من 2 تا تریلر ازش دیدم بد نیست خوبه قسمت مالتی به نظر خیلی خوب میاد انواع وسایل نقلیه هم موجود میباشد اما کمی انیمیشن ها 6 میزدن : دی
کلا زیاد انتظارات رو نبردم بالا تا ببینم چی میشه : دی
من 2 تا تریلر ازش دیدم بد نیست خوبه قسمت مالتی به نظر خیلی خوب میاد انواع وسایل نقلیه هم موجود میباشد اما کمی انیمیشن ها 6 میزدن : دی
کلا زیاد انتظارات رو نبردم بالا تا ببینم چی میشه : دی
میگن بازی یه شوتر خیلی واقعی هستشمن 2 تا تریلر ازش دیدم بد نیست خوبه قسمت مالتی به نظر خیلی خوب میاد انواع وسایل نقلیه هم موجود میباشد اما کمی انیمیشن ها 6 میزدن : دی
کلا زیاد انتظارات رو نبردم بالا تا ببینم چی میشه : دی
من منتظرم ببینم چیزایی که از هالف لایف گرفته رو چطوری می خواد نشون بده. و اون صحنه های چالش برانگیز و احساسی!
مطمئنم یکی از بازیهای بیاد موندنیه امسال میشه
سلام . چرا زیاد در مورد این بازی توضیح نمیدید؟؟؟
به نظر بازی خوبی میاد!
کی منتشر میشه؟
اگه تاخیر نخوره یک ساله دیگه میادش فروردین 90
....................
امروزه دیگر گیمری نیست که نام عنوان The Last Of US را نشنیده باشد و حتا اگر ان را بازی نکرده باشد به طریقی با بازی اشنا شده و به ان احترام می گذارد. اما مهمترین چیزی که در کنار این بازی به جایگاه خاصی دست یافته استدیو سازنده بازی است، هنر استدیو Naughty Dog بعد از فرانچایز انچارتد بر همگان ثابت شد اما Naughty Dog با TLOU در واپسین روزهای نسل هفتم با خلق این IP نشان داد که یکی از برترین و خلاق ترین استدیوهای حال حاضر دنیا است. TLOU به واسطه داستان عالی که دارد این امکان را فراهم می کند که بتوان شاخ و برگ های بسیار زیاد و متنوعی را به دنیای داستان اصلی اضافه کرد و دنیای پس اخر زمانی وحشتناک این بازی را از زاویه ای دیگر روایت کرد، کاری که استدیو ND استاد بی چون و چرای آن محسوب می شود.
Left Behind به عنوان اولین DLC این عنوان می خواهد از زاویه ای متفاوت و نگاهی متفاوت تر به روایت داستان دنیای بازی و شخصیت Ellie بپردازد. در Left Behind رویدادهای زندگی Ellie قبل از این که به Joel بپیوندد و زمانی که Joel در اتفاقات نسخه اصلی زخمی می شود و Ellie برای بهبود او تلاش می کند را به روایت تصویر می کشد. روایتی استادانه که در برخی اوقات حتا نسخه اصلی را هم پشت سر می گذارد و گیمر را مذجوب داستان و اتفاقات دنیای Ellie می کند.
Ellie در منطقه قرنطینه شده Boston زدنگی می کند و یکی از دوستان خود با نام Riley را پیدا می کند که رابطه بین او و Riley از نکات مثبت و بزرگ داستان این DLC به شمار میرود. ND اینبار تلاش کرده تا دنیای پس اخرزمانی بازی را از زاویه دید دو کودک به تصویر بکشد، زاویه ای که به طور منحصربه فردی بازیباز را غرق در خود می کند و یک کلاس کاری جدید از داستان پردازی را در پیش رویش میبیند، کلاسی از شخصیت پردازی بی نظیر و دقیق، وجود دیالوگ هایی سنجیده و کاملا منتبق با دنیای کودکانه و جو هولناک بازی که باعث شده تا روابط بین بازیباز و دنیای بازی به سرحد یک تار مو برسد.روابطی که هم باید به ترس حاکم بر محیط بازی غلبه می کرد و هم به دنیای کودکانه و خلق فضایی دوستانه مملو با خنده و شادی میپرداخت. دنیایی که دو کودک در تلاش هستند تا از وجود همدیگر استفاده برده و بر تنهایی و بیچارگی خود غلبه کنند و بتوانند اینده ای هرچند کوتاه را برای خود در کنار خود ترسیم کنند و همیشه با این تصور همراه باشند که شاید امروز و شاید فردا در همین روزها جانشان را از دست خواهند داد. به هر شکلی به بازی فکر کنیم در اخر به استدیو سازنده بازی میرسیم و به خلق هنرمندانه استدیو ND در روایت داستان بازی که واقعا میشه گفت در یک دهه اخیر کمتر بازی توانسته این چنین دو رابطه کودکانه با در چنین فضایی را در غالب دو ساعت به تصویر بکشد و بازیبازها را مجذوب خود کند.
شخصیت پردازی در Left Behind همه چیز بازی است و همه چیز از گیم پلی تا گرافیک و صداگذاری گرفته در اختیار این دو شخصیت هستند و تسلیم تاثیرگذاری روباط ان دو در بازی هستند. شخصیت Riley بسیار شخصیت جستجوگر و کنجکاوی دارد و تمایل دارد به همه چیز سرک بکشد این درحالی که Ellie بسیار محتاط و ارام است و حتا این فرصت را به خود نمیدهد تا ثانیه ای به بازی مشغول باشد ترکیب این دو شخصیت تعاملی خاص و منحصربه فرد را در بازی ایجاد کرده و باعث شده تا هر کدام نسبت به خواسته های یکدیگر کوتاه امده و به واسطه فرصتی نامعلوم که در اختیار دارند از در کنار هم بودن لذت ببرند، لذتی به همراه ترس و مرگی که هر لحظه ممکن است به سراغ انان بیاید.
بازی در کنار به تصویر کشاندن رابطه دو کودک هر از چند گاهی هم به دنیای داستان اصلی بازی برمیگردد و تلاش Ellie برای زنده نگه داشتن Joel را نیز به تصویر میکشد، زمانی که Ellie تلاش میکند تا به هر شکل ممکن جان Joel را نجات دهد و در این مسیر با مشکلاتی نیز روبرو می شود، این خط داستان به همراه فلش بک هایی به گذشته و وارد شدن به دنیای Ellie و Riley هر دو چنان به هم امیخته شدن که انگار بازیسازها به
در هم امیختن دو سناریو داستانی بازی باعث شده تا حس و حال داستان بازی درست برای القای حسی که شخصیت بازی در ان لحظه دارد انجام گیرد، تلاش Ellie برای نجات joel و در این سو رابطه ای که بین Ellie و Riley شکل میگیرد و تلاش انها برای بقا و نهایت استفاده از زندگی از دیگر اتفاقات مثبت و متفاوت بازی به شمار میاید. لول دیزاین و لوکیشن های بازی نیز در اختیار سن و سال بازی قرار میگیرد و با هر بار پیشروی در داستان شاهد لوکیشن هایی متفاوت هستیم که ND با ظرافت تمام از انها برای رساندن عمق مطلب داستان بهره برده، این لوکیشن ها بسیار پر جزییات و دقیق طراحی شده و حتا بازی برخی ایرادات جزیی گرافیکی نسخه اصلی را نیز رفع کرده
Last edited by Layken; 09-01-2014 at 20:09.
آقا یکی در تاپیکنوشته شده توسط layken [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]میگه که 27 اسفند میادکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
تاریخ انتشار گیم اسپات هم همینه 27 اسفند. در ضمن فکر کنم این از cod:black ops بهتر بشه که واقعا لکه ی ننگی بود برا کل سری codنوشته شده توسط kholooo021 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موافقم . ولی چرا اطلاعات در موردش اینقدر کمه؟؟؟؟نوشته شده توسط babak_eivazi [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولا 15 مارس یعنی 24 اسفند تاریخ رسمی انتشار بازیه توی اون تاپیک هم اشاره کردمآقا یکی در تاپیکمیگه که 27 اسفند میادکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
بعدشم توی کشور ما Xbox 360 باز ها مطمئنا 20 اسفند دیگه بازی به دستشون رسیده ولی برای پی سی خیلی مشخص نیست و ممکنه عید برسه
از اون بازی که باید بزرگتر باشه وگرنه توی اون تاپیک بازی های تراز اول 2011 می گفتیم اسمش خط بخوره!تاریخ انتشار گیم اسپات هم همینه 27 اسفند. در ضمن فکر کنم این از cod:black ops بهتر بشه که واقعا لکه ی ننگی بود برا کل سری cod
ساختش هم طولانی بوده و مثل یه سری بازی ها یه سال ساختش طول نکشیده به خاطر همین هم انتظار ازش بالاتر میره....
به جز صفحه اول توی صفحه دوم تاپیک هم مطالب خوبی هست....موافقم . ولی چرا اطلاعات در موردش اینقدر کمه؟؟؟؟
Last edited by vahidgame; 20-02-2011 at 22:44.
خوب من منظورم این بود که هفته آخر اسفند میاد (حوصله نکردم برم تاریخ دقیقشو ببینم) اینو هم در جواب دوستمون که گفته بود فروردین 90 میاد گفتم اینجا هم:نوشته شده توسط vahidgame [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همین تاریخ شما رو زده من هم همیشه از اینجا و چند جای دیگه میبینم تاریخ انتشار ها رو ولی اینا بعضی وقت ها عوض میشن من چند هفته پیش که تاریخ انتشار این بازی رو چک کردم زده بود 18 مارس که میشد 27 اسفند که ظاهرا تغییر دادن.در ضمن شما از کجا پیش گویی میکنی که بازی قراره برا xbox 360 لیک بشه شاید مثل crysis2 برا PCزود تر اومدکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
همین لکه ننگ بهترین داستان رو در یک ژانر اول شخص داشته که تا حالا همچین روایت داستان واقع گرایانه ای شاید اصلا در تاریخ یک بازی سوتر اول شخص دیده نشده. کم نظیر بود.نوشته شده توسط babak_eivazi [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
********
شاهزاده ی سرزمین لردران ، پالادین بزرگ و قدرتمند و آینده ی روشن سرزمین که به تاریکی گرایید . فرمانده ای حقیقی در روشنایی و تاریکی . فردی که در طول زندگی خود 5 مرحله و شخصیت متفاوت را گذراند و از فرشته ی نجات مردمش به بزرگترین دشمن بشریت در طول تمام تاریخ تبدیل شد . پالادین ، شوالیه مرگ و در نهایت The Lich King .
همه چیز از آن دهکده شروع شد، دهکده ای که آرتاس دریافت که محکوم به مرگی فجیع است . دهکده ای که طبق نقشه ی The Lich King (نرزول) تمامی مردمش به زامبی تبدیل می شدند و به اجبار به ارتش نامردگان ملحق می شدند . آرتاس با آگاهی از سرنوشت مردم ، تصمیم به قتل تمامی آن ها گرفت و با معدود افرادش با چشمانی گریان تمامی دهکده را قتل عام کردند تا از تبدیل آن ها به موجوداتی ترسناک و انجام گناه های فجیع جلوگیری کنند. این تبدیل او از شوالیه روشنایی و پالادین بزرگ به شخصیتی بود که تصمیم درست را در بدترین شرایط می گرفت .
در آنجا بود که برای انتقام به دنبال سرکرده دشمن، مل گانیس، کرد و در طول ماجراجویی اش به شمشیر افسانه ای که روح تمامی قربانیان خود را ذخیره میکرد دست پیدا کرد یعنی Frostmourn و سرانجام به جنگ با مل گانیس پرداخت. برای انتقام مردمش. اما در همان لحظه بود که The Lich King آرتاس را درون خودش صدا زد و بخش اندکی از قدرت خود را به او داد. آرتاس با آن قدرت به راحتی مل گانیس را شکست داد و روحش را در شمشیرش زندانی کرد . در اینجا بود که تصمیم گرفت از آن قدرت که تمام وجودش را گرفته بود بیشتر استفاده کند و با توجه به اتفاقاتی که در طول سفرش افتاده بود تصمیم گرفت به سرباز The Lich King تبدیل شود . یعنی یک شوالیه تاریکی ، یک Death Knight .آرتاس با قدرتی فرای دیگر موجودات بعد از سال ها به لردران برگشت و در میان انبوه مردم که به استقبال شاهزاده ی نجات دهنده شان آمده بودند به قصر پدرش رفت. اما او دیگر در طرف آن ها نبود ، در طرف نور نبود . اکنون او فقط یک Death Knight بود.به دستور نرزول با خونسردی و بدون اندکی تزلزل پدرش را به قتل رساند و سرزمین لردران ، سرزمین خودش را در نابودی کامل برد و آن را به قلمروی The Lich King اضافه کرد .بعد از مدت ها نبرد در راه نرزول سرانجام به نبرد نهایی فراخوانده شد . نبرد با ایلیدن که قصد نابودی سریر یخی و نرزول زندانی در آن را داشت . آرتاس پس از دوئلی سخت ایلیدن را شکست داد و از پله های منتهی به سریر یخی بالا رفت. در طول مسیر صدای پدرش را می شنید . صدای استادش که خودش او را به قتل رسانده بود . صدای عشقش و صدای مردمش. اما در نهایت فقط یک صدا واقعی بود و یک صدا پیروز بود و آن هم صدای نرزول بود. آرتاس سریر یخی را شکست و نرزول به او دستور داد که کلاه خود The Lich King را بر سر بگذارد.پس از آن ، آن ها به دو روح در یک بدن تبدیل شدند: (و هم اکنون، ما یک نفر هستیم)
و این شخصیت چهارم آرتاس بود، نیمی از The Lich King . اما این وضعیت او دیری نپایید و در مدت زمان کوتاهی آرتاس روح نرزول را به عقب راند . اکنون او The Lich King بود . رهبر نامردگان،فرمانروای تاریکی، لرد قلمرو سرما و بزرگترین دشمن جهان. آرتاس سالیان سال به نبرد با تمامی موجودات زنده پرداخت و در نهایت بزرگترین دشمن خودش ، یعنی Tirion Fording را در سرزمین تاریکی زندانی کرد . جایی که تاریکی بر نور غلبه داشت و تیریون هیچ قدرتی نداشت . سربازان تیریون برای نجاتش آمدند و آرتاس تصمیم گرفت قبل از کشتن تیریون همه ی سربازانش را جلوی چشمش کشته و به شوالیه تاریکی خود تبدیل کند . او به راحتی و با یک ضربه تمامی آن ها را به قتل رساند و درست در لحظه ای که پیروزی نهایی او بر تاریکی میبود، در کمال ناباوری همه حتی خود تیریون نیروی روشنایی در تاریک ترین قسمت جهان به کمک تیریون آمد و او خود را از زندان یخی اش آزاد کرد. لیچ کینگ و تیریون به نبرد پرداختند. برنده نهایی Ashbringer شمشیر افسانه ای تیریون بود که فراستمورن را به دو قسمت تبدیل کرد. تمامی روح هایی که آرتاس در طول زندگی اش کشته بود آزاد شدند . همه در جلوی چشمان لیچ کینگ او را بلند کردند و از بالا به زمین انداختند. کلاه خود او افتاد و برای بار آخر همه چهره آرتاس افسانه ای را دیدند. چشمان آبی و سردش بار دیگر به سبزی گراییدند و بار دیگر ، برای لحظات آخر او آرتاس بود و نه The Lich King . او در بغل روح پدرش به آرامی جان سپرد. جملات نهایی این انسان افسانه ای که به این شرح بودند: (من فقط .. من فقط در نزد خود... تاریکی می بینم .)
شکل مکعبی و قرمز، زیر یک چشم کبود و یک دندون افتاده، این شکل و شمایل پسرک عاشقی است که برای نجات دوست دختر خود، به نبرد با دکتری خبیث به نام فیتوس می رود. علاوه بر دکتر فیتوس او دشمنان دیگری مثل لیزر ها، اره ها و.. نیز دارد.Meat Boy در اصل سال 2005 متولد شد. شخصیتی که نه از نظر ظاهر ولی از جنبه های داستانی که در آن قرار دارد و همچنین سبک و سیاق بازی Super Meat Boy و حتی اسم این عنوان، ذهن را به سمت سوپر ماریو می برد و یاداور اوست.
تنها ویژگی او، سرعت بالاست و دیگر خبری از از قدرت های ماورای طبیعی نیست و البته یک ویژگی بارز دیگر نیز دارد و آن علاقه ی او به دوستش است که باعث می شود از سرزمین ها و خطرات فراوانی عبور کند تا دختر بانداژ شده را نجات دهد.Meat Boy بی شک یکی از شخصیت های دوست داشتنی و محبوبی است که طی سال های اخیر پا به عرصه گذاشته و عالی بودن عنوان Super Meat Boy و خط داستانی آن، در بهتر شکل گرفتن این شخصیت معکبی در ذهن گیمرها تاثیر زیادی داشته است. اگر تاکنون او را در ماجراجویی پر مخاطره اش همراهی نکرده اید هنوز دیر نشده ولی خود را باید برای چالش های بسیاری آماده کنید.
----------------
Last edited by Layken; 09-10-2013 at 23:49.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)