این صحنه خیلی می ترسیدم
    ولی بچه ها من خیلی با اهنگش حال می کردم هیچ جا هم پیدا نکردم


  4. #1243
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    اون ميان برنامشو يادته؟ همون مرده ميانساله كه يه 50 سالي داشت هميشه تو خيابونا بود به دوربين كه ميرسيد ميگفتش : -مامان منو نديدين؟
    ایول چه خوب یادته من اصلا یادم نبود وسط این برنامه پخش میشد . چی بود اصلا ، شاید تحت تاثیر کارتونای ژاپنی اون موقع بود :دي

    احسنت و صد افرین بابا شما چه خوب یادتونه یه صحنه هم داشت برای اینکه قیافه طرف را تغییر بدن باید گوشش را می بریدند من هم از این صحنه خیلی می ترسیدم
    ولی بچه ها من خیلی با اهنگش حال می کردم هیچ جا هم پیدا نکردم
    و اگر اشتباه نکنم برای اینکه یکی رو انتخاب کنن قرعه کشی کردن چون کسی راضی نمی شد این بلاها سرش بیاد
    آهنگش هم باحال بود

  5. این کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #1244
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    May 2010
    پست ها
    11

    پيش فرض

    ایول چه خوب یادته من اصلا یادم نبود وسط این برنامه پخش میشد . چی بود اصلا ، شاید تحت تاثیر کارتونای ژاپنی اون موقع بود :دي


    و اگر اشتباه نکنم برای اینکه یکی رو انتخاب کنن قرعه کشی کردن چون کسی راضی نمی شد این بلاها سرش بیاد
    آهنگش هم باحال بود


    کاملا درسته یک کاغذی بود که دست به دست می چرخید و هر کی اسمش نبود میداد به بغل دستیش
    وای که چه دلهره ای داشتیم


  7. این کاربر از shahabby بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #1245
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    May 2010
    پست ها
    11

    پيش فرض یاد بچگی هامون مدرسه بخیر (همشاگردی سلام بوی ماه مهر...)

    باسلام به تمام دوستان قدیمی خودم تصمیم گرفتم به مناسبت سال جدید تحصیلی یادی از ان دوران و مخصوصا اولین روز مدرسه و سرودها و اهنگهایش کرده باشم
    خیلی از ما ها هنوز هم در ان دوران سیر می کنیم و کلی از خاطراتمان را در ان موقع جا گذاشتیم اول هر سال جدید تحصیلی که می شد تلویزیون از دو هفته قبلش بوی ماه مهرو همشاگردی سلام پخش می کرد که یعنی تابستان تمام شده و بایدکم کم دیگه بری مدرسه البته وای که چقدر تابستانش خوش گذشته بود با میکرو و سگا و فیلم های کرایه ای اما امسال هر چی به گوش بودم تا هر کدوم از اهنگها پخش کنه نکرد که نکرد مثل هر سال دیگه

    خلاصه به ذهنم رسید تا قدری از خاطرات ان موقع را یاداوری کرده باشم
    ریاضی علوم املا انشا
    دفترهای تعاونی
    پاکن های نصف ابی نصف قرمز
    مدادهای شیرنشان
    تراش های رومیزی
    کاغذهای کاهی
    پفک نمکی مینو میکای شوکوپارس
    یاد بخاری های توی کلاس در روز های سرد زمستانی بخیر
    یاد دلهره مشق های حل نکرده بخیر که تمام هم و غممان این بود که زود برسیم مشق فردا حل کنیم که ایا معلم عشقش بکشه نگاه کنه یا نکنه الان دیگه خیلی از ما ها سالهاست که این دلهره نداریم
    جدا یاد تک تکشان بخیر فقر امکانات بود اما دلها خیلی بهم نزدیک بود
    یادمه اولین روز مدرسه سال 70 با پسر خاله و بابام رفته بودیم مدرسه استقلال که هنوز هم در همدان هست
    همه جور بچه ای بود یکی گریه می کرد یکی ساکت بود اما حالا هر کدوم واسه خودشون مردی شده اند و رفته اند الان یکی زن گرفته یکی سرکار یکی هنوز دانشگاه یه خانم معلم نیمه خوش اخلاقی هم بود که وایساد برای ما کرکری خواندن که بچه خوب باید اینطور باشه باید اون طور باشه ای خدا یاد همه بخیییییییییر

    بگذریم چند لحظه از آهنگ همشاگردی سلام پارسال تلويزين پخش کرد ان هم از شبکه چهار در برنامه دو قدم مانده به صبح من هم سريع ضبط کردم هنوز هم وقتی این اهنگ گوش میدم یاد صف بچه ها می افتم که دارن میرن کلاس همیدوارم که برای همتون جالب باشه


    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید





  9. 2 کاربر از shahabby بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #1246
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    سلا م بر نوستال بازان گرامی!
    من زیاد رپ گوش نمیدم اما یک آهنگی رپری به نام تَهَم داره که راجع به استحاله زمانی قهرمانان کارتونی کودکیه ! خیلی با حاله-حتمن گوش بدید!تقریبن تو محتوای آهنگ (( کارتون))رضا یزدانیه. حالا یه بخشایشو کیبرد رنجه میکنم, شاید شما هم خوشتون بیاد!

    اینو میگم واسه همه اوناییکه که کنجکاوند / خونه مادر بزرگه رو کوبیدن وبرج ساختن
    دست رو دلم نزار که کلاه قرمزی رو / آخرین بار دیدم توی بنز c و
    با پسر خاله باشگاه اسم نوشتنو / بالا پایین میکنن جردن وفرشته رو
    پطرس هنوز میکنه توسوراخ انگشتشو / روباه مکارم بدست حق کشته شد!
    پینوکیو خیلی ساده با یه طراحی / رفت وخابید زیر تیغ جراحی
    دماغش انحراف داشت پلیس اونو به غایت زد / آخه منحرفو باید هدایت کرد!!



    بقیش فردا
    برید گوشش بدبد/ خیلی با حاله!
    _________________________________________________
    راستی من توبچگی دیوونه نوار قصه وکارت های انیمی و کیهان بچه ها وکمیکهاش هم بودم /شما چطور؟
    Last edited by Arash4484; 24-10-2010 at 03:34. دليل: همینطوری!

  11. 3 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #1247
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    سلام به روی ماهت
    نوستالژی که عالیه به شرطی که احساساتی بشی ولی دپرس نشی .

    آهنگ "کارتون" رضا یزدانی رو من خیلی بیشتر می پسندم و دوست دارم
    به دوستانی که نشنیدن هم پیشنهادش میکنم :
    http://www.4shared.com/audio/iE8dIoqL/Reza_Yazdani_-_Cartoon.htm

    " دنیای ما سیاه و زشت
    کاش کسی زندگیمونو شبیه کارتون مینوشت ... "

    اما با این آهنگی که رپ هم خونده شده نمیتونم کنار بیام
    برعکس آهنگ یزدانی که میگه "بیا توو قصه های کارتونی زندگی کنیم .."
    این یکی "تهم" میخواد دنیای کارتونی رو مثل دنیایی که درش سیر میکنه سیاه و زشت نشون بده !

    آهنگ یزدانی رو بسیار دوست میدارم !

  13. این کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #1248
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    نوستالژی که عالیه به شرطی که احساساتی بشی ولی دپرس نشی .
    راجع به نظرت راجع به نوستالژی 100%موافقم.نباید دپرس ویا غرق در گذشته شد -گذشته گذشته,فقط خاطرات قشنگش مونده/زشتاشم باید فراموش کرد وبخشید به روزگار!

    اما با این آهنگی که رپ هم خونده شده نمیتونم کنار بیام
    برعکس آهنگ یزدانی که میگه "بیا توو قصه های کارتونی زندگی کنیم .."
    این یکی "تهم" میخواد دنیای کارتونی رو مثل دنیایی که درش سیر میکنه سیاه و زشت نشون بده !

    آهنگ یزدانی رو بسیار دوست میدارم !
    آهنگ رپی که گفتم ... به نظرم اینجوری نیست.
    نظر من اینه که میخاد بگه بزرگ شدیم و معصومیت کودکیمونو فروختیم و دیدیم دنیای بیرون این شکلی نبود که تو اون جعبه قشنگ میدیدم . حتا اون شخصیتها هم اگه به این دنیا می آمدند, (با پوزش)یه گندی میزدند مثل خود ما! فکرکنم داره بهمون دلداری میده!
    تازه من جاهای خیلی سیاه شعرشو ننوشتم:حنا رو توخیابون یکی بلند کرده/مادر هاچ یک جا دیگه شوهر کرده/یوگی با دوستاش زده تو قاچاق کوکایین/و..... به نظرم فغان یه بچه 60ی است که بزرگ شد ودنیا رو دید - دید دختربچه همسایه که با اون مینشست وحنا رو میدید(یادتونه حنا هم چقدر بچه مثبت بود!همش کار وتلاش!) حالا داره سر کوچه...(حالا مساله اینه اگه خوشحال بود وسرکوچه بود ,خیالی نبود-ولی دخترک دلش زندگی نرمال ایرانی وبچه بغلی میخاد...)

    وگرنه مگه اون شخصیتهای عزیز انیمیشنی/عروسکی /انیمی/انسانی رو میشه کوبید؟

    من اینجوری برداشت کردم.....

    ضمنن فکرکنم شما مثل من راکبازی !؟
    Last edited by Arash4484; 25-10-2010 at 19:35.

  15. این کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #1249
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    9 معمولن از گذشته با رنگ سیاه وسفید یاد میشه!

    نل

    مي‌گويند: «حرف زدن بلد نيستي، حرف نزدن كه بلدي» راجع به نل هم من حرف نزدن بلدم. نمي‌خواهم ياد خودش و آن همه وحشت بيفتم. وحشتي زنانه، تو ماليخولياي رنگ‌هاي تيره، توي دربه‌دري و بي‌پدر مادري، زكي به دنبال وهمي به اسم «پارادايس» كه چقدر يك دختر مي‌تواند بي‌كس باشد و دلخوش به يك جعبة موسيقي و سوز صداي آن كه هر بار دلهره‌آورتر مي‌شد و غمي كه يك جايي توي دلت را چنگ مي‌زد. (مي‌گويند قصه بر اساس يكي از داستان‌هاي ديكنز است) باور كنيد حالم دارد بد مي‌شود. هر چي بيشتر يادش مي‌افتم حالم بدتر مي‌شود. كفش‌هاي قلمبه‌اش، لحظه‌هاي ترس و اندوه‌اش، آن موهاي عجيب و كلاه سرش با آن گربة كوچك، با آن چمدان كه انگار به سنگيني همة غم و غصه‌هاي عالم تو دست نل بود. آن پدربزرگ قمارباز بداخلاق كه من را ياد تمام بدبختي‌ها و غصه‌هاي خيالي‌ام مي‌انداخت و آن همه تاريكي و تنهايي و سياهي. نه خدايا ديگر نمي‌خواهم يادم بيايد. نه آن دو مرد مضحك، كليپ چاق و گنده و وكيل‌اش براس كه دنبال نل بودند و نه آن جوان قدبلند پالتوپوش را كه آخرسر برادر نل از آب درآمد و ازش خوشم مي‌آمد.

    حتي آن را هم كه يادم مي‌آيد دل آشوبه مي‌گيرم. نمي‌خواهم بزنم زير گريه. نمي‌خواهم به كودكي‌ام در كنار نل فكر كنم، نمي‌خواهم به آن سياهي‌اي كه باعث مي‌شد همه چيز را تيره‌تر ببينم نزديك شوم. آن تباهي‌ها جادو دارند، يك جادوي بي‌بازگشت. وقتي بروي تويش، وقتي غرق بشوي، دلت مي‌خواهد همين‌طور بدبخت بماني. فلك‌زدة بيچاره، دلت مي‌خواهد هميشه غصه بخوري. حتي اگر دليلي برايش نداشته باشي. نمي‌خواهم راجع به نل حرف بزنم. قصة آن من را ياد قسمت‌هاي خاكستري خودم كه شيفته‌شان بودم و نمي‌توانستم ازشان بيرون بيايم مي‌اندازد. حتي اگر ته قصه‌اش به جاي خوبي ختم شود به قبر يك مادر كه نور به‌اش مي‌بارد!
    دیدم وسط این همه صفحه این پست جالب گم شده! خودمم اتفاقی دیدمش

    اینو آوردم که بگم همه کارتونهای اونموقع بورونکا و مهاجران وبابا لنگ دراز وسرندیپیتی و انیمه فضایی نبود(ژاپنیهای چشم درشت !که ابروشون توی چشمشون بود!)

    بعضی هاشون واقعن مالیخولیا دچار آدم میکرد!!! الان دنیا منظمتره / تفکیکی , بندی , بساطی , PGیی!
    اما اونموقع فهموندن این موضوع به مردم ساده که انیمیشن هم تفکیک سنی و انواع داره ؛خنده دار بود.
    تو تینیجری رومون نمیکرد انیمیشن نگاه کنیم/جدن عصریخی کوچیک وبزرگ داره؟

    نمیخام بگم نل مال سن وسال ما نبود. شاید حتا امثال اون باعث شد چشممون به زندگی بازتر از نسل مابعدمون بشه!(البته سبک هوشمندی نسل 70نسبت به60جور دیگه ایه فکر کنم ما عاطفیتر بودیم؟/سرعت تعویض وفاصله بین نسل ها نسبت به گذشته دور, خیلی بالاتره)

    اما خدا وکیلیش اون تیتراژ بود پسر شجاع داشت!؟ هر دفعه قبل از شروع داستان یکدور شاهد خیانت وتاسف بودیم!
    اون تیتراژ بود هاچ داشت؟ هر دفعه نامادری ونا خاهری و آخوندک سبز!
    با اون آهنگهای غریب!
    کارتون های :(( مامان منو ندیدی/مامان منو ندیدی ))ژاپنی دیوانه وار صدا وسیما رو غرق کرده بود! واین دست مسولان فرهنگی بود که لا اقل تو سینما گلنار بیرون ندند!اما دادند!دهه ای که به دهه سیما وسینما کودک موسومه بسیار جای بحث داره!بقول معروف گربه میگرفتند از عبادت نبود, فضای فرهنگی اونقدر بسته شده بود که راهی جزپر کردن اوقات با پخش وتهیه برنامه های ویژه کودک آنهم بصورت خاص انتخاب شده نبود.طُرفه اینکه بعد که جوانه زدیم و نوجوان شدیم هیچ چیزجایگزین نداشتیم!(شاید این همه حسرت ایام سر همین باشه) هیچ محصول فرهنگی/سرگرمی نبود که مارو اونم تو این دنیا پر کنه! جدن قرار یود جای کیهان بچه ها رو بچه ها سلام بگیره!؟ روانشادقیصر امین پور تقریبن خواهش میکرد دیگه جوانترها سروش نوجوانرو نخونند یااگه میخونند توقع نشریه بزرگسالترو نداشته باشند!چون اونا دیگه بزرگ شدند !
    آره اگه دیگر محصولات این دنیای بزرگ نبود, میخاستند با ما چه کنند؟ اکثرما ,خودمون راهمونو یافتیم ولی این وسط خیلیها هم نیافتند!

    نگاه آسیب شناسانه به هر امری با کنار گذاشتن عاطفه صورت میگیره/اما اسم این تاپیک((یاد ایام..)) هستش واینجا متاسفانه زیاد نمیشه تواین موضوع داخل شد.سنخیت نداره , منم بحث رو همینجا درز میگیرم.

    سپاس و پوزش از پر گویی.
    Last edited by Arash4484; 26-10-2010 at 13:11.

  17. 4 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #1250
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    2 ادامه دارد!بصورت ژاپنی بخانید!

    فقط به p50 همین تاپیک برید تا ببینید چه حجمی از بچه ها توکف پایان و چگونگی سرانجام سریالهای کارتونی مورد علاقه شونن!

    قضیه چیه؟ مگه شما ها کارتون نگاه کن حرفه ای نبودید؟

    بله بودیم!
    اما موضوع اینه که تقصیرما نبود, مساله سیمای محترم و تامین برنامه ضعیفش بود!چرا؟

    نگاهی به روند تهیه برنامه مناسب پخش سالهای 65-75:
    1-جستجوی سخت در پیدا کردن کارتونی بی مساله, به سختی همسر یابی-ترجیحن شرقی باشد


    2-بعد از رد شدن از فیلترهای متعدد؛ تازه نوبتِ زحمتِ خفنِ دوبله ومیکس ومونتاژو سانسور وساخت دوباره قصه! بود.

    3-دست آخر بعد از پخش سری اول نمایش؛ در آمدن صدای عده ای و.......
    ! (بابالنگ دراز - مسافر کوچولو-زورو-رابین هود وماریان-کاکرو اینا و... هم از این اذهان فعال ایرانی نتونستند مخفی بمونند! برعکس ترانه قشنگ یزدانی: هیچکی نفهمید گالیور/ عاشق فلرتیشیاست ! همه فهمیدند!!)

    خوب با این وضعیت شما بودید چه میکردید؟ دوباره و دوباره ودوباره تکرار و تکرار وتکرار همان های که موردشون حل و دیگه حرف وحدیث برنمی‏انگیزند!

    منتها ضعف این موضوع این بود که با هر بار شروع واتمام قصه یکدور
    کنتورتکراری‏های
    مردم ونشریات شماره جدیدی مینداخت!!


    ضعف دوم این بود که بیشتر مساله ها! در قسمت آخر به اوج میرسید! دو دلدار به هم باید میرسیدند- یا حتا بین بزرگترها هم بالاخره ماچی روبوسی چیزی!


    راه حل پرواضح است!پخش هزارباره قسمت های میانی؛ بدون پخش قسمت های اول -دوم و ماقبل آخر - آخر
    وما هم کودک بودیم وکسی چه میدانست این بار چندم است که پسر شجاع میبینیم و اما نمیدانیم آن حکایت غرق شدن رفیق شیپورچی به کجا میرسد! کمال نامردی درحق کودک معصوم!

    بله چنین میشد که یا باید بخت واقبالی میبود و یا اولیا در 4شنبه‏‏‏ سوریی , 13بدری , چیزی , از خیر خیابان یاپیک نیک میگذشتن تا نیل به مقصود شود وشاید افتخار فهمیدن پایان یکی از آن قصه ها میسر!
    ____________
    اما مژده وسط این همه غر این است :
    همان بهتر که پایان برخی رو ندیدیم!
    مثلن اون برخورد بود مادر هاچ داشت بعد اون همه سعی و تلاش دخترش برای زیارت مادر؟!
    عین یه مادر ژاپنی مسوول و پرتلاش دهه 1980 و پیرو سنن قومی لطف کرد اون دربه‏در شده روبا جای جای کندو_قصرش آشنا کرد! وچقدر یخ!
    بعضی هم مثل بابالنگ دراز که اصولن کارتونی تینیجری بود صدا وسیما زحمت تبدیلش رو به کبریت بی خطر کشیده بود! بچه ها متشکریم!
    و....


    خوب این ها هم کودکی های ما بود دیگه؛ از خیلی‏ها بدتر واز خیلی‏ها بهتر

  19. 3 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •