تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 12 از 21 اولاول ... 28910111213141516 ... آخرآخر
نمايش نتايج 111 به 120 از 207

نام تاپيک: مهندسی و علم مواد( Material Science & Engineering)

  1. #111
    پروفشنال boomba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    782

    پيش فرض

    نگاهی دیگر به چدن ها


    چدن‌ها

    چدن (cast iron) ، آلیاژی از آهن- کربن و سیلیسیم است که همواره محتوی عناصری در حد جزئی (کمتر از 0.1 درصد) و غالبا عناصر آلیاژی (بیشتر از 0.1 درصد) بوده و به حالت ریختگی یا پس از عملیات حرارتی به کار برده می‌شود. عناصر آلیاژی برای بهبود کیفیت چدن برای مصارف ویژه به آن افزوده می‌شود. آلیاژهای چدن در کارهای مهندسی که در آنها چدن معمولی ناپایدار است به کار می‌روند. اساسا خواص مکانیکی چدن به زمینه ساختاری آن بستگی دارد و مهمترین زمینه ساختار چدن‌ها عبارتند از: فریتی ، پرلیتی ، بینیتی و آستینتی. انتخاب نوع چدن و ترکیب آن براساس خواص و کاربردهای ویژه مربوطه تعیین می‌شود.

    چدن ها به دو گروه اصلی طبقه‌بندی می‌شوند، آلیاژهایی برای مقاصد عمومی که موارد استعمال آنها در کاربردهای عمده مهندسی است و آلیاژهای با منظور و مقاصد ویژه از جمله چدنهای سفید و آلیاژی که برای مقاومت در برابر سایش ، خوردگی و مقاوم در برابر حرارت بالا مورد استفاده قرار می‌گیرند.

    چدن های معمولی
    این چدن ها چزو بزرگترین گروه آلیاژهای ریختگی بوده و براساس شکل گرافیت به انواع زیر تقسیم می‌شوند:

    چدن های خاکستری ورقه ای یا لایه ای

    چدن های خاکستری جزو مهمترین چدن های مهندسی هستند که کاربردی زیاد دارند نام این چدن ها از خصوصیات رنگ خاکستری سطح مقطع شکست آن و شکل گرافیت مشتق می‌شود.خواص چدن های خاکستری به اندازه ، مقدار و نحوه توزیع گرافیت‌ها و ساختار زمینه بستگی دارد. خود این‌ها نیز به کربن و سیلیسیم (C.E.V=%C+%⅓Si+%⅓P) و همچنین روی مقادیر جزئی عناصر ، افزودنی‌های آلیاژی ، متغیرهای فرایندی مانند، روش ذوب ، عمل جوانه زنی و سرعت خنک شدن بستگی پیدا می‌کنند. اما به طور کلی این چدن ها ضریب هدایت گرمایی بالایی داشته، مدول الاستیستیه و قابلیت تحمل شوکهای حرارتی کمی دارند و قطعات تولیدی از این چدن ها به سهولت ماشینکاری و سطح تمام شده ماشینکاری آنها نیز مقاوم در برابر سایش از نوع لغزشی است. این خواص آنها را برای ریختگی هایی که در معرض تنش‌های حرارتی محلی با تکرار تنشها هستند، مناسب می‌سازد. افزایش میزان فریت در ساختار باعث استحکام مکانیکی خواهد شد. این نوع حساس بودن به مقاطع نازک و کلفت در قطعات چدنی بدنه موتورها مشاهده می شود دیواره نازک و لاغر سیلندر دارای زمینه‌ای فریتی و قسمت ضخیم نشیمنگاه یا تاقان‌ها زمینه‌ای با پرلیت زیاد را پیدا می‌کند. همچنین در ساخت ماشین آلات عمومی ، کمپرسورهای سبک و سنگین ، قالب‌ها ، میل لنگ‌ها ، شیر فلکه‌هاو اتصالات لوله‌ها و غیره از چدنهای خاکستری استفاده می‌شود.

    چدن های مالیبل یا چکش خوار

    چدن های چکش خوار با دیگر چدن ها به واسطه ریخته گری آنها نخست به صورت چدن سفید فرق می‌کنند. ساختار آنها مرکب از کاربیدهای شبه پایدار در یک زمینه‌ای پرلیتی است بازپخت در دمای بالا که توسط عملیات حرارتی مناسب دنبال می‌شود باعث تولید ساختاری نهایی از توده متراکم خوشه‌های گرافیت در زمینه فریتی یا پرلیتی بسته به ترکیب شیمیایی و عملیات حرارتی می‌شود. ترکیب به کار برده شده براساس نیازهای اقتصادی ، نحوه باز پخت خوب و امکان جذب و امکان تولید ریخته‌گری انتخاب می‌شود. مثلا بالا رفتن Si بازپخت را جلو انداخته و موجب عملیات حرارتی خوب و سریعی با سیلکی کوتاه می‌شود و در ضمن مقاومت مکانیکی را نیز اصلاح می‌نماید. تاثیر عناصر به مقدار بسیار کم در این چدن ها دست آورد دیگری در این زمینه هستند. Te و Bi تشکیل چدن سفید در حالت انجماد را ترقی داده، B و Al موجب اصلاح قابلیت بازپخت و توام با افزایش تعداد خوشه‌های گرافیت می‌شود میزان Mn موجود و نسبت Mn/S برای آسان کردن عمل بازپخت می‌بایستی کنترل گردد. عناصری از جمله Cu و Ni و Mo را ممکن است برای بدست آوردن مقاومت بالاتر یا افزایش مقاومت به سایش و خوردگی به چدن افزود. دلیل اساسی برای انتخاب چدن های چکش خوار قیمت تمام شده پایین و ماشینکاری راحت و ساده آنهاست. کاربردهای آنها در قطعات اتومبیل قطعات کشاورزی ، اتصالات لوله ها ، اتصالات الکتریکی و قطعات مورد استفاده در صنایع معدنی است.

    چدن های گرافیت کروی یا نشکن

    این چدن در سال 1948 در فیلادلفیای آمریکا در کنگره جامعه ریخته گران معرفی شد. توسعه سریع آن در طی دهه 1950 آغاز و مصرف آن در طی سال های 1960 روبه افزایش نهاده و تولید آن با وجود افت در تولید چدن ها پایین نیامده است. شاخصی از ترکیب شیمیایی این چدن به صورت کربن 3.7% ، سیلیسیم 2.5% ، منگنز0.3% ، گوگرد 0.01% ، فسفر 0.01% و منیزیم 0.04% است. وجود منیزیم این چدن را از چدن خاکستری متمایز می‌سازد. برای تولید چدن گرافیت کروی از منیزیم و سریم استفاده می‌شود که از نظر اقتصادی منیزیم مناسب و قابل قبول است. جهت اصلاح و بازیابی بهتر منیزیم برخی از اضافه شونده‌هایی از عناصر دیگر با آن آلیاژ می‌شوند و این باعث کاهش مصرف منیزیم و تعدیل کننده آن است. منیزیم ، اکسیژن و گوگرد زدا است. نتیجتا منیزیم وقتی خواهد توانست شکل گرافیتها را به سمت کروی شدن هدایت کند که میزان اکسیژن و گوگرد کم باشند. اکسیژن‌زداهایی مثل کربن و سیلیسیم موجود در چدن مایع این اطمینان را می‌دهند که باعث کاهش اکسیژن شوند ولی فرآیند گوگردزدایی اغلب برای پایین آوردن مقدار گوگرد لازم است. از کاربردهای این چدن ها در خودروسازی و صنایع وابسته به آن مثلا در تولید مفصل‌های فرمان و دیسک ترمزها ، در قطعات تحت فشار در درجه حرارت های بالا مثل شیر فلکه‌ها و اتصالات برای طرحهای بخار و شیمیایی غلتکهای خشک‌کن نورد کاغذ ، در تجهیزات الکتریکی کشتی‌ها ، بدنه موتور ، پمپ‌ها و غیره است.

    چدن های گرافیت فشرده یا کرمی شکل

    این چدن شبیه خاکستری است با این تفاوت که شکل گرافیت‌ها به صورت کروی کاذب ، گرافیت تکه‌ای با درجه بالا و از نظر جنس در ردیف نیمه نشکن قرار دارد. می‌توان گفت یک نوع چدنی با گرافیت کروی است که کره‌های گرافیت کامل نشده‌اند یا یک نوع چدن گرافیت لایه‌ای است که نوک گرافیت گرد شده و به صورت کرمی شکل درآمده‌اند. ایت چدن ها اخیرا از نظر تجارتی جای خود را در محدوده خواص مکانیکی بین چدن های نشکن و خاکستری باز کرده است. ترکیب آلیاژ موجود تجارتی که برای تولید چدن گرافیت فشرده استفاده می‌شود عبارت است از: Mg%4-5 ،Ti%8.5-10.5 ، Ca% 4-5.5 ، Al%1-1.5 ، Ce %0.2-0.5 ،Si%48-52 و بقیه Fe. چدن گرافیت فشرده در مقایسه با چدن خاکستری از مقاومت به کشش ، صلبیت و انعطاف‌پذیری ، عمر خستگی ، مقاومت به ضربه و خواص مقاومت در دمای بالا و برتری بازمینه‌ای یکسان برخوردار است و از نظر قابلیت ماشینکاری ، هدایت حرارتی نسبت به چدن های کروی بهتر هستند. از نظر مقاومت به شکاف و ترک خوردگی برتر از سایر چدن ها است. در هر حال ترکیبی از خواص مکانیکی و فیزیکی مناسب ، این چدن ها را به عنوان انتخاب ایده آلی جهت موارد استعمال گوناگون مطرح می‌سازد. مقاومت بالا در مقابل ترک‌خوردگی آنها را برای قالبهای شمش‌ریزی مناسب می‌سازد. نشان دادن خصوصیاتی مطلوب در دماهای بالا در این چدن ها باعث کاربرد آنها برای قطعاتی از جمله سر سیلندرها ، منیفلدهای دود ، دیسکهای ترمز ، دیسکها و رینگهای پیستون شده است.

    چدن نسوز
    اين نوع از چدن ها به گروهي از آلياژهي آهني گفته ميشود كه شرايط كاري آنها در محيط گرم ودر درجات حرارتي تا حدود 1100 درجه سانتي گراد مي باشد در چنين درجات حرارتي چدن ها نبايستي اكسيده شده وتحمل نيرو هاي مكانيكي را نيز دارا باشند. در هنگامي كه حد اكثر درجه حرارت 600 درجه سانتي گراد باشد اين نوع چدن ها حتي ميتوانند تحت شرايط ديناميكي( همان نيروهاي سيكلي يا متحرك بر قطعه ) به خوبي كار كنند نيكل كرم و موليبدن از مهمترين عناصري هستند كه دراين نوع چدن هاوجود دارد دارند . علاوه بر مسئله مقاوم بودن اين نوع چدن ها در مقابل اكسيداسيون بايستي در اثر حرارت ديدن باد نكرده وترك نخورند. ميزان باد كردگي و رشد چدن ها در درجه حرارتي بالاي400 درجه سانتي گراد زياد بوده مي تواند تا 10 درصد نيز برسد علت رشد وباد كردگي چدن ها به دليل تجزيه شدن سمنتيت به آهن وگرافيت در اثر حرارت است كه توام با رشد وباد كردگي قطعات خواهد بود لذا براي جلوگيري از اين مشكل از عناصري نظير موليبدن مس و كرم و فسفر استفاده مي گردد به طور كلي منظور از افزودن عناصر آلياژي حفظ استحكام چدن در درجه حرارت كار قطعه – اكسيده نشدن وعدم رشد و باد كردن چدن مي باشند مهمترين عنصر آلياژي و ارزانترين آن كرم مي باشد. چدن هايي كه داراي 20 درصد كرم هستند مي توانند تا درجات حدود 1000 درجه سانتي گراد كار نموده وچدن هايي كه داراي 35 درصد كرم هستند تا درجه حرارت 1150 درجه سانتي گراد اكسيده نمي شوند.

    تر كيبات مربوط به اين نوع چدن ها

    كربن 2تا6/2 – سيلسسيم حدود 1 – تا 5/1 در صد نيكل – كرم 18 تا 23 مس حدود5/1 – گوگرد كمتر از 06/0 – فسفر حدود1/0 درصد مقدار كرم در اين نوع چدن ها را مي توان تا 35 درصد نيز افزايش داد نمونه اي ديگر از تركيب اين نوع چدن ها : كربن 1تا 2 – سيليسيم 5/0 تا 2/2 – منگنز حد اكثر 25/0 گوگرد 05/0 – فسفر حد اكثر 1/0 وكرم 30 تا 34 درصد در توليد اين نوع چدن ها از فروتيتا نيم يا فروكرم به عنوان جوانه زا استفاده مي شود انواع ديگر چدن هابژي مقاوم در مقابل حرارت چدن هاي پر سيليسيم مي باشد اين نوع چدن ها در شرايطي مصرف مي گردند كه درجه حرارتي كار بالا تر از 900 درجه سانتي گراد نباشد .

    تركيبات نمونه اي از اين نو ع چدن ها : كربن 2/2 تا 3/2- سيليسيم 5/4 ت 5/5 – منگنز 1تا 5/1 نيكل 18 تا 22 كرم 8/1 تا 5/4

    چدن های سفید و آلیاژی مخصوص

    کربن چدن سفید به صورت بلور سمانتیت (کربید آهن ، Fe3C) می‌باشد که از سرد کردن سریع مذاب حاصل می‌شود و این چدن ها به آلیاژهای عاری از گرافیت و گرافیت‌دار تقسیم می‌شوند و به صورتهای مقاوم به خوردگی ، دمای بالا، سایش و فرسایش می‌باشند.

    چدن های بدون گرافیت

    شامل سه نوع زیر می باشد:

    چدن سفید پرلیتی

    ساختار این چدنها از کاربیدهای یکنواخت برجسته و توپر M3C در یک زمینه پرلیتی تشکیل شده است. این چدنها مقاوم در برابر سایش هستند و هنوز هم کاربرد داشته ولی بی‌نهایت شکننده هستند لذا توسط آلیاژهای پرطاقت دیگری از چدن های سفید آلیاژی جایگزین گشته‌اند.

    چدن سفید مارتنزیتی (نیکل- سخت)

    نخستین چدن های آلیاژی که توسعه یافتند آلیاژهای نیکل- سخت بودند. این آلیاژها به طور نسبی قیمت تمام شده کمتری داشته و ذوب آنها در کوره کوپل تهیه شده و چدن های سفید مارتنزیتی دارای نیکل هستند. Ni به عنوان افزایش قابلیت سختی پذیری برای اطمینان از استحاله آستنیتی به مارتنزیتی در طی مرحله عملیات حرارتی به آن افزوده می‌شود. این جدن ها حاوی Cr نیز به دلیل افزایش سختی کاربید یوتکتیک هستند. این چدنها دارای یک ساختار یوتکتیکی تقریبا نیمه منظمی با کاربیدهای یکنواخت برجسته و یکپاره M3C هستند که بیشترین فاز را در یوتکتیک دارند و این چدنها مقاوم در برابر سایش هستند.

    چدن سفید پرکرم

    چدن های سفید با Cr زیاد ترکیبی از خصوصیات مقاومت در برابر خوردگی ، حرارت و سایش را دارا هستند این چدنها مقاومت عالی به رشد و اکسیداسیون در دمای بالا داشته و از نظر قیمت نیز از فولادهای ضد زنگ ارزان تر بوده و درجاهایی که در معرض ضربه و یا بازهای اعمالی زیادی نیستند به کار برده می‌شوند این چدنها در سه طبقه زیر قرار می‌گیرند:

    چدنهای مارتنزیتی با Cr %12-28

    چدنهای فریتی با 34-30% Cr

    چدنهای آستنیتی با 30-15%Cr و 15-10% Niبرای پایداری زمینه آستنیتی در دمای پایین. طبقه بندی این چدنها براساس دمای کار ، عمر کارکرد در تنش های اعمالی و عوامل اقتصادی است. کاربرد این چدنها در لوله‌های رکوپراتو ، میله ، سینی ، جعبه در کوره‌های زینتر و قطعات مختلف کوره‌ها، قالب‌های ساخت بطری شیشه و کاسه نمدهای فلکه‌ها است.

    چدن های گرافیت دار

    چدن های آستنیتی

    شامل دو نوع (نیکل- مقاوم) و نیکروسیلال Ni-Si ، که هر دو نوع ترکیبی از خصوصیات مقاومت در برابر حرارت و خوردگی را دارا هستند. اگرچه چدن های غیر آلیاژی به طور کلی مقاوم به خوردگی بویژه در محیط های قلیایی هستند، این چدنها به صورت برجسته‌ای مقاوم به خوردگی در محیط هایی مناسب و مختص خودشان هستند. چدن های نیکل مقاوم آستنیتی با گرافیت لایه‌ای که اخیرا عرضه شده‌اند از خواص مکانیکی برتری برخوردار بوده ولی خیلی گران هستند. غلظت نیکل و کرم در آنها بسته به طبیعت محیط خورنده شان تغییر می‌کند. مهمترین کاربردها شامل پمپهای دنده‌ای حمل اسید سولفوریک، پمپ خلا و شیرهایی که در آب دریا مصرف می‌شوند، قطعات مورد استفاده در سیستم‌های بخار و جابه‌جایی محلول‌های آمونیاکی، سود و نیز برای پمپاژ و جابجایی نفت خام اسیدی در صنایع نفت هستند.

    چدن های فریتی


    شامل دو نوع زیر می‌باشد: چدن سفید 5% سیلیسیم در سیلال که مقاوم در برابر حرارت می‌باشد و نوع دیگر چدن پرسیلیسیم (15%) که از مقاومتی عالی به خوردگی در محیطهای اسیدی مثل اسید نیتریک و سولفوریک در تمام دماها و همه غلظتها برخوردارند. اما برخلاف چدن های نیکل- مقاوم ، عیب آن ، ترد بودن است که تنها با سنگ‌زنی می‌توان ماشینکاری نمود. مقاومت به خوردگی آنها در برابر اسیدهای هیدروکلریک و هیدروفلوریک ضعیف است. جهت مقاوم سازی به خوردگی در اسید هیدروکلریک می‌توان با افزودن Si تا 18-16% ، افزودن Cr%5-3 یا Mo %4-3 به آلیاژ پایه ، اقدام نمود.

    چدن های سوزنی

    در این چدنها Al به طور متناسبی جانشین Si در غلظت های کم می‌گردد. چدن های آلیاژهای Alدار تجارتی در دو طبقه بندی یکی آلیاژهای تا Al %6 و دیگری Al%18-25 قرار می‌گیرند. Al پتانسیل گرافیته‌شدگی را در هر دوی محدوده‌های ترکیبی ذکر شده حفظ کرده و لذا پس از انجماد چدن خاکستری بدست می‌آید. این آلیاژ به صورت چدنهای گرافیت لایه‌ای ، فشرده و کروی تولید می‌شوند. مزایای ملاحظه شده شامل استحکام به کشش بالا ، شوک حرارتی و تمایل به گرافیته شدن و سفیدی کم می‌باشند که قادر می‌سازند قطعات ریختگی با مقاطع نازک‌تر را تولید کرد. چدن های با Al کم مقاومت خوبی به پوسته پوسته شدن نشان داده و قابلیت ماشینکاری مناسبی را نیز دارا هستند. محل های پیشنهادی جهت کاربرد آنها منیفلدهای دود ، بدنه توربوشارژرها ، روتورهای دیسک ترمز، کاسه ترمزها ، برش سیلندرها، میل بادامکها و رینگهای پیستون هستند. وجود Al در کنار Si در این نوع چدنها باعث ارائه خواص مکانیکی خوب توام با مقاومت به پوسته‌شدگی در دماهای بالا می‌شود. این آلیاژها مستعد به تخلخل‌های گازی هستند. آلومینیوم حل شده در مذاب می توان با رطوبت یا هیدروکربنهای موجود در قالب ترکیب شده و هیدروژن آزاد تولید کند. این هیدروژن آزاد قابل حل در فلز مذاب بوده و باعث به وجود آوردن مک‌های سوزنی شکل در انجماد می‌شود.

  2. #112
    پروفشنال boomba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    782

    پيش فرض

    روی


    روي يكي از فلزات درشت گونه است كه خواص مكانيكي ضعيفي دارد داراي شبكه كريستالي H.C.C بوده و درجه حرارت ذوب آن 419.5 درجه سانتي گراد بوده و داراي دانسيته 7.13 را در درجه حرارت محيط دار و نقطه تبخيري آن 1060 مي باشد داراي فشار بخار زيادي مي باشد اكسيد روي تا 200 درجه مي تواند به عنوان لايه پوششي محافظ عمل كند كه اين دليل به جهت غير متخلخل بودن اين اكسيد تا درجه حرارت 200 مي باشد و در برابر اكسيژن و خوردگي در درجه حرارت محيط مقاومت بالايي را نشان مي دهد اما با افزايش درجه حرارت اين اكسيد متخلخل شده و ناپايدار شده و اكسيداسيون و خوردگي به شدت افزايش پيدا مي كند مهمترين عناصري كه با روي تشكيل آلياژ مي دهند شامل Al-Cu-Mn-Fe- سرب قلع و نيكل و منگنز مي باشد معروف ترين آلياژ روي –آلياژ روي مس آلومينيم مي باشد كه به زاماك موسوم مي باشد .زاماك داراي خواص مكانيكي بالا نسبت به ساير آلياژ هاي روي مي باشد نقطه ذوب پايين و سياليت زيادي دارد اين آلياژ عموما داراي 7%آلومينيم و 3و9% مس و مابقي روي مي باشد و روي داراي دو پارامتر شبكه H=2.6 و C=4.9 آنگستروم مي باشد .

    عناصر آلياژي در آلياژ هاي روي

    آلومينيم


    مقدار آن در آلياژ هاي روي 3.5 تا 4.3 مي باشد كه مقدار بيش از 4.3 باعث كاهش مقاومت آلياژ و افزايش شكنندگي آلياژ مي شود آلياژ داراي سياليت نسبتا بالايي است . اگر مقدار آلومينيم كمتر از 3.5 درصد شود به دليل كاهش درصد تركيب يوتكتيكي سياليت مذاب و قابليت ريخته گري كاهش پيدا خواهد كرد .

    مس

    مقدار مس مصرفي در آلياژ هاي روي عموما 1.25درصد مي باشد كه تا اين مقدار باعث افزايش خواص مكانيكي و استحكام آلياژ مي شود و افزايش درصد مس بيش ازاين مقدار خواص مكانيكي را تضعيف مي كند و آلياژ را نيز ترد و شكننده مي كند .

    منيزيم

    معمولا به عنوان اكسيژن زدا در ريخته گري روي استفاده مي شود تا حدود 0.03 % در مذاب وجود دارد بيشتر از اين موجب كاهش خواص مكانيكي و باعث افزايش مقاومت به خوردگي آلياژ مي شود .

    آهن

    اين عنصر تا حدود 0.02% باعث افزايش خواص مكانيكي مي شود كه اگر بيشتر از اين باشد با آلومينيم موجود در مذاب تشكيل فازFeAl3¬ را مي دهد مقاديري از اين فاز وارد سرباره مي شود و مقاديري نيز به صورت ذرات ريز در ضمينه اتمي مي ماند و باعث كاهش خواص مكانيكي مي شود عنوان ريز كننده هم مي تواندمحلي براي جوانه زني غير يكنواخت باشد را ما خواص آن كمتر از محدوديت هاي آن است .

    قلع-سرب

    اين دو عنصر باعث تشديد خورندگي آلياژ مي شود سياليت ونقطه ذوب آلياژ را كاهش مي دهد .

    نيكل - منگنز - سيليسيم - كرم

    به مقدار جزئي باعث افزايش خواص مكانيكي شده اما بيش از حد حلاليت باعث افزايش تلفات مذاب و كاهش قابليت ماشينكاري مي شود كه دليل اين امر ايجاد فاز هاي غير فلزي سخت در آلياژ مي باشد ميزان مصرف آن Maتا حدود 5% Si3% كرم و 2% نيكل مي شود .

    ذوب و ريخته گري آلياژ هاي روي

    ريخته گري آلياژ هاي روي در كوره هاي روربر كوره هاي زيمنس و كوره هاي الكتريكي انجام مي شود و بوته ي مورد استفاده عموما بوته چدني وفولادي مي باشد فلز روي مذاب در در درجه حرارت ذوب به سرعت اكسيد مي شود و باعث افزايش تلفات روي درسرباره مي شود با توجه به سياليت بالا و نقطه ذوب پايين عموما ريخته گري اين فلز نسبت به ساير آلياژ ها آسان تر مي باشد عموما از منيزيم و ليتيم جهت اكسيژن زدايي مذاب روي استفاده مي شود وجود آلومينيم در مذاب روي باعث تشكيل Al2O3 اكسيد آلومينيم مي شود كه اين اكسيد غير متخلخل بوده وبه علت سبك بودن در سطح مذاب قرار گرفته و به عنوان مايه ي پوششي مانع از اكسيداسيون روي مي شود . عمل ذوب معمولا تحت فلاكس هاي پوششي انجام مي شود و پس از تهيه مذاب عناصر آلياژي به صورت خالص يا آميژن به مذاب اضافه مي شوند عموما عمليات گاز زدايي و اكسيژن زدايي در روي از اهميت كمتري برخرودار است كه به علت وجود آلومينم و منيزيم به عنوان عناصر آلياژي مي باشد عموما براي كاهش تلفات روي ابتدا بوته را تا حدود 500 درجه پيش گرم كرده سپس عنصر روي را اضافه مي كنند تا سرعت ذوب را بيشتر و تلفات را كمتر كنند .

    روش تهيه آلياژ ZnAl

    جهت تهيه آلياژ ZnAl ابتدا 30 درصد روي را ذوب كرده سپس درجه حرارت را تا 500 درجه افزايش داده و تكه هاي كوچك Al را به مرور به مذاب اضافه مي كنند پس از شارژ كامل Al مابقي روي به مذاب اضافه مي شود پس از تهيه مذاب اكسيژن زدايي توسط منيزيم انجام شده و سرباره گيري اعمال مي شود و عمل تزريق كه عموما توسط ماشين ها محفظه گرم انجام مي شود صورت مي گيرد .جهت تهيه آلياژ زاماك ( روي Cu-Al ) نيز نصف روي مورد نياز را ذوب كرده سپس از آميژن 19.2 مس 80 آلومينيم 1 منيزيم اين آميژن آلومينيم منيزيم روي را جهت اكسيژن زدايي را تامين مي كند سپس باقي مانده روي به مذاب اضافه مي شود و درجه حرارت ريخته گري روي در قالب هاي ماسه اي 475 و در قالب هاي فلزي 420 مي باشد آلياژ هاي روي عموما به علت دانه درشت بودن در قالب هاي آب گرد چدني و فولادي ريخته مي شوند تا با افزايش سرعت سرعت كردن خواص مكانيكي تا جاي ممكن افزايش پيدا كند يكي از مهمترين آلياژ هاي روي آلياژ 85% روي و 5% مس و 5%آلومينيم مي باشد كه با نام آلياژ ياتاقان خوانده مي شود كه كاربرد صنعتي دارد .

    انواع قالب هاي ريخته گري آلياژ هاي روي

    در آلياژ هاي روي به علت دانه درشت بودن سعي مي شود كه در قالب هاي فلزي ريخته گري شوند قالب هاي چدني و فولادي كه با سيستم هاي آبگرد انجماد جهت دار ايجاد مي شوند تا مك و حفره به تغذيه هدايت شوند . در قالب هاي موقت هم امكان پذير است كه به دو روش پوسته اي و ماسه اي تر و خشك مي شود به علت داشتن دامنه ي انجماد كوتاه تمايل به انجماد پوسته اي داشتند لذا ايجادانجماد جهت دار در اين گونه آلياژ ها به سهولت امكان پذير است در صورت استفاده از قالب هاي چدني و فولادي قبل از استفاده بايستي 210-180 درجه پيش گرم شود تا عمر قابل افزايش يابد همچنين در صورت استفاده از مواد پوششي جهت افزايش عمر و تسهيل خروج قطعه از قالب مي شود . به علت داشتن سياليت بالا در آلياژ هاي روي مقاطع نازك تري نسبت به ساير آلياژ هاي غير آهني قابل ريخته گري مي باشد .

    روش هاي مورد استفاده براي خروج ناخالصي ها

    نگهداري مذاب در درجه حرارت بالا به صورت طولاني اين روش در صنعت به ندرت استفاده مي شود در اين روش ناخالصي ها فرصت رسيدن به سرباره را پيدا مي كنند كه اين روش باعث تشديد تلفات مذاب و اكسيداسيون مذاب مي شود .

    تزريق گاز خنثي:

    با تزريق گاز خنثي فشار داخل مذاب افزايش پيدا كرده افزايش فشار باعث خروج گاز هاي بيش از حد انحلال و نيز ناخالصي هاي معلق در مذاب و انتقال آن ها به سرباره مي شود اين روش باعث هيدروژن زدايي نيز مي شود كه در صنعت اين روش متداول تر مي باشد .

    استفاده از فلاكس :

    فلاكس ها با تشكيل فيلم نازكي در حد فاصل مذاب و ناخالصي ها به وجود مي آورند مانع از چسبندگي ناخالصي ها به مذاب مي شود و باعث انتقال ناخالصي ها به سرباره مي شود فلاكسهاي مورد استفاده در اين روش شامل كريوليت پراكس تركيبات سيليس و تركيبات كربني مي باشد كه در ريخته گري سنتي معمولا از شيشه خورد شده استفاده مي شود.

    منابع

    جزوه ریخته گری آلیاژهای غیر آهنی دانشگاه شهید منتظری مشهد

    متالورژی فیزیکی اونر

    سایت فلزات .

  3. #113
    پروفشنال boomba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    782

    پيش فرض

    خواص مكانيكي كوتاه مدت

    مقدمه:

    كيفيت بتن توسط خواص مكانيكي و توانايي مقاومت آن در برابر خرابي هاي مختلف تعيين مي شود خواص مكانيكي بتن را مي توان به طور كلي به دو گروه خواص كوتاه مدت (بويژه فوري )و خواص بلند مدت تقسيم بندي نمود.خواص كوتاه مدت عبارتند از :مقاومت فشاري و كششي مدول الاستيسيته و چسبندگي خواص بلند مدت عبارتند از : خزش جمع شدگي عملكرد تحت اثر خستگي و خواص مرتبط با دوام از قبيل تخلخل نفوذ پذيري مقاومت در برابر يخ زدن و آب شدن و مقاومت در برابر سايش . يك گروه از بتن هاي توانمند بتن هاي زود سخت شونده مي باشد.خواص مكانيكي آنها توسط برنامه هاي تحقيقي بر روي بزرگراه هاي مهم در دانشگاه كارولينا مورد بررسي قرار گرفته است.از آنجا كه بتن هاي توانمند عموما" داراي نسبت آب به مصالح سيماني كمي هستندو ميزان خمير موجود در آنها زياد است در بسياري از حالات داراي خواص مشابه بتن هاي با مقاومت بالا مي باشد. يك اختلاف مهم بين بتن هاي زود سخت شونده و بتن هاي با مقاومت بالا در ارتباط بين مقاومت فشاري و خواص مكانيكي آنها است به عنوان مثال افزايش مقاومت در فشار عموما" بسيار سريعتر از افزايش مقاومت در ناحيه پيوستگي خمير و سنگدانه است اين موضوع باعث ايجاد اختلاف در مدول الاستيسيته و مقاومت كششي بتن هاي با مقاومت بالا و بتن هاي زود سخت شونده مي شود. اين خواص تابعي از مقاومت فشاري بتن است. در بتن هاي زود سخت شومده نمي توان الزاما" انتظار داشت كه روابط بين خواص مكانيكي و مقاومت فشاري28 روزه ساير بتن ها, در آنها صادق باشد.

    مقاومت:

    مقاومت بتن عموما" نشان دهنده كيفيت آن است.علت آن اين است كه ميزان مقاومت مستقيما" به كيفيت خمير سيمان سخت شده مربوط ميشود. اگر چه مقاومت مستقيما" نشان دهنده ميزان دوام بتن ويا ايستادگي آن در برابرتغيير شكل نيست,اما شديدا" به نسبت آب به سيمان بستگي دارد.نسبت آب به سيمان با كنترل ميزان تخلخل بتن , بر روي دوام, مقاوت در برابر تغيير شكل و.... تاثير گذار است. مقاوت فشاري به طور وسيعي در كنترل و تعيين كيفيت بتن مورد استفاده قرار مي گيرد. مقاوت بتن به عوامل متعددي بستگي دارد كه شامل: خواص مواد تشكيل دهنده, نسبت اختلاط, درجه هيدراتاسيون, نرخ بار گذاري و روش آزمايش بر روي مقاوت بتن خواص زير تاثير گذارند:

    كيفيت سنگدانه هاي درشت و ريز و خمير سيمان و چسبندگي سنگدانه ها به خمير. اين عوامل به ترتيب بستگي به چگونگي ريز ساختار و درشت ساختار بتن دارند كه شامل ميزان كل خلل و فرج , اندازه و شكل و نحوه پخش آنها , شكل محصولات هيداتاسيون و ميزان پيوستگي بين ذرات جامد مختلف ميباشد.



    سنگدانه هاي درشت

    مشخصه هاي سنگدانه هاي درشت عبارتند از: شكل, بافت , و حداكثر اندازه دانه ها.از آنجا كه سنگدانه ها عموما" قويتر از خمير مي باشد , مقاوت آنها عامل مهمي در تعيين مقاومت بتنهاي معمولي يا بتن زود سخت شونده نيست.اما در بتن با مقاوت بالا يا بتن ها با سنگدانه سبك , مقاومت سنگدانه ها اهميت پيدا مي كند. اثرات انواع سنگدانه هاي درشت بر روي مقاومت بتن در مقالات متعدد آمده است. در يكي از مقالات اخير تاثيرات چهار نوع مختلف از سنگدانه هاي درشت در يك بتن با مقاومت بسيار بالا (داراي نسبت آب به سيمان برابر0.27 ) گزارش شده است. نتايج مطالعات فوق نشان دادهاند كه مقاومت فشاري به ميزان قابل توجهي به خواص كاني هاي سنگدانه بستگي دارد.سنگدانه هاي شكسته از جنس آهك و ديابيس با دانه بندي خوب بهترين نتايج را از خود نشان دادند بتن ساخته شده از شن هاي رود خانه اي و از گرانيت شكسته اي كه مقداري كاني هاي ضعيف داشتند , مقاومت نسبتا" كمتري را دارا بودند. استفاده از سنگدا نه ها با حدا كثر اندازه بزرگتر به طرق مختلف مقاومت را تحت تاثير قرار مي دهند.از آنجا كه سنگدانه هاي بزر گتر مساحت پيراموني ويژه كمتري دارند, مقاومت چسبندگي بين سنگدانه ها و خمير كمتر مي شود و مقاومت فشاري كمتر مي شود.استفاده از سنگدانه ها ي بزرگتر باعث مي شود كه حجم خمير كاهش يابدودر نتيجه حجم آن كم مي شود.اين موضوع باعث افزايش تنش در خمير و ايجاد ترك هاي ريز قبل از بار گذاري گردد. اين مسئله در بتن با مقاومت بالا يك عامل بحراني است. تاثير سنگدانه هاي درشت در مقاوت بتن توسط يكي از محققين مورد بحث قرار گرفته است. سنگدانه هاي آهكي مورد بحث داراي دو اندازه 10 و25 ميليمتري مي باشند.در تمام مخلوط ها از يك نوع فوق روان كننده استفاده شده است.در حالت كلي و در يك نسبت آب به سيمان مشخص و ثابت , بتن هاي داراي ريز ترين شن بيشترين مقاومت را دارند.لازم به ذكر است با استفاده از سنگدانه ها با حداكثر اندازه 25 ميليمتر هم مي توان در صورت داشتن طرح اختلاط مناسب به مقاومت فشاري بيش از 70 مگا پاسگال رسيد. اگر چه مطالعات نتايج مفيدي را در بر داشته اند ولي تحقيقات بيشتري لازم است تا شكل سنگدانه ها , بر روي مقاومت و دوام بتن با مقاومت بالا انجام شود.اين موضوع توسط انجمن ACI363 , به عنوان يكي از موضوعاتي كه لازم است بر روي آن مطالعات بيشتري صورت گيرد , شناخته شده است.



    خصوصيات خمير

    مهمترين عاملي كه مقاومت بتن را تحت تاثير قرار مي دهد, نسبت آب به سيمان مي باشد. اگر چه مقاومت بتن به مقدار زيادي به خاصيت موئينگي خلل و فرج وابسته است, اما اين مئرد را نمي توان به راحتي اندازگيري يا پيش بيني نمود. خاصيت موئينگي خلل و فرج را در يك بتن با تراكم مناسب , مي توان توسط نسبت آب به سيمان يا درجه هيدراتاسيون تعيين نمود. مواد سيماني متمم از قبيل خاكستر بادي , روباره و ميكروسيليس مواد افزوني موثري در توليد بتن با مقاومت بالا مي باشند.اگر چه خاكستر بادي متداولترين ماده افزودني معدني است, اما با استفاده از ميكروسيليس و فوق روان كنندهها مي توان مقاومت قابل حصول را به ميزان قابل ملاحظه اي افزايش داد.
    ميزان تاثير ميكروسيليس در توليد بتن با مقاومت بالا به نسبت آب به مجموع ميزان سيمان و ميكروسيليس, مقدار ميكروسيليس , در نسبت هاي پايين آب به سيمان انجام گرفته است . نتايج تحقيقات حاكي از آن است كه مقدار تاثير فوق در تسبت آب به سيمان 0.28 به مراتب كمتر از حالتي است كه اين نسبت برابر 0.48 است.
    نحوه كار با افزودني هاي شيمييايي ,به نوع سيمان و مصالح سيماني ديگر موجود در مخلوط وابسته است. تركيباتي كه در موارد زيادي موثر واقع شدند ممكن است در تمام حالات موثر نباشند .


    افزايش مقاومت و دماي عمل آوري

    افزايش مقاومت بتن با گذشت زمان به مواد تشكيل دهنده و روش عمل آوري آن وابسته است.وجود رطوبت كافي براي اطمينان از ادامه هيدراتاسيون لازم است چرا كه با اين مقدار خلل و فرج موجود به مرور كاهش يافته و مقاومت افزايش مي يابد اگر چه هيدراتاسيون كامل خمير سيمان در عمل غير ممكن است با عمل آوري مي توان به مقدار هيدراتاسيون لازم رسيد.در خمير هاي با نسبت آب به سيمان كم خشك شدگي خودبخودي مي تواند به دليل واكنش هاي هيدراتاسيون و مصرف آب سيستم اتفاق بيفتد در اين حالت براي ادامه واكنش هاي فوق بايد به بتن آب اضافه نمود. تحقيقات نشان مي دهند كه در سنين اوليه بتن هاي با مقاومت بالا نرخ افزايش مقاومت بيشتري دارند در سنين بعدي ميزان اختلاف ناچيز است ازمایش بر روی ۳ نوع بتن كه داراي مقاومت 62 و76 و97 مگاپاسكال بوده اند تا سن 400 روزه نشان داد مخلوط هاي فوق داراي سيمان تنها يا سيمان و خاكستر بادي بوده اند و در برخي از آنها فوق روان كننده وجود داشته اند . اطلاعات بدست آمده نشان مي دهند كه در نمونه هايي كه در شرايط مرطوب به عمل آمده اند مقاومت 56 روزه و 90 روزه به ترتيب حدود 10و15% بيشتر از مقاومت 28روزه مي باشد اگر چه اعداد فوق را در حالت كلي نمي توان پذيرفت ولي به توانايي بتن در رسيدن به مقاومت بالاتر در سنين بعدي مي توان تاكيد كرد. در تحقيقات اخير انجام شده در دانشگاه كارولينا بتن هاي ساخته شده از سنگدانه ها و افزودنيهاي معدني متفاوت مورد بررسي قرار گرفته اند . مقاومت 28 روزه و يك ساله آنها به ترتيب از 48 تا38واز 69تا124 مگاپاسكال بوده اند از كارهاي انجام شده در تعيين مقدار افزايش مقاومت بر حسب درصدي از مقاومت به دست آمده در يك سن خاص اين نتيجه حاصل آمده است كه يك ضريب تنها و ثابت براي پيشگويي مقاومت هاي سنين بعدي از روي سنين اوليه مگر در حالتي بسيار كلي وجود ندارد اين موضوع بدون شك به مقاومت نهايي سنگدانه و ملات ناحيه انتقال يا مقاومت چسبندگي فصل مشترك سنگدانه و ملات و ناحيه انتقال بستگي دارد . مقاومت ناحيه انتقال يا مقاومت چشبندگي فصل مشترك سنگدانه و ملات در بتن هاي با مقاومت بالاتر تابعي از مواد موجود در اجزاي چسباننده و مقاومت نهايي ملات است.تاثير ميكروسيليس در افزايش مقاومت بتن هاي نگهداري شده در دماي 20 درجه سانتيگراد در سنين بين 3تا28 روزگي ديده مي شود.يكي از محققين اندازه گيري مقاومت ها را تا 3 سال ادامه داد و نتيجه گرفت كه ميكروسيليس در افزايش مقاومت نمونه هاي نگهداري شده درآب از 28 روز تا يكسال واز يك تا سه سال تاثير ناچيزي داشته است.
    عملآوري در دما هاي بالاتر باعث سريعتر سخت شدن بتن هاي داري ميكروسيليس نسبت به بتن مرجع ميگردد. مدارك موجود نشان مي دهند كه براي اينكه بتن داراي ميكروسيليس بتواند به مقاومت يك روزه مخلوط كنترل معادل برسد بايد در دماي حدود 50 درجه سانتيگراد عمل آوري شود. عمل آوري در دماي زير 20 درجه سانتيگراد باعث مي شود كه بتن هاي داراي ميكروسيليس نسبت به بتن كنترل روند افزايش مقاومت كندتري داشته باشد.ميكروسيليس امكان توليد بتن هاي با حرارت كم را در ترازهاي مقاومتي گستردهاي فراهم مي كند.بنابراين بتن هاي داراي ميكروسيليس در مقايسه با بتن هاي معمولي نسبت به دماي عمل آوري حساستر مي باشند در يكي از تحقيقات اير تاثيرات عمل آوري بر روي بتن هاي داراي ميكروسيليس وخاكستر بادي مطالعه شده است و در آن بتن در معرض 6 نوع عمل آوري متفاوت قرار گرفته است بتن هاي عمل آمده در آب و دماي 20 درجه سانتيگراد در تمام سنين افزايش مقاومت از خود نشان داده اند . بتن هايي كه به مدت 3روز در آب نگهداري شده است و بعد در محيطي با رطوبت نسبي 50% قرار گرفته بودند, مقاومت اوليه بيشتري داشتند اما بعد از 2 تا 4 ماه در مقايسه با بتن مرجع داراي مقاومت كمتري بودند.
    نكته كليدي عمل آوري بخصوص در بتن با مقاومت بالا فراهم آوردن رطوبت و درجه حرارت كافي براي ادامه هيدراتاسيون سيمانمي باشد. عمل آوري در آب براي بتن با مقاومت بالا بدليل پايين بودن نسبت آب به سيمان آنها بسيار مفيد است.در نسبت آب به سيمان كمتر از 0.4 اگر آب آزاد وارد سيستم نشود درجه هيدراتاسيون نهايي به مقدار قابل

    ملاحظه اي كاهش مي يلبد.مطا لعاتي بر روي تاثيرات دو نوع شرايط عمل آور ي متفاوت بر روي مقاومت بتن انجام شده است. در روش اول پس از 7 روز نگهداري مرطوب نمونه در محيطي با رطوبت نسبي 50% خشك مي شدندو پس از 28 روز مورد آزمايش قرار مي گرفتند در روش دوم طول عمل آوري مرطوب 28 روزه بوده و بعد از آن نمونه ها در محيطي با رطوبت نسبي 50% قرار مي گرفتند و پس از 95 روز آزمايش مي شدند .در بتن با مقاومت بالا كه به آنها اجازه داده مي شد قبل از تكميل عمل آوري خشك شوند كاهش مقاومت فشاري بيشتري مشاهده مي شد.در ضمن گزارش شده است كه مقاومت بدست آمده در عمل آوري مرطوب نسبت به عمل آوري در گارگاه بالاتر است.

    تغيير شكل:

    تغيير شكل بتن به خواص كوتاه مدت آن از قبيل مدول الاستيكي و ديناميكي و ظرفيت كرنشي بستگي دارد . خواص وابسته به زمان بتن از قبيل جمع شدگي و خزش نيز در آن موثر ميباشد.

    مدول الاستيسيته استاتيكي و ديناميكي:

    مدول الاستيسيته در حالت كلي به مقاومت فشاري بتن وابسته است.اين ارتباط به نوع سنگدانه ها نسبت هاي اختلاط شرايط عمل آوري نرخ بارگذاري و روش اندازه گيري بستگي دارد بيشتر اطلاعات موجود به مدول الاستيسيته استاتيكي است چرا كه اندازه گيري آن نسبت به اندازه گيري مدول الاستيسيته ديناميكي به مراتب ساده تر است..

    ظرفيت كرنشي:

    ظرفيت كرنشي قابل استفاده بتن را مي توان هم در كشش و هم در فشار اندازه گيري كرد.در حالت فشاري ظرفيت فوق را براي بار گذاري محوري و خارج از محور تعيين مينمايد.در حالت كششي ظرفيت كرنشي را مي توان هم براي كشش مستقيم و هم براي كشش غير مستقيم مشخص كرد.


    ضريب پواسون :

    مقدار ضريب پواسون در بارگذاري يك محوره برابر نسبت كرنش جانبي كرنش در جهت بارگذاري مي باشد. در ناحيه غير خطي به دليل افزايش حجم در نتيجه تركهاي ريز داخلي ضريب پواسون ظاهري ثابت باقي مي ماند و تابعي صعودي ازكرنش محوري مي گردد.اطلاعات آزمايشگاهي بسيار محدودي در زمينه ضريب پواسون در بتن هاي با مقاومت بالاتر و در ناحيه الاستيك در محدوده قابل انتظار براي بتن با مقاومت پايين تر مي باشددر ناحيه غير الاستيكي افزايش كرنش جانبي در بتن هاي با مقاومت بالا كمتر است .اين موضوع نشان مي دهد كه بتن هاي با مقاومت بالا نسبت به بتن هاي معمولي افزايش حجم كمتري دارند بنابراين مي توان گفت كه در بتن هاي با مقاومت بالاتر ميزان تركهاي ريز داخلي كاهش مي يابد. كاهش انبساط نسبي در ناحيه غير خطي به اين معناست كه اثرات تنش 3 محوري بر روي بتن هاي با مقاومت بالاتر متفاوت است به عنوان مثال ميزان موثر بودن آماتورهاي عرضي محدود كننده در بتن هاي با مقاومت بالاتر كاهش مي يابد. اطلاعات قابل ذكري در رابطه با ضريب پواسون در بتن هاي با مقاومت بيش از 80 مگاپاسكال وجود ندارند.


    جمع شدگي خزش و خواص حرارتي:

    جمع شدگي و خزش تغيير شكل هاي وابسته به زماني مي باشند كه به همراه ايجاد ترك بيشترين نگراني ها را براي طراحان بوجود مي آورند.و در صد اطمينان به پيش بيني هاي آنها را كاهش مي دهند.بتن تنها در برابر بارهاي كوتاه مدت تغيير شكل الاستيك از خود نشان مي دهد و در واقع با گذشت زمان تغيير شكلهايي اضافه و وابسته به زمان در آن ايجاد مي شود.در هنگام طراحي ساختمانها و پلها داشتن مقداري اطلاعات در رابطه رفتار مكانيكي بتن از قبيل تغيير شكلهاي ثانويه و اثرات حرارتي آن الزامي است.در سازه هاي خاص كنترل تركهاي كوتاه مدت و دراز مدت توسط مدل سازي دقيق كرنش ها وتنش هاي سازه در تمام عمر مفيد آن توصيه مي شود.
    خصوصيات بتن هاي توانمند از جهات مختلف برتر از بتن هاي معمولي است بطور كلي مي توان گفت كه هر قدر مقاومت فشاري بتن افزايش يابد سلير خواص آن بهتر مي شود.در اين قسمت به بتن هايي كه مقاومت 28 روزه آنهااز 42 مگاپاسكال بيشتر باشد بتن با مقاومت بالا اطلاق مي شود با افزايش ميزان استفاده از بتن با مقاومت بالا علم رفتار وابسته به زمان و خصوصيات حرارتي آنها اهميت بيشتري يافته است چرا بررسي رفتار دراز مدت اين نوع سازه ها لازم است.


    جمع شدگي:


    جمع شدگي كاهش حجم بتن در طول زمان است اين كاهش در نتيجه تغيير مقدار رطوبت موجود در بتن و تغييرات فيزيكي و شيميايي آن است .اين تغييرات به بارهاي خارجي تنش هاي ايجاد شده توسط آنها مربوط نمي شود. منظور از تورم افزايش حجم بتن در طول زمان است جمع شدگي و تورم معمولا" توسط كرنشي بدون بعد(mm/mm)و تحت اثر رطوبت نسبي و دمايي مشخص معرفي مي شوند.جمع شدگي در درجه اول به بخش خميري بتن مربوط مي شود اما سختي سنگدانه هاي درشت نيز در آن تاثير مي گذارد موثر بودن عوامل متعدد در ميزان جمع شدگي باعث ايجاد مشكل در جداسازي عوامل مختلف و پيش بيني موثر جمع شدگي بدون آزمايش هاي زياد مي گردد.عوامل اصلي موثر بر ميزان جمع شدگي عبارتند از:

    سنگدانه ها:


    سنگدانه ها به صورت قيدهايي در برابر جمع شدگي خمير سيمان عمل مي كنند بنابراين با افزايش مقدار سنگدانه ها ميزان جمع شدگي كاهش مي يابد.همچنين بتن هاي داراي سنگدانه هاي با مدول الاستيسيته بالاتر و يا سطوح زبرتر مقدار جمع شدگي كمتري دارند.


    نسبت آب به سيمان:

    با افزايش نسبت آب به سيمان مقدار جمع شدگي نيز افزايش مي يابد.اين پديده به خاطر 2عامل وابسته به هم مي باشد.با بيشتر شدن نسبت آب به سيمان مقاومت خمير و سختي آن كاهش مي يابد و در عين حال افزايش آب اسنعداد بالقوه بتن براي جمع شدگي اضافه مي شود.


    اندازه عضو:

    مقدار نهايي جمع شدگي با افزايش حجم عضو بتني كاهش مي يابد اما مدت زماني كه پديده جمع شدگي ادامه پيدا مي كند براي اعضاي بزرگتر بيشتر است چرا كه مدت زمان بيشتري لازم است تا اثرات جمع شدگي به قسمت هاي مياني عضو برسند.


    شرايط محيطي متوسط:

    رطوبت نسبي به مقدار قابل توجهي در مقدار جمع شدگي تاثير مي گذارد و با افزايش آن نرخ جمع شدگي كاهش مي يابد در درجه حرارتهاي پايين تقريبا" مقدار جمع شدگي ثابت باقي مي ماند.


    مواد افزودني:

    اثرات مواد افزودني مختلف متفاوت مي باشد هر ماده اي كه باعث تغيير ساختار فضاهاي خالي خمير شود مقدار جمع شدگي بتن را تحت تاثير قرار مي دهد. در حالت كلي با بهتر شدن وضعيت فضاهاي خالي مقدار جمع شدگي افزايش مي يابد.بنا به دلايل مختلف با افزايش پوزولانها مقدار جمع شدگي ناشي از خشك شدن عموما" افزايش مي يابد در صورت عمل آ وري كافي پوزولانها ساختار فضاهاي خالي را اصلاح مي كنند استفاده از پوزولانها باعث افزايش حجم خمير نسبي مي شود يكي از دلايل اين موضوع آن است كه وزن مخصوص پوزولانها كمتر از سيمان پرتلند مي باشد و در عمل استفاده از پوزولانهاي با سرعت به كرات در بتن واكنش زايي كمتر (مانند خاكستر بادي گروه براي به دست آوردن مقاومت 28 روزه مشخص يك به يك نبوده است به علاوه از آنجا كه پوزولانهايي مانند خاكستر F استفاده شده اند و نسبت جايگزيني آنها بادي و روباره به بهبود مقاومت اوليه چندان كمكي نمي كنند خمير هاي داراي آنها عموما" در روزهاي اوليه سختي كمتري را دارا مي باشد و اين موضوع باعث افزايش جمع شدگي مي گردد.ميكروسيليس نسبت به ساير پوزولانها كمك بيشتري به مقاومت اوليه بتن مي نمايد اما به دليل اصلاح ساختار فضاهاي خالي در اين حالت نيز امكان افزايش مقدار جمع شدگي وجود دارد مواد افزودني شيميايي غالبا" جمع شدگي را افزايش مي دهد اما اگر اين مواد باعث كاهش تبخير آب موجود در بتن شوند مقدار جمع شدگي كاهش مي يابد كلريد كلسيم كه براي سرعت بخشيدن به گيرش و سخت شوندگي بتن به كار ميرود جمع شدگي را اضافه مي كند مواد هوازا اثر قابل توجهي در مقدار جمع شدگي ندارند.

    نوع سيمان:

    نوع سيمان فقط در شرايطي همه است كه نرخ افزايش مقاومت نمونه ها را تغيير دهند حتي در اينجا نيز مرتبط بودن عوامل مختلف باعث مشكل شدن جداسازي آنها مي گردد. سيمان زود سخت شونده خيلي سريعتر از سيمان معمولي قدرت باربري مي يابد اما مقدار جمع شدگي آن نيز به علت افزايش مقدار آب و افزايش نرمي ذرات سيمان بيشتر است مي توان از سيمان هاي جبران كننده جمع شدگي براي كاهش و يا از بين بردن تركهاي ناشي از جمع شدگي در بتن هاي مسلح استفاده مي شود.


    كربناتاسيون:

    جمع شدگي ناشي از كربناتاسيون به دليل واكنش بين دي اكسيد كربن موجود در هوا و هيدروكسيد كلسيم در خمير سيمان بوجود مي آيد مقدار جمع شدگي كل با توجه به زمان وقوع كربناتاسيون و خشك شدن نمونه تغيير مي كند.اگر هر دو پديده فوق به طور همزمان اتفاق بيفتد مقدار جمع شدگي كل كمتر خواهد بود البته مقدار كربناتاسيون در رطوبت هاي نسبي كمتر از 50% به مقدار قابل توجهي كاهش مي يابد.خصوصيات جمع شدگي در بتن هاي با مقاومت فشاري بالا در گزارش به روز ACI خلاصه شده است نتايج اصلي به قرار زير مي باشد :

    1-جمع شدگي توسط نسبت آب به سيمان تحت تاثير قرار نمي گيرند اما تقريبا" با نسبت آب به حجم بتن متناسب است .

    2-مطالعات آزمايشگاهي و كارگاهي نشان مي دهد كه جمع شدگي در بتن هاي با مقاومت بالا شبيه همان پديده در بتن هاي معمولي مي باشد.

    3-جمع شدگي در بتن هاي با مقاومت بالاي داراي مقدار زيادي روان كننده كمتر از جمع شدگي در بتن هاي معمولي است

    4-مقدار نرخ افزايش جمع شدگي در بتن هاي با مقاومت بالا بيشتر است اما بعد از خشك شدن به مدت 180 روز اين اختلاف در بتن هاي با مقاومت بالا و بتن هاي معمولي ساخته شده از دلميت و يا سنگ آهك بسيار ناچيز خواهد شد جمع شدگي بتن توانمند مي تواند در 3 مرحله زير با بتن هاي معمولي تفاوت داشته باشد:جمع شدگي خميري
    جمع شدگي خودبخودي و جمع شدگي ناشي از خشك شدن
    جمع شدگي در روزهاي اوليه بعد بتن ريزي اتفاق مي افتد در اين مرحله اگر سرعت تبخير رطوبت از سطح بتن بيشتر از سرعت جبران آن توسط لايه هاي زيرين باشد اين پديده بوجود مي آيد خمير بتن هاي توانمند نسبت به اين نوع جمع شدگي حساس تر از بتن هاي معمولي است جمع شدگي ناشي از خشك شدن بعد از اينكه بتن به گيرش نهايي خود برسد و درصد قابل توجهي از واكنشهاي شيميايي ژل سيمان انجام شوند به وقوع مي پيوندند اگر چه به نظر مي رسد كه جمع شدگي ناشي از خشك شدن در بتن هاي با مقاومت بالا به خاطر حجم بيشتر جزء سيماني آن بايد خيلي بيشتر از بتن هاي معمولي باشد اما اين اختلاف چندان هم زياد نيست اين موضوع احتمالا" به دليل افزايش سختي مخلوط هاي قويتر است اطلاعات موجود در زمينه مقاومت اوايه بتن هاي توانمند محدود است جمع شدگي خود بخودي كه در اثر مصرف آب موجود در نمونه براي انجام واكنشهاي شيميايي بوجود مي آيد فقط در بتن هاي با نسبت آب به سيمان خيلي كم اهميت پيدا مي كند در اين زمينه نيز اطلاعات بسيار كمي وجود دارد .

    گيرش و سخت شدن:

    فعل وانفعالات فيزيكي اصلي ايجاد شده در بتن بعت گيرش و سخت شدن در زير توضيح داده مي شود:


    ته نشيني:

    قبل از گيرش ذرات تشكيل دهنده بتن به صورت معلق مي باشد سپس به دليل جاذبه يك حركت قائم در اين ذرات بوجود مي آيد و دانه هاي بزرگتر به سمت پايين حركت مي كنند اين موضوع در جالي است كه آب به همراه ذراتي كه رسوب گذاري كمتري دارند به سمت بالا مي روند سپس در سطح بتن يك لايه آب بسيار تميز ظاهر مي شود كه به آن آب انداختگي مي گويند.


    انقباض:

    حجم هيدرات هاي تشكيل شده در اثر هيدراتاسيون كمتر از مجموع حجم آب و سيمان قبل از واكنش مي باشد با توجه به نوع سيمان اين اختلاف بين 8تا 12% است فرض مي شود كه توانايي جمع شدگي خمير سيمان بين 3تا4%است .


    حرارت هيدراتاسيون:

    واكنش هيدراتاسيون بسيار حرارت زاست (در هر گرم از سيمان 150 تا 350 ژول)و در شرايط آدياباتيك حرارت بتن را بين 25 تاk 55 را بالا مي برد.


    خشك شدگي خود بخودي:

    فقط قسمتي از واكنش هاي هيدراتاسيون در هنگام پديده گيرش كامل شده است و عمل هيدراتاسيون در داخل خلل و فرج بتن گيرش يافته ادامه پيدا مي كند و در نتيجه مقدار آب در اين فضاها كاهش مي يابد اين موضوع باعث خشك شدگي خودبخودي مي گردد.


    خشك شدگي:

    اين موضوع در بتن هاي معمولي و در حالتيكه بيش از دو برابر آب مورد نياز براي هيدراتاسيون سيمان به مخلوط اضافه مي گردد تا مخلوط كارايي لازم را داشته باشد بوقوع مي پيوندد اين مسئله در بتن هاي توانمند مطرح نمي شود بعد از باز كردن قالب ها پديده خشك شدن از سطوح در تماس با هواي محيط آغاز مي شود.

    گيرش و زود سخت شوندگي جنبشي:

    در ابتداي زمان گيرش ذرات جامد در داخل قسمت مايع معلق مي باشند.هيدراتاسيون از سطح دانه هاي سيمان شروع مي شود اين عمل باعث مي شود كه لايه اي از هيدراتها اطراف دانه ها را بگيرد و با ضخيم تر شدن اين لايه ها واكنش هاي هيداتاسيون كندتر مي شوند تشكيل هيدراتها در اطراف ذرات باعث انقباض و به هم پيوستن بلورها مي گردد و در عرض كمتر از يك ساعت بتن به ماده اي جامد و پيوسته تبديل مي شود .
    در بتن هاي معمولي هيداتاسيون هرگز متوقف نمي شود لايه هاي هيدراته شده اطراف دانه هاي سيمان به مرور ضخيم تر و نفوذ ناپذيرتر مي گردند و واكنش هاي شيميايي را كندتر مي كنند اما هرگز آنها را متوقف نمي نمايند حتي در بتن هاي بسيار قديمي دانه هاي سيمان هيدراته نشده يافت مي شوند اين موضوع نشان ميدهد كه فعل وانفعالات فيزيكي و شيميايي براي مدت زماني بسيار طولاني ادامه پيدا مي كنند از نقطه نظر ساختار عمليات هيدراتاسيون بعد از گيرش دو نتيجه به دنبال دارد اول اينكه استخوان بندي داخلي بتن به مرور تقويت مي شود و بتن سخت تر مي گردد و دومم اينكه به دليل خشك شدگي خودبخودي به طور همزمان با كاهش تبخير آب از داخل فضاهاي خالي مواجه مي شويم از نظر مكانيكي كاهش آب تبخير شده اثري شبيه به خشك شدن دارد كه عامل اصلي جمع شدگجي استخوان بندي مواد هيدراته شده است .
    براي نسبت هاي آب به سيمان كم مقدار جمع شدگي خودبخودي معادل جمع شدگي ناشي از خشك شدن ايجاد شده به دليل كاهش آب مصرف شده در عملات هيدرتاسيون است بنابراين با توجه به مسئله جمع شدگي مي توان گفت كه خمير سخت شده سيمان در مجموع تحت فشار مي باشد اين فشار را مي توان به نيرو هاي اعمال شده توسط ذرات آب نسبت داد كه از كشش سطحي موجود در محل برخورد مايع و بخار بوجود مي آيد پس از گيرش شبكه فضاهاي خالي پر از آب مي شود و پديده خشك شدگي خودبخودي آغاز مي گردد در طي مدت زمان طولاني آب هاي موجود در سيستم به يكديگر متصل مي باشند اين موضوع بدان معنا نيست كه قسمتهاي گازي شكل سيستم به يكديگر وصل نمي باشند در مجموعه شبكه هاي متعدد متصل به هم در هر 3 جهت فضايي وجود دارند و بنابراين تحت اثر فشار(پديده دارسي)سيستم مي تواند تا حدي آزادي حركت داشته باشد با كاهش مقدار آب سهولت حركت قسمت مايع كاهش مي يابد.با پيشرفت پديده خشك شدن سهولت حركت قسمت مايع شديدا" افت مي كند اما اين موضوع تاثيري روي قسمت گازي سيستم نمي گذارد از اين س فعل و انفعالات بطور كامل تغيير مي كند ديگر فشاري در كل مجموعه وجود ندارد كه تمام مولكول هاي آب را به حركت در آورد و فقط به صورت متمركز در نقاط مختلف يافت مي شوند اين موضوع بخاطر وجود حبابهاي هواي محبوس شده است و هر گونه اغتشاش در تعادل فشار گازي باعث حركت حبابهاي هوا در بين مولكولها مي گردد اگر آب وارد قسمت گازي سيستم شود به علت آشفتگي در تعادل سيستمهاي متمركز است اين موضوع در حركتهاي بسيار آهسته تر بوقوع مي پيوندد.تمايل به ايجاد مجموعه هاي متمركز متعادل فقط به اين دليل است كه احتمال حضور مولكول در يك فضاي قابل دسترسي منجر به تابعي يكنواخت مي گردد. عموما" بتن هاي با مقاومت بالا نسبت به خشك شدن سريع بسيار حساس اي باشند در هنگام ساخت يك محافظ هسته اي توسط بتن با مقاومت بالا تركها قبل از گيرش بتن ظاهر گرديده اند اين تركها با عمل آوري در آب به كامل ناپديد مي شود علت اصلي بروز اين تركها خشك شدن مي باشد البته علاوه بر مهم بودن تاثيرعمل آوري در اين مرحله بايد خاطر نشان نمود كه تركهاي ايجاد شده نيز چندان عميق نمي باشند پديده فوق شبيه به ترك خوردن خاكهاي رسي در اثر خشك شدن مي باشد و در واقع اين بتن ها قبل از اينكه گيرش حاصل نمايند ساختاري شبيه به خاكهاي بسيار ريز دانه دارند لازم به تاكيد است كه براي ساختن هر يك از انواع بتن هاي با مقاومت بالا يك نوع عمل آوري مناسب بايد انجام شود در بتنهاي با مقاومت بالا به مسائلي از قبيل حساسيت نسبت به زود خشك شدن (و نياز به عمل آوري موثر)و جمع شدگي خودبخودي سرعتر توجه نمود.


    افزايش حرارت:

    گيرش سيمان يك پديده شيميايي با حرارت زايي بالاست و هر گرم سيمان بين 150تا350 ژول حرارت توليد مي كند و در شرايط آدياباتيك دماي بتن را بين 25 تا k 55 بالا مي برد گيرش ممكن است در مراحل بعدي و در درجه حرارتي بالاتر نيز اتفاق بيفتد و در اين انقباض هاي متفاوت ايجاد شده به دليل سرد شدن غير يكنواخت باعث ظاهر شدن تركهاي بسيار حادي مي گردد ميزان حرارت هيدراتاسيون ايجاد شده در بتن به مقدار ونرمي و خواص شيميايي (مقدارC3A )سيمان مصرفي مربوط مي شود با افزايش هر يك از عوامل فوق مقدار حرارت ايجاد شده در بتن نيز اضافه مي گردد براي يك نوع سيمان مشخص كاهش مقدار آب درجه هيدراتاسيون را پايين آورده و مقاومت كششي بتن سخت شده را بالا مي برد . حرارت هيدراتاسيون علاوه بر سيمان به نسبت آب به سيمان نيز مربوط مي شود البته در صورت وجود ميكروسيليس به جاي نسبت آب به سيمان نسبت آب به مجموع سيمانو ميكرو سيليس مد نظر است تحقيقاتي با استفاده از كالري متر نيمه آديا باتيك بر حرارت هيدراتاسيون مخلوطهايي از بتن با مقاومت بالا انجام گرفته است نتيجه اين بررسيها نشان مي دهد كه حرارت هيدراناسيون توليد شده به ميزان قابل توجهي به مقدار مصالح موجود در طرح مخلوط مربوط مي شود حرارت هيدراتاسيون در واحد سيمان با كاهش نسبت آب به سيمان از 36/0به 27/0تقريبا" 9%كاهش مي يابد كه تاثير افزايش مقدار سيمان معمولا" بيشتر از تاثير كاهش درجه هيدراتاسيون است همچنين تحقيقات فوق نشان مي دهند كه در نسبت آب به مجموع سيمان و ميكروسيليس 5/0 جايگزيني ميكروسيليس به جاي سيمان به نسبت يك به يك باعث توليد حرارت زيادي مي شود. استفاده از ميكروسيليس باغث كاهش اثر كندگيري و افزايش تند گيري ثانويه مي شود.اين تاثير با W W تغيير نسبت——―—از 5/0 به 27/0 مشاهده گرديد.اگر نسبت —―—―در حدود 5/0 باشد تاثير S+C C+S ميكروسيليس در توليد حرارت مشابه سيمان است اين تاثير با كاهش نسبت فوق كم مي گردد.در نسبت W
    ——حدود 27/0 ميكروسيليس تاثير چنداني در توليد حرارت ندارد .با توجه به نتايج فوق مي توان گفت كه S+C بتن هاي با مقاومت بالا در هر شرايطي ضرورتا" نسبت به تركهاي حرارتي حساستر نمي باشند بعلاوه اثرات حرارتي براي بتن هاي با ضخامت كمتر 40 سانتيمتر مهم نمي باشد اين مسئله به علت تاثير فوق العاده زياد ابعاد قطعه مي باشد چرا كه نرخ گسترش حرارت با توان دوم ضخامت متناسب مي باشد در سازه هاي خاص و داراي حساسيت بالا نسبت به تركهاي حرارتي مانند مخازن آب بايد در ساخت بتن با مقاومت بالاتر از طرح مخلوط مناسب كه حرارت هيدراتاسيون نسبتا" كمي را توليد مي كند استفاده نمود.

    سخت شوندگي جنبشي:

    براي بدست اوردن فرمول هاي بيان كننده رفتارهاي مكانيكي بتن با مقاومت بالا از قبيل مقاومت مدول الاستيسيته جمع شدگي خودبخودي و خزش در مجموع ده مخلوط مورد آزمايش قرار گرفته اند متغيرها شامل

    -نسبت آب به سمان (42/0و38/0و33/0و28/0=w/c)

    -نسبت حجم خمير(325/0و313/0و286/0و269/0=Vp)

    -نسبت ميكروسيليس به سيمان (15/0و1/0و05/0و0=s/c)

    سخت شوندگي جنبشي در سنين اوليه و تا 28 روز توسط مطالعه تاثير سن بر مقاومت فشاري و مدول الاستيسيته مربوط به ده ممخلوط بتن با مقاومت بالا و كنترل مخلوط مرجع مورد بررسي قرار گرفته است با توجه به نتايج روشن مي شود كه سخت شوندگي جنبشي در بتن با مقاومت بالا بطور كامل با ين پديده در بتن معمولي و مخصوصا" در سنين اوليه (تا يك روز)فرق مي كند علت اين موضوع در ابتدا كاهش نسبت آب به سيمان و بعد از يك روز مسئله هيدراتاسيون سيليس مي باشد.

    جمع شدگي خودبخودي:

    با توجه به مطالعات انجام شده مي توان نتيجه گرفت كه در صورت پايين بودن نسبت آب به سيمان و يا وجود ميكروسيليس جمع شدگي خودبخودي زياد و ترك خوردگي در سنين اوليه اتفاق مي افتد بنابراين در حالتيكه اين تركها مضر مي باشند بهتر است كه مقدار ميكروسيليس را محدود نماييم و نسبت آب به سيمان را خيلي كاهش ندهيم.

  4. #114
    پروفشنال boomba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    782

    پيش فرض

    تست ذرات مغناطيسي، مايعات نافذ ، التراسونيك و توضيحاتي در رابطه با ضخامت سنجها

    در اين مطلب شما توضيحات مختصري در رابطه با انواع مختلف تستهاي ذرات مغناطيسي و همچنين توضيحات مختصري درباره مايعات نافذ و تست التراسونيك كه جزء تستهاي غير مخرب محسوب مي شوند را مي خوانيد ، در پايان نيز توضيحات مختصري را در مورد انواع مختلف ضخامت سنجها آورده شده است.

    تست ذرات مغناطيسي (MT):
    از اين روش مي توان براي يافتن عيوب سطحي و يا نزديک به سطح در قطعات فرومغناطيسي استفاده نمود. در اين تکنيک تمام يا بخشي از قطعه مغناطيس شده و فلوي مغناطيسي از داخل قطعه عبور داده مي شود. هر گاه عيبي در سطح يا نزديکي سطح قطعه وجود داشته باشد باعث نشت فلوي مغناطيسي در قطعه مي گردد و نتيجتا باعث به وجود آمدن دو قطب S,N مي گردد. که با پاشيدن ذرات ريز فرومغناطيسي مانند اکسيد آهن آغشته به مواد فلروسنت بر روي سطح قطعه مي توان ترک را زير نور ماوراء بنفش مشاهده نمود



    مغناطيس کردن به وسيله کابل (MAGNETIZATION by cable):
    گاهي اوقات ابعاد قطعات به اندازه اي بزرگ است که امکان استفاده از کويل امکان پذير نيست. وقتي اين مسئله اتفاق مي افتد يک سيم مسي عايق شده ( روپوش دار) را ميتوان براي ايجاد ميدان مغناطيسي در ماده استفاده کرد. در اين روش سيم (کابل) را به دور قطعه مي چرخانيم ( شبيه کويل ) تا يک ميدان طولي در قطعه ايجاد شود.

    استفاده از روش پراد (Use of prode method):
    پراد وسيله اي است که با استفاده از عبور جريان از ميله هاي مسي موجب ايجاد يک ميدان مغناطيسي موضعي مي شود. (Local magnetize)
    بطور کلي با روش پراد بيشترين قدرت آشکارسازي براي عيوب موازي خط جوش وجود دارد.

    ◄ روش يوک (Yoke):
    يوک قطعه اي است فلزي و U شکل با يک سيم پيچ پيچيده شده دور آن که جريان را از خود عبور مي دهد. هنگامي که کويل حامل جريان شود در امتداد قطعه يوک ، يک ميدان مغناطيسي طولي در قطعه تست ايجاد مي شود. در ميدان مغناطيسي ايجاد شده توسط يوک ميدان مغناطيسي خارجي مي تواند ذرات آهن را به شدت جذب کند و جهت بررسي عيوب سطحي به کار مي رود. اگر ذرات آهن در ميدان ميان دو قطب يوک اعمال شود. علائم عيوب سطحي را به آساني مي توان مشاهده نمود.
    جريان متناوب يکي از مناسبترين جريانهاي الکتريکي است که موارد مصرف روزمره دارد به همين دليل از آن استفاده زيادي به منظور منبعي براي تست ذرات مغناطيسي مي باشد.



    ذرات (Particles ):
    ذرات مورد استفاده در تست MT از موادي که به دقت از لحاظ مغناطيس شوندگي ، شکل و قابليت نفوذپذيري انتخاب شده اند مي باشند. اين ذرات، مغناطيس باقي مانده را در خود نگه نمي دارند. اين ذرات از براده هاي تراش کاري هم کوچکترند و در حقيقت اين ذرات شبيه پودر مي باشند . ذرات بر مبناي روشهاي استفاده آنها به دو گروه خشک و تر طبقه بندي مي شوند.
    ذرات مغناطيسي توسط نشت ميدان مغناطيسي جذب مي شوند و تجمع ذرات در محل عيب و نشت ميدان مي توان موجب آشکار شدن علائم عيب شود .
    در روش فلروسنت از لامپ UV ( ماوراء بنفش ) که داراي نور مرئي مي باشند و به آن نور سياه نيزگفته مي شود استفاده مي گردد. پس عمليات تست به وسيله روش فلروسنت در نور مرئي انجام پذير نيست.
    ذرات مغناطيسي بايد داراي قابليت نفوذپذيري زياد باشند تا اطمينان از اين که جذب اين ذرات توسط ميدانهاي ضعيف هم صورت مي گيرد حاصل شود و همچنين بايد اين ذرات قابليت نگهداري کم داشته باشند تا مغناطيس باقيمانده در آن کم باشد و اين مواد بايد بلافاصله بعد از قطع ميدان برطرف شوند البته اگر جذب نشتي ميدان نشوند.
    تست ذرات مغناطيسي شامل هفت مرحله اصلي مي باشد که اين مراحل به ترتيب شامل :
    1- آماده سازي سطح قطعه
    2- برقرار کردن يک ميدان دايروي در قطعه
    3- بازرسي براي علائم عيوب طولي
    4- برقرار کردن يک ميدان طولي در قطعه
    5- بازرسي براي علائم حاصل از عيوب عرضي
    6- مغناطيس زدايي
    7- تميز کردن کامل سطح قطعه از مواد تست
    کاربرد : در صنايع لوله سازي ، خودرو ، فورجينگ ، هوافضا ، کشتي سازي ، بازرسي فني و غيره و ...


    تست مايع نافذ(PT ):
    تست مايع نافذ ، يکي از روشهاي آزمايش غير مخرب است که موجب آشکارسازي عيوب سطحي مي شود و لذا تست مايع نافذ روشي است که در جهت پيدا کردن ناپيوستگي هاي سطحي به کار برده مي شود. عموما همه مواد ( به جز مواد با سطح متخلخل ) را مي توان به وسيله اين روش و به طور معمول تست نمود.
    بطور خلاصه ، روش انجام اين تست به صورت ذيل است :
    ابتدا مايع نافذ بر روي سطح قطعه اعمال مي شود. سپس بعد از گذشت مدت زمان معيني ، مايع نافذ اعمال شده از سطح پاک مي شود و ماده ظاهر کننده بر روي سطح اعمال مي شود. بعد از مدت زمان معين ، مايع نافذ نفوذ کرده در ناپيوستگي هاي سطحي بيرون کشيده شده و علائم کاملا مشخص را در روي سطح آشکار مي کند.
    با استفاده از اين روش مي توان عيوبي از قبيل ترکها ، حفرات گازي و درزهاي به سطح رسيده را آشکار نمود.

    حال به طور خلاصه مراحل تست مايع نافذ را بررسي مي کنيم :

    1- آماده سازي سطح
    سطح تست را بايد کاملا تميز نمود و هر گونه عوامل مزاحم و زائد از قبيل آلودگيها ، چربيها، گريس و روغن ، جرقه جوش ، پوسته اکسيدي و ... را بايد از سطح پاک کرد که اين کار را مي توان با کهنه آغشته به مواد پاک کننده و يا در صورت نياز به وسيله برس سيمي يا سنگ جت و يا سندبلاس انجام داد.

    2- اعمال مايع نافذ
    بعد از مرحله تميزکاري سطحي ، بايد مايع نافذ را برروي سطح اعمال نمود که اين عمل را با توجه به امکانات و يا شرايط قطعه مي توان بوسيله اسپري کردن ، غوطه وري قطعه در مخزن نافذ و يا به وسيله فرچه رنگ انجام داد.

    3 – پاک کردن نافذ اضافي
    بعد از گذشتن زمان معين ( معمولا بين 5 تا 30 دقيقه ) که بستگي به شرايط سطحي و حساسيت قطعه دارد ، بايد سطح را از مايع نافذ اضافي پاک کرد که اين عمل را عموما با پارچه آغشته به محلول پاک کننده که توسط شرکت سازنده نافذ توصيه مي شود و يا آغشته به آب ( براي نافذ پاک شونده با آب ) بايد به دقت انجام داد ولي بايد توجه کرد که از اعمال محلول پاک کننده به طورمستقيم بر روي سطح تست خودداري شود چون احتمال خروج مايع نافذ از درزها و ناپيوستگي هاي سطحي وجود دارد. و در اين صورت آشکارسازي عيب مختل مي شود. رنگ يک ماده نافذ عموما قرمز است.

    4 - اعمال ماده ظاهر کننده بر روي سطح
    اين ماده عموما از ذرات شبيه گچ به طور خشک و يا محلول در اين ماده نفتي تشکيل شده و طبق خاصيت اسمز ( موئينگي ) موجود بيرون کشيدن مايعات نافذ از درزها و ناپيوستگيها مي شود. ( رنگ اين ماده عموما سفيد است ) و لذا علائم حاصل از عيوب ( رنگ قرمز ) در اين زمينه سفيد ( ماده ظاهر کننده ) آشکار مي شود و با وضوح خوبي قابل روئيت مي شود.

    5 – بازرسي
    بايد توجه داشت که عمليات بازرسي را بعد از گذشت زمان معين ( معمولا 15 تا 30 دقيقه ) انجام داد تا از خروج مايع نافذ از درزها توسط ظاهرکننده اطمينان حاصل شود.
    کاربرد : در صنايع لوله سازي ، خودرو، کشتي سازي وبازرسي فني و .....



    تست التراسونيک ( UT ):
    در اين روش امواج مافوق صوت با فرکانسهاي بالا به درون قطعه فرستاده مي شوند. اين امواج در مواد ( قطعات ) با دانه بندي ريز مي توانند مسافت زيادي را طي کنند. فرکانس مورد استفاده بين 0.1 تا 25 مگا هرتز مي باشد. سرعت صوت در جامدات معمولا بين 1000 تا 6000 متر بر ثانيه مي باشد. به اين ترتيب طول موج صوت مورد استفاده مي تواند بين 0.1 تا 10 ميلي متر باشد. تکنيک کار معمولا بدين صورت است که با قرار دادن پراب بر روي قطعه کا ر امواج صوتي به درون آن فرستاده مي شود که در صورت وجود عيب در داخل قطعه ( به علت تغيير امپدانس ) موجب انعکاس بخشي کل امواج مي گردد. پالس فرستاده شده انعکاسات بر روي صفحه CRT نمايش داده مي شود و با کاليبره نمودن صفحه CRTبر حسب يک پالس مرجع که معمولا انعکاس از ديوار پشت قطعه و يا سطح منعکس کننده مي باشد مي توان فاصله عيب از سطح قطعه را مشخص نمود. در اين روش که به روش A اسکن موسوم است اطلاعات دريافتي به صورت پالس مي باشد که از روي محل پالس روي صفحه نمايشگر و ارتفاع و شکل آن پالس مي توان به موقعيت ، اندازه و ماهيت عيب پي برد البته با تکنيکهاي ديگر که به B,C اسکن موسوم است مي توان اطلاعات دو بعدي و تصوير از سطح مقطع را به دست آورد که اغلب در تستهاي دقيق و پيچيده مورد استفاده قرار مي گيرد .
    کاربرد : در صنايع لوله سازي ، هوافضا ، کشتي سازي و غيره .........

    ضخامت سنجها:
    جريان گردابي (EDDY CURRENT):
    تکنيک جريان گردابي براي اندازه گيري غيرمخرب ضخامت پوششهاي غيرهادي بر روي پايه هاي فلزات غيرآهني استفاده مي شود . يک کويل جريان متناوبي با فرکانس بالا را هدايت مي کند که جهت ايجاد يک رشته (Field) مغناطيسي متناوب بر روي سطح پراب استفاده مي شود .
    زماني که پراب به سطح هادي نزديک مي شود رشته هاي مغناطيسي متناوب ، جريان گردابي را در سطح ايجاد مي کنند. خصوصيات فلز پايه و فاصله پراب از پايه ( ضخامت پوشش ) بر روي ميزان جريان گردابي ايجاد شده تاثير گذار مي باشد. جريان گردابي ايجاد شده يک رشته جريان الکترومغناطيس معکوس خودش را ايجاد مي کند که مي تواند توسط همان کويل اوليه يا يک کويل ثانويه حس شود. اين دستگاه قادر به ذخيره نتايج اندازه گيري شده يا انجام دقيق آناليز اطلاعات و خروجي جهت اتصال به پرينتر و کامپيوتر ميباشد.
    اين قسمت به عواملي همچون صافي سطح، انحنا، ضخامت پايه و نوع فلز پايه و فاصله تا لبه قطعه حساس مي باشد.

    التراسونيک (ULTRASONIC) :
    ضخامت سنج التراسونيک جهت اندازه گيري ضخامت پوشش بر روي پايه هاي غير فلزي بدون تخريب پوشش استفاده مي شود. پراب دستگاه شامل يک ايجاد کننده امواج التراسونيک (Transducer) ميباشد که يک پالسي را در سرتاسر پوشش مي فرستد. پالس فرستاده شده از پايه به طرف Transducer منعکس مي شود و به يک سيگنال الکتريکي با فرکانس بالا تبديل مي شود. موج پژواک داده شده جهت تعيين ضخامت پوشش اندازه گيري و آناليز ميشود.
    در اين روش ميزان ضخامت پوشش از رابطه زير به دست مي ايد :
    d= vt/2
    d : فاصله سطح تا قسمت جدايش ( ضخامت پوشش )
    V : سرعت امواج صوت در ماده
    T : زماني که اين مسافت طي شده است .

    ميکرومتر (MICROMETER):
    در بعضي اوقات از ميکرومتر جهت چک کردن ضخامت پوشش استفاده مي شود. مزيت اين روش اين است که امکان اندازه گيري هر نوع پوششي را بر روي هر پايه اي فراهم مي کند. اما محدوديت اين اين روش اين است که براي اندازه گيري لازم است به سطح پايه بدون پوشش دسترسي داشت. به همين دليل جهت اندازه گيري پوششهايي با ضخامت کم مناسب نمي باشند. در اين روش دو بار بايد اندازه گيري انجام شود ، يک بار با پوشش وديگر بار بدون پوشش . اختلاف بين اين دو ، ضخامت پوشش را به ما مي دهد.

    تستهاي مخرب (DESTRUCTIVE TESTS )

    يکي از تکنيکهاي روش مخرب ، برش قسمت پوشش و اندازه گيري ضخامت پوشش با مشاهده قسمت برش به صورت ميکروسکوپي مي باشد. تکنيک ديگر استفاده از ميکروسکوپ درجه بندي شده مي باشد. در اين روش از يک ابزار برشي مخصوص جهت ايجاد حفره کوچک و دقيق v شکل در سرتاسر پوشش و داخل پايه استفاده مي شود. در حالي که فهم اين روش آسان به نظر مي رسد ، امکان اندازه گيري غلط وجود دارد. اين روش نياز دارد تا مهارت کافي پيدا کرده و بتوانيم نتايج را تفسير کنيم. تنظيم کردن لبه بيروني و مرز فصل مشترک ممکن است خطاهايي را ايجاد.

    گراويمتريک (GRAVIMETRIC):
    در اين روش با اندازه گيري جرم پوشش و منطقه پوشش مي توان ضخامت پوشش را اندازه گيري کرد. ساده ترين راه اين است که قسمت مورد نظر را قبل و بعد از ايجاد پوشش وزن کنيم . زماني که ميزان جرم و منطقه تست تعيين شد ، ضخامت از رابطه زير به دست مي ايد:


    T = 10m/Ad


    T = ضخامت بر حسب ميکرومتر
    M = جرم توده بر حسب ميلي گرم
    A = منطقه تست بر حسب سانتي متر مربع
    d = چگالي بر حسب گرم بر سنتيمتر مکعب

  5. #115
    پروفشنال boomba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    782

    پيش فرض

    چدن خاكستري


    Cast iron ، آلياژهاي آهن ، كربن و سيليكون هستند كه در آن ، كربن بيشتري نسبت به مورد موجود در محلول جامد آستنيت د دماي يوتكتيك ، وجود دارد . در چدن خاكستري، كربنيكه آستنيت از حل پذيري فراتر مي رود به عنوان گرافيت ورقه اي بارش مي يابد. چدن خاكستري معمولاً حاوي 2.5 تا 4 درصد C ، 1 تا 3 درصدSi و مواد اضافي منگنز برحسب ميكروساختار مربوطه ( تا 1. 0 درصد Mn در چدن خاكستري و تا 1.2 درصد در پرليت ) مي باشد. فسفر و سولفور نيز در مقادير اندكي به عنوان ناخالصي هاي مازاد، موجود هستند .

    كامپوزيت چدن خاكستري را بايد به گونه اي انتخاب نمود كه سه شرط ساختاري پايه را برطرف كند :

    ● توزيع و شكل گرافيتي لازمه

    ● ساختار عاري از كاربيد ( بدون مبرد )

    ● ماتريكس لازمه

    براي چدن متدا ول ، ا لمنت و عناصر ا صلي كامپوزيت شيميايي ، كربن و سيليكون هستند . مقدار بالاي كربن ، مقدار گرافيت يا Fe3C را بالا مي برد . كربن بالا و محتواي سيليكوني ، پتانسيل گرا فيتي كردن آ هن را و قا بليت ريختگي آ نرا ، بالا مي برد . اثر تركيبي كربن و سيليكون روي ساختار را معمولاً با تساوي كربن (CE ) در نظر مي گيرند :

    S % ) × 0.4 + (Mn % ) × 0.027 – (P % ) × 33. 0 + (Si % ) × 0.3 + C % = CE)

    اگرچه ا فزايش كربن و سيليكون و مقدار آنها ، پتانسيل گرافيتي سازي را بالا مي برد و در نتيجه تمايل تبريد را كاهش مي دهد، ولي ا ستحكام به شكل معكوس ، تحت تاثير قرار مي گيرد . ا ين حا لت ، بدليل ارتقاء فريت و سختي پرليت است . مقدار منگنز به عنوان تابعي از ماتريكس مطلوب ، تفاوت مي يابد ، معمولاً مي توان آنرا تا 1. 0 در صد براي چدن فريتي و تا 1.2 درصد براي چدن پرليتي ، مشاهده كرد چرا كه منگنز يك ارتقاء دهنده پرلتي قوي است . ا ثر سولفور بايد با اثر منگنز ، بالانس و تعديل شود. بدون وجود منگنز در چدن سولفيد آهن ناخواسته ( FeS ) در مرزدانه ها تشكيل خواهد شد. اگر مقدار ميزان سولفور با منگنز تعادل گرديد ، آ نگاه سولفيد منگنز ( MnS ) تشكيل مي شود كه اثر مخرب ندارد چرا كه درون دانه ها توزيع مي شود. نسبت بهينه و مطلوب بين منگنز و سولفور براي يك ساختار فاقد FeS و ماكزيمم مقدار فريت ، عبا رت ا ست ا ز :

    15 . 0 + (S ) × 7 . 1 = (%Mn % )

    المنت و عناصر اندك ديگري مثل آلومينيم ، آنتيموا ن ، آرسنيك ، بيسموت ، روي، منيزيم ، سريوم و كلسيم مي توانند به شكل قابل ملاحظه اي مورفولوژي ( رخت شناسي ) گرافيتي و ميكروساختا رهاي ماتريكس را تغيير دهند .

    بطور كلي ، عناصر و ا لمنت هاي آ لياژي را مي توان به سه طبقه تقسيم بندي كرد: سيليكون و آ لومينيوم ، پتانسيل گرا فيتي شدن را براي تغيير و تبديل يوتكتوئيد و يوتكتيك افزايش مي دهد و تعداد ذات گرافيت را بالا مي برد . آ نها در ماتريكس يك سري محلول حاوي كلوئيد مي سازند. از آنجا كه آنها نسبت فريت / پرليت را بالا مي برند ، استحكام و سختي را كاهش مي دهند .

    نيكل ، مس ، قلع ، پتانسيل گرا فيتي شدن را طي تغيير و تبديل يوتكتيك ، ا فزايش مي دهد ولي آنرا طي تبديل يوتكتوئيد كاهش مي دهد ، بنابرا ين نسبت پرليت / فريت را بالا مي برد . ا ين اثر ثانويه بدليل بازنشستگي پراكنش كربن است . اين ا لمنت ها و عناصر در ماتريكس ، محلول هاي جامد مي سازند آ ز آنجا كه آنها مقدار پرليت را بالا مي برند ،استحكام و سختي نيز بالا مي رود . كرم ، موليبدن ، تنگستن و وا ناديوم پتانسيل گرا فيتي سازي در هر مرحله را كاهش مي دهند . بنابرا ين مقدار كاربيد و پرليت را ا فزايش مي دهند . بطور ا صولي آ نها در كاربيد متمركز مي شوند و يك سري كاربيد هاي نوع nc (FeX ) مي سازند ولي محلول جامد aFe را هم آ لياژ مي كنند . تا زما نيكه تشكل كاربد روي ندا ده ا ست ، ا ين عناصر و ا لمنت ها ، ا ستحكام و سختي را افزايش مي دهند . در بالاتر از يك سطح خاص ، هر كدام ا ز اينها جامد شد ن يك ساختار داراي Fe3C ( ساختار مخطط ) را تعيين مي كنند كه داراي ا ستحكام كمتر ولي سختي بالاتر مي باشد . بطور كلي مي توان اينگونه فرض كرد كه خواص زير چدن خاكستري با افزايش استحكام كششي از كلاس 20 به كلاس 60 افزايش مي يابد :

    ● تمام استحكام ها ، شامل استحكام در دماي بالا رفته

    ● قابليت ماشيني شدن تا پرداخت كاري ظريف

    ● مدول كش ساني

    ● رزيستانس سايش

    از سوي ديگر ، خواص ديگر با افزايش استحكام كششي ، كاهش مي يابد به شكلي كه چدن داراي استحكام كم اغلب از چدن استحكام بالا بهتر عمل مي كند . ا لبته زمانيكه اين خواص مهم باشند :

    ● قابليت ماشيني شدن

    ● رزيستانس شوك حرارتي

    ● ظرفيت damping

    ● قابليت ريخته گري شدن در قطعات نازك

    توليد موفقيت آميز يك ريخته گري چدن خاكستري به سيال بودن فلز مذاب و نرخ و ميزان خنك شوندگي بستگي دارد كه تحت تاثير حداقل ضخامت قطعه و تنوع آن ، قرار مي گيرد .


    طراحي قالب ريزي و ريخته گري

    اغلب برحسب حساسيت قطعه شرح مي دهند . اين امر ، تلاشي است يراي ارتباط دهي خواص در بخشهاي اصلي ريخته گري با ارات تركيبي كامپوزيت و نرخ ميزان خنك شوندگي . تمامي اين فاكتورها به يكديگر مرتبط هستند و مي توان آنها را در يك عنوان كلي مطرح نمود يعني قابليت ريخته شدن كه براي چدن خاكستري مي تواند در يك mold ، حفره داراي نسبت مشخص حجم / مكان و خواص مكانيكي مطابق با نوع آهن ريخته شونده ، توليد شود . افت هاي حاصل ا ز جريان غلط ، بسته شدن سرد و يا گوشه هاي گرد . اغلب به فقدان سياليت فلزي نسبت مي يابد و ارتباط پيدا مي كند كه قرار ا ست ريخته شود . شرايط قا لب ، سرعت و ميزان ريختن و ديگر متغييرهاي جرياني برا برو سيال بودن آهن خاكستري صنعتي ، عمدتاً به مقدار و ميزان سوپر حرارت بالاتر از دماي يخ زدن ( مايع ) وا بسته است . با كاهش ميزان كل كربن ، دماهاي مايع ، افزايش مي يابد . و سيال بودن در يك دماي ريختن ، با كاهش مواجه مي شود . سيال بودن را معمولاً به شكل طول جريان در يك قا لب تست سيا ل نوع كروي ، اندازه گيري مي كنند .

    اهميت رابطه بين سيا ل بودن ، مقدار كربن و دماي ريختن زماني واضح مي شود كه مشخص گردد درجه بندي در ا ستحكام طبقه ASTM چدن خاكستري تا حد زيادي به تفاوت و ا ختلاف كربن ( 3.60 ~ تا 3.80 در صد براي كلا س 20 ؛ 2.70 ~ تا 2.95 درصد براي كلاس 60 ) وابسته ا ست . بنابراين سيا ل بودن اين چدن ها به معيار حد ماكزيمم دماي ريختن ، ارتباط مي يابد . ميكروساختار معمولي چدن خاكستري ، ماتريكسي از پرليت با گرافيت فلسي پراكنش يافته كلي مي باشد. شيوه كارخانه مي تواند به گونه اي تنوع داشته باشد كه هسته اي شدن و رشد گرافيت فلسي در ا لگويي انجام گردد كه به تسريع و خواص مورد نظر، بيانجامد. مقدار، اندازه و توزيع گرافيت ها نيز حائز اهمت هستند . خنك شوندگي كه خيلي هم سريع است مي تواند آهن به اصطلاح مبرد شده بسازد كه در آن كربن مازادي به شكل كاربيدهاي بزررگ ، مشاهده مي شود . خنك شوندگي در سرعت و ميزان پايين تر مي تواند چدن خالدار ايجاد كند كه در آن ، كربن به شكل سيماني اوليه ( كاريبد آهن ) و گرافيت ، ظاهر مي شود .

    گرافيت ورقه اي يكي از هفت نوع ( شكل يا فرم ) گرافيت شك گرفته در 247 A ASTM است . گرافيت ورقه اي به پنج گروه تقسيم بندي مي شود ( ا لگوها ) كه آنها را با حروف ، نشان مي دهند : از A تا E . اندازه گرافيت با مقايسه يك چارت اندازه ASTM مشخص مي شود كه ظاهرهاي عادي فلس هاي هشت اندازه مختلف را در بزرگنمايي α 100 نشان مي دهد .

    گرافيت ورقه اي نوع A ( جهت گيري پراكنده ) براي اكثر مصارف و كاربردها مناسب است . در اندازه هاي حدوسط فلس ، نوع گرافيت فلسي A ، به ديگر انواع در كاربردهاي داراي سايش خاص مثل سيلندرهاي موتورهاي احتراق دروني ، عا لي تر و برتر هستند . گرا فيت ورقه ا ي نوع A ( ا لگوي روزت ) ، خاص خنك شوندگي سريع است . مثل حالت متداول قطعات نازك ( حدود mm 10 ) و در امتداد قعات قطور تر و بعضي مواقع از تلقيح ضعيف ، حاصل مي شوند .

    فلس ها ي بزرگ نوع C در چدن و آهن هاي هايپر يوتكتيك فرم مي يابند . اين فلس هاي بزرگ ، رزيستانس و مقاومت به شوك حرارتي را با افزايش هدايت گرنايي و كاهش مدول الاستيك تسهيل و تسريع مي كنند . از سو يدگر ، فلس هاي بزرگ به پرداخت هاي سطحي خوب در قطعات مكانيكي يا استحكام بالا ، يا رزيستانس تماسي خوب ، جوابگويي و هدايت ( رسانايي ) ندارند .

    فلس هاي كوچك و با شكل دروني دندريتي داراي جهت گيري در نوع D ، يك پرداخت ماشيني شده ظريفي را با تقليل حفره دار شدن سطح فراهم مي سازد ولي به دست آوردن يك ماتريكس پرليت با ين نوع گرافيت ، مشكل مي باشد . نوع D ممكن است نزديك سطوح خنك شده يا در قطعات نازك شكل گرفته باشد . به شكل متناوب ، اين گرافيت ها با يك ماتريكس فريت ، احاطه شده اند و در قالب ريزي و ريخته گري ، m نقطه نرم را ايجاد مي كنند .

    نوع E به شكل درون دندريتي است كه به جاي جهت گيري پراكنده داراي جهت گيري ترجيحي است . نوع E ، عليرغم نوع D مي تواند با ماتريكس پرليت همراه باشد و بنابراين ، يك ريختگري را اجاد مي كند كه خواص سايشي آن به خوبي مورد يك ريختگري حاوي نوع گرافيت A در يك ماتريكس پرلو.يت مي باشد . در واقع كاربردها و مصارف متعددي وجود دارد كه در ان نوع فلس تا زمانيكه به شرايط خواص مكانيكي رسيده باشيم از اهميت بالايي برخور دار نيستند .

    چدن خاكستري يكي از قديمي ترين فر آورده هاي ريخته گري فروز است . عليرغم رقابت با مواد جديد تر و ارتقاء انرژي آنها ، چدن خاكستري را هنوز براي آن كاربردها مارفي بكار مي برند كه خواص آن ، ثابت نموده است براي اين كاربرد بسيار مناسب است . چدن خاكستري پس از فولاد نوري پر مصرف ترين ماده فلزي جهت امور مهندسي است . در سال 1967 توليد چدن خاكستري بيش از 14 ميليون تن و يا دو و نيم برابر حجم و مقدار ديگر انواع قالب ريزي و ريخته گري ها تركيبي بود . دلايل متعددي براي معروفيت و كاربرد وسيع آن وجود دارد .

    چدن خاكستري داراي خواص متعدد و مطلوبي است كه مواد ديگر ، آنها را ندارند و هنوز در مان ارزان ترين مواد موجود و در دسترس مهندسين مي باشد . ريختگري چدن خاكستري در كاخانه هايي صورت مي گيرد كه سرمايه گذاريهاي خوبي انجام داده اند . هدف از اين متن ، برانگيختن توجه سما به سوي خواص و شاخصه هاي چدن خاكستري ات كه اين ماده را بسيار مفيد كرده است . چدن خاكستري يك از آسانترين قالب ريزيهاي تمام فلزات را در كارخانه دارد و داراي پايين ترين دماي رختن فروس و فلزات است كه ان امر در سيال بودن بالاي آن و قابليت ريختگري به شكل هاي متنوع مشهود است . بدليل حالت خاصي طي مراحل آخر جامد شدن داراي پارگي جامد اندك و يا در بعضي موارد ، فاقد پارگي مايع يه جامد است به گونه اي كه بنظر مي رسد قالب ريزي ، سريعاً به دست مي آيد . براي اكثر مصارف و كاربردها ، چدن خاكستري را در شرايط قطعه خام آن بكار مي برند كه اين كار ، توليد را ساده مي سازد . چدن خاكستري داراي كيفيت ماشيني شدن عالي است و اين حالت سطحي با خواص سايشي عالي فراهم مي كند . رزيستانس چدن خاكستري به خط انداختن و خراشيدگي با ماتريكس مناسب و ساختار گرافيتي خوب ، از مشهوريت و معروفيت بالايي برخور دار است .

    ريختگريهاي چدن خاكستري را مي توان در هر پروسه كارخانه اي معين انجام داد . جالب تر اينكه عليرغم اين واقعيت كه چدن خاكستري يك ماده قديم و با مصرف بالا در ساخت و سازهاي مهندسي است ولي متالورژي ماده را تا چند سال اخير ، درستي و دقت ، مشخص نكرده بودند . خواص مكانيكي چدن خاكستري نه تنها با كامپوزيت آن مشخص است بلكه شديداً تحت تاثير شيوه اجراء و كار كارخانه ، خصوص سرعت و ميزان خنك شوندگي در ريختگري ، مي باشد . تمام كربن در چدن خاكستري ، غير از مقدار تركيب شده با آهن براي تشكيل پرلت در ماتريكس به عنوان گرافيت و به شكل فلس هايي با اندازه و شكل متنوع مي اشد . وجود همين فلس هايي شكل گرفته در جامد شدن است كه خواص و شاخصه هاي آهن خاكستري را ايجاد مي كند . در ضمن وجود اين فلس ها خواص مطلوب را به چدن خاكستري مي دهد .

    متالوژي چدن خاكستري

    مك كنزي در مقاله سال 1944 خود از چدن به عنوان " فولاد به اضافه گرافيت " اشاره كرد . اگرچه تعريف ساده وي هنوز هم بكار مي رود. ولي خواص چدن خاكستري تحت تاثير مقدار گرافيت موجود ، شكل ، اندازه و توزيع گرافيت پوسته اي مي باشد . اگرچه ماتريكس به فولاد شباهت دارد ولي مقدار سيليكون بالا ، به همراه سرعت خنك شوندگي بر مقدار كربن در ماتريكس اثر مي گذارد . چدن خاكستري به دسته اي آلياژهاي سيليكوني كربن بالا متعلق است كه آهن هاي حبه اي و چكش خوار را نيز در برمي گيرد . به استناء منيزيم و ديگر المنت ها و عناصر دانه اي شونده در آهن حبه اي مي توان با وارياسيون هايي در شيوه ذوب و توليد ، هر سه ماده از يك كامپوزيت و تركيب توليد نمود . عليرغم مصرف بالاي چدن خاكستري ، متالوژي آن از سوي كاربران و مصرف كنندگان زيادي دقيقاً شناخته نشده است و حتي بعضاً توليدكنندگان نيز از آن اطلاع دقيقي ندارند . يكي از اولين و كامل ترين مباحث متالوژي چدن خاكستري را مي توان در كتب مربوطه مشاهده كرد . تازه ترين مرور و بررسي متاوژي چدن و تشكيل گرافيت از سوي ويزر و همكارانش ارائه شده است . در اينجا براي جلوگيري از دو گانه شدن اطلاعات فقط حالات ضروري ترمالوژي چدن خاكستري را به بحث مي گذاريم .

    تركيبات و كامپوزيت

    چدن خاكستري با دامنه وسيعي از تركيبات ، ساخته و توليد مي شود . كارخانجات داراي شراط مشابه ، ممكن است جهت بهره مندي و سود بيشتر و يا صرفه جويي در هزينه مواد خام موجود و ماهيت كلي نوع ريخته گري حاصله در كارخانه خود ، از تركيبات متنوعي استفاده كنند به همين دليل ، آخال تركيبات و مواد شيميايي در مشخصات محصول خريداري شونده جهت قالب ريزي بايد تا حد ممكن بر طرف شود چراكه اين امر نكته مهمي در توليد به شمار مي آيد . دامنه كامپوزيت هايي كه ممكن است در ريخته گري چدن خاكستري مشاهده شود مي تواند اينگونه باشد : منيزيم 2.75 تا 4.00 درصد ؛ منگنز 0.25 تا 1.50 درصد ؛ سولفور 0.02 تا 20. 0 درصد ؛ فسفر 0.02 تا 75. 0 درصد . يك يا چند مورد از عناصر آلياژي زير نيز ممكن است در مقادير مختلفي وجود داشته باشد . موليبدن ، مس ، نيكل ، واناديوم ، تيتانيوم ، قلع ، آنتيمون و كرم . نيتروژن نيزبين 20 تا ppm 92 وجود دارد .

  6. #116
    پروفشنال boomba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    782

    پيش فرض

    عیوب جوشکاری



    مقدمه
    چون مواد و فلزات تشکیل‌ دهنده و جوش‌ دهنده و گیرنده از لحاظ متالوژیکی بایستی دارای خصوصیات مناسب باشند، بنابراین جوشکاری از لحاظ متالوژیکی بایستی مورد توجه قرار گیرد که آیا قابلیت متالوژی و فیزیکی جوشکاری دو قطعه مشخص است؟ پس از قابلیت متالوژی ، آیا قطعه‌ای را که ایجاد می‌کنیم، از لحاظ مکانیکی قابل کاربرد و سالم است؟ آیا می‌توانیم امکانات و وسائل برای نیازها و شرایط مخصوص این جوشکاری ، مثلاً گاز و دستگاه را ایجاد نمائیم و بر فرض ، ایجاد نیرو در درجه حرارت بالا یا ضربه زدن در درجه حرارت پایین ممکن باشد؟ زیرا استانداردهای مکانیکی و مهندسی و صنعتی جوشکاری باید در تمام این موارد رعایت شود تا جوش بدون شکستگی و تخلخل و یا نفوذ سرباره و غیره انجام گیرد. تکرار می‌شود در جوشکاری تخصصی و اصولاً تمام انواع جوش ، قابلیت جوش خوردن فلزات را باید دقیقاً دانست. در مورد مواد واسطه و الکترود و پودر جوش ، باید دقت کافی نمود. محیط لازم قبل و در حین جوشکاری و پس از جوشکاری را مثلاً در مورد چدن ، باید بوجود آورد. گازهای دستگاههای مناسب و انتخاب فلزات مناسب از لحاظ ذوب در کوره ذوب آهن و بعد در حین جوشکاری از لحاظ جلوگیری از صدمه گاز - آتش و مشعل و برق و هوای محیط و وضعیت جسمانی و زندگی جوشکار ، خود نکات اساسی دیگر هستند که مشکلات جوشکاری می‌باشند.

    روی هم افتادگی (انباشتگی جوش در کناره‌ها) overlap or over - roll

    نقصی در کنار یا ریشه جوش که به علت جاری شدن فلز بر ری سطح فلز پایه ایجاد می شود بدون اینکه ذوب و جوش خوردن با آن ایجاد شود.

    علت

    1. سرطان حرکت کمتر از حالت نرمال یا طبیعی

    2. زاویه نادرست الکترود

    3. استفاده از الکترود با قطر بالا

    4. آمپراژ خیلی کم

    نتیجه

    عوامل فوق کاری مانند بریدگی کناره دارد و یک منطقه تمرکز تنش از فلز جوش ترکیب نشده ایجاد می‌کند.

    سوختگی یا بریدگی کناره جوش Underecut

    شیاری در کنار یا لبه جوش که بر سطح جوش و یا بر فلز جوشی که قبلا را سبب شده است قرار دارد.

    علت

    1. آمپر زیاد
    2. طول قوس زیاد
    3. حرکت موجی زیاد الکترود
    4. سرعت بسیار زیاد حرکت جوشکاری
    5. زاویه الکترود خیلی به سطح اتصال متمایل بوده است.
    6. سرباره با ویسکوزیته زیاد

    نتیجه

    عوامل فوق موجب یک منطقه تمرکز و یک منطقه مستعد برای ایجاد ترک خستگی می‌شود.

    آخالهای سرباره Slag inclusion

    به هر ماده غیر فلزی که در یک اتصال جوش بوجود می‌آید آخالهای سرباره می‌گویند؛ این آخالها می‌توانند در رسوب جوش نقاط ضعیفی ایجاد کنند.

    علت

    1. پاک نشدن مناسب سرباره از پاسهای قبلی
    2. آمپراژ ناکافی
    3. زاویه یا اندازه الکترود نادرست
    4. آماده سازی غلط

    نتیجه

    آخالهای سرباره استحکام سطح مقطع جوش را کاهش می‌دهند و یک منطقه مستعد ترک ایجاد می‌کنند.

    ذوب ناقص L.O.F) Lack of fusion )

    عدم اتصال بین فلز جوش و فلز پایه یا بین پاسهای جوش

    علت

    1. استفاده از الکترودهای کوچک برای فولاد ضخیم و سرد
    2. آمپراژ ناکافی
    3. زاویه الکترود نامناسب
    4. سرعت حرکت بسیار زیاد
    5. سطح کثیف (پوسته نورد ، لکه ، روغن و ...)

    نتیجه

    اتصال جوش را ضعیف می‌ماند و به یک منطقه مستعد ایجاد خستگی تبدیل می‌شود.

    تخلخل Porosity

    تخلخل سوارخ یا حفره‌ای‌ است که به صورت داخلی یا خارجی در جوش دیده می‌شود. تخلخل می‌تواند از الکترود مرطوب ، الکترود روکش شکسته یا از ناخالصی روی فلز پایه ایجاد شود. همچنین به نامهای (مک لوله‌ای) ، (مک سطحی) و (سوراخهای کرمی) نیز شناخته می‌شود.

    سایر علتها

    1. سطح فلز پایه آلوده مثل آلودگیهای روغن ، غبار ، لکه یا زنگار

    2. مرطوب بودن روکش الکترود

    3. محافظت گازی ناکافی قوس

    4. فلزات پایه با مقادیر بالای گوگرد و فسفر

    نتیجه
    به شدت استحکام اتصال جوش شده را کاهش می‌دهد. تخلخل سطحی به اتمسفر خورنده اجازه می‌دهد که فلز جوش را مورد حمله قرار دهد و موجب نقص در آن شود.

    همراستا نبودن اتصال جوش Join misagnment

    این مشکل معمولا همراستا و همسطح نبودن قطعاتی که به هم جوش می‌شوند نامیده می‌شوند. عدم همراستایی یک مشکل معمول در آماده سازی روشهای لب به لب است و هنگامی ایجاد می‌شود که صفحات ریشه و صفحات اتصال از فلز پایه در محل درست خود برای جوشکاری قرار نگرفته‌اند.

    علت
    1. مونتاژ نادرست قطعاتی که باید جوش شوند.
    2.خال جوشهای ناکافی که می‌شکند یا بست زدن ناکافی که موجب حرکت می‌شود.

    نتیجه
    همراستا بودن جدی است، زیرا نقص در ذوب لبه ریشه موجب ایجاد مناطق تمرکز تنش می‌شود در سرویس دهی موجب شکست خستگی زود رس اتصال می‌شود.

    نفوذ ناقص L.O.P) Lack of pentertation)

    عدم نفوذ کامل فلز جوش به ریشه اتصال

    علت
    1. آمپر بسیار پائین
    2. فاصله ریشه ناکافی
    3.استفاده از الکترود با قطر بالا
    4. سرعت حرکت زیاد

    نتیجه
    سرعت جوش را ضعیف می‌کند و به مستعد ایجاد خستگی تبدیل می‌شود.

    ترک جوش Weld cracking

    انواع مختلفی از عدم اتصال ممکن است در جوش یا مناطقی که تحت تأثیر حرارت قرار می‌گیرند، رخ دهد. جوشها ممکن است دارای تخلخل ، آخالهای سرباره یا انواع ترکها باشند. تخلخل و آخالهای سرباره شاید در جوش تا حدی قابل قبول باشد اما ترکها در جوش هرگز قابل قبول نمی‌باشند. وجود ترک در جوش یا در مجاورت جوش نشانگر این مسئله می‌باشد که حتما مشکلی در حین کار وجود داشته است. بررسی دقیق ترکها ، تعیین علت اجاد آنها و نیز راههای جلوگیری از آنها را برای ما امکان پذیر می‌سازد. در ابتدا ما باید به این مسئله توجه داشته باشیم که بین ترک و شکست تفاوت قائل شویم. منظور ما از ترک ، پدیده‌ای است که در اثر عواملی مانند انجماد ، سرد شدن و تنشهای داخلی که به علت انقباض جوش می‌باشد ایجاد می‌گردد. ترکهای گرم ، ترکهایی می‌باشند که در دماهای بالا رخ می‌دهند و معمولا به انجماد ربط دارند. ترکهای سرد ترکهایی هستند که بعد از اینکه جوش به دمای اطاق رسید، رخ دهد و ممکن است حتی به HAZ رابط داشته باشد. بیشتر ترکها در اثر تنشهای فیزیکی انقباض که معمولا با کشیدن یا تغییر شکل جسم همراهی باشد در هنگام سرد شدن جوش رخ می‌دهد، ایجاد می‌شوند، اگر انقباض محدود شود، این تنشهای فیزیکی کرنشی ، تنش داخلی پسماند را بوجود می‌آورند که این تنهای پسماند منجر به ایجاد ترک می‌شوند. در واقع دو نیروی مخالف وجود دارد:

    1. تنشی که بوسیله انقباض ایجاد می‌شود.
    2. استحکام و سختی فلز پایه

    تنشهای ناشی از انقباض با افزایش حجم فلزی که تحت انقباض قرار گرفته است، افزایش می‌یابد. جوشهایی در ابعاد بزرگ و فرآیندهایی با نفوذ زیاد کرنشهای انقباضی را افزایش می‌دهند. تنشهایی که در اثر کرنشهای انقباضی ایجاد می‌شود با افزایش استحکام فلز پر کننده و فلز پایه افزایش می‌یابد. همچنین وقتی که استحکام تسلیم افزایش باید تنش پسماند نیز افزایش می یابد.

    1. ضرورت جوشکاری
    2. پیشگرم
    3. دمای بین پالسی
    4. عملیات حرارتی پس از جوش
    5. طراحی اتصال
    6. روشهای جوشکاری
    7. مواد پر کننده

    ترک به صورت خط مرکزی

    ترک به صورت خط مرکزی در مرکز یک پاس جوش معین قرار دارد. اگر انتهایی کپاس جوش داشته باشیم و اینپالیدرمرکز اتصال باشد آنگاه این ترکمرکزی در مرکزاتصال نیز رار خواهد داشت. در مورد پاس های چند تای که چندین پاس در هر لایه وجود دارد ترک مرکزی از نظر هندسیب ممکن است در مرکز اتصال قرار نداشته باشد. ار چه اغلب دیده می شود که در مرکزاتصال قرار دارد. علت ترک مرکزی یکی از سه پدیده زیر می باشد:

    1. ترکی که ناشی از جدایش و تفکیک باشد.
    2. ترکی که مربوط به شکل گرده جوش می‌باشد.
    3. ترکی که مربوط به تغییرات سطحی می‌باشد.

    متأسفانه تمام سه پدیده فوق خودشان را در قالب یک نوع آشکار می‌کنند و تشخیص دادن ترک مشکل می‌باشد. علاوه بر این ، تجربه‌ها نشان داده‌اند که اغلب 2 یا حتی 3 پدیده فوق با یکدیگر برهمکنش داده و در ایجاد ترک مؤثرند. در واقع درک مکانیسم اصلی هر یک از انواع ترکهای مرکزی به ما کمک می‌کنند تا به دنبال راه حلی برای از بین بردن ترک باشیم. ترک مرکزی ناشی از جدایش این ترکها وقتی رخ می‌دهد که ترکیباتی با نقطه ذوب پایین نظیر فسفر ، روی ، مس و گوگرد در نقاط خاصی در حین فرآیند سرد شدن جدایش یابند. در حین فرآیند انجماد ، ترکیباتی با نقطه ذوب پایین در فلز مذاب به نواحی مرکزی اتصال رانده می‌شود چون آنها تا آخرین ترکیباتی هستند که شروع به انجماد می‌کنند و جوش در این نواحی تمایل به تفکیک و جدایش می‌یابد. در جوشکاری می‌توان از الکترودهایی با مقادیر بالای منگنز استفاده تا بتوانیم بر تشکیل سولفید آهن با نقطه ذوب پایین غلبه کنیم. متأسفانه این مفهوم نمی‌تواند برای مواد غیر فرار دیگری بجز گوگرد بکار رود.

    ترک مرکزی ناشی از شکل گرده جوش

    نوع دوم ترک مرکزی ، ترک ایجاد شده در اثر شکل پالس جوش می‌باشد، این ترک در فرآیندهایی که همراه با نفوذ عمیق می‌باشند نظیر فرآیند FCAW , SAWتحت محافظ CO2 دیده می‌شود. وقتی که یک پالس جوشکاری دارای عمق بیشتری نسبت به هضم آن جوش (در نمای سطح مقطع) باشد. برای رفع این نوع ترک ، پالسهای جوش باید دارای عرضی حداقل برابر با عمق باشد. توصیه می‌شود که نسبت پهنای جوش به عمق آن برابر با 1 به 14/1 به 1 باشد تا این نوع ترک رفع شود. اگر از پالسهای چندتایی استفاده شود هر پاس دارای پهنای نبت به عمق آن باشد، یک جوش فاقد ترک خواهیم داشت. وقتی که یک ترک مرکزی بخار شکل پاس تحت بررسی است، تنها راه حل این است که نسبت پهنای جوش به عمق آنرا تغییر دهیم. این موضوع شاید در برگیرنده آن باشد که تغییری در طراحی اتصالها داشته باشیم. از آنجایی که عمق جوش تابعی از نفوذ می‌باشد شاید مفید باشد که مقدار نفوذ را کاهش دهیم بدین منظور می‌توانیم از آمپرهای پایینتر و الکترودهایی با قطرهای بالاتر استفاده کنیم. راهکارهای فوق دانسیته جریان را کاهش می‌دهد و مقدار نفوذ را محدود می‌کند.

    ترک مرکزی ناشی از شرایط سطحی جوش

    آخرین مکانیسمی که سبب ایجاد ترک مرکزی می‌باشد تغییر شرایط سطحی می‌باشد. وقتی جوشهایی با سطح مقعر ایجاد می‌شود تنشهای ناشی از انقباضهای داخلی موجب می‌شود که سطح جوش کشیده شود. برعکس وقتی که سطح جوش محدب باشد نیروی ناشی از انقباضهای درونی موجب می‌شود که سطح جوش فشرده می‌شود. سطح جوش مقعر ، اغلب ناشی از ولتاژهای بالای قوس می‌باشد. کمی کاهش در ولتاژ قوس موجب می‌شود که گرده جوش به حالت محدب تغییر شکل دهد و تمایل به ترک حذف گردد. سرعتهای حرکت بالا نیز ممکن است به این موضوع کمک کند و کاهش در سرعت حرکت جوشکاری ، مقدار پراکندگی توسط جوش را افزایش می‌دهد و سطح جوش به صورت محدب تغییر حالت می‌دهد. جوشکاری در حالت قائم سر پایین باعث ایجاد این نوع ترک می‌شود. جوشکاری در حالت قائم رو به بالا می‌تواند از بروز این نوع ترک جلوگیری نماید.

    ترک منطقه متأثر از جوش

    ترک منطقه متاثر از جوش (HAZ) بوسیله جدایشی که بلافاصله مجاور گرده جوش رخ می‌دهد مشخص می‌شود، اگر چه این نوع ترک مربوط به فرآیند جوشکاری می‌باشد با این حال ترکی است که در روی پایه رخ می‌دهد نه درخود جوش. این ترک به نام تک مجاور جوش ، ترک گوشه‌ای یا ترک تأخیری نیز نامیده می‌شود. چون این ترک بعد از اینکه فولاد در دمای f ْ400 انجماد یافته است رخ می‌دهد ترک انجمادی نیز نامیده می‌شود و چون با هیدروژن نیز همراه می‌باشد ترک همراه با هیدروژن نیز نامیده می‌شود. برای اینکه ترک HAZ رخ دهد سه شرط باید بطور همزمان برقرار باشد:

    1. باید مقدار کافی هیدروژن وجود داشته باشد.
    2. جوش باید به حد کافی نفوذ پذیر باشد.
    3. باید به حد کافی تنشهای داخلی یا پسماند وجود داشته باشد.

    حذف یکی از سه شرط فوق معمولا باعث می‌شود که این نوع ترک از بین برود. در جوشکاری ، یک راه برای حذف این نوع ترک این است که دو یا سه متغیر (مقدار جوش نفوذ پذیر جوش) را محدود کنیم. هیدروژن از منابع مختلفی می‌تواند وارد جوش شد. رطوبت و ترکیبات آلی منابع اصلی هیدروژن در جوش می‌باشند. هیدروژن می‌تواند در فولاد ، الکترود ، ترکییبات روپوش الکترود و در آتمسفر وجود داشته باشد.

    ترک عرضی

    ترک عرضی ترک متقاطع نیز نامیده می‌شود. ترکی است که در جهت عمود بر طول جوش ایجاد می‌شود. این نوع ترک از انواعی است که اغلب در جوشکاری با آن مواجه می‌شویم و معمولا جوشی که دارای استحکام بالاتری در مقایسه با فلز پایه می‌باشد دیده می‌شود. این نوع ترک می‌تواند همراه با هیدروژن نیز باشد و کل ترک منطقه متأثر از جوش HAZ که پیشتر شرح داده شد ناشی از مقدار بالای هیدروژن ، تنشهای پسماند و ریز ساختارهای حساس می‌باشد. فرق عمده بین این دو ترک این می‌باشد که ترک عرضی در فلز جوش نتیجه تنش پسماند طولی می‌باشد. چنانچه پاس جوشکاری بصورت طولی انقباض یابد، فلز پایه در مقابل این نیرو مقاومت می‌کند و در واقع دچار تراکم و فشردگی می‌شود. استحکام بالای فلز پایه‌ای که در مجاورت جوش می‌باشد در برابر فشردگی ناشی از انقباض جوش مقاومت می‌کند و در واقع فشرده شدن جوش را محدود می‌کند. بخاطر ممانعتی که فلز پایه به عمل می‌آورد، تنشهای طولی در جوش گسترش می‌یابد. وقتی با ترکهای عرضی مواجه می‌شویم باید سطح هیدروژن و شرایط نگهداری الکترودها را مد نظر داشته باشیم. در مورد ترک عرضی ، کاهش استحکام فلز جوش معمولا یکی از راهکارهای حذف این نوع ترک می‌باشد. تأکید زیادی بر روی فلز جوش وجود دارد چون فلز پر کننده به تنهایی ممکن است جوشی رسوب دهد که دارای استحکام پایینتری باشد و نیز تحت شرایط عادی فلزی نرم باشد. البته با تأثیر عناصر آلیاژی استحکام جوش بالا می‌رود و از نرمی آن کاسته می‌شود. استفاده از جوشهایی با استحکام پایینتر ، یک راه حل مؤثر در کاهش ترک عرضی مؤثر می‌باشد، البته به شریطی که استحکام جوش با استانداردهای تعریف شده مطابقت داشته باشد.

    پیچیدگی

    پیچیدگی یا اعوجاج تا حدی در تمام انواع جوشکاری وجود دارد، در بسیاری موارد آنقدر کوچک است که به سختی قابل رؤیت است، ولی در بعضی موارد باید پیش از جوشکاری به اعوجاجی که متعاقبا ایجاد می‌شود توجه کرد. مطالعه و بررسی اعوجاج بسیار پیچیده است و آنچه در ادامه آمده خلاصه است:
    علل اعوجاج هنگامی که فلز تحت بار ، کرنش می‌کند یا حرکت می‌کند و تغییر شکل می‌دهد: تحت بار گذاری ضعیف فلزات بصورت الاستیک باقی می‌مانند. (به شکل اصلی خود باز می‌گردند یا پس از اینکه بار برداشته شد شکل می‌گیرند) که این تحت عنوان محدوده الاستیک شناخته می‌شود.
    تحت بار خیلی زیاد ، فلزات تا حدی تحت تنش قرار می‌گیرند که دیگر به شکل اول خود باز نمی‌گردند یا شکل نمی‌گیرند و این نقطه (نقطه تسلیم) نامیده می‌شود (تنش تسلیم).

    فلزات با حرارت دیدن انبساط می‌یابند و وقتی سرد می‌شوند منقبض می‌شوند، فلزات در حین جوشکاری گرم و سرد می‌شوند که موجب تنشهای بالای ناگهانی و اعوجاج می‌شوند. اگر این تنشهای زیاد از محدوده الاستیک بگذرند و از نقطه تسلیم نیز رد شوند، برخی پیچیدگیهای دائمی در فلز پدید می‌آید، تنش فلز در دمای بالا کاهش می‌یابد. اعوجاج اثر ناخواسته انبساط و انقباض فلز حرارت دیده است.

    انواع پیچیدگی

    سه نوع اصلی پیچیدگی وجود دارد:

    1. زاویه‌ای
    2. طولی
    3. عرضی

    کنترل پیچیدگی می‌تواند در سه مرحله انجام گیرد:

    · قبل از جوشکاری
    · حین جوشکاری
    · بعد از جوشکاری

    کنترل پیچیدگی قبل از جوشکاری توسط روشهای زیر انجام می‌شود:

    1. خال جوش زدن
    2. گیره ، بست و نگهدارنده
    3. پیشگرم کامل و سرتاسری
    4. مونتاژ اولیه مناسب

    کنترل اعوجاج پس از جوشکاری:
    1. سرد کردن آرام
    2. صافکاری شعله‌ای (حرارت دهی معکوس)
    3. آنیل کردن
    4. تنش زدایی
    5. نرمال کردن
    6. صافکاری مکانیکی

    در سازه‌های فلزی ساختمان معمولا روشهای 1و2 بیشتر اعمال می‌گردد و سایر روشها در کارهای صنعتی بیشتر کاربرد دارند.

    آنیل کردن
    یک پروسه عملیات حرارت است که برای نرم کردن فلزات جهت کل سرد یا ماشین کاری بکار می‌رود، قطعه یا کار نهائی معمولا در کوره تا دمای بحرانی (برای فولاد با 0.52% کربن حدود Cْ 820 - 723) حرارت داده می‌شود و سپس به آرامی سرد می‌شود.

    تنش زدائی
    حرارت دهی یکنواخت قطعات جوش شده تا دمایی زیر دمای بحرانی است که با سرد کردن آرام دنبال می‌شود، این پروسه نقطه تسلیم فلز را کاهش می‌دهد، لذا تنشهای باقی مانده در قطعه کاهش می‌یابد.

    نرمال کردن
    پروسه‌ای برای ریز کردن ساختار دانه‌ای فلز است که موجب بهبود مقاومت آن در برابر شوک و خستگی می‌شود. در نرمال کردن قطعات جوش شده تا بالای ‌دمای بحرانی (Cْ 820 برای فولاد با کربن 0.25% (تقریبا یک ساعت برای هر nm 25 ضخامت حرارت می‌بیند و سپس در هوا سرد می‌شود (مستقیم کاری).


  7. #117
    پروفشنال boomba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    782

    پيش فرض

    انواع مواد ساینده

    1- مواد ساینده طبیعی : به صورت طبیعی در محیطهای مختلف بوجود آمده اند ،معروف ترین آنها عبارتند از : سنباده طبیعی ،کروندوم ،کروکاس ،سنگ سیاه ،کوارتز و الماس .کیفیت این مواد طبیعی خیلی متفاوت است و ناخالصی های زیادی دارد که بر قابلیت سایندگی آنها اثر منفی می گذارد.بعضی از این این گونه مواد ساینده طبیعی که هنوز هم به صورت محدود استفاده میشود عبارتند از :
    ( Crocac ) کروکاس : اکسید آهن به رنگ قهوه ای قرمز که هم به صورت طبیعی وجود دارد و هم به صورت مصنوعی قابل ساخت است . این ماده به صورت پودر خیلی نرم برای سیقل دادن سطوح ادوات دقیق مورد استفاده قرار می گرد و فقط براده اندکی از سطح قطعه بر می دارد .( آلومینیم اکسید طبیعی )
    (Corundum ) کروندوم : یک کانی بسیار سخت به رنگ سیاه یا قهوه ای قرمز است که به صورت طبیعی و با مقداری ناخالصی یافت میشود. با توجه به قابلیت چسبیدن این ماده به سرامیک و خاک رس اولین ماده ای بود که در ساخت سنگهای سنباده بکار رفته است .
    سنباده طبیعی :یک ماده ساینده سخت است که غالباً از کریستال های کروندوم در زمینه ای از اکسید آهن تشکیل شده است . دانه های این ماده نیز در ساخت سنگهای سنباده و کاغذهای سنباده مورد استفاده قرار گرفته است .
    ( Diamond ) الماس : سخت ترین ماده ساینده طبیعی است که در ساخت بعضی انواع سنگ های سنباده و ابزارهای تیز کردن سنگهای سنباده بکار می رود . الماس مصنوعی یا صنعتی نیز ساخته شده اند که به عنوان جواهر تزئینی قابل استفاده نیستند ولی قادرند مواد بسیار سخت صنعتی نظیر : کاربیدها و مواد سرامیکی رابسایند .

    2- مواد ساینده مصنوعی :با ارائه این مواد مصنوعی مشکلات ناشی از وجود ناخالصی و غیر یکنواختی ساختار در مواد ساینده طبیعی برطرف گردید ،زیرا این مواد تحت شرایط کنترل میشوند . پر مصرف ترین مواد ساینده مصنوعی عبارتند از : سیلیکون کارباید ،آلومینیم اکسید ،برنترید مکعبی ،الماس مصنوعی .

    آلومینیم اکسید :یکی از مواد ساینده مصنوعی محسوب میشود . از گذاشتن سنگ معدنی بوکسیت در یک کوره قوس الکتریکی بدست می آید . آلومینیم اکسید در تولید حدود 75% سنگهای سنباده بکار می رود . از این نوع سنگ برای سنگ زنی مواد با استحکام بالا استفاده می شود .آلومینیم اکسید = براده آهن + کک + بوکسیتAl2 O3 H2o C Fe Al2 O3

    انواع آلومینیم اکسید :ماده ساینده آلومینیم اکسید پس از تولید بر اساس مقدار نا خالصی های باقی مانده در آن و یا مواد افضوده شده درجه بندی می شود ،معمولاً آلومینیم اکسید را در پنج گروه با عناوین : معمولی ،نیمه ترد ،سفید ،خشن تراش و بسیار خشن تراش رسته بندی میکنند .آلومینیم اکسید معمولی پر مصرف ترین ماده ساینده است که 94.5% آن را آلومینیم اکسید خالص تشکیل میدهد ،رنگ این ماده ساینده قهوه ای است و محکم ترین و چقرمه ترین آلومینیم اکسید محسوب میشود . آلومینیم اکسید معمولی در سنگ زنی با ماشین های سنترلس گرد سابی و سنگ زنی میل لنگ بکار میرود . این ماده ساینده مخصوصاً در عملیات سنگ زنی نسبتاً خشن بر روی فولادهای مستحکم و چدن مالیبل آنیل شده بسیار خوب عمل میکند .

    آلومینیم اکسید نیمه ترد :شبیه آلومینیم اکسید معمولی است با این تفاوت که میزان ناخالصی آن کمتر است ( 96% - 97% آلومینیم اکسید خالص است ) از این ماده ساینده در سنگ زنی ضریف فولادهای سخت استفاده می شود . به هنگام سنگ زنی نسبت به آلومینیم اکسید معمولی خنک تر کار میکند به همین دلید برای سنگ زنی تخت مناسب است ،زیرا در این عملیات تماس زیادی بین سنگ سنباده و قطعه کار بوجود می آید .
    آلومینیم اکسید سفید :خالص ترین ماده ساینده است و حدود 99.5% آلومینیم اکسید خالص دارد . رنگ این ماده ساینده سفید و خیلی ترد و شکننده است . با افزودن موادی مانند : سنگ معدنی کرم میتوان این ماده ساینده را به رنگ های صورتی و قرمز تولید نمود . در کارگاههای ابزار سازی و برای سنگ زنی فولادهای بسیار سخت ،ابزارهای سخت و حساس به حرارت و فولادهای ابزار بکار میرود .
    آلومینیم اکسید خشن تراش :ساختار ریز دانه کریستالی های آن باعث میشود چغرمگی بیشتری از خود نشان داده و بدون آن که دانه های سازنده از بدنه سنگ سنباده جدا شود لبه های هر دانه به مرور شکسته شده و لبه های برشی جدیدی پدید آید . در عملیات سنگ زنی که فشار زیادی به سنگ وارد میشود بکار میرود . مثلاً در عملیات زایده برداری قطعات ریختگری شده .
    (Sillicon carbide) سیلیکون کارباید: اواین ماده ساینده مصنوعی است که در ایالت متحده ساخته شده . ماسه سیلیسی و کربن به شکل کک وقتی در یک کوره الکتریکی در معرض حرارت شدید قرار گیرند . با هم ترکیب شده و کریستالهای سخت و ساینده بوجود می آورند . سیلیکون کاباید عموماً برای سنگ زنی مواد غیر فلزی و با استحکام پایین بکار مبرده میشود .کریستالهای سیلیکون = خاک اره + ماسه سیلیسی + کک C Sio2 Sicانواع سیلیکون کاباید دو نوع دارد : 1- معمولی یا سیاه 2- سبز رنگ سختی سیلیکون کارباید به میزان خلوص آن بستگی دارد . سیلیکون کارباید سخت تر از آلومینیم اکسید و شکننده تر از آن است . سیلیکون کارباید سیاه دارای ناخالصی بیشتری است که سه نوع از آن وجود دارد : سیاه معمولی ،سیاه خشن تراش و سیاه مخصوص . سیلیکون کارباید سبز یکی از سخت ترین مواد مصنوعی است ، کابرد اصلی این ماده ساینده سنگ زنی ابزارهای کابایدی ( الماسی ) می باشد .

    سرامیک آلومینیم اکسید : معرفی نمود ، در واقع این ماده ساینده SG نوعی ماده ساینده از جنس سرامیک آلومینیم اکسید به نام Norton در سال 1988 شرکت ساینده سنتی و مواد فوق ساینده جدید از نظر توان براده برداری ابداع گردید . بین موادروش تولید این ماده ساینده مانند : آلومینیم اکسید است . بااین تفاوت که از همان مواد اولیه ولی با یک فرآیند شیمیایی مرطوب میشود . در این فرآیند ذرات ریز با ابعاد کمتر از میکرون حاصل میشود .
    مواد فوق ساینده :اختراع مواد فوق ساینده یعنی الماس مصنوعی و بریلیترید مکعبی نقطه اتفی مهم در تکنولوژی سنگ زنی محصوب می شوند ،این مواد فوق ساینده مخصوصاً برای سنگ زنی فلزات سخت ،سوپر آلیاژ ،کاربایدها ،سرامیکها مناسب میباشد .ویژگی های مواد فوق ساینده عبارتند از : 1- سختی 2- مقاومت سایشی 3- استحکام فشاری 4- هدایت گرمایی که دیگر مواد ساینده همه این ویژگی ها را ندارند .

    الماس مصنوعی : الماس سخت ترین ماده شناخته شده است و از آن در ساخت قلم های الماس جهت تیز کردن سنگ سنباده و در ساخت سنگهای سنباده الماس استفاده می شود .گرافیت ( شکلی از کربن ) و یک کاکالیزور مانند : آهن ،کروم ،کابالت و نیکل در معرض حرارت بالا ( درجه 1400-2350 ) وفشار زیاد معادل ( 5500-13000 اتمسفر ) قرار میگیرد تا به کریستالهای الماس تبدیل گردد . به هنگام سنگ زنی فلزات آهنی با توجه به حرارت و فشار ایجاد شده ممکن است الماس دچار تغییرات شیمیایی شده و به سرعت ساییده گردد بنابراین توصیه می شود برای سنگ زنی آلیاژهای آهن از سنگ های الماسی استفاده نشود .
    (CBN ) برونیترید مکعبی:این ماده ساینده نظیر الماس مصنوعی تحت حرارت و فشار زیاد تولید شده و برای سنگ زنی دقیق و سریع آلیاژهای آهن سخت بسیار مناسب است . دوبرابر سخت تر از آلومینیم اکسید است و هنگام سنگ زنی گرمای کمتری تولید میکند .این ماده از ترکیب کرم ونیتروژن در حضور یک کاتالیزور ایجاد می شود و سپس در دمای درجه1650 و فشار 68500اتمسفر به برنیترید مکعبی تبدیل می گردد .

  8. #118
    پروفشنال boomba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    782

    پيش فرض

    تصفيه چدن مذاب توسط الياف نسوز سيليسی‏


    تصفيه مذاب چدن، روشي موثر براي بهبود کيفيت قطعات ريختگي ‏است. براي تصفيه چدن مذاب معمولا از فيلترهاي سراميکي و يا ‏فيلترهاي فومي استفاده ميگردد. اخيرا ----- جديدي بنام الياف نسوز ‏سيليسي وارد عرصه صنعت ريخته گري شده است.

    الياف اين ----- از ‏فيبرهاي عمليات حرارتي سيليسي تشکيل شده اند که دماهاي بارريزي ‏بالاتر از 2900 درجه فازنهايت را به راحتي تحمل ميکنند. اين ----- ‏را ميتوان به سادگي به هر اندازه و شکلي در آورد و معمولا در خط ‏جدايش قالب قرار ميگيرد. براي نگهداري ----- در موضع خود از پيچ ‏و مهره هاي خاصي استفاده ميگردد.

    با تماس چدن مذاب به فيلتر، ‏رزين اتصال دهنده فيبرها، تجزيه شده و يک نوع زغال کربني به ‏وجود ميايد. اين زغال، باعث اکسيد شدن آهن ميشود و اکسيد آهن ‏‏(وستيت ‏FeO‏) به وجود ميآورد که حاصل واکنش آن با فيبرهاي ‏سيليسي، تشکيل لايه اي از فابليت برروي فيبرها است. دماي چدن ‏مذاب باعث نرم و چسبناک شدم پوشش فاياليتي شده و در نتيجه ‏هرناخالصي موجود در مذاب را بخود جذب خواهد کرد. در مذاب ‏چدنهاي نشکن، محصولات واکنشهاي کروي کردن گرافيت، توسط ‏فاياليت جمع آوري ميگردد.

    در اثر به وجود آمدن محلولهاي جامد با ‏نقطه ذوب پايين، جداکردن ناخالصيهايي مانند اکسيد منيزيم، سولفيدها، ‏سيليکاتها و ساير ذرات تشکيل شده در عمليات کروي کردن، آسان تر ‏ميگردد. در کاربرد فيلترهاي سراميکي، با سرد شدن مذاب و نياز به ‏مجراهاي درشت براي عبور راحت تر مذاب (که منجر به عبور ‏ذرات ريز ميشود) مواجه هستيم و فيلترهاي فومي معمولا باعث به ‏وجود آمدن يک جريان متلاطم ميشوند. در فيلترهاي اليافي اين مسائل ‏کمتر رخ ميدهند.

    براي بهبود اثر فيلترسازي و کاهش مجاري عبور ‏دهنده ذرات ناخالصي، بايستي سطح موثر ----- را نسبت به جريان ‏مذاب افزايش داد. در چدنهاي خاکستري و ماليبل سطح موثر، سه الي ‏پنج برابر سطح تنگه در سيستم راهگاهي و در مورد چدن نشکن، شش ‏الي هشت برابر ميباشد. براي بالا بردن سطح موثر در سيستمهاي ‏راهگاهي، ميتوان يک ----- اليافي را به صورت دو مرحله اي ‏طراحي کرد و بکار برد. در ----- دوم معمولا به سطح موثر بالاتري ‏نياز نداريم زيرا بيشتر مواد، ناخالصيها و آخالها در ----- اول از مذاب ‏جدا ميشوند.

    عمليات ----- کردن دو مرحله اي را ميتوان توسط دو نوع ‏فيلتر با مش بندي متفاوت و مجراهاي گوناگون بکار برد و انواع ‏مختلف ناخالصي و ذرات ناخواسته را از مذاب جدا کرد. با ساختن ‏سبدها يا کاسه هايي ازاين فيلترها ميتوان مقادير معتنابهي از مذاب ‏خروجي کوره هاي نگهدارنده و پاتيلها را تصفيه کرد. با پوشش دادن ‏سطح الياف با مواد جوانه زا، ميتوان عمليات دوگانه ----- کردن و ‏جوانه زائي را به راحتي انجام داد. حتي ميتوان براي عمليات جوانه ‏زائي انتخابي، مواد جوانه زا يا ساير آميژان ها را در مکانهاي ‏گوناگون سيستم راهگاهي قرار داد. فيلتري با مساحت چهار اينچ مربع ‏ميتواند وزن بيست گرم جوانه زا را تحمل کند.

    معمولا اين ----- را به ‏صورت افقي در خط جدايش قرار ميگيرد. در قالبهاي عمودي و يا در ‏قالبهايي که در آنها موقعيت خط جدايش محدوده است، ميتوان توسط ‏مقداري ماسه ماهيچه آن را ثابت کرد. يک استفاده ديگر از اين فيلتر، ‏تعبيه کردن مکاني براي ----- در نزديکي قطعه براي سهولت جدا ‏شدن سيستم راهگاهي از قطعه است. فيلترهاي اليافي نه ترک بر ‏ميدارند و نه به مانند فيلترهاي سراميکي به راحتي در حين حمل و نقل ‏مي شکنند. توان بالاي آنها براي جذب آخالهاي و ساير مزاياي آنها راه ‏حل مناسبي براي بهبود کيفيت قطعات ريختگي در يک کارگاه ريخته ‏گري به شمار ميايد.

  9. #119
    پروفشنال boomba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    782

    پيش فرض

    عیوب " سخت ریزه ها " در آلیاژهای ریختگی Al-Si



    مقدمه
    یکی از مهم ترین عیوب که در آلیاژهای آلومینیم بخصوص در ریخته گری تحت فشار وجود دارد سخت ریزه ها هستند . سخت ریزه ها عموما درجه سختی بالایی داشته و ممکن است مشکلات زیادی در عملکرد ماشین کاری به وجود آورند . شمول های سخت ریزه ها معمولا به دلیل اندازه کوچکشان با اشعه ایکس به سختی رفع می شوند٬ بنابراین این عیوب داخلی غیر قابل دیدن هستند . عیوب سخت ریزه ها باعث پارگی های بزرگی روی سطح ماشین کاری و نیز گرم شدن و یا حتی شکستن لبه ابزار برش می شوند و هم چنین سرعت عملکرد ماشین کاری را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داده و باعث افزایش هزینه های ماشین کاری می شوند . به طور کلی در آلیاژهای Al-Si چهار دسته از این عیوب سخت ریزه وجود دارند که عبارتند از :

    1.اکسیدها
    2.بین فلزی ها
    3.ذرات نسوز
    4. الماسه ها
    مبحث زیر شمول های سخت ریزه ها را در Al-11/5Si-0/4Mg-Fe- Mnدر ریخته گری ماسه ای مورد بررسی قرار می دهد .

    تکنیک های آزمایشی
    تکنیک های آزمایشی شامل ذوب استاندارد و روش های ریخته گری برای آلیاژهای ریختگی آلومینیم است و از هیچ تغییر اضافی ای در این فرایند مانند ریزدانه کردن یا شکل دهی به وسیله سدیم و استرانسیم استفاده نشده است . فلز در 730 یا 760 درجه سیلسیوس دمای معمول ریخته گری ودر هوا به داخل ماسه های مرز بندی شده Pepset و قالب های فلزی ریخته گری می شوند . قالب های تست بعد از ریخته گری ٬ ماشین کاری می شوند و برای آزمایش های کشش و خمش ارجاع داده می شوند . در نهایت سطح نمونه آزمایشی متالورژیکی وسطوح شکاف دار زیر میکروسکوپ نوری مشاهده می شوند .

    انواع مختلف سخت ریزه ها

    1) اکسیدها :
    آلومینیم ومنیزیم میل ترکیبی زیادی برای واکنش با اکسیژن دارند . بنابراین انتظار می رود که اکسید ها یکی از اصلی ترین شمول های سخت ریزه ها در آلیاژهای ریختگی آلومینیم محسوب شوند . باید تاکید کرد که آلومینیم و منیزیم مایع قابلیت حل شدن در اکسیژن را ندارند . آن ها ممکن است به دلیل اغتشاش سطحی از سطح مایع به درون فلز کشانیده شوند . اگر شمول های اکسیژنی به داخل مذاب کشانیده شوند احتمالا در تماس اتمی مناسبی نخواهند بود . اما انتظار می رود که با یک فیلم اکسیدی احاطه شده باشند و این شمول با یک لایه از هوا هنگامی که از سطح مذاب اکسیدی عبور می کنند ٬ آن را دریافت می کنند ٬ جدا شده اند . به نظر می رسد که یک لبه باریک از این فیلم اکسیدی که به عنوان یک شکاف عمل می کند مربوط به چنین ذراتی است.

    2) ترکیب های بین فلزی :
    ترکیب های بین فلزی که غنی از آهن هستند شایع ترین نوع سخت ریزه ها در آلیاژهایAl-Siشامل آهن و منگنز می باشند . ترکیب های بین فلزی به دلیل ته نشینی و کشش نیمه رساناها در گدازه های آلومینیمی به خصوص در صنعت ریخته گری تحت فشار به کار گرفته می شوند .
    عموما تصور می شد کریستال های غنی از آهن اولیه ٬Al15(FeMn)3Si2 یا Al15(FeMnCr)3Si2 باشند٬ اما تحقیقات نشان داده تنوعات بسیار زیادی مثل Al15(FeMn)3Si2٬ Al8FeMnSi2 ، Al12(FeMn)7Si2 و Al17(FeMn)4Si2 وجود دارد . گفته می شود که ذرات غنی از آهن اولیه٬ سختی بالا٬نقطه ذوب بالا و وزن مخصوص بالایی دارند .
    بین فلزی های غنی از آهن اولیه می توانند اندازه بزرگی داشته باشند حتی بالاتر از چند میلی متر که ناشی از تشکیل آن ها در دماهای بالاتر از مایعات آلیاژها ی Al-Siاست .
    شمول هایی غنی از آهن اولیه روی کناره های فیلم اکسیدی دوتایی جوانه زنی می کنند . بنابراین سطوح شکاف دار اولیه شمول های غنی از آهن اولیه هستند که معمولا با فیلم های اکسیدی پوشانده شده اند به همین دلیل آلیاژهای ریختگیAl معمولا در طول مسیرشکاف اکسیدی خراب می شوند . ذرات غنی از آهن اولیه معمولا شکل های ستاره ای ٬چند وجهی و شاخه ای روی بخشهای 2-D دارند . دیگر شمول های بین فلزی TiAl3 وTi(AlSi)2 ممکن است در آلیاژ Al-Si-0/4Mg شامل آهن ٬ منگنز وتیتانیم وجود داشته باشند . درحضور سطوح بالای استرانسیم ممکن است فاز غنی از استرانسیم یعنی Al2Si2Srیا Al4Si2Srبه عنوان بین فلزی
    های اولیه درآلیاژهای Al-Si-0/4Mgکه شامل استرانسیم هستند حضور داشته باشند . ترکیبات غنی از استرانسیم روی فیلم های اکسیدی جوانه زنی و رشد می کنند . دیگر بین فلزی ها یا غیر فلزی ها ممکن است با حضورریزکننده های دانه با افزودن بورید تیتانیم یا ذرات کاربید تیتانیم به گدازه ویا دیگر نیتریدها وکاربیدها به وجود آیند .عیوب سخت ریزه ها اگر به اندازه کافی بزرگ باشند آنگاه این شمول ممکن خواهد بود .

    3 ) ذرات نسوز :

    ذرات نسوز ناهمگن می توانند به طور اتفاقی داخل قطعات ریختگی ناشی از شکستن یا تکه تکه شدن پوشش و جداره کوره ها ٬ بوته ها ٬ پاتیل ها و یا ابزار ایجاد شوند . برای جلوگیری از چنین تله افتادن ذرات نسوز هشدارهای زیر لازم است :
    1) تمیز کردن سطوح داخلی بوته ها ٬ پاتیل ها و یا ابزارها بعد از ریخته گری .
    2) جلوگیری از حرارت دادن زیاد .
    3) جلوگیری از شوک های مکانیکی و گرمایی .
    4) صافکاری دوباره میله های غلاف ذرات
    5) جایگزینی جداره های کوره ها ٬ بوته ها ٬ پاتیل ها و ابزار.
    6) استفاده از مواد جداره با کیفیت بالا .
    علاوه بر این٬ شمول های ماسه ممکن است به داخل ریخته گری کشانیده شوند . شمول های سیلیسی از سیلیکا ناشی شده است . به خاطر این که شمول های اکسیژنی باید به درون فلز به وسیله عبور کردن از سطح آن که البته اکسید شده است وارد شود . بنابر این شمول از گداخته شدن به وسیله یک لایه باریک از گازها از باقی مانده هوا به همراه لبه خشک بسته اکسیدی جدا خواهد شد . بنابراین شمول با گدازه واکنش نمی دهد زیرا به وسیله هوا احاطه شده است و هیچ تماسی با آن ندارد .

    4 ) الماسه ها :
    الماسه ها ریز قطرات کوچکی ازآلیاژ ریختگی هستند که طی مدت ریخته گری قالب شکل می گیرند به خصوص در طی مدت ریخته گری تحت فشار . ریز قطرات کوچک از جریان مایع جدا هستند و قبل از این که آن ها با ریخته گری پیوسته شوند به سرعت درون ساختارهای ریخته گری مناسب جامد می شوند . ساختار مناسب آن ها به این صورت است که قوی ٬ سخت و زمخت هستند . دو ریز قطره با یک فیلم اکسیدی سطحی پوشانیده می شوند . البته بعید به نظر می رسد که این الماسه ها نسبت به محل تشکیل خود در فیلم اکسیدی دوتایی ناهماهنگ باشند .

    منبع

    ترجمه مقاله:

    “Hord Spot” Defects in Aluminum-Silicon Cast Alloys By X.Cao & J.Camobell

    ترجمه: میثم نصیری

    دانشجوی کارشناسی ناپیوسته متالورزی دانشگاه شهید رجایی
    Last edited by boomba; 22-02-2009 at 11:42.

  10. #120
    پروفشنال boomba's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    782

    پيش فرض

    مهندسي مواد و متالورژي

    موضوع:
    مهندسي مواد يكي از رشته هاي مهندسي است كه به درستي لقب مادر رشته هاي مهندسي را به خود اختصاص داده است. اين رشته به عنوان يك رشته مستقل، قدمتي حدود هفتاد ساله دارد. در ايران نيز از حدود 40 سال قبل اين رشته در دانشگاه‌هاي كشور تدريس مي‌شود. به جرات مي‌توان گفت كه اكثريت قريب به اتفاق مصنوعات بشري كه در اطراف مي‌بينيم. حاصل تلاش مهندسين مواد است. اگر به اتومبيل، قطار و هواپيما توجه كنيم، قسمت‌هاي اصلي آن مثل بدنه، شيشه و موتور از مواد تشكيل شده است. در ساختمان‌ها تمام قطعات فلزي بكار رفته در اسكلت ساختمان، تمام مواد اوليه سيم كشي، مواد بكار رفته در لوله كشي‌هاي آب، شوفاژ، گاز، وسايل و لوازم خانگي و... تماماً به مهندي مواد مربوط مي‌شود. تحولاتي كه در عرصه علم و صنعت صورت گرفته، بطور مستقيم يا غير مستقيم حاصل تلاش و پيشرفت در اين رشته مهندسي است.

    صنايعي مثل هوافضا، اپتيك، الكترونيك، كامپيوتر و… بدون پيشرفت در مهندسي مواد هيچگونه احتمالي براي رشد در آنها متصور نبوده است. توليد قطعات فلزي و غيرفلزي با قابليت‌هاي ويژه مثل س و پ ر هادي‌ها، قطعات با مقاومت فوق العاده در برابر سايش، قطعات مقاوم دربرابر خوردگي و اكسيداسيون و مقاومت فوق‌العاده دربرابر حرارت‌هاي زياد، بشر را قادر ساخته تا در عرصه صنعت و تكنولوژي به پيشرفت‌هاي كنوني برسد. بنابراين در طراحي و ساخت تقريبا تمام مصنوعات بشري در تيم طراحي يا ساخت، در كنار مهندسين برق، مكانيك، شيمي، عمران و صنايع حضور مهندسين مواد الزامي و غيرقابل اجتناب مي‌باشد. در حال حاضر رشته مهندسي مواد در سطح دانشگاه‌هاي ايران در مقطع كارشناسي در سه گرايش دانشجو مي‌پذيرد كه عبارتند از: متالورژي استخراجي، متالورژي صنعتي و سراميك.

    گرايش متالورژي استخراجي:
    گرايش متالورژي استخراجي يكي از زيرمجموعه هاي رشته مهندسي مواد است. كشور ايران جزء معدود كشورهاي جهان بشمار مي رود كه داراي معادن متنوع و غني از فلزات است. با وجود اين مزيت نسبي، متأسفانه هنوز ما نتوانسته ايم به جايگاه واقعي خود در توليد فلزات در جهان برسيم. در ايران در حال حاضر فقط فلزاتي نظير آهن، مس، سرب، روي و آلومينيوم بصورت انبوه توليد مي شود. هنوز ما وارد كننده فلزاتي نظير تيتانيم، منيزيم، كبالت و ... هستيم. حتي بايد اشاره كرد كه بحث روز ايران در رابطه با غني سازي اورانيم، با وجود معادن حاوي اورانيم اخيراً مورد توجه قرار گرفته، كه يك بحث كاملاً متالورژيكي است. در حقيقت بايد از متخصصين امر استخراج فلزات بعنوان متوليان توليد فلز اورانيم نام برد. بنابراين دير يا زود ايران بايد توليد ديگر فلزات مهم صنعتي و استراتژيك را آغاز كند. اين مسئله جز با كمك نيروهاي متخصص امكان پذير نيست.
    در اين رشته به هيچ وجه در مورد معدن كاري و استخراج معادن بحث نمي شود. اين جزء مواردي است كه به فارغ التحصيلان رشته مهندسي معدن مربوط مي شود. بلكه كار فارغ التحصيلان اين رشته هنگامي آغاز شده كه سنگ معدن حاوي فلز در محل كارخانه تحويل گرفته مي شود.
    در اين گرايش دانشجويان، اصول و مباني علمي استخراج فلزات را آموزش مي بينند. در كنار آموزش فناوريهاي متداول توليد فلزات، روشهاي نوين توليد فلزات نيز تدريس مي شود.
    از ديگر زمينه هايي كه در اين گرايش آموزش داده مي شود ميتوان به خوردگي و از بين رفتن فلزات و روشهاي جلوگيري از آن و روشهاي پوشش دهي فلزات اشاره كرد. گفتني است كه در حال حاضر 33% از درآمد ناخالص ملي كشور آمريكا بواسطه مسئله خوردگي انواع سازه ها، اتومبيلها، صنايع و .... تلف مي شود. اين نشان دهنده اهميت علم خوردگي فلزات است. همچنين با عمليات خاص ميتوان در سطح فلزات، پوششهاي خاصي ايجاد كرد كه خصوصيات سطحي فلزات را بطور چشمگيري بهبود داد. بعنوان مثال ميتوان با ايجاد پوششهاي خاص سختي سطح فلزات را تا پانزده برابر افزايش داد. يا با ايجاد پوششهاي مناسب در سطح فلزي مثل آهن، آنها را در محيطهاي خورنده اي مثل اسيد سولفوريك به راحتي بكار برد. دانشجويان جزء مواردي كه در اين رشته با آن آشنا مي شوند خوردگي و روشهاي جلوگيري از آن و علم پوشش دهي فلزات است.

    زمينه هاي اشتغال:
    دانش آموختگان اين گرايش علاوه بر كار در كارخانجات توليد فلزات نظير توليد فولاد و ذوب آهن، مس، آلومينيوم، سرب و روي و ... مي توانند در مراكز تحقيقاتي در ارتباط با توليد فلزات مشغول به كار شوند. همچنين در صنايعي مثل نفت و پتروشيمي در ارتباط با مسائل بسيار مهم و حساس خوردگي فعاليت كنند.

    زمينه هاي ادامه تحصيل:
    دانشجويان پس از اخذ مدرك كارشناسي مي توانند اين رشته را در ايران در سطوح كارشناسي ارشد و دكتري ادامه دهند. دانشگاه علم و صنعت ايران تاكنون بيش از ده دوره فارغ التحصيل دوره دكتري در اين گرايش داشته است و هم اكنون فارغ التحصيلان آن در دانشگاههاي معتبر ايران و مراكز صنعتي و تحقيقاتي مشغول به كار هستند. براي آن دسته از فارغ التحصيلان كارشناسي نيز كه قصد ادامه تحصيل در خارج از كشور را دارند، با توجه به سابقه خوبي كه دانشجويان ايراني در خارج از كشور داشته اند، دانشگاههاي خارجي به خوبي پذيراي فارغ التحصيلان اين گرايش هستند.

    گرايش متالورژي صنعتي:
    رشته متالورژي صنعتي يكي از زير مجموعه‌هاي رشته مهندسي مواد است. در مهندسي مواد شناخت ساختار مواد و خواص آن و شناخت ارتباط بين اين ساختار و خواص در جهت افزايش زمينه‌هاي كاربردي و طراحي مواد نو و تركيبات جديد از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.

    با توجه به نام و محتوي اين رشته ملاحظه مي‌شود كه در اين رشته از علم شناخت فلزات و آلياژها در جهت كاربردهاي صنعتي استفاده مي‌شود. علم متالورژي كه يكي از شاخه‌هاي علم مواد مي‌باشد در زمينه طراحي و توليد آلياژهاي صنعتي كاربرد دارد. كليه قطعات مكانيكي كه در صنايع مختلف بكار مي‌رود از فلزات و آلياژهاي گوناگوني ساخته شده اند. انواع فولادها و چدن‌هاي آلياژي، آلومينيم و آلياژهاي آن، مس، منيزيم، روي و ساير فلزات به‌طور وسيع در ساخت انواع قطعات صنعتي مورد مصرف قرار مي‌گيرند. اين قطعات در صنايع مختلف به‌خصوص صنايع خودروسازي، هوا- فضا، هواپيماسازي، پتروشيمي، صنعت نفت و گاز، ساختمان، سازه‌هاي فضايي، حمل‌ونقل، صنايع نظامي به‌كار مي‌روند.

    زمينه‌هاي كاربردي جديد:
    رشته متالورژي صنعتي علاوه بر كاربردهاي متداول كه در صنايع گوناگون دارد در جهت طراحي و توليد مواد پيشرفته به‌سرعت در جهان در حال توسعه مي‌باشد. مواد مغناطيسي نو با خواص برتر، استفاده از مواد مركب (كامپوزيت) پايه فلزي‌، ساخت مواد پيشرفته از طريق تركيبات بين‌فلزي، ‌استفاده از آلياژهايي كه مي‌توانند جايگزين اعضاي بدن انسان شوند، ايجاد آلياژهاي سبك جهت توليد قطعات حساس، ‌طراحي و توليد آلياژهايي كه در دماهاي بالا به‌كار مي‌روند،‌ طراحي آلياژهايي كه در شرايط ويژه و سخت كاربرد دارند مثال‌هايي از كاربرد رشته متالورژي صنعتي در توليد مواد پيشرفته مي‌باشد. در سال‌هاي اخير رشته‌هايي مانند مواد زيستي و نانوتكنولورژي مورد توجه بسياري از محافل علمي، تحقيقاتي و صنعتي جهان قرار گرفته است كه رشته متالورژي صنعتي مي‌تواند نقش اساسي در جهت توسعه اين‌گونه مواد پيشرفته ايفا نمايد. دراين راستا در ايران و به‌خصوص دانشگاه علم و صنعت ايران در سال‌هاي اخير تحقيقات علمي گسترده‌اي صورت گرفته است و دانشكده مهندسي مواد و متالورژي به عنوان قطب علمي مواد پيشرفته كشور شناخته شده است. پژوهش و تحقيقاتي كه در اين رشته و با همكاري با ساير مراكز علمي جهان صورت مي‌گيرد در قالب مقالات علمي در معتبرترين مجلات جهان به‌چاپ مي‌‌رسد.

    زمينه‌هاي اشتغال و ارتباط با ساير رشته‌ها:
    به‌دليل كاربرد وسيع مواد و به‌خصوص فلزات در ساخت كليه قطعات صنعتي مي‌توان به زمينه اشتغال دانش‌آموختگان اين رشته در صنايع گوناگون پي‌برد. در بخش دولتي شركت‌ها و كارخانجات بزرگ نظير توليد فولاد، ذوب‌آهن، صنايع خودروسازي،‌ صنايع هوا- فضا، صنايع نظامي و صنعت نفت،‌پتروشيمي و ... و در بخش خصوصي اكثر كارخانجات توليد قطعات صنعتي به‌خصوص در صنايع خودروسازي، ساختمان‌سازي،‌ معادن ‌و صنعت سيمان مي‌تواند زمينه‌هاي جذب دانش‌آموختگان رشته متالورژي صنعتي را فراهم سازد.


    اين رشته‌ ماهيتاً‌ ارتباط نزديكي با دو رشته مهندسي مكانيك و مهندسي صنايع دارد واكثر پروژه‌هاي صنعتي به‌صورت كارگروهي و تيمي به انجام مي‌رسد.

    زمينه‌هاي ادامه تحصيل در ايران و جهان:
    دانش‌آموزاني كه علاقه‌مند به درك عميق پديده‌ها و رفتار مواد مختلف و يافتن كاربردهاي نوين و طراحي مواد جديد متناسب با نيازهاي روزافزون بشري مي‌باشند و همچنين علاوه‌بر داشتن علايق مهندسي،‌ خود را به علوم نيز نزديك حس مي‌كنند مي‌توانند در اين رشته موفق باشند. امكان ادامه تحصيل در رشته متالورژي صنعتي در دانشگاه علم و صنعت ايران در سطوح كارشناسي ، كارشناسي ارشد و دكتري وجود دارد. تاكنون حدود ده دوره دكتراي مهندسي مواد با موفقيت در اين دانشگاه به انجام رسيده است. دانش آموختگان مقاطع مختلف كارشناسي و كارشناسي ارشد امكان ادامه تحصيل در بهترين دانشگاه‌هاي جهان را دارند و سابقه علمي دانشكده نشان مي‌دهد كه اكثر دانش‌آموختگان اين دانشكده در دانشگاه‌هاي خارج را دارند و سابقه علمي دانشكده نشان مي‌دهد كه اكثر دانش‌آموختگان اين دانشكده در دانشگاه‌هاي خارج از كشور به‌خوبي درخشيده‌اند. كشور ما داراي خلاء‌ هاي بسياري براي محصولات مواد جديد مي‌باشد و همگام با توسعه صنعتي نياز به مهندسان و كارشناسان تحصيل‌كرده در اين رشته وجود خواهد داشت و هر فرد متخصص با دارا بودن جديت، اعتماد به نفس و پشتكار مي‌تواند بازار كاري مناسبي براي خود ايجاد كند.

    گرايش سراميك:
    رشته سراميك يكي از زير مجموعه‌هاي رشته مهندسي مواد است. وظيفه اصلي يك مهندس مواد در ابتدا شناخت ساختمان مواد و خواص آن و شناخت ارتباط بين اين ساختار و خواص است و در مواردي ديگر با توجه به نياز كاربردي كه وجود دارد مواد جديد و تركيبات جديد را طراحي نمايد

    . اما رشته سراميك به عنوان يك زير شاخه رشته مواد چيست؟

    در ابتدا با شنيدن نام سراميك هر انساني به ياد ظروف سفالين مي‌افتد و بسياري فكر مي‌كنند كه رشته مهندسي سراميك يك رشته هنري است و گروهي ديگر اين تصور را دارند كه اين رشته محدود به ساخت محصولاتي چون ظروف سفالين، كاشي يا چيني مي‌باشد. اما نكته قابل توجه در رابطه با اين شاخه از علم مواد اين است كه با شناخت و ورود دست‌آوردهاي آن به دنياي صنعت يك مرحله جديد و يك تحول بزرگ پديد آمد.
    اين شاخه كه بسيار هم جوان است ‌سبب شد تا تحول بزرگي درصنايع فضا، الكترونيك، اپتيك، پزشكي و بسياري از علوم ديگر پديد آيد. بطور كلي اگر تعريفي از سراميك به شكل ساده و ابتدايي بدهيم بايد بگوييم كه مواد سراميك عبارتند از مواد معدني غيرفلزي. كافي است كه به اطراف خود نگاه كنيد، هر آنچه كه جزء مواد آلي (مانند پلاستيك، چوب و لاستيك)و فلزي نباشد سراميك است. پس مي‌بينيم كه در دنياي كنوني سراميك‌ها ما را محاصره نموده‌اند. شيشه‌ها از جمله شيشه‌هاي ساختماني، اپتيك، فيلترهاي بسيار دقيق اپتيكي، مصالح ساختماني از جمله سيمان، كاشي،‌ چيني بهداشتي، نسوزها و كلاهك‌ها و پوشش‌ بيروني موشك‌هاي فضاپيما و قطعات اصلي كامپيوتر‌ها، اجزاي دروني قطعات الكترونيك از جمله ic ها، خازن‌ها،‌ مقاومت‌ها،‌ ايمپلانت‌ها و بسياري از قطعاتي كه جايگزين اعضاي بدن انسان مي‌شود، فروالكتريك‌ها، فري مغناطيس‌ها و فوق‌هادي‌ها و بسياري كاربردها و مواد ديگر كه همه و همه مديون شناخت و بوجود آمدن رشته سراميك است. در سال‌هاي اخير رشته‌هايي مانند مواد زيستي و نانوتكنولوژي مورد توجه بسياري از محافل علمي، تحقيقاتي و صنعتي جهان قرار گرفته است كه رشته سراميك با دوشاخه بايو سراميك‌ها و نانو سراميك‌ها در اين رشته‌ها مطرح مي‌باشد.
    به طوركلي سراميك‌ها به دو دسته سنتي و مدرن تقسيم مي‌شوند. در ايران به شكل عمده صنعت سراميك متمركز بر توليد سراميك‌هاي سنتي است كه شامل صنايع شيشه،‌ چيني،‌ كاشي،‌سيمان،‌ نسوز و ... بوده است. امكان ادامه تحصيل در اين رشته تا مقطع دكترا درداخل كشور وجود دارد، وضعيت ادامه تحصيل در دانشگاه‌هاي خارج از كشور نيز در اين رشته بسيار مطلوب مي‌باشد و اين رشته بسيار مورد توجه جوامع صنعتي و دانشگاهي جهان است.

    از ديدگاه وضعيت بازار كار،‌ با توجه به رشد قابل توجهي كه اين صنعت در ايران داشته و دارد، بازار كار مناسبي را مي‌توان براي آن متصور شد. هر چند با ظرفيت قابل ملاحظه‌اي كه سالانه در اين رشته جذب دانشگاه‌ها مي‌شوند تا حدودي از قطعيت اين سخن كاسته مي‌شود. نزديكي اين شاخه از مهندسي با رشته‌هاي فيزيك و شيمي بيش از تمامي رشته‌هاست و بسته به شاخه‌هاي خاص به هر يك از دو رشته فيزيك و شيمي كاربردي نزديك مي‌شود. دانش‌آموزاني كه علاقمند به درك عميق‌تر علل پديده‌هاي رفتاري مواد مختلف و يافتن كاربردهاي نوين و طراحي مواد جديد متناسب با نيازهاي روزافزون بشري مي‌باشند و به طور كلي علاوه بر داشتن علايق مهندسي خود را به علوم نيز نزديك حس مي‌كنند، مي‌توانند در اين رشته موفق باشند.
    درهرحال كشور ما داراي خلاء هاي بسياري براي محصولات و شاخه‌هاي جديد و نوين سراميكي است.همگام با توسعه همه جانبه كشورنياز فراواني به مهندسان و دانشمندان تحصيل كرده در اين رشته وجود خواهد داشت و هر فرد متخصص با دارا بودن جديت، اعتماد به نفس و پشتكار مي‌تواند بازار كاري مناسبي براي خود پديد آورد.



    دكتر سعيد شبستري، دكتر منصور سلطانیه ،دكتر واهاك مارقوسيان
    استاديار، استادیار، استادیار
    دانشكده مهندسی مواد و متالوژی
    دانشگاه علم و صنعت

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •