به بهانه استعفای افشین قطبی :
آیا نود کماکان محبوب است؟
در زمانیکه در رسانه ملی کمبود برنامهی حرفهایی نقد ورزشی احساس میشد، جوانی تحصیلکرده، خوش ذوق و توانمند به نام عادل فردوسیپور با حمایتهای مسئولین وقت شبکه 3 برنامه جذاب و دیدنی "نود" را روی آنتن برد. نوع نگاه صریح و حرفهای جدید این برنامه، طرفداران فوتبال را به مخاطبین دائمی این برنامه تبدیل کرد. نمایش پشت پرده قضایای مختلف، چهره واقعی قهرمانان فوتبال، اختلافات فراوان ورزشی، کمبودها و کاستیها، ضعف در مدیریت و برنامه ریزی و ... موجب روشنگری مردم و مخاطب شد. برنامه 90 به گونهایی در بین اهالی فوتبال و مردم جا افتاد که همگی آن را به عنوان دادگاه رسمی فوتبال کشور که میتواند حق و حقوق از دست رفته را به آنها برگرداند، میشناختند. سعی مجری به روز برنامه در جلوگیری از یکنواختی برنامه موجب شد این برنامه همیشه برگ برندهایی بر متمایز کردن خود از دیگر برنامههای اینچنینی داشته باشد.
این برنامه در حالیکه با موفقیت فراوان در حال طی طریق بود تعداد اندکی از مخالفان برنامههای اینچنینی که 90 هویت واقعی آنها را به مردم نشان داده بود با قدرت فراوانی که داشتند شروع به سنگ اندازی در راه تولید این برنامه کردند که اگر حمایتهای قاطع پورمحمدی مدیر قاطع و علاقمند به ورزش شبکه 3 نبود، این برنامه تعطیل شده و به اتمام رسیده بود. این حمایتهای قاطع پورمحمدی موجب شد مجری توانمند، باهوش، باسواد و دوست داشتنی برنامه با شجاعت و صراحت کلام بیشتری به سراغ مهمانان حضوری و تلفنی رفته و بدون هیچ تعارفی به کوبیدن آنها بپردازد. کار به جایی رسید که در یکی از مهمترین برنامههای 90 و حتا شاید به نوعی بتوان عنوان کرد در تنها برنامه تاریخ رسانه ملی این برنامه با حضور صفایی فراهانی به عنوان رئیس کمیته انتقالی و کیومرث هاشمی و آخوندی معاون ورزش قهرمانی و مدیر کل روابط عمومی سازمان تربیت بدنی مناظره مستقیم جناحی را پخش کرد که در آن جناح اقلیت در حکومت به بدترین وجه به جناح اکثریت تاخته و شکست دهد. چنین رویکردی در هیچ برنامهی سیما پیش از آن رخ نداده و بعید میدانم مجددن رخ دهد. دور از ذهن است کسی نحوه تحقیر شدن کیومرث هاشمی و آخوندی را در برابر صفایی فراهانی از خاطر برده باشد. رفتارهای ژورنالیستی اینچنینی در برنامه کم نبوده و همین موجب شده این برنامه به پربینندهترین برنامه ورزشی تبدیل شود. عادل فردوسیپور از تمام مهمانان برنامه خود برتر بوده و همگی در برابرش حتا زمانهائیکه حق با آنها بوده شکست خوردهاند. تنها دو نفر در برنامه 90 بر فردوسیپور غلبه کرده و فردوسیپور از عهده آنها بر نیامد یکی مربی دوست داشتنی و ترکتبار سابق پاس و پرسپولیس مصطفی دنیزلی بود که با هنر خود بارها فردوسیپور را متعجب کرده و نه تنها با عادل به چالش نرفت بلکه او را نیز به چالش فراوان کشید. دومی محمد مهدی نبی است. شخصی که از قدیمیترین مدیران فوتبالی بوده به لحاظ هوش سیاسی و مدیریتی زبانزد است. در تمام دعواها تنها کسی که به خیر از و بدون صدمه عبور کرده نبی است. ولی دیگران در برنامه 90 توان گریز از سوالات فردوسیپو را ندارند. کار به جایی رسیده که عزیز محمدی چندی پیش گفته بود تلفن 90 رو جواب ندادم چون نمیخواستم مضحکه این برنامه شوم.
ولی در چند ماه اخیر اتفاقات جدیدی در برنامه در حال رخ دادن است. پیش از این یکی از ویژگی برنامه متفاوت بودن این برنامه با روزنامههای زرد ورزشی بود. ولی اخیرن رویکرد این برنامه به سمت و سوی دیگری سوق پیدا کرده است. بخشی از سمت و سوی منفی برنامه را میتوان در این بخشها دانست:
1. سوالات مسابقه پیام کوتاه خطی شده است و مشخص است هدف آنها تخریب و تسویه حساب است. این تسویه حساب گاهی اوقات با مدیران دو باشگاه مردمی، گاهی با مسئولین تیم ملی و گاهی فراتر از اینها است. گزینههایی که برای پاسخ سوالات قرار داده میشود هر کدام بیشترین رای را بیاورند تفاوتی در نتیجه نهایی نداشته و از همان زمان شروع سوال جواب آن مشخص است. به طور مثال فرض کنید سوالی اینچنینی مطرح شود:
به نظر شما چرا برنامه 90 جذابیت قبلی را ندارد؟
1.مجری آن ناتوان شده است.
2.کارشناسان برنامه ناتوان شدهاند.
3.برنامه پیش از نیز جذاب نبوده است.
یا اینکه کدام گزارشگر سیما بد گزارش میکند:
1.خیابانی
2.علیفرد
3.یوسفی
4.میرزایی
5.فردوسی پور
گزینههای سوالات فوق چندان مهم نیستند زیرا صورت سوال از همان ابتدا نتیجه را مشخص کرده است. به طور مثال در سوال اول بینندگان مهم نیست کدام گزینه را ارسال نمایند بلکه مهم این است تمام آنها با شرکت در مسابقه پیام کوتاه رای به این دادهاند که این برنامه جذابیت قبلی را ندارد!
2. دومین بخش خطرناکی که در این برنامه در حال رخ دادن است (البته از ابتدا نیز نه به این شدت ولی دیده میشد و ژنرال کلیوم تنها حرف منطقی که میزند و انتقادی که میکند به همین مورد است) روردرو قرار دادن آدمهای کوچک با آدمهای بزرگ است. شان حقوقی و حقیقی افراد در این زمینه دیده نمیشود. به نظر میرسد عادل عزیز این توهم برای او به یقین تبدیل شده که برنامهاش دادگاه عالی کشور است و خود نیز صالحترین قاضی است. نمونههای زیادی اخیرن در این برنامه دیده شده. قرار دادن مربی در برابر مدیرعامل، بازیکن برابر مربی، تدارکاتچی برابر رئیس فدراسیون که هیچ برنامهی دنیا رخ نداده و در این برنامه در حال به وقوع پیوستن است. نمونه آن دعوت همزمان برنامه 27/8/1387 از میرشاد ماجدی و دکتر مسعود معینی برای ریشهیابی شکست تیم جوانان است. در حالیکه در بین اهالی فوتبال جایگاه، سطح فکر و موقعیت هر دوی اینها مشخص است. ماجدی صرفن به خاطر دوستی قدیمی با ژنرال کلیوم در دوره کوتاهی به فدراسیون راه پیدا کرد. این شخص کوچک هم اکنون در پربینندهترین برنامه ورزشی مدعی میشود که کنار گذاشتن او موجب حذف تیم ملی جوانان شده است. جالبتر اینکه میرشادی که پروندهاش برای تمام اهالی فوتبال روشن است مدعی آموزش مسایل اعتقادی به جوانان تیم ملی میشود (جل الخالق).
3. حرفهای کارشناسان داوری دیگر خریدار ندارد. پیش از این یکی از جذابترین بخشهای 90 کارشناسان داوری بود که نظرات بسیار متناقض و گاه اشتباه در صحنههایی که مثل روز روشن است این بخش را نیز از جذابیت انداخته است. کارشناسان دو گروهند یا مخالف کمیته داوران و یا وابسته به آن. وابستگان تمام کارهای داور از نظرشان صحیح است و مخالفان صرفن کوبیدن داور برای تسویه حساب شخصی هدفشان است.
4. اما مهمترین اتفاق در چند وقت گذشته بحث پرونده پائولو روبرتو دوکارمو مهاجم برزیلی تیم پرسپولیس بود. شاید در نگاه اول موضوع شفافسازی در مورد این بازیکن مطرح شود ولی نکته قابل تامل این بود که در بین تمام بازیکنان خارجی که به ایران آمدهاند چرا فقط باید دوکارمو اینچنین زیر ذرهبین رفته باشد؟؟؟
2 پاسخ برای سوال فوق موجود است:
الف: سال گذشته پس از اتمام مسابقات لیگ برتر افشین قطبی با محبوبیت باورنکردنی ایران را ترک کرد. با روی کار آمدن گروه جدید مدیریت در باشگاه پرسپولیس، این گروه جدید بهترین راه برای پیدا کردن محبوبیت در بین هواداران را بازگرداندن امپراتور میدانستند. از همین رو با بازگشت امپراتور و در نبود حامی قدرتمندی مانند کاشانی، جریانات مختلف بهترین فرصت را برای تخریب قطبی یافتند. از ابتدای فصل جریان سازیهای مختلفی در کشور علیه باشگاه پرسپولیس شکل گرفت. در این بین برخی روزنامهها و حتا خبرگزاریها علنن به تخریب تیم برای تخریب قطبی پرداختند. (اگر طی چند ماه گذشته روزانه به خبرگزاری ایلنا مراجعه کرده باشید حتا یک روز را که علیه پرسپولیس و قطبی مطلب نباشد نمیتوانید بیابید.) از مصاحبه پیشکسوتهای پرسپولیس مثل فرشاد پیوس و محمد مایلیکهن تا بازیکنانی که از تیم کنار گذاشته شده و یا موجود مرموزی به نام مرزبان که معلوم نشد چرا و چگونه به تیم آمد و چرا در طی مدتی که بیکار است حتا یک پیشنهاد کار ندارد! همه و همه شروع به موضعگیری و حاشیهسازی کردند. ضعف قطبی در زبان فارسی و خصلت رابطه بسیار صمیمی با دوستانش راه را برای تخریب او هموارتر کرد. قطبی که هنوز با حاشیههای ایران آشنایی کامل نداشته و کاشانی قدرتمند را پشت خود ندارد ناخداگاه در دام برخی از این اتفاقات افتاد. فرستادن مارکو دوست صمیمیاش برای آوردن دوکارمو بهترین فرصت برای تخریب قطبی بود. فراموش نکنیم در سالهای گذشته مربی بزرگی مانند آری هان بازیکنی مانند رافائل را به پرسپولیس آورد که علاوه بر اینکه برای پرسپولیس مفید نبود تا سالها در فیفا برای این بازیکن جریمه پرداخت شده و حتا سال گذشته 6 امتیاز از پرسپولیس بابت قرارداد رافائل کسر شد. و یا در زمان علی پروین و خطیب دروازه بانی به نام نیکلوفسکی به پرسپولیس آمده و بدون حتا یک جلسه تمرینی از تیم کنار گذاشته شده و کل حق و حقوقش را گرفت، ولی هیچگاه هجومی که به قطبی، مارکو، دوکارمو شد به آری هان و شخصی که رافائل را آورده بود (خشایار محسنی) و یا پروین و خطیب نشد. چرا؟ شاید حاشیه سازان علاوه بر تخریب قطبی هدف دیگری نیز داشته باشند.
ب: اگر به مصاحبهها و صحبتهای ورزشیها گوش دهید همگی نگرانی شدید خود را از وجود دلالها در فوتبال اعلام میکنند. هر ساله تعداد زیادی بازیکن خارجی در طول فصل توسط عدهایی معدود دلال به لیگ برتر میآیند. اگر استثنا ها را کنار گذاریم تاکنون هیچ یک از بازیکنان موفق نبوده و حتا گاه آسیب های فراوانی در مجامع بین المللی مانند فیفا بر پیکره نیمه جان فوتبال کشور زده اند. حال برای اولین بار در یک تیم بازیکن خارجی بدون دخالت دلالها به فوتبال کشور وارد شد. موفقیت این بازیکن و ماندگاری او در تیم میتوانست زنگ خطری برای دلالان فوتبال باشد. زنگ خطری به این معنا که باشگاهها میتوانند مستقیم بازیکن آورده و حتا خود در سود آن شریک شوند! پس تخریب و تهاجم به این استثنا (دوکارمو) از سوی مافیای فوتبال کشور آغاز شد. متاسفانه عادل فردوسیپور و برنامه 90 نیز وارد این بازی تلخ شده و تیر خلاص را زدند. در برنامه 90 ضمن خواندن فاتحهایی بر بازی فوتبالیستی 21 ساله، دست به دست مافیا داد تا باشگاهها از آوردن بازیکن بدون هماهنگی با مافیا خودداری کنند. در اینجاست به قدرت این مافیای پنهان پی میبریم. آیا این هشدار جدی بود؟؟
امید است برنامه 90 هر چه سریعتر ورطه تکرار و جریانات مشکوکی که به داخل آن راه پیدا کرده، را کنار زده و مجددن به برنامه پرطرفدار قبلی تبدیل شود