تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 37 از 37 اولاول ... 273334353637
نمايش نتايج 361 به 368 از 368

نام تاپيک: .:: تاریخچه و اطلاعات شهر های ایران ::.

  1. #361
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض تالابهای کرمانشاه

    تالابهای استان کرمانشاه اين تالاب در مسير جاده كرمانشاه روانسر در 26 كيلومتري شمال غربي كرمانشاه و در دهستان الهيارخاني قرار دارد .

    تالاب هشيلان به صورت ناوديسي است به مساحت تقريبي 450 هكتار كه در گستره دشتي و اراضي پست دامنه كوه هاي خورين و ويس قرار دارد . آب تالاب در بالا دست به صورت سراب و چشمه هاي جوشان مي باشد و در پهنه تالاب به صورت كانال‌هاي بزرگ و كوچك پخش شده است . پوشش گياهي سطح تالاب علفي است كه به صورت گياهان آبزي در داخل آب رشد كرده است . در اين تالاب حدود 110 جزيره كوچك و بزرگ با مساحت تقريبي از 100 متر مربع تا حدود يك هكتار شكل گرفته است . در داخل و حاشيه تالاب جانوراني زندگي مي كنند . بطوريكه بر اساس بررسي هاي به عمل آمده هرساله با شروع باران هاي پاييز و سرد شدن هوا پرندگان زيادي از آسياي مركزي به اين زيست بوم مي آيند و زمستان را در اين تالاب مي گذراندند اين تالاب مأمن و مأواي مناسبي براي زمستان گذراني تعداد زيادي از پرندگان مهاجر آبزي و كنار آبزي به شمار مي رود . هر ساله گروه‌هاي پرندگان مذكور توجه شكارچيان و علاقمندان به طبيعت را به خود معطوف مي‌دارد




    آشنایی با منطقه تاریخی بیستون
    بیسُتون،بیسِتون،بیسْتون،ب هیسْتون نام امروزی یک صخره برافراشته در شمال یک راه باستانیِ پر رفت و آمد که محل عبور کاروانها و نظامیان از بابل و بغداد به سوی کوههای زاگرس و همدان(اکباتانَ) بود،می باشد.بیستون در ۳۴ درجه و ۳۵ دقیقه شمال عرضِ جغرافیایی و ۴۵درجه و ۲۷ دقیقه شرقِ طول جغرافیایی در فاصله حدودا ۳۲ کیلومتری شرق شهر کرمانشاه قرار دارد. همچنین نام روستایی که در نزدیکی این صخره قرار دارد هم بیستون می باشد.نام پارسی باستان این کوه بَغستانَ و بگستانَ به معنی جایگاه خدایان و در نوشته های یونانی بگیستانُن(اُروس) می باشد.در آثار جغرافیدانان عرب سده های میانی مثل ابن حَوقل،اصطخری و یاقوت هم این کوه بَهِستون ، بِهِستون(ستونهای خوب) و بهیستان آمده است. در مجموع دگرگونی این واژه بدین گونه است:بَغستانَ-بگستانَ-بهستون-بهستان-بیستون.

    بیستون به علت شرایط جغرافیایی همیشه از آغاز زندگی بشر تا به امروز مورد توجه بوده و آثاری از هر دوره ای از تاریخ را در خود جای داده است.امروزه در محوطه تاریخی بیستون بطول تقریبی ۵ کیلومتر و عرض ۳ کیلومتر که آثاری را از دوران پیش از تاریخ تا به امروز در بردارد ۲۸ اثر در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است که شامل:

    ۱-غار شکارچیان ۲-غار مرخرل ۳-غار مر تاریک ۴-غار مَر آفتاب ۵-غار مَر دودر ۶-تپه نادری ۷-سراب بیستون ۸-جاده تاریخی حاشیه سراب ۹-بقایای گورستان قدیمی۱۰-دژ تاریخی مدفون ۱۱-نیایشگاه مادی ۱۲-نقش برجسته و کتیبه داریوش بزرگ ۱۳-مجسمه هرکول ۴۱-نقش برجسته متریدات دوم ۱۵-نقش برجسته گودرز ۱۶-سنگ بلاش ۱۷-پرستشگاه پارتی ۱۸-بقایای شهر پارتی ۱۹-بقایای بنای ساسانی ۲۰-فرهاد تراش ۲۱-بقایای پل ساسانی ۲۲-بقایای سد ساسانی ۲۳-سنگهای تراشخورده ساسانی ۲۴-کاروانسرای ایلخانی ۲۵-بقایای بنای ایلخانی ۲۶-کاروانسرای صفوی ۲۷-وقف نامه شیخ علی خان زنگنه ۲۸-پل بیستون.

    مهمترین و مشهورترین اثر باستانی در این محوطه نقش برجسته و کتیبه داریوش بزرگ می باشد که به نخستین سال فرمانروایی داریوش بزرگ از زبان خود او می پردازد. با آشنا شدن با این اثر باستانی می توانیم خط میخی پارسی باستان را بشناسیم و در مورد ریخت شناسی،پوشاک،طرز آرایش سر و صورت، اسلحه شناسی و اعتقادات مذهبی مردمان ۲۵۰۰ سال پیش در امپراطوری هخامنشیان، اطلاعات ارزنده ای بدست آوریم.


    نقش برجسته و کتیبه بیستون
    سنگ نبشته سه زبانه بیستون، به نخستین سال فرمانروایی داریوش بزرگ از زبان خود او می پردازد. سالی که داریوش،سراسر آن را در جنگ با شاهان دروغزن سپری کرد. پس از کشته شدن بردیا و افتادن حکومت به دست داریوش، در سراسر امپراطوری هخامنشی ۱۹ شورش بزرگ و کوچک اتفاق افتاد. داریوش بزرگ پس از اینکه این شورش ها را فرونشاند تصمیم گرفت که مردم امپراطوریش را(و جهان پس از خود را) در جریان چگونگی به دست گرفتن قدرت و نخستین سال فرمانروایش قرار دهد. او این بنای یادبود و بیانیه مهم را در بیستون بر سر یک راه کهن به ثبت رساند. راهی پر رفت و آمد که محل عبور کاروانها و نظامیان از بابل و بغداد به سوی کوههای زاگرس و همدان بود و بعلت جایگاه ویژه اش که از دیر باز سرزمین خدایان(بغستانَ) نامیده می شد شهرت داشت. این نقش برجسته،نگاره داریوش و اسیران، در سطحی عمودی به بلندی ۳ متر و در پهنای ۵/۵ متر قرار دارد. داریوش لباس پارسی بر تن کرده ریشی اشوری دارد و افسری کنگره دار بر سر گذاشته است و در سمت چپ مجلس بیستون قرار دارد.اندازه داریوش در مقایسه با اسیران برای نشان دادن شکوه و عظمت این مجلس، بزرگ تر می باشد. بلندی قامت اسیران 17/1 و بلندی قامت داریوش72/1 متر می باشد. دو تن از یاران داریوش(هفت تنان)، ویندَفْرَناه کمان دار و گئوبَروَه(گوبریاس) نیزه دار، پشت سر او ایستاده اند.داریوش که در دست چپش کمانی دارد پای چپ خود را بر سینه نخستین دشمنش ،گئوماتَ مُغْ گذاشته است و گئوماتَ دست هایش را به حالت التماس به بالا دراز کرده است. پشت سر گئوماتَ صف ۸ تن اسیر قرار دارد. که به ترتیب نامهای آنها آثرین،ندئیتَ بَ ئیرَ،فِرَورتیش، مَرتی یَ،چیسن تَخمه،وَه یَزداتَ،اَرخ و فرادَ می باشند و گردن های این اسیران را با طناب به یکدیگر و دست هایشان را از پشت سر بسته اند.[بعدها اسیر نهم یعنی سکونخای سکایی با خُود تیز به جمع اسیران اضافه گردید]. بر فراز سر اسیران، رو به روی داریوش، نگاره فَرَوهر قرار دارد و داریوش دست راست خود را به نشانه نیایش اهورامزدا به بالا بلند کرده است.در فضای بالای سر داریوش نبشته ای کوتاه(Dba) آمده است. متن این نبشته چنین است.

    بند۱-من داریوش،شاه بزرگ،شاه شاهان،شاه در پارس،شاه کشورها،پسر ویشتاسپ،نوه ارشام هخامنشی

    بند۲-داریوش شاه گوید:پدر من ویشتاسپ،پدر ویشتاسپ ارشام،پدر ارشام آریامن،پدر آریامن چیش پیش،پدر چیش پیش هخامنش.

    بند۳-داریوش شاه گوید: بدین جهت ما هخامنشی خوانده می شویم[که] از دیرگاهان اصیل هستیم. از دیرگاهان تخمه ما شاهان بودند.

    بند۴-داریوش شاه گوید: هشت[تن]از تخمه من شاه بوده اند. من نهمین[هستم]. ما نُه[تن] پشت اندر پشت(در دو شاخه) شاه هستیم.

    داریوش در چند مرحله بعدی بیانیه تاریخی خود را که نخستین اثر تاریخی مکتوب ایرانیان است. تکمیل کرد. امروزه از سنگ نبشته بیستون ۴ متن در دست داریم: متن پارسی باستان، متن ایلامی،متن بابلی و متن ترجمه آرامی متن پارسی باستان که ظاهرا به صورت بخشنامه برای آگاهی ساتراپی های گوناگون به جاهای دور و نزدیک فرستاده شده است و نسخه ای از آن از اِلِفانتین مصر به دست باستان شناسان افتاده است و در بابل هم قطعه ای از نگاره بیستون به دست آمده است. داریوش در بیستون (ستون4 بند۱۵) می گوید: تو که پس از این، این نبشته و نگاره را می بینی،مبادا به آن ها آسیب بزنی. تا می توانی آن ها را همان گونه که می بینی، نگهداری کن.ولی گذر زمان و فرسایش های ناشی از باران و باد تمام سنگ نبشته ها را و مخصوصا سنگ نبشته به زبان بابلی را دچار آسیب های فراوانی کرده است. ولی بیشترین خسارت در همین قرن اخیر اتفاق افتاده است. زمانی که سربازانی که در جنگ جهانی دوم در پایین جاده بیستون گشت زنی می کردند نگارها و کتیبه با ارزش بیستون را هدف گرفتند و آسیب های جبران ناپذیری را به این اثر تاریخی وارد کردند. ولی ما باید از داریوش بزرگ سپاسگزاری کنیم بخاطر اینکه بعد از اتمام کار بنای یادبود بیستون فرمان داد که زیر این بنای یادبود را بتراشند و همین عمل باعث شد که تا قرن ها دست بشر این اثر باارزش تاریخی را لمس نکند و از آسیب های ناشی از خوی زشت انسانها دور نگهداشته شود.

    نکته:

    نکته جالبی که در مورد این نقش برجسته وجود دارد شباهت زیاد آن با نگاره شاه لولوبی ها،انو بنی نی است که در ۱۴۰ کیلومتری بیستون در سرپل ذهاب قرار دارد. در این نگاره هم انو بنی نی کمانی در دست چپ و تبرزینی در دست راست خود دارد و پای خود را بر سینه دشمنی که بر زمین افتاده نهاده است. و الهه ایشتار در حال دادن حلقه حکومت به اوست. شش اسیر در زیر پای انوبنی نی نقش بسته اند و دو اسیر هم روبروی انوبنی نی در حالیکه دستهایشان از پشت بسته شده طنابی به گردن یکی از آنها آویخته شده که به زمین کشیده می شود.این احتمال وجود دارد که داریوش پیش از فرمان حجاری ها در بیستون، نگاره انوبنی نی را دیده بوده است و یا شاید هم این شباهت فقط یک تصادف باشد.

  2. #362
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    آشنایی با بنای تاریخی و توریستی معاون الملک تكيه معاون الملك يكي از بناهاي به جاي مانده دوره قاجاريه در كرمانشاه مي باشد كه كاشي هاي منحصر به فردش آن را از ديگر تكاياي شهر متمايز مي كند . اين بنا در بافت قديم شهر ، در محله آبشوران قديم و در خيابان شهيد حـداد عادل واقع شـده است . كه بـه دستور حسين خان معروف به معين الرعايا ساخته شده است . اين بنا از سه قسمت تشكيل شده است : قسمت اول را حسينيه ، قسمت دوم را زينبيه و قسمت سوم را عباسيه مي‌نامند.

    مجموعه بنا در حدود شش متر از سطح خيابان پائين تر است به طوري كه براي ورود به حسينيه بايد از 17 پله بزرگ عبور كرد . در جنب پله هاي ورودي ، سقاخانه كوچكي وجود دارد كه به وسيله كاشي هايي با نقوش حضرت ابوالفضل (ع) تزئين شده است .

    حضرت ابوالفضل سوار بر اسب ، شمشير به كمر و پرچم در دست دارد . روي پرچم جمله « نصر من الله و فتحاً قريب » نوشته شده است . جلوي پاي سوار نيز تصوير كودك خردسالي ديده مي شود . مردم محل سوار را به حضرت ابوالفضل و تصوير كودك را به حضرت سكينه نسبت مي دهند كه از عموي خود عباس طلب آب كرده است . از اين رو اين مكان را محترم شمرده و در آنجا نذر مي كنند ، شمع روشن كرده و طلب حاجت مي كنند .

    سراسر نماي مدخل و سردر ورودي بنا نيز با كاشي هاي نفيس تزئين شده است .

    حسينيه در حقيقت صحن كوچكي است كه در اطراف آن حجره هاي دو طبقه و طاق نماهاي متعددي قرار گرفته است كه سراسر ديوارهاي آن با كاشيكاري زيبا آراسته شده است . داخل طاق نماهاي اين بخش به وسيله تابلوهاي كاشيكاري شده پوشيده شده است اين تابلوها ، صحنه هايي از عزاداري شامل سينه زني ، قمه زني و هم چنين تصاويري از خلفا و سلاطين ايران ، بارگاه حضرت سليمان را نشان مي دهد . علاوه بر كاشي هاي با نقوش انساني ، كاشي هايي نيز با نقوش هندسي زيبا به كار رفته است .

    در ذيل تابلو مجلس روضه خواني مرحوم اشرف‌الواعظين ، واقع در ديوار جنوبي حسينيه ،

    اشعاري در توصيف بنا و تاريخ خاتمه كاشيكاري آن به چشم مي خورد كه سروده هاي واله شاعر كرمانشاهي است و دو بيت ماده تاريخ آن چنين است :

    « اين عزاخانه چو از حسن عمل گشت تمام

    سال تاريخش واله ز لب باني خواست

    گفت با نيش معاون پي تاريخ بگو

    كين حسينيه ز ما بهر عزاي شهداست 1336 »

    به هنگام مرمت حسينيه آثاري از آئينه كاري و گچبري بر ديوارهاي آن ظاهر گرديد . چنين به نظر مي رسد كه بناي اوليه با گچبري و آئينه كاري تزئين بوده است .

    بخش مياني يا زينبيه به صورت صحن مسقفي است كه اطراف آن به وسيله حجره هاي متعددي احاطه شده است . غرفه هاي طبقه فوقاني ، استقرار زنان شركت كننده در مراسم سوگواري بوده است . سقف بنا به صورت گنبدي روپوش است كه گنبد زيرين به صورت عرق چين و نماي گنبد فوقاني به صورت نماي فلزي است . تمام ديوارها و حجره هاي اطراف با كاشي هاي زيبا شامل 18 تابلو از صحنه هاي غم انگيز كربلا نظير آمدن زعفر جني به خدمت امام حسين (ع) ، رزم حضرت علي اكبر (ع) ، رزم حضرت قاسم (ع) ، رزم حضرت ابوالفضل (ع) صحنه هايي از قيام توابين ، به خاكسپاري شهداي كربلا توسط قبيله بني اسد ، صحنه ورود اهل بيت به مدينه ، مجلس مختار و بردن اهل بيت (ع) و امام سجاد (ع) به خرابه هاي شام و مجلس يزيد است .

    در بالاي قسمت ديواره گنبد هشت تابلو كاشيكاري شده وجود دارد . اين تابلوها عبارتنـد از صحنـه‌اي از عروج پيامبـر (ص) و ديدن حضرت علي (ع) در معراج ، ضمـانت حضرت رضا (ع) ازآهو، قرباني كردن حضرت اسماعيل (ع) توسط حضرت ابراهيم (ع) ، نبرد حضرت علي (ع) با حب سردار خيبريان ، باطل كردن جادوي جادوگران فرعون توسط حضرت موسي (ع) ومكتب خانه فرزندان حضرت علي (ع) . در حاشيه پائين آن اشكال متعددي از سلاطين و پادشاهان اساطيري و تاريخي و همچنين مرثيه هاي متعددي از محتشم كاشاني در اطراف بنا به چشم مي خورد . خطاط اين خطوط و اشعار در سقف ديوارهاي زينبيه و حسينيه ، ميرزا حسنخان خطاط كرمانشاهي بوده است .

    قبر مرحوم معاون الملك باني تكيه كه در سال 1327 ش در گذشته درون اتاق كوچكي در جنوب شرقي زينبيه قرار دارد .

    بناي عباسيه به صورت صحن وسيعي است كه در قسمت شرقي آن بناي دو طبقه اي ساخته شده و در قسمت جنوبي آن ايواني با دو ستون آجري برپا شده است . ديوارهاي عباسيه نيز با كاشي هاي رنگارنگي تزئين شده كه بر روي آنها ، صحنه هايي از ورود حضرت يوسف به كنعان ، بارگاه حضرت سليمان و تصاويري از آستان مقدس حضرت علي (ع) و امام حسين (ع) ديده مي شود .

    در اين صحن نيز ، تصاويري از شخصيت هاي مذهبي ،‌سياسي و مهره هايي از رجال دوره قاجار كرمانشاه در اين دوره از جمله حسنخان معاون الملك و آيت الله سيد حسين حائري طباطبايي بر روي كاشي ها نقش بسته است .

  3. #363
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    كرمانشاه در دوران پیش از تاریخ

    كرمانشاه از لحاظ بقایای سكونت‎های پیش از تاریخ یكی از مناطق بسیار غنی و مهم در ایران و غرب آسیا است. قدیمی‎ترین آثار سكونت بشر در كرمانشاه مربوط به پارینه سنگی قدیم است كه شامل چند تبر دستی سنگی است كه در منطقه گاكیه و غرب هرسین یافت شده است.این آثار دست‎کم حدود ۲۰۰ هزار سال قدمت دارند. آثار مهمی از دوران پارینه سنگی در غارهای كرمانشاه كشف شده است كه مربوط به دوره‎های پارینه سنگی میانی، جدید و فراپارینه سنگی است. نخستین غاری كه در ایران كاوش شد غار شكارچیان در بیستون كرمانشاه قرار دارد كه تنها بقایای استخوانی انسان نئاندرتال در ایران در آن كشف شده است. آثار سكونت نئاندرتال‎ها همچنین در سایر غارهای بیستون چون غار مر تاریك و غار مر آفتاب كشف شده است. در غارهای شمال شهر كرمانشاه مثل قبه و دو اشكفت نیز ابزار های سنگی این دوره یافت شده است.از دوره پارینه سنگی جدید و فراپارینه سنگی نیز آثاری در غارهای مرخریل و كولیان كشف شده است. از كهنترین آثار سكونت روستانشینی اولیه در غرب آسیا چندین مكان در اطراف كرمانشاه قرار دارند كه از میان آن‎ها می‎توان به گنج‎دره در غرب هرسین و سراب و آسیاب در شرق كرمانشاه اشاره كرد. گفتنی است كه قدیمیترین مدارك اهلی كردن بز در تپه گنج دره شناسایی شده است كه نتایج مطالعه آن اخیرا به وسیله پرفسور ملیندا زیدر در نشریه معتبر ساینس منتشر شد. در ضمن باید خاطر نشان ساخت كه مردم و ساكنین این منطقه مادهای اصیلی هستند كه در گذشته به طوایف آمادی ملقب بوده‌اند و طی سالیان زیاد با وجود اقوام دیگر به دلیل شرایط منطقه ای بكر مانده بودند.


    ریشهٔ نام

    نام کرمانشاه از دوره ساسانیان بر این شهر گذارده شده‌است. در دوران اسلامی این شهر را «قره میسین» می‌خوانده‌اند. [نیازمند منبع] در یک مکتوب نام کرمانشاه را نخست لقب بهرام کرمانشاه (بهرام چهارم) نوشته‌اند از این رو که پیش از شاهی فرمانروای کرمان بوده‌است. پس از پادشاهی او به افتخارش نام این شهر را کرمانشاه گذاشتند.



    دانشگاه‌های کرمانشاه
    دانشگاه رازی کرمانشاه
    دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه
    دانشگاه صنعتی کرمانشاه
    دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه
    دانشگاه امام خمینی
    دانشگاه پیام نور واحد کرمانشاه
    موسسه آموزش عالی جهاد دانشگاهی کرمانشاه
    دانشگاه علمی کاربردی واحد کرمانشاه


    موزه‌ها
    موزهٔ تاریخ طبیعی
    موزهٔ خط و کتابت
    موزهٔ مردم شناسی(واقع در تکیه معاون الملک)
    موزهٔ منطقه‌ای غرب کشور (در دست ساخت)
    موزهٔ ورزش
    موزهٔ پست


    صنایع

    مهمترین کارخانه‌های شهر کرمانشاه عبارتند از:


    پالایشگاه نفت
    مجتمع پتروشیمی کرمانشاه
    کارخانه سیمان غرب
    گروه صنایع شیمیایی به آفرین گاز تیسفون (گاز دی اکسید کربن)
    کارخانه‌های قند
    کارخانه شیر و فراورده‌های لبنی بیستون (خصوصی)
    کشت و صنعت ماهیدشت (خصوصی)
    كارخانه خانه‌سازی ایثار كرمانشاه (مجتمع عظیم قطعات بتنی)
    كارخانه روغن نازگل (بزرگ‌ترین تولید‌كننده روغن خوراكی در جهان تا سال ۲۰۰۵ الگو:روزنامه باختر برگرفته از مدارك شركت نازگل شماره 1083 تاريخ 27 تير 1385)
    كارخانه ذوب‌آهن غرب (تولید‌كننده انواع پروفیل تنیده‌شده و سرد)
    پالایشگاه نفت جدید (آناهیتا)
    مجتمع پتروشيمي كرمانشاه


    کرمانشاه در گذشته دارای ۱3 سالن سینما(مولن روژ، كريستال ،رکس، مهتاب، ایران، متروپل، باربد، بهمن، شهر فرنگ، آتلانتیک، شهر تماشا، صحرا، فرهنگ) بود که پس از پیروزی انقلاب این سالن‌ها متروکه شدند و یا تغییر کاربری دادند. در حال حاضر از میان پنج سینمای شهر کرمانشاه دو سینما (صحرا و شهر تماشا) تعطیل هستند. سینما استقلال (شهر تماشا) پس از آنکه در سال ۱۳۸۴ توسط صاحب اصلی‌اش از حوزه هنری بازپس گرفته شده تعطیل است. سینما صحرا نیز که در شهرک دولت‎آباد قرار دارد به صورت مخروبه‌ای تحت تملک شخصی قرار دارد.


    نشریه‌ها
    هفته نامه‌ها:

    باختر، آوای کرمانشاه، صدای آزادی، غرب، نقد حال، کرمانشاه، کرمانشاه ۱۴۰۰، ندای جامعه(ده‌نگی کومه له‌گه)، بیستون، ابوذر، بازی دراز، صفیر غرب


    سراب‌ها
    سراب نیلوفر
    سراب طاق بستان
    سراب بیستون
    سراب یاوری
    سراب هشیلان
    سراب صحنه


    بوستان‌ها
    مجموعه بوستان‌های طاق بستان (بوستان شرقی، بوستان غربی، بوستان کوهستان)
    بوستان شاهد
    بوستان لب آب یا ۱۵ خرداد)
    بوستان لاله (پارك وليعصر )
    بوستان شهر)
    بوستان شیرین
    بوستان فانفار (شهربازی)
    بوستان جانبازان
    بوستان معلم


    مسجدهای تاریخی
    مسجد عمادالدوله
    مسجد حاج شهباز خان
    مسجد آیت‌الله بروجردی
    مسجد چهلستون(جامع)
    مسجد شافعی‌ها
    مسجد دولتشاه
    مسجد شاهزاده
    مسجد نواب
    مسجد آ شيخ هادي جليلي
    مسجد معتضدي
    مسجد هاشمي


    آثار پیش از تاریخ

    مجموعه باستانی تاق بستان و دریاچه مقابل آن
    گاكیه
    غار دو اشكفت
    غارهای بیستون
    غار قبه
    غار كل داوود
    غار ورواسی
    پناهگاه وركینی
    غار كولیان
    غار وزمه
    پناهگاه یوان
    آوی خر
    تپه گنج دره
    تپه سراب
    تپه آسیاب
    تپه چیا جانی
    تپه تووه خشكه
    تپه ورگر
    تپه چغا گاوانه
    تپه موسایی


    آثار تاریخی
    طاق بستان
    غار قوری قلعه
    تکیه معاون الملک
    سنگ‌نوشتهٔ بیستون
    تکیه بیگلر بیگی
    پل کهنه
    قلعه کهنه
    بازار کرمانشاه
    ساختمان سابق استانداری کرمانشاه
    ساختمان و سردر شهرداری کرمانشاه
    خانهٔ خواجه باروخ (خانهٔ رنده‌کش)
    مدرسهٔ کزازی
    گورستان پارتی
    کاروانسرای فیض آباد
    مسجدعمادالدوله
    مسجد حاج شهباز خان
    کلیسای ارامنه
    مسجدجامع
    ساختمان کنسولگری انگلیس(شهرداری)
    هتل بیستون
    خانقاه خاکسار
    قیصریه
    خانه كنجوری‌ها
    طاق گرا يا پا طاق
    محل دفينه سراب نيلوفر
    شكار گاه يزدگرد يا خسرو پرويز


    سوغات و صنایع دستی
    روغن کرمانشاهی
    نان برنجی
    کاک
    نان خرمایی
    عسل شاهو
    رب انار پاوه
    گلیم
    گیوه
    جاجیم
    انواع آلات موسیقی
    چرم
    ترخینه
    کلاه پشمی
    خورشت خلال
    انجیر ریجاب
    چاقوی كرند
    گلیم هرسین

  4. #364
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    کتیبه های داریوش بزرگ
    کتیبه بیستون : ستون اول
    من داريوش پادشاه بزرگ هستم ، پادشاه پادشاهان ، پادشاه پارس ، پادشاه ممالک بسيار ، پسر ويشتاسپ ، نوه آرش هخامنشی . پادشاه داريوش مي گويد : پدر من ويشتاسپ بود ، پدر ويشتاسپ آرشا ، پدر آرشا آريارمنه ، پدر آريارمنه چيش پيش و پدر چيش پيش هخامنش است .
    پادشاه داريوش مي گويد : در اين زمان همه ما را با نام هخامنشی می شناسند . زمان بسياری است که ما اشراف زاده بوديم و مدت زمان زيادی است که فاميل ما شاه بودند.
    پادشاه داريوش مي گويد : پيش از من 8 نفر از تبار ما شاه بودند . من نهمين هستم . من نهمين جانشين هستم که شاه شدم .
    پادشاه داريوش مي گويد : به لطف اهورامزدا من يک شاه هستم . اهورامزدا اين پادشاهی را به من اعطا کرده است .
    پادشاه داريوش مي گويد : اين کشورها در مالکيت من هستند : به لطف اهورامزدا من پادشاه آنها هستم : پارس ، ايلام ، بابل ، آشور ، عربستان ، مصر ، تا فرا سوي دريا ، سارد ، ايونی ، ماد ، ارمنستان ، کاپادوکيه ، پارت ، دانگيان آری ، چوراسمی ، باختر ، سغد ، گندارا ، سيتی ، ساتاگيدی ، آراخوسيه ، ماکا . هر 23 کشور .
    پادشاه داريوش مي گويد : اين کشورها به مالکيت من درآمدند . به لطف اهورامزدا آنها تبعه من هستند . آنها خراج خود را به من می دهند .
    پادشاه داريوش مي گويد : در اين کشورها مردی که وفادار بود ، او را پاداش دادم و آن را که بی وفا بود او را سخت کيفر دادم . به لطف اهورامزدا اين کشورها به قانون من احترام می گذارند . هر آنچه که من بگويم همان انجام خواهد شد .
    پادشاه داريوش مي گويد : اهورامزدا اين پادشاهی را به من اعطا نموده است . اهورامزدا به من کمک کرد تا اين [ پادشاهی ] را بدست آورم . تا اينکه من اين پادشاهی را تصاحب کردم . به لطف اهورامزدا من اين پادشاهی را نگه می دارم .
    پادشاه داريوش مي گويد : اين کارها بوسيله من انجام شد . بعد از اينکه در طالع من پادشاهی نوشته شد . يک پسر داريوش به نام کمبوجيه از فاميل ما در اينجا پادشاه شد . اين کمبوجيه يک برادر به نام برديا داشت که از همان پدر و مادر کمبوجيه بود .پس کمبوجيه ، برديا را کشت . وقتی کمبوجيه برديا را کشت ، نگذاشت که خبر اين قتل به گوش مردم برسد . سپس کمبوجيه به مصر لشگر کشيد . وقتی توقف کمبوجيه در مصر طولانی شد ، مردم از انصاف دور شدند . سپس دروغی در کشور منتشر شد . در پارس ، در ماد ، و ساير کشورها .
    پادشاه داريوش مي گويد : سپس يک شخصی يک مغ به نام گومت از پاشيواديا به پا خواست . از نزديک يک کوه به نام آرکدريش . از آنجا ، 14 روز گذشته از ماه وياختيا به پا خواست . او به دروغ به مردم گفت : " من برديا ، پسر کوروش برادر کمبوجيه هستم " . پس تمام مردم دوباره بر عليه کمبوجيه شورش کردند و به او [ گومت ] پيوستند . در پارس ، ماد و ديگر کشورها . او پادشاهی را غصب کرد . 9 روز از ماه گرماپدا گذشته بود که او پادشاهی را غصب کرد . بعد کمبوجيه خودکشی کرد .
    پادشاه داريوش مي گويد : اين پادشاهی که گومتِ مغ از کمبوجيه گرفت ، اين پادشاهی برای زمان زيادی در فاميل ما بود . سپس گومتِ مغ آن را از کمبوجيه غصب کرد . او حکومت پارس و ماد و ساير کشورها را بدست آورد . او آنها را مستعمره خود کرد . او شاه شد
    پادشاه داريوش مي گويد : اين پادشاهی که گومتِ مغ از کمبوجيه گرفت ، اين پادشاهی برای زمان زيادی در فاميل ما بود . سپس گومتِ مغ آن را از کمبوجيه غصب کرد . او حکومت پارس و ماد و ساير کشورها را بدست آورد . او آنها را مستعمره خود کرد . او شاه شد .
    پادشاه داريوش مي گويد : هيچ مردی پيدا نشد ، نه از پارس ها ، نه مادها و نه کسی از خانواده ما که پادشاهی را از گومتِ مغ بازستاند . مردم خيلی از او می ترسيدند ، او افراد زيادی را کشت ، که سابقاً برديا را می شناختند . او به اين دليل آنها را می کشت : " برای اينکه می ترسم که آنها بدانند که من برديا ، پسر کوروش نيستم " .
    مردم جرأت نمی کردند که به گومتِ مغ چيزی بگويند ، تا وقتی که من آمدم . پس من از اهورامزدا ياری خواستم . ده روز از ماه بگياريچ گذشت ، پس ، من ، با چند نفر ديگر گومتِ مغ را کشتيم و کسانی که حاميان اصلی او بودند را نيز . در يک قلعه به نام سکوویتاچ در محل نيسی در ماد اين اتفاق افتاد . پادشاهی را از او گرفتم . به یاری اهورامزدا من پادشاه شدم . اهورامزدا این پادشاهی را به من داد .
    پادشاه داريوش می گويد: پادشاهیی را که از خاندان ما گرفته شده بود مانند قبل گردانیدم . پرستشگاههایی را که مغ گومت ویران کرده بود بنا کردم ، من چراگاهها و دام ها و رعیت ها را با اموالی که مغ گومت از مردم گرفته بود به آنها باز گرداندم . من مردم پارس و ماد و دیگر کشورها را برقرار ساختم . من آنچه را که به تاراج رفته بود ، برگرداندم . اهورامزدا من را یاری داد . من توانستم تا خاندان خود را بر جای خود برگردانم . اهورامزدا مرا یاری داد تا نگذارم مغ گومت خانه ما را تصرف کند .
    پادشاه داريوش می گويد: وقتی من گومات مغ را کشتم يک مرد به نام آترين پسر اپدرما در ايلام شورش کرد. اوبه مردم گفت : من پادشاه ايلام هستم . سپس مردم ايلام نافرمان شدند وازآترين پشتيبانی کردند. اوپادشاه ايلام شد ويک مرد بابلی به نام ندتبرپسر انرا در بابل شورش کرد. او به مردم به دروغ گفت " من نبوکر دراتخر پسر نبونت هستم سپس مردم بابل کلاً ً از ندنت بل پشتيبانی کردند. بابل شورش کرد او پادشاهی را در بابل تصرف کرد.
    پادشاه داريوش مي گويد : من يک پيغام به ايلام فرستادم . آترين دست وپا بسته به نزد من آمد . من او را کشتم .
    پادشاه داريوش مي گويد : سپس من به سوی بابل رفتم ، به طرف ندنت – بل ، نيرويی که ندنت بل داشت در دجله جاي گرفت . جايی که آنها مستقر شدند و به خاطر آب (دجله) قابل کشتيرانی بود ( آب عميق بود ) . سپس من نيروهايم را با پوست حيوانات باد کرده( مشك ) حرکت دادم . براي يک قسمت شترها و برای قسمت ديگر من اسبها را تدارک ديدم . اهورامزدا مرا ياری داد ، به لطف اهورامزدا من از دجله گذشتم . من شديداً اين نيروهای ندنت - بل را کوفتم . 26 روز از ماه اتريادی گذشته بود که ما جنگ را برديم .

  5. این کاربر از eMer@lD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #365
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    کتیبه های داریوش بزرگ ستون دوم
    پادشاه داريوش مي گويد : سپس ، ندينتوبل با تعدادي از سواران خود گريخت و به بابل بازگشت . پس من به بابل رفتم . به كمك اهورامزدا من بابل را گرفتم و ندينتوبل را نيز . من اين ندينتوبل را در بابل كشتم ..
    پادشاه داريوش مي گويد : وقتي من در بابل بودم اين كشورها دوباره بر ضد من شورش كردند : پارس ، ايلام ، ماد ، آشور ، مصر ، پارت ، مارگيان (مرو) ،ساتاگيدي (سته گوش) و سكاييه .
    پادشاه داريوش مي گويد : يك نفر به نام مارتيا پسر تچينچخريچ ، در شهري به نام كوگنكا در پارس زندگي مي كرد ، در ايلام شورش كرد . او خود را به مردم چنين معرفي كرد : “ من اِمنيچ هستم . شاه ايلام “ .
    پادشاه داريوش مي گويد : من به ايلام بازگشتم . سپس ايلاميان به سوي من بازگشتند و بر مارتيا شورش كردند كه رئيس آنها بود و او را كشتند .
    پادشاه داريوش مي گويد ويك مرد به نام فرورتيچ ( فرائورت ) مادي درماد شورش كرد. وخود را به مردم چنين معرفي كرد :” من خچثريت هستم از فاميل هوخشتره “ سپس نيروي ماد كه درپلت بودند دوباره بر ضد من شورش كردند وبه دين فرئورت پيوستند . او در ماد شاه شد.
    پادشاه داريوش مي گويد: نيرويي از پارس وماد كه تحت فرمان من بودند ، بسيار كم بود . سپس من نيرويي را اعزام كردم . يك پارسي به نام هيدارنه ، كه تبعه من بود به رياست آنها برگزيدم . سپس من به آنها گفتم : “برويد اين نيروي مادي را شكست بدهيد ، كه به فرمان من گوش نمي دهند “ سپس اين هيدارنه با لشگر راهي شدند . وقتي آنها به ماد رسيدند ، در يك شهر به نام مروخ در ماد با ماديها به نبرد پرداختند . آن كسي كه فرمانده مادها بود ، به آنجا نيامده بود . اهورامزدا مرا ياري كرد ، به ياري اهورامزدا نيروي من اين نيروي شورشي را در هم شكستند . ٢٧ روز از ماه اِنامكا گذشته بود . كه جنگ به سرانجام رسيد . سپس اين نيروي من در يك منطقه به نام كَمْپَدَ در ماد منتظر من ماندند تا زماني كه من به ماد رسيدم .
    پادشاه داريوش مي گويد : يك ارمني به نام دادرچيچ ،كه تحت فرمان من بود ، او را فرستادم . بنابراين من به او گفتم : ” برويد و نيروهايي كه از من اطاعت نمي كنند ، به جاي خود بنشانيد . “ سپس دادرچيچ به راه افتاد. وقتي آنها به ارمنستان رسيدند شورشيان به هم پيوستند و به سوي دادرچيچ آمدند تا بجنگند . در يك دهكده به نام زُزاهي در ارمنستان آنها با هم جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا نيروي من اين نيروي شورشي را در هم كوبيد . ٨ روز از ماه تورواهر گذشته بود كه جنگ به پايان رسيد .
    پادشاه داريوش مي گويد : دوباره شورشيان ، به دور هم جمع شدند و دوباره به سمت دادرچيچ براي جنگ رفتند . يك دژ به نام تيگرا در ارمنستان بود . آنجا آنها جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري داد . به لطف اهورامزدا اين نيروي شورشي را باز هم در هم كوبيدند . ١٨ روز از ماه تُرواهرگذشته بود كه جنگ بين آنان در گرفت .
    پادشاه داريوش ميگويد : براي بار سوم شورشيان به دور هم جمع شدند و براي جنگ به سوي دادرچيچ رفتند در نزديكي دژي به نام ايما آنها جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد .
    به لطف اهورامزدا نيروهاي من اين شورشيان را در هم كوبيدند . ٩ روز از ماه تيگرتچيچ گذشته بود كه آنها جنگيدند . سپس دادرچيچ منتظر من ماند در ارمنستان تا زمانيكه من در راه ماد بودم .
    پادشاه داريوش مي گويد : سپس يك پارسي به نام وميسا كه تحت فرمان من بود را به ارمنستان فرستادم من به او گفتم :” برو شورشياني كه مرا نمي خوانند در هم بكوبيد “ سپس وميسا به راه افتاد، وقتي او به ارمنستان رسيد شورشيان دوباره به دور هم جمع شدند و به سوي وميسا براي جنگ رفتند . در منطقه اي به نام ايزلا در آشور آنها جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد .
    به لطف اهورامزدا نيروهاي من شورشيان را شكست دادند . ١٥ روز از ماه انامك گذشته بود كه جنگ شروع شد
    پادشاه داريوش مي گويد : مجددا براي دومين بار شورشيان به دور هم جمع شدند و براي جنگ به سوي وميسا رفتند در ناحيه اي به نام اتيار در ارمنستان آنها با هم جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا نيروهاي من شورشيان را در هم شكستند . در پايان ماه تورواهر گذشته بود كه جنگ در گرفت . سپس وميسا منتظر من ماند تا زمانيكه من به ماد رسيدم
    وقتي من از بابل بازگشتم به ماد رفتم وقتي به ماد رسيدم در يك شهر به نام كندرچ ، فورت كه در ماد خود را شاه مي ناميد دوباره با نيروي خود به جنگ من آمد ، پس ما جنگيديم . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا من نيروهاي فورت را شكست دادم . ٢۵ روز از ماه دكنيچ گذشته بود كه ما جنگيديم
    پادشاه داريوش مي گويد : سپس فررت با چند سوار خود فرار كرد . در يك منطقه به نام زگا (ري) در اين باره به من خبر رسيد . در امتداد آنجا او مستقر شده بود . سپس من نيروهايي را به آنجا فرستادم . فررت اسیر شد و او را به نزد من آوردند . من بيني او را و گوشش را و زبانش را بريدم . و من يك چشم او را درآوردم . من او را از دروازه آويزان كردم تا تمام مردم او را ببينند . سپس در همدان من او را به دار آويختم و كساني را كه از او حمايت كرده بودند را زنداني كردم ‌ در يك قلعه
    پادشاه داريوش مي گويد : يك مرد به نام نچستخم ( چیساتاخما ) از اهالی ساگارتی دوباره بر ضد من شورش كرد . او به مردم گفت : ” من در ساگارتی شاه هستم . شاهی از نسل هوخشتره “ سپس من نيروهاي مادي و پارسي را فرستادم . يك مادي را به نام تخمسپاد ( تهماسپاد ) به فرماندهي آنها برگزيدم . من به آنها گفتم : ” برويد و نيروهاي شورشي آنهايي را كه مرا نمي خوانند در هم بكوبيد . “ سپس تخمسپاد به نيروهايش راهي شد او با چیساتاخما جنگيد . اهورامزدا به من ياري رساند . به لطف اهورامزدا نيروهاي من شورشيان را شكست دادند . چیساتاخما را دستگير كردند و به نزد من فرستادند .
    سپس من بيني وگوش او را بريدم و يك چشم او را درآوردم . و او را از دروازه شهر آويزان كردم تا مردم او را ببينند . سپس من در آشور او را دار زدم .
    پادشاه داريوش مي گويد : اين كارهايي بود كه من در ماد انجام دادم
    پادشاه داريوش مي گويد : پارتيه و وركان ( هيركانيه ) دوباره بر ضد من شورش كردند . آنجا يك مرد خود را فرائورتث نامیده بود . ويشتاسپ ، پدر من ، در پارتيه بود . مردم او را راندند و شورش كردند . سپس ويشتاسپ با نيرويي از آنها جدا شد كه به او وفادار بودند و دريك شهر به نام ويشپوراتيچ ، در پارتيه آنها با شورشيان جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد به لطف اهورامزدا ويشتاسپ نيروهاي شورشيان را در هم كوبيد . 22 روز از ماه ویاخنا گذشته بود كه جنگ به پايان رسيد .

  7. این کاربر از eMer@lD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #366
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    کتیبه های داریوش بزرگ
    ستون سوم
    پادشاه داريوش مي گويد : سپس من یک نیروی پارسی را از ری به کمک ویشتاسپ فرستادم . وقتی این نیروها به ویشتاسپ رسیدند ، ویشتاسپ آنها را به لشگر خود اضافه کرد و به تعقیب شورشیان رفت .در نزدیکی یک قلعه به نام "پاتیگرابانا " در پارت آنها با شورشیان جنگیدند . اهورامزدا مرا یاری کرد . به یاری اهورامزدا ویشتاسپ نیروی شورشیان را در هم کوبید . یک روز از ماه گرماپدا گذشته بود که آنها جنگیدند
    پادشاه داريوش مي گويد : پس از آن این ایالت تحت فرمان من درآمد . این کارهایی بود که من در پارتیا انجام دادم .
    پادشاه داريوش مي گويد : در استان مرگیا ( مرو ) شورشی صورت گرفت . شخصی به نام فرادا – یک مروی – رهبر شوریان بود . بنابراین من دادارشی را که یک پارسی بود و در ساتراپی ( سربازخانه ) باکتریا ( بلخ ) جزو افراد من بود به مقابله با آنها فرستادم . پس من به آنها گفتم : " بروید و نیروهایی که خود را از من نمی دانند در هم بکوبید " . بعد از آن دادارشی برای نبرد عازم شد و با مرگیانیان ( اهالی مرو ) وارد نبرد شد . اهورامزدا مرا یاری کرد . به یاری اهورامزدا نیروهای من شورشیان را در هم کوبیدند . بیست و سه روز از ماه آسیادیا گذشته بود که آنها جنگیدند .
    پادشاه داريوش مي گويد : پس از آن این ایالت تحت فرمان من درآمد . این کارهایی بود که من در باختر انجام دادم .
    پادشاه داريوش مي گويد : مردی به نام وهیازداتا در یک قلعه به نام تراوا در بخش یاوتیا از پارس زندگی می کرد . او دومین شورش را دامن زد . او به مردم گفت : " من بردیا پسر کوروش هستم " . بنابراین ، نیروی پارسی که در آن منطقه بود و پیش از آن از انشان آمده بود ، بر ضد من شوریدند و به وهیازداتا پیوستند . او در پارس شاه شد .
    پادشاه داريوش مي گويد : آنگاه من نيروهاي پارسي و مادي را كه تحت فرمان من بودند ، فرستادم . وارتورديا با نيروهايش به پارس آمد كه تحت فرمان من بود و من او را رئيس نيروها كرده بودم . بقيه نيروهاي پارسي پس از من به ماد آمدند . بلافاصله ارتاورديا با نيروهايش به پارس رفت . وقتي او به پارس رسيد ، وهيزدت كه خود را برديا مي ناميد با نيروهايش به نزديك يك شهر به نام راخا در پارس براي جنگ با اورتاورديا رفت . بلافاصله آنها جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا نيروهاي من نيروهاي وهيازدت را در هم كوبيدند . ١٢ روز از ماه تورواخارا گذشته بود كه آنها جنگيدند .
    پادشاه داريوش مي گويد : پس از آن وهيزدت با چند سوار به سمت پشياووده رفت . در آنجا نيروهايي جمع كرد و دوباره به جنگ ارتاورديا رفت . کنار كوه پرگا آنها جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا نيروهاي وهيزدت به وسيله نيروهاي من در هم كوبيده شدند . 5 روز از ماه گرماپدا گذشته بود كه آنها با هم جنگيدند . و وهيازدت اسير شد . و طرفداران نزديك او ( نزديكانش ) هم دستگير شدند .
    پادشاه داريوش مي گويد : اين تمام كارهايي بود كه من در پارس انجام دادم
    پادشاه داريوش مي گويد : اين وهيزدت كه خود را برديا مي ناميد نيرويي به اراخوزيا فرستاده بود و يك نفر را به فرماندهي آنان برگزيده بود . آنها به سوي يك پارسي به نام ويوانا كه تحت فرمان من در سربازخانه اراخوزيا بود ، رفتند . او به آنها گفت : ” برويد و نيروهاي ويوانا را كه خود را به نام پادشاه داريوش مي نامند در هم بكوبيد .“ وهيزدت نيرويش را دوباره به سوي ويوانا براي جنگ فرستاد و آنها به راه افتادند . در يك دژ به نام كپيشاكاني ( كپشكن ) آنها جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا نيروهاي من نيروهاي شورشي را در هم كوبيدند . 13 روز از ماه انامك گذشته بود كه آنها جنگيدند .
    پادشاه داريوش مي گويد : نيروهاي شورشي دوباره به دور هم جمع شدند و به سمت ويوانا براي جنگ رفتند . در يك منطقه به نام گندوتاوا آنها جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا نيروهاي من نيروهاي شورشي را در هم كوبيدند . 7 روز از ماه وياخنا گذشته بود كه آنها جنگيدند
    پادشاه داريوش مي گويد : پس از آن رئيس اين نيرو را كه وهيزدت به سوي ويوانا فرستاده بود با چند سوار فرار كرد و متواري شد . در يك دژ به نام آرشادا در آراخوزيا آنها سنگر گرفتند . ويوانا با نيروهايش او را تعقيب كرد و در آنجا او را دستگير كردند و همينطور افرادش را و آنها را كشتند .
    پادشاه داريوش مي گويد : پس از آن اين استان هم به فرمان من درآمد . اين كارهايي بود كه توسط من در آراخوزيا انجام شد .
    پادشاه داريوش مي گويد : وقتي كه من در پارس و ماد بودم دوباره بابليان بر ضد من شورش كردند . شخصي به نام آرخای ارمني پسر هلدت در بابل شورش كرد . در ناحيه دُبال او به دروغ به مردم گفت : ” من نبوکدنصر پسر نبونيد هستم . “ در نتيجه مردم بابل شورش كردند بر ضد من و به سوي آرخا رفتند . او بابل را گرفت و در بابل شاه شد .
    پادشاه داريوش مي گويد : پس من نيرويي به بابل فرستادم . يك پارسي به نام ویدافرنه را به فرماندهي آنها برگزيدم . و به آنها گفتم : ” برويد و نيروي بابليان را در هم بكوبيد كه خود را جدا از من مي دانند . “ در نتيجه ویدافرنه با نيروها به سوي بابل به راه افتاد . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا ویدافرنه نيروهاي بابلي را در هم كوبيد و آنها را در غل و زنجير كشيد . 22 روز از ماه وركازانا گذشته بود كه ارخا که خود را به دروغ نبوکدنصر می ناميد و سردستگان هواداران او را زنداني كردند . من دستوري صادر كردم تا آرخا و سردستگان هواداران او را در بابل به صلابه كشيدند ...

  9. این کاربر از eMer@lD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #367
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    ستون چهارم
    پادشاه داريوش مي گويد : این کارهایی است که من در بابل انجام دادم .
    پادشاه داریوش می گوید : این است آنچه که من در زمان یکسال پس از پادشاهی انجام دادم . من ١٩ نبرد کردم . بخواست اهورامزدا من آنها را تارومار کردم و ٩ شاه را اسیر کردم . یکی از آنها مغ گئومات به دروغ می گفت : "من بردیا پسر کوروش هستم ". او پارس را شورانید . یکی آسرینا اهل عیلام ، او به دروغ می گفت : " من شاه عیلام هستم " . او عیلام را برضد من شورانید . یکی ندينتوبل اهل بابل . او فریب می داد و می گفت : " من نبوکدنصر پسر نبونید هستم " . او بابل را به آشوب کشید . دیگری مارتیای پارسی . او فریب می داد و می گفت : "من ایمانش شاه عیلام هستم " . او عیلام را شوراند . یکی فراورتیش ، اهل ماد ، او فریب می داد و می گفت : " من خشتریته از دودمان هوخشتره هستم " . او ماد را شوراند . یکی چیسراتاخما اهل ساگارتی ، او فریب می داد و می گفت "من شاه مرو هستم " . او مرو را شوراند . یکی وهیزداتای پارسی ، او فریب می داد و می گفت: "من بردیا پسر کورش هستم ". او پارس را نافرمان کرد . یکی آراخای ارمنی ، او فریب می داد و می گفت : " من نبوکدنصر پسر نبونید هستم " . او بابل را به آشوب کشاند .
    پادشاه داریوش می گوید : اینها ٩ شاهی بودند که در آن نبردها به اسارت گرفتم
    پادشاه داریوش می گوید : دروغ سبب شد تا آن کشورها شورش کنند . شورشگران مردم را فریب می دادند . آنگاه اهورامزدا آنان را به من سپرد . من با آنان آنگونه که خواستم رفتار کردم .
    پادشاه داریوش می گوید : تو که پس از این شاه خواهی شد ، بشدت از دروغ بپرهیز . کسی را که دروغ می گوید به سختی مجازات کن ، اگر که فکر می کنی که کشور من باید بی گزند بماند .
    کتیبه شوش



    قسمت چهارم
    خدای بزرگ اهورامزدا است که برتری را در این زمین استوار می‌کند، که انسان را در این زمین می‌آفریند، که شادی را برای انسان می‌آفریند، که اسبان خوب، ارابه‌های خوب را می‌آفریند. آن‌ها را بر من ارزانی داشت. اهورامزدا مرا و آن‌چه را که به دست من کرده شده بپاید. 01 خدای بزرگ اهورامزدا است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که آدم را آفرید، که شادی را برای آدم آفرید، که داریوش را شاه کرد، یک شاه از بسیاری، یک فرمان‌دار از بسیاری. 02 من داریوش شاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین‌های دارنده‌ی همه گونه مردم‌، شاه در این زمین بزرگِ دور و دراز. پسر ویشتاسپ هخامنشی پارسی پسر یک پارسی آریایی آریایی‌نژاد. 03 داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا این‌ها هستند کشورهایی که من به جز پارس گرفتم؛ بر آن‌ها فرمان راندم؛ به من باژ دادند؛ آن چه از سوی من به آن‌ها گفته شد، آن را انجام دادند؛ قانون من آن‌ها را نگاه داشت: ماد، ایلام، پارت، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، زرنگ، رخج، ثتگوش، گندار، هند، سکاهای هوم، ورگ، سکاهای تیز‌‌خود، بابل، آشور، ارابایه، مسر، ارمنیه، کپدوکیه، سارد، ایونی، سکاهای آن سوی دریا،‌اسکودَر، ایونیایی‌های كلاه‌ِ تارك‌دار برسر، لیبیایی‌ها، کوشیان اهالی، مَکَ، کاریان. 04 داريوش شاه گويد: بسيار كارهاي بد كرده شده بود، آن‌ها را نيك كردم. كشورها در شوش بودند، يكي ديگري را نابود مي‌كرد. من به خواست اهورامزدا آن را چنان كردم كه به كلي يكي ديگري را نابود نكند، هر كس در جاي خود است. قانون من، از آن مي‌ترسند، از اين روي توانا ناتوان را نه، مي‌زند، نه نابود مي‌كند. 05 داريوش شاه گويد: به خواست اهورامزدا، بسيار كارهاي درستي كه پيش از اين از جاي خود جا به جا شده بود، آن را من در جاي خود نهادم. شهري ... نام، ديوار (آن) از گذشت زمان فرو ريخته، پيش از اين بازسازي نشده بود، ديوار ديگري ساختم (براي كاركردن) از آن هنگام تا آينده. 06 داريوش شاه گويد: اهورامزدا با بغان، مرا و خاندان مرا و آن چه را كه به دست من نوشته شده بپايد. 01 خدای بزرگ اهورامزدا است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که آدم را آفرید، که شادی را برای آدم آفرید، که داریوش را شاه کرد، یک شاه از بسیاری، یک فرمان‌دار از بسیاری. 02 داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ هخامنشی، کسی که این کاخ را ساخت. 03 داريوش شاه گويد: اهورامزدا، بزرگترين مغان، او مرا آفريد، او مرا شاه كرد، او اين شهرياري را به من ارزاني داشت، كه بزرگ، داراي اسبان خوب، داراي مردان خوب است. 04 بخواست اهورامزدا، پدر من ويشتاسپ و ارشام نياي من، هر دو زندگي مي‌كردند هنگامي كه اهورامزدا مرا در اين زمين شاه كرد. 05 اهورامزدا را ستايش كردم، اهورامزدا مرا ياري رساند. آن چه را كه من به انجام آن فرمان دادم، او براي من نيك گردانيد. آن چه كه من كردم همه را به خواست اهورامزدا كردم. 06 اين كاخ را كه در شوش ساختم، آذين‌هاي آن از دور دست آورده شد. زمين كنده شد، تا اين كه در زمين به سنگ رسيدم. هنگامي كه كنده شد، آن گاه شفته انباشته شد.، حدود 40 ارش عمق (و در جاي) ديگر 20 ارش عمق. روي آن شفته كاخ بنا شد. 07 و زميني كه كنده شد، و شفته‌يي كه انباشته شد، و خشتي كه زده شد، مردم بابل (اين كارها را) انجام دادند. 08 تخته‌های کاج، از کوهی لبنان نام، از آن جا آورده شد. مردم آشور آن را آوردند تا بابل، از بابل کاری‌ها و ایونیایی‌ها آوردند تا شوش. تخته‌های «یَکا» از گندار و کَرمان آورده شد. 09 زری که در این جا به کار رفته، از سارد و باختر آورده شد. سنگ قیمتی کبود و عقیقی که در این جا رفته،‌آن از سُغد آورده شد. سنگ گران‌بهای فیروزه که در این جا به کار رفته، از خوارزم آورده شد. 10 سیم و چوب آبنوس از مسر آورده شد. زیوری که با آن، دیوار آراسته شد، آن از ایونی آورده شد. پیلسته‌یی که در این جا به کار رفته از کوش و از سند و از رخج آورده شد. 11 ستون‌های سنگی که در این جا به کار رفته از ده‌کده‌یی «ابیرادو» نام در ایلام، از آن جا آورده شد. مردان سنگ تراشی که سنگ‌کاری کردند، آنان ایونیایی و ساردی بودند. 12 مردان زرگری که زرگری کردند، آنان مادی و مسری بودند. مردانی که با چوب کار کردند، آنان ساردی و مسری بودند. مردانی که با آجر پخته کار کردند، آنان بابلی بودند. مردانی که دیوار را آراستند، آنان مادی و مسری بودند. 13 داریوش شاه گوید: در شوش (کاری) بسیار والا فرموده شد، (کاری) بسیار والا به سرانجام رسید. اهورامزدا مرا و ویشتاسپ پدر من و سرزمین مرا بپاید. 02 داریوش شاه گوید: هر آن چه را که من انجام دادم، از روی‌های دیگر نکردم، آن گونه که اهورامزدا را کام بود، همان گونه کردم. اهورامزدا مرا دوست بود؛ هر آن چه که من انجام دادم، آن همه، برای من پیروزی‌آور بود. 03 داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزد، این کاخی که به دست من ساخته شده است، برای هر کسی که آن را ببیند، والا به نگر می‌آید. اهورامزدا مرا و سرزمین مرا بپاید. 01 خدای بزرگ اهورامزدا است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که آدم را آفرید، که شادی را برای آدم آفرید، که داریوش را شاه کرد، یک شاه از بسیاری، یک فرمان‌دار از بسیاری.

  11. این کاربر از eMer@lD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #368
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    کتیبه نقش رستم
    01 خدای بزرگ اهورامزدا است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که آدم را آفرید، که شادی را برای آدم آفرید، که داریوش را شاه کرد، یک شاه از بسیاری، یک فرمان‌دار از بسیاری.
    02 من داریوش شاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین‌های دارنده‌ی همه گونه مردم‌، شاه در این زمین بزرگِ دور و دراز. پسر ویشتاسپ هخامنشی پارسی پسر یک پارسی آریایی آریایی‌نژاد.
    03 داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا این‌ها هستند کشورهایی که من به جز پارس گرفتم؛ بر آن‌ها فرمان راندم؛ به من باژ دادند؛ آن چه از سوی من به آن‌ها گفته شد، آن را انجام دادند؛ قانون من آن‌ها را نگاه داشت: ماد، ایلام، پارت، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، زرنگ، رخج، ثتگوش، گندار، هند، سکاهای هوم، ورگ، سکاهای تیز‌‌خود، بابل، آشور، ارابایه، مسر، ارمنیه، کپدوکیه، سارد، ایونی، سکاهای آن سوی دریا، اسکودَر، ایونیایی‌های كلاه‌ِ تارك‌دار برسر، لیبیایی‌ها، کوشیان اهالی، مَکَ، کاریان.
    04 داریوش شاه گوید: اهورامزدا چون این زمین را آشفته دید، آن‌گاه آن را به من ارزانی داشت مرا شاه کرد؛ من شاه هستم. بخواست اهورامزدا من آن را در جای خود قرار دادم؛ آن چه من به آن‌ها گفتم آن را انجام دادند آن چنان که مرا کام بود. اکنون اگر گمان کنی که «چند بود آن کشورهایی که داریوش شاه داشت؟» پیکره‌ها را ببین که تخت را می‌برند آن‌گاه خواهی دانست، آن‌گاه به تو نمایان خواهد شد که: نیزه‌ی مرد پارسی دور رفته است؛ آن‌گاه به تو نمایان خواهد شد که: مرد پارسی دورتر از پارس جنگ کرده است.
    05 داریوش شاه گوید: این که کرده شد، همه را به خواست اهورامزدا کردم. اهورا‌مزدا مرا یاری رساند تا کار را به انجام رساندم. اهورامزدا مرا و خاندان مرا و این سرزمین را از آسیب بپاید: این را من از اهورامزدا می‌خواهم، باشد که این را اهورامزدا به من بدهد!
    06 ای مرد فرمان اهورامزدا ناپسند در نگرت نیاید؛ راه راست را ترک مکن، شورش مکن!
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  13. 2 کاربر از eMer@lD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •