این کوتلاس عشق من بود ....
این پیام هایی که کوتلاس سعی در انتقالش داشت خیلی فراتر از سن کودکان زمان ما بود .... متاسفانه بعد از مدتی مسئولین متوجه ی این موضوع شدند و ادامه ی پخش رو متوقف کردند ....
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
[ + افزودن آگهی متنی جدید ]
این کوتلاس عشق من بود ....
این پیام هایی که کوتلاس سعی در انتقالش داشت خیلی فراتر از سن کودکان زمان ما بود .... متاسفانه بعد از مدتی مسئولین متوجه ی این موضوع شدند و ادامه ی پخش رو متوقف کردند ....
کلی خوشحال شدم تاپیک رو دیدم ولی هیچی واسه دانلود نبود!ولی بازم خوبه
اپيزود سوم
راز كثير الاضلاع / El Enigma Poligonal
داستان اين قسمت در آينده اي دور ميگذره ، زمين با رئيس جمهوري كه به شكل يك كثيرالاضلاع هست ، ابركامپيوتري كه تحت فرمان رئيس جمهور همه امور رو در كنترل داره و فرمانده جك كه فرماندهي ارتش X رو بر عهده داره . طبق محاسبات ابركامپيوتر ستاره دنباله دار هالي به سمت زمين در حركته و تا 25 دقيقه ديگه به زمين برخورد ميكنه !
در همين حين كوتلاس كه تازه از ماجراجويي فضايي به زمين برگشته به خاطر فرار از واكسيناسيون تحت تعقيب ماموران X قرار ميگيره ولي بعد از اعلام تلويزيوني توسط مابل لو ميره !
پروفسور M هم سلولي كوتلاس براش توضيح ميده كه او با الهام از معماري سلولهاي عصبي حلزون ميكروچيپي براي بازدهي بيشتر وسايل الكتريكي توليد كرده كه با سوءاستفاده ي رئيس جمهور براي كنترل ساكنين زمين استفاده ميشه ، در حقيقت با ميكرو جراحي هاي فوري كه كوتلاس ازش فرار كرد . بايد مابل رو نجات داد .
كوتلاس و M با تغيير قيافه فرار ميكنن و متوجه فعاليت انسانها در معادن اورانيوم و ذخيره سازيشون در ساختمان كثيرالاضلاع ميشند . در تعيقب و گريز ها M كشته ميشه و در حالي كه چيزي تا لحظه برخورد باقي نمونده كوتلاس به اتاق فرماندهي كثيرالاضلاع ميره ولي به خاطر مابل تسليم ميشه . كوتلاس و مابل به همراه ابركامپيوتر روي زمين رها ميشوند و ساختمان كثيرالاضلاع با همه ساكنين تحت فرمان زمين مثل يك ناو فضاپيما و با انرژي اورانيوم زمين رو ترك ميكنه ... صحبت هاي مابل در اوج نااميدي كوتلاس واقعا زيباست : « اون بالا رو نگاه كن كوتلاس ... ستاره ها رو نگاه كن ، فقط يه انعكاس از عظمت پروردگاره ، در اعماق اين كهكشان چيزايي هست كه هنوز به دست بشر كشف نشده و همونطور باقي مي مونه تا وقتي كه كره زمين تبديل به يه داستان بشه و خيلي زود ما هم بخشي از اون نورها خواهيم شد » .
اما در نهايت ستاره از كنار زمين ميگذره و به ناو كثيرالاضلاع برخورد ميكنه ! در واقع ابركامپيوتر با برنامه قبلي اين كار رو كرد تا زمين رو عاري از وجود بشر در كنترل خودش دربياره اما كوتلاس با خاموش كردن ابركامپيوتر مانع اون ميشه تا به همراه مابل دوباره تمدن رو بسازن يه تمدن عاري از جنگ و خشونت ...
مشخصات كوتلاس از كامپيوتر اينطور اعلام ميشه : شغل ماجراجويي فضايي با 70 كيلو وزن و 180 سانتيمتر قد .
جايي كه جك به رئيس جمهور در مورد هوش ابر كامپيوتر هشدار ميده و صحبت از بيرون انداختنش بعد از پرواز ميشه ، ابركامپيوتر صحبت هاشون رو شنود ميكنه . در واقع ارجاعي است به فيلم 2001: يك اوديسه ي فضايي ، حس عدم اعتماد بين بشر و هوش مصنوعي مخلوق خودش !
آره منم نفهمیدم با چیش مشکل دارن! یه انیماتیون دیگه ای هم بود به اسم کاپیتان استار( همون که یه سفینه داشت به اسم استار جت و اسم همسرشم استارلت بود یه مامور سوخت موشک هم بود به اسم سرهنگ 9 سر که من همزاد پندازی شدیدی باهاش داشتم) که به صورت هفتگی پخش می شد اونم از همین پیاما داشت! بعد چند قسمت هر چی یه شنبه ها نشستم پای کانال یک ندیدم نشون بده!
من خیلی این کارتونو دوست داشتم یادش بخیر
اپیزود هفتم
اكسير جواني / El elixir de la eterna juventud
" اکسير جواني ... خيليا به اين روايت اعتقاد دارن "
کوتلاس باستان شناسي هست که ترجمه لاتين کتاب تاريخچه ي مارچوپيچو رو پيدا ميکنه ، او در اولين نگاه يادآور ايندينيا جونز هست . خيلي ها دنبال اين کتاب هستند که جک رودريگرز مهمترينشون هست . جيم در اين بين دوست صميمي کوتلاس هست و حالا ديگه رفاقتشون با هم نسبت به قسمت هاي اوليه صميمي تره .
کوتلاس و جيم در حين پرواز با هواپيما توسط جک به بيرون پرت ميشوند ، او مابل رو گروگان ميگيره ولي متوجه ميشه کتاب همراه کوتلاس بوده . کوتلاس داخل يه جنگل سقوط ميکنه و توسط آدمخوارها اسير ميشه تا اينکه توسط جيم نجات داده ميشه . قبيله اي که جيم رو در حال سقوط از آسمان ديده بودن اونو نجات و لقب فرزند باد بهش دادن . او حالا با رسوم بومي ها همراه شده ، با بادها در ارتباطه و بعد از به زبان آوردن کلمه « اسکالوپک » کوتلاس رو به ياد فصلي از کتاب مارچويچو ميندازه که در مورد پادشاهي به نام اسکالوپک هست که سالها پيش بعد از پيدا کردن چشمه آب اکسير جواني جلوي اونو مي بنده و تنها يک ظرف براي حفظ شکوه سلطنت خودش نگه ميداره ولي توسط همسرش کشته ميشه و به همراه اکسير در آرامگاهي که در کتاب نشان داده شده قرار گرفته ...
بن که در تعقيب کوتلاس بوده اين موضوع رو به جک اطلاع ميده ، اما بعد از رسيدن کوتلاس به آرامگاه اسکالوپک توسط يه گياه گوشتخوار بلعيده ميشه ! کوتلاس بعد از گذر از موانعي که در آرامگاه هست اکسير رو پيدا ميکنه اما جک که مابل رو گروگان گرفته در خروجي آرامگاه اکسير رو از کوتلاس ميگيره و فرار ميکنه . آرامگاه در آستانه نابودي قرار ميگيره و کوتلاس هم بايد مابل رو از دست تمساح جک نجات بده . جيم جلوي جک رو ميگيره اما نهايتا جک که تشنه ي جاودانگي است اکسير رو تا ته ميخوره ولي خب به يه نوزاد تبديل ميشه ... جيم در بين بومي ها ميمونه چون باد در گوشش زمزمه هايي براي گفتن داره و کوتلاس هم با مابل ميره تا زندگي آرامي رو شروع کنند .
در واقع بهترین تعبیر برای این ماجرا همون عکسی است که در زیر عنوان قرار دادم ؛ شاید چیز باارزشی رو بدست بیاری ولی در نهایت چیز باارزش تری رو از دست میدی ، زندگی رو ...
یادش بخیر این اکیسر جوانی رو خیلی خوب یادمه ....
اپيزود دوازدهم
وقتي که خورشيد بميرد / Cuando llegue el ocaso
« رهبران قدرت هاي بزرگ ديوانه شده بودند و بي اعتمادي و جنون در همه جا اشاعه پيدا كرده بود ... »
کوتلاس که جنگ عظيم بشر ديوانه ي قدرت رو در پناهگاه زيرزميني خودش به نظاره نشسته ، حالا از آخرين بازماندگان زمين نفرين شده است . در اولين مواجهه با بشر باقيمانده اين بن هست كه قصد کشتن موجودي عجيب و سه پا رو داره که کوتلاس با او درگير ميشه ولي خودش گرفتار ميشه . جک ، بن و دارودسته شون تصميم ميگيرند براي تفريح کوتلاس رو جلوي هيولايي عجيب الخلقه بندازن ، کوتلاس هيولا رو ميکشه و جک تصميم ميگيره اونو به دسته خودش اضافه کنه . اما کوتلاس که قصد فرار داره توسط جک به ماشين بسته ميشه تا در حمله عليه گروه ديگري از انسانها به نام تلاشگر ها سپرشون باشه . صحنه هاي درگيري پر از كشت و كشتار و خونريزي است كه زير ظاهر ساده انيميشن به تعادل بصري رسيده !
كوتلاس بعد از نجات به تلاشگرها ملحق ميشه كه مابل هم جزو اونهاست . استاد نابيناي تلاشگرها نمادي از نگرش پاك انساني است . او در صحنه اي كوتلاس رو به ديدن تصويري مي بره كه سلسله مراتب مكرر جنگ و نزاع انسانها رو نشان ميده و همين رو دليل بازگشت تلاشگرها به تمدن اوليه ميدونه . « اين تصاوير به ما يادآوري ميكنه كه هيچ وقت مرتكب اشتباهات گذشته نشيم ، تفكر مهاجمين باقيمانده تفكر اشتباهات گذشته است . ما نمي تونيم از روشهاي اونا استفاده كنيم چراكه به آينده تعلق داريم » .
در حمله نهايي جك بعد از كشتن استاد نابينا به شهر فرار ميكنه اما كوتلاس به كمك موجودات سه پا از شرش خلاص ميشه و آخرين نسل انسانها به كوتلاس ، مابل و يك اميدواري هميشگي محدود ميشه .
« درسته که اون موقع خورشيد زمين غروب کرده بود ولي تمام شب ها حتي تاريک ترينشون هميشه با خودشون طلوع اميد رو به ارمغان ميارن و در شروع يک روز جديد اينبار ديگه اشباهات گذشته رو مرتکب نخواهيم شد » .
من دوبله دی.وی.دیشو خریدم
خیلی بد کیفیته
انداختمش دور
اپيزود سيزدهم (اپيزود آخر)
كاليبر بزرگ / Gran Calibre
خب اگر شما به جاي كالپورنيو بوديد در آخرين قسمت كوتلاس رو درگير چه ماجرايي مي كرديد ؟ كالپورنيو فضاي رئال تري رو انتخاب كرده ؛ يك جامعه امروزي .
كوتلاس يك افسر وظيفه شناس نيروي پليس هست . در سكانس ابتدايي مرد مسلحي روي پشت بام يك ساختمان در محاصره پليس هست ، در حالي كه كوتلاس سعي در آرام كردن اون داره استفان بن دستور شليك ميده ؛ مشت كوتلاس توي صورت بن !
سرگرد جيم همكار جديد كوتلاس در گشت هاست ، خيلي زود رفاقت صميمي بين اين دو شكل ميگيره ، در درگيري اين دو با سارقين فروشگاه كوتلاس تير ميخوره ولي جليقه ضد گلوله جونش رو نجات ميده هرچند رب گوجه فرنگي جيم رو به اشتباه ميندازه !
باند فروش و قاچاق اسلحه امنيت جامعه رو بر هم زده . جك ويلسون كانديداي استانداري هست ، او مدام در تلويزيون نشان داده ميشه درحاليكه در امور خيريه و بازديدهاي مختلف حضور داره ، وعده هاي زيادي ميده و دوره ي چهار ساله استاندار قبلي رو زير سوال ميبره !! در سكانسي جك از محافظش ميخواد كه زودتر به اون راي بده ؛ احتمالا قدرت دست بردن در نتايج رو نداشته ! هرچند درنهايت جك برنده انتخابات ميشه .
در اين بين كوتلاس با پسري به نام بيلي آشنا ميشه ، بيلي برادر كوچك مابل هست . مابل از اتاق برادرش اسلحه اي پيدا ميكنه با نشان J.W ، بيلي اون رو از انباري قديمي پيدا كرده . كوتلاس بعد از رفتن به انبار قديمي متوجه ميشه كه جك با استفاده از كانالهاي ارتباطي در ارتش با همدستي بن به خريد و فروش اسلحه مي پرداخته ؛ شعار اصلي جك براي پيروزي در انتخابات مبارزه با قاچاق اسلحه بود !
جك به خاطر افزايش روند انتقادي به استانداري تصميم به توقف اين كار ميگيره و بعد از گرفتن كوتلاس ، بن رو با اسلحه او ميكشه تا كوتلاس متهم به قتل و مضنون به قاچاق بشه . اسلحه اي كه بيلي دزديده بود باعث ميشه تا جك ، مابل رو دستگير كنه . كوتلاس به كمك جيم براي نجات مابل به راه ميوفته در حالي كه بيلي اسلحه ي جك ويلسون رو به عنوان مدرك به پليس داده . در نهايت كوتلاس مابل رو نجات ميده ولي جيم بدست جك كشته ميشه تا جمله پاياني بين اين دو رفيق بار عاطفي پيدا كنه : " ايندفعه ديگه جليقه ضدگلوله و رب گوجه فرنگي در كار نيست ... "
كوتلاس در يكي از گشت ها به جيم ميگه : " كمتر خلافكاري پيدا ميشه كه اسلحه اش قوي تر از اسلحه ما باشه " ، اما در ادامه ديديم كه خلافكاري پيدا شد كه اسلحه اش همجنس اونا بود .
اين آخرين اپيزود از سريال سيزده قسمتي كوتلاس بود و البته جزو شش قسمتي كه تلويزيون ايران هم پخش كرده بود . كالپورنيو در اين دو قسمت آخر خيلي مختصات رو در ماكزيمم قرار داده بود كه البته بهمراه بعد ميني ماليستي اثر ، تركيب متعادلي بسيار نزديك به روايتي رئال پيدا كرده بود .
!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i !i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i !i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i!i
اتفاقا مرجع من براي ديالوگها و داستان و اغلب تصاوير همين نسخه كپچر شده بود
كيفيتش هم متوسط بود اينقدر ديگه بد نيست كه گفتي !
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)
قوانين ايجاد تاپيک در انجمن
جواب بصورت نقل قول
نوشته شده توسط omid.k
