تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 6 اولاول 123456 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 60

نام تاپيک: ادبیات و فلسفه ی ملل

  1. #11
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    پست ها
    316

    پيش فرض

    نويسنده هاي ايروني رو كه نوشتيد همشون رو نميشناسم. منظورم اسماعيل فصيح-گلشيري و زوياپيرزاد هستند. ميشه اسم كتابوشونو بگين؟ اگه به صورت e-book بتونم پيداشون كنم ميخونمشون ولي ترجيح ميدم اول بدونم در چه زمينه اي مينويسن و اگربراتون اشكالي نداره لطفا يك كمي در اينمورد توضيح بدين.
    شاعرهاي خارجي رو هم كه نام بردين اصلا نميشناسم.
    ازبين شاعران كلاسيك ايران از همگي ميتونم بگم كه خوشم مياد ولي خوب حافظ برام يك چيز ديگه است چون هر بيت شعرش چندين معناي ظاهري داره و چندين معناي پنهان و اين واقعا فوق العاده است. اگر قرار بود شاعر باشم دلم ميخواست شاعري مثل حافظ بودم.
    از بين شاعران معاصر هم از اشعار فروغ خيلي خوشم مياد و همينطور شعر باران حميد مصدق.

  2. #12
    حـــــرفـه ای saghy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    قم
    پست ها
    1,006

    پيش فرض

    سلام
    راستش ساويس جان بعضي نوشته ها يه خورده خوديه ولي اين به خاطر شما و ماه زيبا كه دوتايي شروع كنيد تا ايشون از امضاتون ناراحت نشه

    به نام همه او

    سکوتی در هیاهو

    آن شب که چشمان پر از انتظار خود را بر آسمان تیره پوش از فراق خورشید دوخته بودم
    و وجودم را آهسته آهسته نشخوار میکردم ،
    در دل
    امید به آمدن صبح و پاشیدن نور بر این زمین داشتم .
    آهسته نجوا میکردم بر گوش ستارگان شب
    تا مبادا که سکوت دل انگیز شب بشکند ،
    نجوایی که خود نیز ندانم که از کدامین قاموس بر میخواست ؟!
    آیا می آید لحظه وصال دوست ؟
    ...
    به راه افتادم ،
    در پس یک دنیا دلواپسی ،
    در ورای یک آسمان نگاه ،
    آهسته و بی صدا،
    قدم های نرم و آهسته ام را
    بر کوچه باغ خاطره بردم
    خاطراتی سبز از دلدادگی و مستی و خرابی
    آنروز که دل را یله کردم و آزادانه به می عشقش مست گشتم
    آنروز که خراب یک نگاه او گشتم و چشم را به هر سو به امید یک نگاهش میکشاندم
    آنروز که دل را دیوانه کردم و جنون را در محضر عقل خجل دیدم
    آنگاه که خراب و مست و ویرانه گشتم از فراق رویش
    آن زمان که روح را پرواز میدادم تا نزدیکی کوی حضرت دوست
    ...
    امروز خود در سکوتم
    سکوتی پر از هیاهو
    سکوتی پر از نجوای فریاد
    و بغض ناشکفته خاطرات مستی و دلدادگی در گلو مانده است
    خاطره خود خسته از فریاد امروز من است
    ...
    امروز
    من به دنبال یک جرعه مستی و خرابی
    حیران
    در این بیابان خشک و سخت دلواپسی
    به هر سو دوانم.

  3. #13
    کـاربـر بـاسـابـقـه saviss's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Far far away
    پست ها
    2,247

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط mahe ziba
    نويسنده هاي ايروني رو كه نوشتيد همشون رو نميشناسم. منظورم اسماعيل فصيح-گلشيري و زوياپيرزاد هستند. ميشه اسم كتابوشونو بگين؟ اگه به صورت e-book بتونم پيداشون كنم ميخونمشون ولي ترجيح ميدم اول بدونم در چه زمينه اي مينويسن و اگربراتون اشكالي نداره لطفا يك كمي در اينمورد توضيح بدين.
    شاعرهاي خارجي رو هم كه نام بردين اصلا نميشناسم.
    ازبين شاعران كلاسيك ايران از همگي ميتونم بگم كه خوشم مياد ولي خوب حافظ برام يك چيز ديگه است چون هر بيت شعرش چندين معناي ظاهري داره و چندين معناي پنهان و اين واقعا فوق العاده است. اگر قرار بود شاعر باشم دلم ميخواست شاعري مثل حافظ بودم.
    از بين شاعران معاصر هم از اشعار فروغ خيلي خوشم مياد و همينطور شعر باران حميد مصدق.
    اسماعيل فصيح :مترجم -كارمندسابق شركت نفت ورمان نويس=سبك كاري نئورئاليسم سخت پان ايرانيست وشيفته ايران باستان ولي يك كمي رمان هاش تاريكن
    گلشيري هوشنگ-شاعر رمان نويس ومترجم=سبك ادبي سوررئاليسم يا پست مدرن البته ازنوع ايراني معروفترين اثر شازده احتجاب(توسط بهمن فرمان ارا(كارگردان خانه اي روي اب)به فيلم تبديل شده)بسيارسنگين مينوشت
    زوياپيرزاد:رمان نويسسبك رئال برنده بهترين كتاب هاي سال (چراغ هارامن خاموش ميكنم)وسه كتاب وعادت ميكنيم و...........
    شاعران خارجي :مارگوت بيگل رو اولين بار احمد شاملو به ايران شناسوند(چيدن سپيده دم وچندتا كاست با صداي شاملو)لوركاشاعرومبارزاسپا يايي سبك ادبي شديدا سوررئال(مثل كارهاي دالي تو نقاشي)ساعت پنج عصر معروفترين اثر ترجمه شده اش هست
    حميدمصدق:آبي خاكستري سياه ازكتاب دومنظومه
    توصيه ادبي :كتاب شازده كوچولو اثر انتوانت سنت اگزوپري براي زيبايي شناسي
    توصيه روانپزشكي:كتاب هاي تن تن براي رفع خستگي
    توصيه پزشكي:كتاب هاي فهيمه رحيمي براي رفع دل درد و(گلاب بروتون)يبوست
    توصيه فلسفي:ديوان شمس تبريزي
    Last edited by saviss; 13-02-2006 at 01:56.

  4. #14
    کـاربـر بـاسـابـقـه saviss's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Far far away
    پست ها
    2,247

    پيش فرض خيلي از افراد اونچه رو كه نوشته شده نميخونن و اونچه رو كه خودشون ميخوان و يا تو مغزشو

    جمله بالارو دوستی برام نوشت(اگه خواست خودش میگه که کیه)
    فکرمیکنم که درست میگفت به هرحال امیدوارم این تاپیک فعالتر ازاین باشه
    درمورد کتابای اسماعیا فصیح هم دوتاشو اسم میبرم: ثریا در اغما وداستان جاوید
    ازکتابهای دیگه ای که خوندم جنگ وصلح-انها که دوست دارند-پرنده خارزار-بربادرفته-فیلمنامه ها ی( چشمان باز بسته
    نوبت عاشقی-همشهری کین)-همشهری تام پین- قصه های بابام-سگهای جنگ-روزشغال
    بازم اگه یادم اومد میگم

  5. #15
    پروفشنال emp-ehsan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    پست ها
    652

    پيش فرض زبان فارسی

    من باید سوال زیر رو فردا صبح تحویل بدم اگه کمکم کنید بسیار ممنون می شم.
    با توجه به نکات دستوری– آرایه های ادبی(تشخیص استعاره تشبیه کنایه مجاز) و از نظر راهکارهای درک مطلب و معنی متن ادبی, ابیات زیر را تعبیر و تفسیر و سپس به معنی روان برگردانید و بیت آخر را فقط از نظر نوع ونقش کلمات تعیین کنید

    فشاند از سوسن و گل, سیم و زر باد
    زهی بادی!که رحمت باد بر باد
    مثال چشم آدم شد مگر ابر؟
    دلیل لطف عیسی شد مگر باد؟
    تیر کمان عشق هر که ندیده گو ببین
    پشت خمیده مرا زلف کشیده ترا

    *** درخت تو گر بار دانش بگیرد
    به زیر آوری چرخ نیلوفری را

    در ضمن اگه لطف کنید و مورد اینکه چطور آرایه های ادبی فوق را تشخیص بدم توضیح بدید واقعا لطف بزرگی کردید
    و در آخر متذکر می شم که من فردا صبح باید این متن ادبی رو تحویل بدم بنابراین برای کسب (ث س ص) صواب و اجر معنوی فقط چند ساعت دیگر زمان باقیست


    با تشکر

  6. #16
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض مکاتب ادبی

    نام مکاتب ادبی از این قرار است:

    * مادی‌گرایی
    * رمانتیسم
    * کلاسیک‌گری
    * واقع‌باوری (رئالیسم)
    * طبیعت‌گری (ناتورالیسم)
    * فراواقع‌گرایی (سوررئالیسم)
    * مکتب دادا
    * حجمگری (کوبیسم)
    * پارناس
    * ناتوریسم
    * یگانه‌گرایی (اونانیمیسم)
    * جهان‌گرایی (کوسموپولیتیسم)
    * وریسم (واقع‌گری محض)
    * مردمی‌گری (پوپولیسم)
    * آینده‌گرایی (فوتوریسم)

  7. #17
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض رمانتیسم

    مقدمه
    آغاز قرن نوزدهم را باید شروع عصر جدیدی در ادبیات اروپا دانست که دامنه آن تا به امروز کشیده شده است. این دوره جدید که باید آن را "عصر رمانتیک "نام داد عصر طبقه بورژوازی شمرده می شد. در این دوره تجمل و زندگی اشرافی همه اهمیت و نفوذ خود را از دست داد ؛ قلمرو آثار ادبی گسترش یافت ؛ حالا دیگر شاعران و نویسندگان از طبقه های گوناگون جامعه بودند. ادبیات رمانتیک در قرن نوزده در کشورهای اروپایی یکی پس از دیگر به ظهور رسید.
    در آغاز کلمه رومانتیک از طرف طرفداران مکتب کلاسیک برای مسخره به نویسندگان جدید اطلاق می شد و معنی نخستین آن مترادف با خیال انگیز و افسانه ای بود.
    اصولا مکتب نخستین رومانتیسم انگلستان بود و از آنجا به آلمان رفت و از آنجا در فرانسه رسوخ کرد و سرانجام تا سال 1850 بر ادبیات اروپا مسلط شد.

    اصول مکتب رمانتیک
    مقایسه دو مکتب کلاسیسم و رومانتیسم :

    * کلاسیک ها بیشتر ایدآلیست هستند و حال آنکه رومانتیک ها می کوشند گذشته از بیان زیبایی ها و خوبی ها که هدف کلاسیک هاست زشتی و بدی را هم نشان بدهند.
    * کلاسیک ها عقل را اساس شعر کلاسیک می دانند و حال آنکه رومانتیک ها بیشتر پابند احساس و خیال پردازی هستند.
    * کلاسیک ها تیپ ها و الهام آثار خویش را از هنرمندان یونان و روم قدیم می گیرند و حال آنکه رومانتیک ها از ادبیات مسیحی قرون وسطی و رنسانس و افسانه های ملی کشورهای خویش ملهم می شوند و همچنین از ادبیات معاصر ملل دیگر تقلید می کنند. در دوره رمانتیسم ارسطو جای خود را به شکسپیر داده است.
    * کلاسیک ها بیشتر طرفدار وضوح و قاطعیت هستند و رومانتیک ها به رنگ و جلال و منظره اهمیت می دهند. آنها ترجیح می دهند که به جای سرودن اشعار منظم و یکنواخت با شعاری بپردازند که بیشتر شبیه نثر (چه از لحاظ آهنگ و چه از لحاظ مضمون)، تصویری و متنوع باشد.


    این مکتب به آزادی، شخصیت ، هیجان و احساس ها، گریز و سیاحت و سفرهای جغرافیایی در آثار خود بسیار اهمیت قائل است. هنرمند در آن به کشف و شهود می پردازد و به افسون سخن و به اهمیت کلمه بی اندازه آگاه است. خلاصه اینکه نویسنده خود در جریان نوشته اش مداخله می کند و به اثر خود جنبه شخصی و خصوصی می دهد.

    ویکتور هوگو، والتر اسکات، وردزورت، گوته، شیلر، پوشکین، و لرمانتوف، از پیشوایان نخستین این مکتب هستند.
    از آثار معروف این مکتب می توان نتردام دوپاری، بینوایان، تاراس بولبا، سه تفنگدار، زندانی قفقاز، فواره باغچه سرای، آیوانهو را نام برد.

    قرن رمان
    قرن نوزدهم را معمولا "قرن رمان" می‌نامند. رمان در این قرن در مسیرهای متفاوت و بسیار وسیعی پیش می‌رود و
    بسیاری از رمان‌های نبوع آسای جهان در این قرن به وجود می‌آیند و رمان جنبه‌های مطلوب تر و جهانی تری پیدا
    می‌کند. پس قرن نوزدهم شایستگی دریافت عنوان "قرن رمان" را دارد.

    هر چند که در قرن بیستم رمان به حد کمال و پختگی خود می‌رسد و قواعد و اصول اساسی آن تثبیت می‌شوند و نمونه‌ها و سرمشق‌های رمان در هر شکل و طریقه به عرصه می‌آیند اما در قزن نوزدهم غول‌هایی چون بالزاک، فلوبر، دوما، داستایوسکی و تولستوی قدم به میدان می‌گذارند. و جمعا رمان اروپایی به اوج پیروزی می‌رسد. حال آن که در قرن بیستم رمان نویسان بزرگی در سرزمین‌های دیگر، در آمریکای شمالی؛ در آمریکای جنوبی و ژاپن و آفریقا در صحنه ادب ظاهر می‌شوند.

    انقلاب کبیرفرانسه چندسالی در کارهای ادبی وقفه‌انداخت اما نرم نرم رمان نویسان به انتشار آثار خود پرداختند. با این
    وصف تا چندین دهه رمان نیز مثل سایر رشته‌های ادبی در همان فضایی که محصول ذوق بزرگان قرن روشنگری بود سیر
    می‌کرد.

    در پایان قرن بیستم، بر ویرانه‌های "ناتورالیسم "ساختمانی بنا شد که عده ای از منتقدان معتقد بودند رمان در این دوره به انحطاط رسیده، اما گروهی عقاید دیگری داشتند و می‌گفتند که این نویسندگان معترض و سرکش نظیر: لئون بلوا، اکتاو میرابو و ژرز داریان و نظایر آن‌ها، راه‌های تازه ای یافته‌اند و نوآوری در عالم هنر از ضروریات است.

    رمان قرن بیستم با این ابتکارات ریشه‌ها و اصول خود را به دست می‌آورد و از طرف دیگر در ان سوی اقیانوس اطلس، رمان آمریکایی نخستین آثار بزرگ و درخشانش را به جهان عرضه می‌کند و غرب استعمارگر، رمان خود را همراه چیزهای دیگر، به هند و ژاپن و خاورمیانه و آفریقای جنوبی می‌برد که بعضی از این سرزمین‌ها از مستعمرات غرب بودند.

    رمان تاریخی در طول قرن نوزدهم و بخشی از قرن بیستم در نظر مردم ارزش و اهمیت خود را حفظ کرد. هر چند که امروز روشنفکران به رمان‌های تاریخی با بدگمانی می‌نگرند، جاذبه این رمان‌ها همچنان باقی است. در طی یک قرن و نیم اخیر بعضی از نویسندگان داستان‌هایی از این نوع نوشته‌اند که غالب آن‌ها بسیار سرگرم کننده و جذاب بوده‌اند.

    استاندال و فلوبرو پوشکین و تولستوی، از بزرگ ترین نویسندگان قرن نوزدهم نیز رمان تاریخی نوشته‌اند. و بعضی از نویسندگان قرن بیستم، گاهی به رمان تاریخی روی آورده‌اند که برای نمونه می‌توان از آراگون نام برد و کتاب "هفته مقدس" .

    ویکتورهوگو در آثار دوران جوانی اش از والتر اسکات تاثیر می‌پذیرد و در رمانهای "هان ایسلندی" و "بوک ژارگال" کم و بیش در سرزمین‌های دیگر به رویدادهای تاریخی می‌پردازد و سپس در "نوتردام دوباری" (1831) تصویری از قرون وسطی را ترسیم می‌کند که نوعی رمان سیاه نیز به حساب می‌آید. و در رمان "نودوسه" (1874) این تصویر تاریخی را تا دوران انقلاب جلو می‌آورد و در رمان "مردی که می‌خندد" (1869) از وقایع تاریخی انگستان سخن می‌گوید و در "بینوایان" (1862) مانند بالزاک به تاریخ باز می‌گردد و ریشه‌های تاریخ معاصرش را از دل خاک بیرون می‌کشد.

    اما استاد بزرگ رمان تاریخی فرانسه، بی تردید الکساندر دوما (1871-1802) است با رمانهای "سه تفنگدار" (1844)، "ملکه مارگو" (1841)، " گردن بند ملکه" (1849) و بیش از بیست رمان دیگر.


    یادداشت
    مکتب رمانتیسم از اواخر قرن هجدهم در انگلستان بروز یافت و سپس به آلمان و دیگر سرزمین هاى اروپایى راه پیدا کرد.
    لامارتین، شاتوبریان، الکساندر دوماى پدر، ویکتور هوگو و آلفرد دو موسه از بزرگان این مکتب بودند.

    ویژگى هاى مهمّ این مکتب که تفاوت هاى آن با کلاسیسیسم را نشان مى دهند، ازاین قرارند:

    * نشان دادن زیبایى و زشتى، و شادى و غم در کنار هم.
    * پایبندى به احساس و خیال و هیجان.
    * هواخواهى از آزادى هنر و آزادى شخصیّت هنرمند و رهایى از قیود.
    * وسعت بخشیدن به دایره واژگان و تعابیر و غنا بخشیدن به زبان ادبى.
    * به تصویر کشیدن غم و یأس و سرگشتگى انسان.
    * روى آوردن به عالَم درون و گرایش هاى دینى.

    رشد و بالایی ویکی پدیا
    Last edited by bb; 28-07-2006 at 07:46.

  8. #18
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض رئالیسم

    واژه رئالیسم از رئل(Real) که به معنای واقع است، مشتق شده و در واقع به معنای مکتب اصالت واقع است.
    مکتب رئالیسم نقطه مقابل مکتب ایده آلیسم است؛ یعنی مکتبی که وجود جهان خارجی را نفی کرده و همه چیز را تصورات و خیالات ذهنی می داند.

    رئالیسم یعنی اصالت واقعیت خارجی. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان، قائل است.
    ایده آلیست ها همه موجودات و آنچه را که در این جهان درک می کنیم، تصورات ذهنی و وابسته به ذهن شخص می دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم، دیگر نمی توانم بگویم که چیزی هست. در حالی که بنابر نظر و عقیده رئالیستی، اگر ما انسان ها از بین برویم، باز هم جهان خارج وجود خواهد داشت. به طور کلی یک رئالیست، موجودات جهان خارج را واقعی و دارای وجود مستقل از ذهن خود می داند.می داند.

    باید گفت در واقع همه انسانها رئالیست هستند، زیرا همه به وجود دنیای خارج اعتقاد دارند. حتی ایده آلیست ها نیز در زندگی و رفتار، رئالیست هستند، زیرا باید جهان خارج را موجود دانست تا بتوان کاری کرد و یا حتی سخنی گفت.

    کلمه رئالیسم در طول تاریخ به معانی مختلفی غیر از معنایی که گفته شد، استعمال شده است. مهمترین این استعمال ها و کاربرد ها، معنایی است که در فلسفه مدرسی یا اسکولاستیک(Scholastic) رواج داشته است.
    در میان فلاسفه مدرسی، جدال عظیمی بر پا بود که آیا کلی وجود خارجی دارد و یا اینکه وجودش فقط در ذهن است؟

    کسانی که برای کلی واقعیت مستقل از افراد قائل بودند، رئالیست و کسانی که کلی را تنها دارای وجودی ذهنی و در ضمن موجودات محسوس می دانستند و برای آن وجود جدا از جزئیات قائل نبودند،، ایده آلیست خوانده می شدند.

    بعدها در رشته های مختلف هنر مانند ادبیات نیز سبک های رئالیستی و ایده آلیسمی به وجود آمد و سبک رئالیسم در مقابل سبک ایده آلیسم است.
    سبک رئالیسم یعنی سبک گفتن و نوشتن متکی بر نمودهای واقعی و اجتماعی. اما سبک ایده آلیسم عبارت است از سبک متکی به تخیلات شاعرانه گوینده یا نویسنده .

    منابع

    * اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد 1، صفحه 81
    * آشنایی با بعضی الفاظ فلسفی، صفحه 12
    Last edited by bb; 28-07-2006 at 07:47.

  9. #19
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض ناتورالیسم

    ناتورالیسم از نظر فلسفی به قدرت کامل و محض طبیعت که نظم بی نظیری داشته باشد گفته می شود. از جهت ادبی تقلید موبه مو و دقیق از طبیعت را گویند.

    برخی از نویسندگان ناتورالیست معتقدند که ادبیات و هنر بایستی جنبه علمی داشته باشد. به گفته امیل زولا همانطور که زیست شناس درباره موجود جاندار به بررسی می پردازد نویسنده باید شیوه یک زیست شناس را پیروی کند و روش تجربی باید مورد توجه نویسندگان قرار گیرد.

    اختصاصات سبک ناتورالیسم عبارتند از:

    1- فرد و اجتماع دارای هیچگونه امتیاز خارجی نمی باشد قانون تنازع بقاء در کلیه کارها و اتفاقات به چشم می خورد، پس اگر موجودی کار خوب یا بدی دست بزند نتیجه اراده اش نیست بلکه جبر و قوانین طبیعت او را به این کار وادار می کند.

    2- در نوشته های ناتورالیستی بیش از حد و اندازه به جزئیات توجه می شود. این باریک بینی و ریزه کاری و ذکر عوامل و حوادث بسیار جزئی گاهی خسته کننده و بیهوده می شود.

    این ذکر جزئیات شامل کوچکترین حرکات قهرمان داستان تا جزئی ترین چیز در محیط او و فرعی ترین حادثه را شامل می شود.

    3- در این سبک، جسم بیش از روح ارزش دارد یعنی هر نوع نظم یا بی نظمی مربوط به جسم آدمی است که آن هم نتیجه توارث است و روان و روح فقط حکم سایه را دارد.

    4- در سبک ناتورالیسم مکالمه های طولانی و بی مورد چنان موضوع رمان و نمایشنامه را اشغال می کند که آن را از حقیقت نمایی و لطف می اندازد این مکالمه به صورت عامیانه یا به هر صورتی که گوینده مناسب می داند آورده و گفته می شود.

    شاعران و نویسندگان ناتورالیست برخی از کشورها عبارتند از:

    امیل زولا پیشوای ناتورالیست های فرانسه
    جرج مور از انگلستان
    وان لانپ امانتس از هلند
    کرتزر، هولتس شلاف، هوپتمان از آلمان
    Last edited by bb; 28-07-2006 at 07:47.

  10. #20
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض سمبولیسم

    مقدمه
    سمبولیسم یا نمادگرایى پیش از آن که یک مکتب به حساب بیاید، یک مفهوم یا فلسفه است. بشر از ابتداى شکل گیرى تمدن ها و آغاز شاعرى تمایل داشته حرف هایش را در قالب نمادها و نشانه ها به زبان آورد و اشیاى دور و برش را تجسم مفاهیمى عمیق تر از آنچه به چشم مى آید، نشان دهد. همان طور که مصریان باستان گل هاى اسیریس را نماد مرگ مى دانستند، هندیان گل نیلوفر را نشانه تاج خداوند مى نامیدند، بابلى ها مار را نماد جاودانگى به حساب مى آوردند و خورشید را نشانه بخشندگى و زندگى.
    اما به هرحال سمبولیسم یک مکتب فکرى هم هست. در اواخر قرن نوزدهم شاعران فرانسوى که از زبان خشک نویسندگان رئالیسم (واقع گرا) به ستوه آمده بودند، مکتب سمبولیسم را بنیان نهادند. آنها عقیده داشتند:
    اثر هنرى باید تا حد ممکن از بیان مستقیم مفاهیم فرار کند و به نمادها و نشانه ها پناه آورد.
    نمادها و نشانه ها، خواننده را در کشف راز و رمزهاى اثر به تحرک درمى آورد و او را از قالب یک شاگرد حرف گوش کن بیرون مى آورد.

    سمبولیسم ادبی

    این مکتب در اواخر قرن نوزدهم به وجود آمد. شارل بودلر پایه گذاراین مکتب بود. در میان کسانی که از بودلر الهام گرفتند و با آثار خود زمینه را برای پیدایش سمبولیسم آماده ساختند پل ورلن، آرتور رمبو و استفان مالارمه از همه مشهورتر هستند. باید توجه داشت که هرکدام از آنها سبک ویژه ای داشتند.
    در میان نویسندگان جوزف کنراد و جیمز جویس به دلیل نمادپردازى درآثارشان شهرت خاصى دارند. مثلاً جیمز جویس در کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانى» پسرکى عینکى را به تصویر مى کشد که مدام مطیع پدر و مادر و نظام کلیسایى و معلمان مدرسه اش است. او به خاطر عینکى که به چشم مى زند با بچه ها فوتبال بازى نمى کند. اما یک روز این عینک به طور اتفاقى مى شکند و پسرک با کمال تعجب متوجه مى شود که بینایى اش هیچ نقصى ندارد و بدون عینک هم مى تواند دنیاى اطرافش را ببیند. منتقدان آثار جویس، عینک را نماد نگاه بسته و فیلتر شده یا همه باورهاى کورى مى دانند که چشم عقل ما را پوشانده اند.
    رمز گرایى، نمود عصیان هنرمندان در برابر مکاتب واقع گرایى و وصف گرایى بود. رمزگرایان بر فلسفه بدبینانه شوپنهاور و ایده آلیست هاى معنى گرا تکیه داشتند. آنان دیگر بار شعر را بر اریکه قدرت و افتخار نشاندند. بودلر، پایه گذار این مکتب، معتقد بود: «دنیا جنگلى است سرشار از اشارات. حقیقت از چشم مردم عادى پنهان است و فقط شاعر مى تواند به رمز و راز این اشارات پى ببرد.» برخى از شاعران این مکتب، در این رمزآلودگى غرق شدند و گاه اندیشه هاى مبهم و غیر اخلاقى را رواج دادند. این جریان بر آثار هنرى ایران در قرن حاضر تأثیری به سزا نهاد.
    شارل بودلر، موریس مترلینگ، آلدینگتن، لارنس، هاکسلی، آرتور رمبو از بزرگان این مکتب هستند.
    سفر و شعر رویای پاریسی آثار بودلر، نژادپرست از آرتور رمبو، شاهدخت مالن از موریس مترلینگ نمونه هایی از آثار سمبولیسم می باشند.

    سمبولیسم در دیگر علوم

    در روانشناسى زیگموند فروید از سمبولیسم بیشترین استفاده را کرد. فروید معتقد بود همه خوابهایى که ما مى بینیم، با نمادشناسى قابل تفسیرند و با شناسایى نمادهاى خواب مى توان به ذهنیت آدمها پى برد. در روانشناسى فروید، خوابها زبان تصویرى روح ها هستند.

    هیچکاک در فیلم «طلسم شده» خود مسأله نمادگرایى فروید را به طرز جالبى به تصویر مى کشد. در این فیلم گرى گورى پک نقش یک بیمار روانى را بازى مى کند که خود را قاتل مى انگارد، اما در نهایت دکتر او با تفسیر کابوسهاى او ماجراى قتل را حل مى کند. گرى گورى پک در کابوسهایش مردى را مى بیند که روى پشت بامى ایستاده و چرخ یک کالسکه را در دست گرفته. در این خواب پشت بام نماد کوه و چرخ کالسکه نماد هفت تیر است.

    در نقاشى سمبولیک مى توان به آثار گوگن اشاره کرد. نقاشان سمبولیسم معتقد بودند نقاش نباید صرفاً آنچه را که با چشم مى بیند، روى صفحه پیاده کند، بلکه باید جهان را در ذهن خود حلاجى کند و در نهایت برداشتهاى شخصى خود را به تصویر بکشد. (از این جهت نقاشان سمبولیست به اکسپرسیونیسم بسیار نزدیک مى شوند).

    سمبولیسم اساساً با دنیاى شاعرانى نظیر مالارمه و آرتور رمبو آغاز شد. در شعرهاى سمبولیک نمادها عاطفى تر مى شوند و شعر با موسیقى و تصویر درهم مى آمیزد. از این جهت شاعران سمبولیست جاده را براى موسیقى سمبولیک هموار کردند. در موسیقى کلاسیک دبوسى را پدر سمبولیسم (و اکسپرسیونیسم) مى دانند. دبوسى، موسیقى را از قید و بندهاى هارمونى نجات داد و گفت شنونده یک قطعه موسیقى باید هنگام شنیدن یک قطعه به یک تصویر برسد و این نوازنده است که باید با بالا و پایین بردن ضرباهنگ موسیقى، این تصویر را در ذهن مخاطب تثبیت کند. پیش از دبوسى، موسیقى رمانتیک صرفاً براى رقص یا تعریف داستانهاى نمایشى کاربرد داشت، اما دبوسى نشان داد موسیقى خود مى تواند به تنهایى تصویر باشد.

    اصول سمبولیسم

    "از نظر فکر، سمبولیسم بیشتر تحت تأثیر فلسفهایده آلیسم بود که از متافیزیک الهام می گرفت و در حوالی سال 1880 در فرانسه باز رونق می یافت، همچنین بدبینی شوپنهاور نیز تأثیر زیادی در شاعران سمبولیست کرده بود.

    خلاصه اصول سمبولیست ها به شرح زیر است:

    * حالت اندوهبار و آنچه را که از طبیعت موجد یأس و نومیدی و ترس است بیان می کنند.
    * به سمبل ها و اشکال و آهنگ هایی که احساس ها، نه عقل و منطق آن را پذیرفته است توجه دارند.
    * آثاری که آنها به وجود آورده اند برای هر خواننده به نسبت میزان ادراک و وضع روحیش مفهوم است، یعنی هرکس نوعی آنها را در می یابد و می فهمد.
    * آنان تا حد امکان از واقعیت عینی دور شده و به واقعیت ذهنی پرداخته اند.
    * چون انسان دستخوش نیروهای ناشناسی است که سرنوشت آنان را تعیین می کند از این رو حالت وحشت آور این نیروها را در میان نوعی رویا و افسانه بیان می کنند.
    * می کوشند حالت های غیرعادی روانی و معرفت های نابه هنگامی را که در ضمیر انسان پیدا می شود و حالت های مربوط به نیروهای مغناطیسی را در آثارشان بیان کنند.
    * به یاری احساس و تخیل حالت های روحی را در میان آزادی کامل با موسیقی کلمه ها، و با آهنگ و رنگ و هیجان تصویر می کنند.
    Last edited by bb; 28-07-2006 at 07:50.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •