تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 37 1234511 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 368

نام تاپيک: .:: تاریخچه و اطلاعات شهر های ایران ::.

  1. #1
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    12 .:: تاریخچه و اطلاعات شهر های ایران ::.

    سلام گشتم تاپیکی در این مورد ندیدم گفتم تاریخچه شهر های ایرانو بزاریم تا مردم بدونن شهرشون چی بوده چی شده
    سعی میکنم از شهر های بزرگ شروع کنم

    مثله همیشه پست اولو میزارم واسه فهرست که در آینده قرار میگیره (اگه زنده بودیم )
    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    تــــهران چگــــــونه تــــهران شــد!

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    شيراز، نامي خيال انگيز


    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    تاریخچه شهر یزد عروس کویر- مروارید کویر


    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    اصفهان

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    احادیثی در مورد آبادان

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    كرمان

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    تبریز 1
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    تبریز 2
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    اهواز
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    Last edited by nafas; 28-05-2009 at 10:59.

  2. 2 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    تــــهران چگــــــونه تــــهران شــد!

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    تهران در قدیم روستایی نسبتا بزرگ بود که بین شهر بزرگ و معروف آن زمان، شهر ری و کوهپایه‌های البرز قرار داشت. اولین بار نام آن در ذکر زندگینامه ابوعبدالله حافظ تهرانی متولد ۱۹۰ ق آمده است. ‌

    تا پیش از کشف تمدن قیطریه و همچنین کشف آثاری در
    تپه‌های عباس‌آباد، گمان می‌رفت پیشینه تاریخی این شهر به همان آثار یافت شده در حوالی شهرری محدود می‌شود، ولی اکتشافات باستان‌شناسی در تپه‌های عباس‌آباد، بوستان پنجم خیابان پاسداران و دروس، نشان داد تمام آبادی‌های ناحیه تاریخی قصران، دوره‌ای درخشان از استقرار اقوام کهن و خلاقیت‌های فرهنگی را پشت سر گذارده‌اند.

    پس از حمله مغولان به ری و تخریب این شهر، تهران بیش‌ از پیش رشد یافت و عده‌ای از اهالی آواره ری را نیز در خود جای داد و مساحتش در این دوران به ۱۰۶ هکتار رسیده بود. ‌نخستین بار، شاه طهماسب صفوی در ۹۴۴ ق هنگام گذر از تهران ، باغ و بوستان فراوان این منطقه را پسندید و دستور داد تا بارو و خندقی به دورش بکشند، این بارو که ۱۱۴ برج به عدد سوره‌های قرآن و چهار دروازه رو به چهار سوی دنیای پیرامون داشت، از شمال به میدان توپ‌خانه و خیابان سپه، از جنوب به خیابان مولوی، از شرق به خیابان ری و از غرب به خیابان وحدت اسلامی (شاپور) محدود می‌شد، مساحت تهران در این دوران به ۴۴۰ هکتار رسید.‌در دوره شاه عباس اول (۹۹۶ - ۱۰۳۸ ق) پل، کاخ و
    کاروانسراهای زیادی در تهران بنا شد. دربخش شمالی برج و باروی شاه تهماسبی، چهارباغ و چنارستانی ساخته شد که بعدها دورش را دیواری کشیدند و به صورت کاخ (کاخ گلستان) و مقر حکومتی درآوردند.‌

    در دوره حکومت آقا محمدخان قاجار سرسلسله قاجاریه ، تهران به پایتختی برگزیده شد، روز یکشنبه ۱۱ جمادی‌الثانی ۱۲۰۰ ق هم‌زمان با عید نوروز آقا محمد خان قاجار در خلوت کریم‌خانی تاج سلطنت ایران را بر سر گذارد و تهران را به عنوان پایتخت ایران معرفی کرد.



    نقشه تهران برزگ و نواحی ۲۲ گانه شهرداری


    [[/URL]

    ● نام تهران‌:
    در مورد وجه تسمیه تهران اختلاف نظر زیادی وجود دارد، پاره‌ای از پژوهشگران <ران> را پسوندی به معنای دامنه گرفته‌اند و شمیران و تهران را بالادست و پایین‌دست خوانده‌اند. برخی دگر تهران را تغییر شکل یافته <تهرام> به معنای منطقه گرمسیر دانسته‌اند، در مقابل شمیرام یا شمیران که منطقه سردسیر است و همچنین عده‌ای بر این باورند که سراسر دشت پهناوری که امروز تهران بزرگ خوانده می‌شود در میان کوه‌های اطراف، گود به نظر می‌رسید و بدین سبب <ته‌ران> نام گرفت.

    روستایی که پیش‌درآمد شهر تهران بوده است، پیش از اسلام نیز وجود داشته اما پس از اسلام به‌تدریج نام آن معرب گردیده و از تهران به طهران تبدیل شده است اما جغرافی دانان معروف آن روزگار نیز به املای تهران اشاره نموده‌اند.


    [/]

    هم‌زمان با جنبش مشروطه که تغییرات زیادی در ادبیات و نگارش زبان فارسی به وجود آمد، رفته‌رفته املای تهران رواج یافت و پس از تاسیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و تاکید آن بر املای تهران، املای دیگر (طهران) کاملا منسوخ شد. ‌تهران کنونی بزرگ‌ترین شهر و پایتخت کشور ایران با جمعیت۰۳۶.۷۰۵.۷ نفر و مساحت ۷۳۰کیلومتر مربع است که به همراه توابع خود، جمعیتی برابر ۰۰۹.۲۷۳.۱۳ نفر و مساحتی برابر ۸۱۴.۱۸ کیلومتر مربع دارد.

    تراکم جمعیت: در تهران بین ده هزار و هفتصد تا بیش از یازده هزار نفر در هر کیلومتر مربع برآورد می شود که شانزدهمین شهر پرتراکم جهان است.

    شهر تهران: در کوهپایه‌های جنوبی رشته کوه البرز در حد فاصل طول جغرافیایی ۵۱ درجه و ۲ دقیقه شرقی تا ۵۱ درجه و ۳۶ دقیقه شرقی، به طول تقریبی ۵۰ کیلومتر و عرض جغرافیایی ۳۵ درجه و ۳۴ دقیقه شمالی تا ۳۵ درجه و ۵۰ دقیقه شمالی به عرض تقریبی ۳۰ کیلومتر گسترده شده است. ارتفاع شهر در شمالی‌‌ترین نقاط به ۱۸۰۰ متر و در جنوبی‌ترین نقاط به ۱۰۵۰ متر از سطح دریا می‌رسد.

    تهران از شمال:
    به نواحی کوهستانی و از جنوب به نواحی کویری منتهی شده در نتیجه در جنوب و شمال دارای آب و هوایی متفاوت است. نواحی شمالی از آب و هوای سرد و خشک و نواحی جنوبی از آب و هوای گرم و خشک برخوردارند.
    عکسهائی از تهران قدیم:



    تهران قدیم - ماشین دودی

    تهران قدیم شهر فرنگی

    تهران قدیم چهارراه مخبرالدوله سال ۱۳۲۵


    تهران قدیم و جدید



    بازهم تهران قدیم

  4. #3
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    شيراز، نامي خيال انگيز

    در افسانه ها آمده است كه شيراز فرزند تهمورس (از پادشاهان سلسله پيشداديان) شهر شيراز را تأسيس كرد و نام خود را بدان بخشيد. به روايتي ديگر، نام اين ديار، "شهرراز" بوده كه به اختصار شهر از و شيراز خوانده شده است.

    در حالي كه بر اساس تحقيقات "تدسكو" شيراز به معناي مركز انگور خوب است، "ابن حوقل"، جغرافي دان مسلمان قرن چهارم هجري، علت نامگذاري شيراز شباهت اين سرزمين به اندرون شير مي داند، چرا كه به قول او عموما" خواربار نواحي ديگر بدانجا حمل مي شد و از آنجا چيزي به جايي نمي بردند. و بالاخره بنا به نوشته كتاب "صورالاقاليم"، از جهت وجود دام هاي بسيار در دشت شيراز، آنجا را "شيرساز" ناميده اند.
    باري، بيش از هر چيز نام زيبا و سحرانگيز شيراز كه واژه اي فارسي است، بهترين گواه بر اين باور است كه برخلاف پندار پاره اي از جغرافي دانان مسلمان، تأسيس اين شهر به قرن ها قبل از ورود اسلام به ايران باز مي گردد، شيراز، هم اكنون نيز در محل تقاطع مهمترين راه هاي ارتباطي شمال به جنوب و شرق به غرب كشور است و اين موقعيت در ادوار قبل از اسلام شاخص تر بوده، چرا كه در عهد هخامنشيان، شيراز بر سر راه شوش (پايتخت هخامنشي) به تخت جمشيد و پاسارگاد بوده و در عهد ساسانيان راه ارتباطي شهرهاي بسيار مهمي چون بيشابور و گور با استخر، از جلگه شيراز مي گذشت. در نتيجه مسلم است كه چنين محل حاصلخيز و خوش آب و هوايي كه در تقاطع مسيرهاي مهمي كه برشمرده شد، قرار داشته، هرگز خالي از آبادي و سكنه نبوده است. وجود آثار قديمي مانند قصر ابونصر در حوالي شيراز كه قدمت آن به دوره اشكانيان مي رسد و نقوش برجسته برم دلك، (در چندكيلومتري شرق قصر ابونصر) كه از آثار دوره ساساني است و قلعه بزرگ بندر (فهندر، پهندر، قهندز، كهندژ) در سمت شرق تنگ سعدي و چند نقش برجسته در دهكده گويم در چهار فرسنگي شمال غرب شيراز و همچنين پيدا شدن سكه هايي در ضمن حفاري هاي قصر ابونصر، كه بر آنها با خط پهلوي نام شيراز نقش بسته است، جملگي بر وجود شهر يا بلوكي به نام شيراز، در همين محل در دوران قبل از اسلام دلالت دارد.
    علاوه بر آنچه گفته شد، كاوش هاي باستان شناسي در تخت جمشيد، به سرپرستي كامرون در سال 1314 ه.ش، به پيدايش خشت نبشته هايي انجاميد كه بر روي چند فقره از آنها نام شيراز مشخص بود. بدين ترتيب مي توان احتمال داد، اين وادي كه در عهد رونق تخت جمشيد، آبادي كوچكي بيش نبوده است، بعد از انهدام پايتخت هخامنشيان، سمندروار از دل خاكستر آن ديار برپا خاسته است.
    آخرين كلام اين كه در اشعاري از شاهنامه فردوسي، استاد حماسه سراي طوسي، به مناسبت هايي از شيراز ياد شده، مثلاً راجع به شيراز در عهد كيانيان آمده است:
    دوهفته در اين نيز بخشيد مرد
    سوم هفته آهنگ شيراز كرد
    هيونان فرستاد چندي ز ري
    سوي پارس، نزديك كاوس كي
    و در مورد شيراز، در روزگار اشكانيان، چنين مطالبي ذكر شده است:
    چو بنشست بهرام زاشكانيان
    ببخشيد گنجي به ارزانيان
    ... ورا بود شيراز تا اصفهان
    كه داننده اي خواندش مرزمهان
    و بالاخره اينكه در عهد پيروز و قباد ساساني، سپهبد ايران، "سوفراي" از اهالي شهر شيراز بود
    ... بدان كار شايسته شه "سوفراي"
    يكي پايه ور بود و پاكيزه راي
    جهان ديده از شهر شيراز بود
    سپهبد دل و گردن افراز بود
    استخري در كتاب مسالك و ممالك كه در نيمه اول قرن چهارم هجري تأليف شده است، راجع به آثار و بقاياي فرهنگي قبل از اسلام، در شيراز مي گويد:
    شيراز قلعه اي به نام شاه موبد دارد. وي همچنين از دو آتشكده به نام هاي كارستان و هرمز در آن سرزمين ياد مي كند.
    باري در مجموع گفتار استخري كه شيراز سيزده ناحيه (طسوج) دارد كه در هر كدام از آنها قراء و كشتزارهايي موجود است كه متصل به هم قرار گرفته اند. و نيز نظر ابن بلخي كه در روزگار ملوك فرس، شيراز ناحيتي بود و حصاري چند بر زمين، مي تواند روشنگر قدمت شيراز، به عنوان يك سرزمين مسكون آباد (و نه يك شهر بزرگ) باشد... .

  5. #4
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض تاریخچه شهر یزد عروس کویر- مروارید کویر

    تاریخچه شهر یزد عروس کویر- مروارید کویر
    دومین شهر تاریخی جهان – بستر تمدن باستانی

    آيا هيچگاه شده است که از نهايت عطش به دنبال سراب در بيابان رفته باشيد؟ ياهيچگاه در درياي توفاني اسير موجهاي سهمگين شده و به انديشه تخته پاره اي بوده ايد؟و يا هيچگاه در بيابان برهوت ره گم کرده ايد؟اگر در اين سه حالت: به چشمه آبگوارايي در پاي برکه اي سرسبز و خنک برسيد، يا از دور کشتي اي را ببيند که در حالنزديک شدن به شماست، يا به روستايي سرسبز با مردمي مهربان بر بخوريد، چه حالي ميشويد؛ اين حالت انسانها و جهانگرداني است که "از پس قرنهاي حادثه خيز" به يزد آمدهاند. بي گمان هيچ گاه مارکوپولو، خانيکوف و يا استاک در انديشه شان خطور نمي کرد کهاز پس اي ماهورهاي خشک، سرزميني باشد آباد، سرسبز و با نهرهايي که چونان ماري سپيددر دل دشت سبز مي پيچد. اينان نيز همچون ديگر مسافران تاريخ از اين همه دوگانگي درتعجب مي ماندند.
    الف – دوره پیش از اسلام :
    از تحولات تاریخی منطقه ی یزد در دوره ی پیش از اسلام اطلاعات دقیقی در دست نیست ، ولی می توان به كشتار پیروان كیش مهر پرستی توسط اردشیر بابكان و به قدرت رسیدن مزدكیان در اواخر دوره ساسانیان كه از مهم ترین حوادث این منطقه است ، اشاره كرد .
    در عصر هخامنشیان و ساسانیان ، برای جلوگیری از هجوم اقوام چادرنشین به یزد ، ناگزیر اقدام به احداث دژها ، راهدار خانه ها و چاپار خانه های متعدد نمودند كه علاوه بر عملكرد نظامی و تجاری از آن ها به عنوان رباط و بارانداز كاروان ها نیز استفاده می شد .
    در این دوره زراعت ، دامداری ، نساجی و صنایع دستی در یزد رواج داشت و بازارهای مناسب برای مبادله ی كالا نیز به وجود آمده بود كه از مهمترین آن ها می توان به مراكز خرانق ، ندوشن و عقدا اشاره كرد .
    از معروف ترین دژهای این دوره ی یزد می توان به ساعقد ، توران پشت ، اشكذر ، بهاباد ، انارك و اردان اشاره كرد . همچنین دژهای شهرهای میبد ، فهرج ، ابرقو ، انار ، هرات و مروست را نیز می توان نام برد .
    شهر « ایساتیس » كه بنای آن را به اسكندر نسبت می دهند ، در زمان هخامنشیان نیز وجود داشته است ، ولی اسكندر به نام « كثه » تغییر داد كه در زبان یونانی به معنی زندان است و این جا محل نگهداری و اسارتگاه اسیران جنگی شد . شهر « كثه »در زمان ساسانیان هم آباد و پا بر جا بوده است . شهر یزد در این دوره دارای سه قسمت كهنه دژ ، شارستان ، بیرون شهر ( ربض ) بوده است .

    ب – دوره پس از اسلام :
    یزد در زمان عثمان به دست پسرش سعید فتح شد و دو قبیله از اعراب فاتح در آن اسكان یافتند . تا پایان دوره ی امویان ، شهر یزد به دست اعراب اداره می شد . اعراب انواع مالیات و خراجی را كه از مردم می گرفتند به مركز خلافت می فرستادند . در زمان عباسیان ، محمد زبعی از طرف ابومسلم ، عهده دار حكومت یزد شد و در روزگاران آل بویه تا زمان عضد الدوله ، یزد تابع ایالت پارس بود .
    از قرن دوم تا چهارم هجری ، همزمان با احیای دولت های ایرانی كه باعث شد امنیت و آرامش نسبی در سر زمین ایران ایجاد شود ، نیروهای تولیدی منطقه ی یزد از رشد و اعتلایی مناسب برخوردار شدند و احداث و حفر قنات و نهر آبیاری كه منجر به توسعه ی اراضی كشاورزی و باغ ها شد ، رواج یافت .
    از یزد در زمان صفاریان ، سامانیان و غزنویان اطلاعات تاریخی اندكی باقی مانده است ، اما در قرن های چهارم و پنجم ، شهر یزد به تدریج آباد و بزرگ شد و قلمرو اصلی شهر از حدود شارستان به ربض ها گسترش یافت و نام شهر « كثه » به تمامی ولایات یزد اطلاق شد .
    دوران طلایی و شكوفایی یزد در زمان آل بویه و اتابكان بود . در این دوره مسجدها ، مدارس ، كتابخانه ها و یك حصار جدید با چهار دروازه بر گرد شارستان یزد احداث شد . بنای مدرسه ی دو منار و آرامگاه علاالدین كالنجار از بناهای مهم این زمان هستند كه اولی به نام زندان اسكندر و دومی به نام دروازه ی امام مشهور است . روستای گرد فرامرز نیز از جمله روستاهایی است كه در این دوره آباد شد .
    اتابكان در سالهای 536 تا 718 هجری با وجود نابسامانی و هجوم طوایف بیگانه به كرمان ، اصفهان و فارس ، به آرامی حكومت كردند . در این دوره ، یزد در مسیر جنوبی جاده ی ابریشم قرار داشت و منسوجات مختلفی كه مواد اولیه ی آن ها از نقاطی مانند استر آباد ، گیلان و مرو می آمد ، تولید می شد .
    دوری از سرحدات استقرار حكومت آل بویه در اصفهان وفارس ، رونق مبادلات و بازرگانی در قرار گرفتن یزد بر سر راه های تجاری و كاروان رو نواحی مركزی و جنوبی ایران ، موجبات رشد و تكامل شهر نشینی این منطقه را در این دوره فراهم آورد .
    در زمان حمله ی مغول كه با عصر سیاهی و شداید ایرانی ها آغاز شد ، نواحی یزد نیز تحت تاثیرات منفی آن قرار گرفت . در پایان قرن هفتم بر اثر سیاست های مالیاتی ایلخانی مغول ، كشاورزی منطقه را به ركود گذاشت و شهرها نیز از بازارهای اطراف محروم شدند ، ولی یزد به علت موقعیت خاص ارتباطی از نظر بازرگانی همچنان رونق داشت .آل مظفر یكی از قدیمی ترین خاندان های ناحیه ی یزد بودند .

    یزد کنونی


    بافت قدیمی یزد


    کوچه ای در یزد
    مهم ترین صنایع دستی در استان یزد عبارتند از: قالی، قالیچه، گلیم، مخمل، زری، چادرشب، دستمال، مرس ریزه جیم، قناویز، اجرامی، شمد، ترمه، پرده، زیلو، روفرشی، کرباس،بقچه، لنگ، کیسه حمام، خورجین، پتو، سفال، سرامیک، حصیر، کاشی و گیوه.

    درمیان صنایع دستی قالی بافی، ترمه بافی، زیلو بافی، ساخت سفال، سرامیک و کاشی ازاهمیت ویژه ای برخوردار است. شیرینی پزی در یزد سابقه طولانی دارد. در یزد شیرینیهای سنتی مانند باقلوا، قطاب، لوز نارگیل، پشمک، نان برنجی و حاجی بادام و... تهیهمی شود.
    عکسهائی از آثار تاریخی شهر یزد


    آب انبار شش بادگیری

    خانه لاریها در یزد



    آتشکده ای در یزد

    شکارگاهها و مناطق حفاظت شده :

    وجودپناهگاههای گوناگون و زیستگاههای مختلف با جمعیتهای فراوانی از حیات وحش در دل اکوسیستم های کویری استان دیده می شوند که انواعی از گونه های حیات وحش بسته بهنیازهای زیستی خود محلهایی را جهت زیست خود انتخاب می نمایند. در اکثر ارتفاعات وکوهستانهای صعب العبور و دامنه های پرشیب می توان کل و بز را مشاهده نمود. تراکمجمعیت این جانور در ارتفاعات بافق و شیر کوه بیش از سایر مناطق در استان می باشد.

    تپه ماهور ها و کوهپایه های استان نیز زیستگاه خوب و مناسبی برای قوچ و میشمی باشد. در قسمت جلگه ها و دشتها مراتع و حاشیه مزارع به ویژه در منطقه حفاظت شدهکالمند و بهادران تعداد زیادی آهو زیست می کنند. در نقاط دشتی و تپه ماهور ها با آبو هوایی نسبتاً خشک تر و دور از دسترس انسان گونه جبیر را می توان یافت.

  6. #5
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض اصفهان



    اصفهان به لحاظ واقع ‏شدن در مركز جغرافیائى ایران و با داشتن آب و هوایی معتدل و خاكى حاصلخیز و آب ‏كافى زاینده ‏رود از دیرباز به‏ عنوان مكانى براى سكونت، مورد توجه بوده است.
    احتمالاً از عصر ساسانیان كه سپاهیان (اسپهان) در دشت حاصلخیز اطراف شهر گرد آمدند به این‏ نام خوانده شده است. در سال 19 هجرى اصفهان بدون جنگ و خونریزى و با انعقاد یك صلحنامه به دست سپاهیان اسلام افتاد و جزئى از سرزمین وسیعى شد كه اسلام بر آن حكومت مى‏كرد. در دوره سیصدساله پس از آن، این شهر اغلب دست ‏به‏ دست مى‏شد تا اینكه در قرن چهارم هجرى، در زمان آل ‏زیار و آل ‏بویه، به‏ عنوان پایتخت مورد استفاده قرار گرفت. در قرن پنجم، در دوران سلجوقیان، پایتخت امپراطورى وسیعى شد كه یك مرز آن رود سیحون و مرز دیگرش سواحل شرقى دریاى مدیترانه بود. غارت وحشیانه شهر به دست تیمورلنگ و قتل ‏عام ساكنان آن در سال 789 هجرى، اصفهان رابه وضع اسف‏بارى دچار كرد.

    در زمان اولین حكمرانان صفوى در قرن دهم هجرى اصفهان از مراكز مهم تجارت، فرهنگ و صنعت گردید و در اوایل قرن یازدهم (1006 ه) پایتخت شاه ‏عباس از قزوین به اصفهان انتقال یافت و قریب یك قرن ‏و نیم این شهر پایتخت سلسله صفویه بوده، از شهرت جهانى برخوردار شد. پس از هجوم سخت و وحشیانه محمود افغان به اصفهان و قتل‏عام مردم و سرنگونى شاه سلطان حسین صفوى، اصفهان دیگر مركزیت خود را از دست داده، سیر صعودى رونق و آبادانى آن متوقف شد. با روى كارآمدن سلسله قاجاریه و حاكمیت ظل ‏السلطان بر اصفهان، بسیارى از آثار بجا مانده از دوران صفویه به‏دست این حاكم ظالم یا نابود شد و یا به‏ فروش رفت، به‏ طورى كه امروز نام آنها را تنها در میان كتابها مى‏توان یافت.
    هم اكنون اصفهان از مراكز مهم صنعتى و تجارى ایران بوده، به دلیل وجود آثار تاریخى و باستانى بسیار و فضاهاى طبیعى فراوان مورد توجه هموطنان و جهانگردان قرار دارد.
    تاریخ اصفهان
    سابقه تاریخ اصفهان به قدمت تاریخ ایران است.بنای اصفهان رابه طهمورث،سومین پادشاه ازسلسله پیشدادیان نسبت داده اند . اصفهان در تاریخ قدیم به نام (گی) در پارس علیا معرفی گردیده ، این شهر محل تقاطع راههای عمده و اقامتگاه سلطنتی پادشاهان هخامنشی بوده است . استرابون جغرافی دان یونانی در 2000 سال قبل ، از اصفهان به عنوان مركز كشور ایران نام برد . مسلمانان این شهر را (جی) و در طول تاریخ به نامهای اسپاهان یا شهر سواران و همچنین صفاهان و صفاهون گفته شده . ورود اسلام و گسترش آن و تأثیر عمیق فرهنگ اسلامی در زیر بنای ساخت شهر اصفهان و وجود هنرمندان ایرانی باعث گردید تا یكی از زیباترین شهرهای مذهبی جهان كه در آن نمودهای فرهنگی با ارزش از جمله مساجد و مناره ها و مدارس علمیه بود شكل بگیرد .

    در دوره دیالمه ، صاحب بن عباد كه مردی كریم و فاضل بود ، اصفهان را به مركز علم و ادب و هنر تبدیل كرد و فضلا و دانشمندان را به آنجا كشاند . درهمین زمان بود كه باروئی با 21 هزار گام در دور اصفهان ساخته شد . در دوران سلجوقیان ، آبادانی اصفهان با ساخت مساجد ، كوشك ها ، باغستانها و عمارت های با شكوه رونق گرفت و مركزیت یافت . با حمله مغول صدمات بسیاری به این شهر وارد شد . و از رونق و حشمت آن كاسته گردید .


    اصفهان در دوران صفویه
    از سال 1000 تا 1006 هـ .ق كه شاه عباس اصفهان را به پایتختی خود انتخاب نمود و در آنجا مستقر شد ، ساخت قصرها ، مساجد و پل ها شروع گردید . شاردن در قرن یازده هجری اصفهان را با لندن مقایسه می كند و می نویسد ، اصفهان بالغ بر یك میلیون و یكصد هزار نفر جمعیت دارد و طول باروها و دیوارهای شهر بیست هزار پا است،زیبایی شهر اصفهان را بیشتر از كاخهای عالی،خانه های مجلل و فرح انگیز و كاروانسراهای وسیع گزارش می كند كه اصفهان دارای 137 قصر سلطنتی و چهل محله می باشد .سایر شاهان صفوی ادامه دهنده كارهای شاه عباس بودند . تا حمله افاغنه ، آرامش و آسایش خاصی در این شهر حكم فرما بود . در دوران زندیه و قاجاریه ، انتقال پایتخت از اصفهان به شیراز و تهران و بی توجهی شاهان قاجار به عمران و آبادی اصفهان ، مجدداً ، از اعتبار و ارزش آن كاسته است .



    استان اصفهان با مساحت 106179 كيلومتر مربع، حدود 25/6 درصد از مساحت كل كشور را به خود اختصاص داده است. اين استان بين 30 درجه و 42 دقيقه تا 34 درجه و 30 دقيقه عرض شمالي و 49 درجه و 36 دقيقه تا 55 درجه و 32 دقيقه طول شرقي در ايران مركزي قرار دارد، در حالي كه شهر اصفهان با طول جغرافيايي 51 درجه و 39 دقيقه و 40 ثانيه شرقي و عرض جغرافيايي 32 درجه و 38 دقيقه و 30 ثانيه شمالي بعد از تهران و مشهد سومين شهر بزرگ ايران است.

    استان اصفهان با استانهاي دهگانه همسايگي دارد، از شمال به استانهاي مركزي و سمنان، از جنوب به استانهاي فارس و كهكيلويه و بويراحمد از مشرق با استانهاي يزد و خراسان و از مغرب به استانهاي خوزستان و چهارمحال و بختياري و لرستان محدود مي‌شود از نظر وسعت، استان اصفهان بعد از استانهاي خراسان، كرمان، سيستان و بلوچستان و فارس حائز مقام پنجم است.

    استان اصفهان از نقطه‌نظر تقسيمات كشوري پيوسته در حال تغيير و تحول بوده است به طوري كه از سال 1316 كه تاريخ قانوني شدن تقسيمات كشوري است، به عنوان استان دهم و از دو شهرستان اصفهان و يزد تشكيل شده بود. در طول اين مدت، تغييرات متعددي در تقسيم‌بنديهاي كشوري به وجود آمده است. چنانچه بر اساس آخرين تقسيمات كشوري استان اصفهان در سال 1375 به 18 شهرستان تقسيم شده كه شامل 67 شهر و 38 بخش و 117 دهستان است. كه تعداد بخشها، دهستانها و شهرهاي موجود در هر يك از شهرستانهاي استان در سالهاي 1372-1375 را مشاهده مي‌كنيم.جدول فوق بيان‌كننده اين واقعيت است كه واحدهاي اداري اين استان و حتي وسعت آن در حال تغيير است و يا پيوسته بر تعداد شهرهاي استان اضافه مي‌شود يعني در خلال سالهاي 1372 تا 1375، ده شهر به شهرهاي استان اضافه شده است.

    شهر تاريخي اصفهان مركز استان اصفهان است و اكنون داراي مقام سوم از نظر جمعيت در سطح كشور مي‌باشد. فاصله اصفهان تا تهران 425 كيلومتر است و در جنوب آن قرار دارد. اي شهر به دليل موقع جغرافيايي بسيار مناسب كه در قلب فلات ايران قرار دارد. پيوسته مورد توجه سلاطين و مديران مملكتي بوده است.اصفهان از سطح عمومي درياها حدود 1580 متر ارتفاع دارد و در شرق سلسله جبال زاگرس واقع شده است. اين شهر در چهارراه شمالي- جنوبي و شرقي- غربي كشور قرار دارد و در طي تاريخ محل رفت و آمد و برخورد اقوام و فرهنگهاي مختلف بوده است. منطقه بزرگ اصفهان در قسمت شمالي و شرقي به كوير محدود مي‌گردد و قسمت غربي و جنوبي آن به ارتفاعات زاگرس منتهي مي‌شود. علت وجودي و پيرايش اين شهر را بايد مديون آبهايي دانست كه از كوههاي زاگرس مرتفع به نام زردكوه بختياري سرچشمه گرفته و زاينده‌رود را به وجود آورده و در نتيجه شهر زيباي اصفهان در دو طرف زاينده‌رود قرار گرفته است.شهر اصفهان بر روي دشتي نسبتا" صاف با شيبي حدود 2 درصد و به طرف شمال شرقي بنا گرديده است توسعه‌ي شهر در طي قرون متمادي به سمت جنوب غربي بوده، زيرا در اين منطقه آب فراوانتر و آلودگي نيز كمتر است.


    استرابون (معروف آلماني مي‌گويد: "نام اصفهان در ابتدا (انزان) بوده و سپس به (گابيان) تبديل يافته و از دوره هخامنشيان به بعد به (گي) و بعدها به (جي) تبديل شده است.با مراجعه به منابع و دلائل موجود تاريخي چنين بر‌مي‌آيد كه كلمه (آسپادان) به طلميوس و (سپاهان) پهلوي و اصفهان عرب و اصفهان امروز يك لفظ قديمي است و به احتمال قريب به يقين اساسا" كلمه پهلوي است و ريشه قديمتر از پهلوي آن مكشوف نيست.
    هنگام تصرف اصفهان به دست قواي مهاجم عرب اين شهر (جي) ناميده مي‌شده و يا جي يكي از روستاهاي بسيار معروف و معتبر شهر بوده كه در آبادي به پاي شهر مي‌رسيده است. ياقوت حموي اصفهان را شهر سواران ناميده و حمزه اصفهاني كلمه اصفهان يا اسپاهان را مشتق از سپاه مي‌داند.در كتاب (تقويم البلدان) از ابن حوقل نقل شده است كه اصفهان در آخر كوهستان است از جهت جنوب و پرنعمت‌ترين شهرها است. معدن سرمه دارد. از اصفهان بعد به كاشان و قم مي‌رسند اصل آن (سپاهان) است به معني لشگرها زيرا كه سپاه عجم در وقت بيكاري آنجا جمع بودند.

    گز اصفهان
    يكي از معروفترين سوغات اصفهان گز مي‌باشد مواد اوليه اين شيريني مطبوع و مشهور كه گزانگبين باشد، در اطراف اين شهر به عمل مي‌آيد.
    گز انگبين ريشة گياهي به نام بته يا درخت گز است. ارتفاع اين درخت كوهستاني حداكثر به دو متر مي‌رسد و بيشتر در مناطق خوش آب و هواي بختياري و خوانسار در دامنه كوهها به عمل مي‌آيد.
    در اواخر تابستان محصول اين درخت آماده برداشت مي‌شود و دانه‌هاي برّاق و زرد رنگي مثل دانة ارزن از ساقه‌هاي اين درخت بيرون مي‌زند. در اين هنگام صاحبان درختان گز بايد محصول را، قبل از اينكه ريزش بارانهاي پاييزي شروع شود، برداشت كنند.
    جهت برداشت محصول، پوست دباغي شدة گوسفند را – كه تميز و سفيد مي‌باشد و به آن دباله مي‌گويند – زير درختچه پهن مي‌كنند سپس با چوب سر كجي كه به همين منظور تهيه شده و آن را دگنك مي‌نامند، به تنة درخت ضربه مي‌زنند تا دانه‌هاي ارزن مانند، از بدنة درخت جدا شده و داخل دباله بريزد. اين گزها ناخالص و با برگ و مواد ديگر مخلوط است كه براي تميزكردن آن از غربال آهني كه به همين منظور ساخته شده استفاده مي‌شود و آن مواد ناخالص را غربال مي‌كنند تا دانه‌هاي گز از سوراخهاي غربال عبور كرده و مواد اضافي در غربال باقي بماند. در طول سال بالغ بر ده مرتبه اين كار تكرار مي‌شود كه هر چه بيشتر تكرار شود، نوع محصول بعدي نامرغوب مي‌گردد و محصول بار اول به صورت گل و از همه مرغوب‌تر است. مواد اضافي كه در غربال باقي مي‌ماند هم، مصارف مختلف دارد. از جملة آن مواد، گز علفي است كه در پزشكي استفاده مي‌شود. اما دانه‌هاي گز اصلي كه در كيسه‌ها جمع‌آوري مي‌شود بسيار گرانبها و مادة اصلي به شمار مي‌آيد. چنانچه قبل از برداشت محصول بارندگي بشود، از مرغوبيت گز خواهد كاست و اگر تعداد بارش بارانها زياد باشد در آن سال، محصول قابل استفاده نمي‌باشد.
    براي تهيه گز مرغوب نيمي از مواد مصرفي، دانه‌هاي گز گياهي و نيمي ديگر شكر و مغز پسته و يا بادام و مواد ديگر استفاده مي‌شود. گاهي هم بنا به سفارش متنفذين ماده‌اي به نام شير خشت به گز اضافه مي‌شود و حتي به جاي آب خالص در آن آب هندوانه مي‌رخيتند. اين نوع گز سفارشي و مخصوص بوده كه براي پادشاهان و رؤساي ممالك ديگر به عنوان سوغات فرستاده مي‌شده و در بازار يافت نمي‌شد. اما گز بسيار مرغوب به علت كمبود و گراني ماده اوليه، كمتر تهيه مي شود. اين روزها گزفروشيها براي پايين نگه داشتن قيمت، از ماده ديگري به نام بادكا كه از سيب زميني تهيه مي‌شود، به جاي گز گياهي استفاده مي‌كنند. اما اين گز به هيچ وجه طعم و لطافت گز اصلي را ندارد. نوع ديگر گز كه در جعبه‌هاي كوچك فلزي به فروش مي‌رسد، گز انگشت پيچ است كه در آن از مغز پسته و بادام استفاده نمي‌كنند تا
    سالخوردگان به راحتي آن را تناول نمايند.

  7. این کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #6
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض احادیثی در مورد آبادان

    احادیثی در مورد آبادان
    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ
    پیامبر (ص) در مورد آبادان می فرمایند :
    عبادان و قزوین دودر از در های بهشتند که بر روی اهل دنیا گشوده شده اند.

    و همینطورحضرت علی (ع) می فر مایند :
    چهار شهر در دنیا از بهشت هستند اسکندریه , عقلان , عبادان , قزوین .

    عبد الملک بن عمرو از امام جعفر صادق (ع) روایت میکند :
    روزی امام به من فرمودندای عبدالملک چرا به این اماکنی که همشهریان شما به آنجا میروند نمیروی؟
    گفتم کدام اماکن ؟ فرمود جده و عبادان و مصیصه و قزوی.

    ***
    ابو عبد الله محمد بن احمد مقدسی در سال 375 هجری قمری در کتاب احسن التقاسیم فی معرفــــــه
    الاقالیم در توصیف عبادان میگوید :
    در این جزیره مسجدها , رباطهاو معبدها برای صالحان بسیار وجود داشت و این جزیره بر سر راهی بود که
    مسلمانان از طریق آن راه به مکه می رفتند و در کاروانسرا های شهر مستقر می شدند و به زیارت خــضر
    می رفتند و چون صالحان در آنجا مرتبا به عبادت می پرداختند شهر رونقی داشت.

    بهر حال حکومت منطقه خوزستان در طی دوران مختلف مدام بین سرزمین فارس و عثمانی در گر دش
    بود و این وضعیت تا دوره قاجاریه ادامه داشت تا اینکه در این دوره به سبب عوامل داخلی و خارجــــی
    اوضاع دگرگون می شود و با توجه به وجود شرایط مناسب مانند وجود رود خانه و خاک حاصلخیز آرام آرام
    مردم در این منطقه ساکن شدند که بیشتر آنها در قسمت غربی جزیره یعنی نزدیک رودخـــــــانه سکنی
    گزیدند .

  9. #7
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض كرمان

    كرمان
    مدارك تاريخي و جغرافيايي اسلامي، اين منطقه كرمان، كارمانيا، ژرمانيا، كرمانيا، كريمان، كارماني و كرماني ذكر شده است. اگر كارمان را در كلمه در نظر بگيريم (كار)‌ به معني جنگ و (مان) به مفهوم محل است كه در مجموع معني (جايگاه دلاوري و نبرد) دارد.

    برخي از جغرافيا‌دانان، نام قديم اين شهر را گواشير (بردشير) خوانده‌اند. گفته مي‌شود؛ گواشير همان (كوره‌اردشير) يا شهر اردشير بوده است كه به تدريج به ( گواشير) تبديل شده است. به استناد منابع تاريخي عرب و يهود، كرمان منسوب به كرمان بن هيتال بن ارفحشه بن سام بن نوح است و نام آن در كتيبه بيستون به صـورت(يـوتـيـه) ذكر شده است. در دوره سـاسـانـيـان فـرمـانـرواي كــرمـان، عـنـوان شـاه داشـت، چـنـانـکـه بـهـرام چهار(388-389 ميلادي) به مناسبت اينكه در زمان پدرش والي كرمان بود به كرمانشاه (شاه كرمان) معروف بود. در اين دوره سيرجان مهم ترين ناحيه كرمان محسوب مي‌شد.

    در دوره اسلامي و مقارن با 21 تا 24 هجري قمري و سالهاي بعد از آن، كرمان همواره مورد هجوم اعراب قرار گرفت تا سرانجام در سال 253 هجري قمري به تصرف يعقوب ليث، موسس سلسه صفاريان درآمد. پس از آن اين سرزمين در زير سلطه حكومت‌هاي قدرتمند زمان مانند سامانيان، ديلميان، آل بويه و سلاجغه قرار گرفت. در سال 619 هجري قمري مقارن با رسيدن چنگيزخان به خراسان، براق حاجب از امراي خوارزمشاهيان بر كرمان استيلا يافت و رسماً سلسله قراختائيان را بنيان گذاشت. اين سلسله از 619 تا 703 هجري قمري در كرمان سلطنت كردند. در زمان حكومت قراختائيان بود كه ماركوپولو سياح معروف ونيزي از كرمان ديدن كرد.

    در سال 714 هجري‌قمري امير مبارزالدين محمد مؤسس سلسله آل مظفر، كرمان را تصرف كرد. بعد از انقراض اين سلسله كرمان ضميمه متصرفات امير تيمور گوركاني شد و پس از تيموريان سلسله‌هاي قراقويونلو و آق‌قويونلو به ترتيب كرمان را تصرف كردند.

    محمود افغان در دوبار لشگر كشي به كرمان به قصد تصرف اصفهان سرانجام توانست در سال 1132 هجري‌قمري، كرمان و سپس اصفهان را به زير سلطه خود در آورد. پس از دفع اشرف افغان توسط نادر و خلع شاه طهماسب دوم از سلطنت، كرمان مانند ساير مناطق ايران به تصرف نادر، مؤسس سلسله افشاريه در آمد. بعد از كشته شدن او كرمان دستخوش هرج و مرج گرديد و به وسيله افغان‌ها و بلوچ‌ها تاراج شد. كريم خان زند( 1163- 1193 هجري قمري) پس از سركوبي مخالفان خود، خدامراد زند را با سپاهي به كرمان فرستاد و اين سردار بدون هيچ گونه مانعي كرمان را تصرف كرد. بعد از انقراض سلسله زنديه به وسيله آغا محمدخان‌قاجار و تصرف كرمان، فرمان قتل عام اهالي بي‌گناه كرمان صادر شد و به دستور وي 20 هزار نفر از نعمت بينايي محروم شدند و از سرهاي عده‌اي از ساكنان بي‌گناه كرمان، كله مناره‌ها بر پا گرديد.

    شهر امروزي كرمان به بركت توسعه صنعتي، كشاورزي و فرهنگي، يكي از آبادترين شهرهاي ايران به حساب مي‌آيد.

    موقعيت جغرافيايي و تقسيمات سياسي استان
    استان كرمان در جنوب شرقي ايران واقع شده است . از شمال با استان هاي خراسان و يزد ، از جنوب با استان هرمزگان ، از شرق با استان سيستان و بلوچستان و از غرب با استان فارس همسايه است . مساحت اين استان حدود 175069 كيلو متر مربع است و بين 55 درجه و 25 دقيقه تا 32 درجة عرض شمالي و 26 درجه و 53 دقيقه تا 29 درجه و 59 دقيقه طول شرقي از نصف النهار گرينويچ قرار گرفته است .
    استان كرمان بعد از استان خراسان دومين استان پهناور كشور است و حدود 11 درصد از خاك ايران را در بر گرفته است ، اين استان يكي از مرتفع ترين استان هاي كشور است ، و شهرستان بافت آن با 2250 متر ارتفاع از سطح دريا مرتفعترين شهرستان استان مي باشد . بر اساس آخرين تقسيمات كشوري استان كرمان مستمل بر 10 شهرستان ، 7 شهر و 31 بخش است . شهرستان هاي آن عبارتند از : بافت ، بردسير ، بم ، جيرفت ، رفسنجان ، زرند ، سيرجان ، شهر بابك ، كرمان و كهنوج.

  10. #8
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض تبریز 1


    پيشينه تبريز
    تبريز مرکز استان آذربيجان شرقي است . در 46 درجه و 25 دقيقه طول شرقي و38 درجه و دو دقيقه عرض شمالي از نصف النهار گرينويچ واقع شده است ، ارتفاع آن از سطح دريا 1340 متر مي باشد . با وسعتي حدود 11800 کيلومتر در قلمرو مياني خطه آذربيجان و در قسمت شرقي شمال درياچه اروميه و619 کيلومتري غرب تهران قرار دارد و در 150 کيلومتري جنوب جلفا ، مرز يران وجمهوري آذربيجان قرار گرفته است . جمعيت تبريز بيش از يک ونيم ميليون نفر مي باشد.تبريز از سمت جنوب به رشته کوه منفرد هميشه پر برف سهند واز شمال شرقي به کوه سرخ فام عون علي (عينالي) محدود مي شود.رودخانه آجي چي (تلخه رود) از قسمت شمال وشمال غرب تبريز مي گذرد وبعد از طي مسافتي قابل توجه در دشت تبريز به درياچه اروميه مي ريزد ومهرانرود از ميانه تبريز مي گذرد که اکثراَ در فصول مختلف سال بي آب است.
    تبريز زماني داري باغات ومزارع فرح انگيز وپرآوازه ي بود به همراه قنات ها وچشمه هي متعدد که امروزه تمامي آن همه باغات و مزارع از ميان رفته يا در حکم ازميان رفتن است وگستره شهر پيرامون خود را به مناطق مسکوني، تجاري، اداري وصنعتي وخدماتي مبدل ساخته است .
    شرح تبريزازگذشته هي دورتابه امروزهرگزدرقاموس سطرهاونوشته ها نگنجيده است
    پيشينه تبريز همواره در هاله ي از ابهام مستور بوده و امروزش نيز حکيتگر غريب است. تاريخ تبريز در پيش از ظهور اسلام اسير ظن ها و گمان ها وگاهي اغراض هاست وبعد از ظهور اسلام سيمي پر شکوهش نظر جهانيان را معطوف مي سازد و در گستره وسيع حکومت اسلامي به « قبۀ الاسلام » مشهور مي شود .


    سپس در شاهراه ابريشم ، شرق را با غرب پيوند مي دهد ورونق اقتصادش به بنيان بازارها و کاروانسراهيي مي انجامد که عظيم ترين مکان مسقف پهنه گيتي مي گردد واز ين رو ـ رشک انگيز ـ داري شکوه مندترين ابنيه اعصار و مترقي ترين دانشگاه آنزمان ها ـ ربع رشيدي ـ مي شود .بنياد شهر تبريز و وجه تسميه نامش افسانه ي را مي ماند ، گاهي بوي اغراض مي دهد وبرخي موارد نيز از ظن ها وگمان ها نشأت مي گيرد .
    زنده يادعبدالعلي کارنگ درآثارباستاني آذربيجان (آثاروابنيه تاريخي شهرستان تبريز ) در باب وجه تسميه تبريز مي نويسد: کلمه تبريز را جغرافي نويسان عرب چون سمعاني و ياقوت حموي به« کسر تاء » وجغرافي نويسان يراني و ترک چون حمد الله مستوفي و کاتب چلبي به « فتح تاء » و مورخان رومي و ارمني و روسي چون فاوست ، آسوليک ، وارطان و خانيکف به « فتح تاء » قلب « باء »
    به « واو» يعني به صورت « تورز Tavrez » و« تورژ Tavdrz » ، «تورشavres T» دَورژDavrez » ذکر کرده اند.
    درباره بنا و وجه تسميه شهر تبريز حمدالله مستوفي و ياقوت حموي مي نويسند: بني تبريز از زيبده زن هارون الرشيد است. وي به بيماري تب نوبه مبتلا بوده ، روزي چند در آن حوالي اقامت کرده ، در اثر هوي لطيف و دل انگيز آنجا بيماري زيبده زايل شده، فرموده شهري در آن محل بنا کنند و نام آن را« تب ريز » بگذراند.
    اوليا چلبي کلمه « تبريزرا به معني ستمه دوکوچو » ( ريزنده تف و تاب ) و اين نام را با آتشفشاني ديرين کوه سهند مربوط دانسته است.
    زنده ياد کارنگ در ادامه مي افزايد: مورخان ارمني هم اسم تبريز را « تورژ يا دورژ » محرّف عبارت « دَ ، ي ، ورژ » و به معني انتقال گاه دانسته و نوشته اند: باني تبريز خسرو ارشاکي ( 233 – 217 م ) حکمران ارمنستان است که آن شهر را به ياد گرفتن انتقام « ارتبانوس » يا « اردوان » آخرين پادشاه پارتي ارز اردشير بابکان بنياد نهاده و نام آن را ( Da – I – vrez ) گذاشته است.
    مؤلف آثار باستاني آذربايجان با افسانه شمردن موارد ذکر شده مي نويسد: قديمي ترين ذکر نام تبريز را در کتيبه سارگن دوم پادشاه آشور خواهيم يافت، شرقشناس شهير فقيد ولاديمير مينورسکي مي نويسد: « سارگن دوم در سال 714 قبل از ميلاد به قصد تصرف ممالک اورارتو سفري به شمال غربي ايران کرد. از ناحيه سليمانيه کنوني ( واقع در کردستان عراق ) داخل کردستان مکري شد. از پارسوا Parsua ( پسوه کنوني ) و ساحل جنوبي درياچه اروميه گذشت. از سوي شرقي درياچه به راه خود ادامه داد و پس از پشت سر گذاشتن « اوشکايا » ( اسکوي کنوني ) قلعه « تارومي » يا « تاروني » و « ترماکيس » را گشود . بعيد نيست يکي از اين دو کلمه نام قديمي تبريز کنوني باشد.
    چنانچه در ابتدا اشاره شد پيشينه تبريز همواره در هاله ي از ابهام مستور بوده است و بنياد و وجه تسميه نامش گاهي افسانه ي، گاهي مغرضانه و گاهي نشأت گرفته از ظن ها وگمان ها مي گردد. اين که تبريز قبل از اسلام مکاني آباد و يا غير آباد بوده است هوز سند محکمه پسندي در ميان نيست حتي در اوايل ظهور اسلام نيز در حمله اعراب به آذربايجان نامي از تبريز ديده نمي شود.تنها اشاره دقيق و مستند مربوط به زمان سلسله رواديان است که در زمان خلافت متوکل عباسي، رواد ازدي از اهالي يمن در آذربايجان به حکمراني پرداخت و در زمان او و فرزندانش تبريز رو به آبادي نهاد و دور شهر را بارو کشيدند. از آن زمان به بعد تبريز با سپري ساختن وقايع تلخ و شيرين آوازه ي جهاني يافت. اوصافي که در طول تاريخ از تبريز شده است به اجمال چنين است:
    در قرن چهارم هجري ياقوت حموي تبريز را مشهورترين شهر آذربايجان مي خواند. ابوحوقل در 367 و ابن مسکويه در 421 و ناصر خسرو در 438 تبريز را بزرگترين و آبادترين شهر آذربايجان مي خوانند.
    در سال 618 لشکر مغول به پشت دروازه هي تبريز مي رسند، اما تدابير شايان تقدير بزرگان شهر تبريز را از حمله مغولان مصون نگه مي دارد و مردم تبريز با بذل مال شهر را از کشتار و ويراني رها مي سازند. البته اين اتفاق سه بار تکرار مي شود و در هر سه بار مردم متمول تبريز همان تدبير را به کار مي بندند تا اين که در سال 638هجري قمري مغول ها به سراسر آذربايجان مسلط مي شوند و تبريز را پايتخت خود قرار مي دهند که در زمان غازان خان تبريز شکوه ويژه ي مي يابد. شنب غازان با ابهت تاريخي اش چشم ها را خيره مي سازد. خواجه رشيد الدين فضل الله وزير انديشمند ايلخانيان ربع رشيدي را بنياد مي نهد که در زمان خود عظيم ترين مرکز علمي – فرهنگي به شمار مي رود و از آن همه مجد و عظمت اينک ويرانه هايي از برج هي ربع رشيدي در ميان محله ي باقي مانده است.
    اين شهر در طول تاريخ دوره هي طلايي متعددي را سپري ساخته است. دوران پايتختي ، دوران وليعهد نشيني ، دوران شکوفايي تجاري، اقتصادي، هنري و .... زماني مکتب تبريز در عرصه هنر تحول شگرفي را موجب مي گردد که امروزه آثار کم نظير آن دوره زينت بخش موزه هي جهان است. مردان و زنان نامداري از اين شهر برخاسته اند، کعبه ملي روم، ميعادگاه عرفا، شعرا انديشمندان و بزرگان بوده است. به همين خاطر تبريز يگانه شهري است که صاحب مقبره الشعر است. مقبره ي که خاقاني ها، همام ها، قطران ها و ..... سرانجام واپسين مقتدر آسمان شعر و ادب شهريار شيرين سخن در آن مکان مقدس آرميده است. اگر چه از بلايي زميني و آسماني در امان نمانده است، زلزله ها، سيل ها ، بيماري هي واگير ، جنگ ها و .. تبريز را آشفته ، اما باز اين شهر هميشه سرفراز به قول آقي يحيي ذکاء ، هر بار از زير ويرانه ها و خاکسترهي شهر پيشين همچون سمندري، زنده تر و سرفرازانه تر قد برافراشته ، زندگي از سر گرفته و هيچگاه زبون پيشامدها و بازي هي روزگار نگرديده است. مير علي تبريزي واصع خط نستعليق، پير سيد احمد تبريزي استاد کمال الدين بهزاد و .... از جمله هنرمنداني بودند که تحولي در عرصه دنيي هنر آن روزگاد پديد آوردند. در زمان صفويه اين اقتدار هنري در تبريز به اوج خود رسيد اما جنگ صفويان با دولت عثماني آنچه را که يافته شده بود پنبه ساخت و از تبريز و از آن هم مجد و عظمتش جز کشتزارهايي سوخته و کوشک هايي ويران چيزي بر جي نماند و پايتخت به اصفهان منتقل شد و هر چه استاد و هنرمند و انديشمند بود به اصفهان کوچيد و بناهي عظيم اصفهان که امروز مايه مباهات کشورمان است به دست کوچندگان تبريز و هنرمندان اين خطه بنياد شد و پادشاهان صفوي که پادشاهاني فرهنگ دوست و هنر پرور بودند اصفهان را نگين ايران ساختند و همي سعادت از فراز آذربايجان بويژه ، تبريز پر کشيد و بر سر اصفهان سايه افکند.
    تبريز گذشته از آنچه ذکرش رفت، در امور بنيادي نيز همواره پيشگام بوده است و شاهد اين مدعا قيام ها وتحول هي فرهنگي ، هنري و صنعتي است که شاهد آن بوده ايم و هستيم. نقش بنيادي تبريز در نهضت تنباکو به استناد مدارک وجود حقانيت مبداء نهضت تنباکو از تبريز را به اثبات مي رساند که در پي آن ميرزي شيرازي فتوي معروف خود را صادر مي کند وشرح واقعه به قلم پژوهشگر ارجمند آقي صمد سرداري نيا تحت عنوان « تبريز در نهضت تنباکو» به انجام رسيده است. قيام عظيم مشروطيت و نقش تبريز در اعطي مشروطه به مردم آن زمان امر مبرهني است که حکايتگر دليري مردان پولادين اراده ي چون زنده يادان ستارخان سردار ملي، باقرخان سالار ملي ثقة الاسلام،شيخ محمدخياباني، علي مسيو، حسين خان باغبان و ... است.
    بعد از قيام مشروطه و وقايع مختلف، تبريز پس از سپري ساختن سال هي بحراني 20 الي 25 سال 1332 در نهضت ملي ساختن نفت يکي از ارکان حرکت هي آن زمان در سراسر کشور به شمار مي رفت و گواه اين ادعا، صفحه هي حاکي شور و حال انقلابي مطبوعات تبريز در آن سال هاست و ملاقات هي شادروان سيد اسماعيل پيمان با آيت ا... کاشاني و دکتر مصدق مي باشد.در نهضت خرداد سال 1342 نيز بازاريان با بستند بازار و خطبي تبريز با ايراد سخنراني هي مهم و پخش شب نامه ها و حرکت هي اصيل انقلابي دين خود را ادا کردند و سرانجام در 29 بهمن سال 56 با حرکتي توفنده بنياد شاهنشاهي 2500 ساله را به لرزه درآوردند و عظمت واقعه به قدري غير منتظره و خارق العاده بود که رژيم شاهي را دچار سردرگمي ساخت و ساواک با تمامي ادعاهي پرطمطراق خود عاجزانه به تقلا برخاست.
    آنچه رفت مختصري بود از تبريز و وقايع تاريخي فرهنگي آن. اينک به شرح مختصر يکايک موارد شايان توجه اکتفا مي شود. با اين اميد که اين سطور در شناساندن سيمي تبريز بري هر صاحب اشتياقي سودمند واقع شود.

    توسعه شهر تبريز از طريق ايجاد بازارچه هايي در امتداد دروازه هي هشت گانه قديمي صورت گرفته است. با پوشش فواصل بازارچه ها توسط واحدهي مسکوني، سيمي شهر فعلي در قرن گذشته شکل گرفته است و اکنون نيز اين سيما را مي توان در محلات قديمي شهر کاملاً مشاهده نمود هر چند خيابان کشي هي جديد آن بافت قديمي و سنتي را از بين برده با ين همه در بين کوچه پس کوچه هي قديمي شهر و بر خيابان هي قديمي مي توان به وضوح معماري قديمي شهر را که از آنها آثاري هر چند غير معمور بر جا مانده است مشاهده نمود . ين قسمت از شهر از شمال به محله دوده چي ( خيابان شمس تبريزي )، از جنوب به محله ليلاوا و چرنداب ، از شرق به خيابان ثقۀالاسلام و خاقاني و از غرب به راسته کوچه و شريعتي محدود مي گردد . در درون ين هسته مرکزي بازار تبريز قرار گرفته است که با وسعتي معادل يک کيلومتر مربع از تيمچه ها و سراها و دالان ها و مساجد و حمام ها و حجرات تشکيل يافته است . ين بازار بعد از مشروطيت و مخصوصاَ بعد از سال هي 1300 شمسي در اثر عدم توجه رو به خرابي گذارده است . هجوم معماري جديد و استفاده از مصالح جديد به جي مصالح سنتي قديم، ين بازار را مورد تهديد جدي قرار داده است . رکورد اقتصادي منطقه بعد از سال هي 1320 که مسيل سياسي وقت موجد آن بوده است و فرار سرميه هي بومي ، در انهدام بازار تبريز نقش مهمي داشته است به طوري که در دهه هي 30 و 40 بي توجهي به اوج خود رسيده و بيشتر انهدام بازار و بافت سنتي آن در ين سال ها صورت گرفته است . با تمام ين ها اگر يک جهانگرد اروپيي بخواهد به شرق مسافرت نميد از اروپا تا تهران بازار سر پوشيده ي به بزرگي و عظمت بازار تبريز مشاهده نخواهد نمود.
    از جهانگردان بنامي که بازار را در اعصار و قرون مختلف ديده و توصيف نموده اند مي توان مقدسي در قرن چهارم ، ياقوت حموي قرن هفتم ، مارکوپولو قرن هفتم ، ابن بطوطه قرن هشتم ، حمدالله مستوفي قرن هشتم را نام برد که هر به فراخور حال از بازار و وفور کالا و ين که درآمد بيشتر مردم از طريق داد و ستد به دست مي يد سخن رانده اند ولي مفصل ترين آنها را شاردن داشته است . او بازار را داري 15000 باب مغازه و تبريز را داري بزرگترين بازار آسيا به حساب مي آورد .
    بازار تبريز يکي از شاهکارهي جالب معماري يراني است . طاق ها و گنبدها مقرنس بي نظير يا کم نظيري دارد .

    بزرگترين گنبد بازار ، گنبد تيمچه امير است . مهم ترين تيمچه هي فعلي بازار تبريز عبارتند از : تيمچه امير ، تيمچه مظفريه ، تيمچه شيخ کاظم ، تيمچه گرجيلر ، تيمچه حاج صفر علي ، تيمچه ميرزا شفيع ، تيمچه حاج رحيم ، تيمچه حاج مير ابوالحسن.


    باني تيمچه اميرميرزامحمد خان امير نظام زنگنه است که در 1260 ه.ق درگذشته است .
    معمار معروف آن صمد معمار بوده است که داستان زندگي او در بين معمرين تبريز زبانزد است . وي در اواخر عمر با فقر روزگار گذرانيده و با فقر زندگي را بدرود گفته است . يکي از زيباترين قسمت هي بازار تبريز تيمچه مظفريه است . ساختمان ين بنا در سال 1305 ه. ق پيان پذيرفته است و نامگذاري آن به سبب حضور مظفرالدين ميرزا و افتتاح آن به دست وي بوده است . باني آن حاج شيخ معروف ( جعفر قزويني ) بوده است که در عين حال باني تيمچه ها و دالان حاج شيخ نيز مي باشد.
    معروف ترين راسته هي بازار تبريز در حال حاضر عبارتند از :
    بازار امير ، بازار کفاشان ، بازار حرمخانه ، راسته بازار ، يمن دوز بازار ، بازار حلاجان، قيزبستي بازار(قيز بسط بازار)،بازار سراجان ، راسته کهنه ، بازار کلاهدوزان ، دلاله زن بازار، بازار صادقيه ، بازار مسگران ، بازار حاج محمد حسبن ، بازار مشير ، بازار صفي ، بازار مير ابوالحسن ، رنگلي بازار ، بازارچه دوده چي ( شتربان ) ، بازارچه خيابان و ...
    مجموعه بازار قديمي تبريز به سبب ويژگي هي معماري آن و ضرورت حفظ و نگهداري از آن در سال 1354 تحت شماره 1097 در فهرست آثار ملي کشور ثبت شده و ينک مطابق قانون تحت حفاظت سازمان ميراث فرهنگي قرار دارد و هرگونه تعميرات و مرمت با اطلاع و مجوز آن سازمان صورت مي گيرد . سازمان ميراث فرهنگي کشور همه ساله از محل بودجه عمومي دولت و کمک هي مالي کسبه مبالغ قابل توجهي در مرمت و احياء ين مجموعه زيبي قديمي هزينه مي نميد


    1- مدرسه اکبريه : ين مدرسه عمارت دو طبقه مفصلي داشت که در سال 1266 ه. ق در ضلع غربي و شمالي صحن بقعه صاحب الامر از طرف ميرزاعلي اکبرخان مترجم و دبير کنسولگري روسي بنيان نهاده شد.

    2- مدرسه جعفريه : جعفريه مدرسه کوچکي است که در بازار مسجد جامع ـ جنب مدرسه طالبيه متصل به ديوار شرقي مسجد اسماعيل خاله اوغلي واقع شده است . راه آن از دالان طالبيه ، بين حوضخانه و مسجد نامبرده تعبيه گرديده است.
    3- مدرسه حاج صفر علي : ين مدرسه تقريباَ روبروي سري بزرگ شاهزاده واقع شده است.باني آن تاجرنيکوکاري بوده به نام صفرعلي که درروزگار نيب السلطنه مي زيسته است.
    4- مدرسه خواجه علي اصغر : ين مدرسه در کوچه حرم خانه پشت عمارت عالي قاپو يا کاخ استانداري کنوني واقع شده است . باني ين مدرسه و مسجد حاج علي اصغر معروف به خواجه مازندراني بود که ظاهراَ در روزگار فتحعلي شاه مي زيسته است .
    5- مدرسه صادقيه : ين مدرسه در انتهي شمالي راسته کهنه به بازار صادقيه معروف است قرار گرفته ، مدرسه ي است داري حجرات مستعد جهت طلاب علوم ديني و يک مسجد با طاق هي آجري ضربي و ستون هي سنگي و مسجدي به صورت تالاري درازا در جانب شرقي مسجد بزرگ ، جهت زنان نمازگزار ، باني ين مدرسه و مسجد ميرزا صادق نامي از اهل اشتهار بود که در زمان شاه سليمان صفوي سمت استيفا داشت . ين مدرسه و مسجد نيز داري موقوفات زيادي مي باشد . نادر ميرزا در تاريخ و جغرافيي دارالسلطنه تبريز ص 116مي نويسد : ين مدرسه را حمامي بر نيکو بود که اکنون ويرانه است .
    6- مدرسه طالبيه : ين مدرسه در بازار مسجد جامع تبريز واقع شده است . مدخل آن دالاني است که سطحش قريب به يک متر و نيم از کف بازار پيين تر است . سابقاَ ين دالان سرپوشيده و مسقف بود. عمارت شمالي در نيمه دوم قرن يازدهم هجري از طرف حاج طالب خان پسر حاج اسحق تبريزي ساخته شده و طبق وقف نامه ي که به مهر و امضي چهارده تن از علما رسيده در تاريخ 1087 ه . ق پس از پيان يافتن عمارت طالبيه ، در آمد مستغلاتي به هزينه اداري و حفظ و حراست مدرسه مزبور اختصاص يافته است .
    7- مدرسه ظهيريه : ين مدرسه يکي از بناهي ميرزا محمد ابراهيم ظهيرالدين وزير آذربيجان است که در سال 1089 ه . ق در زمان سلطنت شاه سليمان صفوي در کنار ظهيريه يا قزللو مسجد ساخته شده است .
    8- مدرسه کاظميه : کاظميه نام مدرسه و مسجدي است که در محله چنار انتهي بازار مسجد جامع واقع شده است . باني آن سليمان خان بن شم خال خان افشار حاکم صائن قلعه بوده و ين بنا را به نام سيد کاظم رشتي شاگرد معروف شيخ احساني ساخته و ثواب آن را به روان سيد رشتي هديه نموده و توليت آن را به نلا علي مرندي واگذار کرده است و بني مدرسه و مسجد کاظميه در سال 1271 ه . ق پيان پذيرفته و بر اثر بي سرپرستي مسجد متروک گرديده و همچنين حوادث طبيعي از قبيل باد و باران و زلزله و غيره کم کم عمارت کاظميه را به ويراني کشانده است به طوري که اکنون جز ويرانه ي حسابي از آن مدرسه و مسجد باعظمت يکصدوبيست سال پيش چيزي بر جي نيست .
    9- مدرسه نصريه : ين مدرسه يکي از تنوعات عمارت نصيريه بود که به نام وصيت ابوالنصر حسن فرمانروي آق قويونلو پس از در گذشت وي ساخته شده است . ين مدرسه مانند سير قسمت هي عمارت نصريه در نتيجه زلزله و حوادث مختلف ويران شد ودر زمان نيب السلطنه عباس ميرزا، مرحوم حاج ميرزا مهدي قاضي از در آمد موقوفات عمارت نصريه در محل آن، مدرسه جديدي ساخت که اکنون به حسن پادشاه معروف است.





    این مسجد در خیابان فردوسی سابق پشت دبیرستان دخترانه بنت الهدی واقع گردیده است . این مسجد از طرف امیر حسن چوپان ملقب به علاءالدین ساخته شده است . چون تحریر کتیبه ها و مندرجات دیوارهای داخل و خارج مسجد به خط عبدالله سیرفی و یکی از شاگردان زیر دست وی صورت گرفته بود لذا عوام آن مسجد را استاد و شاگرد می نامیدند.



    این مسجد در دست چپ یا جانب جنوبی دالان طالبیه بین مدرسه دینی جعفریه و مسجد جامع بزرگ واقع شده. ده ستون سنگی زیبا و هجده گنبد ضربی آجری دارد که سابقاَ آن را مسجد ملا محمد حسن پیش نماز می گفتند .

    این مسجد در جانب شرقی بازار مسجد جامع در نزدیکی مدرسه طالبیه واقع شده است . بیست ستون سنگی با سر ستون مقرنس و سی گنبد ضربی آجری دارد . ستون ها در چهار ردیف قرار گرفته اند و روی آنها رنگ سبز زده شده است. بدین لحاظ این مسجد به مسجد سبز اشتهار دارد . این مسجد را بازرگانی دیندار به نام حاج علی به تاریخ 1255 ه. ق عمارت کرده است.

    این مسجد در ضلع شمالی حیاط مدرسه حاج صفرعلی واقع شده است. مسجدی است با عظمت و زیبا با گنبدی بلند و مناره ای منقش به کاشی های آبی رنگ در ضلع شرقی و غربی مسجد دو تالار دیگر وجود دارد که هر یک به جای خود مسجد جداگانه ای به شمار می روند. میان مسجد و دو مسجد جانبین پنجره هایی چوبی نهاده اند که موقع باز شدن آنها هر سه مسجد به هم متصل می شوند و به صورت مسجد واحدی در می آیند . بانی مسجد بازرگان معاصر نایب السلطنه حاج صفرعلی خوئی است.

    این مسجد در جنوب صحن مدرسه طالبیه و جانب غربی مسجد جامع واقع شده است . پنجاه و چهار گنبد آجری آن بر روی چهل ستون سنگی کبود قائم است. همه ستون ها منشوری و دارای قائده ده ضلعی و سر ستون مقرنس یکنواخت هستند به جز یک ستون بزرگ واقع در جلو محراب که حجاری تزئینی مارپیچی و سرستون مقرنس پر کاری دارد که از شاهکارهای هنر حجاری به شمار می رود و ظاهراَ باقیمانده بنای با عظمتی است که سابقاَ در همین محل بر پا بود و در اثر زلزله و حوادث دیگر گردیده است.


    این مسجد در کتب تاریخی نیز از آن به عنوان جامع کبیر نام برده شده در همه ادوار تاریخی همواره مسجد جامع شهر بوده و بازار بر گرداگرد آن شکل گرفته است .
    قدیمی ترین بخش آن شبستان وسیعی است . از تاق ها و گنبدهایی که بر فراز ستون های 8 گوش اجری که زینت بخش آن گچبری های ظریف و هنرمندانه دوره روادیان ( مقارن سلجوقیان) است بنا شده است.
    مسجد جامع در دوره ایلخان مغول مورد توجه و تعمیر بوده والحاقاتی به آن افزوده شده است . محراب رفیع گچبری باقیمانده فعلی یادگار آن دوره است.
    در دوره حکومت آق قویونلویان در آذربایجان گنبدی رفیع مزین به انواع کاشیکاری های معرق به وسیله سلجوق شاه بیگم زن اوزون حسن در بخش شمالی آن احداث شده که هنوز هم پایه ها وگوشه هایی از کاشیکاری های آن باقیمانده است.
    در زلزله سال 1193 ه.ق که کلیه عمارات تبریز را در هم می کوبد این مسجد نیز از خرابی بی نصیب نمی ماند . مسجد فعلی با پایه های متین وپوشش طاق وچشمه بعد از زلزله ( اوایل حکومت قاجاریه ) وتوسط حسینقلی خان دنبلی حاکم وقت بنا شده است که از آثار خوب قاجاریه می باشد.


    این مسجد بنا به کتیبه سر درب آن به سال 870 هجری قمری و در زمان سلطان جهانشاه مقتدر ترین حکمران سلسله قره قویونلو یان که فردی زیباپسند وشاعر بوده ، بنا شده است.
    تنوع وظرافت کاشیکاری وانواع خطوط به کار رفته در آن وهمچنین زیبایی و هماهنگی رنگ ها سبب شده است که به فیروزه اسلام شهرت یابد. کتیبه ها به وسیله نعمه اله البواب خوشنویس مشهور قرن نهم کتابت شده وسر کاری آن با عزالدین قاپوچی بوده است .
    زلزله سال 1193 ه.ق سبب فرو ریختن گنبد ها وخرابی آن شده است. با این که از این مجموعه زیبا جز سردری شکسته وچند پایه باقی نمانده است ولی به قول : ... ارزد به صد هزار ، تعمیرات و دوباره سازی مسجد به منظور حفاظت بخش های باقیمانده شامل طاق ها و پایه ها از سال 1318 شروع شده است .
    دوباره سازی گنبد های رفیع آن از سال 1354 توسط دفتر حفاظت آثار باستانی و به اهتمام زنده یاد استاد رضا معماران بنام هنرمند آذربایجانی به اتمام رسیده است.


    بنای ارک تبریز باقیمانده مسجدی است که در قرن هشتم هجری توسط تاج الدین علیشاه وزیر الجایتو ساخته شده است . قسمت جنوبی آن دارای طاقی بزرگ بوده که گویا به علت تعجیل در بنیان آن فرو ریخته است. عرض این بنا سی متر و ارتفاع آن 26 متر است . عرض دیوارها 10 متر و داخل آنها مرکب از دو دیوار عریض است که توسط طاق هایی به هم اتصال یافته است.
    حمدالله مستوفی ضمن توصیف این مسجد طاقی بر بالای مسجد ندیده است. این بنا در دوران قاجاریه مبدل انبار غلات ومخزن مهمات گردیده وحصاری دور آن کشیده شده ونام ارک یافته است. ارک در دوران مشروطیت به دست مشروطه خواهان افتاد ودر نتیجه باعث تقویت موضع آنان شده است . در سال های قبل از انقلاب تبدیل به باغ ملی یا گردشگاه عمومی شده بود وهم اکنون از محوطه این اثر باستانی به عنوان مصلی استفاده می شود .



    توسط اوزون حسن یا فرزندش یعقوب ساخته شده است . اکنون به صورت ویرانه متروکی در آمده است . چند ستون سنگی وپاره ای سنگ نوشته های شکسته ودر هم ریخته تنها باقیمانده از آن مسجد است.

    در میدان شهدای فعلی قرار گرفته است وبه مسجد شهدا معروف است در زمان عباس میرزا ولیعهد شروع به ساختمان شده ودر زمان مهدیقلی میرزا برادر محمد شاه تکمیل گردیده است.

    در اول بازار کفاشان قرار دارد . نه ستون سنگی خوش تراش دارد . گنبدهایش بلند و ضربی است. در زلزله 1193 سقف آن فرو ریخته و بعداَ ساخته شده است . این کار توسط مرحوم میرزا مهدی قاضی طباطبائی انجام پذیرفته وچون مقبره خودشان در آن جاست به نام مسجد مقبره خوانده شده است. آیت ا... شهید سید محمد علی قاضی طباطبائی نیز در همین مسجد قرار دارد .


    در جانب غربی بفعه سید حمزه واقع شده است . مسجدی بدون ستون ودر ابعاد 8×20 متر دارای گنبدی بزرگ است.
    تزئینات ونوشته های سقف مسجد مذهب هستند . بانی این مسجد ظهیرالدین پسر صدرالدین وزیر آذربایجان است که بقعه و مدرسه سید حمزه را تعمیر و این مسجد را در سال 1087 هجری احداث نموده است.
    این مسجد وقف نامه ای مفصل دارد وآخرین بار در 1297 در زمان ناصرالدین شاه دوباره سازی شده است

  11. این کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #9
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض تبریز 2


    در محله سرخاب در ثقه الاسلام قرار دارد . از این بنا باقی مانده است صحن نسبتاَ وسیع آن است. عمارت مقبره مرکب از یک کفش کن ، یک دهلیز و یک اتاق کوچک مسجد گونه ای است.
    تعمیرات اساسی در 1279 ه.ق در زمان ناصرالدین شاه انجام یافته است. از سنگ های حجاری شده آن طاق مرمرین در ورودی بقعه را که در زمان صفویه کنده شده می توان نام برد. تاریخ بنای اولین بقعه به سال 714 ه.ق می رسد . سید حمزه به شانزده واسطه نسلش به حضرت موسی ابن جعفر می رسد.

    در زمان شاه طهماسب صفوی ساخته شد در 1045 قمری سپاهیان سلطان مراد چهارم آن را تخريب کردند که دوباره ساخته شد. در زلزله 1193 دوباره ويران شد و در 1208 تجديد بنا يافته است. دارای يک گنبد و دو مناره است. در مدخل دهليز و اندرون بقعه در طاق مرمری از زمان شاه طهماسب صفوی برجاست. در وسط بقعه صندوق چوبی مشبکی قرار دارد ولی زير آن قبری وجود ندارد. بنابراين یک مسجد حساب می شود نه يک بقعه.


    این بقعه بر فراز بلندترين قله کوه سرخاب واقع شده است. سنگ بنا شيوه ايلخانی دارد. در زمان تسلط عثمانی ويران شده در زمان شاه عباس تجديد بنا يافته .
    در زلزله های 1134 و 1193 دوباره ويران شده آخرين بار در 1342 قمری تعمير شده است. اخيراً نيز تعميرات جزيی در آن انجام يافته و راهرو پشت آن به اتاق کوهنوردی تبديل شده است. بنا به روايتی مقبره دو تن از اولاد حضرت علی (ع) عون علی و زین علی در آنجاست.


    در کوچه علی سياه پوش در خيابان منجم واقع شده است. جای تاريخ در سنگ نوشته ريخته و ناپيداست. ارادت به شيخ معروف داشت و به جای او نشسته است. تاريخ درگذشت وی معلوم نيست ولی احتمالاً در دهه پنجم قرن دهم اتفاق افتاده است.

    در محله بيلانکوه تبريز در ميان باغی مشجر و بنايی متين و زيبا دو تن از بزرگان ادب و هنر کشورمان آرميده اند. کمال الدين مسعود خجندی از شعرای معروف قرن هشتم و نهم هجری و کمال الدين بهزاد معروف ترين نقاش مينياتوريست قرن دهم هجری.
    مقابر ياد شده در سال 1338 توسط فرهنگ دوستان کنجکاو شهر تبريز کشف و بعدها به همت انجمن آثار ملی مرمت و لوحه يادبود در آن نصب گرديد. در سال های اخير نيز اقدامات استحفاظی از طريق سازمان ميراث فرهنگی استان در مقابر ياد شده انجام گرفته است.


    در محله دوه چی ( خيابان شمس تبريزی ) قرار دارد. اين که سيد ابراهيم اولاد امام موسی بن جعفر (ع) باشد. دليل قانع کننده ای در دست نيست. صاحب تاريخ دنبليان می نويسد که: شيخ ابراهيم حکمران آذربايجان بود. در زمان اوزون حسن در 870 وفات يافت و در محله دوه چی مدفون شد. الان گنبدی دارد مشهور به سيد ابراهيم.
    مهم ترين قسمت اين بقعه سنگی است که بر ديوار غربی بقعه نصب شده است و به سنگ بسم الله مشهور است. به ابعاد 25/1× 70/3 تاريخ حجازی 1270 قمری است . در قاهره نوشته شده و اثر ميرزای سنگلاخ است که به جهت قبر پيامبر اکرم به دربار عثمانی برده بود ولی در اثر بی توجهی سلطان عثمانی آن را به تبريز آورد و بالاخره خود ميرزا و سنگ بسم الله در بقعه سيد ابراهيم ماندگار شد.



    خانه کوزه کنانی ها که بعدها برای زنده نگهداری خاطرات نهفته در آن « خانه مشروطيت» ناميده شد. در سال 1247 شمسی توسط حاج مهدی کوزه کنانی ( ابوالمله ) بنا نهاده شد. به سبب موقعيت ويژه اين خانه در جوار بازار قديمی تبريز و مرکز بافت قديم شهر و شور و علاقه بانی آن به نهضت مشروطه، اين خانه به محل تجمع دوستداران مشروطه تبديل گشته و تصميمات بسيار مهمی در آن اتخاذ شده است.
    غير از بار عظیم تاريخی، خانه مشروطيت از ويژگی های معماری ايرانی نيز بهره ها دارد و به همین لحاظ در سال 1354 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده. این خانه در محله قدیمی راسته کوچه تبریز واقع شده و هم اینک به عنوان مرکز اداری میراث فرهنگی استان از آن استفاده می شود و تعمیرات آن به طور مستمر ادامه دارد.


    از دیگر نقاط دیدنی شهر تبریز موزه آذربایجان را باید نام برد. این موزه در مساحتی قریب به 3000 متر مربع در سال 1341 مورد بهره برداری قرار گرفته است و مشتمل بر3 سالن نمایش 2300 قطعه شیء ثبت شده می باشد. آثار به نمایش گذاشته شده شامل اشیاء باستانی از دوران های مختلف تاریخی ، آثار مردم شناسی و آثار مشروطیت می باشد. این موزه در جنب مسجد کبود واقع شده است.


    ربع رشیدی که امروزه فقط آثار مختصری از آن باقی مانده از بناهایی است که توسط خواجه رشیدالدین فضل الله، وزیر سلطان محمود غازان ایجاد شده است. بنا در زمان آبادانی شامل 24 کاروانسرای وسیع و 1500 دکان و 30000 خانه و تعدادی حمام و باغ و کارخانه های پارچه بافی و کاغذ سازی و دارالضرب و تولید رنگ و نظایر آن بوده است.
    حدود200 قاری قران از کوفه و بصره و شام دایما" و به نوبت در این تاسیسات قرآن را تلاوت می کرده اند و 400 فقیه و 100 فقیه و 1000 طلبه در مدارس آن سکونت داشته و به کسب علم مشغول بوده اند .تعداد 50 پزشک حاذق از کشورهای مختلف در دارلشفای آن به معالجه بیماران اشتغال داشته اند. به اين ترتيب معلوم مي شود كه ربع رشيدي در زمان خود يك شهر علمي با كتابخانه اي حاوي هزاران جلد از كتب معروف زمان و آزمایشگاه های متعدد کشاورزی بوده که در این آزمایشگاهها انواع گیاهان دارویی کشت و تکثیر و آزمایش می شده است. پس از قتل خواجه رشیدالدین فضل الله که در سال 718 هجری ق اتفاق افتاد دشمنان او هر چه را که داشت غارت کردند و این شهر را با تمام تاسیساتش ویران کرده و همه چیز را به غارت بردند. چهار پایه برج ویک پشته خاک و سنگ به جای مانده کنونی از آثار ربع رشیدی نیستند، بلکه پایه های برجهای قلعه ای هستند که در سال 1020 هجری قمری به امر شاه عباس، با تخریب و حمل مصالح ساختمانی بناهای عظیمی چون شنب غازان ، بقایای ربع رشیدی، قلعه ها و سراهای رومیان و قبور شعرا و عرفا و امرای مدفون در مقبره الشعرای سرخاب و دمشقیه آنها را بنا کرده اند .


    در مأخذ ومنابع از مقبرة الشعرا یا آرامگاه شاعران در سرخاب تبریز تا قبل از قرن هشتم نامی برده نشده و قدیمی ترین تذکره فارسی، یعنی لباب الالباب محمد عوفی که ظاهراً در سنه 618 تألیف شده و شرح حال شاعران قرن هشتم مانند خاقانی و ظهیر را که در مقبرة العشرا دفن شده اند، نگاشته است. نامی از مقبرة الشعرا نبرده و از این روی قدیم ترین کتابی که نام مقبرة الشعرا سرخاب را به صراحت دارد نزهة القلوب حمدالله مستوفی است که در سال 740 هجری قمری تألیف شده ودیگر تاریخ گزیده اوست که در سال 730 هجری قمری تألیف شده است.
    در حال حاضر مقبرة الشعرا در خیابان ثقة الاسلام جنب خیابان عارف و تقریباً حوالی تکیه حیدر واقع شده است. اگرچه زلزله ها وسیل های بنیان کن اثری از مزار بزرگان آرمیده در این مکان بر جای نگذارده است باری قداست مکان موجب بنیاد بنایی شد که امروزه به مثابه سمبلی نمایه ای است از تبریز کهن.
    از واپسین مشاهیری که در این مقبره دفن شدند، ثقة الاسلام شهید شهدای والامقام مشروطه در صدر مشروطیت و استاد سید محمد حسین شهریار شاعر بلند آوازه معاصر را می توان نام برد.
    معروف ترین آرمیدگان مقبرة الشعرا به شرح زیر می باشند:
    اسدی طوسی ، قطران تبریزی ، مجیر الدین بیلقانی ، خاقانی شیروانی، ظهیر الدین فارابی ، شاهپور نیشابوری ، شمس الدین سجاسی ، ذوالفقار شروانی ، همام تبریزی ، مغربی تبریزی، مانی شیرازی، لسانی شیرازی، شکیبی تبریزی، سید محمد حسین شهریار.


    فرزند آقا سید اسماعیل موسوی معروف به حاج میر آقا خشکنابی در سال 1325 هجری قمری ( شهریور ماه 1286 هجری شمسی ) در بازارچه میرزا نصراله تبریزی واقع در چای کنار چشم به جهان گشود. در سال 1328 هجری قمری که تبریز آبستن حوادث خونین وقایع مشروطیت بود پدرش او را به روستای قیش قورشان و خشکناب منتقل نمود. دوره کودکی استاد در آغوش طبیعت و روستا سپری شد که منظومه حیدربابا مولود آن خاطراتست. در سال 1331 هجری قمری پدرش او را جهت ادامه تحصیل به تبریز باز آورد و او را در نزد پدر شورع به فراگیری مقدمات ادبیات عرب نموده و در سال 1332 هجری قمری جهت تحصیل اصول جدید به مدرسه متحده وارد گردید و در همین سال اولین شعر رسمی خود را سرود و سپس به آموختن زبان فرانسه و علوم دینی نیز پرداخته و از فراگیری خوشنویسی نیز دریغ نمی کرد که بعدها کتابت قرآن، ثمره همین تجربت می باشد. در سیزده سالگی اشعار شهریار با تخلص بهجت در محله ادب به چاپ می رسید. در بهمن ماه 1299 شمسی برای اولین بار به تهران مسافرت کرده، و در سال 1300 توسط لقمان الملک جراح در دارالفنون به تحصیل می پردازد. شهریار در تهران تخلص بهجت را نپسندیده و تخلص شهریار را پس از دو رکعت نماز و تفعل از حافظ می گیرد.
    غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم
    روم به شهر خود و شهریار خود باشم
    شهریار از بدو ورود به تهران با استاد ابوالحسن صبا آشنا شده و نواختن سه تار و مشق ردیف های سازی موسیقی ایرانی را از او فرا می گیرد. او همزمان با تحصیل در دارالفنون به ادامه تحصیلات علوم دینی می پرداخت و در مسجد سپهسالار در حوزه درس شهید سید حسن مدرس حاضر می شد.
    درسال 1303 وارد مدرسه طب می شود واز این پس زندگی شور انگیز و پرفراز و نشیب او آغاز می شود. در سال 1313 و زمانی که شهریار در خراسان بود پدرش حاج میرآقا خشکنابی به دیدار حق می شتابد. او سپس در سال 1314 به تهران بازگشته و از این پس آوازه شهرت او از مرزها فراتر می رود. شهریار شعر فارسی و آذری را با مهارت تمام می سراید و در سال های 1329 تا 1330 اثر جاودانه خود حیدر بابایه سلام را خلق و برای همیشه به یادگار می گذارد. منظومه حیدربابا تنها در جماهیر شوروی به 90 درصد زبان های موجود ترجمه و منتشر شده است. در تیر ماه 1331 مادرش دار فانی را وداع می کند. در مرداد ماه 1332 به تبریز آمده و با یکی از منسوبین خود به نام خانم عزیزه عمید خالقی ازدواج می کند که حاصل این ازدواج سه فرزند به نام های شهرزاد و مریم و هادی هستند. در حدود سال های 1346 شروع به نوشتن قرآن، به خط زیبای نسخ نموده که یک ثلث آن را به اتمام رسانده و دیوان اشعار فارسی استاد نیز چندین بار چاپ و بلافاصله نایاب شده است. در مدت اقامت در تبریز موفق به خلق اثر ارزنده سهندیه در رمانتیک ترکی می گردد. در سال 1350 مجدداً به تهران مسافرت نموده و تجلیل های متعددی از شهریار به عمل می آید. ولی در سال 1354 داغ دیگری از فوت همسر به دلش می نشیند و در سال 1357 شهریار با حرکت توفنده از انقلاب اسلامی همصدا شده و با اعتقاد راسخ و قلبی مالامال از عشق به امام خمینی (ره) دهه آخر عمر خود را سپری می کند. در اردیبهشت ماه سال 1363 تجلیل با شکوهی از استاد در تبریز به عمل آمد. استاد شهریار به لحاظ اشتهار در سرودن اشعار کم نظیر در مدح امیر مؤمنان و ائمه اطهار علیه السلام به شاعر اهل بیت (ع) شهرت یافته. او پس از یک دوره بیماری در 27 شهریور ماه 1367 دار فانی را وداع و در مقبرة الشعراء به خاک سپرده شد.




    عمارت شهرداری تبریز در سال 1314 شمسی در محل گورستان متروک و مخروبه کوی نوبر با نظارت مهندسان آلمانی در زمان ریاست شهرداری حاج ارفع الملک جلیلی بنا گردید. این ساختمان دارای یک برج ساعت چهار صفحه ای است که با طنین موزون زنگ هایش هر 15 دقیقه یک بار، گذشت زمان را به گوش مردم تبریز می رساند . نمای خارجی تالار شهرداری تبریز از سنگ تراشیده بوده ونقشه ساختمان آن با نمونه ساختمان های کشور آلمان قبل از جنگ جهانی دوم مطابقت دارد.
    این بنا در وسط شهر تبریز و در میدانی موسوم به میدان ساعت واقع شده و در حال حاضر تمام امور عمرانی شهر و امور اداری شهرداری تبریز در این تالار و عمارت متمرکز است.


    شاه گلی ( استخر شاه ) سابق و ایل گلی ( استخر مردم ) فعلی از گردشگاه های زیبا و دلکش تبریز و ایران است که در جنوب شرقی تبریز، بر دامنه تپه ای واقع شده است .

    ایل گلی، استخری بزرگ است که مساحت آن 54675 متر مربع می باشد. در جنوب آن تپه ای است که آن را از بالا تا پایین همسطح استخر پله بندی کرده و نهر آبی از آن به طرف پایین روان است. از سمت جنوبی و از وسط استخر خیابانی کشیده شده که استخر را به صورت شبه جزیره ای درآورده است و در مرکز استخر، عمارت باشکوه دو طبقه ای ساخته شده است. در پیرامون استخر از روزگاران قدیم، درختان کهنسالی سر به هم آورده که انعکاس عکس آنها در آب، به زیبایی آن محوطه می افزاید. تمام تپه های جنوبی استخر به شکل بسیار زیبایی چمنکاری و گلکاری شده در روزهای گرم تابستان استراحتگاه مردم تبریز و مسافران سایر شهرها می باشد. نادر میرزای قاجار می نویسد:
    « این آبگیر در اوایل حکومت قاجار، ملک یک سلسله از مساوات تبریز و انباشته از خاک و ریگ بود. قهرمان میرزا پسر هشتم عباس میرزا نایب السلطنه که در آن هنگام حکمران آذربایجان بود. آن ملک را در مقابل سالی سی و پنج خروار غله بخرید. سپس در آبادی و عمران آن همت گماشت».
    و از اعتمادالسلطنه نقل است که :
    « عمارت دریاچه عبارت از کلاه فرنگی دو طبقه بسیار آبادی است و بزرگی این دریاچه به درجه ای است که به قدر دو آسیا سنگ آب در آن وارد می شود ولی مدت شش ماه از آب پر می گردد.»
    در مورد تاریخ بنای این عمارت اطلاعات مستندی در دست نیست. عمارت فوق در سال 1346 به علت کثرت رطوبت و فرسودگی تخریب شده و به جای آن در سال 1349 بنای عمارت زیبای دو طبقه ای با همان طرح قبلی ساخته شد. در روزهای پیروزی انقلاب این بنا به علت آن که در زمان رژیم شاه مورد استفاده غیر شرعی و غیر اخلاقی داشته ، تعطیل شد ولی در سال های اخیر مجدداً بازگشایی و مورد بهره برداری قرار گرفته است.

    در ده کیلومتری جاده تبریز ـ تهران در کنار جاده، برج آجری منشوری شکل قرار دارد که به برج خلعت پوشان مشهور است. این بنا در اواخر دوره صفویه احداث شده است.
    در زمان قاجار خلعت اهدایی شاهان برای حاکمان آذربایجان در این برج بر دوش آنها انداخته می شد. برج سه طبقه است. طبقه اول و دوم سرپوشیده و طبقه سوم بدون سقف است. آخرین مراسم خلعت پوشان در سال 1330 هجری قمری در زمان حکمرانی صمد خان مراغه ای انجام گرفته است.
    در سال های اخیر دانشگاه تبریز این بنا را مرمت کرده است.

    خرابه های ربع رشیدی باقیمانده عمارات عظیمی است که در زمان ایلخانیان و به همت رشید الدین فضل الله وزیر سلطان محمود در محله ولیانکوی باغمیشه تبریز ساخته شده بود. این بناها به اصطلاح امروزی، یک شهر علمی و دانشگاهی بوده است. در حال حاضر به غیر از چهار پایه عمارت و پشته های خاک و سنگ چیزی از این عمارت باقی نمانده است و گسترش روزافزون خانه سازی در پیرامون آن بر روند تخریب این نشانه ها نیز می افزاید و اگر به همین منوال ادامه یابد. دیری نخواهد کشید که تمامی خرابه های باقیمانده از ربع رشیدی کلاً از بین برود.
    محلات قدیم تبریز عبارتند از:
    خیابان مارالان ، باغمیشه ، پل سنگی ، ششگلان ، سرخاب ، سید حمزه، شتربان، نوبر، مهادمهین، چرنداب، لیلاباد، اهراب، امیر خیز، ویجویه، چهارمنار، سنجران ، گجیل، قره اغاج، چست دوزان، درب سرد، کوچه باغ و ....
    امروز، شهر تبریز از جمله شهرهای پر تراکم با کوی ها و شهرک های تازه احداث و خیابان های متعدد است و هر روز به وسعت آن افزوده می گردد.



    بافت معماری شهری چون تبریز در واپسین زلزله ویرانگر آخرین شب سال 1193 درهم می ریزد و شهر به تلی از ویرانه ها مبدل می شود اما بناهای محتشمی چون ارک علیشاه، مسجود کبود، مسجد استاد شاگرد، بازار تبریز و ده ها بنای دیگر باز می مانند تا استواری تبریز را به اثبات رسانند. این ویرانی مصادف است با آغاز حکومت قاجار و آغاز معماری قاجار براساس تحقیق مهندسین مشاور عرصه به میراث فرهنگی آذربایجان شرقی. در آن زمان تبریز ولیعهد نشین به دروازه اصلی ارتباطات و فصل مشترک داخل و خارج کشور بدل می شود. در زمینه آجر کاری بناهای آن دوره به جرأت می توان تبریز را دروازه ورود و سپس بسط نوعی از آجر کاری در بناها دانست که نمونه های آن را در تهران و دیگر شهرها نیزمی توان جستجو می کرد.
    خانه های قدیمی تبریز که در ترکیب باهم، بافت دلپذیری را پدید آورده و مجموعه های با ارزشی را در اختیار می گذارد. براساس مصوبه 28/9/69 شورای عالی شهرسازی و معماری ایران که شش شهر را مرکز اصلی فرهنگی – تاریخی کشور اعلام می کند اهمیت ویژه خود را به اثبات رسانده و از سوی مسئولین میراث فرهنگی استان مورد اقدام واقع می شوند به طوری که ظرف این مدت، اقدامات زیادی در جهت شناخت و معرفی این آثار صورت گرفته است. خانه مشروطیت احیاء شده و میراث فرهنگی استان در آن مستقر است. خانه شربت اوغلی به فرهنگسرای تبریز بدل گشته، خانه قدکی برای دانشکده معماری دانشگاه سهند اختصاص یافته و در جوار خود دو خانه قدیمی دیگر را به یک مجموعه دلپذیر علمی بدل کرده است.
    معماری خانه های قدیمی تبریز، معماری ایرانی بومی شده است. انطباق خارق العاده اقلیمی آن را کاملاً تبریزی می سازد. این معماری متفاوت با معماری کویری و دیگر نقاط است. سر در خانه های قدیمی تبریز مبین این ادعاست. به تعبیری خانه قدیمی از سر در آغاز می شود که تنوع آن در تبریز اعجاب آور است. این خانه ها اگرچه رو به درون دارند و دیوارهای بلند آنها را از بیرون جدا می سازد. دیوار بیرونی قاب بندی شده است و سر در نیز به بهترین شکل ممکن تزیین شده است تا عابر و گذرنده محترم داشته شود. اینک از آن خانه های پر احتشام 600 باب شناسایی شده و تخمین زده می شود که با کنکاش های رفته به 800 باب بالغ شود که بهترین آنها: خانه میرزا مهدی خان فراشباشی در محله« سرخاب قاپوسی» خانه شربت زادگان در سرخاب قاپوسی. خانه حیدرزاده در کوچه پشت ساعت شهرداری. خانه حاج محمد آقا حبشی در کوچه صدر، خانه دکتر گنجه زاده، در مقصودیه ، خانه میرزا محمد حسین مجتهد در پشت استانداری، خانه میرزا حسین واعظ در شریعتی جنوبی، خانه مستشارالدوله، کوچه امام جمعه، خانه دکتر فرزام در مقصودیه، خانه امیر نظام گروسی در ششگلان، خانه تاجر باشی در کوچه صدر، خانه سلطان القرانی در شتربان و ... دیگر خانه های قدیمی تبریز.










    یحیی آرین پور در اثر ارزنده خود « از صبا نا نیما » جلد اول تحت عنوان – فصل اول - چاپ و چاپخانه – می نویسد :
    - در این که چه کسی ابتدا چاپخانه را در ایران دایر کرد اختلاف است ولی از مجموع مطالعاتی که در این باره به عمل آمده مسلم شده است که نخستین چاپ حروفی به ایران وارد و در شهر تبریز دایر گردیده است.
    آرین پور در ادامه اضافه می کند که : اولین چاپخانه سربی را میرزا زین العابدین از روسیه به تبریز آورده و این چاپخانه در سال 1332 هجری قمری دو سه سال پیش از بزگشت میرزا صالح ( شیرازی ) به تبریز به کار افتاده بود.
    بعد از دایر شدن چاپخانه سربی در تبریز، اولین روزنامه سطح شهرستان های کشور نیز در تبریز منتشر می شود. یحیی آرین پور در همان مأخذ تحت عنوا – جراید شهرستان ها – می نویسد: تا آنجایی که اطلاع داریم قدیمی ترین روزنامه ای که بعد وقایع اتفاقیه در ایران و برای نخستین بار در شهرستان ها دایر شد روزنامه ای است به نام « روزنامه ملتی» که در تبریز منتشر گردید و خبری از آن در شماره های سال 1275 هجری قمری وقایع اتفاقیه دیده می شود.

    نخستین مدرسه نیز در تبریز بنیاد نهاده شد. کسروی در جلد اول تاریخ مشروطه می نویسد: حاجی میرزا حسن .... رشدیه در جوانی به بیروت رفت و در آنجا دبستان ها را دید و شیوه آموزگاری آنها را یاد گرفت و چون به تبریز بازگشت، بر آن شد که دبستانی به شیوه آنها بنیاد گذارد، و در سال1267 بود که به این کار پرداخت .... به جلو ایشان پیش تخته نهاد و الفبا را به شیوه آسان و نوینی ( شیوه ای که امروز هست ) آموخت و از کتاب های آسان درس فارسی گفت و شاگردان را پاکیزه نگه داشت و در آمدن و رفتن برده گذاشت و پس از همه تابلویی که نام « مدرسه رشدیه » به روی آن نوشته بود بالای در زد.

    نخستین کودکستان و نخستین مدرسه کر و لال نیز در تبریز بنیاد گذاشته شد.
    جبار باغچه بان که سیمایش آشنای مردم ایران است آموزگاری ارجمند و مبتکری شایسته بود که ابتدا در تبریز کودکستانی را تحت عنوان باغچه اطفال دایر و به همان خاطر خود را باغچه بان نامید. آقای سرداری نیا در « مشاهیر آذربایجان » طی شرح زندگانی جبار باغچه بان می نویسد:
    مدرسه کر و لال ها را جبار باغچه بان در سال 1303 شمسی با وجود مخالفت های زیاد از جمله رئیس فرهنگ وقت دکتر محسنی در تبریز دایر کرد. این کلاس جنب باغچه اطفال باغچه بان در کوچه انجمن در ساختمان معروف به عمارت انجمن تأسیس شد.
    آقای سرداری نیا در ادامه می افزاید: جبار باغچه بان اولین مؤلف و ناشر کتاب کودک در ایران است. او از سال 1307 شمسی علیرغم دشواری های وسیع چاپ و کلیشه. چاپ کتاب های ویژه کودکان را با نقاشی هایی که خود می کشید آغاز کرد و گفتنی است که یکی از کتاب های وی نیز با عنوان « بابا برفی» توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده و شورای جهانی کتاب کودک آن را به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد.

    تبریز در عرصه ادبیات نوین نیز پیشگام بوده است. میرزا عبدالرحیم طالبوف و میرزا زین العابدین مراغه ای در نثر و داستان نویسی و میرزا جعفر خامنه ای در شعر نو نخستین کسان بودند که تحول شگرفی را موجب شدند. صمد سرداری نیا در شماره 3 – 86 پاییز 71 وارلیق در شرح حال میرزا جعفر خامنه ای از قول یحیی آرین پور می نویسد: « از شکل معمول اشعار فارسی عدول کرد و قطعه های بی امضاء با قافیه بندی جدید و بی سابقه ومضمون های نسبتاً تازه انتشار داد.»
    سرداری نیا می افزاید: وی هنگامی که این ابیات را با قافیه بندی جدید و بی سابقه می سرود. در سراسر ایران، عنوان « شعر نو» به گوش کسی نخورده بود.
    ادوارد براون در تألیف خود « تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران نو» یکی از اشعار زنده یاد خامنه ای را نقل کرده است که چنین است:
    هر روز به یک منظر خونین به در آیی
    هر دم متجلی تو به یک جلوه جانسوز
    از سوز غمت مرغ دلم هر شب و هر روز
    با نغمه تو تازه کند نوحه سرایی
    ای طلعت افسرده و ای صورت مجروح
    آماج سیوف ستم، آه ای وطن زار
    هر سو نگرم خیمه زده لشگر اندوه
    محصور عدو، یا خود اگر راست بگویم
    ای شیر ، زبون کرده تو را روبه ترسو
    شمشیر جفا آخته روی تو زهر سو
    تا چند بخوابی؟ بگشا چشم خود از هم
    برخیز یکی صولت شیرانه نشان ده
    یا جان بستان یا که در این معرکه جان ده

    از سال 1306 هجری قمری ضرابخانه ماشینی به طور رسمی در ایران برقرار و تمام ضرابخانه های شهرهای معتبر برچیده شد. فکر ایجاد چنین ضرابخانه، سال ها قبل از این تاریخ، یعنی به سال 1222 هجری قمری در زمان ولیعهدی عباس میرزا نایب السلطنه در تبریز مورد توجه بوده و اقدام به تهیه مسکوک رسمی یا چرخی گردیده ولی به علت گرانی هزینه در حدود 200 قطعه سکه سیمین تهیه و ضرابخانه تعطیل شد. نمونه زیر از مسکوکات نامبرده است.

    نخستین اتاق بازرگانی نیز در تبریز بنیاد نهاده شده است. تاریخ تأسیس اتاق تجارت در تبریز به سال 1285 هجری شمسی بر می گردد و اولین اتاق تجارت در سطح کشور بوده است. بعد از اتاق تجارت تبریز، اتاق تجارت تهران بنیاد یافته است.

    اولین شهربانی به مفهوم امروزی توسط انجمن ایالتی آذربایجان در سال 1325 هجری قمری در تبریز به وجود آمد... اجلال الملک که نماینده انجمن ایالتی آذربایجان بود به سمت نخستین رئیس شهربانی انتخاب شد...... از جمله شاهکارهای این سازمان انقلابی ( شهربانی) انتشار نشریه ای بود که به نام « نظمیه تبریز» منتشر شد. ( وارلیق شماره 5 و6 ( مرداد و شهریور سال 1361) روزنامه نظمیه، از صمد سرداری نیا ).
    پس از صدور فرمان مشروطیت که انجمن ایالتی آذربایجان در تبریز تشکیل شد، از جمله اقدامات بس مترقی و مهمش تأسیس ادارات جدید و مؤسسات نوین بود که بلدیه تبریز از جمله آن نهادهاست.....


    باتوجه به پیشینه شهرداری تبریز این تشکیلات از سه جهت قبل توجه و بررسی است. 1- از لحاظ بنیاد و تشکیلات -2- از لحاظ عمارت -3- از لحاظ شهرداران.
    از لحاظ بنیاد، نخستین شهرداری یا به اصطلاح آن روز بلدیه بود که در سطح کشور بنیاد یافت و صمد سرداری نیا مطلبی تحت عنوان « بلدیه تبریز» در شماره فروردین و اردیبهشت 1367 مجله وارلیق می نویسد :
    بلدیه تبریز از جمله نهادهایی است که در صدر انقلاب مشروطیت در یک شرایط تاریخی توسط انقلابیون این شهر بنیان گذاشته شده است که پس از تأسیس هم در روند انقلاب و هم در پیشرفت شهر و رفاه حال مردم تبریز نقش بس ارزنده ای ایفا کرده است.... پس از صدور فرمان مشروطیت که انجمن ایالتی آذربایجان در تبریز تشکیل شد از جمله اقدامات بس مترقی و مهمش تأسیس ادارات جدید و مؤسسات نوین بود که بلدیه تبریز از جمله آن نهادهاست که طبق قانون تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی پا گرفت و همزمان با تأسیس بلدیه، انجمن های بلدی نیز جهت اداره شهر و انتخاب شهردار در اغلب شهرهای آذربایجان تشکیل شد.... نخستین شهردار تبریز قاسم خان امیر تومان معروف به والی بود. وی که در سال 1254 در تبریز پا به عرصه وجود گذاشته و تحصیلاتش را در مدرسه « سن سیر» پاریس به پایان رسانده بود. شخصی بود آگاه و دلسوز برای زادگاهش تبریز.
    اولین شهردار تبریز، اولین تلفن و اولین چراغ برق را نیز در تبریز دایر کرد. در این باره دکتر رضا زاده شفق می نویسد :
    وقتی که قاسم خان امیر تومان به آذربایجان فابریک چراغ الکتریک آورد. در استانبول چراغ ها را با نفت روشن می کردند و روسیه تازه طرح راه آهن سیبری را ریخته بود. فابریک را ساختند. چراغ های رنگارنگ الکتریک را در خیابان مجیدی تبریز روشن کردند.
    اوژن اوبن که اسم اصلی اش « کولاردسکو » بوده و از مرداد 1285 تا تیر ماه 1286 شمسی به عنوان وزیر مختار فرانسه در ایران خدمت می کرد درباره شخص قاصم خان که به اشتباه « کاظم خان » نوشته و اقدامات وی در زمینه تأسیس برق و چگونگی تلفن در تبریز آن روز می نویسد :
    تسهیلات و وسایل آسایش و رفاه اروپایی در تبریز هم رواج پیدا کرده است. تلفن یکصد و پنجاه شماره مشترک دارد و برای هر شماره سالی سی تومان وجه الاشتراک پرداخت می کنند. دو سال است یکی از شاگردان قدیمی مدرسه ( سن سیر) موسوم به کاظم خان که سمت آجودانی ولیعهد را نیز به عهده دارد. در شهر چراغ برق دایر کرده است.
    آقای سرداری نیا در ادامه می افزاید:
    قاسم خان والی در راه انداختن تراموای تبریز نیز تلاش چشمگیری داشت..... فعالیت اجتماعی قاسم خان والی به این موارد محدود نمی شد. او در سال 1317 قمری چاپخانه سربی نسبتاً بزرگی از خارج وارد و در شهرتبریز دایر کرد. وی از جمله مؤسسین نخستین انجمن ادبی تبریز در سال 1318 هجری قمری بود.
    از دیگر افتخارات بلدیه تبریز انتشار نشریه بلدیه تبریز است که ادوارد براون نیز در مورد این روزنامه می نویسد :
    نشریه هفتگی است که در تبریز از سال 1327 هجری قمری ( 1909 میلادی) به مدیریت احمد میرزا با چاپ سنگی انتشار می یافت و ناشر گفتگوهای انجمن بلدی (شهرداری) بوده و از سوی بلدیه اداره می شده است.
    از لحاظ عمارت نیز بنای شهرداری یکی از بناهای زیبا، مستحکم و قابل تأمل است که در سال 1314 شمسی توسط حاج ارفع الملک جلیلی یکی از شهرداران صدیق و نیکنام تبریز برپا شد که شرح اجمالی این بنا در عمارات تبریز آمده است.






    شهرداری مرکز ( میدان ساعت ) ، شهرداری منطقه 1 ( چای کنار )، شهرداری منطقه 2 (خیابان آزادی )، شهرداری منطقه 3 (خیابان صائب)،شهرداری منطقه 4 ( خیابان آذربایجان )، شهرداری منطقه 5 ( کوی ولیعصر)، شهرداری منطقه 6 ( خیاران راه آهن )، شهرداری منطقه 7 ( جاده سردرود )، شهرداری منطقه 8 ( مقصودیه).
    تبریز که روزگاری به خاطر داشتن باغات متعدد شهره آفاق بود. آن همه را در توسعه شهر از کف داد و برای جبران آن خسران پارک های متعددی احداث شد و برخی نیز از پیش بود.
    پارک های منطقه 1 – پارک بنفشه، پارک فارابی، پارک مقبرة الشعراء، پارک 17 شهریور، پارک شقایق پارک شطرنج.
    پارک های منطق 2 – پارک پرواز، پارک قله ، پارک مقابل راهنمایی، پارک جدید زعفرانیه، پارک آتش نشانی، پارک ماندانا، پارک زیتون، پارک نهالستان، پارک استاد شهریار، پارک رجائی شهر، پارک زعفرانیه، پارک سهند، پارک اول زعفرانیه، پارک اعتصامی، پارک فدک.
    شهرداری منطقه 3 – پارک قطران، پارک حکیم نظامی، باند وسط کمربندی از شریعتی تا ابوریحان ، پارک بابک، پارک سه گوش، محمد آباد، میدان منظریه، سه گوش رسالت، پارک کوثر، پارک دانش، پارک منظریه.
    شهرداری منقطه 4 – پارک کریم آباد، پارک صفا، پارک لاله ، نهالستان 4 ، پارک پشت بازار امام، پارک فرزانگان ، پارک لطیف، پارک کوچه باغ، پارک پامچال، پارک امام شهرک امام، پارک پاسداران، پارک شمس، پارک فرهنگیان، پارک بهار، پارک امیر کبیر، پارک شنب غازان، پارک آزادگان، پارک شادی، پارک معلم، پارک مصلی، نیروی هوایی ، خلبان، قم تپه.
    شهرداری منطقه 5 – پارک صدف ، پارک بهارستان، پارک میخک، پارک باغمیشه.
    شهرداری منطقه 7 – پارک ستارخان
    شهرداری منطقه 8 – پارک مولانا، پارک ابریشم، بقعه سید ابراهیم، جنب پستخانه.






    مهد آزادی، فجر آذربایجان، صاحب ، امین .


    عصر آزادی، شمس تبریزی، ارک ، پیام نور،کار و نیرو، احرار، آذر پیام ، ندای آذربایجان، ارمغان سلامت، آذربایجان ، میثاق.



    تبریز دارای 3 سالن تئاتر و 7 سالن سینما و سالن های سخنرانی متعدد است که مربوط به تشکیلات های مختلف از قبیل دانشگاهها ، برق منطقه ای، آموزش و پرورش، پتروشیمی و ... می باشد.

    علاوه بر کتابخانه های معتبر دانشگاه ها، دانشکده ها و مراکز علمی پژوهشی و تشکیلات عدیده در تبریز 7 کتابخانه عمومی در ساعات معین آماده ارائه خدمات به اهل ذوق و فرهنگ و اندیشه می باشد. شایان ذکر است استان آذربایجان شرقی دارای 62 کتابخانه است که کتابخانه های بعضی از شهرها از جمله ممقان از لحاظ بنا و خزینه قابل تأمل و تقدیر است.

    وجود فرودگاه بین المللی شهر تبریز باعث گردیده که از شهر تبریز بتوان به کشورهای دیگر مسافرت کرد. پروازهای باکو- دمشق هم اکنون دایر است و در آینده پروازهای داخلی به صورت هفتگی و روزانه از این فرودگاه به شهرهای تهران، مشهد، رشت و جزیره کیش انجام می گیرد. این فرودگاه دارای ترمینال بین المللی، تسهیلات گمرک، قرنطینه، رستوران و سالن غذاخوری به علاوه یک ساختمان مخصوص سرویس پذیرایی هواپیمایی ملی – ساختمان هواشناسی و موتورخانه نیز در آن بنا شده است.



    خط راه آهن تبریز به خارج از کشور به خط تبریز نخجوان منحصر می شود که در این مسیر مسافرین جلفا را نیز می پذیرد و از خطوط داخلی قطار تبریز می توان به تبریز سلماس، تبریز مشهد و تبریز تهران اشاره کرد که مسافرین محترم می توانند از تبریز به دیگر نقاط کشور نیز ( که از تهران راهی می شوند ) بلیط تهیه نمایند.



    در حال حاضر تبریز دارای 11 هتل و مهمانسراهای متعدد است. هتل 4 ستاره تبریز ( خیابان امام نرسیده به میدان دانشگاه ) ، دریا ( خیابان راه آهن روبروی بیمارستان بابک)، آذربایجان ( خیابان شریعتی شمالی )، سینا ( میدان باغ گلستان )، قدس ( درب گجیل)، مرمر ( دروازه تهران )، ایران ( خیابان راه آهن ، جنب هتل دریا)، ارک ( چهارراه شریعتی کوچه ارک)، مروارید ( میدان گلستان )، پارک ( خیابان امام )، نگین ( ترمینال ).

    هتل شهریار (75%)، 5 ستاره ائل گلی (70%) ، هتل یک ستاره چیچک (30%)، هتل آپارتمان شرکت تبریز پونه (75%).

    آجیل ، ریس، نوقا، قورابیه ، کفش، فرش دستباف، اقلام مختلف صنایع دستی، پنیر لیقوان، خیارشور باسمنج و .... را می توان نام برد.

    انوع انگورها ، گیلاس، آلبالو، گلابی، هلو،سیب، آلوجه، توت سفید، شاه توت، زالزالک از جمله میوه هایست که از قدیم در تبریز بوده است اگر چه امروزه میوه جات دیگری نیز در این منطقه به ثمر می رسد.

    انواع آش، کوفته تبریزی، چلوکباب ، دلمه برگ و ....


    تبریز قلب شمال غرب کشور ایران اسلامی، از دیر باز مهد صنعت و تجارت بوده و هست. در زمینه صنعت، شهرک صنعتی غرب تبریز، مجتمع عظیم پتروشیمی، کارخانجات عظیم ماشین سازی، تراکتورسازی، ایدم، موتوپن، بلبرینگ سازی، پیستون سازی، صانع، مرکز تحقیقات صنایع سنگین، آذربنیاد ، صنایع نساجی تبریز و .... را در بر دارد. شهرک صنعتی شهید رجایی، شهرک صنعتی شهید سلیمی، چرم شهر و ..... از جمله شهرک های صنعتی متعدد تبریز و پیرامون آن می باشند که مراکز صنعتی کوچک متعددی را در بطن خود جای داده اند. کارخانجات عظیم کبریت این شهر از شهرت دیرینه ای برخوردار است. در زمینه صنایع غذایی و شکلات و غیره نیز صاحبان صنایع شکلات تبریز حرف نخست را می زنند. در زمینه صنعتی دیرینه فرش ، فرش تبریز همواره شهرت جهاتی خویش را حفظ کرده است. صادرات فرش تبریز یکی از منابع قابل توجه ارزی به شمار می آید. بازار تجارت تبریز نقش مؤثری در تجارت منطقه ایفا می کند. نخبگان تجارت این شهر از ارکان تجار منطقه محسوب می شوند و هنرمندان تبریزی نیز در تمامی زمینه ها همواره خوش درخشیده اند. و این توفیق برای تبریز بس که قرآن نویسان شهیر معاصر از این شهر بوده اند و در این شهر زیسته اند. شادروانان« استاد میرزا طاهر خوشنویس» و « استاد حاج حسن هریسی» که قرآن های تحریری این دو استاد بزرگوار زینت بخش خانه های مردم مسلمان کشورمان است.

  13. این کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #10
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض اهواز

    اهواز


    پیش از اسلام

    در زمان عیلامیها در حدود شهر کنونی اهواز شهری بنام اوکسین قرار داشته‌است اوکسین احتمالاً تلفظ یونانی اوز یا هوز است مراد از آن همان خوزستان است. در زمان هخامنشیان هووج یا خوجستان یا همان هوجستان خوانده می‌شود و داریوش کبیر در کتیبه بیستون خوزستان را به همین نام هووج نام برده‌است. خوز به معنی نیشکر و خوزستان به زبان ایلامی شکرستان است. در زمان اردوان چهارم از سلسله اشکانی اهواز مدتی پایتخت بوده‌است. در جنگ اردشیر بابکان و اردوان پنجم که در رامهرمز صورت گرفت و اردشیر بر اردوان غلبه کرد اهواز صدمات بسیاری دید. اردشیر بابکان موسس دودمان ساسانیان در محل قدیمی شهر اهواز دو شهر بنا نهاد که در یکی از آنها بازاریان سکونت داشتند و در دیگری بزرگان و اشراف. در زمان ساسانیان بویژه در زمان اردشیر بابکان و پسرش شاپور اول بر روی کارون در حدود اهواز سدهای زیادی ساخته شد از جمله سد اهواز یا بند اهواز که به سد خداآفرید هم معروف بود و توسط اردشیر بابکان ساخته شد. کانالهای آبیاری و نهرهای مختلف که از سد مذکور منشعب شده بود باعث آبیاری کشتزارها و نخلستانها و در نهایت سرسبزی و خرمی اهواز شده بود مثل نهر شاهجرد که در بالای سد اهواز از کارون جدا می‌شد و از داخل بخش قدیمی شهر عبور می‌کرد و آن را به دو بخش تقسیم می‌کرد: بخشی که بین نهر شاهجرد و رود مسرقان (گرگر) بود که اصل شهر اهواز و در واقع هسته اولیه و بافت قدیمی شهر و در حدود کوهپایه واقع شده بود. حدود محله کارون کنونی اهواز و منبع آب و بازار و مسجد جامع شهر آنجا بود لذا آن را مدینه یا شهر می‌گفتند و در قسمت شرق نهر شاهجرد بود و قسمت دیگر به نام الجزیره یا جزیره که بین شاهجرد و کارون اصلی واقع شده بود نامیده می‌شد و در واقع بخش غربی اهواز قدیم بود (حدود بخش مرکزی و کنونی شهر مثل باغ شیخ و نادری و ۳۰ متری و باغ معین و خیابان۲۴ متری) آثار نهر شاهجرد هم اکنون در محله اهواز قدیم کنونی بین خزعلیه (خرم کوشک) و اهواز وجود دارد .

    دوران اسلامی

    در وقایع اسلامی اهواز بدست ابو موسی اشعری والی بصره به فرمان عمر بن الخطاب در سال ۱۷ هجری قمری فتح شد. در اثر این حمله بخش اشرافی‌نشین شهر که به هرمز اردشیر موسوم بود به کلی ویران شد ولی بخش بازاری آن باقی ماند و این بخش همان اوز یا هوز است که در قرن اول هجری به نام اولیه اهواز خوانده می‌شد.
    در زمان بوییان(آل بویه) اهواز به تصرف آنان درآمد و تحت حکومت آل بویه قرار گرفت. در سده ۴ هجری عضد الدوله دیلمی (فنا خسرو) اقدام به مرمت و آبادانی اهواز کرد و شبکه‌های آبیاری را مرمت کرد و پل معروف هنوان اهواز را از نو ساخت. اهواز در این دوره به حدی آباد و حاصلخیز شد که مقدسی آن را انباره بصره گفته‌است محله شرقی اهواز در این دوره بنا و با پلی جزیره‌ای که در میان کارون به نام دجیل قرار داشت به محله ناصری بعدی وصل شد.
    یاقوت حموی و حمزه اصفهانی و مقدسی گویند: «اهواز قدیم به وسیله نهر شاهجرد به دو محله بزرگ تقسیم شده بود محله غربی که بین رودخانه و نهر شاهجرد واقع و جزیره خوانده می‌شد و محله شرقی که در پای کوه و بازار و مسجد جامع در آن بنا شده بودند و به اصطلاح شهر یا مدینه خوانده می‌شد. شهر شاهجرد در بالای سد اهواز از کارون جدا و روی به‌طرف شکاره کنونی می‌رفت. لفظ اوباره که اکنون محلی است در اهواز در جنوب خیابان ۳۰ متری به معنی آب باره و محل عبور آب است که یادآور همان نهرهای شاهجرد و غیره‌است .»
    ابن منشاد می‌نویسد: «اهواز شهر بزرگی است، مردمش زرتشتی و مسلمان و انبار کالاها و فرآورده‌های خوزستان شکر، بافته‌های پشمی، جامه‌های دیبا، پارچه‌های کنفی و دیگر محصولات را از همه شهرهای ایران به اهواز می‌آورند و از این شهر و به وسیله کشتی از راه خلیج فارس به هندوستان و چین و از راه بصره و عراق و اصفهان به سایر کشورهای جهان حمل می‌کنند. بازرگانان و سوداگران و بیگانگان در این شهر سود بسیار می‌برند. نام اهواز با کالاهای شکر و پارچه، در همه جهان مشهور و به بزرگی موصوف بود و به همین جهت عرب‌ها این شهر را «سوق‌الاهواز» نامیده‌اند.»
    از قرن ششم هجری قمری به بعد به علت خراب شدن سد شادروان و همچنین جنگل‌ها و اغتشاشات داخلی و بروز بیماری‌های وبا و طاعون، اهواز رو به خرابی رفت تا آن که در سال هزار و سیصد هجری قمری هم‌زمان با حفر کانال سوئز و توجه اروپائیان رونق تازه‌ای گرفت. ناصرالدین شاه قاجار هم از این فرصت برای گسترش کشتیرانی بر روی رود کارون استفاده کرد و توسط والی خوزستان در کنار اهواز قدیم بندرگاهی به نام «بندر ناصری» احداث کرد. در پی احداث این بندر نام اهواز به «ناصریه» تبدیل شد ولی در دوره پهلوی به نام قدیمی «اهواز» خوانده شد.
    کشتیرانی در خوزستان از طریق رود کارون صورت می‌گرفته و ناچاراً دو بخش بوده‌است. در شاخه کارون شمالی از شوشتر تا اهواز و در شاخه جنوبی از اهواز تا خلیج فارس کشتیرانی می‌شده. و به این دلیل بوده‌است که در مسیر کارون در محل کنونی اهواز صخره‌ای بزرگ است که عبور کشتی از آن ناممکن است و کشتی‌هایی که از شوشتر می‌آمده‌اند در محل اهواز بارها را به کشتی دیگری در سمت دیگر صخره منتقل می‌کرده‌اند. این کار باعث بوجود آمدن انبارها و کاروانسراهای بسیاری در اهواز شد و یکی از دلایل رونق تجارت در اهواز هم همین امر بوده‌است. در شوشتر اسنادی به دست آمده که حاکی از تجارت دریایی با دورترین بنادر دنیا است و این امر جز با وجود بندری در کنار صخرهٔ پیش گفته برای تخلیه و بارگیری مجدد میسر نمی‌شده‌است.
    به نوشتهٔ کسروی اهواز نوین پس از اعطای اجازه ناصرالدین شاه به خارجیان برای کشتیرانی در قسمت جنوبی کارون رونق دوباره یافت زیرا وجود رشته سنگی در محل کنونی پل هفتم مانع از ادامه مسیر کشتی‌ها به قسمت‌های بالا دست کارون می‌شد وکشتی‌ها ناچار بودند بار خود را در این سوی صخره تخلیه کنند وسپس به کشتی‌هایی که در آن سوی صخره بود منتقل کنند. کم کم ساختمانها و تأسیساتی در این قسمت بوجود آمد و رونق آن هر روز بیشتر می‌شد. قسمت شرقی شهر ابتدا شکل گرفت و محلهٔ عامری و خیابان ۲۴ متری تقریباً اولین قسمت‌های اهواز جدید بودند.
    درگیری‌های مختلف دوران مشروطیت و وضع اسف بار ایجاد شده در دوران قاجاریه در شوشتر و شیوع طاعون مهلک در آخرین سالهای قرن ۱۳ شمسی، همچنین برچیده شدن کشتیرانی در کارون شمالی از یک سو و رونق اقتصادی اهواز از سوی دیگر باعث شد تا مرکزیت خوزستان در آغاز حکومت پهلوی از شوشتر به اهواز منتقل شود.
    برخی از نشیمن داشتن سه قبیله عرب بنی حنظل و بکر ابن وائل و بنی العم قبل از فتح عربی - اسلامی در منطقه اهواز خبر می‌دهند که بمرور زمان در دیگر قبایل قدرتمندترعرب ذوب شدند. ایشان در این باره به کتاب تاریخ پانصد ساله اثر احمد کسروی ارجاع می‌دهند.

    اهواز امروز

    اهواز امروز شهری بزرگ و پهناور است که در دو سوی رود پر آب کارون واقع شده‌است. در قسمت غربی شهر محلات مسکونی پر جمعیتی مانند کمپلو، گلستان، کیانپارس، خشایار و... قرار دارد امانیه و فلکه ساعت هستهٔ مرکزی قسمت غربی را تشکیل می‌دهند. قسمت شرقی شهر بیشتر بازار و مراکز اقتصادی شهر را در خود جای داده. خیابان‌های نادری (سلمان فارسی) و امام (پهلوی سابق) و ۳۰ متری (شریعتی) و ۲۴ متری (آزادگان) مرکز قسمت شرقی شهر هستند. پروژه های بزرگی در اهواز در حال احداث می باشد که با افتتاح آنها چهره شهر و وضعیت حمل و نقل شهری اهواز دگرگون خواهد شد.مهمترین این پروژه ها اتوبان کمربندی اهواز، پل هشتم کارون و مترو اهواز می باشند. تیمهای فوتبال فولاد خوزستان و استقلال اهواز از جمله تیمهای مطرح در صحنهٔ فوتبال معاصر هستند. اهواز علاوه بر مراکز صنعتی و نقش تجاری آن در منطقه، به خاطر وجود چند دانشگاه در آن شهرت دارد.

    • دانشگاه شهید چمران
    • ذانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور
    • دانشگاه صنعت نفت
    • موسسه آموزش عالی جهاد دانشگاهی خوزستان
    • دانشکدهٔ صنعت آب و برق خوزستان
    • شعبه‌های دانشگاه آزاد اسلامی
    • دانشگاه پیام نور اهواز
    • دانشگاه امام حسین (ع)

  15. این کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


صفحه 1 از 37 1234511 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •